Ignore Your Vain Desires — But the Envious Ignore Yusuf!
وَ كانُوا فِيهِ مِنَ الزَّاهِدِينَ: The Satanic Asceticism of the Envious
The concept of zuhd (asceticism) in the Quran is often misunderstood. While it is praised in many Islamic teachings as a path to wisdom, purity, and divine nearness, the Quran only uses the word zāhidīn once, and in a negative context. This appears in Surah Yusuf (12:20), where it describes the brothers of Yusuf (Joseph) as:
“They sold him for a miserable price—just a few counted dirhams—because they were among those who were zahidīn [disinterested] in him.”
In this verse, zuhd does not represent the noble abstention from worldly desires. Instead, it reflects a sinister disregard—a satanic form of asceticism. The brothers were not seeking God by letting Yusuf go; they were driven by jealousy, envy, and denial of divine light. Their zuhd was not born out of spiritual detachment but out of hatred for the luminous truth Yusuf embodied.
Two Faces of Zuhd: Divine vs. Satanic
Imam al-Sadiq (peace be upon him) beautifully clarifies the true nature of zuhd:
“If Allah desires good for His servant, He inspires him with zuhd in this world, grants him insight into religion, and opens his eyes to his flaws.”
“No one ever sought the truth with a better key than zuhd in the world.”
This Rahmani Zuhd (divine asceticism) is rooted in love, humility, and a desire to detach from false attachments. It leads to wisdom, clarity, and trust in God. On the contrary, Shayṭānī Zuhd (satanic asceticism) is when one detaches from truth itself, such as denying the light of divine figures like Yusuf, Isa (Jesus), Musa (Moses), and ultimately, the Prophet of Islam and his rightful successors.
Why Do the Envious Ignore Divine Figures?
Because the envious know that if they acknowledge Yusuf’s true value, they must also accept his authority. They would have to follow him, love him, serve him—and worse, let go of their ego and envy. Therefore, they deny him not only with words but through a fake form of zuhd: “He’s not important.” “He’s just a dreamer.” “We do not need him.”
This behavior mirrors what the Quran condemns in those who claim “God has taken a son” (اتَّخَذَ اللَّهُ وَلَدًا). It is not love that drives this false doctrine; it is a trick to elevate divine servants so far out of reach that ordinary people feel excused from following them or learning from them. In other words, they deify the prophets only to disqualify themselves from imitation.
Real Zuhd: Seeing the World’s Limits, Embracing Divine Light
The Prophet ﷺ said:
“Whoever seeks comfort, let him choose zuhd in this world.”
“Zuhd is the price of Paradise.”
“The essence of gaining knowledge is zuhd.”
And Imam Ali (peace be upon him) gave us the key:
“If a man took everything on earth intending only the Face of Allah, he is truly a zahid. But if he abandons everything without seeking Allah’s pleasure, he is not a zahid at all.”
True zuhd is not about ignoring Yusuf. It’s about letting go of what blinds you to see Yusuf—to love him, to follow his wisdom, and to recognize him as a mirror of divine mercy on earth.
Conclusion
The verse “وَ كانُوا فِيهِ مِنَ الزَّاهِدِينَ” exposes a dangerous spiritual posture: pretending to be above something, when in reality, you’re just too envious to embrace it. We must not ignore the divine light in the name of piety. That is not zuhd. That is betrayal.
Let us ignore our vain desires—but not Yusuf. Let us practice the zuhd that leads to light, not the one that hides it.
Ignore your favorites!
«زهد» در معنای ممدوح، یکی از هزار واژه مترادف «نور الولایة»،
و در معنای مذموم، یکی از هزار واژۀ مترادف «حسد» است.
«زهد رحمانی – زهد شیطانی»
در فرهنگ لغات عربی مینویسند:
«زَهَدْت النّخْلَ: و ذلك إذا خرَصْتَه، هرس درختان»
«وَ الزُّهْدُ وَ ضِدَّهُ الرَّغْبَةَ»
تعریف دوگانه زهد:
زهد رحمانی:
نادیده گرفتن دنیا برای رسیدن به نور
زهد شیطانی:
نادیده گرفتن نور برای چسبیدن به دنیا
آیه ۲۰ سوره یوسف:
«وَ شَرَوْهُ بِثَمَنٍ بَخْسٍ دَراهِمَ مَعْدُودَةٍ وَ كانُوا فِيهِ مِنَ الزَّاهِدِينَ»
شرح زهد شیطانی در این آیه:
نادیده گرفتن یوسف علیهالسلام بهعنوان نور ولایت
تحقیر او با چند درهم بیارزش
مخفیسازی نور برای جلوگیری از ظهور او
جلوهای از حسد، که با واژۀ زهد بیان و آشکار میشود.
هدف حسود، تخریب نور یوسف است.
از نظر لغوی:
«زَهَدْتُ النخل» بهمعنای هرس کردن:
یعنی چیزی را کنار گذاشتن
اما آیا داریم «نور رو هرس میکنیم» یا «نفس را»؟
حسود، نور رو هرس میکنه!
اما اهل نور، نفس حسودشو هرس میکنه! درناژ میکنه!
پس؛ زهد شیطانی در خدمت حسد است.
و این «نادیده گرفتن نور» همون جوهر حسادت است!
زُهد یعنی چه؟
کتب لغت عربی مینویسند:
«زَهَدْتُ في الشيء» یعنی: از چیزی رویگردان شدم، آن را بیاهمیت شمردم، آن را نخواستم.
«زَهِدَ فِيهِ» یعنی: میل و رغبت نسبت به آن چیز را از دست داد.
«زَهَدَ فِي الدُّنْيَا: أَيْ أَعْرَضَ عَنْهَا، وَ تَزَهَّدَ: تَكَلَّفَ الزُّهْدَ.»
«زَهَدْتُ النَّخْلَ»:
این تعبیر بهمعنای هرسکردن درخت خرما آمده است!
یعنی جدا کردن و بریدن شاخههای اضافه
در واقع: «دورریزی آگاهانه»
و حذف چیزی برای رشد بهتر
پس:
زُهد یعنی: کنار گذاشتن عامدانه یک چیز که به آن دل نبستهای، بهخاطر رسیدن به چیز مهمتری.
اما این “کنار گذاشتن”، همیشه ممدوح نیست! بستگی دارد چه چیزی را نادیده میگیری…
ریشه معنایی زهد = «تغافل» یا «نادیدهگرفتن»
و اینجا باید دقت کرد:
آیا داری دنیا رو نادیده میگیری؟
یا داری یوسف رو نادیده میگیری؟!
اگر دومی باشه، این زهد، زهد نیست؛ این خیانت به نور و استعمال عیب حسد است!
…
«زُهد» یعنی کنار گذاشتن، ولی مهمه که چه چیزی رو کنار میذاری.
زهد رحمانی، دنیا رو کنار میذاره تا به نور برسه.
اما زهد شیطانی، نور رو کنار میذاره تا دنیاشو حفظ کنه.
آیه ۲۰ سوره یوسف:
«وَ شَرَوْهُ بِثَمَنٍ بَخْسٍ دَراهِمَ مَعْدُودَةٍ وَ كانُوا فِيهِ مِنَ الزَّاهِدِينَ»
آنها یوسف را به بهای اندک، چند درهم شمارششده فروختند، در حالیکه در مورد او از زاهدان بودند (یعنی به او رغبتی نداشتند).
ثَمَنٍ بَخْسٍ: قیمتی پایین، حقیر و کمارزش
دَرَاهِمَ مَعْدُودَةٍ: درهمهای شمردهشده؛ یعنی محدود و ناچیز
مِنَ الزَّاهِدِينَ: کسانی که رغبتی ندارند؛ کسانی که چیزی را بیاهمیت میدانند
زهد شیطانی یعنی چه؟
در این آیه، «زُهد» به کار رفته، اما نه بهمعنای عرفانی مثبت، بلکه به شکل شیطانی و خطرناک آن:
آنها نور یوسف را دیدند، اما او را به هیچ گرفتند.
قیمت یوسف را دانستند، اما او را مفت فروختند.
از یوسف دست شستند، نه از دنیا!
اینجا «زهد» یعنی بیاعتنایی به ولیّ خدا، نه بیاعتنایی به دنیا!
و این دقیقاً میشه: زهد شیطانی = شکل پنهان «حسد»
زهد آنها زهد نبود!
اهل حسادت، وانمود میکردند که دنبال دنیا نیستند.
در واقع:
میخواستند ولیّ خدا را حذف کنند
میخواستند رشد نور را متوقف کنند
👈از او میترسیدند، چون میدانستند در دل پدر، جایگاه ویژهای دارد.👉
این آیه، تنها مورد استفاده واژۀ «زُهد» در قرآن است؛ و دقیقاً در مورد نادیده گرفتن نور یوسف (ع) توسط حسودانی است که وانمود به پارسایی میکردند.
اینجاست که میفهمیم:
«زهد بدون شناخت نور، میتونه به خطرناکترین ابزارهای شیطان تبدیل بشه!»
مقایسه زهد رحمانی و زهد شیطانی
(با تکیه بر مفاهیم قرآن و سیرۀ معصومین علیهمالسلام)
…
زُهد رحمانی (زهد نورانی):
یعنی: دنیا رو رها میکنی چون به نور رسیدی!
یعنی: چون به ولیّ خدا اعتماد داری، دیگه به دنیا دل نمیبندی.
یعنی: میدونی که زیبایی، عظمت، علم، رزق و آرامش، همه در سایه نور خدا و ولیّ اوست.
…
زُهد شیطانی (زهد حسودانه):
یعنی: نور را نادیده میگیری تا دنیای خودت حفظ بشه.
یعنی: ولیّ خدا را کنار میگذاری چون در دل تو، جایی برای پذیرش او نیست.
یعنی: برای تو زهد، وسیله پنهانسازی حسادته!
داستان تکراری زهد شیطانی برادران یوسف علیهالسلام:
بخاطر حسادت نسبت به یوسف ع، در واقع دنبال حذف این رقیب نورانی خود بودند.
این زهد شیطانی، ابزار قتل نور میشود!
