JEALOUSY IMPASSE!
«حرج» یکی از هزار واژۀ مترادف «حسد» است.
در فرهنگ لغات عربی مینویسند:
«سوقُ الحَرَاجِ: بازار حرّاجها و دلّالان»: «sales»
«مكان حرج ضيّق كثير الشجر»
«تَحْرَجُ العَيْن»
تَحْرَجُ العَيْن
سوقُ الحَرَاجِ
تنگنای حسادت! بنبست حسادت!
«impasse»
راه بیپس و پیش!
+ «ضیق»
«Blockage»: سدّ معبر
دستفروشان، وقتیکه حراج میکنند، سد معبر میکنند! به این میگن حرج!
مفهوم در تنگنا قرار گرفتن!
شنیدی میگن: انگاری لای منگنه قرارش دادن! خیلی تحت فشاره! خیلی بهش سخت میگذره! شدیدا حالش گرفته است! هیچ راه فراری نداره! هیچ راه چارهای نداره! تو بنبست بدی گیر کرده!
این مضیقه و تنگی و بنبست میشه حرج!
میشه تاریکی حاصل از استعمال اندیشۀ غیر آل محمد ع!
از کوچههای بنبست اعتقادی علمای سوء حذر کن!
دنبال صراط مستقیم آل محمد ع یعنی صاحبان و حاملان نور علم باش!
این مضیقه و حرج، میشه وضعیت آنپاس! «impasse»:
تنگنا، گیر، کوچۀ بنبست، وضع بغرنج و دشوار، حالتی که از آن رهایی نباشد.
از مسیرهای جنگلی پر از دار و درخت، نمیشه براحتی عبور کرد: «مكان حرج ضيّق كثير الشجر».
وقتی لباس تنگ پوشیدی، چقدر کارا برات سخته!
آدمای چاق به چه سختی فعالیتهاشونو انجام میدن!
چشمی که عفونت کرده و ورم کرده و تنگ شده، به چه سختی باید یه کمی باز بشه تا بتونه ببینه «تَحْرَجُ العَيْن»!
وقتی از یاد نورت غافل میشی، کارت سخت میشه! گیر میکنی! کوچکترین کارها برات میشه سختترین کار! نمیتونی قدم از قدم برداری! چون قلبت تاریکه و شرح صدر نداری و ضیق صدر داری و این قلبِ در مضیقه، نیاز به نگاه نورانی مافوق داره و به محض اینکه بهت نگاه میکنه، یهو داستان 180 درجه متفاوت میشه، روشن میشی و سبک میشی و شرح صدرتو خودت میفهمی،
اینجا یقینت به نوری که یادش اینجور قلبتو متحول میکنه، میره بالا و میفهمی تغییر بزرگ قلب از ظلمت به نور، نیاز به معالم ربانی و نورانی داره و این شاهکلید شاهکار خلقت، همان چراغ روشنی است که قلبی سلیم میخواهد تا آن را بشناسد.
«حوب» + «حرج»
«تحوب فلان من كذا: إذا تحرج منه»
حوب و حرج رو اثم معنی کردهاند!
گناهت اینه که شرح صدر نداری! ضیق صدر داری! قلبت در حرج هست!
به این میگن قلب آثم (حرج).
انگاری حسود کاری کرده که دچار حرج قلبی شده، ضیق صدر پیدا کرده،
شرح صدرش رو از دست داده،
اینها همه نسبت به آیاتی و رسلی معنی پیدا میکنه!
نسبت به آیات وظیفه چیست؟ بوسه بر آیات!
حالا اگر به وظیفهات عمل نکنی، این همون گناهیه که انجام دادی، لذا قلبت تاریک میشه و ضیق صدر پیدا میکنی، به این میگن حرج!
نسبت به صاحبان نور هم باید ادای احترام کنی!
اگه ادای احترام نکنی، به این گناه هم میگن حرج «مُحْرِجُ الْإِمَامِ»!
این یعنی گناهی که نسبت به مافوق نورانی خودت مرتکب میشی!
در واقع اونو در حرج قرارش میدی!
