Log in to your Luminous account!
This is Your Heritage!
How Do You Honor Your Ancestors?
Family greatness is what comes from the honors of the ancestors.
وارد اکانت نورانی خود شوید!
این میراث شماست!
چگونه به اجداد خود احترام میگذارید؟
عظمت خانواده، آن چیزی است که از افتخارات نیاکان ناشی میشود.
«حسب» در معنای ممدوح یکی از هزار واژۀ مترادف «نور الولایة»،
و در معنای مذموم، یکی از هزار واژۀ مترادف «حسد» است.
مذموم: «فَحَسْبُهُ جَهَنَّمُ» – ممدوح: «حَسْبُنَا اللَّهُ»
در فرهنگ لغات عربی مینویسند:
«الحَسَب: الشرف الثابت في الآباء،
بزرگى خانوادگى، آنچه از افتخارات پدران باشد.»
«رجل كريم الحَسَب»
«الحَاسِب: دانشمند»
«الحَسِيب– ج حُسَبَاء: مرد صاحب حسب يا بخشنده و كريم.»
«حسب نورانی!»
+ «اسم الله!»
+ «نورتو باید بشناسی! لِتَعْلَمُوا عَدَدَ السِّنينَ وَ الْحِسابَ!»
«حَسَبْتُ الْمَالَ: أَحْصَيْتُهُ عَدَداً»: پولها رو شمارش کردم.»
مشتقات ریشۀ «حسب» 109 بار در آیات قرآن تکرار شده است.
Ancestral honor!
عبارت “Ancestral honor” به معنای “افتخار نیاکان” یا “شرف اجدادی” است و به مفهومی اشاره دارد که احترام، شأن، و افتخار یک خانواده یا نسل از نیاکان یا اجداد آن خانواده به ارث رسیده باشد.
این عبارت نشاندهندهی ارزشها، سنتها و دستاوردهایی است که از نسلهای پیشین به نسلهای بعدی منتقل شده و به نوعی بخشی از هویت خانوادگی به حساب میآید.
“Ancestral honor” معمولاً به میراث فرهنگی یا معنویای اشاره دارد که به دلیل کارها یا دستاوردهای بزرگ نیاکان، مورد احترام قرار گرفته است. این مفهوم میتواند شامل ویژگیهای اخلاقی، شجاعت، فداکاری، یا دستاوردهای خاص تاریخی باشد که باعث شده است یک خانواده یا نسل به عنوان نمونهای از عظمت و افتخار شناخته شود.
این عبارت در زمینههایی مانند تاریخ، فرهنگ، جامعهشناسی، و حتی ادبیات مورد استفاده قرار میگیرد تا به ارزشهایی که به وسیلهٔ نسلهای قبلی ایجاد شده و به نسلهای بعدی منتقل میشود، اشاره کند.
با نور، به کارهات رسیدگی کن!
با اکانت نورت لاگین کن! حساب نورانی!
«Log in to your luminous account»
To your account : به حساب شما
با اکانت خدا، نه با اکانت خودت!
به حساب خدا، نه به حساب خودت!
[اکانت خدا «نور الولایة» – اکانت خودت «حسادت»]
[حساب ممدوح: نور – حساب مذموم: حسد]
اینکه خدایا «بغیر حساب» ما رو ببخش! یعنی چی؟!
یعنی باید کارهات بغیر حساب و بغیر اکانت خودت باشه،
بلکه با اکانت و حساب نور خدا باشه!
اینجوری بغیر حساب بخشیده میشی! این میشه حسبنا الله …
+ «برند استاندارد» …
پلاک شناسایی سربازی:
(گردنبند پلاک سربازی):
پلاک جنگی: (Dog tag): «قلادة هوية»
پلاک جنگی، پلاک هویت، قطعهای از جنس هر نوع فلز ضد زنگ است که برای شناسایی هویت افراد زخمی یا کشته شده در جنگ مورد استفاده قرار میگیرد.
که شامل اطلاعاتی همچون نام و نام خانوادگی، گروه خونی و کد کشوری فردی میباشد.
این پلاکها برای پرسنل نظامی و سربازان استفاده میشود.
حسب:
«حَسَبْتُ الْمَالَ: أَحْصَيْتُهُ عَدَداً»
«Personnel No – Personnel ID»:
+ «کارت شناسایی خدا»
+ «ضیف»
شمارۀ پرسنلی: مثلا: 627769
این یک عدد است که در سازمان مربوطه معنادار است و شماره یکی از پرسنل رسمی این سازمان است.
«حَسَبْتُ الْمَالَ: أَحْصَيْتُهُ عَدَداً»
عددی که، به حساب میاد!
محسوب میشه!
یک اکانت هست برای خودش!
این شماره پرسنلی رو سازمان به این کارمند و مستخدمش اختصاص میده!
این کد با شماره شناسنامه خودش که مال خودشه فرق میکنه!
این یک مثال برای فهم واژۀ حسب در فرم (ممدوح و مذموم) است.
میخوایم بگیم همه با حسد، یعنی حسب مذموم به دنیا میایم،
و باید با نور ولایت یعنی حسب ممدوح از دنیا بریم، ان شاء الله تعالی.
همه باید بعنوان یک کارمند رسمی و با شماره پرسنلی اختصاصی، از دنیا بریم!
+ «خیمه و بیت»
اللهم انی احتسب عندک نفسی!
با نورت، به همۀ اموراتت، رسیدگی کن!
به این میگن احتساب نفس!
امام حسن علیهالسلام:
امام حسن علیهالسلام قبل از شهادت دستور داد بستر او را به صحن منزل ببرند،
آنگاه سرش را به سوی آسمان بلند نموده و فرمود:
قال علیهالسلام:
اللهم انی احتسب عندک نفسی
فانها اعز الأنفس علیّ لم أصب بمثلها
اللهم ارحم صرعتی و آنس فی القبر وحدتی.