و این داستان تکراری معارین و خوارج است.
کسانی که با امیرالمؤمنین (ع) جنگیدند:
بسیاریشان ظاهر سادهزیست داشتند، اما نور علی ع را نپذیرفتند.
این زهدِ بدون معرفت، که تبدیل شد به دشمنی با امام نور!
خوارج با پیشانیهای پینهبسته، اما قلبهایی کور از ولایت!
لذا زهدشان شمشیری علیه نور شد.
زهد وقتی نورانی است که مبتنی بر شناخت، محبت، و پیروی از ولیّ خدا باشد.
اما زهدی که به جای دنیا، ولیّ خدا را کنار بگذارد، دیگر زهد نیست… خیانت است!
پیوند واژۀ «زُهد» در معنای مذموم با سایر واژگان مترادف حسد!
…
«زُهد» و «بَخس»:
بَخس یعنی کمفروشی، کمارزش شمردن.
وقتی برادران یوسف، او را با ثمن بخس فروختند، داشتند نور را بخس میکردند؛ یعنی عمداً ارزشش را پایین میآوردند.
زُهد شیطانی = زُهد در مورد ولیّ خدا + بخس نور او
یعنی بهظاهر بینیازی، اما در واقع تحقیر نور
…
«زُهد» و «ثَمَن»:
ثمن یعنی قیمت.
در «وَ شَرَوْهُ بِثَمَنٍ بَخْسٍ»،
ثمنِ یوسف، پایین بود چون زهدشان، شیطانی بود.
اگر زهدشان رحمانی بود، باید یوسف را با ثمن عظیم (قیمت نورانی) معامله میکردند، نه اینکه بفروشند.
ثمن پایین = بازتاب زهد باطنی حسودانه
اگر قلب حسود، یوسف را کم میبیند، زبانش هم او را ارزان میفروشد!
…
«زُهد» و «عدد»:
«دَراهِمَ مَعْدُودَةٍ» یعنی چند درهم شمردهشده.
این اشاره به عدد کردن جهنم است نه بهشت.
اهل زهد شیطانی، به جای اینکه نور اعمال صالح خود را عدد کنند، حسادت خود را عدد میکنند!
در مورد اهل ایمان: «وَ لِتُكْمِلُوا الْعِدَّةَ»
یعنی عدد نور را کامل کنید.
حسودان: عدد حسد را کامل میکنند تا قلبشان به جهنم برسد.
…
«زُهد» و «اخذ»:
زهد شیطانی یعنی: «یوسف را اخذ نمیکنم!»
یعنی: «به ولیّ خدا اعتماد ندارم، نمیخواهم از او علم بگیرم»
در مقابل: «أَوْ نَتَّخِذَهُ وَلَداً» یعنی زهد رحمانی؛ یعنی نور را از یوسف اخذ کن، در آغوش بگیر، با او بزرگ شو!
…
زهد شیطانی بهظاهر عبادته، اما ریشهاش حسادته.
در سوره یوسف، این زهد شیطانی در قالب واژگان دیگری هم تبلور یافته:
بخس: کمارزش کردن نور
ثمن: فروختن نور با قیمت اندک
عدد: شمارش حسد بهجای نور
اخذ مذموم: رد کردن معلم ربانی و اخذ از گوسالۀ سامری!
«وَ إِذْ قالَ مُوسى لِقَوْمِهِ يا قَوْمِ إِنَّكُمْ ظَلَمْتُمْ أَنْفُسَكُمْ بِاتِّخاذِكُمُ الْعِجْلَ»
بیاعتنایی به تمنّاها!
تمنّاهاتو نادیده بگیر!
از دلخواههات دل بکن!
از خواستههات چشمپوشی کن!
رغبت نداشتن به تمنّاها!
رویگردانی از تمنّاها!
نورِ بازدارنده!
خودداری از حسادت!
إذا أرادَ اللّه ُ عزّ و جلّ بعَبدٍ خَيرا فَقَّهَهُ في الدِّينِ، و زَهَّدَهُ في الدُّنيا، و بَصَّرَهُ بعُيوبِ نَفْسِهِ.
هرگاه خداوند خوبى بندهاى را بخواهد او را در دين فقيه و آگاه گرداند،
به دنيا بىاعتنايش كند، و بيناى عيبهايش سازد.
امام صادق علیه السلام:
إِذَا أَرَادَ اَللَّهُ بِعَبْدٍ خَيْراً زَهَّدَهُ فِي اَلدُّنْيَا
وَ فَقَّهَهُ فِي اَلدِّينِ وَ بَصَّرَهُ عُيُوبَهَا
وَ مَنْ أُوتِيَهُنَّ فَقَدْ أُوتِيَ خَيْرَ اَلدُّنْيَا وَ اَلْآخِرَةِ
وَ قَالَ
لَمْ يَطْلُبْ أَحَدٌ اَلْحَقَّ بِبَابٍ أَفْضَلَ مِنَ اَلزُّهْدِ فِي اَلدُّنْيَا
وَ هُوَ ضِدٌّ لِمَا طَلَبَ أَعْدَاءُ اَلْحَقِّ
قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ مِمَّا ذَا
قَالَ مِنَ اَلرَّغْبَةِ فِيهَا
وَ قَالَ
أَ لاَ مِنْ صَبَّارٍ كَرِيمٍ فَإِنَّمَا هِيَ أَيَّامٌ قَلاَئِلُ
أَلاَ إِنَّهُ حَرَامٌ عَلَيْكُمْ أَنْ تَجِدُوا طَعْمَ اَلْإِيمَانِ حَتَّى تَزْهَدُوا فِي اَلدُّنْيَا
قَالَ وَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ يَقُولُ
إِذَا تَخَلَّى اَلْمُؤْمِنُ مِنَ اَلدُّنْيَا سَمَا وَ وَجَدَ حَلاَوَةَ حُبِّ اَللَّهِ فَلَمْ يَشْتَغِلُوا بِغَيْرِهِ
قَالَ وَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ
إِنَّ اَلْقَلْبَ إِذَا صَفَا ضَاقَتْ بِهِ اَلْأَرْضُ حَتَّى يَسْمُوَ.
هرگاه خداوند خير بندهاى را بخواهد او را نسبت به دنيا بىميل قرار مىدهد
و در ديانت فهميده سازد و به عيوب دنيا بينايش كند
و به هركس اين خصلتها داده شود،خير دنيا و آخرت به او داده شده،
و فرمود:
هيچ كس حق را از درى نجسته كه از در زهد در دنيا بهتر باشد
و آن ضد است نسبت به آنچه را كه دشمنان حق مىجويند،
گفتم: قربانت گردم،آنها از چه راهى مىجويند؟
فرمود: از تمايل به دنيا،
و فرمود:
آيا شخص پرصبر ارجمندى وجود ندارد، به راستى اين دنيا چند روز اندك بيش نيست،
همانا بر شما حرام است كه مزّه ايمان را بچشيد تا نسبت به دنيا بىميل و زاهد شويد.
گويد: و شنيدم امام صادق عليه السّلام مىفرمود:
هرگاه مؤمن خود را از دنيا كنار كشد مقامش بالا رود
و شيرينى دوستى خدا را دريابد و نزد دنياداران به ديوانه ماند
و همانا به دين مردم حب خدا آميخته و به كارى جز آن دست نيندازند.
گويد:شنيدمش مىفرمود:
زمانىكه دل صفا پيدا كند زمين برايش تنگ خواهد شد تا آنجا كه پرواز كند.
زهد رحمانی؛ درهای خیر را باز میکند!
إِذَا أَرَادَ اللَّهُ بِعَبْدٍ خَيْراً زَهَّدَهُ فِي الدُّنْيَا
یعنی اگر خدا بخواهد به بندهای خیر واقعی برساند، او را نسبت به دنیا بیمیل و بیرغبت میکند.
اما نه به معنای نادیده گرفتن نعمتهای الهی! بلکه:
یعنی دل کندن از وابستگی، و دل بستن به نور محبت الهی و ولیّ خدا.
این زهد یعنی:
دنیا رو وسیله میدونم نه هدف!
به مال و مقام و شهوت وابسته نیستم، چون قلبم جای نور شده!
مراحل رشد در زهد نورانی:
زَهَّدَهُ فِي الدُّنْيَا، فَقَّهَهُ فِي الدِّين، بَصَّرَهُ عُيُوبَهَا
۱. زهد → دلبریده از دنیا
۲. فقاهت → فهم عمیق دین و ولایت
۳. بصیرت → دیدن عیب حسد خودش و عیبهای دنیا و آرایش فریبندۀ آن
هرکه این سه را داشته باشد، به فرموده امام:
فَقَدْ أُوتِيَ خَيْرَ الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ
…
زهد، نقطۀ مقابل مسیر دشمنان حق است.
لَمْ يَطْلُبْ أَحَدٌ الْحَقَّ بِبَابٍ أَفْضَلَ مِنَ الزُّهْدِ فِي الدُّنْيَا، وَ هُوَ ضِدٌّ لِمَا طَلَبَ أَعْدَاءُ الْحَقِّ
دشمنان حق، دنیا را دوست دارند چون:
میخواهند «نور» را کنار بزنند تا خودشان در صدر بمانند.
به جای اینکه نور یوسف را به فرزندی بپذیرند، زهد ظاهری میورزند تا او را حذف کنند!
این همان زهد شیطانی است!
…
زهد شیطانی؛ بهانۀ اهل حسد برای حذف نور است.
زهد رحمانی:
«از دنیا دل میکنی، چون نور داری!»
زهد شیطانی:
«نور را حذف میکنی، تا دنیات حفظ بشه!»
برادران یوسف هم زاهد بودند، اما نسبت به خود یوسف!
“وَ كانُوا فِيهِ مِنَ الزَّاهِدِينَ”
نور را نخواستند، تا خودشان آقا بمانند!
…
وقتی زهد، دروازۀ ایمان میشود
أَلاَ إِنَّهُ حَرَامٌ عَلَيْكُمْ أَنْ تَجِدُوا طَعْمَ الْإِيمَانِ حَتَّى تَزْهَدُوا فِي الدُّنْيَا
ایمان، بدون زهدِ رحمانی، فقط ادعاست.