[قسمتی از مقالۀ رساله امام صادق ع]:
«وَ قَالَ
اتَّقُوا اللَّهَ أَيَّتُهَا الْعِصَابَةُ وَ إِنِ اسْتَطَعْتُمْ أَنْ لَا يَكُونَ مِنْكُمْ مُحْرِجُ الْإِمَامِ
فَإِنَّ مُحْرِجَ الْإِمَامِ هُوَ الَّذِي يَسْعَى بِأَهْلِ الصَّلَاحِ مِنْ أَتْبَاعِ الْإِمَامِ الْمُسَلِّمِينَ لِفَضْلِهِ الصَّابِرِينَ عَلَى أَدَاءِ حَقِّهِ الْعَارِفِينَ لِحُرْمَتِهِ
و فرمود:
اى گروه (شيعه) از خدا بترسيد و اگر بتوانيد امام را در تنگنا نگذاريد، و كسى كه امامرا در تنگنا ميگذارد آن كسى است كه (در نزد امام) در باره مردم صالح از پيروان امام و آنان كه تسليم فضيلت اويند و بپرداخت حق امام بردبارند و بحرمت امام آشنا هستند بدگوئى كند،
وَ اعْلَمُوا أَنَّهُ مَنْ نَزَلَ بِذَلِكَ الْمَنْزِلِ عِنْدَ الْإِمَامِ فَهُوَ مُحْرِجُ الْإِمَامِ
فَإِذَا فَعَلَ ذَلِكَ عِنْدَ الْإِمَامِ أَحْرَجَ الْإِمَامَ إِلَى أَنْ يَلْعَنَ أَهْلَ الصَّلَاحِ مِنْ أَتْبَاعِهِ الْمُسَلِّمِينَ لِفَضْلِهِ الصَّابِرِينَ عَلَى أَدَاءِ حَقِّهِ الْعَارِفِينَ بِحُرْمَتِهِ
و هر كه اين كار را در نزد امام انجام دهد در نتيجه امام را در فشار و تنگنا گذارد و در اين وقت است كه امام ناچار گردد تا مردمان صالح پيرو خود و تسليمشوندگان در برابر فضيلتش و بردباران بر أداى حقش و آشنايان بحرمتش را لعنت كند،
فَإِذَا لَعَنَهُمْ لِإِحْرَاجِ أَعْدَاءِ اللَّهِ الْإِمَامَ صَارَتْ لَعْنَتُهُ رَحْمَةً مِنَ اللَّهِ عَلَيْهِمْ وَ صَارَتِ اللَّعْنَةُ مِنَ اللَّهِ وَ مِنَ الْمَلَائِكَةِ وَ رُسُلِهِ عَلَى أُولَئِكَ
و چون امام بخاطر ناچارى در برابر دشمنان او را لعنت كرد، لعنت او (براى آن شخص) از جانب خدا مبدل برحمت گردد، و لعنت خدا و فرشتگان و پيمبرانش به اين مردم (بدگو و سعايتكننده) باز گردد.
وَ اعْلَمُوا أَيَّتُهَا الْعِصَابَةُ أَنَّ السُّنَّةَ مِنَ اللَّهِ قَدْ جَرَتْ فِي الصَّالِحِينَ قَبْلُ
و اى گروه شيعه بدانيد كه سنت خداوند در باره مردمان صالح پيش از اين جارى گشته است.»
چرا با واژه حرج اومده و در این واژه چه معنایی مستتر است؟
حنث هم در عبارت حنث العظیم، گناه معنا شده، اما عمیقا بیان و معنای زیبایی دارد، مثل حوب،
و حالا نوبت واژه حرج است:
«مكان حرج: ضيّق كثير الشجر لا تصل إليه الراعية»
تجمّع الشيء و ضيقه، فمنه الحرج جمع حرجة و هي مجتمع شجر
چقدر اینجا ازدحام زیاده و شلوغ و پلوغه و نمیشه از بین مردم رد شد،
تنگی جا بعلت ازدحام و شلوغی بیش از حده!
دلخواهها و تمناها در قلب، قلب رو شلوغ میکنه و تنگ میکنه و تاریک میکنه و دیگه جایی برای حبّ نور آل محمد ع باقی نمیمونه! قلب قسی! (قساوت – سنگدلی – تنگدلی)
جنگلی انبوه و متراکم از درختان که نمیشه از لابلای اونها رد شد! «حرج»!
ببین به چه سختی «حرج» باید از بین اونها عبور کرد!
اینکه بجای ایجاد شرایط خوب و راحت و توام با آرامش برای عبور و مرور برعکس شرایط رو مشکل و تنگ و ناآرام کنی، این خودش گناهه و به این گناه، عرب میگه حرج و منظورش اینه که وقتی آیات رو آثار عیب خودت ندونی و به تقدیراتت راضی نباشی، لذا خیلی دست و پا میزنی تا برای رفع نمودارها تلاش کنی و خودتو با کلّی مشکلات درگیر میکنی، آخرش هم هیچی به هیچی، بدتر خودتو به حرج میندازی «يَجْعَلْ صَدْرَهُ ضَيِّقاً حَرَجاً»!
شرایط زندگی رو روز به روز برای خودت تنگتر و تلختر و ناآرامتر میکنی
و همۀ اینها برای فرار از عمل به نور ولایته که چی، نمیخوای قبول کنی حوادث آثار عیب خودته!
اگه قبول کنی چی میشه؟
«ثُمَّ لا يَجِدُوا فِي أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً»
دیگه حالت گرفته نیست!
