Getting the main value
from sub-processes!
«نفل» یکی از هزار واژۀ مترادف «نور الولایة» است.
در فرهنگ لغات عربی مینویسند:
«النَّافِلَة: نوه»
«يُقَالُ لِوَلَد الْوَلَدِ نَافِلَةٌ، لأنه زيادة على الولد.»
این که میگن نوه شیرینه، چون زحمتهاش بدوش پدر و مادرشه و شیرینیاش برای پدربزرگ و مادربزگه! به این میگن نافله! به این میگن انفال!
بدست آوردن غنائم جنگی، بدون جنگ و درگیری!
I am getting the principal value from sub-processes!
بدست آوردن ارزش اصلی از فرایندهای فرعی!
الانفال النّور الولایة!
لینک تعدادی از مقالات، که در این مقاله گذاشته شده مربوط به همین مفهوم انفال است یعنی ورک لافهایی که دیگران با نورشون تولید عمل صالح کرده اند، یک تئوری زیبا و بدرد بخوری است که بدون زحمت به دست ما رسیده و سرمشقهای خوبی برای هنگام تاریکی قلبمان است یعنی وقتی که از تاریکی قلبمون متوجه اشتباهمون میشیم، وقتشه که نماز نافله بخونیم (تاویلا)، یعنی دومی نور اعمال صالح تولید شده ای باشیم که داستان ورک لایفشو شنیدیم.
به این میگن نافله!
+ «قرعۀ ماموریت کربلا بنامت افتاد! با جان و دل لبیک بگو! فَمِنْهُمْ مَنْ قَضى نَحْبَهُ!»
+ «تمرینات مستمر اهل نور با تقدیراتشان! ذو مرّة فاستوی!»
+ «استمداد از نور رله شده! مدادا لکلمات ربّی!»
+ «راستیآزمایی قلب با قبض و بسط نور! امتحن الله قلوبهم للتّقوی!»
+ «ارث»
+ «وقتی که قلبت تاریک میشه، بیکار نشین! از یه جایی شروع کن! شروع دوباره با نور! طفقا یخصفان!» به این میگن انفال!
+ «با نور، قلبتو روشن کن و راه بیفت! نور بامداد! بالغدوّ! بالغداة!»
+ «لباس نورانی خدمت به تن کن و بذل حال نما!»
+ «با سهم نور خودت خوش باش! حظّ نورانی!»
+ «رویتِ نور، رویای بیداری!»
+ «نوری که قلب و چهره را زیبا و جذّاب میکند!»
+ «تلاشِ نورانی!»
+ «چشمانتظار نور!»
«النَّافِلَة: نوه»
«يقال لولد الولد: نَافِلَةٌ لأنه زيادة على الولد.»
«النَّافِلَة- ج نَوَافِل: عبادتى كه بر مؤمنان واجب نباشد، نوه، غنيمت، عطا و بخشش.»
«يقال لولد الولد: نَافِلَةٌ لأنه زيادة على الولد.»
«وَ وَهَبْنا لَهُ إِسْحاقَ وَ يَعْقُوبَ نافِلَةً»:
فإنه دعى بإسحاق فاستجيب له و زيد يعقوب نافلة تفضل من الله و إن كان الكل بتفضّله.
[ابراهیم ع: پدربزرگ – اسحاق ع: پدر – یعقوب ع: نوه]:
یعقوب ع (نوه) برای ابراهیم ع (پدربزرگ) میشه نافلة!
« وَ وَهَبْنا لَهُ إِسْحاقَ وَ يَعْقُوبَ نافِلَةً»
نمازهای نافله: عبادتى كه بر مؤمنان واجب نباشد.
النفل النّور الولاية!
در واقع نام زیبای معالم ربانی صاحبان نور است!
+ «فیء»:
امام صادق علیه السلام:
الْفَیْءُ مَا کَانَ مِنْ أَمْوَالٍ لَمْ یَکُنْ فِیهَا هِرَاقَهًُْ دَمٍ أَوْ قَتْلٌ
وَ الْأَنْفَالُ مِثْلُ ذَلِکَ هُوَ بِمَنْزِلَتِهِ.
