دکتر محمد شعبانی راد

درک زبانِ نورانیِ سایه‌ها، و مثال جابجایی سایه در ساعت آفتابی! يَتَفَيَّؤُا ظِلالُهُ!

One who understands the luminous language of the emotions of the world of his heart,
like relocating the shadow in the sundial that determines the time,
becomes aware of his mission immediately.

outer world examples- inner world feeling
And verses from the Holy Quran
#emotionallanguage #jealousy #DynamicHeart 
#SharingProcess #criticize #relocation #sundial

«فَأَقَامَهُمْ أَشْبَاحاً فِي ضِيَاءِ نُورِهِ»
«فیء» یکی از هزار واژه مترادف «نور الولایة» است.
در فرهنگ لغات عربی می‌نویسند:
«فَيَّأَتِ الرّياحُ الغصونَ: باد شاخه‌‏هاى درخت را تكان داد.»
«أَفَاءَ الظلُّ: جابجا‌شدن سایه، سایه برگشت.»
این مفهوم جابجایی «relocation» در واژه «فیء»،
همان مفهومِ واژه‌ی زیبا و مهم «قلب» یعنی جابجا‌شونده بین نور و ظلمت است.
«انّما سمّى الظلّ فيئا لرجوعه من جانب الى جانب»
+ «ظلل – سایه‌بان نورانی! وَ ظِلٍّ مَمْدُودٍ!»

کسی که زبان نورانی فرشته نگهبان دنیای قلب خود را درک می‌کند،
مانند جابجا شدن سایه در صفحه ساعت آفتابی که زمان را تعیین می کند،
بلافاصله از ماموریت خود آگاه می شود «orientation».

مثالهای آفاقی – مشاهدات انفسی
«سَنُريهِمْ‏ آياتِنا فِي الْآفاقِ وَ في‏ أَنْفُسِهِمْ»

«وَ اللَّهُ جَعَلَ لَكُمْ مِمَّا خَلَقَ ظِلالاً»
«و خدا از آنچه آفريده، به سود شما سايه‏‌هايى فراهم آورده.»
«أَ لَمْ تَرَ إِلى‏ رَبِّكَ كَيْفَ مَدَّ الظِّلَ»
«آيا نديده‌‏اى كه پروردگارت چگونه سايه را گسترده است؟»
+ مقاله «سایه‌بانِ نورانی!»

«فَيَّأَتِ الرّياحُ الغصونَ»
«The wind relocates the branches»

+ «مَادَتِ‏ الأغصانُ» : «مائِدَةً مِنَ السَّماءِ»
امام کاظم علیه السلام:
«إِذَا فَاءَ الْأَفْيَاءُ وَ هَبَّتِ الرِّيَاحُ فَاطْلُبُوا حَوَائِجَكُمْ مِنَ اللَّهِ تَعَالَى فَإِنَّهَا سَاعَةُ الْأَوَّابِينَ.»
«وقتی که قلب مورد رحمت و عنایت نورانی قرار می‌گیرد، حال خوشی پیدا می‌کند،
انگاری نسیم روح‌بخش بهاری به جانش وزیده،
انگاری تازه از مادر متولد شده،
احساس سنگینی هیچ گناهی را ندراد،
و این حال خوش همان «ساعت اوّابین» است.
ساعتی که قلب، با اسم نورانی خودش، که به قلبش سَرَک کشیده،
احساس روشنایی و آرامش عجیبی را تجربه میکند.»
«اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ»
+ «کوچ به حریم نور!»
«مَثَل المؤْمن كخامة الزرع‏ تُفَيِّئُها الرِّيحُ مرةَ هُنا و مرة هنا»
+ «نُورٌ لِلْخَوْفِ وَ نُورٌ لِلرَّجَاءِ»
+ «کنترل نورانی!»
+ «هشش – هزز»

«وَ نُقَلِّبُهُمْ ذاتَ الْيَمِينِ وَ ذاتَ الشِّمالِ»
+ «يَتَفَيَّؤُا ظِلالُهُ عَنِ الْيَمِينِ وَ الشَّمائِلِ»

[سورة الكهف (18): الآيات 17 الى 18]

