دکتر محمد شعبانی راد

قبض و بسط نور، الگوی قابل اعتماد! أُولئِكَ الَّذِينَ هَدَى اللَّهُ فَبِهُداهُمُ اقْتَدِهْ!

Light capture and expansion, a reliable pattern!
Adjust your behavior according to this reliable pattern!
“Healthy Pattern – Healthy Life”
The Standard Model!

قبض و بسط نور، الگوی قابل اعتماد!
قلبی که مکانیسم نورانی‌اش رو میفهمه، بهش اعتماد میکنه و بهش تکیه میکنه، و از روی این دستورات نورانی، الگوبرداری میکنه و یک نسخه برای خودش کپی میکنه!
انگاری این نور، مقتدای اوست که بهش اقتدا میکنه!
انگاری این نور لیدر اوست که اونو فالو میکنه!
از هزار واژه مترادف «نور» این مفهوم اقتدا استنباط میشه!
این همان فرایند انطباق با نور است!
در واقع، خودت رو با خودت (یعنی با نور خودت) مقایسه میکنی، نه با دیگران! و این خیلی مهمه که هرگز خودتو با دیگران مقایسه نکنی، بلکه هر کسی دستور العمل خاص خودشو داره که باید اونو بفهمه و اجرا کنه! دستوری که برای دیگری صادر شده، بدرد تو نخواهد خورد و بالعکس!
+ «نسخه‌های تاریخ‌گذشته!»
این الگو برای ما، فرمان دست‌نخورده خداست، لذا مقدس و قابل اجراست!
این الگوی نورانی، با کم و زیادشدن میزان نورش، حرفهای زیادی برای گفتن دارد. انگاری خدا مدام این نور رو در قلب ما دستکاری میکنه! و فرمانی مناسب هر لحظه، از این نور برای ما درست میکنه و خلق میکنه و اون فرمان و ماموریت درک شده، همان الگوی سالم و دست نخورده‌ای است که هیچکس جز صاحب این قلب، ازش خبر نداره! این پیامهای کاملا خصوصی، قابل استراق سمع توسط هیچ کسی نیست!
کافیه یه بار تجربه کنی تا سوژه مورد نظر برای تو آشکار بشه، اونوقته که عاشقش میشی و دیگه نمیتونی بهش فکر نکنی!
در معنای لغوی واژه قلب گفته شد که مفهوم جابجا‌شونده داره! یعنی در تقلّب بین نور و ظلمت است و این قلب سالم است که آسمانی رنگارنگ دارد و برای هر لحظه‌ای، طیف نورانی با امری جدید برای اجرا دارد.
یکی از هزار واژه مترادف نور که بوضوح این فرایند رو بیان میکنه واژه زیبای «قدو» است.
در فرهنگ لغات عربی می نویسند: 
«هذا قِدَى‏ رمحٍ : أى قَدْرُ رمحٍ، أي قيسُه » یعنی این نیزه دقیقا هم اندازه و مثل اون نیزه که الگوی کار قرار داده شده، درست شده است.

این نیزه رو از روی اون یکی ساختن، ببین چقدر شبیه اونه!
مفهوم الگوبرداری از واژه «قدو – اقتداء» استنباط می شود.

این گل نورانی رو توی قلبت کپی پیست کن و از استشمام دائمی بوی خوش آن لذت ببر!

بدنبال الگوی استاندارد!

اقْتَدِ بِنَبِيِّكَ يَا مُعَاذُ فِي الْيَقِينِ
مقام ابراهیم ع: «وَ مَقامٍ كَرِيمٍ»

أنا الْمُقَفِّي!
«ثُمَّ قَفَّيْنا عَلى‏ آثارِهِمْ بِرُسُلِنا»
«ثُمَ‏ أَرْسَلْنا رُسُلَنا تَتْرا»
«قدو» و «قفو» و «وتر» از هزار واژگان مترادف «نور».
«الكلام‏ المُقَفَّى‏»: گفتار و سخن قافيه‌‏دار.
«رجُلٌ‏ مُقَفَّى‏ بهِ»: مرد گرامى و مورد احترام.

تطابق با الگوی استاندارد!

آیا خودتان را با دیگران مقایسه می کنید؟

مقایسه صحیح کدام است و مقایسه غلط کدام است؟!
مقایسه با الگوی استاندارد، خوب!
مقایسه با الگوی غیر استاندارد، بد!

