Face the light!
Turning aside!
Turning to one side!
Turning to the right side!
Turning to the left side!
right shift – left shift!
trends!
«زور» در معنای ممدوح، یکی از هزار واژۀ مترادف «نور»،
و در معنای مذموم، یکی از هزار واژۀ مترادف «حسد» است.
در فرهنگ لغات عربی مینویسند:
«منارةٌ زَوْرَاء: مناره كج و مايل به يكسو»
«الزّور، المَيْل و العدول»
+ «فیء»
+ «یخرجهم من الظلمات الی النور … یخرجونهم من النور الی الظلمات»
«shifting»
+ «حجج»
امام صادق علیه السلام:
قُبورُنا قُلُوبُ شِیعَتِنا وَ مَوالِینا
+ «حَتَّى زُرْتُمُ الْمَقابِرَ»
+ «قلب من قبر من، قبر من قلب من!»
در عالم معنا، اون قبری که باید زیارت بشه تا بوی نور بهشت رو استشمام کنیم، قلوب نورانی صاحبان نور و اهل نور است «شِیعَتِنا وَ مَوالِینا» که به علوم آل محمد ع عامل هستند.
و از این قلوب، بوی آل محمد ع برای مخاطبین استشمام میشود.
وقتی که ماموریتتو میفهمی که فرشتۀ مهربان از تو چی میخواد و باید در ورکلایفت به کسی که بهت بدی کرده و نسبت بهش گارد داری، مهربانی کنی، وقتی این کار رو بخاطر نورت انجام میدی، قلبت میشه همون قبر و بارگاه نورانی آل محمد ع که همه باید به زیارت قلب تو بیایند تا از این نور فروزان، شمع خاموش قلب خودشان را روشن نمایند.
«الزَّوْرُ: أعلى الصّدر، قسمت بالاى سينه، جاى بهم پيوستگى استخوانهاى سينه و ميانه آنها»
[1+1]
استخوان جناغ سینه «استرنوم: عظم القصّ»
+ «قصص»
محل تلاقی و بهم پیوستن دندههاست!
زیارت یعنی «تهوی الیهم»!
جایی که دو تا دستها رو موقع زیارت میذاریم روی قفسه سینه و ادای احترام می کنیم.
شکل استخوان دنده قفسه سینه کج است!
بر خلاف استخوانهای راست، مثل بازو و ران و ساعد و ساق.
استخوان جناغ سینه محل اتصال این دنده های کج، با یکدیگر است.
«زُرْتُ فلانا: تلقّيته بزوري، او را سينه به سينه ملاقات كردم.»
[1+1] – [زور – لقی] – [زور – وجه]
«قَصَدْتُ زَوْرَه، نحو: وجهته، مثل عبارت: وَجَهْتُه: با او رو برو شديم.»
چهره به چهره اصطلاحى است كه در زبان فارسى و برخورد و ديدار حضورى بكار مىرود، يعنى رو در روى.
«الزَّوْر: بالاى ميان سينه يا ملتقاى اطراف استخوانهاى سينه.»
نور ولایت فرایند روبرو شدن است!
نور ولایت فرایند رویارویی با آیات است!
اهل یقین با آیات روبرو میشوند!
اهل شک به آیات پشت میکنند!
+ «قسط»
+ «عدل»
«منارةٌ زَوْرَاء: مناره كج و مايل به يكسو» مقل برج پیزا!
نور ولایت فرایند تمایل است!
«المَيْل و العدول»
همان روبرو شدن! بهش میل داشتن!
«الزَّوَر: الميل «desire»: الرغبة
+ «لیلة الرغائب»
انسان و تمایلاتش! تمناهایش!دلخواههایش!
دیزایِر میشه دلخواه!
نور ولایت، تمایلات حسدآلود را منع میکند!
دست از دلخواهها و تمناهات بردار! راضی به خواسته و مشیت و تقدیر خدا باش!
در زبان فارسی داریم: میل، آرزو، کام، خواست، خواهش، طلب، مراد، مرام، مقصود، آرمان، خواستن، میل داشتن، تمایل داشتن.
در زبان عربی: رغبة، رغب، شهوة، اشتهی، امنیة، تمنا، توق، تاق، طلب، مطلوب، مشیئة، رام، جاذبیة.
+ «قسط»
امام رضا عليه السلام:
مَنْ لَمْ يَقْدِرْ عَلى زِيارَتِنا فَلْيَزُرْ صالِحى مَوالينا يُكْتَبْ لَهُ ثَوابُ زِيارَتِنا.
هركس نتـواند ما را زيـارت كنـد، دوستان و پيروان شايسته ما را زيارت كند، تـا پاداش زيـارت مـا برايش نوشـته شـود.