«وَ ما جَعَلَ عَلَيْكُمْ فِي الدِّينِ مِنْ حَرَجٍ»
« ضغطة معنويّة تحصل من التجشّم و التكلّف و تحمّل المشقّة »
با یک بوسه بر آیت، قلبت روشن میشه!
اما همینکه برات سخته به نور ولایت و امر الله عمل کنی، چنان قلبت تاریک و تنگ (حرج) میشه که انگار دنیا برات زندونه و دلت میخواد بترکه (دلت به تنگ اومده)، این دلتنگی برای کسی که میدونه فقط با نور ولایت شرح صدر حاصل میشه، گناه بزرگیه و نباید در مواجهه با آیات کاری کنیم که نتیجه اون دلتنگی و حرج قلبی باشه!
قلب مضطرب و وحشت زده و نگران و بدون آرامش،
همه و همه بخاطر دوری از نور ولایت پیش میاد.
«أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ»
«وَ مَنْ يُرِدْ أَنْ يُضِلَّهُ يَجْعَلْ صَدْرَهُ ضَيِّقاً حَرَجاً كَأَنَّما يَصَّعَّدُ فِي السَّماءِ»
به شرایطی که شخص آیات رو آثار عیب خودش نمیدونه و اینجوری کار رو برای خودش سخت میکنه، میگن حرج، و این بزرگترین گناهه که کسی نور ولایت رو ابزار آرامش قلبش در مواجهه با آیات قرار نده! بدجوری کارش گیر میکنه! بيچاره میشه!
مفهوم ازدحام و تراکم در واژه حرج از عبارت «سوقُ الحَرَاجِ» استنباط میشه:
در بازار حرّاجها و دلّالان، بخوبی حس میکنی که وقتی جلوی شیشه یک مغازه میزنن حراج! توی مغازه چه خبر میشه، خانمها همه میریزن برای خرید، غلغله میشه، جای سوزن انداختن دیگه نیست، به سختی و به زحمت میشه وارد این مغازه شد!
پس حرج از مغازههای حراجی گرفته شده!
نور حکمت که میخواد وارد این مغازه و قلب تنگ و تار بشه، نمیتونه!
میگه اینجا جایی برای من نیست.
«كذلك صَدْرُ الكافِرِ لا تَصِلُ إليه الحِكْمَةُ»
حیف نیست واقعا؟
قلبتو با محبتهای پوشالی به مصادیق گوناگون حب دنیا شلوغ کردی،
اصلا یک وقت خلوت برای معالم ربانی و نورانی و مطالعه قرار ندادی
و همش به فکر تمناهای خودت هستی؟
اصلا تمثال نور نباید یک لحظه از جلوی چشمات بره کنار
«تالله تَفْتَؤُا تَذْكُرُ يُوسُفَ»
گرچه از عشق او تمام وجودت آب بشه!
چیه مغازه رو اینجور شلوغ کردی و چوب حراج زدی به کالای باارزش خودت
و اونو اینجوری مفت داری به باد میدی و آتیش زدی به مالت!
مگه این کالای باارزش رو دادن که حراجش کنی و از بین ببریش؟!
دود این کار (حرج) اول به چشم خودت میره
«يقال لِلْغُبارِ السّاطع المُنْضم إلى حائِط أو سَنَد قد حَرِجَ إليه»
هوا بجای اینکه تمیز و پاک باشه، پر از گرد و غبار شده
و با این گرد و غبار انگاری هوا از ذرات معلقِ در اون، در شلوغی و حرجه «قد حَرِجَ إليه»
و نتیجه شوم این گرد و خاک و شلوغی عاید خودت میشه!
برای عرضه این آیات، کلی زحمت کشیده شده، اونوقت تو خیلی راحت (حراجش کردی!) با دادو بیداد و فریاد میخوای از در بسته بزور وارد بشی؟! نمیشه خُب! راهش این نیست!
فقط همونی که بزرگان دین چه تئوری و چه عملی یاد دادن:
«دع یا قنبر شاتمک»
والسلام نامه تمام!
برای عرضه معالم ربانی کلی زحمت کشیده شده،
اونوقت تو خیلی راحت میخوای همه رو از بین ببری؟!
اشاره به اینکه نتیجه شوم این شلوغی و حراج و گناه (حرج)، اول گریبانگیر کسی میشه که حراج کرده و شلوغش کرده و اجازه نمیده نور ولایت بیاد تو قلبش و آرومش کنه!
حسود، حراج میکنه و آخر وقت، همه چیزشو هم از دست میده!
«الْحَرَجُ الذي لا مدخل له»:
اصلا این باور غلط که حادثه آثار عیبت نیست،
مثل درِ بسته میمونه که نمیتونی وارد خونه آرامش بشی
«الْحَرَجُ الذي لا مدخل له»
کدوم عاقلی در باز رو ول میکنه و خودشو جلوی در بسته معطل میکنه به امید باز شدن در و عبور از این مدخل، حال آنکه میبینه و میدونه که این در هیچوقت باز نبوده و نخواهد شد و احدی تا بحال از این روش به آرامش نرسیده که او دومیش باشه!
