دکتر محمد شعبانی راد

نور، آغاز بی‌پایان! إِنَّا خُلِقْنَا لِلْبَقَاءِ!

The Light! endless beginning!
When the luminous mechanism of the heart is activated, it is the beginning of an ascending and evolutionary course of the luminosity of the heart, which is added to this luminosity day by day, and this path has no end, and this is the endless beginning at its optimum point Infinity, you stop and this is the attainment of immortality! Immortality in eternity!

آغاز خلقت!

نور، آغاز بی‌پایان!

نور، آغاز بی‌پایان!
وقتی مکانیسم نورانی قلبت فعال میشه، این شروع و آغاز یک سیر صعودی و تکاملی نورانیت قلب است که روز به روز بر این نورانیت اضافه می‌شود و این مسیر انتها ندارد و این آغاز بی‌پایانی است که در نقطه اُپتیموم خود یعنی حداکثر نورانیت قلبت، در بی‌نهایت، متوقف میشوی «Stop at infinity» و این همان رسیدن به جاودانگی است! خلود در ابدیت!
برای خالق نور، آغاز و انتها، بی‌معناست «وَ اللَّهُ يَبْقَى بِلَا مُبْقٍ»! «فَأَنْتَ بَادِي الْأَبَدِ وَ قَادِمُ الْأَزَلِ‏».
اما برای قلبی که مخلوق این خالق نور است، نقطه آغاز خلقت نور دنیای درونش، شروع حیات طیبه جاویدان است و نقطه اپتیموم و درجه نورانیت نیز، برای هر قلبی، میزانی معین است که باید به آن ظرفیت نورانی برسد و در درجه خود، علیرغم توقف در این درجه نورانی، حیات ابدی، با همین نور تا بی نهایت ادامه پیدا میکند، لذا این مخلوق نورانی، که حیات را آغاز کرده، تا خدا خداست، او هم زنده است و زندگی میکند «إِنَّ أَهْلَ الْجَنَّةِ يَبْقَوْنَ بِمُبْقٍ لَهُمْ» که این زندگی از لحظه خلقت این نور آغاز می شود و با مرگ دنیایی، متوقف نشده و همچنان استمرار پیدا میکند و در عوالم بعدی، ادامه می‌یابد و برای آن، انتهایی نخواهد بود «سِدْرَةِ الْمُنْتَهى». انگاری برای همیشه دستت تو دست خداست! 
در مسیری نورانی قدم بر میداری که هرگز قطع نمی شود: «علی علیه السلام: … قَالَ أَنْ جَعَلَ لِي مَرَدّاً فِي حَيَاةٍ لَا انْقِطَاعَ لَهَا: مرا در زندگى در راهى گذاشته كه هرگز قطع نمى‌‏شود»
+ مقاله‌های «نور جاویدان» و «نور ابدیّت».

این خلود و جاودانگی، آغازی دارد [آغاز خلقت] که همان لحظه شکفتن نور هدایت در قلب سلیم است «نَوَّرَ الشّجرُ: درخت شكوفه داد» و این آغاز، بی انتها و بی‌پایان خواهد بود! بیایید خودمان را برای این حیات طولانی آماده کنیم «اسْتَعِدَّ لِلْحَيَاةِ الطَّوِيلَةِ»! 
امام على عليه السّلام:
«أَيُّهَا اَلنَّاسُ وَ إِنَّا خُلِقْنَا وَ إِيَّاكُمْ لِلْبَقَاءِ لاَ لِلْفَنَاءِ وَ لَكِنَّكُمْ مِنْ دَارٍ إِلَى دَارٍ تُنْقَلُونَ فَتَزَوَّدُوا لِمَا أَنْتُمْ صَائِرُونَ إِلَيْهِ وَ خَالِدُونَ فِيهِ»، «اى مردم ما و شما براى فنا و معدوم شدن آفريده نشده‌ايم بلكه براى بقا و جاودانى آفريده‌شده‌ايم و با مرگ فانى نميشويد فقط‍‌ بمنزل و جايگاه ديگرى منتقل مى‌گرديد پس زاد و توشه برگيريد براى آن جهانى كه بطرف او خواهيد رفت و در آنجا جاودانى هستيد.»

