دکتر محمد شعبانی راد

بت‌پرستی!

idolatry!

«صنم» یکی از هزار واژه مترادف «حسد» است.
«صنم: بت، تندیس»
«هو ما يتّخذ معبودا»
«أَ تَتَّخِذُ أَصْناماً آلِهَةً»
«لَأَكِيدَنَ‏ أَصْنامَكُمْ»
«صَنِمَ العبدُ: غلام نيرومند شد.»
«صَنِمَتِ الرَّائِحَةُ: بوى بد شد.»
«الصَّنَمُ‏: خُبْثُ الرَّائِحَةِ»
از تاریکی ولایت شیطان، بوی بد استشمام می‌شود!
«صنم – وثن – جبت – طاغوت – بعل – دون الله – غیر الله – سوی الله – لا اله الا الله – شرک – «ندد – ندّ»  – «بدد – بدّ» …

«قُلْ … أَ غَيْرَ اللَّهِ تَدْعُونَ»
«قُلْ أَ غَيْرَ اللَّهِ‏ أَتَّخِذُ وَلِيًّا»
«قُلْ أَ غَيْرَ اللَّهِ‏ أَبْغي‏ رَبًّا»
«قُلْ أَ نَدْعُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ»
«أَ تَدْعُونَ بَعْلاً وَ تَذَرُونَ أَحْسَنَ الْخالِقينَ»
«فسمّى العرب معبودهم الّذى يتقرّبون‏ به الى اللّه بعلا،
عرب به معبود خود كه بوسيله‌‏ى آن به خدا تقرب می‌جويد، بعل می‌گويد.»
«البَعْلُ‏: الذَّكَرُ من النَّخْل»
«اسْتَبْعَلَ‏ النخل: عظم،
درخت خرما بزرگ شده و به حدّ تصوّر بعل بودن و با بارور ساختن درختان رسيد
چون ميوه نخلها با لقاح و گردافشانى از نخلها
و بارافشانى به نخل‏هاى بارده انجام مى‏‌شود، بدست مى‏‌آيد.»
«البعل: النخل يشرب بعروقه فيستغنى عن السقي»
+ «رجل»
+ «من دون الله»

تاریکی بت‌پرستی! نور بت‌شکن!

بت‌پرستی «پرستش گوساله»، مانع درک نور قلب می‌شود.

«وَ أُشْرِبُوا فِي قُلُوبِهِمُ الْعِجْلَ بِكُفْرِهِمْ»

قالُوا نَعْبُدُ أَصْناماً
گفتند:
«بتانى را مى‌‏پرستيم.»

[سورة الشعراء (۲۶): الآيات ۶۹ الى ۱۰۴]
وَ اتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ إِبْراهِيمَ (۶۹)
و بر آنان گزارش ابراهيم را بخوان.
إِذْ قالَ لِأَبِيهِ وَ قَوْمِهِ ما تَعْبُدُونَ (۷۰)
آنگاه كه به پدر خود و قومش گفت:
«چه مى‌‏پرستيد؟»
قالُوا نَعْبُدُ أَصْناماً فَنَظَلُّ لَها عاكِفِينَ (۷۱)
گفتند:
«بتانى را مى‌‏پرستيم و همواره ملازم آنهاييم.»

[سورة الأنبياء (۲۱): الآيات ۵۱ الى ۶۰]
وَ لَقَدْ آتَيْنا إِبْراهِيمَ رُشْدَهُ مِنْ قَبْلُ وَ كُنَّا بِهِ عالِمِينَ (۵۱)
و در حقيقت، پيش از آن، به ابراهيم رشد [فكرى‏]اش را داديم
و ما به [شايستگى‏] او دانا بوديم.
إِذْ قالَ لِأَبِيهِ وَ قَوْمِهِ ما هذِهِ التَّماثِيلُ الَّتِي أَنْتُمْ لَها عاكِفُونَ (۵۲)
آنگاه كه به پدر خود و قومش گفت:
«اين مجسمه‌‏هايى كه شما ملازم آنها شده‌‏ايد چيستند؟»