به شیطان باید گفت تو خودت که حاثه رو آثار عیبت ندونستی چی گیرت اومد که اصرار داری همه روش تو رو دنبال کنن و به آرامش برسن؟!
پس حرج، در بسته است (الحرج الحسادة)، که عاقل خوشو معطل به کوبیدن این درِ بسته نمیکنه و باب مفتوح علم آل محمد ع رو که چهره گشاده و لبخند زیبای نورانی است را معطل ننموده و درمییابد و خود را در آغوش نار آیت رها میکند و می داند درب آرامش همین باب رحمت مفتوح برای اوست و بس!
بدون عمل به نور ولایت نمیشه به آرامش رسید!
آیا به در بسته کوبیدن گناه نیست؟!
چرا دیگه حماقته! گناهه!
«رجل حَارِجٌ: آثِم»
کنایه از اینکه اصرار داری به روش غلط خودت به آرامش برسی غافل از اینکه هر دری جز در نورانی ولایت، برای رسیدن به آرامش بسته است، حالا تو هر چی بقیه درها رو بکوب، هیچ فایده ای نداره!
چشم وقتی عفونت میکنه، پلکها ورم میکنه و بهم میچسبه و مجرای دید تنگ و تار میشه و به زحمت میشه چشمها رو باز کنی تا بتونی قطره چشم رو داخل چشم بریزی، عرب میگه «تَحْرَجُ العَيْن» یعنی چرک و عفونت گناه چشم بصیرت قلب رو تنگ و کور میکنه و نتیجه شوم این تنگی و انسداد مجرای دید چیزی جز نابینایی از دین رابطه آیات با عیوب قلبت نیست!
پس حرج، گناه بزرگیه!
حرج همون حسادته!
استعمال حسد یعنی اینکه کاری میکنی که نور حکمت از قلبت قهر کنه و وارد قلبت نشه!
چی از این بدتر؟
دست و پای قلبتو با دلخواهها و تمناهای پوچ دنیایی در بند نکن «مُحرَّجَة أي مُقَلَّدَة» و دور و برتو شلوغ و پلوغ نکن «كِلابٌ مُحرَّجَة أي مُقَلَّدَة» بجای این قلادۀ بندگی شیطان، خودت رو در بند نگاه لبخند آل محمد ع اسیر کن!
مردهای که عامل به نور ولایت نبوده، تابوت و قبرش بر او تنگ خواهند بود «الحَرَج: سرير الميِّت»
[حرج – معالم ربانی]:
+ سوره اعراف!
اصلا خدای مهربان رسولان خودشو فرستاده «كِتابٌ أُنْزِلَ إِلَيْكَ» تا به ما یاد بده با «معالم نورانی» دیگه قلب در تاریکی و ضیق و «حرج» نخواهد بود «فَلا يَكُنْ فِي صَدْرِكَ حَرَجٌ مِنْهُ»!
پس ما فقط با یقین به این علوم ربانی «لِتُنْذِرَ بِهِ وَ ذِكْرى لِلْمُؤْمِنِينَ» و تبعیت از آن «اتَّبِعُوا ما أُنْزِلَ إِلَيْكُمْ مِنْ رَبِّكُمْ وَ لا تَتَّبِعُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِياءَ» از شر حرج ناشی از حسد و بخل و شک قلبی رها میشویم و شرح صدر پیدا میکنیم و کانون آرامش برای خود و دیگران می شویم.
اما متاسفانه آمار مایوس کننده است «قَلِيلاً ما تَذَكَّرُونَ»
فَلا يَكُنْ فِي صَدْرِكَ حَرَجٌ مِنْهُ
مبادا از اینکه حوادث رو آثار عیبت میدونی دلتنگ بشی
طوری که قلبت بخواد از جاش کنده بشه و از دهنت بیاد بیرون!
حواست باشه اگه حوادث رو آثار عیبت بدونی، به آرامش میرسی!
[سورة الأعراف (۷): الآيات ۱ الى ۳]
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
المص (۱)
الف، لام، ميم، صاد.
كِتابٌ أُنْزِلَ إِلَيْكَ فَلا يَكُنْ فِي صَدْرِكَ حَرَجٌ مِنْهُ لِتُنْذِرَ بِهِ وَ ذِكْرى لِلْمُؤْمِنِينَ (۲)
كتابى است كه به سوى تو فرو فرستاده شده است -پس نبايد در سينه تو از ناحيه آن، تنگى باشد- تا به وسيله آن هشدار دهى و براى مؤمنان پندى باشد.
