Hesitant and Puzzled!
«عمه» یکی از هزار واژۀ مترادف «حسد» است.
در فرهنگ لغات عربی مینویسند:
«أرض عمهاء: إذا لم يكن فيها أمارات تدلّ على النجاة، لا أعلام بها:
جاى بىنام و بىنشان كه از آن به جائى راه نبرند.»
«عَمِهَ في طُغْيَانِهِ: إِذَا تَرَدَّدَ مُتَحَيِّراً»
+ «جهل: حسود سرگردان!»
+ «جمح: يَجْمَحُونَ»
«الْجُمَّاحُ: تير بدون نوک پيكان»
«جَمَحَتِ المرأَةُ زوجَها: زن شوهر خود را رها كرد و به خانۀ خانواده خود رفت.»
باید از واژه عمه و عبارت یعمهون در قرآن بفهمیم که قصه کار اهل شک حسود نسبت به صاحب نور خودشون، آخرش اینجوری میشه که چون به نورشون باور و یقین ندارند، لذا بالآخره نورشونو ترک میکنند و اینجوری مثل قوم بنیاسرائیل توی بیابونها، سرگردان و آواره، دربدر، آلاخون والاخون، و از اینجا رونده و از اونجا مونده میشن!
عمه، حسودی است که کسی رو نداره که دستشو بگیره!
لامپ عقل درون قلب با حمایت باطری معالم ربانی که سیم ارتباط قلبت هم وصل باشه، میتونه روشن بشه و بهت روشنایی بده، وگرنه خود لامپ به تنهایی و بدون انرژی که همون نور الولایة است هرگز روشن نخواهد شد.
پس اهل حسادت در این دنیا سرگردان و متحیر اند که بالاخره قصه چیه واقعا ؟!
آیا خدایی که ما رو خلق کرده، هیچ فکری برای ما نکرده؟!
عقل حکم میکنه که حتما چیزی وجود داره که با اتصال به اون چیز، از سرگردانی در میایم!
پس عامل درونی این اتصال، عقل و قلب ماست و عامل بیرونی، معالم ربانی و نورانی صاحبان نور است که وقتی یقین به این علوم نورانی بیاوریم، این نور، مدام درون قلب را تغذیه میکند، کانه وارد قلب شده- ولی تو بر آن احاطه نداری- و نگاهش تو را روشن میکند. و اگر هر لحظه نسبت به او شک کنی، تاریک میشوی، درست مثل اطاقی که نور خورشید از روزنه، وارد آن شده و داخل اطاق روشن است و کسی که خیال کند، اصل روشنایی داخل خود اطاق است، لذا روزنه را ببند، فورا تاریک میشود و پی به اشتباه خود میبرد.
پس روزنۀ باز، همان ارتباط قلب و عقل با نور و نگاه صاحبان نور است که عامل بسط قلبی است.
+ «ذباب العین- روزنهای کوچک، عملکردی بزرگ!»
سرگردانی: «تحیر – یعمهون – یترددون»
+ «ثبط – خبل»
تُرْتَجُ عَلَيْكُمْ حِوَارِي فَتَعْمَهُونَ!
كَأَنَّكُمْ مِنَ الْمَوْتِ فِي غَمْرَةٍ وَ مِنَ الذُّهُولِ فِي سَكْرَةٍ تُرْتَجُ عَلَيْكُمْ حِوَارِي فَتَعْمَهُونَ.
گويا به سختى مرگ و رنج و بىهوشى مبتلا شدهايد،
كه راه گفت و شنود شما با من بسته، در پاسخ سخنانم حيران و سرگردانيد.