فیء عبارت است از اموالی که در آن خونی ریخته نشده و قتلی صورت نگرفته است
و انفال نیز مانند آن است و در واقع این بهمنزلۀ آن است.
+ «دولة»
«نفّلتُ فلاناً على فلان، أي فَضَّلته»
+ «مزیت و فضیلت»
(مزیت یادآوری ورک لایفها):
این ورکلایف مال یکی دیگه است، که برای تولید عمل صالح، یک کربلا در زندگی روزمرهاش تجربه کرده، اما برای کسی که این ورکلایف رو میشنوه و در شرایط امتحان عملی خودش، به یادش میاره هم غنیمته و ایجاد نور آرامش میکنه! انگاری عملا راه رسیدن به نور از تاریکی قلب، درک معنای واژۀ نافله و تهجّد است! یه جوری از فرع به اصل رسیدن است! مثل اینکه از نوه به پدربزرگ برسی! به این دلیل عرب به نوه میگه نافله!
نَفَلَهُ السّلطانُ: أعطاه
سَلَبَ قَتِيلِهِ نَفْلًا ؛ أي: تَفَضُّلًا و تبرُّعاً،
+ «برع»
سلب قتيله نَفْلًا: يعنى بخشش و كمكش را از مقتولش سلب كرده، گرفت.
[یعنی میتونست بهش تفضل کنه و ببخشدش، اما این کار اضافی رو که وظیفهاش نبود و میتونست در حقش آقایی و بزرگی گنه رو انجام نداد.]
«قد تَنفَّل فُلانٌ: إِذا أَصاب أَكْثَر مِمَّا أُصِيب منه»:
واژه «سر ریز» در مکالمه روزمره فارسی هنگام غذا خوردن که علاوه بر غذای ریخته شده، سر ریز هم داده میشه. «مازاد»
«النَّفْلُ: الزِّيَادَةُ ، نَفَلَ لي عليه شَيْءٌ: أي فَضَلَ»
[نفل – فوق]: «فاق الرجل أصحابه: فضلهم أو غلبهم، و فاقت الجارية بالجمال، فهي فائقة»
«سر تر»: «سوپریوریتی»:
ملکه زنبور عسل کجا و زنبورهای کارگر داخل کندو کجا؟!
+ «نحل»
اهل یقین با استعمال معالم ربانی در دل شرایط، از دید عالم بالا، یک سر و گردن از بقیه بالاترند!
این مفهوم از واژه نفل استنباط میشه.
عَطاء و إعطاء
نفَّلتُك: أعطيتُك نَفَلا
النفل: الغنيمة
أنّ الإمام ينفّل المحاربين، أى يعطيهم ما غنموه
نفل: ما كان متفرّعا على الأصل منهبطا عنه
+ «سرمشقهای نورانی (ورک لایفها)، که فرعی از اصل هستند، یعنی این محصولاتِ اعمال صالح، با اخذ نور ولایت تولید شدهاند، لذا میتوان با یاد آوری این ورک لایفها، در دوران تاریکی قلب، توفیق درک نور هدایت را بدست آورد ان شاء الله تعالی»
النَّوْفل: السَّيد من الرِّجال [مافوق]
النَّوْفل: الرّجُل الكثيرُ العطاء
النَّافلة: عَطِيَّة الطَّوْعِ من حيثُ لا تَجِب [مستحبات مازاد بر واجبات]
+ «سوره انفال»:
انفال نام زیبای معالم ربانی صاحبان نور است.
+ «نحل»: این واژه هم مفهوم عطاء دارد.
اخذ معالم ربانی از آل محمد ع، و عمل به این علوم، ایجاد فضیلت و برتری در عالم معنا میکند.
به این علومی که عنایت میشود، عطا میشود، بخشیده میشود، میگن انفال.
هذا من فضل ربی، اشاره به همین نگاه علمی آل محمد ع به اهل نور و صاحبان نور دارد که موجب برتری و فضیلت علمی و عملی میشود «النَّوْفل».