امام على عليه السلام:
«سُبْحَانَ اللَّهِ الَّذِي خَلَقَ الدُّنْيَا لِلْفَنَاءِ وَ الْبُيُودِ وَ الْآخِرَةَ لِلْبَقَاءِ وَ الْخُلُودِ»
پاكا خدايى كه دنيا را از بهر نيستى و نابودى آفريد، و آخرت را از براى ماندن و جاودانگى!

«يَا أَهْلَ الْجَنَّةِ خُلُودٌ فَلَا مَوْتَ وَ يَا أَهْلَ النَّارِ خُلُودٌ فَلَا مَوْتَ»
«لَا مَوْتَ أَبَداً أَيْقِنُوا بِالْخُلُودِ»

علامت مشخصه رسیدن به این نقطه اتصال نورانی اینه که در مشکلات و پیشامدهای زندگی، این نور قطع نخواهد شد بلکه ازدیاد پیدا میکند و این فرایند سیر صعودی دارد. بعبارت دیگر هیچ حادثه‌ای، نه تنها موجب قطع رابطه نورانی قلب با خالق خویش نمی‌شود که این ارتباط را قوی تر و مستحکمتر و نزدیکتر میکند و این سنت الهی است که با ابتلائات و گرفتاریها، بندگان خود را بیازماید که عکس العمل کدامیک نتیجه اش قطع رابطه با خداست و کدامیک استمرار رابطه با نور خداست بطوریکه می‌تواند گزینه خوب و جانشینی شایسته، برای به خدمت گرفتن و استخدام در محضر الهی باشد! انگاری مثل فرشتگان بطور کامل، به استخدام خدا در میای و از خودت دیگه رای و نظر و تمنا و آرزو نداری و منتظری ماموریتی بهت محوّل بشه تا اونو بی کم و کاست اجرا کنی.

«جَعَلَ الدُّنْيَا دَارَ الْأَعْمَالِ وَ جَعَلَ الْآخِرَةَ دَارَ الْقَرَارِ لِيَجْزِيَ الَّذِينَ أَساؤُا بِما عَمِلُوا وَ يَجْزِيَ الَّذِينَ أَحْسَنُوا بِالْحُسْنَى‏»

کسی که دست از تمناهای خودش برنمیداره، در اولین پیشامد ناگوار، دست خدا رو ول میکنه میره سراغ قبیله شیطان که به ساز او برقصند! این اشتباه مرگبار او در حقیقت «پایانِ بی آغاز» اوست! یعنی حسود، عمدا نخواست که با نور، مسیر بی پایان سیر به سمت نور حقیقت را آغاز و استمرار دهد و تا رسیدن به نقطه اپتیموم خود، تلاش نماید، بلکه بدون دست گذاشتن در دست فرشته نگهبان، آغاز نکرده، به داستان خود خاتمه داد!
حوادث، غربالگر دنیای پنهان و مخفی درون قلبها هستند و دست همه مدعیان را بخوبی رو میکنند «إِنَّ اَلنَّاسَ عَبِيدُ اَلدُّنْيَا وَ اَلدِّينُ لَعْقٌ عَلَى أَلْسِنَتِهِمْ يَحُوطُونَهُ مَا دَرَّتْ مَعَايِشُهُمْ فَإِذَا مُحِّصُوا بِالْبَلاَءِ قَلَّ اَلدَّيَّانُونَ».