امام علی علیه السلام:
وَ مِنْ خُطَبِهِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ:
فِي اِسْتِنْفَارِ اَلنَّاسِ إِلَى أَهْلِ اَلشَّامِ وَ قَدْ تَثَاقَلُوا
أُفٍّ لَكُمْ قَدْ سَئِمْتُ عِتَابَكُمْ
أَ رَضِيتُمْ مِنَ اَلْآخِرَةِ بِالْحَيَاةِ اَلدُّنْيَا عِوَضاً وَ بِالذُّلِّ مِنَ اَلْعِزِّ خُلُقاً
إِذَا دَعَوْتُكُمْ إِلَى جِهَادِ عَدُوِّكُمْ دَارَتْ أَعْيُنُكُمْ كَأَنَّكُمْ مِنَ اَلْمَوْتِ فِي غَمْرَةٍ وَ مِنَ اَلذُّهُولِ فِي سَكْرَةٍ
تُرْتَجُ عَلَيْكُمْ حِوَارِي فَتَعْمَهُونَ
فَكَأَنَّ قُلُوبَكُمْ مَأْلُوسَةٌ فَأَنْتُمْ لاَ تَعْقِلُونَ
مَا أَنْتُمْ لِي بِثِقَةٍ سَجِيسَ اَللَّيَالِي
وَ مَا أَنْتُمْ لِي بِرُكْنٍ يُمَالُ بِكُمْ
وَ لاَ زَوَافِرُ عِزٍّ يُفْتَقَرُ إِلَيْكُمْ
مَا أَنْتُمْ إِلاَّ كَإِبِلٍ ضَلَّ رُعَاتُهَا فَكُلَّمَا جُمِعَتْ مِنْ جَانِبٍ اِنْتَشَرَتْ مِنْ جَانِبٍ
لَبِئْسَ لَعَمْرُ اَللَّهِ سُعْرُ نَارِ اَلْحَرْبِ
أَنْتُمْ تُكَادُونَ وَ لاَ تَقْتَدُونَ
وَ تُنْتَقَصُ أَطْرَافُكُمْ وَ لاَ تَمْتَعِضُونَ
وَ لاَ يُنَامُ عَنْكُمْ وَ أَنْتُمْ فِي غَفْلَةٍ سَاهُونَ
غُلِبَ وَ اَللَّهِ اَلْمُتَخَاذِلُونَ
وَ اَيْمُ اَللَّهِ إِنِّي لَأَظَلُّ بِكُمْ أَنْ لَوْ حَمِسَ اَلْوَغَى وَ اِسْتَحَرَّ اَلْمَوْتُ
فَقَدِ اِنْفَرَجْتُمْ عَنِ اِبْنِ أَبِي طَالِبٍ اِنْفِرَاجَ اَلرَّأْسِ
وَ اَللَّهِ إِنَّ اِمْرَأً يُمَكِّنُ عَدُوَّهُ مِنْ نَفْسِهِ يَعْرُقُ لَحْمَهُ وَ يَهْشِمُ عَظْمَهُ وَ يَفْرِي جِلْدَهُ
لَعَظِيمٌ عَجُزُهُ ضَعِيفٌ قَلْبُهُ حَرِجٌ صَدْرُهُ
أَنْتَ فَكُنْ ذَاكَ إِنْ شِئْتَ
فَأَمَّا أَنَا فَوَ اَللَّهِ دُونَ أَنْ أُعْطِيَ ذَاكَ ضَرْبٌ بِالْمَشْرَفِيَّةِ
تَطِيرُ مِنْهُ فَرَاشُ اَلْهَامِ وَ تَطِيحُ اَلسَّوَاعِدُ وَ اَلْأَقْدَامُ
وَ يَفْعَلُ اَللّٰهُ بَعْدَ ذَلِكَ مٰا يَشٰاءُ.
و از سخنرانيهاى آن حضرت(عليه السّلام)است
هنگام كوچ دادن اصحاب را بسوى مردم شام،
اف بر شما باد!
من از شما دلتنگ و نگران مىباشم و از نكوهش شما رنجيده گشتم!