خداوندا، جان خود را به تو میسپارم،
زیرا آن عزیزترین جانها پیش من است؛ که همانند آن هرگز نخواهم یافت.
پروردگارا! مرا در لغزشهایم دریاب و در تنهایی قبر، برایم همدم باش.
به حساب خدا!
به حساب آل محمد علیهم السلام!
به حساب صاحبان نور!
… به حساب اهل نور!
+ «دلو – سلسله مراتب نورانی!»
«كسانى از مؤمنان كه پيرو تواَند!»
+ «اله – پرستش نور!»
+ «اخذ نور علم با رعایت سلسله مراتب نورانی!»
اى پيامبر!
يارى خدا براى تو بس است.
و یاری كسانى از مؤمنان كه پيرو تواَند، تو را بس است.
صاحبان نور! صاحبان و حاملان علم!
صاحبان آبرو!
صاحبان توکِن نورانی!
صاحبان نور بدونِ آلترناتیو!
+ «پیروان نور!»
+ «فالوئر نور باش!»
[سورة الأنفال (۸): الآيات ۶۲ الى ۶۳]
وَ إِنْ يُرِيدُوا أَنْ يَخْدَعُوكَ فَإِنَّ حَسْبَكَ اللَّهُ
هُوَ الَّذِي أَيَّدَكَ بِنَصْرِهِ وَ بِالْمُؤْمِنِينَ (۶۲)
و اگر بخواهند تو را بفريبند، [يارى] خدا براى تو بس است.
همو بود كه تو را با يارى خود و مؤمنان نيرومند گردانيد.
وَ أَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِهِمْ
لَوْ أَنْفَقْتَ ما فِي الْأَرْضِ جَميعاً ما أَلَّفْتَ بَيْنَ قُلُوبِهِمْ
وَ لكِنَّ اللَّهَ أَلَّفَ بَيْنَهُمْ إِنَّهُ عَزيزٌ حَكيمٌ (۶۳)
و ميان دلهايشان الفت انداخت،
كه اگر آنچه در روى زمين است همه را خرج مىكردى نمىتوانستى ميان دلهايشان الفت برقرار كنى،
ولى خدا بود كه ميان آنان الفت انداخت، چرا كه او تواناى حكيم است.
[سورة الأنفال (۸): الآيات ۶۴ الى ۶۶]
يا أَيُّهَا النَّبِيُّ حَسْبُكَ اللَّهُ وَ مَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ (۶۴)
اى پيامبر، خدا و كسانى از مؤمنان كه پيرو تواَند تو را بس است.
يا أَيُّهَا النَّبِيُّ حَرِّضِ الْمُؤْمِنِينَ عَلَى الْقِتالِ إِنْ يَكُنْ مِنْكُمْ عِشْرُونَ صابِرُونَ يَغْلِبُوا مِائَتَيْنِ وَ إِنْ يَكُنْ مِنْكُمْ مِائَةٌ يَغْلِبُوا أَلْفاً مِنَ الَّذِينَ كَفَرُوا بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لا يَفْقَهُونَ (۶۵)
اى پيامبر، مؤمنان را به جهاد برانگيز. اگر از [ميان] شما بيست تن، شكيبا باشند بر دويست تن چيره مىشوند، و اگر از شما يكصد تن باشند بر هزار تن از كافران پيروز مىگردند، چرا كه آنان قومىاند كه نمىفهمند.
الْآنَ خَفَّفَ اللَّهُ عَنْكُمْ وَ عَلِمَ أَنَّ فِيكُمْ ضَعْفاً فَإِنْ يَكُنْ مِنْكُمْ مِائَةٌ صابِرَةٌ يَغْلِبُوا مِائَتَيْنِ وَ إِنْ يَكُنْ مِنْكُمْ أَلْفٌ يَغْلِبُوا أَلْفَيْنِ بِإِذْنِ اللَّهِ وَ اللَّهُ مَعَ الصَّابِرِينَ (۶۶)
اكنون خدا بر شما تخفيف داده و معلوم داشت كه در شما ضعفى هست. پس اگر از [ميان] شما يكصد تن شكيبا باشند بر دويست تن پيروز گردند، و اگر از شما هزار تن باشند، به توفيق الهى بر دو هزار تن غلبه كنند، و خدا با شكيبايان است.
«حَسَبْتُ الْمَالَ: أَحْصَيْتُهُ عَدَداً»
مفهوم: الإشراف و الاطّلاع بقصد الاختبار،
و النظر و الدقّة بقصد السبر و الطلب،
و يعبّر عنه بالفارسيّة بكلمة (رسيدگى).
+ «عدد»
+ «حصی»
+ «عبر»
با نور، به کارهات رسیدگی کن!
با اکانت صاحب نورت کاراتو انجام بده!
«account»: این مثال بینظیر است!
+ «به نیابت از نور!»
+ «به تقلید از نور!»
+ «قدو»
+ «اسو»
+ «کفو»
الحجاب، الحساب، النّور الولایة!
با اکانت صاحب نورت کاراتو انجام بده! «account»
دلنوشته:
من هر وقت میخوام مطالعه کنم، در ملکوت قلبم که درب کتابخانه آل محمد ع رو میزنم تا برام در رو باز کنن، وقتی در میزنم میگن: کیه؟ میگم: برند «G» هستم! [+ مقالۀ «برند»]، میگن خوب بیا تو دیگه، خودت که کلید داری، چرا در میزنی! این میشه اکانت داشتن! اصلا باید در ملکوت قلب، نام خودمونو عوض کنیم و بنام پدر علمی خودمون، خودمونو معرفی کنیم! آخه پسر نام پدر رو باید داشته باشه و در ملکوت، «ابو» برای اهل نور یقین، صاحب نور اوست.