امام حسین علیه السلام:
قَالَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فِي مَسِيرِهِ إِلَى كَرْبَلاَءَ
إِنَّ هَذِهِ اَلدُّنْيَا قَدْ تَغَيَّرَتْ وَ تَنَكَّرَتْ وَ أَدْبَرَ مَعْرُوفُهَا فَلَمْ يَبْقَ مِنْهَا إِلاَّ صُبَابَةٌ كَصَابَّةِ اَلْإِنَاءِ وَ خَسِيسُ عَيْشٍ كَالْمَرْعَى اَلْوَبِيلِ أَ لاَ تَرَوْنَ أَنَّ اَلْحَقَّ لاَ يُعْمَلُ بِهِ وَ أَنَّ اَلْبَاطِلَ لاَ يُنْتَهَى عَنْهُ لِيَرْغَبَ اَلْمُؤْمِنُ فِي لِقَاءِ اَللَّهِ مُحِقّاً فَإِنِّي لاَ أَرَى اَلْمَوْتَ إِلاَّ اَلْحَيَاةَ وَ لاَ اَلْحَيَاةَ مَعَ اَلظَّالِمِينَ إِلاَّ بَرَماً
إِنَّ اَلنَّاسَ عَبِيدُ اَلدُّنْيَا وَ اَلدِّينُ لَعْقٌ عَلَى أَلْسِنَتِهِمْ يَحُوطُونَهُ مَا دَرَّتْ مَعَايِشُهُمْ
فَإِذَا مُحِّصُوا بِالْبَلاَءِ قَلَّ اَلدَّيَّانُونَ.
فرمود در بين راه كه عازم كربلا بود:
اين دنيا تغيير كرده و منفور شده است خوبيهايش رفته.و باقى نمانده از دنيا مگر ته‌مانده‌اى همچون كاسه‌اى كه در ته آن مختصرى بماند.مختصر زندگى بى‌ارزشى همچون چراگاه خطرناك مگر شما مشاهده نميكنيد كه بحق عمل نميكنند و از باطل گريزان نيستند،بايد مؤمن دل به ديدار پروردگار خود ببندد در حالى كه طالب حق است.من مرگ را جز حيات و زندگى نمى‌بينم و زنده ماندن با ستمگران را جز بدبختى، مردم بنده دنيايند و دين بر سر زبانهاى آنها آويزان است آن را مى‌چرخانند بر محور زندگى خود،وقتى بوسيله بلا آزمايش شدند دين‌داران كم خواهند بود.

در حقیقت تنها قلوبی که با نور حقیقت زوج و قرین شده اند توفیق دستیبای به خلود و ابدیت و جاودانگی را تجربه خواهند نمود «وَ لَهُمْ فيها أَزْواجٌ مُطَهَّرَةٌ وَ هُمْ فيها خالِدُونَ».
رسیدن به نقطه پایداری که هیچ عاملی نتونه تمرکزتو بهم بزنه! «قُلْنا يا نارُ كُونِي بَرْداً وَ سَلاماً عَلى‏ إِبْراهِيمَ» زمانی که آتش حوادث، براى ابراهيم سرد و بى‌‏آسيب می شود! و هیچ فرد ناآرام و ناراحتی، نمی تواند ناآرامی و ناراحتی خودش را به تو منتقل نماید! و عاملی برای تغییر حال تو نخواهد بود!
«فَإِذا سَوَّيْتُهُ وَ نَفَخْتُ فيهِ مِنْ رُوحي‏ فَقَعُوا لَهُ ساجِدينَ» انگاری وقتی به این خلود می رسی همه چیز برای تو سجده می کنند «اسْجُدُوا لِآدَمَ»! و داستان  قصه اصحاب کهف تکرار می شود.

إِنَّا خُلِقْنَا لِلْبَقَاءِ!