آيا در عوض زندگى هميشگى به زندگانى موقت دنيا خوشنود هستيد،
بجاى عزت و بزرگى تن به ذلت و خوارى داديد كه هر گاه شما را به جنگ كردن با دشمن مىخوانم ديدگانتان دور ميزند،
گويا بسختى مرگ و رنج و بىهوشى مبتلا شدهايد
كه راه گفت و شنود شما با من بسته (معنای قول لا مساس سامری)،
در پاسخ سخنانم حيران و سرگردانيد
مانند اينكه عقل از شما زايل شده و ديوانهايد،
شما هيچ گاه براى من امين و درستكار نيستيد
و نه سپاهى مىباشيد كه ميل به شما داشته باشند
و نه ياران توانائى كه نيازمند به شما گردند،
نيستيد شما مگر مانند شترهائى كه ساربانهايشان ناپيدا هستند
چون از طرفى گرد آيند از طرف ديگر پراكنده شوند،
سوگند بخدا شما براى افروخته شدن آتش جنگ بد مردمى باشيد
با شما نيرنگ ميكنند شما حيله نميكنيد،
شهرهاى شما را تصرف ميكنند شما خشمگين نمىشويد،
دشمن بخواب نميرود، شما را خواب غفلت ربوده فراموشكار هستيد.
سوگند بخدا شكست خوردهاند كسانى كه با يكديگر همراهى نكردند،
سوگند بخدا گمان ميكنم اگر جنگ شدت يابد و آتش مرگ افروخته شود
شما مانند جدا شدن سر از بدن از پسر ابىطالب جدا خواهيد شد،
سوگند بخدا مرديكه دشمن را بطورى بر خود چيره كند كه گوشتش را بدون اينكه چيزى بر استخوان باقى بماند بخورد و استخوان را شكسته پوستش را جدا سازد
ناتوانى و بىحميتى او بسيار و قلب و آنچه او را از اطراف سينه فرا گرفته ضعيف است.
اى شنونده!
اگر تو ميخواهى در ناتوانى و بىحميتى مانند اين مرد باش،
و اما من بخدا سوگند پيش از آنكه بدشمن فرصت و توانائى دهم با شمشيرهاى شرفى چنان باو خواهم زد كه ريزه استخوانهاى سر او بپرد، بازوها و قدمهايش قطع شود
پس از كوشش من اختيار فتح و پيروزى با خداست.
[سورة البقرة (۲): آية ۱۵]
اللَّهُ يَسْتَهْزِئُ بِهِمْ وَ يَمُدُّهُمْ في طُغْيانِهِمْ يَعْمَهُونَ (15)
[سورة الأنعام (۶): الآيات ۱۰۹ الى ۱۱۰]
وَ نُقَلِّبُ أَفْئِدَتَهُمْ وَ أَبْصارَهُمْ كَما لَمْ يُؤْمِنُوا بِهِ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَ نَذَرُهُمْ في طُغْيانِهِمْ يَعْمَهُونَ (110)
[سورة الأعراف (۷): الآيات ۱۸۲ الى ۱۸۶]
مَنْ يُضْلِلِ اللَّهُ فَلا هادِيَ لَهُ وَ يَذَرُهُمْ في طُغْيانِهِمْ يَعْمَهُونَ (186)
[سورة يونس (۱۰): الآيات ۱۱ الى ۱۲]
وَ لَوْ يُعَجِّلُ اللَّهُ لِلنَّاسِ الشَّرَّ اسْتِعْجالَهُمْ بِالْخَيْرِ لَقُضِيَ إِلَيْهِمْ أَجَلُهُمْ فَنَذَرُ الَّذينَ لا يَرْجُونَ لِقاءَنا في طُغْيانِهِمْ يَعْمَهُونَ (11)
[سورة الحجر (۱۵): الآيات ۶۱ الى ۷۲]
لَعَمْرُكَ إِنَّهُمْ لَفي سَكْرَتِهِمْ يَعْمَهُونَ (72)
[سورة المؤمنون (۲۳): الآيات ۷۲ الى ۸۰]
وَ لَوْ رَحِمْناهُمْ وَ كَشَفْنا ما بِهِمْ مِنْ ضُرٍّ لَلَجُّوا في طُغْيانِهِمْ يَعْمَهُونَ (75)
[سورة النمل (۲۷): الآيات ۱ الى ۱۰]
إِنَّ الَّذينَ لا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ زَيَّنَّا لَهُمْ أَعْمالَهُمْ فَهُمْ يَعْمَهُونَ (4)