اگه یه کمی با کامپیوتر کار کرده باشی و بلد باشی چجوری نرم افزارها رو نصب کنی، میدونی بعد از نصب، باید یه اکانت وارد کنی تا بتونی ازش استفاده کنی. اینجا، جای خالی رو، صادقانه، با نام نورت پر کن! انگاری به حساب او و با اکانت او، حالا هر چی میخوای دانلود کن، چون آنلاین شدی!
به قلبت نگاه کنی، نورشو میبینی!
بعضیها (اهل حسادت) اکانتشون دیلیت شد!
بهشون هشدار داده میشه، واقعا میخوای این اکانت زیبا رو دیلیت کنی؟!
ببین میگه هر چی عمل صالح با این اکانت انجام داده باشی، اگه اکانتتو حذف کنی، اونا همش میپرهها! بازم اصرار داری این نور مقدس رو نادیده بگیری و حذفش کنی؟! اگه بگی آره، خیلی احمقی!
این حسود احمق، وقتی مرتکب این اشتباه مرگبار میشه، از تاریکی قلبش باید بفهمه که اکانت با تمام متعلقاتش از قلبش پریده و دیگه نیست! نبود نور میشه تاریکی!
لذا یه عکس خالی به جاش میاد:
که بزودی با عکس یک لیدر سوء، این جای خالی پر میشه! کدوم لیدر سوء؟ همونیکه همش ته دلت اونو میخواستی، تا بهت جرات گناه کردن بده! تا به دلخواهت که گناه مورد نظرته برسی! تا تمناهاتو تایید کنه!
خودت صاحب اکانت جدید نزد آل محمد ع نیستی،
و باید با اکانت و بِرَند صاحب نورت وارد سیستم بشی!
یه مدتی کارت بانکی (عابر بانک) من دست پسرم بود و با این کارت من، پول بر میداشت. اسم من رو کارت بود، اما چون او رمز رو میدونست، پول برمیداشت!
… مبادا حسد باعث بشه کارت بانکی آل محمد ع رو که روش اسم پدر نورانی نوشته شده رو ازش استفاده نکنی و بخوای خودت یه اکانت جدید باز کنی، اما هیچی توی حسابت نباشه! اینقدر حسود نباش!
پسورد نام اوست!
یوزرنیم، پسورد، اکانت، همه و همه نامهای زیبای او هستند!
دیدی وقتی شمارههای پسورد رو وارد میکنی، برای حفظ اسرار، تقیه میکنه و ******** تایپ میکنه؟!
تو هم توی قلبت نام صاحب نورت رو – دور از چشم این و اون – صادقانه، به خاطر بیار، بطوریکه فقط گوشهای ملکوتی بشنوند و چشمهای ملکوتی ببینند.
[حسب – بعض] :
ببین عکس نباید خیلی تخصصی گرفته شده باشه!
این طرح ساده چقدر زیبا لبخند آل محمد ع به صاحب نور خودشونو نشون میده!
این همان منا اهل البیت ع بودن است! بضعة منی است! بقیت الله است! شطا است و …
[حسب – قبض و بسط] :
اهل یقین چون با یاد معالم ربانی کاراشونو انجام میدن [+ تقلید + نیابت] یعنی با فهم قبض و بسط قلبی، لذا به غیر حساب و کتاب خودشون و با حساب و کتاب عالم بالا [+ نظر] اقدام می کنن [به حساب او!] «فَإِنَّ حَسْبَكَ اللَّهُ، حَسْبُنَا اللَّهُ» لذا با این اهل یقین بغیر حساب برخورد میشه، و خوشا به حالشون …
+ «حسبی الله»
پس برای اهل یقین «حساب» نام زیبای معالم ربانی صاحبان نور و آیات محکم موید اندیشه آنهاست! نه محاسبات نادرست خودشون، مثل اهل شک، که خودشون، فرداً، میبرن و میدوزن و کاری به جفت علمی و اعتقادی بالاسرشون ندارند.
در نظر بگیر یه بسته اسکناس رو دستت گرفتی و داری میشماری!
اگه یکی که بهش اعتماد داری قبل از شمارش، بهت بگه تعدادش صد تاست، چقدر کارت راحت میشه و دیگه نیازی به شمارش نداری! اما اگه به حرف کسی اعتماد نداشته باشی و خودت اقدام به شمارش کنی، باید دقیق بشماری، اونم آخرش درست در بیاد یا نه!
این مثال زیبا تکمیل همون بحث رجلا فیه شرکاء متشاکسون و رجلا سلما لرجل است.
اهل یقین، شمارش بسته اسکناس صاحب نورش رو قبول داره و خودش اقدام به شمارش بمنظور فهمیدن تعداد اسکناسها نمیکنه و میدونه که «وَ اللَّهُ سَرِيعُ الْحِسابِ»، اما اهل شک میگن ما حرف اونو قبول نداریم و خودمون باید تجربه کنیم و بشماریم، لذا دائما «بحسبان» هستند برای همینه که باید تا ابد در عذاب جاویدان باشند. اما اهل یقین اهل سجده هستند و نور رو قبول دارند و خودشون نمیشمارن و دائما یسجدان هستند، برای همینه که تا ابد در نور آرامش بهشت علمی آل محمد ع جایدان خواهند بود انشاء الله تعالی. مفهوم زیبایی در واژه «حسب» وجود داره که وقتی فهمیدی، حالا بقیه آیات و احادیث رو بخوان ببین چقدر مطلب زیبا بوده که ما نمیدونستیم!
اصلا خدا در دل شرایط، یاد معالم ربانی صاحبان نور رو قرار داده تا «لِتَعْلَمُوا عَدَدَ السِّنينَ وَ الْحِسابَ» علم بدست بیاوریم، و بدون زحمت شمارش، تعداد برگههای اسکناس رو بفهمیم.