امام صادق علیه السلام:
قَالَ رَجُلٌ لِجَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ ع يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ إِنَّا خُلِقْنَا لِلْعَجَبِ
قَالَ وَ مَا ذَاكَ اللَّهَ أَنْتَ‏
قَالَ خُلِقْنَا لِلْفَنَاءِ
فَقَالَ مَهْ يَا ابْنَ أَخِ خُلِقْنَا لِلْبَقَاءِ وَ كَيْفَ تَفْنَى جَنَّةٌ لَا تَبِيدُ وَ نَارٌ لَا تَخْمُدُ وَ لَكِنْ قُلْ إِنَّمَا نَتَحَوَّلُ مِنْ دَارٍ إِلَى دَارٍ.
مردى به حضرت صادق عليه السّلام عرضكرد كه:
ما آفريده‏‌شده‌‏ايم براى يك أمر عجيبى،
آن حضرت فرمود: أمر عجيب چيست اى بنده خدا،
عرضكرد آفريده‌‏شده‌‏ايم براى فنا و نابود شدن (كه پس از مردن‏ اثرى از بدن ما باقى نميماند و تا أبد فانى خواهيم بود). آن حضرت فرمود: ساكت باش (چنين نيست) اى پسر برادر بلكه‏ خلق ‏شده‌‏ايم براى بقاء و هميشه بودن. (همچنان كه رسول خدا فرموده: ما خلقتم للفناء بل خلقتم للبقاء و إنما تنقلون من دار إلى دار ، شما براى نيستى خلق نشده‏‌ايد بلكه براى‏ باقى بودن خلق شده‏‌ايد و فقط از خانه‌‏اى بخانه ديگر منتقل ميشويد) چگونه فانى و نابود ميگردد (اهل) بهشتى كه در آن هلاكت (و مرگ) نيست، و آتشى كه هيچ وقت خاموش نميشود و ليكن بايد بگوئى كه ما منتقل ميشويم از خانه‌‏اى بخانه ديگر (يعنى از دنيا منتقل خواهيم شد بآخرت).

از نقص به کمال، با درک مکانیسم نورانی قلب!

از مقاله تادیب نورانی:

امام علی علیه السلام:
«أَيُّهَا اَلنَّاسُ إِنَّ اَللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لَمَّا خَلَقَ خَلْقَهُ أَرَادَ أَنْ يَكُونُوا عَلَى آدَابٍ رَفِيعَةٍ وَ أَخْلاَقٍ شَرِيفَةٍ فَعَلِمَ أَنَّهُمْ لَمْ يَكُونُوا كَذَلِكَ إِلاَّ بِأَنْ يُعَرِّفَهُمْ مَا لَهُمْ وَ مَا عَلَيْهِمْ وَ اَلتَّعْرِيفُ لاَ يَكُونُ إِلاَّ بِالْأَمْرِ وَ اَلنَّهْيِ وَ اَلْأَمْرُ وَ اَلنَّهْيُ لاَ يَجْتَمِعَانِ إِلاَّ بِالْوَعْدِ وَ اَلْوَعِيدِ وَ اَلْوَعْدُ لاَ يَكُونُ إِلاَّ بِالتَّرْغِيبِ وَ اَلْوَعِيدُ لاَ يَكُونُ إِلاَّ بِالتَّرْهِيبِ وَ اَلتَّرْغِيبُ لاَ يَكُونُ إِلاَّ بِمَا تَشْتَهِيهِ أَنْفُسُهُمْ وَ تَلَذُّ أَعْيُنُهُمْ وَ اَلتَّرْهِيبُ لاَ يَكُونُ إِلاَّ بِضِدِّ ذَلِكَ ثُمَّ خَلَقَهُمْ فِي دَارِهِ وَ أَرَاهُمْ طَرَفاً مِنَ اَللَّذَّاتِ لِيَسْتَدِلُّوا بِهِ عَلَى مَا وَرَاءَهُمْ مِنَ اَللَّذَّاتِ اَلْخَالِصَةِ اَلَّتِي لاَ يَشُوبُهَا أَلَمٌ أَلاَ وَ هِيَ اَلْجَنَّةُ وَ أَرَاهُمْ طَرَفاً مِنَ اَلْآلاَمِ لِيَسْتَدِلُّوا بِهِ عَلَى مَا وَرَاءَهُمْ مِنَ اَلْآلاَمِ اَلْخَالِصَةِ اَلَّتِي لاَ يَشُوبُهَا لَذَّةٌ أَلاَ وَ هِيَ اَلنَّارُ فَمِنْ أَجْلِ ذَلِكَ تَرَوْنَ نَعِيمَ اَلدُّنْيَا مَخْلُوطاً بِمِحَنِهَا وَ سُرُورَهَا مَمْزُوجاً بِكَدِرِهَا وَ هُمُومِهَا».