خودت رو با مرجع صحیح مقایسه و سپس تنظیم کن «تحرّی»! نه با هر مدعی لافزن دروغگو!
وقتی قلبت تاریکی و روشنی رو میفهمه، انگاری میفهمی یکی داره قضاوتت میکنه و کاراتو نقد میکنه و به چالشت میکشه،
اینجاست اون ترازویی که باید خودتو با اون مقایسه و میزان کنی، نباید خودتو با غیر این ملاک، مقایسه کنی.
پس مهمه که اول این کلام رو بشناسی و پیدا کنی و تا این میزان، دستت نیاد نمیدونی و نمیتونی خودتو با کی یا چی باید مقایسه کنی و اونجوری بشی و اونجوری که اون میخواد بشی.
پس ما باید اول تاریکی و روشنایی خودمونو خوب بفهمیم تا اینجوری متوجه اشتباهاتمون بشیم و اونوقت خودمونو طبق این الگو تغییر بدهیم .
اصلا نمیشه خودتو با چیزی غیر از این تنظیم و تطبیق نمایی.
ما برای اینکه متوجه درستی یا نادرستی افکار یا رفتارمون بشیم ناگزیریم خودمونو با یه چیزی مقایسه کنیم.
اون چیز باید خالی از اشتباه باشه.
اون چیز باید به رویت و سمع و نظر ما برسه.
«أَنَّ اللَّهَ تَعَالَى لَا يَفْرِضُ‏ مَجْهُولًا»
اون چیزو باید ما بتونیم ببینیم یا بشنویم تا متوجه عیب و ایرادمون بشیم.
ما بعد از اینکه اینجوری متوجه اشکالمون شدیم، حالا آزادیم و اجازه داریم یا با این میزان، خودمونو، که مقایسه می کنیم، باهاش منطبق بشیم، یا اگه خودمونو اینجوری تنظیم نکردیم، دیگه پای عواقبش هم باید باشیم و مسئولیت اینکار با خودمونه، که وقتی بهمون تذکر داده میشه و باز هم توجهی نمیکنیم، عقوبت پیش خواهد آمد.

مفهوم الگوبرداری و مُدلینگ در هزار واژه مترادف «نور» مثل واژه‌های «قدو» و «امّ»

أُولئِكَ الَّذِينَ هَدَى اللَّهُ فَبِهُداهُمُ اقْتَدِهْ

[سورة الأنعام (6): الآيات 88 الى 90] :
« أُولئِكَ الَّذِينَ هَدَى اللَّهُ فَبِهُداهُمُ اقْتَدِهْ »
اهل هدایت به الگوی استاندارد خودشون اقتدا میکنن!

ذلِكَ هُدَى اللَّهِ يَهْدِي بِهِ مَنْ يَشاءُ مِنْ عِبادِهِ وَ لَوْ أَشْرَكُوا لَحَبِطَ عَنْهُمْ ما كانُوا يَعْمَلُونَ (88)
اين، هدايت خداست كه هر كس از بندگانش را بخواهد بدان هدايت مى‏‌كند. و اگر آنان شرك ورزيده بودند، قطعاً آن چه انجام مى‌‏دادند از دستشان مى‏‌رفت.
أُولئِكَ الَّذِينَ آتَيْناهُمُ الْكِتابَ وَ الْحُكْمَ وَ النُّبُوَّةَ فَإِنْ يَكْفُرْ بِها هؤُلاءِ فَقَدْ وَكَّلْنا بِها قَوْماً لَيْسُوا بِها بِكافِرِينَ (89)
آنان كسانى بودند كه كتاب و داورى و نبوت بديشان داديم و اگر اينان [=مشركان‏] بدان كفر ورزند، بى‌‏گمان، گروهى [ديگر] را بر آن گماريم كه بدان كافر نباشند.
أُولئِكَ الَّذِينَ هَدَى اللَّهُ فَبِهُداهُمُ اقْتَدِهْ قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِنْ هُوَ إِلاَّ ذِكْرى‏ لِلْعالَمِينَ (90)
اينان كسانى هستند كه خدا هدايتشان كرده است؛ پس به هدايت آنان اقتدا كن. بگو: «من، از شما هيچ مزدى بر اين [رسالت‏] نمى‏‌طلبم. اين [قرآن‏] جز تذكرى براى جهانيان نيست.»

[سورة الزخرف (43): الآيات 21 الى 25] :
« وَ إِنَّا عَلى‏ آثارِهِمْ مُقْتَدُونَ »
اهل حسادت هم برای خودشون الگو دارند!