«لِتَعْلَمُوا»، عالم شدن با یادآوری معالم ربانی است.
+ « پیدا – آشکار»
+ «حصی»
+ «عدد»
امام صادق علیه السلام:
أَنَّهُ إِذَا كَانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ يُدْعَى كُلٌّ بِإِمَامِهِ الَّذِي مَاتَ فِي عَصْرِهِ فَإِنْ أَثْبَتَهُ أُعْطِيَ كِتَابَهُ بِيَمِينِهِ لِقَوْلِهِ:
يَوْمَ نَدْعُوا كُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ فَمَنْ أُوتِيَ كِتابَهُ بِيَمِينِهِ فَأُولئِكَ يَقْرَؤُنَ كِتابَهُمْ
وَ الْيَمِينُ إِثْبَاتُ الْإِمَامِ لِأَنَّهُ كِتَابٌ لَهُ يَقْرَؤُهُ لِأَنَّ اللَّهَ يَقُولُ
فَأَمَّا مَنْ أُوتِيَ كِتابَهُ بِيَمِينِهِ فَيَقُولُ هاؤُمُ اقْرَؤُا كِتابِيَهْ إِنِّي ظَنَنْتُ أَنِّي مُلاقٍ حِسابِيَهْ
إِلَى آخِرِ الْآيَاتِ
وَ الْكِتَابُ الْإِمَامُ
فَمَنْ نَبَذَهُ وَرَاءَ ظَهْرِهِ كَانَ كَمَا قَالَ: فَنَبَذُوهُ وَراءَ ظُهُورِهِمْ وَ مَنْ أَنْكَرَهُ كَانَ مِنْ أَصْحَابِ الشِّمَالِ الَّذِينَ قَالَ اللَّهُ ما أَصْحابُ الشِّمالِ فِي سَمُومٍ وَ حَمِيمٍ وَ ظِلٍّ مِنْ يَحْمُومٍ إِلَى آخِرِ الْآيَاتِ.
يَقین به حِسَابِ:
وَ مَنْ أَيْقَنَ بِالْحِسَابِ لَمْ يَفْرَحْ قَلْبُهُ.
آیا حساب هم نام معالم ربانی صاحبان نور است؟! «لِتَعْلَمُوا عَدَدَ السِّنينَ وَ الْحِسابَ»
[«أَنَا وَ أَنْتُمْ عَلَى تُرْعَةٍ يَوْمَ الْقِيَامَةِ حَتَّى يَفْرُغَ النَّاسُ مِنَ الْحِسَابِ» + «بغیر حساب»]:
[بغیر حساب = سعة – با حساب و کتاب = ضیق] :
[آل محمد ع برای ما سعة قرار داده اند، اما اهل شک خواهان ضیق و ناآرامی ما هستند] :
صاحبان نور در هر زمان مکان رفیع امنی هستند که آل محمد ع برای دوستانشان قرار می دهند [تا با یادآوری معالم ربانی، بغیر حساب وارد بهشت شوند] اما لیدرهای سوء از مجالست با این بزرگان نهی می کنند «صد سبیل» و مجالست اهل معاصی را باز می گذارند!
« عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ
كَانَ رَجُلٌ بِالْمَدِينَةِ يَدْخُلُ مَسْجِدَ الرَّسُولِ ص فَقَالَ
اللَّهُمَّ آنِسْ وَحْشَتِي وَ صِلْ وَحْدَتِي وَ ارْزُقْنِي جَلِيساً صَالِحاً
فَإِذَا هُوَ بِرَجُلٍ فِي أَقْصَى الْمَسْجِدِ فَسَلَّمَ عَلَيْهِ وَ قَالَ لَهُ مَنْ أَنْتَ يَا عَبْدَ اللَّهِ
فَقَالَ أَنَا أَبُو ذَرٍّ
فَقَالَ الرَّجُلُ اللَّهُ أَكْبَرُ اللَّهُ أَكْبَرُ
فَقَالَ أَبُو ذَرٍّ وَ لِمَ تُكَبِّرُ يَا عَبْدَ اللَّهِ
فَقَالَ إِنِّي دَخَلْتُ الْمَسْجِدَ فَدَعَوْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ يُؤْنِسَ وَحْشَتِي وَ أَنْ يَصِلَ وَحْدَتِي وَ أَنْ يَرْزُقَنِي جَلِيساً صَالِحاً
فَقَالَ لَهُ أَبُو ذَرٍّ أَنَا أَحَقُّ بِالتَّكْبِيرِ مِنْكَ إِذْ كُنْتُ ذَلِكَ الْجَلِيسَ
فَإِنِّي سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ص يَقُولُ
أَنَا وَ أَنْتُمْ عَلَى تُرْعَةٍ يَوْمَ الْقِيَامَةِ حَتَّى يَفْرُغَ النَّاسُ مِنَ الْحِسَابِ
قُمْ يَا بَا عَبْدِ اللَّهِ فَقَدْ نَهَى السُّلْطَانُ عَنْ مُجَالَسَتِي »
[وَ مَنْ أَيْقَنَ بِالْحِسَابِ لَمْ يَفْرَحْ قَلْبُهُ] :
قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ
وَ أَمَّا الْجِدارُ فَكانَ لِغُلامَيْنِ يَتِيمَيْنِ فِي الْمَدِينَةِ
وَ كانَ تَحْتَهُ كَنْزٌ لَهُما
فَقَالَ
أَمَا إِنَّهُ مَا كَانَ ذَهَباً وَ لَا فِضَّةً
وَ إِنَّمَا كَانَ أَرْبَعَ كَلِمَاتٍ
لَا إِلَهَ إِلَّا أَنَا
مَنْ أَيْقَنَ بِالْمَوْتِ لَمْ يَضْحَكْ سِنُّهُ
وَ مَنْ أَيْقَنَ بِالْحِسَابِ لَمْ يَفْرَحْ قَلْبُهُ
وَ مَنْ أَيْقَنَ بِالْقُدْرَةِ لَمْ يَخْشَ إِلَّا اللَّهَ
[ … كَأَنِّي أَنْظُرُ إِلَى عَرْشِ رَبِّي وَ قَدْ نُصِبَ لِلْحِسَابِ …] :
حساب و کتاب کردن، کار عالم بالاست «ربوبیت»! به من و تو ربطی نداره!