در واقع معالم ربانی همان عطا و بخشش و نافله آل محمد ع «نفَّلتُك: أعطيتُك نَفَلا» میباشد « الْأَنْفالُ لِلَّهِ وَ الرَّسُولِ»، انگاری معالم ربانی صاحبن نور به آل محمد ع تعلق دارد و برای هر کسی که آل محمد ع اراده خیر نمایند تا با نور ولایت آشنا شود، از این معالم ربانی به او عطا «نفَّل» میشود.
«وَ أُيِّدْتُ بِلَيْلَةِ الْقَدْرِ نَفْلًا»
+ «إِنَّ عَبْدِي يَتَقَرَّبُ إِلَيَ بِالنَّوَافِلِ حَتَّى أُحِبَّهُ»
+ [قرب – نفل – ولی].
انتخاب معالم ربانی، با آل محمد ع است.
تشخیص معالم ربانی هم با قلب سالم است.
وظیفه هر کس این است که قلبش را از حسد، سالم و پاک کند، یعنی پشت به تمنا کند، تا در تشخیص علوم صحیح، دچار اشتباه نشود.
«علم + قلب سلیم»: این دو تا لازم و ملزوم هم میباشند. «نور علی نور».
نتیجۀ گذشت از دلخواه و انجام وظیفه و تولید اعمال صالح که اهل نور انجام میدهند، به خود آنها و معلم آنها برمیگردد.
لذا افتخار آشنایی با معالم ربانی، همین قصه بهرهمندی از نافله است.
هیچکس نمیدونه که بهترین چیز نزد آل محمد چیه و کیه و کجاست.
این آل محمد ع هستند که بغیر حساب، این عطیه «نفل» رو ارزانی داشتند:
«زاده من غير دعاء فهو نافلة».
نوه برای پدربزرگ و مادربزرگ، میشه فضل، میشه مازاد، میشه سرریز، میشه من غیر دعاء، میشه نافلة، و قصه معالم ربانی صاحبان نور هم که سر راه عدهای «لقط»، بغیر حساب، قرار میگیره، میشه همین نافله، که برای بدست آوردن این علوم، هیچ زحمتی نکشیدیم و آل محمد ع ما رو مشمول فضلشون کردن که با این معالم ربانی آشنا نمودند.
اصل و فرع بندۀ آزاد شده از اسارت شیطان، غنیمتی است متعلق به آل محمد ع.
رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم:
مَن تَعَلَّمتَ مِنهُ حَرفا صِرتَ لَهُ عَبدا.
از هر كس كه حرفى آموختى، بندۀ او شدهاى.
[نافله – لیله قدر]:
«وَ أُيِّدْتُ بِلَيْلَةِ الْقَدْرِ نَفْلًا»
«وَ مِنَ اللَّيْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نافِلَةً لَكَ»
وَ أُيِّدْتُ أَوْ قَالَ أُمْدِدْتُ بِلَيْلَةِ الْقَدْرِ نَفْلًا
وَ مِنَ اللَّيْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نافِلَةً لَكَ عَسى أَنْ يَبْعَثَكَ رَبُّكَ مَقاماً مَحْمُوداً
+ «ناشئة اللیل» + «لیلة القدر» + «ساعة الغفلة»:
«تَنَفَّلُوا فِي سَاعَةِ الْغَفْلَةِ»:
وقتی تاریک میشی، برو سراغ نافلة!
تاویل نمازهای نافله اینه که وقتی با قلبت تاریکی رو حس میکنی، یعنی وقتی پی به اشتباهت میبری، اهل تهجّد باش و برو سراغ عمل به این فرمول کلی که: دومی نورت باش! این یعنی بیاد آوردن ورکلایفهایی که بیان شده تا این عمل صالح دیگری، برای تو درس مشقی باشه که ازش اقتباس کنی و اخذ نور کنی!
+ «سرمشقهای نورانی»، «theory ⇔ practice»:
«تمرینات مستمر اهل نور با تقدیراتشان! ذو مرّة فاستوی!»
بهنگام تاریکی قلب، با یادآوری ورکلایفها، از نور اعمال صالح دیگران، سرمشق بگیریم!
این نور علم، عطایای بیشماری دارد! وَ مِنَ اللَّيْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نافِلَةً لَكَ!
