In the arms of the light of Allah!
«فنی» یکی از هزار واژۀ مترادف «نور الولایة» است.
در فرهنگ لغات عربی مینویسند:
«فنى الملح في الماء الكثير»
«فِنَاءُ الطُّيور: لانههاى مُرغ و خرگوش و جُز آنها»
«فِناء الدَّار»
«الفِناء: سَعةٌ أمَام الدَّار»
«آغوش»
+ «ضمن»
یعنی 1+1
یعنی دومی نورت باش!
السَّلَامُ عَلَى الْفِنَاءِ الْأَفْيَحِ!
آغوش باز و نورانی علم! فناء فی الله!
در آغوش نور! فناء فی الله!
وقتی قبض و بسط نور قلبتو می فهمی، انگاری به آخرش رسیدی! این میشه فناء فی الله!
نور، ولایت قلبتو در بر گرفته!
+ «ضمن»
حداکثر چیزی که از خدا گیرت میاد همین فهم نور ولایت اوست بر قلب تو و این چیز کمی نیست و با عمل به همین اوامر و نواهی نورانی میتونی برای همیشه ماندگار در نعمتهای جاودانه بهشتی گردی و علت و هدف از خلقت هم همینه که به این آخر و خط پایانت برسی «المنتهی النّور» و در حقیقت رسیدن به همان مقام حکمت است.
کانه در آغوش گرم مادری مهربان رسیدی و خودتو اونجا رها کردی.
+ «ای و ربی – ایوالله»
«آغوش» میتونه برای «فنی» با این توضیح و بیانی که براش میگیم، معادل و مترادف و مثال حکیمانه و زیبا و عاطفی خوبی باشه!
انگاری اهل یقین خودشونو در آغوش نور ولایت علمی صاحبان نور منا اهل البیت ع فنا میکنند.
اهل حسادت خودشونو در آغوش گرم معالم ربانی رها نمیکنند،
لذا از بقاء در نور ولایت آل محمد ع نیز بویی نخواهند برد.
«السَّلَامُ عَلَى الْفِنَاءِ الْأَفْيَحِ»
الفِناء: سَعةٌ أمَام الدَّار – أَفْيَحُ : واسعٌ
كُلُّ مَنْ عَلَيْها فانٍ * وَ يَبْقى وَجْهُ رَبِّكَ ذُو الْجَلالِ وَ الْإِكْرامِ
وَجْهُ رَبِّكَ قال دين ربك [نَحْنُ الْوَجْهُ الَّذِي يُؤْتَى اللَّهُ مِنْهُ]
هر که با اعتقاد آل محمد ع باشد به بقاء می رسد.
+ «گرایش – وابستگی – خودکفایی»
+ «فناء – بقاء».
[تفاوت عاقل و حسود] :
«وَ الرَّاضِي فَانٍ عَنْ جَمِيعِ اخْتِيَارِهِ»
حالت رضا، غلبه عقل بر حسد است، بطوریکه با استعمال حسد، مسیر معصیت را اختیار نمیکند
(الحاسد جاحد لانه لم یرض بقضاء الله)،
و اینگونه اختیار به ارتکاب معصیت از روی حسد در او غیر فعال «فَانٍ» شده است «فَانٍ عَنْ جَمِيعِ اخْتِيَارِهِ».
[فانٍ ≠ يَبْقى]
[فناء – بقاء]
و الفناء انتفاء الأجسام و الصحيح أنه معنى يضاد الجواهر باق لا ينتفي إلا بضد أو ما يجري مجرى الضد و ضده الفناء.
درب این خانه همیشه بسوی ما باز است.
آل محمد ع برای محبت به دوستان ضعیفشان، همیشه آغوش خود را گشودهاند.
پس سلام بر آقایان نورانی که آغوش گرم محبتتان را بروی ما گشودهاید!
ما از بینش غیر آل محمد ع گریزانیم «صوم»، و به سوی شما روی میآوریم «صلی».
و این شما بزرگوارانید که از ما با آغوش گرم علمیتان پذیرایی مینمایید.
«السَّلَامُ عَلَى الْفِنَاءِ الْأَفْيَحِ»
سلام بر صاحبان نور!
سلام بر آغوش باز و گرم آل محمد ع که آرامگاه قلوب سرد و خسته ماست.