أَمْ آتَيْناهُمْ كِتاباً مِنْ قَبْلِهِ فَهُمْ بِهِ مُسْتَمْسِكُونَ (21)
آيا به آنان پيش از آن [قرآن‏] كتابى داده‏‌ايم كه بدان تمسك مى‌‏جويند؟
بَلْ قالُوا إِنَّا وَجَدْنا آباءَنا عَلى‏ أُمَّةٍ وَ إِنَّا عَلى‏ آثارِهِمْ مُهْتَدُونَ (22)
[نه،] بلكه گفتند: «ما پدران خود را بر آيينى يافتيم و ما [هم با] پى‏گيرى از آنان، راه يافتگانيم.»
وَ كَذلِكَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ فِي قَرْيَةٍ مِنْ نَذِيرٍ إِلاَّ قالَ مُتْرَفُوها إِنَّا وَجَدْنا آباءَنا عَلى‏ أُمَّةٍ وَ إِنَّا عَلى‏ آثارِهِمْ مُقْتَدُونَ (23)
و بدين گونه در هيچ شهرى پيش از تو هشداردهنده‏‌اى نفرستاديم مگر آنكه خوشگذرانان آن گفتند: «ما پدران خود را بر آيينى [و راهى‏] يافته‏‌ايم و ما از پى ايشان راهسپريم.»
قالَ أَ وَ لَوْ جِئْتُكُمْ بِأَهْدى‏ مِمَّا وَجَدْتُمْ عَلَيْهِ آباءَكُمْ قالُوا إِنَّا بِما أُرْسِلْتُمْ بِهِ كافِرُونَ (24)
گفت «هر چند هدايت كننده‏‌تر از آنچه پدران خود را بر آن يافته‏‌ايد براى شما بياورم؟» گفتند: «ما [نسبت‏] به آنچه بدان فرستاده شده‏‌ايد كافريم.»
فَانْتَقَمْنا مِنْهُمْ فَانْظُرْ كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الْمُكَذِّبِينَ (25)
پس، از آنان انتقام گرفتيم. پس بنگر فرجام تكذيب‏‌كنندگان چگونه بوده است.

اهمیت برگزاری ورک‌شاپ‌ها!

امام على عليه السلام:
لَمْ يَمُتْ مَنْ تَرَكَ أَفْعَالًا تُقْتَدَى بِهَا مِنَ الْخَيْرِ وَ مَنْ نَشَرَ حِكْمَةً ذُكِرَ بِهَا.
كسى كه كارهاى نيكى از خود بر جاى نهاده كه سرمشق ديگران قرار مى‌‏گيرند، هرگز نمرده است
[و] كسى كه حكمتى [يا دانشى‏] را نشر دهد، به سبب آن، نامش ماندگار مى‌‏شود.

امام صادق علیه السلام:‏
لَا يَصِحُّ الِاقْتِدَاءُ إِلَّا بِصِحَّةِ قِسْمَةِ الْأَرْوَاحِ فِي الْأَزَلِ وَ امْتِزَاجِ نُورِ الْوَقْتِ بِنُورِ الْأَزَلِيِّ
اقتدا همان ارتباط روح‌ها در ازل و متّصل‌شدن نورِ الآن به نور ازل است.

وَ لَيْسَ الِاقْتِدَاءُ بِالتَّوَسُّمِ بِحَرَكَاتِ الظَّاهِرَةِ وَ النَّسَبِ إِلَى أَوْلِيَاءِ الدِّينِ مِنَ الْحُكَمَاءِ وَ الْأَئِمَّةِ
اقتدا این نیست که با اعمال ظاهری نام آن‌ها را برای خود برگزینیم و خود را به اولیاء دین از دانشمندان و امامان منتسب­ کنیم (به زور خود را به آن‌ها وصل ­کنیم درحالی­که ارواح ما با آن‌ها نسبتی ندارد)

قَالَ اللَّهُ تَعَالَى‏
يَوْمَ نَدْعُوا كُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ
[ياد كن‏] روزى را كه هر گروهى را با پيشوايشان فرا مى‌‏خوانيم‏.
أَيْ مَنْ كَانَ اقْتَدَى بِمُحِقٍّ فَهُوَ زَكِيٌّ
یعنی کسی ­که از صاحب حقّی پیروی­ کرد؛ پذیرفته و پاک شد.

قَالَ اللَّهُ تَعَالَى‏
فَإِذا نُفِخَ فِي الصُّورِ فَلا أَنْسابَ بَيْنَهُمْ يَوْمَئِذٍ وَ لا يَتَساءَلُونَ
پس آن گاه كه در صور دميده شود، [ديگر] آن روز ميانشان نسبت خويشاوندى وجود ندارد، و از [حال‏] يكديگر نمى‌‏پرسند.