[نفل – غفلۀ]:
تَنَفَّلُوا فِي سَاعَةِ الْغَفْلَةِ
هر وقت سرگردون شدی، هر جوری شده برو سراغ معالم ربانی تا این علوم دستتو بگیره!
«تَنَفَّلُوا فِي سَاعَةِ الْغَفْلَةِ وَ لَوْ بِرَكْعَتَيْنِ خَفِيفَتَيْنِ
فَإِنَّهُمَا تُورِثَانِ دَارَ الْكَرَامَةِ وَ فِي خَبَرٍ آخَرَ دَارَ السَّلَامِ وَ هِيَ الْجَنَّةُ
وَ سَاعَةُ الْغَفْلَةِ بَيْنَ الْمَغْرِبِ وَ الْعِشَاءِ الْآخِرَةِ»
نماز غفیلة – نماز وحشت:
[تَنَفَّلُوا فِي سَاعَةِ الْغَفْلَةِ]:
عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ آبَائِهِ ع قَالَ:
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص
تَنَفَّلُوا فِي سَاعَةِ الْغَفْلَةِ وَ لَوْ بِرَكْعَتَيْنِ خَفِيفَتَيْنِ
فَإِنَّهُمَا يُورِثَانِ دَارَ الْكَرَامَةِ
قِيلَ يَا رَسُولَ اللَّهِ وَ مَا سَاعَةُ الْغَفْلَةِ
قَالَ مَا بَيْنَ الْمَغْرِبِ وَ الْعِشَاءِ.
در ساعت غفلت نماز نافله گزاريد هر چند كه دو ركعت نماز ساده باشد؛
زيرا آن دو ركعت سراى ارجمندى و بهشت را به دنبال آورد.
عرض شد:
اى پيامبر خدا!
ساعت غفلت كدام است؟
فرمود:
بين مغرب و عشاء (نماز غفيله).
يَا عِيسَى
تَيَقَّظْ فِي سَاعَةِ الْغَفْلَةِ وَ احْكُمْ لِي بِلَطِيفِ الْحِكْمَة.
اى عيسى ،
در ساعتهاى غفلت بيدار شو تا من حكمتهاى لطيف را برايت الهام كنم.
+ «رحیق مختوم»
عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ أَبِيهِ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص
صَلُّوا فِي سَاعَةِ الْغَفْلَةِ وَ لَوْ رَكْعَتَيْنِ فَإِنَّهُمَا تُورِدَانِ دَارَ الْكَرَامَةِ.
عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:
كُلُّ مَالٍ لَا مَوْلَى لَهُ وَ لَا وَرَثَةَ فَهُوَ مِنْ أَهْلِ هَذِهِ الْآيَةِ
يَسْئَلُونَكَ عَنِ الْأَنْفالِ قُلِ الْأَنْفالُ لِلَّهِ وَ الرَّسُولِ.
عَنِ الثُّمَالِيِّ قَالَ:
سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع عَنْ قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَى يَسْئَلُونَكَ عَنِ الْأَنْفالِ
قَالَ يَسْئَلُونَكَ الْأَنْفَالَ قَالَ مَا كَانَ لِلْمُلُوكِ فَهُوَ لِلْإِمَامِ.
[سورة الأنفال (۸): آية ۱]
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
يَسْئَلُونَكَ عَنِ الْأَنْفالِ قُلِ الْأَنْفالُ لِلَّهِ وَ الرَّسُولِ
فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَصْلِحُوا ذاتَ بَيْنِكُمْ
وَ أَطِيعُوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ (۱)
[اى پيامبر،] از تو در باره غنايم جنگى مىپرسند.
بگو: «غنايم جنگى اختصاص به خدا و فرستاده [او] دارد.
پس از خدا پروا داريد و با يكديگر سازش نماييد،
و اگر ايمان داريد از خدا و پيامبرش اطاعت كنيد.
انفال، محصول رغمانفها میباشد!
امام باقر علیه السلام:
الْأَنْفَالُ هُوَ النَّفْلُ
وَ هُوَ فِی سُورَهًِْ الْأَنْفَالِ جَدْعُ الْأَنْفِ.
الْانفال، از نفل؛ بخشیدن است
و سورهی انفال موجب به خاک مالیدن بینیهاست.