طعم واقعی ایمان یعنی: وقتی نور رو پیدا کردی، دنیا برات بیمزه شد.
اینجاست که انسان، طعم عشق به خدا را میچشد…
…
وقتی قلب صاف شود…
إِذَا تَخَلَّى الْمُؤْمِنُ مِنَ الدُّنْيَا، سَمَا وَ وَجَدَ حَلاَوَةَ حُبِّ اللَّهِ
وقتی دل از دنیا خالی شود،
انسان اوج میگیرد
شیرینی محبت خدا را میچشد
دیگر هیچچیز جای خدا را نمیگیرد
إِنَّ الْقَلْبَ إِذَا صَفَا ضَاقَتْ بِهِ الْأَرْضُ حَتَّى يَسْمُوَ
زمین با همه وسعتش، برای قلبِ صافشده، تنگ میشود
او فقط با نور آرام میگیرد، نه با طلا و نقره
چون دنیا با همۀ زرقوبرقش، نمیتواند جواب نور قلب او باشد.
وَ آتَيْناهُ الْحُكْمَ صَبِيًّا يَعْنِي الزُّهْدَ فِي الدُّنْيَا
آیه:
«وَ آتَيْناهُ الْحُكْمَ صَبِيًّا»
(سورۀ مریم، آیۀ ۱۲)
و ما به او (یَحیى علیهالسلام) در دوران کودکی، «حُکم» عطا کردیم.
روایت:
امام صادق علیهالسلام در توضیح این آیه میفرمایند:
الْحُكْمَ صَبِيًّا: يَعْنِي الزُّهْدَ فِي الدُّنْيَا
(یعنی: «حکم» در کودکی یعنی «زهد در دنیا»)
این روایت بسیار دقیق، زهد رحمانی را ریشه و جوهرۀ حُکم الهی معرفی میکند.
یعنی کسی که در کودکی زاهد است،
یعنی معنای تمنا و تقدیر را میفهمد و پشت به تمنا و رو به نور میکند،
توان تشخیص و قضاوت قلب خود را بر اساس فهم قبض و بسط نور دارد.
+ «#ورکلایفهای عزیزان خردسالمان»
زهد واقعی یعنی: تشخیص نور از ظلمت، حتی در کودکی!
زهد واقعی یعنی: تشخیص کلام فرشتۀ مهربان از تکلمات شیطان، بویژه در کودکی!
…
چرا زهدِ رحمانی مساوی با نور حکمت است؟
چون زهد یعنی:
وابسته نبودن به دنیا
آزاد بودن از وسوسههای شهوت و مقام
دیدن دنیا از منظر آسمان، نه از درون حسد و حرص
و کسی که این آزادی و شفافیت را دارد، میتواند نور حکمت را دریافت کند.
چنین کسی میتواند کلام نورانی فرشتۀ مهربان و حضور ولیّ خدا را در قلبش تشخیص دهد.
+ «معرفة الامام بالنورانیة»
نه فریب ظواهر را میخورد،
نه حسد مانع درکش از حق میشود.
…
نمونه عینی ذکر شده در آیات قرآن: یَحیى علیهالسلام
زاهد در کودکی
اهل باطن، بدون دنیاگرایی
اهل محبت و طهارت
همین زهد، باعث شد خداوند به او در همان کودکی «حُکم» عطا کند.
همان حکم نورانی که باید از ولیّ خدا گرفته شود.
…
زهد رحمانی، همان کلید ورود به حکم الهی است
و حسادت، مانع اصلی دریافت این حکم است.
کودکی مثل یحیى با زهدش، به مقام «حکم» میرسد
اما بزرگسالانی مثل برادران یوسف با زهد شیطانیشان، ولیّ خدا را حذف میکنند!
امام صادق عليه السّلام:
وَ مَنْ زَهِدَ فِي الدُّنْيَا أَثْبَتَ اللَّهُ الْحِكْمَةَ فِي قَلْبِهِ
وَ أَطْلَقَ بِهَا لِسَانَهُ
وَ بَصَّرَهُ عُيُوبَ الدُّنْيَا دَاءَهَا وَ دَوَاءَهَا
وَ أَخْرَجَهُ اللَّهُ مِنَ الدُّنْيَا سَالِماً إِلَى دَارِ السَّلَامِ.
و هركس از لذايذ دنيوى چشمپوشى كند خداوند حكمت را در دلش پايدار كرده
و با آن زبانش را گويا مىنمايد
و او را به عيبهاى دنيا چه درد و چه درمان آن آگاه ساخته
و با سلامتى از دنيا به سراى آرامش گسيل مىدهد.
این حدیث نورانی از امام صادق علیهالسلام، عمق و حقیقت «زهد رحمانی» را روشنتر میکند و بهخوبی با آیۀ «وَ آتَيْناهُ الْحُكْمَ صَبِيًّا» گره میخورد.
…
امام صادق علیهالسلام فرمودند:
وَ مَنْ زَهِدَ فِي الدُّنْيَا، أَثْبَتَ اللَّهُ الْحِكْمَةَ فِي قَلْبِهِ،
وَ أَطْلَقَ بِهَا لِسَانَهُ،
وَ بَصَّرَهُ عُيُوبَ الدُّنْيَا، دَاءَهَا وَ دَوَاءَهَا،
وَ أَخْرَجَهُ اللَّهُ مِنَ الدُّنْيَا سَالِماً إِلَى دَارِ السَّلَامِ.
…
زهد در دنیا = حکمت در دل
زهد رحمانی نهتنها کنارهگیری از دلبستگی دنیاست، بلکه شرط رسوخ حکمت الهی در قلب است.
یعنی کسی که دلبستهی دنیا نباشد، خدا به قلبش حکمت میبخشد؛
همان نوری که در آیۀ «وَ آتَيْناهُ الْحُكْمَ صَبِيًّا» به یحیى داده شد.
…
زهد = زبان باز برای گفتن حق
قلبی که لبریز از حکمت الهی شد، زبانش هم باز میشود برای نطق حکمتآمیز.
زبان نورانی نتیجهی قلب نورانی است.
زهد حقیقی، مقدمۀ رسالت و سخنگویی در مسیر ولایت است.
مثل زبانِ ناطق یحیى، عیسی، و خود یوسف (ع).
…
زهد = بصیرت نسبت به عیبهای دنیا
زاهد واقعی، دنیا را هم با دردهایش میشناسد و هم با درمانهایش
زهد، نوعی بینایی است: دیدن درد حرص، درمانش؛ دیدن درد حسد، درمانش.
اهل نور، در دنیا کور نیستند؛ دنیای اهل حسد را خوب میبینند و از آن عبور میکنند.
…
زهد = سلامت در خروج از دنیا
زاهد رحمانی، «درگیر دنیا» نمیماند.
او سالم از امتحان دنیا خارج میشود و به دارالسلام (بهشت) میرسد.
این «سلامت»، همان سلامت قلب در روز قیامت است:
إِلَّا مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ
…
زهد واقعی، همان پلیست که انسان را از «حسد» به «حکم»،
از «دلبستگی» به «دریافت»،
و از «تاریکی دنیا» به «نور دارالسلام» میرساند.
در واقع:
اهل نور، با زهد رحمانی، به حکم و نور میرسند.
و اهل حسد، با زهد شیطانی، نور یوسف را نادیده میگیرند!
«أَعْرَفُ النَّاسِ بِالزَّهَادَةِ مَنْ عَرَفَ نَقْصَ الدُّنْيَا.»
«أَحَقُّ النَّاسِ بِالزَّهَادَةِ مَنْ عَرَفَ نَقْصَ الدُّنْيَا.»
«سزاوارترينِ مردم به زهدورزى ، كسى است كه نقص دنيا را بشناسد.»
احادیث امام صادق علیهالسلام درباره زهد
«أَعْرَفُ النَّاسِ بِالزَّهَادَةِ مَنْ عَرَفَ نَقْصَ الدُّنْيَا.»
«شناختهترین مردم به زهد، کسی است که نقصان و ناپایداری دنیا را بهدرستی فهمیده باشد.»
«أَحَقُّ النَّاسِ بِالزَّهَادَةِ مَنْ عَرَفَ نَقْصَ الدُّنْيَا.»
«شایستهترین مردم برای زهد، کسی است که به حقیقت زوال و کمبود دنیا آگاه باشد.»
…
شناخت نقصان دنیا، شرط اصلی زهد است.
زهد واقعی از شناخت عمیق و عقلانی نسبت به دنیا (تمناها) میآید.
دنیا که گذرا، پر از آسیب، و بیارزش است، اگر به درستی شناخته شود، میل به کنارهگیری از آن و عدم دلبستگی ایجاد میکند.
…
زهد نه یک فرار از زندگی، بلکه فهم واقعیت است.
زهد واقعی، آگاهی از نقص و محدودیت دنیاست، نه تنفر یا نفی کامل.
این شناخت باعث میشود انسان به سمت نور و حکمت الهی گرایش یابد.
…
اهل نور، با این شناخت عمیق، اهل زهد رحمانی میشوند.
آنان که نقص دنیا را میبینند، دل به ولایت میبندند و نور حکمت را در دل خود میکارند.
…
همانطور که در حدیث قبل دیدیم، زهد باعث ثبت حکمت در دل و باز شدن زبان برای سخن حق میشود.
شناخت نقص دنیا، مقدمهی ورود به این مرحله نورانی است.
اهل حسد، به خاطر غفلت از این حقیقت، به جای زهد رحمانی و ممدوح، زهد شیطانی را پیشه میکنند؛ یعنی نادیده گرفتن نور و درک نکردن حقیقت.
…
زهد، در حقیقت، آگاهی و پذیرش نقصان دنیا است،
و این آگاهی، پلی است به سوی حکمت و نور ولایت.
«وَ مَنْ أَحَبَّ الرَّاحَةَ فَلْيُؤْثِرِ الزُّهْدَ فِي الدُّنْيَا»
«هر که آسایش را دوست دارد،پس بى رغبتى در دنیا را برگزیند.»