«الزّیارة، النّور الولایة»:
زیارت نور اعمال صالح نورانی اهل نور، در ملکوت قلب، بهنگام ورکلایفهای روزمره، انگاری زیارت نور علوم ربانی آل محمد ع است.
در واقع بهرهمندی از نور علمی ورکلایفهایی که اهل نور برای ما بیان میکنند همان زیارت نور اعمال صالح آنهاست که بمنزلۀ زیارت آل محمد ع است.
انا زائرک بقلبی
+ ان للقلوب شواهد
+ امثلتهم فی القلوب موجودة
+ فتمثل لها بشرا سویا
زیارت تمثال نورانی صاحبان نور در ملکوت قلب سلیم!
[زور – وجه]:
زیارت یعنی اینکه نور معرفت رو با قلبت متوجه بشی
و به این نورت، رویکردی نورانی داشته باشی!
[زیارت – توجّه]
[أَنَّ ثَوَابَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ النَّظَرُ إِلَى وَجْهِ اللَّهِ]:
« وَجْهَ اللَّهِ أَنْبِيَاؤُهُ وَ رُسُلُهُ وَ حُجَجُهُ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِمْ
هُمُ الَّذِينَ بِهِمْ يُتَوَجَّهُ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ إِلَى دِينِهِ وَ مَعْرِفَتِهِ»
[زیارت – قبض و بسط]:
«أَنَّ الْمُؤْمِنِينَ يَزُورُونَ رَبَّهُمْ مِنْ مَنَازِلِهِمْ فِي الْجَنَّةِ … وَ زِيَارَتَهُ فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ زِيَارَتَهُ»
در واقع اصل زیارت اینه که قلب با فهم قبض و بسط و امر و نهی و رضا و سخط مافوقش، اونو زیارت کنه.
اگه با دیدن گنبد حضرت رضا علیه السلام قلبت رقت گرفت و حالا با دیدن نور عنایت ایشان با یاد معالم نورانی، مطلب علمی به قلبت عنایت شد، به این میگن زیارت!
وَ زِيَارَتَهُ فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ زِيَارَتَهُ
امام رضا علیه السلام:
عَنِ الْهَرَوِيِّ قَالَ:
قُلْتُ لِعَلِيِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا ع يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ
مَا تَقُولُ فِي الْحَدِيثِ الَّذِي يَرْوِيهِ أَهْلُ الْحَدِيثِ
أَنَّ الْمُؤْمِنِينَ يَزُورُونَ رَبَّهُمْ مِنْ مَنَازِلِهِمْ فِي الْجَنَّةِ
فَقَالَ ع
يَا أَبَا الصَّلْتِ
إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى فَضَّلَ نَبِيَّهُ مُحَمَّداً ص عَلَى جَمِيعِ خَلْقِهِ مِنَ النَّبِيِّينَ وَ الْمَلَائِكَةِ
وَ جَعَلَ طَاعَتَهُ طَاعَتَهُ وَ مُبَايَعَتَهُ مُبَايَعَتَهُ
وَ زِيَارَتَهُ فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ زِيَارَتَهُ
فَقَالَ عَزَّ وَ جَلَّ:
مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللَّهَ
وَ قَالَ:
إِنَّ الَّذِينَ يُبايِعُونَكَ إِنَّما يُبايِعُونَ اللَّهَ يَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَيْدِيهِمْ
وَ قَالَ النَّبِيُّ ص
مَنْ زَارَنِي فِي حَيَاتِي أَوْ بَعْدَ مَوْتِي فَقَدْ زَارَ اللَّهَ
وَ دَرَجَةُ النَّبِيِّ ص فِي الْجَنَّةِ أَرْفَعُ الدَّرَجَاتِ
فَمَنْ زَارَهُ إِلَى دَرَجَتِهِ فِي الْجَنَّةِ مِنْ مَنْزِلِهِ فَقَدْ زَارَ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى
قَالَ فَقُلْتُ لَهُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ
فَمَا مَعْنَى الْخَبَرِ الَّذِي رَوَوْهُ أَنَّ ثَوَابَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ النَّظَرُ إِلَى وَجْهِ اللَّهِ
فَقَالَ ع يَا أَبَا الصَّلْتِ
مَنْ وَصَفَ اللَّهَ بِوَجْهٍ كَالْوُجُوهِ فَقَدْ كَفَرَ
وَ لَكِنَّ وَجْهَ اللَّهِ أَنْبِيَاؤُهُ وَ رُسُلُهُ وَ حُجَجُهُ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِمْ
هُمُ الَّذِينَ بِهِمْ يُتَوَجَّهُ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ إِلَى دِينِهِ وَ مَعْرِفَتِهِ
وَ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ:
كُلُّ مَنْ عَلَيْها فانٍ وَ يَبْقى وَجْهُ رَبِّكَ
وَ قَالَ عَزَّ وَ جَلَّ:
كُلُّ شَيْءٍ هالِكٌ إِلَّا وَجْهَهُ
فَالنَّظَرُ إِلَى أَنْبِيَاءِ اللَّهِ وَ رُسُلِهِ وَ حُجَجِهِ ع فِي دَرَجَاتِهِمْ ثَوَابٌ عَظِيمٌ لِلْمُؤْمِنِينَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ
وَ قَدْ قَالَ النَّبِيُّ ص
مَنْ أَبْغَضَ أَهْلَ بَيْتِي وَ عِتْرَتِي لَمْ يَرَنِي وَ لَمْ أَرَهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ
وَ قَالَ ص
إِنَّ فِيكُمْ مَنْ لَا يَرَانِي بَعْدَ أَنْ يُفَارِقَنِي
يَا أَبَا الصَّلْتِ
إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لَا يُوصَفُ بِمَكَانٍ وَ لَا يُدْرَكُ بِالْأَبْصَارِ وَ الْأَوْهَامِ
قَالَ فَقُلْتُ لَهُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ
فَأَخْبِرْنِي عَنِ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ
أَ هُمَا الْيَوْمَ مَخْلُوقَتَانِ
فَقَالَ نَعَمْ وَ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص قَدْ دَخَلَ الْجَنَّةَ وَ رَأَى النَّارَ لَمَّا عُرِجَ بِهِ إِلَى السَّمَاءِ
قَالَ فَقُلْتُ لَهُ
إِنَّ قَوْماً يَقُولُونَ إِنَّهُمَا الْيَوْمَ مُقَدَّرَتَانِ غَيْرُ مَخْلُوقَتَيْنِ
فَقَالَ ع
مَا أُولَئِكَ مِنَّا وَ لَا نَحْنُ مِنْهُمْ
مَنْ أَنْكَرَ خَلْقَ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ فَقَدْ كَذَّبَ النَّبِيَّ ص وَ كَذَّبَنَا
وَ لَيْسَ مِنْ وَلَايَتِنَا عَلَى شَيْءٍ وَ يُخَلَّدُ فِي نَارِ جَهَنَّمَ
قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ:
هذِهِ جَهَنَّمُ الَّتِي يُكَذِّبُ بِهَا الْمُجْرِمُونَ يَطُوفُونَ بَيْنَها وَ بَيْنَ حَمِيمٍ آنٍ
وَ قَالَ النَّبِيُّ ص
لَمَّا عُرِجَ بِي إِلَى السَّمَاءِ أَخَذَ بِيَدِي جَبْرَئِيلُ فَأَدْخَلَنِي الْجَنَّةَ
فَنَاوَلَنِي مِنْ رُطَبِهَا فَأَكَلْتُهُ فَتَحَوَّلَ ذَلِكَ نُطْفَةً فِي صُلْبِي
فَلَمَّا هَبَطْتُ إِلَى الْأَرْضِ وَاقَعْتُ خَدِيجَةَ فَحَمَلَتْ بِفَاطِمَةَ فَفَاطِمَةُ حَوْرَاءُ إِنْسِيَّةٌ
فَكُلَّمَا اشْتَقْتُ إِلَى رَائِحَةِ الْجَنَّةِ شَمِمْتُ رَائِحَةَ ابْنَتِي فَاطِمَةَ.
در دل هر نا آرامی، دعوت به زیارت میشوید!
[زیارت – ويزيت]:
«الزِّيَارَة [زور]: آمدن پزشك به بالين بيمار براى معاينه و درمان، ويزيت،
رفتن به اماكن مقدس براى زيارت پيشوايان دينى و مذهبى.»
«visitation»:
نور ولایت فرایند ویزیت و بازدید و معاینه و دیدار و ملاقات و درمان بیمار است توسط طبیب دانا!
باید خودتو بیمار و بستری روی تخت بیمارستان حس کنی،
و باور کنی که نیاز به ویزیت طبیب دانا داری.
+ این مثال زیبای رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم:
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص:
يَا عِبَادَ اللَّهِ
أَنْتُمْ كَالْمَرْضَى وَ اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِينَ كَالطَّبِيبِ
فَصَلَاحُ الْمَرْضَى فِيمَا يَعْلَمُهُ الطَّبِيبُ وَ يُدَبِّرُهُ بِهِ
لَا فِيمَا يَشْتَهِيهِ الْمَرِيضُ وَ يَقْتَرِحُهُ
أَلَا فَسَلِّمُوا لِلَّهِ أَمْرَهُ تَكُونُوا مِنَ الْفَائِزِين.