اتَّبِعُوا ما أُنْزِلَ إِلَيْكُمْ مِنْ رَبِّكُمْ وَ لا تَتَّبِعُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِياءَ قَلِيلاً ما تَذَكَّرُونَ (۳)
آنچه را از جانب پروردگارتان به سوى شما فرو فرستاده شده است، پيروى كنيد؛ و جز او از معبودان [ديگر] پيروى مكنيد. چه اندك پند مىگيريد!
ما يُرِيدُ اللَّهُ لِيَجْعَلَ عَلَيْكُمْ مِنْ حَرَجٍ
قرار نیست با عرضه آیت، آزارت بدن «ما يُريدُ اللَّهُ لِيَجْعَلَ عَلَيْكُمْ مِنْ حَرَجٍ»،
قصه پاک شدن از عیبی بنام حسد قلبی توست که اگه پاک نشی کار دستت میده «لِيُطَهِّرَكُمْ»!
قصه اینه که با آشنایی با معالم ربانی، با ما اتمام نعمت و حجت شده «وَ لِيُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكُمْ»، و میفهمیم حوادث آثار عیب حسد خود ماست و نباید با اونا دست به گریبان بشیم و باید بر آیات بوسه بزنیم!
وقتی قصه انجام وظیفه در دل شرایط عرضه آیات پیش میاد «إِذا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلاةِ» باید بوسه بر آیات بزنی و گذشت از دلخواه، اصلا برای تو سخت نباشه و هر چی نورت امر میکنه،
عمل کن و بگو چشم سمعا و طاعتا!
«ثُمَّ لا يَجِدُوا في أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمَّا قَضَيْتَ وَ يُسَلِّمُوا تَسْليماً»
[سورة المائدة (۵): آية ۶]
يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلاةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَ أَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرافِقِ وَ امْسَحُوا بِرُؤُسِكُمْ وَ أَرْجُلَكُمْ إِلَى الْكَعْبَيْنِ وَ إِنْ كُنْتُمْ جُنُباً فَاطَّهَّرُوا وَ إِنْ كُنْتُمْ مَرْضى أَوْ عَلى سَفَرٍ أَوْ جاءَ أَحَدٌ مِنْكُمْ مِنَ الْغائِطِ أَوْ لامَسْتُمُ النِّساءَ فَلَمْ تَجِدُوا ماءً فَتَيَمَّمُوا صَعِيداً طَيِّباً فَامْسَحُوا بِوُجُوهِكُمْ وَ أَيْدِيكُمْ مِنْهُ
ما يُرِيدُ اللَّهُ لِيَجْعَلَ عَلَيْكُمْ مِنْ حَرَجٍ
وَ لكِنْ يُرِيدُ لِيُطَهِّرَكُمْ وَ لِيُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكُمْ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ (۶)
اى كسانى كه ايمان آوردهايد، چون به [عزم] نماز برخيزيد، صورت و دستهايتان را تا آرنج بشوييد؛ و سر و پاهاى خودتان را تا برآمدگى پيشين [هر دو پا] مسح كنيد؛ و اگر جُنُبايد خود را پاك كنيد [=غسل نماييد]؛ و اگر بيمار يا در سفر بوديد، يا يكى از شما از قضاى حاجت آمد، يا با زنان نزديكى كردهايد و آبى نيافتيد؛ پس با خاك پاك تيمّم كنيد، و از آن به صورت و دستهايتان بكشيد.
خدا نمىخواهد بر شما تنگ بگيرد،
ليكن مىخواهد شما را پاك، و نعمتش را بر شما تمام گرداند،
باشد كه سپاس [او] بداريد.
[لَيْسَ … حَرَجٌ … ما عَلَى الْمُحْسِنينَ مِنْ سَبيلٍ … ]:
اگه قرار بود برای هر عدم گذشت از دلخواه، چوب بخوریم، که عادلانش هم همینجوریه، خیلی اوضاع خراب میشد، اما مشمول فضل آل محمد ع میشویم و خیلی از خرابکاریهای ما در مواجهه با آیات رو میگن «لیس حرج»، عیبی نداره، بخشیده خواهید شد.
اما اشتباه مرگبار قابل بخشش نیست!
دلشکستن و هتک حرمت نور، شوخی بردار نیست!
«لَيْسَ عَلَى الضُّعَفاءِ وَ لا عَلَى الْمَرْضى وَ لا عَلَى الَّذينَ لا يَجِدُونَ ما يُنْفِقُونَ حَرَجٌ إِذا نَصَحُوا لِلَّهِ وَ رَسُولِهِ ما عَلَى الْمُحْسِنينَ مِنْ سَبيلٍ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحيمٌ».
البته همون آیاتی هم که ما زیر بارش نمی خواهیم برویم و بهانه میگیریم که سخته و خدا هم رئوفه و میبخشه باید بدونیم که « ما كانَ … مِنْ حَرَجٍ … وَ كانَ أَمْرُ اللَّهِ … مَقْدُوراً » انجام وظیفه در تمام این موارد آیات عرضه شده چیزی خارج از حد و توان و استطاعت ما نیست و اگه با نور ولایت، آمادگی خودمونو حفظ کنیم، میتونیم، و انجامش برای ما مقدوره «كانَ مَقْدُوراً»!