[سورة الإسراء (۱۷): الآيات ۷۸ الى ۸۱]
أَقِمِ الصَّلاةَ لِدُلُوكِ الشَّمْسِ إِلى غَسَقِ اللَّيْلِ
وَ قُرْآنَ الْفَجْرِ إِنَّ قُرْآنَ الْفَجْرِ كانَ مَشْهُوداً (۷۸)
نماز را از زوال آفتاب تا نهايت تاريكى شب برپادار،
و [نيز] نماز صبح را، زيرا نماز صبح همواره [مقرون با] حضور [فرشتگان] است.
وَ مِنَ اللَّيْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نافِلَةً لَكَ عَسى أَنْ يَبْعَثَكَ رَبُّكَ مَقاماً مَحْمُوداً (۷۹)
و پاسى از شب را زنده بدار، تا براى تو [به منزله] نافلهاى باشد،
اميد كه پروردگارت تو را به مقامى ستوده برساند.
وَ قُلْ رَبِّ أَدْخِلْنِي مُدْخَلَ صِدْقٍ وَ أَخْرِجْنِي مُخْرَجَ صِدْقٍ وَ اجْعَلْ لِي مِنْ لَدُنْكَ سُلْطاناً نَصِيراً (۸۰)
و بگو: «پروردگارا، مرا [در هر كارى] به طرز درست داخل كن و به طرز درست خارج ساز،
و از جانب خود براى من تسلطى يارىبخش قرار ده.»
وَ قُلْ جاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْباطِلُ إِنَّ الْباطِلَ كانَ زَهُوقاً (۸۱)
و بگو: «حق آمد و باطل نابود شد. آرى، باطل همواره نابودشدنى است.»
علیبنإبراهیم (رحمة الله علیه):
وَ مِنَ اللَّیْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نافِلَةً لَکَ
قَالَ صَلَاهًُْ اللَّیْلِ
وَ قَالَ سَبَبُ النُّورِ فِی الْقیَامَهًِْ الصَّلَاهًُْ فِی جَوْفِ اللَّیْلِ.
نماز شب است.
و گفته است: «خواندن نماز در دل شب، نور و روشنایی روز قیامت خواهد بود».
[سورة الأنبياء (۲۱): الآيات ۷۱ الى ۷۵]
وَ نَجَّيْناهُ وَ لُوطاً إِلَى الْأَرْضِ الَّتِي بارَكْنا فِيها لِلْعالَمِينَ (۷۱)
و او و لوط را [براى رفتن] به سوى آن سرزمينى كه براى جهانيان در آن بركت نهاده بوديم، رهانيديم.
وَ وَهَبْنا لَهُ إِسْحاقَ وَ يَعْقُوبَ نافِلَةً وَ كُلاًّ جَعَلْنا صالِحِينَ (۷۲)
و اسحاق و يعقوب را [به عنوان نعمتى] افزون به او بخشوديم و همه را از شايستگان قرار داديم.
وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنا وَ أَوْحَيْنا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْراتِ وَ إِقامَ الصَّلاةِ وَ إِيتاءَ الزَّكاةِ وَ كانُوا لَنا عابِدِينَ (۷۳)
و آنان را پيشوايانى قرار داديم كه به فرمان ما هدايت مىكردند، و به ايشان انجام دادن كارهاى نيك و برپاداشتن نماز و دادن زكات را وحى كرديم و آنان پرستنده ما بودند.
وَ لُوطاً آتَيْناهُ حُكْماً وَ عِلْماً وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْقَرْيَةِ الَّتِي كانَتْ تَعْمَلُ الْخَبائِثَ إِنَّهُمْ كانُوا قَوْمَ سَوْءٍ فاسِقِينَ (۷۴)
و به لوط حكمت و دانش عطا كرديم و او را از آن شهرى كه [مردمش] كارهاى پليد [جنسى] مىكردند نجات داديم. به راستى آنها گروه بد و منحرفى بودند.
وَ أَدْخَلْناهُ فِي رَحْمَتِنا إِنَّهُ مِنَ الصَّالِحِينَ (۷۵)
و او را در رحمت خويش داخل كرديم، زيرا او از شايستگان بود.