رسول خدا ص فرمودند:
اى بندگان خدا، شما مانند افراد بيماريد، و ربّ العالمين همچون طبيب است،
و صلاح بيمار در اطاعت دستورات طبيب، و عدم اعتنا به خواهشهاى نفسانى و تمايلات شخصى است.
اى بندگان خدا
تسليم امر پروردگار شويد تا پيروز و كامياب گرديد.»
یعنی شرط بهرهمندی از ویزیت طبیب دانا اینه که راضی به نسخه او باشی
و تسلیم دستورات درمانی او گردی، ان شاء الله تعالی.
اینو واژه زور به ما یاد میده.
نور ولایت فرایند «supervised contact» بیمار با طبیب است!
زیارت یعنی «contact us»!
+ «ملک و ملکوت»
زیارت در ملکوت قلب! مثال فضای مجازی!
هر جا گیر کردی، فورا با سرپرستت تماس بگیر!
نور ولایت فرایند تماس برقرار کردن با خدای مهربان است!
+ «احراز هویت نور در ملکوت قلب!»
دومی نور اول خودت باش!
+ «صلی»
نور ولایت فرایند چت کردن است!
لایو چت!
1+1
نور ولایت، یک ویزیت علمی است!
+ «سرح»
صحنههای بکر و زیبا، برای اولین بار توی ذهنت برق میزنه!
+ «رحیق مختوم!»
[زور – قبض و بسط]:
مفهوم زیبای «shift»:
شیفت از تاریکی به نور یا از نور به تاریکی؟!
قلب این قابلیت شیفت کردن رو داره!
قلب یعنی عضو جابجا شونده!
+ «reversible change»:
+ «ثوب»
+ «نوب»
+ «نحل»
+ «قلب»
+ «رجع»
+ «دول»
+ «خیل»
+ «جبی»
+ «زور»
+ 1000 واژۀ مترادف نور الولایة!
وقتی شیفت رو با هر دکمه ای فشار میدی، عملکرد دوم اون دکمه انجام میشه!
وقتی قلبت تاریک شد، دکمه شیفت یاد معالم ربانی رو همزمان با قبض قلبیات، فشار بده،
یهو قلبت نورانی و روشن میشه، مثل این دکمه شیفت که فشارش داده!
+ نوسان
+ پیجر
+ آلارم خطر
و …
پس هر وقت توی تاریکی گیر کردی،
سریع باید شیفت کنی به نور یادآوری معالم ربانی، ان شاء الله تعالی.
«ان الذین اتقوا اذا مسهم طائف من الشیطان تذکروا فاذا هم مبصرون»
« التَّزْوِير: إِصلاحُ الشَّيْءِ. و سُمِعَ ابنُ الأَعرابيّ يقول : كُلُّ إِصلاحٍ من خَيْرٍ أَو شَرٍّ فهو تَزْوِيرٌ »
«اصلاح ممدوح، اصلاح مذموم – تزویر ممدوح، تزویر مذموم»
زور معنی تغییر در جهت درست کردن میده، اونم طبق نظر کسی که داره تغییر رو ایجاد میکنه!
حالا اگه تغییر دهنده وارد بود واقعا داره درستش میکنه و کج رو راست میکنه، ولی اگه ناوارد باشه کج رو راست که نمیکنه بماند، بدتر خرابش هم میکنه، ولی اگه ازش بپرسی میگه دارم درستش میکنم.
مثال زیبا برای واژه «زور» برج کج پیزا است!
«منارةٌ زَوْرَاء: مناره كج و مايل به يكسو»
صوم: دل کندن از گناه و تمنا!
تمام این نمادها به یک مفهوم و معنی برمی گردد: لذا صوم همان زیارت است!
توبه: دل کندن از گناه!
دل کندن از معصیت، انصراف از معصیت، اصرار (دل بستن) به نور ولایت!
«صرّة: ساره، زائر آل محمد ع!»
+ «صور – صیر – دگرگونی و تغییر ماهیت در بینش و روش»: همان زیارت است!
زیارت نور عقل!
محل زيارت قلب انسان است .
«أَنَا زَائِرُكَ … بِقَلْبِي»
نور عقل، زائر نور علم آل محمد ع است.
چرا زائر هوای نفس حسودت هستی و تمام امکاناتی که خدا برای کمال عقل، به تو داده را به پای هواهای نفست میریزی و خرج میکنی؟!
مَرْحَباً يَا كَنْكَرُ!
مَا كُنْتَ لَنَا بِزَائِرٍ؟!
مَا بَدَا لَكَ فِينَا؟!
چه شده میخواهی عاقل شوی و از بین هوای نفس و عقل،
عقل را بعنوان امام قلبت انتخاب نمایی؟!