اى مردم! بدانيد كه خداوند سبحان چون خلق را بيافريد چنان خواست كه از نقص به كمال روند و در آداب و فضائل اخلاقى به مقامى شريف و پايه‌اى بلند و ارجمند رسند، او مى‌دانست كه آنان به كمال مطلوب نرسند جز به آنكه آنچه مفيد براى ايشانست و آنچه مضرّ، همه را به آنان بياموزد، و آموختن جز به امر و نهى ممكن نباشد، و امر و نهى نيز جز با وعد و وعيد راست نيايد، و وعد و وعيد جز با تشويق و تهديد صورت نپذيرد، و تشويق جز بدان چه دل بدان خواهان است و ديده از آن كامياب نخواهد بود، و تهديد بر خلاف آن. سپس مخلوق را در اين جهان منزل داد و پاره‌اى از لذّات را به آنان بنمود تا بر لذّات پاك آخرت كه بهشت است راه يابند، و پاره‌اى از رنجها و محنتها را در اين جهان به ايشان نشان داد تا بدين وسيله بر آلام و ناراحتيها و گرفتاريهاى آن جهان كه عبارت از دوزخ است پى برند و از اين عذاب موقّت بر آن عذاب ابدى استدلال كنند، و از اين رو است كه لذّات اين جهان هميشه با سختى و رنج توأم است و خوشى و سرورش با اندوه و غم همعنان.

«أَرَادَ أَنْ يَكُونُوا عَلَى آدَابٍ رَفِيعَةٍ وَ أَخْلاَقٍ شَرِيفَةٍ»

«خلد» یکی از هزار واژه مترادف «نور» است.
«الخوالد: الأَثافي في مواضعها»
«سنگهائى كه ديگ را روى آن ميگذارند»
«ابد» یکی از هزار واژه مترادف «نور» است.
«الأَوَابِد: جانوران وحشى»
«سِجْنٌ‏ مُؤَبَّدٌ: حبس ابد»

الصحيفة السجادية ؛ ص72
(24) وَ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، صَلَاةً دَائِمَةً نَامِيَةً لَا انْقِطَاعَ لِأَبَدِهَا وَ لَا مُنْتَهَى لِأَمَدِهَا، وَ اجْعَلْ ذَلِكَ عَوْناً لِي وَ سَبَباً لِنَجَاحِ طَلِبَتِي، إِنَّكَ وَاسِعٌ كَرِيمٌ.
[24 و بر محمّد و آل او درود فرست، درود و هميشگى كه رو بفزونى است و براى روزگار آن سر رسيد و مدّتش پايان نباشد، و آن را كمك من و براى بر آمدن حاجتم وسيله قرار ده، زيرا تو داراى رحمت فراخ وجود و بخشش بسيارى (حضرت صادق عليه السّلام و فرموده: هميشه دعاء پنهان است تا آنگاه كه بر محمّد و آل محمد درود فرستاده شود)-]

الصحيفة السجادية ؛ ص146
(32) (وَ كَانَ مِنْ دُعَائِهِ عَلَيْهِ السَّلَامُ بَعْدَ الْفَرَاغِ مِنْ صَلَاةِ اللَّيْلِ لِنَفْسِهِ فِي الِاعْتِرَافِ بِالذَّنْبِ:)

(1) اللَّهُمَّ يَا ذَا الْمُلْكِ الْمُتَأَبِّدِ بِالْخُلُودِ.
بار خدايا، اى داراى پادشاهى‏‌اى كه (پادشاهى تو) هميشه جاودان است.

وَ اسْرَحْنَا فِي مُلْكِ الْأَبَدِ!

و ما را در پادشاهى جاودان بهشت روانه ساز!

