Light overflow!
Light fills your heart with love!
«فیض» یکی از هزار واژه مترادف «نور» است.
در فرهنگ لغات عربی مینویسند:
«فيض العين: پر شدن چشم از اشك است.»
«نَهْرٌ فَيّاض» : رودخانه پر آب.
«رَجُلٌ فيّاض» : مرد بسيار بخشنده.
«وَ اللَّهُ … أَشْرَقَ نُورُهُ وَ فَاضَتْ بَرَكَتُهُ»، «اُکُل دائم»
درک نور قلب، همان درک فیض الهی است.
قلب، دائما، از نور هدایت خدای مهربان، مستفیض میگردد.
نورِ لبریز!
نورِ سرریز!
فیض نورانی!
نور، واسطه فیض الهی است.
این زبان نورانی را یاد بگیریم.
+ «مزیت و فضیلت»: غذای میهمان …
نور حکمت، به قلب افاضه میشود!
امام صادق عليه السّلام:
إِنَّ أُولِي اَلْأَلْبَابِ اَلَّذِينَ عَمِلُوا بِالْفِكْرَةِ حَتَّى وَرِثُوا مِنْهُ حُبَّ اَللَّهِ فَإِنَّ حُبَّ اَللَّهِ إِذَا وَرِثَهُ اَلْقَلْبُ وَ اِسْتَضَاءَ بِهِ أَسْرَعَ إِلَيْهِ اَللُّطْفُ فَإِذَا نَزَلَ اَللُّطْفُ صَارَ مِنْ أَهْلِ اَلْفَوَائِدِ فَإِذَا صَارَ مِنْ أَهْلِ اَلْفَوَائِدِ تَكَلَّمَ بِالْحِكْمَةِ وَ إِذَا تَكَلَّمَ بِالْحِكْمَةِ صَارَ صَاحِبَ فِطْنَةٍ فَإِذَا نَزَلَ مَنْزِلَةَ اَلْفِطْنَةِ عَمِلَ فِي اَلْقُدْرَةِ فَإِذَا عَمِلَ فِي اَلْقُدْرَةِ عَرَفَ اَلْأَطْبَاقَ اَلسَّبْعَةَ فَإِذَا بَلَغَ هَذِهِ اَلْمَنْزِلَةَ صَارَ يَتَقَلَّبُ فِي فِكْرٍ بِلُطْفٍ وَ حِكْمَةٍ وَ بَيَانٍ فَإِذَا بَلَغَ هَذِهِ اَلْمَنْزِلَةَ جَعَلَ شَهْوَتَهُ وَ مَحَبَّتَهُ فِي خَالِقِهِ فَإِذَا فَعَلَ ذَلِكَ نَزَلَ اَلْمَنْزِلَةَ اَلْكُبْرَى فَعَايَنَ رَبَّهُ فِي قَلْبِهِ وَ وَرِثَ اَلْحِكْمَةَ بِغَيْرِ مَا وَرِثَهُ اَلْحُكَمَاءُ وَ وَرِثَ اَلْعِلْمَ بِغَيْرِ مَا وَرِثَهُ اَلْعُلَمَاءُ وَ وَرِثَ اَلصِّدْقَ بِغَيْرِ مَا وَرِثَهُ اَلصِّدِّيقُونَ إِنَّ اَلْحُكَمَاءَ وَرِثُوا اَلْحِكْمَةَ بِالصَّمْتِ وَ إِنَّ اَلْعُلَمَاءَ وَرِثُوا اَلْعِلْمَ بِالطَّلَبِ وَ إِنَّ اَلصِّدِّيقِينَ وَرِثُوا اَلصِّدْقَ بِالْخُشُوعِ وَ طُولِ اَلْعِبَادَةِ فَمَنْ أَخَذَهُ بِهَذِهِ اَلْمَسِيرَةِ إِمَّا أَنْ يَسْفُلَ وَ إِمَّا أَنْ يُرْفَعَ وَ أَكْثَرُهُمُ اَلَّذِي يَسْفُلُ وَ لاَ يُرْفَعُ إِذَا لَمْ يَرْعَ حَقَّ اَللَّهِ وَ لَمْ يَعْمَلْ بِمَا أُمِرَ بِهِ
فَهَذِهِ صِفَةُ مَنْ لَمْ يَعْرِفِ اَللَّهَ حَقَّ مَعْرِفَتِهِ وَ لَمْ يُحِبَّهُ حَقَّ مَحَبَّتِهِ
فَلاَ يَغُرَّنَّكَ صَلاَتُهُمْ وَ صِيَامُهُمْ وَ رِوَايَاتُهُمْ وَ عُلُومُهُمْ فَإِنَّهُمْ حُمُرٌ مُسْتَنْفِرَةٌ.