«مَا كُنْتَ لَنَا بِزَائِرٍ»
و چه شده می خواهی با عقل شروع کنی «مَا بَدَا لَكَ فِينَا»؟!
«با عقل شروع کن، با عقل نگاه کن، با عقل دو باره نگاه کن!»
+ «ارزیابی آیات»
و خدا را باید شکر نمود که تا مهلت باقی است توفیق پیدا نموده و سرپرستی را از هوای نفس قلب گرفته و به عقل بسپاریم.
و این تصمیم گیری عاقلانه واقعا «مَرْحَباً» دارد!
و علامت غلبه عقل بر هوای نفس تصمیم گیرنده است.
[زیارت – رابطه]
[زیارت – قبض و بسط] :
الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي هَدَانِي لِوَلَايَتِكَ وَ خَصَّنِي بِزِيَارَتِكَ
الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذي هَدانا لِهذا وَ ما كُنَّا لِنَهْتَدِيَ لَوْ لا أَنْ هَدانَا اللَّهُ
الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذي هَدَانَا لِمَا هُوَ لَنَا وَ لَكُمْ خَيْرٌ وَ أَبْقَى
خدا را شكر مي كنيم كه به ما آموختند:
چگونه غيظ و غضب خود را با کمک نور ولایت آرام كنيم.
[هدايت لازمه زيارت]:
هدایت همان زیارت و این دو واژه مترادف هزار واژه معادل ولایت هستند.
وَ إِنِّي لَغَفَّارٌ لِمَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً ثُمَّ اهْتَدى
لازمه زيارت تواضع است.
«الرضا بالقضا و التسلیم لامر الله».
[زيارت – كبر و تواضع]
[زيارت خدا – زيارت شيطان]
[خدا با تواضع و شيطان با كبر زيارت ميشود.]
«يَا بُنَيَّ! إِذَا زُرْتَ فَزُرِ الْأَخْيَارَ وَ لَا تَزُرِ الْفُجَّارَ»
«أَتَيْتُكَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ عَارِفاً بِحَقِّكَ …»
نقش نور الولایة رو در زندگی روزمره خودت بدونی و بهش عامل باشی!
این میشه معرفت به حق علی علیه السلام!
این میشه معرفة الامام بالنورانیة!
این میشه قلبی که نسبت به نور خودش دائم الزیارة است!
لَا يَزَالُ حَقُّهُمْ وَاجِباً عَلَى الْمُسْلِمِينَ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ
أَتَيْتُكَ زَائِراً أَبْتَغِي بِزِيَارَتِكَ فَكَاكَ رَقَبَتِي مِنَ النَّارِ
اینکه زيارت باب تجنّي را مسدود مينمايد، بشرطی که قلب، اخم و لبخند ولی خود را بفهمد!
[ زيارت – تجنّي]
وَ مَا مِنْ نَبِيٍّ إِلَّا وَ قَدْ زَارَ كَرْبَلَاءَ وَ وَقَفَ عَلَيْهَا!
هل من ناصر ينصرني؟
وَ مَعْنَى قَدْ قَامَتِ الصَّلَاةُ فِي الْإِقَامَةِ
أَيْ حَانَ وَقْتُ الزِّيَارَةِ!
أَنَا زَائِرُكَ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ بِقَلْبِي وَ لِسَانِي وَ جَوَارِحِي وَ إِنْ لَمْ أَزُرْكَ بِنَفْسِي وَ الْمُشَاهَدَةِ!
محل زيارت قلب انسان است.
«أَنَا زَائِرُكَ … بِقَلْبِي»
إِنْ كَانَ لَمْ يُجِبْكَ بَدَنِي فَقَدْ أَجَابَكَ قَلْبِي وَ شَعْرِي وَ بَشَرِي وَ رَأْيِي وَ هَوَايَ عَلَى التَّسْلِيمِ لك.
الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي هَدَانِي لِوَلَايَتِكَ وَ خَصَّنِي بِزِيَارَتِكَ.
خدای مهربان را شكر ميكنيم كه قلب ما را با نور ولايت محمد وآل محمد ع آشنا نمود و بدين ترتيب از تمناها و ارتكاب معصيت رویگردان شدیم (زائر)، و به اين ابزار نورانی متمسك شده و ان شاء الله سخاوتمندانه پستانک تمنا را از خود دور بنماییم.
زيارت و هدايت همان نور ولايت هستند.
الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذي هَدانا لِهذا وَ ما كُنَّا لِنَهْتَدِيَ لَوْ لا أَنْ هَدانَا اللَّهُ
الْفُرَاتِ: الْوَلَايَةِ
إِذَا اغْتَسَلَ مِنْ مَاءِ الْفُرَاتِ وَ هُوَ يُرِيدُهُ تَسَاقَطَتْ عَنْهُ خَطَايَاهُ كَيَوْمَ وَلَدَتْهُ أُمُّهُ
قَالَ سُلَيْمٌ … سَأَلْتُ الْمِقْدَادَ… بِأَفْضَلِ مَا سَمِعْتَ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ ص يَقُولُ فِي عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ع
فَمَنْ أَرَادَ أَنْ يُطَهِّرَ قَلْبَهُ مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ عَرَّفَهُ وَلَايَةَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ
وَ أَنْ لَوِ اسْتَقامُوا عَلَى الطَّريقَةِ لَأَسْقَيْناهُمْ ماءً غَدَقاً
أَنَا أَبْرَأُ إِلَى اللَّهِ مِنْ وَلَايَتِهِمْ وَ أَتَوَلَّى اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ آلَ رَسُولِهِ
[تولّي و تبرّي]
يَوْمَ التَّاسِعِ مِنْ شَهْرِ رَبِيعٍ الْأَوَّلِ …وَ يَوْمُ الزِّيَارَةِ
قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع:
أَيُّهَا النَّاسُ!
حَقُّكُمْ عَلَيَّ … تَأْدِيبُكُمْ
فَأَمَّا حَقُّكُمْ عَلَيَّ … وَ تَأْدِيبُكُمْ كَيْ مَا تَعْلَمُوا
بر من است كه … شما را آداب آموزم تا بدانيد.
[مشی – سعی – زیارت]:
زائر واقعی کسی است که قلبش نور معالم ربانی را دیده و برای وصل و زیارت آن تلاش میکند و این سعی او علامت این است که قلبش یه چیزی بو برده!
و زیارت واقعی یعنی این که با کمک نورت، دل از گناه بکنی و عمل صالح انجام بدهی و این زیارت ارزش دارد!
«مَنْ زَارَ الرِّضَا ع أَوْ وَاحِداً مِنَ الْأَئِمَّةِ ع فَصَلَّى عِنْدَهُ صَلَاةَ جَعْفَرٍ
فَإِنَّهُ يُكْتَبُ لَهُ بِكُلِّ رَكْعَةٍ ثَوَابُ مَنْ حَجَّ أَلْفَ حَجَّةٍ وَ اعْتَمَرَ أَلْفَ عُمْرَةٍ وَ أَعْتَقَ أَلْفَ رَقَبَةٍ
وَ وَقَفَ أَلْفَ وَقْفَةٍ فِي سَبِيلِ اللَّهِ مَعَ نَبِيٍّ مُرْسَلٍ
وَ لَهُ بِكُلِّ خُطْوَةٍ ثَوَابُ مِائَةِ حَجَّةٍ وَ مِائَةِ عُمْرَةٍ وَ عِتْقِ مِائَةِ رَقَبَةٍ فِي سَبِيلِ اللَّهِ
وَ كُتِبَ لَهُ مِائَةُ حَسَنَةٍ وَ حُطَّ مِنْهُ مِائَةُ سَيِّئَةٍ.»
از نظر اهل ملکوت چه کسانی زائر هستند؟!
کسانی که بر اثر هوشمندىِ دلهايشان،
تو را كه در لا به لاى پردۀ دلها مستور هستى، شناختند.
«زور- زیارت – ملکوت: فَسَمَّاهُمْ أَهْلُ الْمَلَكُوتِ زُوَّاراً»
+ «عمر – تعمیر –عمران: وَ أَسْمَاهُمْ أَهْلُ الْجَبَرُوتِ عُمَّاراً»
+ «رتق و فتق»
امام سجاد عليه السلام:
« اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ
وَ اجْعَلْنَا مِنَ الَّذِينَ فُتِقَتْ لَهُمْ رَتْقٌ عَظِيمٌ غَوَاشِي جُفُونِ حَدَقِ عُيُونِ الْقُلُوبِ
حَتَّى نَظَرُوا إِلَى تَدْبِيرِ حِكْمَتِكَ وَ شَوَاهِدِ حُجَجِ بَيِّنَاتِكَ
فَعَرَفُوكَ بِمَحْصُولِ فِطَنِ الْقُلُوبِ
وَ أَنْتَ فِي غَوَامِضِ سَتَرَاتِ حُجُبِ الْقُلُوبِ
بار خدايا! بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست
و ما را از كسانى قرار ده كه بسته بودن بزرگ پردههاى پلك گونه چشمانِ دلشان را گشودى
تا آن كه به تدبير حكمت تو و گواههاى حجّتهاى روشنگر تو نگريستند
و بر اثر هوشمندىِ دلهايشان، تو را كه در لا به لاى پردۀ دلها مستور هستى، شناختند.