ما باید عبد این رب باشیم و مطیع و فرمانبردار، ان شاء الله تعالی.
+ «عبودیت و ربوبیت»
سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ
إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص صَلَّى بِالنَّاسِ الصُّبْحَ
فَنَظَرَ إِلَى شَابٍّ فِي الْمَسْجِدِ
وَ هُوَ يَخْفِقُ وَ يَهْوِي بِرَأْسِهِ مُصْفَرّاً لَوْنُهُ قَدْ نَحِفَ جِسْمُهُ وَ غَارَتْ عَيْنَاهُ فِي رَأْسِهِ
فَقَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ ص
كَيْفَ أَصْبَحْتَ يَا فُلَانُ ؟
قَالَ
أَصْبَحْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ مُوقِناً
فَعَجِبَ رَسُولُ اللَّهِ مِنْ قَوْلِهِ وَ قَالَ لَهُ
إِنْ لِكُلِّ يَقِينٍ حَقِيقَةً
فَمَا حَقِيقَةُ يَقِينِكَ ؟
فَقَالَ
إِنَّ يَقِينِي يَا رَسُولَ اللَّهِ هُوَ الَّذِي أَحْزَنَنِي وَ أَسْهَرَ لَيْلِي وَ أَظْمَأَ هَوَاجِرِي
فَعَزَفَتْ نَفْسِي عَنِ الدُّنْيَا وَ مَا فِيهَا
حَتَّى كَأَنِّي أَنْظُرُ إِلَى عَرْشِ رَبِّي
وَ قَدْ نُصِبَ لِلْحِسَابِ وَ حُشِرَ الْخَلَائِقُ لِذَلِكَ وَ أَنَا فِيهِمْ
وَ كَأَنِّي أَنْظُرُ إِلَى أَهْلِ الْجَنَّةِ يَتَنَعَّمُونَ فِي الْجَنَّةِ وَ يَتَعَارَفُونَ عَلَى الْأَرائِكِ مُتَّكِؤُنَ
وَ كَأَنِّي أَنْظُرُ إِلَى أَهْلِ النَّارِ وَ هُمْ فِيهَا مُعَذَّبُونَ مُصْطَرِخُونَ
وَ كَأَنِّي الْآنَ أَسْمَعُ زَفِيرَ النَّارِ يَدُورُ فِي مَسَامِعِي
فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص
هَذَا عَبْدٌ نَوَّرَ اللَّهُ قَلْبَهُ بِالْإِيمَانِ
ثُمَّ قَالَ لَهُ
الْزَمْ مَا أَنْتَ عَلَيْهِ
فَقَالَ الشَّابُّ ادْعُ اللَّهَ لِي يَا رَسُولَ اللَّهِ أَنْ أُرْزَقَ الشَّهَادَةَ مَعَكَ
فَدَعَا لَهُ رَسُولُ اللَّهِ ص
فَلَمْ يَلْبَثْ أَنْ خَرَجَ فِي بَعْضِ غَزَوَاتِ النَّبِيِّ ص فَاسْتُشْهِدَ بَعْدَ تِسْعَةِ نَفَرٍ وَ كَانَ هُوَ الْعَاشِرَ.
[ حسب – « لَمْ يُفَضِّلْ نَفْسَهُ عَلَى أَحَدٍ »] :
اهل یقین از پیش خود حساب و کتاب نمی کند و هر چه قلب سلیمش به سبب یاد معالم ربانی متوجه می شود به آن عمل می کند گر چه با عقلش جور در نیاید ! صاحب نور میگه در دل شرایط باید خودتو از احدی بالاتر و بهتر ندونی ! اینو اهل یقین بیچون و چرا قبول میکنه و در دل شرایط بدنبال جهات برتری خودش نمیگرده تا یه جوری ثابت کنه این حرف اشتباهه! پس اهل یقین اهل تصدیق آیاتی و رسلی است و اهل تفضیل خود بر دیگران نیست و با عمل به معالم ربانی مدام برای خودش و دیگران تولید نور آرامش می کنه و اینو برای روز مبادای خودش ذخیره می کنه و این همون « وَ ما تُقَدِّمُوا لِأَنْفُسِكُمْ مِنْ خَيْرٍ تَجِدُوهُ عِنْدَ اللَّه » می باشد و با عنایت به واژه «حسب» اینجوری میشه که چون اهل یقین به حساب خودش کارارو پیش نمی بره بلکه با حساب و کتاب نورش جلو میره و از اونجایی که این روش، روش درست و سریع الحساب است لذا اهل یقین همیشه به سرعت و به درستی اقدام می کنه و گام بر می داره بدون اینکه خودشو به زحمت فکر کردن بندازه و با اتباع از نور قلبی خودش که با نور معالم ربانی، نور علی نور شده، مسیر رو در مه و تاریکی به راحتی پیدا می کنه و جلو می ره.