[سورة الأنعام (۶): الآيات ۷۴ الى ۷۵]
وَ إِذْ قالَ إِبْراهِيمُ لِأَبِيهِ آزَرَ أَ تَتَّخِذُ أَصْناماً آلِهَةً
إِنِّي أَراكَ وَ قَوْمَكَ فِي ضَلالٍ مُبِينٍ (۷۴)
و [ياد كن‏] هنگامى را كه ابراهيم به پدر خود «آزر» گفت:
«آيا بتان را خدايان [خود] مى‏‌گيرى؟
من همانا تو و قوم تو را در گمراهى آشكارى مى‏‌بينم.»

رَبِّ … وَ اجْنُبْنِي وَ بَنِيَّ أَنْ نَعْبُدَ الْأَصْنامَ
پروردگارا، مرا و فرزندانم را از پرستيدن بتان دور دار.

[سورة إبراهيم (۱۴): الآيات ۳۵ الى ۴۱]
وَ إِذْ قالَ إِبْراهِيمُ رَبِّ اجْعَلْ هَذَا الْبَلَدَ آمِناً
وَ اجْنُبْنِي وَ بَنِيَّ أَنْ نَعْبُدَ الْأَصْنامَ (۳۵)
و [ياد كن‏] هنگامى را كه ابراهيم گفت: «پروردگارا، اين شهر را ايمن گردان،
و مرا و فرزندانم را از پرستيدن بتان دور دار.
رَبِّ إِنَّهُنَّ أَضْلَلْنَ كَثِيراً مِنَ النَّاسِ
فَمَنْ تَبِعَنِي فَإِنَّهُ مِنِّي
وَ مَنْ عَصانِي فَإِنَّكَ غَفُورٌ رَحِيمٌ (۳۶)
پروردگارا، آنها بسيارى از مردم را گمراه كردند.
پس هر كه از من پيروى كند، بى گمان، او از من است،
و هر كه مرا نافرمانى كند، به يقين، تو آمرزنده و مهربانى.
رَبَّنا إِنِّي أَسْكَنْتُ مِنْ ذُرِّيَّتِي بِوادٍ غَيْرِ ذِي زَرْعٍ عِنْدَ بَيْتِكَ الْمُحَرَّمِ
رَبَّنا لِيُقِيمُوا الصَّلاةَ
فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوِي إِلَيْهِمْ
وَ ارْزُقْهُمْ مِنَ الثَّمَراتِ لَعَلَّهُمْ يَشْكُرُونَ (۳۷)
پروردگارا، من [يكى از] فرزندانم را در درّه‌‏اى بى‌‏كشت، نزد خانه محترم تو، سكونت دادم.
پروردگارا، تا نماز را به پا دارند، 
پس دلهاى برخى از مردم را به سوى آنان گرايش ده 
و آنان را از محصولات [مورد نيازشان‏] روزى ده، باشد كه سپاسگزارى كنند.

وَ مَنِ الظَّالِمُ مِنْ ذُرِّيَّتِي؟
مَنْ يَسْجُدُ لِلصَّنَمِ مِنْ دُونِي‏ يَعْبُدُهَا!

رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم:
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص‏
أَنَا دَعْوَةُ أَبِي إِبْرَاهِيمَ

قَالَ قُلْنَا يَا رَسُولَ اللَّهِ
كَيْفَ صِرْتَ دَعْوَةَ أَبِيكَ إِبْرَاهِيمَ؟

قَالَ أَوْحَى اللَّهُ تَعَالَى إِلَى إِبْرَاهِيمَ‏
إِنِّي جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماماً

فَاسْتَخَفَّ إِبْرَاهِيمَ‏ الْفَرَحُ قَالَ يَا رَبِّ وَ مِنْ ذُرِّيَّتِي أَئِمَّةً مِثْلِي
فَأَوْحَى اللَّهُ تَعَالَى إِلَيْهِ أَنْ يَا إِبْرَاهِيمُ إِنِّي لَا أُعْطِيكَ عَهْداً لَا أَفِي بِهِ‏
+ «وفای به عهد»

قَالَ يَا رَبِّ مَا الْعَهْدُ الَّذِي لَا تَفِي بِهِ
قَالَ لَا أُعْطِيكَ الظالم [لِظَالِمٍ‏] مِنْ ذُرِّيَّتِكَ عَهْداً
قَالَ إِبْرَاهِيمُ عِنْدَهَا يَا رَبِّ وَ مَنِ الظَّالِمُ مِنْ ذُرِّيَّتِي؟
قَالَ لَهُ مَنْ يَسْجُدُ لِلصَّنَمِ مِنْ دُونِي‏ يَعْبُدُهَا
قَالَ إِبْرَاهِيمُ عِنْدَ ذَلِكَ‏
وَ اجْنُبْنِي وَ بَنِيَّ أَنْ نَعْبُدَ الْأَصْنامَ
رَبِّ إِنَّهُنَّ أَضْلَلْنَ كَثِيراً مِنَ النَّاسِ
فَمَنْ تَبِعَنِي فَإِنَّهُ مِنِّي
وَ مَنْ عَصانِي فَإِنَّكَ غَفُورٌ رَحِيمٌ‏

فَقَالَ النَّبِيُّ ص
فَانْتَهَتِ الدَّعْوَةُ إِلَيَّ وَ إِلَى عَلِيٍّ
لَمْ يَسْجُدْ أَحَدُنَا لِصَنَمٍ قَطُّ
فَاتَّخَذَنِي نَبِيّاً وَ اتَّخَذَ عَلِيّاً وَصِيّاً
.

من خواسته پدرم ابراهيم هستم.
ما گفتيم:اى رسول خدا
شما چگونه خواسته پدرتان ابراهيم شده‌ايد؟
حضرت فرمودند:
خداى عزتمند به ابراهيم وحى كرد كه:
من تو را براى مردم امام قرار مى‌دهم ابراهيم از شادى در پوست خود نگنجيد و عرض كرد:
پروردگارا آيا از فرزندانم نيز امامانى همچون من هستند؟
و خداوند عزتمند به او وحى كرد كه:
اى ابراهيم من با تو پيمانى نمى‌بندم كه به آن پابند نباشم.
او عرض كرد:
پروردگارا، كدام است آن پيمانى كه با من وفا نمى‌كنى‌؟
خداوند فرمود:
درباره ستمكار از فرزندانت با تو پيمان نمى‌بندم.
او عرض كرد:
پروردگارا از فرزندان من كدام ستمكار است كه به پيمان تو دست نمى‌يابد؟
خداوند فرمود:
كسى كه براى بتى سجده كرده باشد، هرگز به امامت برنمى‌گزينم
و سزاوار هم نيست كه او امام باشد.

ابراهيم عرض كرد:
مرا و فرزندانم را از بندگى بت‌ها دور كن.
پروردگارا آنان بسيارى از مردم را گمراه كردند.
پيامبر گرامى صلّى اللّه عليه و اله فرمود:
و اين خواسته به من و برادرم على ختم شد
كه هيچ كدام از ما هرگز به بتى سجده نكرد
از اين‌روى، خداوند مرا پيامبر و على را وصى قرار داد.