حدیث امام صادق علیهالسلام:
«وَ مَنْ أَحَبَّ الرَّاحَةَ فَلْيُؤْثِرِ الزُّهْدَ فِي الدُّنْيَا.»
«هر که راحتی و آرامش را دوست دارد، باید زهد در دنیا را ترجیح دهد.»
…
زهد؛ راه رسیدن به آرامش واقعی
این حدیث بهوضوح نشان میدهد که زهد در دنیا نه یک سختی و محرومیت بلکه کلید راحتی و آرامش حقیقی است.
راحتی واقعی در دل و جان است، نه در تمایلات زودگذر دنیوی.
…
تفاوت آرامش ظاهری و آرامش حقیقی
دنیا پر از اضطرابها و دغدغههای زودگذر است که آرامش ظاهری میآورد اما آرامش درونی ندارد.
زهد به ما کمک میکند از وابستگیهای دنیوی رها شویم و آرامشی پایدار کسب کنیم.
…
زهد یعنی ترجیح دادن نور بر ظلمت
ترجیح زهد یعنی انتخاب راهی که نور ولایت و حکمت الهی را در دل جای میدهد و از فتنههای حسد و دنیاپرستی دور میماند.
…
زهد باعث ثبت حکمت در قلب و روشن شدن زبان برای بیان حق میشود.
زهد، شناخت و پذیرش نقصان دنیا را در پی دارد.
اهل نور با زهد، آرامش و راحتی حقیقی را مییابند، اما اهل حسد با نادیده گرفتن این مسیر، گرفتار زهد شیطانی میشوند.
…
اگر دنبال آرامش حقیقی هستی، باید زهد را در دنیا برگزینی،
و زهد واقعی، همان راهی است که اهل ولایت و حکمت پیمودهاند.
«ثَمَنُ الْجَنَّةِ الزُّهْدُ فِي الدُّنْيَا»
«بهای بهشت، زهد (و بیاعتنایی) به دنیاست.»
حدیث امام صادق علیهالسلام:
«ثَمَنُ الْجَنَّةِ الزُّهْدُ فِي الدُّنْيَا.»
«بهای بهشت، زهد در دنیا است.»
…
زهد؛ کلید ورود به بهشت
این حدیث به روشنی بیان میکند که زهد در دنیا، قیمت و کلید بهشت است.
یعنی هرچه دنیا را کمتر بخواهی و وابستگیات کمتر باشد، مسیر رسیدن به بهشت برایت هموارتر است.
…
زهد یعنی دوری از تعلقات دنیوی
دنیا، با تمام زیباییها و جذابیتهایش، محل گذر و آزمایش است.
با زهد، دل از تعلقات دنیا جدا میشود و به سوی سرای ابدی، یعنی بهشت، آماده میشود.
…
ارتباط زهد و نور ولایت
زهد رحمانی، که در دل اهل ولایت جای دارد، زمینهساز رسیدن به درجات عالی قرب الهی و بهشت است.
…
زهد، مانند پلی است که انسان را از دنیا به آخرت وصل میکند.
اهل نور با زهد واقعی، حکمت را در دل دارند و نور ولایت را میپذیرند.
اهل حسد با زهد شیطانی، نور را نادیده گرفته و مسیر بهشت را از خود میرانند.
…
اگر میخواهی بهای واقعی بهشت را بپردازی،
باید زهد در دنیا را به عنوان کلید آن داشته باشی.
«كَسْبُ الْعِلْمِ الزُّهْدُ فِي الدُّنْيَا»
«به دست آوردن علم [به وسیله] بیرغبتی به دنیا است.»
حدیث امام صادق علیهالسلام:
«كَسْبُ الْعِلْمِ الزُّهْدُ فِي الدُّنْيَا.»
«کسب علم، زهد در دنیا است.»
…
زهد به معنای کسب علم و ترک دلبستگیهای دنیوی
این حدیث زیبا ارتباط تنگاتنگی بین کسب علم و زهد در دنیا نشان میدهد.
کسی که به دنبال علم حقیقی و حکمت الهی است، طبیعتاً باید از تعلقات و دلبستگیهای سطحی دنیا فاصله بگیرد.
…
علم؛ راهنمای مسیر زهد و معنویت
علم، به ویژه علم الهی و حکمت، راهنمای انسان به سوی زهد و دوری از دنیا است.
بدون علم، زهد، سطحی و ناپایدار خواهد بود.
…
اهل نور با کسب علم و زهد، نور ولایت را دریافت میکنند
کسب علم و زهد دو بالی هستند که انسان را به سوی نور ولایت و قرب الهی پرواز میدهند.
…
زهد واقعی همراه با کسب علم و حکمت است، نه صرفاً ترک دلبستگیهای دنیوی.
اهل حسد، به جای کسب علم و زهد، به حسادت و نادیده گرفتن نور میپردازند.
کسب علم یعنی اخذ ولد به معنای اخذ نور و ولایت از معلم ربانی.
…
زهد واقعی، کسب علم و حکمت است که انسان را از دنیازدگی رها میکند،
و این راهی است برای رسیدن به نور الهی و بهشت.
«زهد» + «ورع»
زهد شیطانی! دل کندن از یوسف ع!
حسود، یوسف رو نادیده میگیره!
«وَ كانُوا فِيهِ مِنَ الزَّاهِدِينَ»
[سورة يوسف (۱۲): الآيات ۱۹ الى ۲۰]
وَ شَرَوْهُ بِثَمَنٍ بَخْسٍ دَراهِمَ مَعْدُودَةٍ وَ كانُوا فِيهِ مِنَ الزَّاهِدِينَ (۲۰)
و او را به بهاى ناچيزى -چند درهم- فروختند و در آن بىرغبت بودند.
ازهد الناس في تعلم العلم:
[چه مثال زیبایی برای صاحبان نور! «مَثَلُ عَيْنِ مَاءٍ»]: + «موه – ماء»
وجود معالم ربانی مثل آب گوارای چشمه است که همه باید بیایند و از این آب چشمه زمزم، برای سرزمین بی آب عرفات بردارند و با خود ببرند
«يَأْتِيهَا النَّاسُ فَيَأْخُذُونَ مِنْ مَائِهَا»
از این آب چشمه بنوش و عمل کن تا قلبت به نور علم آل محمد ع روشن شود.
اگه این کارو نکنی، یه دفعه میبینی از چشمه دیگه خبری نیست «فَبَيْنَا هُمْ كَذَلِكَ إِذْ غَارَتْ فَذَهَبَتْ فَنَدِمُوا» و دستت از ریسمان محکم آسمان نور ولایت الهی کوتاه می شود، اعوذ بالله من ذلک.
به خدای مهربان پناه می بریم از بیماری مهلک شک و حسد و اندیشه باطل معارین.
ازهد الناس في تعلم العلم
عن النبي صلى الله عليه و آله أَنَّهُ قَالَ:
أَزْهَدُ النَّاسِ فِي الْعَالِمِ بَنُوهُ، ثُمَّ قَرَابَتُهُ، ثُمَّ جِيرَانُهُ،
يَقُولُونَ هُوَ عِنْدَنَا مَتَى شِئْنَا تَنَاوَلْنَاهُ،
وَ إِنَّمَا مَثَلُ الْعَالِمِ مَثَلُ عَيْنِ مَاءٍ يَأْتِيهَا النَّاسُ فَيَأْخُذُونَ مِنْ مَائِهَا
فَبَيْنَا هُمْ كَذَلِكَ إِذْ غَارَتْ فَذَهَبَتْ فَنَدِمُوا.
بیرغبتترین و بیاعتناترین مردم نسبت به عالِم، فرزندانشان و سپس خویشان و آنگاه همسایگانشان هستند.
آنها میگویند:
او نزد ماست و هر زمان که بخواهیم از علم او اخذ خواهیم نمود!
مثال عالِم، مانند چشمۀ آبی است که مردم به سمت آن میآیند و از آب آن برداشت میکنند.
اما ناگهان چشمه خشک شود، و مردم از اینکه نسبت به این منبع علم، بیاعتنا بودند، پشیمان میشوند.
قدرشناسی زهد در عالم علم
پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله بیان میکند که اولین کسانی که در زهد نسبت به عالِم فروگذار میکنند، فرزندان و نزدیکان او هستند.
آنها تصور میکنند که عالم همیشه در دسترس است و میتوانند هر زمان که بخواهند از علم او بهرهمند شوند.
…
تشبیه عالم به چشمه آب زلال
عالم مانند چشمهی آب زلال است که مردم به آن میآیند و از علم و حکمتش بهره میگیرند.
اما اگر این چشمه خشک شود (یعنی عالم از دنیا برود یا علمش قطع شود)، مردم پشیمان خواهند شد.
…
پیامد غفلت و بیتوجهی به زهد نسبت به عالِم
غفلت از قدرشناسی زهد در عالم و بیتوجهی به حضور و علم او، موجب پشیمانی میشود.
زهد واقعی، شناخت ارزش علم و عالم است و استفاده بهموقع از دانش آنان.
…
عالِم، حامل نور ولایت و حکمت الهی است که از طریق زهد در دنیا و اخذ علم، به بندگان نور میبخشد.
بیتوجهی و حسادت نسبت به عالم، مانند زهد شیطانی است که نور و علم را نادیده میگیرد.
اخذ ولد، اخذ علم و ولایت از معلم ربانی است که با قدرشناسی و زهد در دنیا محقق میشود.
…
قدر عالم و دانش او را بدانیم و زهد در دنیا را بهعنوان مسیر کسب علم و حکمت انتخاب کنیم،
تا از چشمهی زلال ولایت و نور الهی همیشه بهرهمند شویم.
امام علی علیه السلام:
لو أنّ رجلا أخذ جميع ما في الأرض و أراد به وجه اللّه فهو زاهد،
و لو أنّه ترك الجميع و لم يرد به وجه اللّه فليس بزاهد.
اگر انسانی مالک همه دنیا شود, و هدفش از آن وصول به خدا باشد, چنین فردی زاهد و پارسا است
و اگر همه دنیا را ترک کند و هدفش از این کار, رضای خدا نباشد, او زاهد و پارسا نیست.