آغوشی که وقتی به یادش میافتی، تمام مشکلات و ناآرامیهای خودتو فراموش میکنی.
در واقع فنا میشوی و مثل نمک در آب حل میشوی!
«فنى الملح في الماء الكثير»
بطوریکه اصلا انگار نه انگار که عیب و ناآرامی وجود داشته و دارد!
عرب میگوید: «هو من أفناء العرب، إذا لم يدر ممّن هو»
و دیگر قلبت از بیماری حسد آسوده میشود و «کالمیّت بین یدی الغسال» در آغوش علم آل محمد ع، در دل تقدیراتت، آرام، به خوابی شبیه خواب اصحاب کهف میروی.
این داستان آخر و عاقبت خوش کسی است که با یقین صد به معالم ربانی خواهان هیچ تغییر و تبدیلی در حوادث و مقدراتی که ولیّ خدا بمنظور اصلاح و تربیت قلب حسود او مقدر و برنامهریزی نموده است، نیست.
قلب حسودت را با آب چشمه علم کوثر آل محمد ع شفا میدهیم، علمی که امروز از مجرای کلام این صاحبان نور، از اعماق ناشناخته منبع علم، بروی مخاطبین آشکار شده و زمزم از زیر پای اسماعیل ع فوران میکند و این ما هستیم که براحتی از این آب گوارا مینوشیم و سیراب میگردیم، ان شاء الله تعالی.
آغوش باز و گرم آل محمد ع را دریاب!
و شوق آنها به در آغوش گرفتنت را مغتنم بشمار که اگر به تو شوقی نداشتند، آغوش گرم خویش را برایت ظاهر و آشکار ننموده و آن را نمیگشودند!
+ «لقط»
واقعا شوق آنها به ما، بیشتر از شوق ما به آنهاست.
ما که فقط جفا می کنیم و از این آغوش مهربانی آنها سوء استفاده میکنیم!
+ «شری – داد و ستد»
و از رفق و تغافل آنها نسبت به خود چه گستاخیها که ننمودهایم!
پس راه قطع «فنی» استعمال حسد و شوق کاذب دنیوی هوای نفس (تمنّاها)، اینست که خود را در آغوش آل محمد ع بیافکنی تا راحت شوی! جوری حسد در علم آل محمد ع حل میشود که تو گویی اصلا هیچ اثری از آن باقی نمانده است!
پس فنا، زوال حسد است، یعنی حسد هست، اما نیست!
+ «صبر البهائم»
حسد هست و ما معیوبیم و معصوم نیستیم، در عین حال، این حسد غیرفعال شده و نیست، یعنی به برکت علم آل محمد ع، این حسد استعمال نمیشود و ما به درجاتی که استعمال عیب نمینماییم، انگاری از معنای اسم عصمت آل محمد ع برخوردار میشویم.
«فناء: زوال ما به قوام الشيء من خصوصيّاته و امتيازاته»
قوام قلب ما به حسد، آلوده شده و زوال و فناء حسد، جز به دست علمی معجزهگر آل محمد ع امکان ندارد.
فناء حسد، امری تدریجی است:
«الفناء بالتدريج حتّى ينتفي الشيء بالكليّة ظاهرا»
تا اینکه نهایتا در چشمه کوثر (تقدیرات کثیر و زیادی که ما در دنیا، با آنها روبرو میشویم، میشه چشمۀ کوثر، میشه ولایت خانم فاطمۀ زهرا سلام الله علیها)، غوطه بزنیم و کلا حسد از قلب ریشه کن شود ان شاء الله تعالی.
و لذا هر چه در قلب، به غیر از حب آل محمد ع باشد، یعنی حسد، همه از بین خواهد رفت «فانٍ» و آنچه به جاودانگی و خلود نزد آل محمد ع میرسد، بینش و روشی است که ما به آن قائل و عامل بودهایم «كُلُّ مَنْ عَلَيْها فانٍ وَ يَبْقى وَجْهُ رَبِّكَ ذُو الْجَلالِ وَ الْإِكْرامِ».
این همان «موتوا قبل أن تموتوا» است یعنی رسیدن به حیات طیبه با فناء حسد قلبی!
موت حسد به حیات عقل در قلب میانجامد.