فَسُبْحَانَكَ
أَيُّ عَيْنٍ تَقُومُ بِهَا نُصْبَ نُورِكَ
أَمْ تَرْقَأُ إِلَى نُورِ ضِيَاءِ قُدْسِكَ
أَوْ أَيُ فَهْمٍ يَفْهَمُ مَا دُونَ ذَلِكَ إِلَّا الْأَبْصَارُ الَّتِي كَشَفْتَ عَنْهَا حُجُبَ الْعَمِيَّةِ
فَرَقَتْ أَرْوَاحُهُمْ عَلَى أَجْنِحَةِ الْمَلَائِكَةِ
فَسَمَّاهُمْ أَهْلُ الْمَلَكُوتِ زُوَّاراً
پاك و منزهى تو!
كدامين چشم است كه ديدن نور تو را تاب آورد،
يا به سوى روشنايى پرتو قدس تو فراز آيد؟
يا كدامين فهم است كه كمتر از آن را دريابد،
بجز ديدگانى كه تو خود پرده هاى نابينايى را از برابرشان كنار زدى
و جانهايشان سوار بر بالهاى فرشتگان بالا رفتند
و ملكوتيان زوّارشان ناميدند؟
وَ أَسْمَاهُمْ أَهْلُ الْجَبَرُوتِ عُمَّاراً
فَتَرَدَّدُوا فِي مَصَافِّ الْمُسَبِّحِينَ
وَ تَعَلَّقُوا بِحِجَابِ الْقُدْرَةِ
و جبروتيان، نام آبادگران بر ايشان نهادند.
پس در صفوف تسبيحگويان، آمد و شد كردند،
و به حجاب قدرت آويختند.
وَ نَاجَوْا رَبَّهُمْ عِنْدَ كُلِّ شَهْوَةٍ
فَحَرَّقَتْ قُلُوبُهُمْ حُجُبَ النُّورِ
حَتَّى نَظَرُوا بِعَيْنِ الْقُلُوبِ إِلَى عِزِّ الْجَلَالِ فِي عِظَمِ الْمَلَكُوتِ
و به گاه هر ميل و خواهشى با پروردگارشان به راز و نياز پرداختند؛
پس، دلهايشان پرده هاى نور را سوزاند
و با چشم دلها، عزّت جلال [تو ] را در عظمت ملكوت نگريستند.
فَرَجَعَتِ الْقُلُوبُ إِلَى الصُّدُورِ عَلَى النِّيَّاتِ بِمَعْرِفَةِ تَوْحِيدِكَ
فَلَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ
وَحْدَكَ لَا شَرِيكَ لَكَ
تَعَالَيْتَ عَمَّا يَقُولُ الظَّالِمُونَ عُلُوّاً كَبِيراً
آن گاه، دلهايشان با نيّت شناخت يگانگى تو، به سينههايشان بازگشت.
پس معبودى جز تو نيست.
يگانهاى و بى انباز.
بسى برتر از آنى كه ستمگران [در حقّ تو] مىگويند.
إِلَهِي
فِي هَذِهِ الدُّنْيَا هُمُومٌ وَ أَحْزَانٌ وَ غُمُومٌ وَ بَلَاءٌ
وَ فِي الْآخِرَةِ حِسَابٌ وَ عِقَابٌ
فَأَيْنَ الرَّاحَةُ وَ الْفَرَجُ
خداى من!
در اين دنيا، غم و اندوه و رنج و بلا
و در آخرت حساب و كيفر است.
پس، آسايش و گشايش كجاست؟
إِلَهِي خَلَقْتَنِي بِغَيْرِ أَمْرِي وَ تُمِيتُنِي بِغَيْرِ إِذْنِي
وَ وَكَّلْتَ فِيَّ عَدُوّاً لِي لَهُ عَلَيَّ سُلْطَانٌ يَسْلُكُ بِيَ الْبَلَايَا مَغْرُوراً
وَ قُلْتَ لِي اسْتَمْسِكْ
فَكَيْفَ أَسْتَمْسِكُ إِنْ لَمْ تُمْسِكْنِي.»