زهد؛ صرفا ترک دنیا نیست.
امام علی علیهالسلام در این حدیث، مرز روشنی بین «ترک دنیا» و «زهد واقعی» ترسیم میکند.
ممکن است کسی تمام دنیا را در اختیار داشته باشد، اما اگر قصد او رضای الهی باشد، او زاهد است.
و برعکس، کسی که همه دنیا را ترک کرده اما این کار را برای ریا، حسادت، انزوا، یا خودبرتربینی انجام داده، زاهد واقعی نیست.
…
زهد رحمانی در مقابل زهد شیطانی
زهد رحمانی: زهدی است که از محبت و طلب وجهالله نشأت گرفته است.
زهد شیطانی: زهدی است که از کینه، حسادت، خودبینی یا دنیاگریزی بیمارگونه سرچشمه میگیرد. مثل همان زهدی که برادران یوسف علیهالسلام داشتند:
«وَ كانُوا فِيهِ مِنَ الزَّاهِدِينَ» – چون نمیخواستند نور یوسف را ببینند، زاهد او شدند؛ اما نه برای خدا، بلکه از سر حسد.
…
این حدیث دقیقاً محور تمایز زهد نورانی (رحمانی) با زهد حسدآلود (شیطانی) را مشخص میکند.
آنها که نور یوسف را دیدند و از او اخذ علم کردند، زاهد حقیقی شدند.
اما برادران یوسف با «نادیده گرفتن نور» در واقع مرتکب زهد شیطانی شدند.
…
زهد یعنی دلبریدن از دنیا برای خدا،
نه برای حسادت، نفرت یا خودنمایی.
و هر زهدی که در آن «وجهالله» نباشد، زهد نیست؛ حتی اگر با ترک همه دنیا همراه باشد!
امام علی علیهالسلام در این بیان سهگانۀ حکیمانه، جوهرۀ زهد حقیقی را در سه عنصر خلاصه میفرماید:
قَصْرُ الْأَمَلِ – کوتاه کردن آرزوها
زاهد کسی است که افق آرزوهایش فقط دنیا نیست.
اهل نور کسی است که «نور ولایت» را هدف نهایی خود قرار داده، و دنیا را مزرعه آن میداند.
اما حسود، در حالیکه ظاهری زاهدانه دارد، امیدش به دنیا طولانی است؛ در دل هنوز در بند مقام و ثروت است.
الشُّكْرُ عِنْدَ النِّعَمِ – سپاس در هنگام نعمت
زاهد حقیقی، هر نعمتی را از خدا میبیند و با شکر قلبی و عملی پاسخ میدهد.
برادران یوسف، به جای شکرِ داشتنِ نعمتی چون یوسف، با حسد و زهد شیطانی، او را نادیده گرفتند!
شکر نعمت یوسف، یعنی شناخت نور ولایت در قالب یک انسان نورانی.
التَّوَرُّعُ عِنْدَ الْمَحَارِمِ – پارسایی در برابر محرمات
زاهد حقیقی، خودش را از گناه باز میدارد.
نهفقط با ظاهر تقوا، بلکه با «ترک باطنیِ» حرص، کینه، و حسادت.
زهد بدون ورع، یک ریاکاری خاموش است.
ارتباط با داستان یوسف علیهالسلام:
در آیه 20 سوره یوسف فرمود:
“وَ شَرَوْهُ بِثَمَنٍ بَخْسٍ دَرَاهِمَ مَعْدُودَةٍ وَ كانُوا فِيهِ مِنَ الزَّاهِدِينَ”
برادران یوسف:
نه قصر امل داشتند (آرزوی ریاست و برتری داشتند!)
نه شاکر نعمت یوسف بودند (بلکه او را فروختند!)
و نه ورعی نسبت به محارم داشتند (گناه بزرگ «افتراء»، «بیمهری»، و «خیانت» را مرتکب شدند!)
زهد آنها، نمونهای از زهد شیطانی است:
زهدی از سر کینه و حسد، نه محبت و معرفت.
…
زهد رحمانی، سه شاخصه دارد:
دل کوتاه از دنیا،
دل پُر از شکر،
دل پاک از گناه.
و زهد شیطانی، سه فاجعه دارد:
طمع پنهان،
ناسپاسی نسبت به اهل نور،
ارتکاب محرّمات برای حذف نور خدا!
رسول خدا صلّى اللّه عليه و اله و سلم:
يَا عَلِيُّ ، إِنَّ اَللَّهَ قَدْ زَيَّنَكَ بِزِينَةٍ لَمْ يُزَيِّنِ اَلْعِبَادَ بِزِينَةٍ أَحَبَّ إِلَى اَللَّهِ مِنْهَا،
زَيَّنَكَ بِالزُّهْدِ فِي اَلدُّنْيَا،
وَ جَعَلَكَ لاَ تَرْزَأُ مِنْهَا شَيْئاً، وَ لاَ تَرْزَأُ مِنْكَ شَيْئاً،
وَ وَهَبَ لَكَ حُبَّ اَلْمَسَاكِينِ، فَجَعَلَكَ تَرْضَى بِهِمْ أَتْبَاعاً، وَ يَرْضَوْنَ بِكَ إِمَاماً،
فَطُوبَى لِمَنْ أَحَبَّكَ وَ صَدَقَ فِيكَ،
وَ وَيْلٌ لِمَنْ أَبْغَضَكَ وَ كَذَبَ عَلَيْكَ،
فَأَمَّا مَنْ أَحَبَّكَ وَ صَدَقَ فِيكَ فَأُولَئِكَ جِيرَانُكَ فِي دَارِكَ، وَ شُرَكَاؤُكَ فِي جَنَّتِكَ،
وَ أَمَّا مَنْ أَبْغَضَكَ وَ كَذَبَ عَلَيْكَ فَحَقٌّ عَلَى اَللَّهِ أَنْ يُوقِفَهُ مَوْقِفَ اَلْكَذَّابِينَ.
اى على! خداوند تو را به زيورى آراست
كه بندگان به زينتى محبوبتر از آن در نزد خدا آراسته نشدهاند.
تو را به دل برگرفتن از دنيا آراست
و تو را به گونهاى قرار داد كه از دنيا چيزى برنگيرى و دنيا نيز چيزى از تو برنگيرد
و به تو دوستى بيچارگان بخشيد و تو را به پيروى آنان از تو خشنود ساخت
و آنان نيز از اينكه تو امامشان هستى خشنودند.
پس خوشا به حال كسى كه دوستت داشته و درباره[امامت و خلافت]تو راست گويد
و واى بر كسى كه با تو كينهتوزى كرده و بر تو دروغ ببندد.
و امّا كسانى كه دوستت دارند و [امامت] تو را تصديق مىكنند
همسايگان تو در خانه [اخروى] و شريكانت در [جايگاه] بهشتىات هستند
و كسانى كه تو را دشمن مىدارند و بر تو دروغ مىبندند
پس بر خداوند است كه آنان را در جايگاه دروغگويان نگه دارد.
زینت زهد، گوهر وجود امیرالمؤمنین علیهالسلام
در این روایت نورانی، پیامبر رحمت حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله در بیانی بسیار لطیف، زهد علی علیهالسلام را به عنوان زیباترین زینتی که خداوند به یکی از بندگانش داده، معرفی میکند:
حدیث رسول خدا صلیاللهعلیهوآله:
«یَا عَلِيُّ، إِنَّ اللَّهَ قَدْ زَيَّنَكَ بِزِينَةٍ لَمْ يُزَيِّنِ الْعِبَادَ بِزِينَةٍ أَحَبَّ إِلَى اللَّهِ مِنْهَا؛
زَيَّنَكَ بِالزُّهْدِ فِي الدُّنْيَا، وَ جَعَلَكَ لَا تَرْزَأُ مِنْهَا شَيْئاً، وَ لَا تَرْزَأُ مِنْكَ شَيْئاً…»
…
۱. زهد؛ محبوبترین زینت نزد خداوند
زهد حقیقی، آنچنان گوهری گرانبهاست که خدا آن را برای علی علیهالسلام برگزیده و او را با آن آراسته است. این زهد، نه فقط ترک دنیا، بلکه آزادی مطلق از وابستگی به دنیاست:
«لَا تَرْزَأُ مِنْهَا شَيْئاً»
یعنی دنیا در تو اثر نمیگذارد؛
«وَ لَا تَرْزَأُ مِنْكَ شَيْئاً»
و تو هم به دنیا دل نبستهای.
این زهد، همان زهد رحمانی است که در وجود علی علیهالسلام به حد کمال وجود دارد و محور نورانیت او شده است.
۲. محور مهربانی و همراهی با مستضعفان
«وَ وَهَبَ لَكَ حُبَّ الْمَسَاكِينِ»
خداوند، دل علی ع را چنان زاهدانه ساخته که نهتنها از دنیا دل بریده، بلکه به جای آن، به «مستضعفان» و «مساكين» دل بسته است.
این همان زهدی است که منجر به ولایت میشود:
«جَعَلَكَ تَرْضَى بِهِمْ أَتْبَاعاً، وَ يَرْضَوْنَ بِكَ إِمَاماً»
این زهد، مسیر تحقق «إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا…» است.
…
گفتیم که زهد رحمانی، یکی از هزار اسم نور ولایت است؛
و این حدیث شریف، روشنترین شاهد است:
زهد علی علیهالسلام = تجلّی کامل نور ولایت
زهد شیطانی، نادیده گرفتن نور اهل بیت است؛
و زهد رحمانی، زانو زدن مقابل نور آنها و اخذ علم از آنها.
…
اگر زهد، فقط «ترک دنیا» بود، خیلیها زاهد بودند؛
اما زهد، یعنی آزادی از دنیا و پیوند قلب با نور ولایت.
زهد، یعنی فقط در دامان علی ع، در کنار مساکین خدا بودن؛
نه مثل برادران یوسف، اهل حسد بودن و نور را «بخس» کردن و «زاهدانه» کنار گذاشتن.