قَالَ فَمَا التَّصْدِيقُ بِالْوَعْدِ ؟
قَالَ قَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ ص
وَ أَخْبَرَهُ بِالثَّوَابِ وَ الذُّخْرِ وَ جَزِيلِ الْمَآبِ لِمَنْ جَاهَدَ مُحْسِناً بِمَالِهِ وَ نَفْسِهِ وَ نِيَّتِهِ
فَلَمْ يَتَعَجَّلْ شَيْئاً مِنْ ثَوَابِ الدُّنْيَا عِوَضاً مِنْ ثَوَابِ الْآخِرَةِ لَمْ يُفَضِّلْ نَفْسَهُ عَلَى أَحَدٍ لِلَّذِي كَانَ مِنْهُ وَ تَرَكَ ثَوَابَهُ لِيَأْخُذَهُ مُجْتَمِعاً كَامِلًا يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَ عَاهَدَ اللَّهَ أَنْ لَا يَنَالَ مِنَ الدُّنْيَا إِلَّا قَدْرَ الْبُلْغَةِ وَ لَا يَفْضُلَ لَهُ شَيْءٌ مِمَّا أَتْعَبَ فِيهِ بَدَنَهُ وَ رَشَحَ فِيهِ جَبِينُهُ إِلَّا قَدَّمَهُ قَبْلَهُ
فَأَنْزَلَ اللَّهُ
وَ ما تُقَدِّمُوا لِأَنْفُسِكُمْ مِنْ خَيْرٍ تَجِدُوهُ عِنْدَ اللَّه.
[حسب – انفاق] :
اهل یقین روی اعمال صالحی که با یاد معالم ربانی در دل شرایط تولید نور آرامش نموده، حساب باز می کنه و اونو ارزشمند میدونه و غیر عمل صالحی که با یاد معالم ربانی انجام شده باشه، هیچ چیز دیگری براش ارزشمند و موندنی نیست و چشمش دنبال جز این مورد نیست:
« يَا عَلِيُّ احْتَسِبْ بِمَا تُنْفِقُ عَلَى نَفْسِكَ تَجِدْهُ عِنْدَ اللَّهِ مَذْخُورا »
در مقالۀ زیبای انفاق گفتیم اهل یقین اهل انفاق اند یعنی با تولید نور آرامش عمل صالح با یاد معالم ربانی برای آل محمد ع بازار گرمی نموده و بازار اونها رو رواج میدن و نون به قرض اونها میدن و حاجت خدا رو از تولید آرامش و مهربانی به نسبت توان خودشون برآورده میکنن و همیشه جفت خوبی برای معالم ربانی صاحبان نور خویش هستند.
[اللَّهُمَّ إِنِّي أَحْتَسِبُ نَفْسِي عِنْدَكَ فَإِنَّهَا أَعَزُّ الْأَنْفُسِ عَلَيَّ]:
اون لحظاتی که قلبت منور به نور یاد معالم ربانی است، اون لحظات، خیلی ارزش دارن و اون لحظاتی است که با حساب و کتاب خدایی کاراتو انجام میدی و از خودت هیچی نداری و هیچ نظری نمی دی و این نفس نزد محاسب عالم بالا ارزش داره و عزیز است و مدام باید محاسبات نفست با اینچنین قلب روشنی با یاد معالم ربانی باشه.
وَ عَنْ رُقَيَّةَ بْنِ مَصْقَلَةَ قَالَ:
لَمَّا حَضَرَ الْحَسَنَ بْنَ عَلِيٍّ الْمَوْتُ قَالَ أَخْرِجُونِي إِلَى الصَّحْرَاءِ لَعَلِّي أَنْظُرُ فِي مَلَكُوتِ السَّمَاءِ يَعْنِي الْآيَاتِ
فَلَمَّا أُخْرِجَ بِهِ قَالَ
اللَّهُمَّ إِنِّي أَحْتَسِبُ نَفْسِي عِنْدَكَ فَإِنَّهَا أَعَزُّ الْأَنْفُسِ عَلَيَّ
وَ كَانَ لَهُ مِمَّا صَنَعَ اللَّهُ لَهُ أَنَّهُ احْتَسَبَ نَفْسَهُ.
[صوم – حسب] :
[عِلَّةُ الصَّوْمِ … لِيَكُونَ الْعَبْدُ … مُحْتَسِباً] :
صوم یعنی خودت دیگه پولها رو نشماری بلکه شمارش نورت رو قبول داشته باشی.
+ عبودیت و ربوبیت
… وَ عِلَّةُ الصَّوْمِ لِعِرْفَانِ مَسِّ الْجُوعِ وَ الْعَطَشِ لِيَكُونَ الْعَبْدُ ذَلِيلًا مُسْتَكِيناً مَأْجُوراً مُحْتَسِباً صَابِراً
وَ يَكُونَ ذَلِكَ دَلِيلًا لَهُ عَلَى شَدَائِدِ الْآخِرَةِ مَعَ مَا فِيهِ مِنَ الِانْكِسَارِ لَهُ عَنِ الشَّهَوَاتِ وَاعِظاً لَهُ فِي الْعَاجِلِ دَلِيلًا عَلَى الْآجِلِ لِيَعْلَمَ شِدَّةَ مَبْلَغِ ذَلِكَ مِنْ أَهْلِ الْفَقْرِ وَ الْمَسْكَنَةِ فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَة.
[مَنْ لَقِيَ اللَّهَ … مُحْتَسِباً مُوَالِياً …] :
عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ ع قَالَ:
مَنْ لَقِيَ اللَّهَ مَكْفُوفاً مُحْتَسِباً مُوَالِياً لآِلِ مُحَمَّدٍ ص لَقِيَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لَا حِسَابَ عَلَيْهِ.
« الْمُحْتَسِبُ » نام زیبای اهل یقینی است که اهل انتظار فرج با یاد معالم ربانی صاحبان نور و عمل به علوم ماخوذ از او هستند. عارف همان منتظر و همان محتسب و همان اهل یقین است.