خداى من! بى دستورم مرا آفريدى و بى اجازهام مرا مى ميرانى
و دشمنى مقتدر و چيره را بر من گماشتى كه فريبكارانه مرا به سوى بلاها و گرفتاريها مى كشاند
و آن گاه فرمودى: خود را نگاه دار،
و من چگونه خود را نگاه دارم اگر تو نگاهم ندارى؟
امام علی علیه السلام:
عَنِ اِبْنِ نُبَاتَةَ قَالَ:
خَرَجْنَا مَعَ أَمِيرِ اَلْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ حَتَّى اِنْتَهَيْنَا إِلَى صَعْصَعَةَ بْنِ صُوحَانَ فَإِذَا هُوَ عَلَى فِرَاشِهِ
فَلَمَّا رَأَى عَلِيّاً عَلَيْهِ السَّلاَمُ خَفَّ لَهُ
فَقَالَ لَهُ عَلِيٌّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ
لاَ تَتَّخِذَنَّ زِيَارَتَنَا إِيَّاكَ فَخْراً عَلَى قَوْمِكَ
قَالَ لاَ يَا أَمِيرَ اَلْمُؤْمِنِينَ وَ لَكِنْ ذُخْراً وَ أَجْراً
فَقَالَ لَهُ
وَ اَللَّهِ مَا كُنْتَ إِلاَّ خَفِيفَ اَلْمَئُونَةِ كَثِيرَ اَلْمَعُونَةِ
فَقَالَ صَعْصَعَةُ
وَ أَنْتَ وَ اَللَّهِ يَا أَمِيرَ اَلْمُؤْمِنِينَ مَا عَلِمْتُكَ إِلاَّ إِنَّكَ بِاللَّهِ لَعَلِيمٌ
وَ إِنَّ اَللَّهَ فِي عَيْنِكَ لَعَظِيمٌ وَ إِنَّكَ فِي كِتَابِ اَللَّهِ:
لَعَلِيٌّ حَكِيمٌ وَ إِنَّكَ بِالْمُؤْمِنِينَ رَؤُفٌ رَحِيمٌ.
ابن نباته نقل ميكند كه گفت
با حضرت امير المؤمنين عليه السّلام بيرون رفتيم تا به خانه صعصعة بن صوحان رسيديم
او در رختخواب خوابيده بود همين كه چشمش به علي عليه السّلام افتاد احترام كرد.
امير المؤمنين عليه السّلام به او فرمود:
مبادا اين ديدار ما را از خود مايه فخرى قرار دهى بر قوم و خويشانت.
عرضكرد نه مولاى من ولى ذخيرهاى براى آخرت و اجر و پاداشى محسوب ميكنم.
علي عليه السّلام فرمود،
صعصعه من خدا را شاهد ميگيرم كه تو را مردى كم خرج و بسيار كمككننده يافتهام.
صعصعه در جواب عرضكرد تو نيز يا امير المؤمنين به خدا قسم عليم و دانا در باره خدا هستى و خداوند در نظرت بزرگ است و در قرآن كريم بنام على عظيم يادشدهاى و نسبت بمؤمنين رؤوف و مهربانى.
مشتقات ریشۀ «زور» در آیات قرآن:
+ «یخرجهم من الظلمات الی النور»
وَ تَرَى الشَّمْسَ إِذا طَلَعَتْ تَّزوَرُ عَنْ كَهْفِهِمْ ذاتَ الْيَمينِ وَ إِذا غَرَبَتْ تَقْرِضُهُمْ ذاتَ الشِّمالِ وَ هُمْ في فَجْوَةٍ مِنْهُ ذلِكَ مِنْ آياتِ اللَّهِ مَنْ يَهْدِ اللَّهُ فَهُوَ الْمُهْتَدِ وَ مَنْ يُضْلِلْ فَلَنْ تَجِدَ لَهُ وَلِيًّا مُرْشِداً (17)
ذلِكَ وَ مَنْ يُعَظِّمْ حُرُماتِ اللَّهِ فَهُوَ خَيْرٌ لَهُ عِنْدَ رَبِّهِ وَ أُحِلَّتْ لَكُمُ الْأَنْعامُ إِلاَّ ما يُتْلى عَلَيْكُمْ فَاجْتَنِبُوا الرِّجْسَ مِنَ الْأَوْثانِ وَ اجْتَنِبُوا قَوْلَ الزُّورِ (30)
وَ قالَ الَّذينَ كَفَرُوا إِنْ هَذا إِلاَّ إِفْكٌ افْتَراهُ وَ أَعانَهُ عَلَيْهِ قَوْمٌ آخَرُونَ فَقَدْ جاؤُ ظُلْماً وَ زُوراً (4)
وَ الَّذينَ لا يَشْهَدُونَ الزُّورَ وَ إِذا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا كِراماً (72)
الَّذينَ يُظاهِرُونَ مِنْكُمْ مِنْ نِسائِهِمْ ما هُنَّ أُمَّهاتِهِمْ إِنْ أُمَّهاتُهُمْ إِلاَّ اللاَّئي وَلَدْنَهُمْ وَ إِنَّهُمْ لَيَقُولُونَ مُنْكَراً مِنَ الْقَوْلِ وَ زُوراً وَ إِنَّ اللَّهَ لَعَفُوٌّ غَفُورٌ (2)
حَتَّى زُرْتُمُ الْمَقابِرَ (2)