امام رضا علیه السلام:
سُئِلَ اَلرِّضَا عَلَيْهِ السَّلاَمُ عَنْ صِفَةِ اَلزَّاهِدِ
فَقَالَ
مُتَبَلِّغٌ بِدُونِ قُوتِهِ
مُسْتَعِدٌّ لِيَوْمِ مَوْتِهِ
مُتَبَرِّمٌ بِحَيَاتِهِ.
از حضرت رضا عليه السّلام مشخصات زاهد را پرسيدند، فرمود:
بدون (حرص و ولع) به روزى اكتفا و بسنده مىكند.
(به وسيله انجام واجبات ، ترك محرمات و دارابودن مكارم اخلاق) آماده روز مرگ خويش است .
از زندگى (تكرارى و يكنواخت خود) ملول مىباشد.
توضیح:
«مُتَبَرِّمٌ بِحَيَاتِهِ»: در واقع زاهد از اینکه الکی به دنیا دلخوش کنه، بدون اینکه اونو فرصتی برای عمل به نور ولایت قرار بده، اصلا خوشش نمیاد، لذا این زندگی بیارزش رو نمیخواد «مُتَبَرِّمٌ بِحَيَاتِهِ»، بلکه اگه قراره نفسی بیاد و بره، به شوق عمل به نور است که با یاد علوم نورانی، تولید آرامش کنه و زاهد تنها به این امید زنده است وگرنه هیچ شوقی به زندگی بدون نور ندارد.
ویژگیهای زاهد واقعی از نگاه امام رضا علیهالسلام:
در ادامه بحث نورانی زهد رحمانی و شناخت زهد حقیقی در برابر زهد شیطانی، این روایت زیبا از امام رضا علیهالسلام، تعریف کوتاه اما عمیقی از زاهد واقعی به ما میدهد:
حدیث:
سُئِلَ الرِّضَا علیه السلام عَنْ صِفَةِ الزَّاهِدِ، فَقَالَ:
«مُتَبَلِّغٌ بِدُونِ قُوتِهِ، مُسْتَعِدٌّ لِيَوْمِ مَوْتِهِ، مُتَبَرِّمٌ بِحَيَاتِهِ.»
…
۱. مُتَبَلِّغٌ بِدُونِ قُوتِهِ
یعنی کسی که با کمترین قوت، گذران میکند؛
به حداقلهای زندگی راضی است و دلبسته رفاه و تجمل نیست.
این همان نکتهای است که در زهد علی علیهالسلام هم دیدیم:
نه دنیا چیزی از او میگیرد، و نه او چیزی از دنیا میخواهد.
…
۲. مُسْتَعِدٌّ لِيَوْمِ مَوْتِهِ
زاهد کسی است که دائماً آماده کوچ کردن است.
همچنان که امیرالمؤمنین علیهالسلام میفرمود:
«تَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَيْرَ الزَّادِ التَّقْوَى»
زهد واقعی یعنی انسان لحظهای در دنیا نمیماند مگر با آمادگی برای ملاقات پروردگار.
…
۳. مُتَبَرِّمٌ بِحَيَاتِهِ
زاهد از زندگی دنیا دلزده و خسته است؛
نه از جهت ناامیدی، بلکه از اینرو که آن را جای ماندن نمیبیند.
او مشتاق رحمت خدا و لقای اوست.
نه دنیا را هدف میداند، و نه خوشیهایش را لذت حقیقی.
…
این سه ویژگی، ضد کامل رفتار برادران یوسف هستند که در آیه «وَ كانُوا فِيهِ مِنَ الزَّاهِدِينَ» آمدند:
آنها نه به دنیا قانع بودند، نه آماده مرگ بودند، و نه از دنیای حسادتآمیزشان بیزار.
بلکه بر عکس، دلشان پر از حرص، حسد، و رقابت با نور بود.
…
زهد رحمانی یعنی:
دلکندن از دنیا برای چسبیدن به نور؛
آمادگی برای رفتن به دیدار معشوق؛
دلزدگی از دنیایی که یوسف در آن «بخس» شده است!
زهد شیطانی یعنی:
بیارزش دیدن یوسف؛
بیمعنا دانستن نور؛
و راحت شدن وجدان با «نادیده گرفتن» اولیاء خدا!
قُلْتُ يَا جَبْرَئِيلُ فَمَا تَفْسِيرُ اَلزُّهْدِ
امام صادق علیه السلام:
جَاءَ جَبْرَئِيلُ إِلَى اَلنَّبِيِّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فَقَالَ يَا رَسُولَ اَللَّهِ
إِنَّ اَللَّهَ أَرْسَلَنِي بِهَدِيَّةٍ لَمْ يُعْطِهَا أَحَداً قَبْلَكَ
فَقَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فَقُلْتُ وَ مَا هِيَ
قَالَ اَلصَّبْرُ وَ أَحْسَنُ مِنْهُ
قُلْتُ وَ مَا هُوَ
قَالَ اَلْقَنَاعَةُ وَ أَحْسَنُ مِنْهَا
قُلْتُ وَ مَا هُوَ
قَالَ اَلرِّضَا وَ أَحْسَنُ مِنْهُ
قُلْتُ وَ مَا هُوَ
قَالَ اَلزُّهْدُ وَ أَحْسَنُ مِنْهُ
قُلْتُ وَ مَا هُوَ
قَالَ اَلْإِخْلاَصُ وَ أَحْسَنُ مِنْهُ
قُلْتُ وَ مَا هُوَ
قَالَ اَلْيَقِينُ وَ أَحْسَنُ مِنْهُ
قُلْتُ وَ مَا هُوَ
قَالَ إِنَّ مَدْرَجَةَ ذَلِكَ كُلِّهِ اَلتَّوَكُّلُ عَلَى اَللَّهِ
قُلْتُ يَا جَبْرَئِيلُ وَ مَا تَفْسِيرُ اَلتَّوَكُّلِ عَلَى اَللَّهِ
قَالَ اَلْعِلْمُ بِأَنَّ اَلْمَخْلُوقَ لاَ يَضُرُّ وَ لاَ يَنْفَعُ وَ لاَ يُعْطِي وَ لاَ يَمْنَعُ وَ اِسْتِعْمَالُ اَلْيَأْسِ مِنَ اَلْمَخْلُوقِ
فَإِذَا كَانَ اَلْعَبْدُ كَذَلِكَ لَمْ يَعْمَلْ لِأَحَدٍ سِوَى اَللَّهِ وَ لَمْ يَزِغْ قَلْبُهُ وَ لَمْ يَخَفْ سِوَى اَللَّهِ – وَ لَمْ يَطْمَعْ إِلَى أَحَدٍ سِوَى اَللَّهِ فَهَذَا هُوَ اَلتَّوَكُّلُ.
قَالَ قُلْتُ يَا جَبْرَئِيلُ فَمَا تَفْسِيرُ اَلصَّبْرِ
قَالَ يَصْبِرُ فِي اَلضَّرَّاءِ كَمَا يَصْبِرُ فِي اَلسَّرَّاءِ وَ فِي اَلْفَاقَةِ كَمَا يَصْبِرُ فِي اَلْغِنَى وَ فِي اَلْغِنَى كَمَا يَصْبِرُ فِي اَلْعَافِيَةِ وَ لاَ يَشْكُو خَالِقَهُ عِنْدَ اَلْمَخْلُوقِ بِمَا يُصِيبُهُ مِنَ اَلْبَلاَءِ
قُلْتُ فَمَا تَفْسِيرُ اَلْقَنَاعَةِ
قَالَ يَقْنَعُ بِمَا يُصِيبُ مِنَ اَلدُّنْيَا يَقْنَعُ بِالْقَلِيلِ وَ يَشْكُرُ بِالْيَسِيرِ
قُلْتُ فَمَا تَفْسِيرُ اَلرِّضَا
قَالَ اَلرَّاضِي اَلَّذِي لاَ يَسْخَطُ عَلَى سَيِّدِهِ أَصَابَ مِنَ اَلدُّنْيَا أَمْ لَمْ يُصِبْ وَ لَمْ يَرْضَ مِنْ نَفْسِهِ بِالْيَسِيرِ [مِنَ اَلْعَمَلِ]
قُلْتُ يَا جَبْرَئِيلُ فَمَا تَفْسِيرُ اَلزُّهْدِ
قَالَ اَلزَّاهِدُ يُحِبُّ مَا [مَنْ] يُحِبُّ خَالِقُهُ وَ يُبْغِضُ مَا [مَنْ] يُبْغِضُ خَالِقُهُ وَ يَتَحَرَّجُ مِنْ حَلاَلِ اَلدُّنْيَا وَ لاَ يَلْتَفِتُ إِلَى حَرَامِهَا – فَإِنَّ حَلاَلَهَا حِسَابٌ وَ حَرَامَهَا عِقَابٌ وَ يَرْحَمُ جَمِيعَ اَلْمُسْلِمِينَ كَمَا يَرْحَمُ نَفْسَهُ – وَ يَتَحَرَّجُ مِنْ [كَثْرَةِ] اَلْكَلاَمِ فِيمَا لاَ يَعْنِيهِ كَمَا يَتَحَرَّجُ مِنَ اَلْحَرَامِ وَ يَتَحَرَّجُ مِنْ كَثْرَةِ اَلْأَكْلِ كَمَا يَتَحَرَّجُ مِنَ اَلْمَيْتَةِ اَلَّتِي قَدِ اِشْتَدَّ نَتْنُهَا وَ يَتَحَرَّجُ مِنْ حُطَامِ اَلدُّنْيَا وَ زِينَتِهَا كَمَا يَتَجَنَّبُ اَلنَّارَ أَنْ يَغْشَاهَا وَ أَنْ يَقْصُرَ آمَالَهُ وَ كَانَ بَيْنَ عَيْنَيْهِ أَجَلُهُ.