وَ تَرَى الشَّمْسَ إِذا طَلَعَتْ تَزاوَرُ عَنْ كَهْفِهِمْ ذاتَ الْيَمِينِ وَ إِذا غَرَبَتْ تَقْرِضُهُمْ ذاتَ الشِّمالِ وَ هُمْ فِي فَجْوَةٍ مِنْهُ ذلِكَ مِنْ آياتِ اللَّهِ مَنْ يَهْدِ اللَّهُ فَهُوَ الْمُهْتَدِ وَ مَنْ يُضْلِلْ فَلَنْ تَجِدَ لَهُ وَلِيًّا مُرْشِداً (17)
و آفتاب را مى‌‏بينى كه چون برمى‌‏آيد، از غارشان به سمت راست مايل است، و چون فرو مى‌‏شود از سمت چپ دامن برمى‌‏چيند، در حالى كه آنان در جايى فراخ از آن [غار قرار گرفته‏]اند. اين از نشانه‏‌هاى [قدرت‏] خداست. خدا هر كه را راهنمايى كند او راه‏‌يافته است، و هر كه را بى‏‌راه گذارد، هرگز براى او يارى راهبر نخواهى يافت.
وَ تَحْسَبُهُمْ أَيْقاظاً وَ هُمْ رُقُودٌ وَ نُقَلِّبُهُمْ ذاتَ الْيَمِينِ وَ ذاتَ الشِّمالِ وَ كَلْبُهُمْ باسِطٌ ذِراعَيْهِ بِالْوَصِيدِ لَوِ اطَّلَعْتَ عَلَيْهِمْ لَوَلَّيْتَ مِنْهُمْ فِراراً وَ لَمُلِئْتَ مِنْهُمْ رُعْباً (18)

و مى‌‏پندارى كه ايشان بيدارند، در حالى كه خفته‌‏اند و آنها را به پهلوى راست و چپ مى‏‌گردانيم، و سگشان بر آستانه [غار] دو دست خود را دراز كرده [بود]. اگر بر حال آنان اطلاع مى‌‏يافتى، گريزان روى از آنها برمى‏‌تافتى و از [مشاهده‏] آنها آكنده از بيم مى‌‏شدى.

[سورة النحل (16): الآيات 81 الى 85]
«وَ اللَّهُ جَعَلَ لَكُمْ مِمَّا خَلَقَ ظِلالاً»

وَ اللَّهُ جَعَلَ لَكُمْ مِمَّا خَلَقَ ظِلالاً وَ جَعَلَ لَكُمْ مِنَ الْجِبالِ أَكْناناً وَ جَعَلَ لَكُمْ سَرابِيلَ تَقِيكُمُ الْحَرَّ وَ سَرابِيلَ تَقِيكُمْ بَأْسَكُمْ كَذلِكَ يُتِمُّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكُمْ لَعَلَّكُمْ تُسْلِمُونَ (81)
و خدا از آنچه آفريده، به سود شما سايه‏‌هايى فراهم آورده و از كوهها براى شما پناهگاه‏هايى قرار داده و براى شما تن‏‌پوشهايى مقرر كرده كه شما را از گرما [و سرما] حفظ مى‌‏كند، و تن‌‏پوشها [=زره‏ها]يى كه شما را در جنگتان حمايت مى‏‌نمايد. اين گونه وى نعمتش را بر شما تمام مى‏‌گرداند، اميد كه شما [به فرمانش‏] گردن نهيد.

[سورة لقمان (31): الآيات 11 الى 15]
«هذا خَلْقُ اللَّهِ … وَ لَقَدْ آتَيْنا لُقْمانَ الْحِكْمَةَ» :
هذا خَلْقُ اللَّهِ فَأَرُونِي ما ذا خَلَقَ الَّذِينَ مِنْ دُونِهِ بَلِ الظَّالِمُونَ فِي ضَلالٍ مُبِينٍ (11)
وَ لَقَدْ آتَيْنا لُقْمانَ الْحِكْمَةَ أَنِ اشْكُرْ لِلَّهِ وَ مَنْ يَشْكُرْ فَإِنَّما يَشْكُرُ لِنَفْسِهِ وَ مَنْ كَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِيٌّ حَمِيدٌ

أَ لَمْ تَرَ إِلى‏ رَبِّكَ كَيْفَ مَدَّ الظِّلَّ
وَ لَوْ شاءَ لَجَعَلَهُ ساكِناً
ثُمَّ جَعَلْنَا الشَّمْسَ عَلَيْهِ دَلِيلاً
ثُمَّ قَبَضْناهُ إِلَيْنا قَبْضاً يَسِيراً

آيا نديده‌‏اى كه پروردگارت چگونه سايه را گسترده است؟
و اگر مى‌‏خواست، آن را ساكن قرار مى‌‏داد،
آنگاه خورشيد را بر آن دليل گردانيديم.
سپس آن [سايه‏] را اندك اندك به سوى خود بازمى‌‏گيريم.