الصحيفة السجادية ؛ ص158

(35) (وَ كَانَ مِنْ دُعَائِهِ عَلَيْهِ السَّلَامُ فِي الرِّضَا إِذَا نَظَرَ إِلَى أَصْحَابِ الدُّنْيَا:)
دعاى سى و پنجم از دعاهاى امام عليه السّلام است در رضا و خوشنودى (بآنچه داشت) هنگاميكه به دنيا داران نگاه ميكرد:

(1) الْحَمْدُ لِلَّهِ رِضًى بِحُكْمِ اللَّهِ، شَهِدْتُ أَنَّ اللَّهَ قَسَمَ مَعَايِشَ عِبَادِهِ بِالْعَدْلِ، وَ أَخَذَ عَلَى جَمِيعِ خَلْقِهِ بِالْفَضْلِ
[1 سپاس خدا را است براى رضا و خوشنودى بقضا و قدر خدا (در آنچه خواسته) گواهى ميدهم كه خدا معيشتها و چيزهائى كه زندگى بندگانش بآنها وابسته است را به عدل و درستى (بى افراط و تفريط) قسمت نموده و با همه آفريدگانش با فضل و احسان (بر ايشان) رفتار نموده-]

(2) اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ لَا تَفْتِنِّي بِمَا أَعْطَيْتَهُمْ، وَ لَا تَفْتِنْهُمْ بِمَا مَنَعْتَنِي فَأَحْسُدَ خَلْقَكَ، وَ أَغْمَطَ حُكْمَكَ.
[2 بار خدايا بر محمّد و آل او درود فرست، و مرا بر اثر آنچه (دارائى كه) بايشان (ثروتمندان) داده‌‏اى پريشان مگردان كه بر آفريدگانت رشگ برده و قضا و قدر تو را خوار شمارم، و آنان را بر اثر آنچه (كالاى دنيا كه) از من باز داشته‏‌اى گرفتار مكن (باينكه كبر و سرفرازى نموده مرا پست بينند و از اين راه گناهكار شوند)-]

(3) اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ طَيِّبْ بِقَضَائِكَ نَفْسِي، وَ وَسِّعْ بِمَوَاقِعِ حُكْمِكَ صَدْرِي، وَ هَبْ لِيَ الثِّقَةَ لِأُقِرَّ مَعَهَا بِأَنَّ قَضَاءَكَ لَمْ يَجْرِ إِلَّا بِالْخِيَرَةِ، وَ اجْعَلْ شُكْرِي لَكَ عَلَى مَا زَوَيْتَ عَنِّي أَوْفَرَ مِنْ شُكْرِي إِيَّاكَ عَلَى مَا خَوَّلْتَنِي
[3 بار خدايا بر محمّد و آل او درود فرست، و مرا بقضا و قدر خود دلخوش گردان، و سينه‏‌ام را در چيزهائيكه مقدّر نموده‏اى فراخ كن (مرا از آنها شاد و خوشنود فرما) و اعتماد و تكيه‏‌گاهى بمن ببخش تا با آن اقرار كنم كه قضاء و قدر تو جز به نيكى روان نگشته، و شكر و سپاس مرا براى خود بر آنچه از من باز داشته‏‌اى از شكرم تو را بر آنچه بمن بخشيده‌‏اى كاملتر قرار ده -]

(4) وَ اعْصِمْنِي مِنْ أَنْ أَظُنَّ بِذِي عَدَمٍ خَسَاسَةً، أَوْ أَظُنَّ بِصَاحِبِ ثَرْوَةٍ فَضْلًا، فَإِنَّ الشَّرِيفَ مَنْ شَرَّفَتْهُ طَاعَتُكَ، وَ الْعَزِيزَ مَنْ أَعَزَّتْهُ عِبَادَتُكَ
[4 و مرا نگهدار از اينكه بفقيرى، پستى و بصاحب ثروتى، برترى گمان برم، زيرا شريف و بزرگوار كسى است كه طاعت و پيروى تو او را شريف گردانيده، و عزيز و گرامى كسى است كه عبادت و بندگيت او را عزيز نموده است-]