قُلْتُ يَا جَبْرَئِيلُ فَمَا تَفْسِيرُ اَلْإِخْلاَصِ
قَالَ اَلْمُخْلِصُ اَلَّذِي لاَ يَسْأَلُ اَلنَّاسَ شَيْئاً حَتَّى يَجِدَ وَ إِذَا وَجَدَ رَضِيَ وَ إِذَا بَقِيَ عِنْدَهُ شَيْءٌ أَعْطَاهُ لِلَّهِ فَإِنْ لَمْ يَسْأَلِ اَلْمَخْلُوقَ فَقَدْ أَقَرَّ لِلَّهِ بِالْعُبُودِيَّةِ وَ إِذَا وَجَدَ فَرَضِيَ فَهُوَ عَنِ اَللَّهِ رَاضٍ – وَ اَللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى عَنْهُ رَاضٍ وَ إِذَا أَعْطَاهُ لِلَّهِ فَهُوَ جَدِيرٌ بِهِ
قُلْتُ فَمَا تَفْسِيرُ اَلْيَقِينِ
قَالَ اَلْمُوقِنُ [اَلَّذِي] يَعْمَلُ لِلَّهِ كَأَنَّهُ يَرَاهُ وَ إِنْ لَمْ يَكُنْ يَرَ اَللَّهَ فَإِنَّ اَللَّهَ يَرَاهُ وَ أَنْ يَعْلَمَ يَقِيناً أَنَّ مَا أَصَابَهُ لَمْ يَكُنْ لِيُخْطِئَهُ وَ أَنَّ مَا أَخْطَأَهُ لَمْ يَكُنْ لِيُصِيبَهُ
وَ هَذَا كُلُّهُ أَغْصَانُ اَلتَّوَكُّلِ وَ مَدْرَجَةُ [مَدْرَجُهُ] اَلزُّهْدُ.
از حضرت صادق عليه السّلام روايت شده است كه فرمود:
«جبرئيل نزد رسول حق صلّى اللّٰه عليه و آله و سلّم آمد و عرضه داشت:
يا رسول اللّٰه!
خداوند متعال به همراه من هديهاى براى تو فرستاد كه آن را به احدى قبل از تو نداده است،
پيامبر صلّى اللّٰه عليه و آله و سلّم پرسيد:آن هديه چيست؟ گفت:صبر است»
«بهتر از صبر هم هست،گفتم:چيست؟گفت:قناعت»
«بهتر از آن هم هست،گفتم:چيست؟گفت:رضا»
«بهتر از آن نيز هست،گفتم:چيست؟گفت:زهد»
«بهتر از آن هم هست،گفتم:چيست؟گفت:اخلاص»
«از آن بهتر باز هم هست،گفتم:چيست؟گفت:يقين»
«باز از آن بهتر نيز هست،گفتم چيست؟گفت:راه رسيدن به همۀ اينها توكل بر خداست»
«گفتم:اى جبرئيل!تفسير«توكل»بر خدا چيست؟
گفت:دانستن اينكه مخلوقاتش،نه ضررى مىرسانند نه نفعى،نه چيزى مىدهند،نه مانع چيزى مىگردند،بايد از مخلوقاتش مأيوس گشت وقتى بنده به اين درجه رسيد،آنگاه براى غير خدا كار نمىكند و قلبش به بيراهه نمىرود و از غير او نمىهراسد و به غير او دل نمىبندد،
اين است معناى توكل»
«رسول اللّٰه-صلّى اللّٰه عليه و آله و سلّم-فرمود:گفتم:اى جبرئيل!معناى «صبر»چيست؟
گفت:بنده بايد در ناخوشيها صبر كند(و آن را پذيرا باشد) همچنان كه در خوشيها صبر مىكند(و آن را مىپذيرد)،هنگام ندارى،صبور باشد همچنان كه هنگام دارايى،صبور است،در سختى و رنج،صابر باشد آن طور كه زمان عافيت،صابر است.و هرگز به خاطر بلاهاى روزگار نزد مخلوق،لب به شكايت از خالقش نگشايد»
«گفتم:تفسير«قناعت»چيست؟
گفت:هر قدر از نعم دنيا كه به او رسيد، بدان قانع باشد،با كم بسازد و اندك را شكرگزارى كند»
«گفتم:تفسير«رضا»چيست؟
گفت:راضى،كسى است كه از خدايش ناراحت نمىشود،چه به دنيا برسد و چه نرسد و از عمل اندك خود نيز هرگز خشنود نيست(و خود را مكلّف به عمل بسيار مىداند)»
«گفتم:اى جبرئيل! تفسير«زهد»چيست؟
گفت: زاهد، دوست دارد هر آنچه را كه خالقش دوست دارد
و بد دارد هر آنچه را كه خالقش بد دارد.
از حلال دنيا دورى مىكند و توجهى به حرامش ندارد،
چون حلالش حساب دارد و حرامش عقاب.
بر هر مسلمانى ترحم مىورزد آنچنان كه بر خود ترحم مىكند،
همان طور كه از حرام پرهيز دارد از سخنان بيهوده و بىفايده نيز دورى مىكند.
از پرخورى پرهيز مىنمايد چنان كه از مردارى كه بوى گندش شدّت يافته، دورى مىكند.
از نعمتها و زينتهاى دنيا دورى دارد آنچنان كه از فرا گرفتن آتش، دورى مىورزد.
آرزوهايش كوتاه و مرگ در برابر چشمانش حاضر است».
«گفتم:اى جبرئيل!تفسير«اخلاص»چيست؟
گفت:مخلص،كسى است كه از مردم چيزى طلب نمىكند تا آنكه خودش آن را بيابد و وقتى كه يافت،بدان راضى است و اگر نزدش چيزى اضافه آمد،در راه خدا مىدهد.
درخواست نكردن او از ديگران،خود اقرارى است به بندگى خدا و وقتى چيزى يافت،بدان راضى مىگردد(و از كم يا زيادش شكايت نمىكند)هم او از خدا راضى است هم خدا از او.بخشيدنش در حالى است كه خود بدان نيازمندتر و سزاوارتر است» –
«گفتم:تفسير«يقين»چيست؟
گفت: انسان اهل يقين، آن طور براى خدا كار مىكند كه گويا او را مىبيند.
و اگر به اين درجه نرسيد كه خدايش را ببيند، اين قدر مىداند كه او وى را مىبيند
و يقين داشته باشد كه آنچه به او رسيده مىبايست برسد
و آنچه به او نرسيده، نمىبايست برسد
اين همه كه گفتيم،شاخههاى توكّل و طريق زهد بود».
تفسیر زهد از زبان جبرئیل علیهالسلام
از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل شده است که فرمود:
قُلْتُ يَا جَبْرَئِيلُ، فَمَا تَفْسِيرُ الزُّهْدِ؟
قالَ: الزَّاهِدُ يُحِبُّ مَنْ يُحِبُّ خَالِقُهُ، وَ يُبْغِضُ مَنْ يُبْغِضُ خَالِقُهُ…
…
۱. الزَّاهِدُ يُحِبُّ مَنْ يُحِبُّ خَالِقُهُ، وَ يُبْغِضُ مَنْ يُبْغِضُ خَالِقُهُ
زاهد واقعی کسی است که دوستی و دشمنیاش تابع حب و بغض الهی است، نه هوا و هوس شخصی.
این یعنی محور محبت او، «نور خدا» است و اگر کسی با نور دشمن است، دل زاهد با او نیست.
در برابر، اهل حسادت، چون با نور دشمناند، به دشمنان خدا مهر میورزند و از اولیاء الهی کناره میگیرند.
…
۲. يَتَحَرَّجُ مِنْ حَلاَلِ الدُّنْيَا، وَ لا يَلْتَفِتُ إِلَى حَرَامِهَا
زاهد حتی از حلال دنیا هم با احتیاط و پرهیز استفاده میکند؛ زیرا:
حَلالُها حسابٌ: باید در قیامت دربارهاش پاسخ دهد.
حرامُها عِقابٌ: موجب کیفر است.
این بخش عمیقاً با حدیث قبلی از امام رضا علیهالسلام همخوان است:
زاهد با «حداقل» میسازد و از دنیا دلزده است.
…
۳. يَرْحَمُ جَمِيعَ الْمُسْلِمِينَ كَمَا يَرْحَمُ نَفْسَهُ
زهد، ریشه در رحمت و مهربانی دارد.
زاهد کسی است که دیگران را همچون خود میبیند و همانگونه که دوست ندارد در ظلمت بماند، نور را برای دیگران هم میخواهد.
این نکته کلیدی است در تمایز زهد رحمانی با زهد شیطانی:
زهد رحمانی ریشه در نور ولایت و مهربانی دارد.
زهد شیطانی، مثل برادران یوسف، میخواهد نور را کلاً نادیدهاش بگیرد.
…
۴. يَتَحَرَّجُ مِنْ كَثْرَةِ الْكلاَمِ فِيمَا لا يَعْنِيهِ…
زاهد اهل پرگویی بیهوده نیست.
او وقتش را صرف امور عبث نمیکند.
چون قلب او به نور حق مشغول است، از هر سخنی که نور ندارد، کناره میگیرد.
…
۵. وَ يَتَحَرَّجُ مِنْ كَثْرَةِ الأَكْلِ كَمَا يَتَحَرَّجُ مِنَ الْمَيْتَةِ
در نگاه زاهد، پرخوری حلال هم میتواند آلوده باشد، درست مثل خوردن مردار!
این یعنی:
او فقط برای زنده بودن میخورد، نه برای خوشی و تنآسایی.
شکمش را ظرف گناه نمیکند.
…
۶. يَتَحَرَّجُ مِنْ حُطَامِ الدُّنْيَا كَمَا يَتَجَنَّبُ النَّارَ
زاهد همانقدر که از آتش جهنم گریزان است، از زینتهای فریبندۀ دنیا هم فراریست.
چرا؟ چون آنها را مانع وصول به نور میداند.
…
۷. وَ يَقْصُرُ آمَالَهُ، وَ كَانَ بَيْنَ عَيْنَيْهِ أَجَلُهُ
یکی از نشانههای زهد رحمانی این است که زاهد بلندپروازی دنیوی ندارد.
او در هر لحظه، مرگ را پیش چشم دارد و برنامههایش را با یاد مرگ میچیند.