رُوِيَ أَيْضاً عَنِ الْحَارِثِ بْنِ الْمُغِيرَةِ قَالَ:
كُنَّا عِنْدَ أَبِي جَعْفَرٍ ع فَقَالَ
الْعَارِفُ مِنْكُمْ هَذَا الْأَمْرَ الْمُنْتَظِرُ لَهُ الْمُحْتَسِبُ فِيهِ الْخَيْرَ كَمَنْ جَاهَدَ وَ اللَّهِ مَعَ قَائِمِ آلِ مُحَمَّدٍ بِسَيْفِهِ
ثُمَّ قَالَ بَلْ وَ اللَّهِ كَمَنْ جَاهَدَ مَعَ رَسُولِ اللَّهِ ص بِسَيْفِهِ
ثُمَّ قَالَ الثَّالِثَةَ بَلْ وَ اللَّهِ كَمَنِ اسْتُشْهِدَ مَعَ رَسُولِ اللَّهِ ص فِي فُسْطَاطِهِ
وَ فِيكُمْ آيَةٌ فِي كِتَابِ اللَّهِ
قُلْتُ وَ أَيُّ آيَةٍ جُعِلْتُ فِدَاكَ
قَالَ قَوْلُ اللَّهِ تَعَالَى:
وَ الَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ أُولئِكَ هُمُ الصِّدِّيقُونَ وَ الشُّهَداءُ عِنْدَ رَبِّهِمْ لَهُمْ أَجْرُهُمْ وَ نُورُهُمْ
ثُمَّ قَالَ صِرْتُمْ وَ اللَّهِ صَادِقِينَ شُهَدَاءَ عِنْدَ رَبِّكُمْ.
[يَحْتَسِبُهُ عِنْدَ اللَّهِ] :
همه چیزت باید اعمال صالحی باشه که با یاد معالم ربانی تولید کردی و پیشاپیش برای قبر و قیامتت فرستادی ! و گرنه نه مال و نه فرزند و نه هیچ چیز دیگری برای تو کاری نمی توانند انجام بدهند.
« يَحْتَسِبُهُ عِنْدَ اللَّهِ »
مهم اینه که نزد خدا ببینیم چی بحساب میاد و چی ارزش نداره !
عند الناس که ملاک و میزان کار نیست !
وَ قَالَ ص:
يَوْماً أَيُّهَا النَّاسُ مَا الرَّقُوبُ فِيكُمْ
قَالُوا الرَّجُلُ يَمُوتُ وَ لَمْ يَتْرُكْ وَلَداً
فَقَالَ بَلِ الرَّقُوبُ حَقُّ الرَّقُوبِ رَجُلٌ مَاتَ وَ لَمْ يُقَدِّمْ مِنْ وُلْدِهِ أَحَداً يَحْتَسِبُهُ عِنْدَ اللَّهِ وَ إِنْ كَانُوا كَثِيراً بَعْدَهُ
ثُمَّ قَالَ مَا الصُّعْلُوكُ فِيكُمْ
قَالُوا الرَّجُلُ الَّذِي لَا مَالَ لَهُ
فَقَالَ بَلِ الصُّعْلُوكُ حَقُّ الصُّعْلُوكِ مَنْ لَمْ يُقَدِّمْ مِنْ مَالِهِ شَيْئاً يَحْتَسِبُهُ عِنْدَ اللَّهِ وَ إِنْ كَانَ كَثِيراً مِنْ بَعْدِهِ
ثُمَّ قَالَ مَا الصُّرَعَةُ فِيكُمْ
قَالُوا الشَّدِيدُ الْقَوِيُّ الَّذِي لَا يُوضَعُ جَنْبُهُ
فَقَالَ بَلِ الصُّرَعَةُ حَقُّ الصُّرَعَةِ رَجُلٌ وَكَزَ الشَّيْطَانُ فِي قَلْبِهِ وَ اشْتَدَّ غَضَبُهُ وَ ظَهَرَ دَمُهُ ثُمَّ ذَكَرَ اللَّهَ فَصَرَعَ بِحِلْمِهِ غَضَبَهُ.
روزى فرمود:
انتظار در ميان شما بمعنى چيست؟
عرضكردند: مردى كه بميرد و فرزند نداشته باشد
فرمود بلكه انتظار حق انتظار اين است كه مردى بميرد و از فرزندانش پيش نفرستد تا در پيش خدا حساب شود.
بعد فرمود فقر در ميان شما چيست؟
گفتند: مردى كه مالى ندارد
سپس فرمود فقير واقعى كسى است كه از مالش چيزى را پيش نفرستاده تا در نزد خدا حساب شود اگر چه دوريش فراوان باشد
بعد فرمود نيرومند در ميان شما كيست؟
گفتند كسى كه بزمين نخورد،
فرمود: نيرومند كسى است كه شيطان در دلش نيش نزند و او را سخت خشمناك نمايد و خونش را بجوش آورد بعد خدا را ياد كند با حلمش غضبش را بزمين زند.
حسب:
[احتساب عقل – تکفی نفس] :
[ مُحْتَسِبٌ بِذَلِكَ ] :
عقل به دلگرمی حساب آل محمد ع ، چک می کشد !
و یقین دارد که چکش برگشت نخواهد خورد .
عقل کاری انجام می دهد که به نفع غلبه بر هوای نفس باشد ولی اگر هوای نفس قوی باشد و وسوسههای شیطان هم آتش بیار معرکه … معذلک عقل از میدان مبارزه خارج نمی شود و با یقین به اصول و اسرار در دل شرایط به پشتوانه نور آل محمد ع چک می کشد و خیالش راحت است که پاس خواهد شد !