امام صادق علیه السلام:
 اَلْأَئِمَّةُ فِي كِتَابِ اَللَّهِ إِمَامَانِ 
قَالَ اَللَّهُ 
وَ جَعَلْنٰا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنٰا لاَ بِأَمْرِ اَلنَّاسِ 
يُقَدِّمُونَ أَمْرَ اَللَّهِ قَبْلَ أَمْرِهِمْ وَ حُكْمَ اَللَّهِ قَبْلَ حُكْمِهِمْ 
قَالَ: 
وَ جَعَلْنٰاهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى اَلنّٰارِ 
يُقَدِّمُونَ أَمْرَهُمْ قَبْلَ أَمْرِ اَللَّهِ وَ حُكْمَهُمْ قَبْلَ حُكْمِ اَللَّهِ 
وَ يَأْخُذُونَ بِأَهْوَائِهِمْ خِلاَفاً لِمَا فِي كِتَابِ اَللَّهِ.
ائمه در كتاب خدا دو نوع هستند:
امام و رهبر عادل و پيشوا و رهبر ستمگر،
خداوند در قرآن ميفرمايد:
«وَ جَعَلْنٰا مِنْهُمْ‌ أَئِمَّةً‌ يَهْدُونَ‌ بِأَمْرِنٰا»
از بين آنها پيشوايانى قرار داديم كه هدايت ميكنند بامر ما نه بامر مردم،
امر خدا را مقدم ميدارند بر كار خود و حكم خدا را بر حكم خود تقديم ميدارند.
باز در اين آيه ميفرمايد:
«وَ جَعَلْنٰاهُمْ‌ أَئِمَّةً‌ يَدْعُونَ‌ إِلَى اَلنّٰارِ»
قرار داديم پيشوايانى كه دعوت بآتش ميكنند كار خود را بر خدا مقدم ميدارند و خواهش نفس خود را بكار ميبرند بر خلاف كتاب خدا.

«الْأَئِمَّةُ فِي كِتَابِ اللَّهِ إِمَامَانِ
إِمَامُ هُدًى وَ إِمَامُ ضَلَالٍ
فَأَمَّا أَئِمَّةُ الْهُدَى فَيُقَدِّمُونَ أَمْرَ اللَّهِ قَبْلَ أَمْرِهِمْ وَ حُكْمَ اللَّهِ قَبْلَ حُكْمِهِمْ
وَ أَمَّا أَئِمَّةُ الضَّلَالِ فَإِنَّهُمْ يُقَدِّمُونَ أَمْرَهُمْ قَبْلَ أَمْرِ اللَّهِ وَ حُكْمَهُمْ قَبْلَ حُكْمِ اللَّهِ اتِّبَاعاً لِأَهْوَائِهِمْ وَ خِلَافاً لِمَا فِي الْكِتَابِ»

خودپرست! – بت‌پرست!

اهل حسادت، در پی پرستش بُتی هستند که تمنّاهای آنها را تایید کند!
و خدایی که متذکّر اشتباهات آنها شود، را نمی‌پسندند!

أَ فَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ

[سورة الجاثية (۴۵): الآيات ۲۱ الى ۲۵]
أَ فَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ
وَ أَضَلَّهُ اللَّهُ عَلى‏ عِلْمٍ وَ خَتَمَ عَلى‏ سَمْعِهِ وَ قَلْبِهِ وَ جَعَلَ عَلى‏ بَصَرِهِ غِشاوَةً
فَمَنْ يَهْدِيهِ مِنْ بَعْدِ اللَّهِ
أَ فَلا تَذَكَّرُونَ (۲۳)
پس آيا ديدى كسى را كه هوس خويش را معبود خود قرار داده
و خدا او را دانسته گمراه گردانيده و بر گوش او و دلش مُهر زده و بر ديده‌‏اش پرده نهاده است؟
آيا پس از خدا چه كسى او را هدايت خواهد كرد؟
آيا پند نمى‏‌گيريد؟