[سورة الفرقان (۲۵): الآيات ۴۱ الى ۵۰]
وَ إِذا رَأَوْكَ إِنْ يَتَّخِذُونَكَ إِلاَّ هُزُواً
أَ هذَا الَّذِي بَعَثَ اللَّهُ رَسُولاً (۴۱)
و چون تو را ببينند، جز به ريشخندت نگيرند، [كه:]
«آيا اين همان كسى است كه خدا او را به رسالت فرستاده است؟
إِنْ كادَ لَيُضِلُّنا عَنْ آلِهَتِنا لَوْ لا أَنْ صَبَرْنا عَلَيْها
وَ سَوْفَ يَعْلَمُونَ حِينَ يَرَوْنَ الْعَذابَ مَنْ أَضَلُّ سَبِيلاً (۴۲)
چيزى نمانده بود كه ما را از خدايانمان – اگر بر آن ايستادگى نمى‌‏كرديم – منحرف كند.
«و هنگامى كه عذاب را مى‏‌بينند به زودى خواهند دانست چه كسى گمراه‌‏تر است.
أَ رَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ
أَ فَأَنْتَ تَكُونُ عَلَيْهِ وَكِيلاً (۴۳)
آيا آن كس كه هواىِ [نفس‏] خود را معبود خويش گرفته است ديدى؟
آيا [مى‌‏توانى‏] ضامنِ او باشى؟
أَمْ تَحْسَبُ أَنَّ أَكْثَرَهُمْ يَسْمَعُونَ أَوْ يَعْقِلُونَ
إِنْ هُمْ إِلاَّ كَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبِيلاً (۴۴)
يا گمان دارى كه بيشترشان مى‌‏شنوند يا مى‌‏انديشند؟
آنان جز مانند ستوران نيستند، بلكه گمراه‏‌ترند.
أَ لَمْ تَرَ إِلى‏ رَبِّكَ كَيْفَ مَدَّ الظِّلَّ
وَ لَوْ شاءَ لَجَعَلَهُ ساكِناً
ثُمَّ جَعَلْنَا الشَّمْسَ عَلَيْهِ دَلِيلاً (۴۵)
آيا نديده‌‏اى كه پروردگارت چگونه سايه را گسترده است؟
و اگر مى‌‏خواست، آن را ساكن قرار مى‌‏داد،
آنگاه خورشيد را بر آن دليل گردانيديم.
ثُمَّ قَبَضْناهُ إِلَيْنا قَبْضاً يَسِيراً (۴۶)
سپس آن [سايه‏] را اندك اندك به سوى خود بازمى‌‏گيريم.
وَ هُوَ الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ اللَّيْلَ لِباساً وَ النَّوْمَ سُباتاً وَ جَعَلَ النَّهارَ نُشُوراً (۴۷)
و اوست كسى كه شب را براى شما پوششى قرار داد و خواب را [مايه‏] آرامشى.
و روز را زمان برخاستن [شما] گردانيد.
وَ هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ الرِّياحَ بُشْراً بَيْنَ يَدَيْ رَحْمَتِهِ
وَ أَنْزَلْنا مِنَ السَّماءِ ماءً طَهُوراً (۴۸)
و اوست آن كس كه بادها را نويدى پيشاپيش رحمت خويش [=باران‏] فرستاد
و از آسمان، آبى پاك فرود آورديم،
لِنُحْيِيَ بِهِ بَلْدَةً مَيْتاً وَ نُسْقِيَهُ مِمَّا خَلَقْنا أَنْعاماً وَ أَناسِيَّ كَثِيراً (۴۹)
تا به وسيله آن سرزمينى پژمرده را زنده گردانيم
و آن را به آنچه خلق كرده‌‏ايم -از دامها و انسانهاى بسيار- بنوشانيم.
وَ لَقَدْ صَرَّفْناهُ بَيْنَهُمْ لِيَذَّكَّرُوا فَأَبى‏ أَكْثَرُ النَّاسِ إِلاَّ كُفُوراً (۵۰)
و قطعاً آن [پند] را ميان آنان گوناگون ساختيم تا توجه پيدا كنند،
و[لى ] بيشتر مردم جز ناسپاسى نخواستند.

+ «هبط»
+ «نهج»

اشتراک گذاری مطالب در شبکه های اجتماعی