صاحبان عقل و خردمندان آنانى هستند كه اعمال و كردار آنها بر پايه فكر و انديشه است (هميشه در تفكرند) تا در نتيجه تفكر به محبت و دوستى خدا ميرسند و وقتى دل از محبت الهى بهرهمند شد و با نور محبت روشن گشت صفا و لطفى بزودى در او يافت مىشود و وقتى دل لطيف شد و آمادگى پيدا كرد فوائد و بهرههائى نصيبش خواهد شد و هنگامى كه از بهرهمندان شد سخنان حكيمانه بر زبانش جارى مىشود و وقتى سخنان حكمت آميز گفت داراى فطانت و فراست خواهد شد و چون به اين مرتبه رسيد در اعمال و كارهايش از قدرت و نيروى الهى امداد ميگيرد و چون بهرهمند از قدرت شد احاطه علمى به آسمانها پيدا ميكند و هنگامى كه به چنين منزلت و مقامى نائل شد مرتب در افكار خويش غوطهور است با لطف مخصوص و حكمت و بينش و روشنى و چون به اين مقام رسيد تمام خواست و ميل باطنى و محبت و دوستى خود را فقط در راه خالق و آفريدگار خود قرار ميدهد و چون چنين كرد به مقام بسيار بزرگى نائل شده است و در درون دلش خدا را مىبيند
و حكمت و دانش را بدست مىآورد نه از آن راهى كه حكماء و فلاسفه بدست مىآورد بلكه حكمت و فهم به باطنش افاضه مىشود
و علوم و اطلاعات كسب ميكند نه از طريق تعليم و تعلّم ظاهرى كه علماء و دانشمندان كسب علوم مينمايند
و داراى حالت صدق و اخلاص مىشود نه از آن راهى كه صديقين و عبادتكنندگان ميروند چون حكماء و فلاسفه از طريق سكوت و گوش فراوان و پر حرفى نكردن حكمت را بدست مىآورند و دانشمندان و علماء با تحصيل و كوشش و جديت داراى علم و دانش ميشوند و صديقين و راستان از راه خشوع و خضوع و عبادتهاى طولانى بمرتبه صدق و راستى ميخواهند برسند و كسى كه از اين راهها طى مسير نموده و راه خود را به پيمايد بمقصد رسيدنش قطعى و صد در صد نيست بلكه دو احتمال دارد يا اينكه انحطاط و تنزل روحى پيدا ميكند و بطرف سقوط مىرود يا اينكه قوس صعودى را گرفته و مقام و مراتب بلند انسانيت را طى ميكند البته اكثرا از ارتقاء و بالا رفتن باز مىمانند و قوس نزولى را ميگيرند.چون حق الهى و وظيفه خود را مراعات ننموده و فرمان خدا را آن طورى كه بايد انجام نميدهند و اين چنين است حالت كسى كه نشناسد خدا را آن طورى كه لازم است و محبت واقعى و دوستى كامل با خدا ندارد.
اين عبادتها و نمازها و روزههاى آنها و نقل حديث و روايات و علم و دانش آنها تو را فريب ندهد كه آنان خران رمنده و گريزانند.
نور لبریز، بر اهل حسادت حرام است!
[سورة الأعراف (۷): الآيات ۵۰ الى ۵۱]
وَ نادى أَصْحابُ النَّارِ أَصْحابَ الْجَنَّةِ أَنْ أَفِيضُوا عَلَيْنا مِنَ الْماءِ أَوْ مِمَّا رَزَقَكُمُ اللَّهُ قالُوا إِنَّ اللَّهَ حَرَّمَهُما عَلَى الْكافِرِينَ (۵۰)
و دوزخيان، بهشتيان را آواز مىدهند كه: «از آن آب يا از آنچه خدا روزىِ شما كرده، بر ما فرو ريزيد.» مىگويند: «خدا آنها را بر كافران حرام كرده است.»
الَّذِينَ اتَّخَذُوا دِينَهُمْ لَهْواً وَ لَعِباً وَ غَرَّتْهُمُ الْحَياةُ الدُّنْيا فَالْيَوْمَ نَنْساهُمْ كَما نَسُوا لِقاءَ يَوْمِهِمْ هذا وَ ما كانُوا بِآياتِنا يَجْحَدُونَ (۵۱)
همانان كه دين خود را سرگرمى و بازى پنداشتند، و زندگى دنيا مغرورشان كرد. پس همان گونه كه آنان ديدار امروز خود را از ياد بردند، و آيات ما را انكار مىكردند، ما [هم] امروز آنان را از ياد مىبريم.