(5) فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ مَتِّعْنَا بِثَرْوَةٍ لَا تَنْفَدُ، وَ أَيِّدْنَا بِعِزٍّ لَا يُفْقَدُ، وَ اسْرَحْنَا فِي مُلْكِ الْأَبَدِ، إِنَّكَ الْوَاحِدُ الْأَحَدُ الصَّمَدُ، الَّذِي لَمْ تَلِدْ وَ لَمْ تُولَدْ وَ لَمْ يَكُنْ لَكَ كُفُواً أَحَدٌ.
[5 پس بر محمّد و آل او درود فرست، و بما ببخش ثروت و دارائى (احسان و نيكيت) را كه فانى و نيست نميگردد، و ما را بعزّت و بزرگى كه از دست نميرود (توفيق عبادت و بندگى) تاييد و كمك فرما، و در پادشاهى جاودان (بهشت) روانه ساز، زيرا تو يگانه يكتاى هميشه‏‌اى كه فرزند ندارى و فرزند كسى نميباشى و هيچكس مانند و همتاى تو نبوده است.-]

يَا ابْنَ آدَمَ
أَنَا حَيٌّ لَا أَمُوتُ أَطِعْنِي فِيمَا أَمَرْتُكَ أَجْعَلْكَ حَيّاً لَا تَمُوتُ
اى فرزند آدم!
من زنده‌اى هستم كه نمى‌ميرم،در فرمانهايم اطاعتم نما تا تو را زنده‌اى گردانم كه نميرى.

برآورده شدن آرزو، بی حساب و کتاب!
نور، آرزوی برآورده!
وقتی حسادتو میذاری کنار و راضی به تقدیرات میشی، تاریکی قلب میره و جاش نور میاد! نور که بیاد هر آرزویی برآورده میشه! کن فیکون میشه! «يَا ابْنَ آدَمَ ؛ أَنَا أَقُولُ لِلشَّيْ‏ءِ كُنْ فَيَكُونُ أَطِعْنِي فِيمَا أَمَرْتُكَ أَجْعَلْكَ تَقُولُ لِشَيْ‏ءٍ كُنْ فَيَكُونُ». حسود از اوامر الهی سرپیچی میکند: «الْحَاسِدُ جَاحِدٌ لِأَنَّهُ لَمْ يَرْضَ بِقَضَاءِ اللَّهِ: آدم حسود – در حقیقت – یک آدم لَجوج و ستیزه‌جو است. زیرا او به قضا و مقدرات الهی تن نمی‌دهد.»
در حديث قدسى آمده است:
الْحَدِيثِ الْقُدْسِيِ‏:
يَا ابْنَ آدَمَ
أَنَا غَنِيٌّ لَا أَفْتَقِرُ أَطِعْنِي فِيمَا أَمَرْتُكَ أَجْعَلْكَ غَنِيّاً لَا تَفْتَقِرُ
اى فرزند آدم!
من غنى هستم و احساس نياز نمى‌كنم،تو در فرمانهايم مرا اطاعت كن تا تو را غنى گردانم و نيازمند نشوى.
يَا ابْنَ آدَمَ

أَنَا حَيٌّ لَا أَمُوتُ أَطِعْنِي فِيمَا أَمَرْتُكَ أَجْعَلْكَ حَيّاً لَا تَمُوتُ
اى فرزند آدم!
من زنده‌اى هستم كه نمى‌ميرم،در فرمانهايم اطاعتم نما تا تو را زنده‌اى گردانم كه نميرى.
يَا ابْنَ آدَمَ
أَنَا أَقُولُ لِلشَّيْ‏ءِ كُنْ فَيَكُونُ أَطِعْنِي فِيمَا أَمَرْتُكَ أَجْعَلْكَ تَقُولُ لِشَيْ‏ءٍ كُنْ فَيَكُونُ‏.»
اى فرزند آدم!
من به هر چيزى بگويم باش،موجود مى‌شود،تو در فرمانهايم طاعتم كن تا تو را به مقامى برسانم كه به هر چه گفتى باش،موجود شود».
نور که بیاد، تمنای تو هم تقدیر میشه!!!
نور، «کن فیکون» میکنه!!!
نور، «بغیر حساب» آرزوهاتو برآورده میکنه!!!
«کن فیکون» و «بغیر حساب» از هزاران عبارات مترادف «نور» هستند!