[عقل و هوا = عقل و حسد]
سلام بر امام سجاد علیه السلام:
« السَّلَامُ عَلَى النُّورِ السَّاطِعِ، وَ الْبَرْقِ اللَّامِعِ، وَ الْعَالِمِ الْبَارِعِ، سَلِيلِ النُّبُوَّةِ، وَ فَطِيمِ الْوَصِيَّةِ، خِدْنِ التَّأْوِيلِ، وَ الزِّنَادِ الْأَقْدَحِ، وَ الْفِنَاءِ الْأَفْيَحِ، وَ الْمَتْجَرِ الْأَرْبَحِ ، بُرْجِ الْبُرُوجِ، ذِي الثَّفِنَاتِ، رَاهِبِ الْعَرَبِ، السَّجَّادِ زَيْنِ الْعَابِدِينَ الْبَكَّاءِ، عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ عَلَيْهِمَا السَّلَامُ».
الفَناء في الله:
راه در امان بودن از آزار و اذیت دیگران- بطوریکه آتش حسادت آنها دامن تو را نگیرد و مشمول آیه «يا نارُ كُونِي بَرْداً وَ سَلاماً» بشوی- این است که اعتقادا از آل ابراهیم ع «عَلى إِبْراهِيمَ» باشی یعنی در هر زمانی که میخواهی زندگی کن، اما رابطه علمی و اعتقادی خود را با آل محمد ع با واسطۀ صاحبان نور منا اهل البیت ع برقرار داشته باش «دلو». همانطور که آتش حسد نمرود بر ابراهیم ع هیچ تاثیری نداشت، بر عاملین به نور ولایت در هر زمان بشارت باد «فَأَبْشِرُوا» که هیچ آسیب و ضرر اعتقادی از جانب دشمنان آل محمد ع نخواهند دید. اگر اعتقادا در آغوش آل محمد ع آرام بگیری، بدون هیچ ترس و واهمهای، خودت را در آغوش آتش (تقدیراتت که ظاهرا آتش به نظر میرسد) بیفکن! که هیچ سوزندگی برایت ندارد و تحمل تقدیرات شیرین خواد شد که: و ما رایت الا جمیلا!
[فنی – نمی]:
+ «نمی»: «نَمَيْتُ الرجل إلى أبيه»، «نَمَى الخِضَابُ»
نامیة: فزاینده «صلاة نامیة»
یعنی روز به روز میل و گرایش و وابستگی قلبی ما به معالم ربانی بیشتر و بیشتر بشه و با این معالم ربانی به خودکفایی برسیم.
+ «خلص – شکر – نجی و …»
انگاری وقتی که در این مسیر رو به رشد و فزایندهای که با یادآوری معالم ربانی در دل شرایط تقدیرات، عمل به نور ولایت میکنیم، آخرش اینه که یه جا، در نور، متحیر و غرق میشویم. به این میگن «سدرة المنتهی»! و در نور «فنا» میشویم. به این هم میگن «فناء فی الله»، و این همان بقاء و رسیدن به حیاة طیبة است ،
+ «الهی هب لی کمال الانقطاع الیک»
+ «بقاء و فناء»
« كُلُّ مَنْ عَلَيْها فانٍ * وَ يَبْقى وَجْهُ رَبِّكَ ذُو الْجَلالِ وَ الْإِكْرامِ»
+ «فنى: فنى الملح في الماء الكثير»
«السَّلَامُ عَلَى الْفِنَاءِ الْأَفْيَحِ»
+ «فِنَاءُ الكعبة: سعة أمامها: مفهوم زیبای: حریم امن نور ولایت علمی صاحبان نور برای واژه فنی»
+ «اكْنُسُوا أَفْنِيَتَكُمْ وَ لَا تَشَبَّهُوا بِالْيَهُودِ»
یعنی فقط با یاد معالم ربانی قلبتونو آروم کنید و خودتونو در رسیدن به آرامش شبیه اهل یهود در اینکه معصیت و تمنا رو ابزار آرامش قرار دهید، نباشید.