…
زاهد واقعی از دنیا دل بریده، و به نور پیوسته؛
و هر چه او را از نور دور میکند، حتی اگر حلال باشد، برایش مایهی درد و سنگینی است.
اما زاهد شیطانی (مثل برادران یوسف):
خودش را پشت نقاب زهد پنهان میکند،
نور را نمیبیند،
و بدتر از آن، نور را میفروشد!
اگه معالم ربانی این تاثیر رو در زندگی روزمرۀ ما داشته باشند که در دوراهیهای سخت تقدیر و تمنّای زندگی، اصلا دل تمنّا نبسته، و خواهان حفظ و پرستش نور قلب خود باشیم، میتوان گفت بهترین نتیجه ممکن را از نور ولایت و هدایت گرفتهایم!
امام صادق علیه السلام:
إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ خَلَقَ نَجْماً فِي الْفَلَكِ السَّابِعِ فَخَلَقَهُ مِنْ مَاءٍ بَارِدٍ وَ سَائِرَ النُّجُومِ السِّتَّةِ الْجَارِيَاتِ مِنْ مَاءٍ حَارٍّ وَ هُوَ نَجْمُ الْأَنْبِيَاءِ وَ الْأَوْصِيَاءِ وَ هُوَ نَجْمُ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع يَأْمُرُ بِالْخُرُوجِ مِنَ الدُّنْيَا وَ الزُّهْدِ فِيهَا وَ يَأْمُرُ بِافْتِرَاشِ التُّرَابِ وَ تَوَسُّدِ اللَّبِنِ وَ لِبَاسِ الْخَشِنِ وَ أَكْلِ الْجَشِبِ وَ مَا خَلَقَ اللَّهُ نَجْماً أَقْرَبَ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى مِنْهُ.»
همانا خداى عزّ و جلّ در هفتمين فلك ستارهاى آفريد و آن را از آب سرد خلق فرمود و ديگر ستارگان روان، از آب گرم هستند، و آن ستارۀ پيامبران و اوصياست و همان ستارۀ امير المؤمنين عليه السّلام است كه به دل كندن از دنيا و زهد از آن، فرمان مىدهد و دستور مىدهد كه خاك را بستر و خشت را بالش خود قرار دهيم و لباس خشن بر پيكر كشيم و خوراك ناخوشايند بخوريم و خداى تعالى ستارهاى كه از آن به او نزديكتر باشد، نيافريده است.
روایت امام صادق علیهالسلام:
ستارۀ زهد و نور ولایت در آسمان هفتم
إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ خَلَقَ نَجْمًا فِي الْفَلَكِ السَّابِعِ…
خداوند تبارک و تعالی ستارهای در فلک هفتم آفریده که از «آبِ سرد» خلق شده است، در حالی که دیگر ستارگان ششگانۀ آسمان از «آب گرم» پدید آمدهاند.
این ستاره، ستارۀ انبیاء و اوصیاء است.
این، نجم امیرالمؤمنین علی علیهالسلام است.
…
ویژگیهای این ستارۀ زاهدانه:
در این روایت، ستارۀ هفتم نماد نور زهد رحمانی و ولایی است.
ویژگیهای آن ستاره، صفاتیست که زهد علی علیهالسلام در دنیا را تبیین میکند:
آب سرد، نه آب گرم
آب سرد، نماد تعادل، آرامش، و طهارتِ درونیست.
برخلاف آب گرم که ممکن است نشانه هیجانات، داغی نفس، و طغیان شهوت و دنیاطلبی باشد، آب سرد، پاکی باطنی را نشان میدهد.
این ستاره، نجم انبیاء و اوصیاء است.
یعنی زهد راستین، سنت و روش پیامبران و امامان است، و نقطۀ اتصال آسمان هفتم (قرب الهی) با زمین.
نجم امیرالمؤمنین علی (ع) است.
و چه کسی زاهدتر از علی علیهالسلام که رسول خدا دربارۀ او فرمود:
«یَا عَلِی، زَیَّنَکَ اللهُ بِالزُّهْدِ!»
او کسی بود که دنیای فانی را همچون تفالهای وانهاد و آخرت را در آغوش کشید.
این ستاره چه فرمانهایی میدهد؟
ستارۀ زهد، یعنی نور امام علی علیهالسلام و سنت معصومان علیهمالسلام، فرمانهای خاصی دارد:
يَأْمُرُ بِالْخُرُوجِ مِنَ الدُّنْيَا
یعنی: ترک دلبستگی به دنیا، ترک بازیهای بینتیجۀ مادی، و گذشتن از زخارف فریبنده.
وَ الزُّهْدِ فِيهَا
یعنی: دنیا را رها کن! نه از روی نفرت، بلکه از روی شناخت.
دنیا را چون بازیچهای بشناس که تو را از نور بازمیدارد.
وَ يَأْمُرُ بِافْتِرَاشِ التُّرَابِ، وَ تَوَسُّدِ اللَّبِنِ
یعنی: سادهزیستی واقعی، خواب بر خاک، بالش از خشت خام.
دقیقاً همان سبک زندگی علی علیهالسلام که در اوج قدرت، بر خاک میخوابید و نان جو خشک میخورد.
وَ لِبَاسِ الْخَشِنِ، وَ أَكْلِ الْجَشِبِ
لباس خشن و غذای ساده؛
یعنی: ظاهرِ خشن، اما باطنِ نرم و الهی!
یعنی آزادگی از اسارت لباسهای نرم و خوراکهای تجملی.
…
دشمنِ زهد: حسادت
اینجاست که روشن میشود چرا حسود، نمیتواند زاهد رحمانی باشد!
او در لباس زهد، نور را پنهان میکند. اما:
زاهد راستین چون امیرالمؤمنین، نور را منتشر میکند.
زاهد شیطانی چون برادران یوسف، نور را میفروشند.
زاهد راستین، به آسمان هفتم متصل است؛
زاهد شیطانی، گرفتار خاکیست…
…
این نجم آسمان هفتم، همان نجم ولایت است که در قلب زاهدان واقعی میتابد.
این همان نوریست که از «غار» دل مخلِصان، به سوی آسمان میرود؛ و تنها کسانی آن را میبینند که زهدشان از آب سردِ عشق الهی ساخته شده، نه از آتش نفس!
تمنّاهاتو نادیده بگیر! اما حسود، یوسف رو نادیده میگیره!
«وَ كانُوا فِيهِ مِنَ الزَّاهِدِينَ»: زهدِ شیطانیِ حسود!
مفهوم «زهد» در قرآن، تنها یکبار آمده است؛ آن هم نه در معنای ستوده، بلکه در معنای مذموم.
در سوره یوسف (آیه ۲۰) میخوانیم:
«او را به بهای اندک، چند درهم شمارششده، فروختند؛ چرا که نسبت به او از بیمیلشدگان (زاهدین) بودند.»
در این آیه، «زهد» نشانهای از بیتوجهی عمدی و نادیدهگرفتنِ نوری است که در یوسف جلوه کرده بود.
برادران یوسف نه به خاطر زهد رحمانی، بلکه از روی حسد و انکار نور ولایت، او را بیارزش و نادیده انگاشتند.
پس اینجا «زهد»، نه یک فضیلت، بلکه یک بیماری قلبی است: بیمیلی به حق، بیمیلی به نور، و بیمیلی به ولیّ خدا.
دو چهره زهد: رحمانی و شیطانی
امام صادق علیهالسلام فرمود:
«هرگاه خداوند برای بندهای خیر بخواهد، او را در دنیا زاهد میکند، دین را برایش عمیق میگرداند، و عیوبش را به او مینمایاند… و کسی که این سه را داشته باشد، خیر دنیا و آخرت را یافته است.»
زهد رحمانی یعنی دل کندن از دنیا، برای وصل به خدا؛
اما زهد شیطانی یعنی دل کندن از ولیّ خدا، برای حفظ دنیای خود!
یعنی کسی بگوید: «یوسف مهم نیست»، «این معلم نورانی به درد من نمیخورد» … و این درست همان زهدی است که حسود به خرج میدهد تا از نور فرار کند.
…
چرا حسود ولیّ خدا را نادیده میگیرد؟
چون اگر به نور یوسف اعتراف کند، باید در برابرش زانو بزند؛
باید او را ولیّ خود بداند؛ باید حسادت را کنار بگذارد و مهر بورزد.
اما او نمیخواهد از غرورش پایین بیاید.
پس به جای آن، نور را نادیده میگیرد و به «زهد» تظاهر میکند!
و این همان کاری است که قرآن در آیه ۳۰ سوره توبه محکوم میکند:
«و گفتند: عزیر پسر خداست! مسیح پسر خداست!»
یعنی طوری انبیا را بالا بردند که دیگر نتوان از آنها الگو گرفت!
و در واقع آنها را الهی کردند تا از خودشان سلب مسئولیت کنند!
در حالی که قرآن با صراحت از قول پیامبر میگوید:
«بگو: من بشری هستم مانند شما.»
یعنی راه نور، بسته نیست؛ قابل دسترسی است؛ قابل تبعیت است.
…
زهد واقعی یعنی دیدن بیارزشی دنیا و درک ارزش نور
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمودند:
«کسی که راحتی میخواهد، زهد در دنیا را بر گزیند.»
«زهد، بهای بهشت است.»
«کسب دانش از زهد در دنیاست.»
و امام علی علیهالسلام فرمود:
«اگر کسی همه چیز را بگیرد اما برای رضای خدا باشد، او زاهد است.
اما اگر همهچیز را رها کند ولی نیت الهی نداشته باشد، او زاهد نیست.»
…
زهد حقیقی یعنی دیدن یوسف، نه نادیده گرفتنش!
آیه «وَ كانُوا فِيهِ مِنَ الزَّاهِدِينَ» یک زنگ خطر است:
مبادا ما هم نور را ببینیم اما چشمپوشی کنیم؛
مبادا ولیّ خدا را ببینیم، اما به روی خودمان نیاوریم؛
مبادا به اسم زهد، حقیقت را دفن کنیم.
بیخیال خواستههای بیارزش شو …
اما نه بیخیال یوسف!
نه بیخیال نوری که تو را به خدا میرساند!