آغاز بی پایان رو به قبله نورانی!

«توقف در بی‌نهایت!»

«طواف» نماد «توقف در بی‌نهایت»!

مثال زیبای راه رفتن روی تردمیل!

رسیدن به نقطه اپتیموم نورانی خودت و همانجا در‌جازدن!

إِنَّ أَهْلَ الْجَنَّهًِْ … أَبَداً

امام باقر علیه السلام:
عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِی‌جَعْفَرٍ (علیه السلام) قَالَ:
إِنَّ أَهْلَ الْجَنَّهًِْ
یَحْیَوْنَ فَلَا یَمُوتُونَ أَبَداً
وَ یَسْتَیْقِظُونَ فَلَا یَنَامُونَ أَبَداً
وَ یَسْتَغْنُونَ فَلَا یَفْتَقِرُونَ أَبَداً
وَ یَفْرَحُونَ فَلَا یَحْزَنُونَ أَبَداً
وَ یَضْحَکُونَ فَلَا یَبْکُونَ أَبَداً
وَ یُکْرَمُونَ فَلَا یُهَانُونَ أَبَداً
وَ یَفْکَهُونَ وَ لَا یَقْطِبُونَ أَبَداً
وَ یُحْبَرُونَ وَ یَسُرُّونَ أَبَداً
وَ یَأْکُلُونَ فَلَا یَجُوعُونَ أَبَداً
وَ یَرْوَوْنَ فَلَا یَظْمَئُونَ أَبَداً
وَ یُکْسَوْنَ فَلَا یَعْرَوْنَ أَبَداً
وَ یَرْکَبُونَ وَ یَتَزَاوَرُونَ أَبَداً
وَ یُسَلِّمُ عَلَیْهِمُ الْوِلْدَانُ الْمُخَلَّدُونَ أَبَداً
بِأَیْدِیهِمْ أَبَارِیقُ الْفِضَّهًِْ وَ آنِیَهًُْ الذَّهَبِ أَبَداً
مُتَّکِئِینَ عَلی سُرُرٍ أَبَداً
عَلَی الْأَرائِکِ یَنْظُرُونَ أَبَداً
یَأْتِیهِمُ التَّحِیَّهًُْ وَ التَّسْلِیمُ مِنَ اللَّهِ أَبَداً
نَسْأَلُ اللَّهَ الْجَنَّهًَْ بِرَحْمَتِهِ
إِنَّهُ عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ
.

جابر (رحمة الله علیه) گوید:
امام باقر (علیه السلام) فرمود:
«همانا بهشتیان
همواره زنده‌اند و هرگز نمی‌میرند.
بیدارند و هرگز به خواب نمی‌روند،
بی‌نیازند و هرگز تهیدست نمی‌شوند،
شادمان هستند و هرگز اندوهگین نمی‌شوند.
خندان هستند و هرگز گریه نمی‌کنند.
گرامی داشته شده‌اند و هرگز خوار نمی‌شوند.
خنده‌رو هستند و هرگز روی ترش نمی‌کنند
و تا همیشه سرزنده و شادابند.
می‌خورند و هرگز گرسنه نمی‌شوند.
سیرابند و هرگز تشنه نخواهند شد،
پوشیده‌اند و هرگز عریان نمی‌شوند.
سواره‌اند و تا ابد به دیدار یکدیگر می‌روند.
پسران جاودان تا ابد به آن‌ها سلام می‌کنند
درحالی‌که جام‌های نقره‌گون و ظرف‌های طلا در دست دارند.
این درحالی‌که بر تخت‌های صف‌کشیده در کنار هم تکیه می‌زنند.
و درود و سلام خداوند تا ابد به آنان می‌رسد.
از خداوند درخواست داریم با رحمت خود بهشت را بر ما عطا کند،
که بر هرچیزی تواناست.

اشتراک گذاری مطالب در شبکه های اجتماعی