أَ رَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ

[سورة الفرقان (۲۵): الآيات ۴۱ الى ۵۰]
وَ إِذا رَأَوْكَ إِنْ يَتَّخِذُونَكَ إِلاَّ هُزُواً أَ هذَا الَّذِي بَعَثَ اللَّهُ رَسُولاً (۴۱)
و چون تو را ببينند، جز به ريشخندت نگيرند، [كه:]
«آيا اين همان كسى است كه خدا او را به رسالت فرستاده است؟
إِنْ كادَ لَيُضِلُّنا عَنْ آلِهَتِنا لَوْ لا أَنْ صَبَرْنا عَلَيْها
وَ سَوْفَ يَعْلَمُونَ حِينَ يَرَوْنَ الْعَذابَ مَنْ أَضَلُّ سَبِيلاً (۴۲)
چيزى نمانده بود كه ما را از خدايانمان – اگر بر آن ايستادگى نمى‌‏كرديم – منحرف كند.
«و هنگامى كه عذاب را مى‏‌بينند به زودى خواهند دانست چه كسى گمراه‌‏تر است.
أَ رَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ
أَ فَأَنْتَ تَكُونُ عَلَيْهِ وَكِيلاً (۴۳)
آيا آن كس كه هواىِ [نفس‏] خود را معبود خويش گرفته است ديدى؟
آيا [مى‌‏توانى‏] ضامنِ او باشى؟
أَمْ تَحْسَبُ أَنَّ أَكْثَرَهُمْ يَسْمَعُونَ أَوْ يَعْقِلُونَ
إِنْ هُمْ إِلاَّ كَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبِيلاً (۴۴)
يا گمان دارى كه بيشترشان مى‌‏شنوند يا مى‌‏انديشند؟
آنان جز مانند ستوران نيستند، بلكه گمراه‏‌ترند.
أَ لَمْ تَرَ إِلى‏ رَبِّكَ كَيْفَ مَدَّ الظِّلَّ
وَ لَوْ شاءَ لَجَعَلَهُ ساكِناً ثُمَّ جَعَلْنَا الشَّمْسَ عَلَيْهِ دَلِيلاً (۴۵)
آيا نديده‌‏اى كه پروردگارت چگونه سايه را گسترده است؟
و اگر مى‌‏خواست، آن را ساكن قرار مى‌‏داد، آنگاه خورشيد را بر آن دليل گردانيديم.
ثُمَّ قَبَضْناهُ إِلَيْنا قَبْضاً يَسِيراً (۴۶)
سپس آن [سايه‏] را اندك اندك به سوى خود بازمى‌‏گيريم.
وَ هُوَ الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ اللَّيْلَ لِباساً وَ النَّوْمَ سُباتاً وَ جَعَلَ النَّهارَ نُشُوراً (۴۷)
و اوست كسى كه شب را براى شما پوششى قرار داد و خواب را [مايه‏] آرامشى.
و روز را زمان برخاستن [شما] گردانيد.
وَ هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ الرِّياحَ بُشْراً بَيْنَ يَدَيْ رَحْمَتِهِ وَ أَنْزَلْنا مِنَ السَّماءِ ماءً طَهُوراً (۴۸)
و اوست آن كس كه بادها را نويدى پيشاپيش رحمت خويش [=باران‏] فرستاد
و از آسمان، آبى پاك فرود آورديم،
لِنُحْيِيَ بِهِ بَلْدَةً مَيْتاً وَ نُسْقِيَهُ مِمَّا خَلَقْنا أَنْعاماً وَ أَناسِيَّ كَثِيراً (۴۹)
تا به وسيله آن سرزمينى پژمرده را زنده گردانيم
و آن را به آنچه خلق كرده‌‏ايم -از دامها و انسانهاى بسيار- بنوشانيم.
وَ لَقَدْ صَرَّفْناهُ بَيْنَهُمْ لِيَذَّكَّرُوا فَأَبى‏ أَكْثَرُ النَّاسِ إِلاَّ كُفُوراً (۵۰)
و قطعاً آن [پند] را ميان آنان گوناگون ساختيم تا توجه پيدا كنند،
و[لى ] بيشتر مردم جز ناسپاسى نخواستند.

نور بت‌شکن!
داستان ابراهیم ع
+ داستان موسی ع: اذهب الی فرعون انه طغی

اشتراک گذاری مطالب در شبکه های اجتماعی