شَرَحَ صَدْرَهُ لِلْإِسْلامِ «نور مستقر»
كَانَ صَدْرُهُ ضَيِّقاً حَرَجاً «نور عاریه»
امام صادق عليه السلام:
[قبض و بسط]:
[شَرَحَ صَدْرَهُ لِلْإِسْلامِ «مستقرین» – كَانَ صَدْرُهُ ضَيِّقاً حَرَجاً «معارین»] :
در انتهای یک حدیث زیبا این مطلب مهم آمده است:
«… وَ اعْلَمُوا
أَنَّ اللَّهَ إِذَا أَرَادَ بِعَبْدٍ خَيْراً شَرَحَ صَدْرَهُ لِلْإِسْلامِ
فَإِذَا أَعْطَاهُ ذَلِكَ أَنْطَقَ لِسَانَهُ بِالْحَقِّ وَ عَقَدَ قَلْبَهُ عَلَيْهِ فَعَمِلَ بِهِ
فَإِذَا جَمَعَ اللَّهُ لَهُ ذَلِكَ تَمَّ لَهُ إِسْلَامُهُ وَ كَانَ عِنْدَ اللَّهِ إِنْ مَاتَ عَلَى ذَلِكَ الْحَالِ مِنَ الْمُسْلِمِينَ حَقّاً
وَ إِذَا لَمْ يُرِدِ اللَّهُ بِعَبْدٍ خَيْراً وَكَلَهُ إِلَى نَفْسِهِ وَ كَانَ صَدْرُهُ ضَيِّقاً حَرَجاً
فَإِنْ جَرَى عَلَى لِسَانِهِ حَقٌّ لَمْ يُعْقَدْ قَلْبُهُ عَلَيْهِ وَ إِذَا لَمْ يُعْقَدْ قَلْبُهُ عَلَيْهِ لَمْ يُعْطِهِ اللَّهُ الْعَمَلَ بِهِ
فَإِذَا اجْتَمَعَ ذَلِكَ عَلَيْهِ حَتَّى يَمُوتَ وَ هُوَ عَلَى تِلْكَ الْحَالِ كَانَ عِنْدَ اللَّهِ مِنَ الْمُنَافِقِينَ.
هرگاه خدا خير بندهاي را بخواهد سينهاش را براي دريافت صحيح اسلام گشاده مينمايد و زماني که چنين شد حق بر زبانش جاري شده و قلبش با آن گره ميخورد، پس در عمل هم به همان حق عمل ميکند. و آن گاه که چنين شد، اسلام وي کامل شده و اگر بر همين حال از دنيا رفت، نزد خداي متعال از مسلمانان حقيقي شمرده ميشود.
و اگر خدا خير بندهاي را نخواهد او را به حال خود واگذار ميکند و در اين صورت سينهاش تنگ شده و به سختي ميافتد. و اگر کلمه حقّي هم بر زبانش جاري شود قلبش با آن گره نميخورد و در پي آن خدا توفيق عمل به آن حقّ را به وي نميدهد. و اگر به
همين حال از دنيا برود، نزد خداي متعال از منافقان خواهد بود.
وَ صَارَ مَا جَرَى عَلَى لِسَانِهِ مِنَ الْحَقِّ الَّذِي لَمْ يُعْطِهِ اللَّهُ أَنْ يُعْقَدَ قَلْبُهُ عَلَيْهِ وَ لَمْ يُعْطِهِ الْعَمَلَ بِهِ حُجَّةً عَلَيْهِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ
فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ سَلُوهُ أَنْ يَشْرَحَ صُدُورَكُمْ لِلْإِسْلَامِ وَ أَنْ يَجْعَلَ أَلْسِنَتَكُمْ تَنْطِقُ بِالْحَقِّ حَتَّى يَتَوَفَّيكُمْ وَ أَنْتُمْ عَلَى ذَلِكَ وَ أَنْ يَجْعَلَ مُنْقَلَبَكُمْ مُنْقَلَبَ الصَّالِحِينَ قَبْلَكُمْ وَ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ .. وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ.