خیلی یقین بالا می خواهد که نادید برای کسی چک بکشی و تا یقینت به آل محمد ع آنقدر بالا نرفته باشه که به حساب آنها چک نکشی معلوم می شه هنوز لنگ می زنی ! دلو بزن به دریا و در هر گذشت از دلخواه فکر هیچی رو نکن تو فقط به پشتوانه و دلگرمی آل محمد ع چکتو بکش، پاس کردنش با آل محمد ع، تو نگران نباش اونا بلدن چجوری جورش کنن که تو اصلا نتونی فکرشو بکنی!
«از جایی که گورت به گمانت نمیرسه! کمکت می کنن که ایوالله بگی»
این آیه مفهومش همینه:
« مَنْ كانَ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ وَ مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً وَ يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لا يَحْتَسِبُ وَ مَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِكُلِّ شَيْءٍ قَدْراً »
« و هر كس از خدا پروا كند، [خدا] براى او راه بيرونشدنى قرار مىدهد. و از جايى كه حسابش را نمىكند، به او روزى مىرساند، و هر كس بر خدا اعتماد كند او براى وى بس است. خدا فرمانش را به انجامرساننده است. به راستى خدا براى هر چيزى اندازهاى مقرّر كرده است ».
« أَنَّ رَجُلًا أَتَى النَّبِيَّ ص فَقَالَ
يَا رَسُولَ اللَّهِ ص بِأَبِي أَنْتَ وَ أُمِّي
إِنِّي أُحْسِنُ الْوُضُوءَ وَ أُقِيمُ الصَّلَاةَ وَ أُوتِي الزَّكَاةَ فِي وَقْتِهَا وَ أَقْرِي الضَّيْفَ
طَيِّبٌ بِهَا نَفْسِي
مُحْتَسِبٌ بِذَلِكَ
أَرْجُو مَا عِنْدَ اللَّهِ
فَقَالَ
بَخْ بَخْ بَخْ
مَا لِجَهَنَّمَ عَلَيْكَ سَبِيلٌ
إِنَّ اللَّهَ قَدْ بَرَّأَكَ مِنَ الشُّحِّ إِنْ كُنْتَ كَذَلِكَ
ثُمَّ قَالَ
نَهَى عَنِ التَّكَلُّفِ لِلضَّيْفِ بِمَا لَا يَقْدِرُ عَلَيْهِ إِلَّا بِمَشَقَّةٍ
وَ مَا مِنْ ضَيْفٍ حَلَّ بِقَوْمٍ إِلَّا وَ رِزْقُهُ مَعَهُ ».
مردى نزد پيغمبر (ص) آمد و گفت :
يا رسول الله پدر و مادرم بقربانت من خوب وضوء سازم و نماز خوانم و زكات در وقت پردازم و با خوشدلى مهمان نوازم براى رضاى خدا باميد آنچه نزد خداست
فرمودش: به به به دوزخ را بر تو راهى نيست راستى خدا تو را از بخل رها كرده، اگر چنين بودى، سپس فرمود: نهى كرد از رنجكشى در پذيرائى مهمان بدان چه نتواند مگر به رنج،
و مهمانى نيايد جز كه روزيش با او باشد.
[حَسْبِيَ اللَّهُ] :
عَنِ الرِّضَا عَنْ أَبِيهِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِمَا قَالَ:
أَرْسَلَ أَبُو جَعْفَرٍ الدَّوَانِيقِيُّ إِلَى جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ ع لِيَقْتُلَهُ وَ طَرَحَ لَهُ سَيْفاً وَ نَطْعاً وَ قَالَ يَا رَبِيعُ إِذَا أَنَا كَلَّمْتُهُ ثُمَّ ضَرَبْتُ بِإِحْدَى يَدَيَّ عَلَى الْأُخْرَى فَاضْرِبْ عُنُقَهُ فَلَمَّا دَخَلَ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ ع وَ نَظَرَ إِلَيْهِ مِنْ بَعِيدٍ تَحَرَّكَ أَبُو جَعْفَرٍ عَلَى فِرَاشِهِ قَالَ مَرْحَباً وَ أَهْلًا بِكَ يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ مَا أَرْسَلْنَا إِلَيْكَ إِلَّا رَجَاءَ أَنْ نَقْضِيَ دَيْنَكَ وَ نَقْضِيَ ذِمَامَكَ ثُمَّ سَاءَلَهُ مُسَاءَلَةً لَطِيفَةً عَنْ أَهْلِ بَيْتِهِ وَ قَالَ قَدْ قَضَى اللَّهُ حَاجَتَكَ وَ دَيْنَكَ وَ أَخْرَجَ جَائِزَتَكَ يَا رَبِيعُ لَا تَمْضِيَنَّ ثَلَاثَةً حَتَّى يَرْجِعَ جَعْفَرٌ إِلَى أَهْلِهِ
فَلَمَّا خَرَجَ قَالَ لَهُ الرَّبِيعُ يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ رَأَيْتَ السَّيْفَ إِنَّمَا كَانَ وُضِعَ لَكَ وَ النَّطْعَ
فَأَيُّ شَيْءٍ رَأَيْتُكَ تُحَرِّكُ بِهِ شَفَتَيْكَ
قَالَ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ ع
نَعَمْ يَا رَبِيعُ
لَمَّا رَأَيْتُ الشَّرَّ فِي وَجْهِهِ قُلْتُ
حَسْبِيَ الرَّبُّ مِنَ الْمَرْبُوبِينَ
وَ حَسْبِيَ الْخَالِقُ مِنَ الْمَخْلُوقِينَ
وَ حَسْبِيَ الرَّازِقُ مِنَ الْمَرْزُوقِينَ
وَ حَسْبِيَ اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِينَ
حَسْبِي مَنْ هُوَ حَسْبِي
حَسْبِي مَنْ لَمْ يَزَلْ حَسْبِي
حَسْبِيَ اللَّهُ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَ هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ.
+ [سورة التوبة (9): الآيات 126 الى 129]