+ «أَ فَلَا أُنَبِّئُكُمْ بِمَنْ يُضَاهِيهِمْ مِنْ يَهُودِ هَذِهِ الْأُمَّةِ»:
« … فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص لَمَّا نَزَلَتْ هَذِهِ الْآيَةُ فِي الْيَهُودِ، هَؤُلَاءِ الْيَهُودِ [الَّذِينَ] نَقَضُوا عَهْدَ اللَّهِ، وَ كَذَّبُوا رُسُلَ اللَّهِ، وَ قَتَلُوا أَوْلِيَاءَ اللَّهِ-:
أَ فَلَا أُنَبِّئُكُمْ بِمَنْ يُضَاهِيهِمْ مِنْ يَهُودِ هَذِهِ الْأُمَّةِ
قَالُوا: بَلَى يَا رَسُولَ اللَّهِ.
قَالَ: قَوْمٌ مِنْ أُمَّتِي يَنْتَحِلُونَ بِأَنَّهُمْ مِنْ أَهْلِ مِلَّتِي، يَقْتُلُونَ أَفَاضِلَ ذُرِّيَّتِي وَ أَطَايِبَ أُرُومَتِي، وَ يُبَدِّلُونَ شَرِيعَتِي وَ سُنَّتِي، وَ يَقْتُلُونَ وَلَدَيَّ الْحَسَنَ وَ الْحُسَيْنَ كَمَا قَتَلَ أَسْلَافُ هَؤُلَاءِ الْيَهُودِ زَكَرِيَّا وَ يَحْيَى.
أَلَا وَ إِنَّ اللَّهَ يَلْعَنُهُمْ كَمَا لَعَنَهُمْ، وَ يَبْعَثُ عَلَى بَقَايَا ذَرَارِيِّهِمْ- قَبْلَ يَوْمِ الْقِيَامَةِ هَادِياً مَهْدِيّاً- مِنْ وُلْدِ الْحُسَيْنِ الْمَظْلُومِ، يُحَرِّفُهُمْ [بِسُيُوفِ أَوْلِيَائِهِ] إِلَى نَارِ جَهَنَّمَ.» کامل حدیث زیباست.
… انگاری مثل نمکی که در آب زیاد حل می شود ، اهل یقین نیز در حریم علم آل محمد ع با یاد معالم ربانی در دل شرایط غرق می شود « فِنَاءُ الكعبة » بطوریکه دیگر محلول در آب شده و جزیی از آن شده و این معنای زیبای «فنا» است «فنا فی الله».
«فنای هوای نفس و حسد و عیوب قلبی – بقای عقل نورانی وابسته به نور ولایت علمی صاحبان نور»
[کربلا – الفَناء في الله] :
ببین آخر اهل یقینی که با یاد معالم ربانی، با فناء به بقاء می رسند، چگونه است ؟!
آیا هوس نمیکنی اینجوری سرنوشتت رقم بخوره؟! بطوریکه اگه تو آتیشت هم بندازن هیچی نشی!
+ « قُلْنا يا نارُ كُونِي بَرْداً وَ سَلاماً عَلى إِبْراهِيمَ »
عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ:
قَالَ الْحُسَيْنُ ع لِأَصْحَابِهِ قَبْلَ أَنْ يُقْتَلَ
إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص قَالَ لِي
يَا بُنَيَّ
إِنَّكَ سَتُسَاقُ إِلَى الْعِرَاقِ
تو بزودى بسوى عراق رانده خواهى شد.
وَ هِيَ أَرْضٌ قَدِ الْتَقَى بِهَا النَّبِيُّونَ وَ أَوْصِيَاءُ النَّبِيِّينَ وَ هِيَ أَرْضٌ تُدْعَى عَمُورَا وَ إِنَّكَ تُسْتَشْهَدُ بِهَا وَ يُسْتَشْهَدُ مَعَكَ جَمَاعَةٌ مِنْ أَصْحَابِكَ لَا يَجِدُونَ أَلَمَ مَسِّ الْحَدِيدِ وَ تَلَا قُلْنا يا نارُ كُونِي بَرْداً وَ سَلاماً عَلى إِبْراهِيمَ يَكُونُ الْحَرْبُ بَرْداً وَ سَلَاماً عَلَيْكَ وَ عَلَيْهِمْ
فَأَبْشِرُوا فَوَ اللَّهِ لَئِنْ قَتَلُونَا فَإِنَّا نَرِدُ عَلَى نَبِيِّنَا …