وَ مَنْ سَرَّهُ أَنْ يَعْلَمَ أَنَّ اللَّهَ يُحِبُّهُ فَلْيَعْمَلْ بِطَاعَةِ اللَّهِ وَ لْيَتَّبِعْنَا
أَ لَمْ يَسْمَعْ قَوْلَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ لِنَبِيِّهِ ص
قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ وَ يَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ
وَ اللَّهِ لَا يُطِيعُ اللَّهَ عَبْدٌ أَبَداً إِلَّا أَدْخَلَ اللَّهُ عَلَيْهِ فِي طَاعَتِهِ اتِّبَاعَنَا
وَ لَا وَ اللَّهِ لَا يَتَّبِعُنَا عَبْدٌ أَبَداً إِلَّا أَحَبَّهُ اللَّهُ
وَ لَا وَ اللَّهِ لَا يَدَعُ أَحَدٌ اتِّبَاعَنَا أَبَداً إِلَّا أَبْغَضَنَا
وَ لَا وَ اللَّهِ لَا يُبْغِضُنَا أَحَدٌ أَبَداً إِلَّا عَصَى اللَّهَ
وَ مَنْ مَاتَ عَاصِياً لِلَّهِ أَخْزَاهُ اللَّهُ وَ أَكَبَّهُ عَلَى وَجْهِهِ فِي النَّارِ
وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ.»
[سورة النساء (۴): آية ۶۵]
فَلا وَ رَبِّكَ لا يُؤْمِنُونَ حَتَّى يُحَكِّمُوكَ فِيما شَجَرَ بَيْنَهُمْ
ثُمَّ لا يَجِدُوا فِي أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمَّا قَضَيْتَ وَ يُسَلِّمُوا تَسْلِيماً (۶۵)
ولى چنين نيست، به پروردگارت قَسَم كه ايمان نمىآورند، مگر آنكه تو را در مورد آنچه ميان آنان مايه اختلاف است داور گردانند؛
سپس از حكمى كه كردهاى در دلهايشان احساس ناراحتى [و ترديد] نكنند،
و كاملاً سرِ تسليم فرود آورند.
حدیث امام صادق ع در خصوص کاربرد این آیه خیلی زیباست:
« روي عن الصادق (ع) أنه قال:
لو أن قوما عبدوا الله و أقاموا الصلاة و آتوا الزكاة و صاموا شهر رمضان و حجوا البيت
ثم قالوا لشيء صنعه رسول الله إلا صنع خلاف ما صنع أو وجدوا من ذلك حرجا في أنفسهم لكانوا مشركين ثم تلا هذه الآية.»
قلب حسود نسبت به تصمیمات صاحبان نور در «حرج» است!
در حالیکه قلب اهل نور یقین، روشن و نورانی است
و هرگز از تصمیمات و تقدیرات خدای مهربان دلگیر نمیشه.
فَلا وَ رَبِّكَ لا يُؤْمِنُونَ حَتَّى يُحَكِّمُوكَ فيما شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لا يَجِدُوا في أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمَّا قَضَيْتَ وَ يُسَلِّمُوا تَسْليماً (65)
يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِذا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلاةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَ أَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرافِقِ وَ امْسَحُوا بِرُؤُسِكُمْ وَ أَرْجُلَكُمْ إِلَى الْكَعْبَيْنِ وَ إِنْ كُنْتُمْ جُنُباً فَاطَّهَّرُوا وَ إِنْ كُنْتُمْ مَرْضى أَوْ عَلى سَفَرٍ أَوْ جاءَ أَحَدٌ مِنْكُمْ مِنَ الْغائِطِ أَوْ لامَسْتُمُ النِّساءَ فَلَمْ تَجِدُوا ماءً فَتَيَمَّمُوا صَعيداً طَيِّباً فَامْسَحُوا بِوُجُوهِكُمْ وَ أَيْديكُمْ مِنْهُ ما يُريدُ اللَّهُ لِيَجْعَلَ عَلَيْكُمْ مِنْ حَرَجٍ وَ لكِنْ يُريدُ لِيُطَهِّرَكُمْ وَ لِيُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكُمْ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ (6)
فَمَنْ يُرِدِ اللَّهُ أَنْ يَهْدِيَهُ يَشْرَحْ صَدْرَهُ لِلْإِسْلامِ وَ مَنْ يُرِدْ أَنْ يُضِلَّهُ يَجْعَلْ صَدْرَهُ ضَيِّقاً حَرَجاً كَأَنَّما يَصَّعَّدُ فِي السَّماءِ كَذلِكَ يَجْعَلُ اللَّهُ الرِّجْسَ عَلَى الَّذينَ لا يُؤْمِنُونَ (125)
كِتابٌ أُنْزِلَ إِلَيْكَ فَلا يَكُنْ في صَدْرِكَ حَرَجٌ مِنْهُ لِتُنْذِرَ بِهِ وَ ذِكْرى لِلْمُؤْمِنينَ (2)