وَ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ ع
الْأَرْوَاحُ جُنُودٌ مُجَنَّدَةٌ فَمَا تَعَارَفَ مِنْهَا ائْتَلَفَ وَ مَا تَنَاكَرَ مِنْهَا اخْتَلَفَ
ارواح چون سپاه و لشکرند، اگر یکدیگر را بشناسند الفت می‌گیرند و اگر نشناسند اختلاف می‌کنند.

وَ قِيلَ لِمُحَمَّدِ بْنِ الْحَنَفِيَّةِ مَنْ أَدَّبَكَ؟

فَقَالَ أَدَّبَنِي رَبِّي فِي نَفْسِي
مرا پروردگارم از نفس خودم و در باطن تربیت نموده است،

فَمَا اسْتَحْسَنْتُ مِنْ أُولِي الْأَلْبَابِ وَ الْبَصِيرَةِ تَبِعْتُهُمْ بِهِ وَ اسْتَعْمَلْتُهُ وَ مَا اسْتَقْبَحْتُهُ مِنَ الْجُهَّالِ اجْتَنَبْتُهُ وَ تَرَكْتُهُ مستقرا [مُسْتَنْفِراً] فَأَوْصَلَنِي ذَلِكَ إِلَى كُنُوزِ الْعِلْمِ
پس آنچه را که از صاحبان خرد و بصیرت دیده و پسندیدم؛ آن را به کار بستم، و هرچه از مردم نادان مشاهده کرده و قبیح شمردم؛ از آن پرهیز کرده و نفرت نشان دادم، و این روش مرا به کنزهای علم و گنج‌های معرفت رسانید.

وَ لَا طَرِيقَ لِلْأَكْيَاسِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَسْلَمَ مِنَ الِاقْتِدَاءِ لِأَنَّهُ الْمَنْهَجُ الْأَوْضَحُ وَ الْمَقْصَدُ الْأَصَحُّ
برای اشخاص مؤمن و زیرک و فهمیده راهی سالم‌تر و بهتر از اقتداکردن [به افراد برجسته و با معرفت] نیست، زیرا پیروی­ نمودن از چنین افرادی، طریق روشن و راه کاملاً صحیحی است.

قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لِأَعَزِّ خَلْقِهِ مُحَمَّدٍ ص‏
أُولئِكَ الَّذِينَ هَدَى اللَّهُ فَبِهُداهُمُ اقْتَدِهْ‏
اينان كسانى هستند كه خدا هدايتشان كرده است؛ پس به هدايت آنان اقتدا كن‏.

وَ قَالَ عَزَّ وَ جَلَ‏
ثُمَّ أَوْحَيْنا إِلَيْكَ أَنِ اتَّبِعْ مِلَّةَ إِبْراهِيمَ حَنِيفاً
سپس به تو وحى كرديم كه: از آيين ابراهيم حق‌‏گراى پيروى كن.

فَلَوْ كَانَ لِدِينِ اللَّهِ تَعَالَى عَزَّ وَ جَلَّ مَسْلَكٌ أَقُومُ مِنَ الِاقْتِدَاءِ لَنَدَبَ أَنْبِيَاءَهُ وَ أَوْلِيَاءَهُ إِلَيْهِ
و اگر برای دین خدا راهی مستقیم‌تر و بهتر و محکم‌تر از اقتدا ­بود؛ حتماً اولیاء و انبیاء به آن راه دعوت می‌شدند؛

قَالَ النَّبِيُّ ص:
رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) می‌فرماید:
فِي الْقُلُوبِ نُورٌ لَا يُضِي‏ءُ إِلَّا مِنِ اتِّبَاعِ الْحَقِّ وَ قَصْدِ السَّبِيلِ
وَ هُوَ مِنْ نُورِ الْأَنْبِيَاءِ مُوَدَّعٌ فِي قُلُوبِ الْمُؤْمِنِين‏.
در قلوب مؤمنین نوری پنهان است
که جز با پیروی حق و سلوک در صراط ­مستقیم روشن و آشکار نمی‌شود
و آن شعاعی از نور انبیا است که در دل‌های مؤمنین جا­ داده ­شده­ است.

«قفو» یکی از هزار وازه مترادف «نور» است.
در فرهنگ لغات عربی می نویسند: «القفا: مؤخّر العنق»: پشت گردن!

چقدر منظم، پشت‌سرهم حرکت می کنند!
مفهوم واژه «قفو» همینه!

وقتی ناظم مدرسه دستور «از جلو نظام» میداد، میگفت: پشت سر نفر جلویی وایستا!

تولید انبوه – الگویی واحد

پازل «جورچین»
مثال زیبایی برای درک اهمیت داشتن الگو برای درست کردن یک قاب عکس از پازل هزار تیکه!

روان‌درمانی الگومحور!

«تطبیق الگو»: «pattern matching»
هر مجموعه‌ای برای خودش یه الگو داره!
مثلا «بودا» الگوی مردم هند است!
برای همینه مجسمه اونو ساختن و همه ازش توی خونه‌هاشون یکی یه دونه دارن!
و این الگو را می‌پرستند!
انگاری الگو، سرپرست اونهاست.
به این الگو، اعتماد دارند.
الگوی قابل استنساخ چه ویژگی‌هایی باید داشته باشه؟!
شناسایی الگو، فرآیند بسیار مهمی است و دقیقا مهمترین قسمت درمان است.
پیدا کردن الگو، دقیقا همون پیدا کردن نیمه گم‌شده خودمونه!
تنها کمک ما به بیمار اینه که اونو با الگویی که خودشو باهاش متقارن کنه آشنا کنیم، اونم عملا باید بهش آموزش بدیم! و یکی از متدهای مهم آموزش عملی، برگزار کردن ورک‌شاپ‌هایی است که ما از شکست‌ها و پیروزی‌های خودمون، صادقانه براشون بازگو میکنیم.
انسان فطرتا الگوپذیر است و خودشو با الگو تطبیق میده و منطبق میکنه، پس باید اول الگوی سالم و صحیح و بی عیبی معرفی نمود و شناخت، تا در مرحله بعد با تصویربرداری از این الگو در ذهن و در دل شرایط سخت زندگی، مثل و مانند اون الگو رفتار و عمل نمود.
این الگو، در حقیقت همان خاطرات علمی و عملی ثبت شده در ذهن ماست که در وقایع روزمره، یهو به داد ما میرسه.
باید شخص ناآرام ، خودشو با الگوی آرامش کنار هم بذاره ببینه کجای کار میلنگه! وقتی دید عامل آرامش در الگو، نداشتن حسد و داشتن اندیشه احسان به همه است، می فهمه که در خودش، حسد عامل ناآرامی او بوده و حالا باید در شرایط سخت زندگی، تن به اوامر نورانی بده [مثل الگو] تا حسدش بمرور غیر فعال بشه، تا به آرامش برسه، پس روان درمانی الگومحور میشه روش درمان صحیح.
تعجب دارد که بخواهیم بیماری را درمان کنیم و الگویی برای او تعریف نکنیم و او نداند که قرار است چه تغییری بنماید. وقتی چشمش به الگو می افته انگیزه تغییر به سمت خوب شدن و مثل او شدن در او دمیده می شود.

مثال زیبای «کلیدسازی»
از روی کلید اصلی، میشه چندین کلید، با این دستگاه ساخت.

نکته اینجاست که از روی کلید چه کسی داری کپی میکنی؟!
اگه خود اون کلید اصلی قفل رو باز نکنه، چجوری میخوای انتظار داشته باشی که کلید کپی شده دست تو، قفل مشکلاتتو باز کنه؟!

[سورة الكهف (۱۸): الآيات ۱۰۷ الى ۱۱۰]
قُلْ إِنَّما أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يُوحى‏ إِلَيَّ أَنَّما إِلهُكُمْ إِلهٌ واحِدٌ
فَمَنْ كانَ يَرْجُوا لِقاءَ رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلاً صالِحاً
وَ لا يُشْرِكْ بِعِبادَةِ رَبِّهِ أَحَداً (۱۱۰)
بگو: «من هم مثل شما بشرى هستم و[لى‏] به من وحى مى‌‏شود كه خداى شما خدايى يگانه است.
پس هر كس به لقاى پروردگار خود اميد دارد بايد به كار شايسته بپردازد،
و هيچ كس را در پرستش پروردگارش شريك نسازد.»

«امم – امّ» یکی از هزار واژه مترادف «نور» است.
در فرهنگ لغات عربی می نویسند:
«أَمَّهُ‏: قَصَدَهُ» در مسابقه پرتاب دارت، ببین چقدر با دقت هدف رو زیر نظر میگیره و به سمت اون پرتاب میکنه!
این میشه مفهوم زیبای واژه «امّ»!
پس «مادر» نام زیبایی است که یکی از هزار واژه مترادف «نور» است.
در واقع فرزند خوب، نور مادرشو الگوی کارهای خودش قرار میده

اشتراک گذاری مطالب در شبکه های اجتماعی