لَيْسَ عَلَى الضُّعَفاءِ وَ لا عَلَى الْمَرْضى وَ لا عَلَى الَّذينَ لا يَجِدُونَ ما يُنْفِقُونَ حَرَجٌ إِذا نَصَحُوا لِلَّهِ وَ رَسُولِهِ ما عَلَى الْمُحْسِنينَ مِنْ سَبيلٍ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحيمٌ (91)
وَ جاهِدُوا فِي اللَّهِ حَقَّ جِهادِهِ هُوَ اجْتَباكُمْ وَ ما جَعَلَ عَلَيْكُمْ فِي الدِّينِ مِنْ حَرَجٍ مِلَّةَ أَبيكُمْ إِبْراهيمَ هُوَ سَمَّاكُمُ الْمُسْلِمينَ مِنْ قَبْلُ وَ في هذا لِيَكُونَ الرَّسُولُ شَهيداً عَلَيْكُمْ وَ تَكُونُوا شُهَداءَ عَلَى النَّاسِ فَأَقيمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّكاةَ وَ اعْتَصِمُوا بِاللَّهِ هُوَ مَوْلاكُمْ فَنِعْمَ الْمَوْلى وَ نِعْمَ النَّصيرُ (78)
لَيْسَ عَلَى الْأَعْمى حَرَجٌ وَ لا عَلَى الْأَعْرَجِ حَرَجٌ وَ لا عَلَى الْمَريضِ حَرَجٌ وَ لا عَلى أَنْفُسِكُمْ أَنْ تَأْكُلُوا مِنْ بُيُوتِكُمْ أَوْ بُيُوتِ آبائِكُمْ أَوْ بُيُوتِ أُمَّهاتِكُمْ أَوْ بُيُوتِ إِخْوانِكُمْ أَوْ بُيُوتِ أَخَواتِكُمْ أَوْ بُيُوتِ أَعْمامِكُمْ أَوْ بُيُوتِ عَمَّاتِكُمْ أَوْ بُيُوتِ أَخْوالِكُمْ أَوْ بُيُوتِ خالاتِكُمْ أَوْ ما مَلَكْتُمْ مَفاتِحَهُ أَوْ صَديقِكُمْ لَيْسَ عَلَيْكُمْ جُناحٌ أَنْ تَأْكُلُوا جَميعاً أَوْ أَشْتاتاً فَإِذا دَخَلْتُمْ بُيُوتاً فَسَلِّمُوا عَلى أَنْفُسِكُمْ تَحِيَّةً مِنْ عِنْدِ اللَّهِ مُبارَكَةً طَيِّبَةً كَذلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمُ الْآياتِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ (61)
وَ إِذْ تَقُولُ لِلَّذي أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِ وَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِ أَمْسِكْ عَلَيْكَ زَوْجَكَ وَ اتَّقِ اللَّهَ وَ تُخْفي في نَفْسِكَ مَا اللَّهُ مُبْديهِ وَ تَخْشَى النَّاسَ وَ اللَّهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشاهُ فَلَمَّا قَضى زَيْدٌ مِنْها وَطَراً زَوَّجْناكَها لِكَيْ لا يَكُونَ عَلَى الْمُؤْمِنينَ حَرَجٌ في أَزْواجِ أَدْعِيائِهِمْ إِذا قَضَوْا مِنْهُنَّ وَطَراً وَ كانَ أَمْرُ اللَّهِ مَفْعُولاً (37)
ما كانَ عَلَى النَّبِيِّ مِنْ حَرَجٍ فيما فَرَضَ اللَّهُ لَهُ سُنَّةَ اللَّهِ فِي الَّذينَ خَلَوْا مِنْ قَبْلُ وَ كانَ أَمْرُ اللَّهِ قَدَراً مَقْدُوراً (38)
يا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِنَّا أَحْلَلْنا لَكَ أَزْواجَكَ اللاَّتي آتَيْتَ أُجُورَهُنَّ وَ ما مَلَكَتْ يَمينُكَ مِمَّا أَفاءَ اللَّهُ عَلَيْكَ وَ بَناتِ عَمِّكَ وَ بَناتِ عَمَّاتِكَ وَ بَناتِ خالِكَ وَ بَناتِ خالاتِكَ اللاَّتي هاجَرْنَ مَعَكَ وَ امْرَأَةً مُؤْمِنَةً إِنْ وَهَبَتْ نَفْسَها لِلنَّبِيِّ إِنْ أَرادَ النَّبِيُّ أَنْ يَسْتَنْكِحَها خالِصَةً لَكَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنينَ قَدْ عَلِمْنا ما فَرَضْنا عَلَيْهِمْ في أَزْواجِهِمْ وَ ما مَلَكَتْ أَيْمانُهُمْ لِكَيْلا يَكُونَ عَلَيْكَ حَرَجٌ وَ كانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحيماً (50)
لَيْسَ عَلَى الْأَعْمى حَرَجٌ وَ لا عَلَى الْأَعْرَجِ حَرَجٌ وَ لا عَلَى الْمَريضِ حَرَجٌ وَ مَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ يُدْخِلْهُ جَنَّاتٍ تَجْري مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ وَ مَنْ يَتَوَلَّ يُعَذِّبْهُ عَذاباً أَليماً (17)