The Dynamic Heart!
“Our hearts are not steel. They are living, complex things that grow and change. Sometimes they fly so high we scrape the top of heaven. Sometimes they barely make it off the ground. Sometimes they feel buried under the ground. What hope do we have of understanding ourselves when we are so changeable? …”
Jeremy Pierre
THE DYNAMIC HEART IN DAILY LIFE: CONNECTING CHRIST TO HUMAN EXPERIENCE
خودت میفهمی!
you'll understand
از قلبت خوب استفاده میکنی؟!
اصلا قلب به چه دردی میخوره؟!
راستی این قلب چیه و کجاست؟!
قلب همون روح و روان و حال درونی ماست که گاهی خوشه و گاهی ناخوشه!
چه کسی اختیار قلبش به دست خودشه که وقتی ناخوشاحوال بود، تغییرش بده و خودش، حال خودشو خوب کنه؟ هیچکس!
اونیکه قلب رو بالا پایین میکنه، تاریک و روشن میکنه ، خوشحال و بدحال میکنه ، اون فقط خداست و بس! اجازه اینجا رو خدا به هیچکس – حتی خود تو که این قلب، قلب توست،- نداده! کلید «on & off» قلب همه دست خداست! اوست که نور قلب رو میگیره و میده و این اشاره صریح قرآن به این مطلب بصورت «الله یقبض و یبصط» است که مشخص میکنه وقتی حالت گرفته است، بدونی که خلاف چیزی که خدا دوست داره تو اونجوری باشی، گام برداشتی و این تاریکی، پیغام خداست برای هدایت قلبی که مسیر رو اشتباه رفته و تنها راه ارتباطی خدا با بنده که باهاش سخن بگوید و اونو هدایت کند، همین قلب ناپیدا و روان ناشناخته درون ماست.
خودت میفهمی اشتباه کردی!
یعنی خدای تو بهت میفهمونه که اشتباه کردی و ازت میخواد وقتی فهمیدی، اختیارا مسیرتو عوض کنی و بازم خودت میفهمی یعنی خدای تو بهت میفهمونه مسیر درست چیه و چجوری میشه اشتباه رو جبران کرد و مسیر درست رو دنبال کرد.
دست خدا برای هدایت لحظه به لحظه انسان بسته نیست و در قرآن به این باور باطل اشاره شده که کسی که خیال میکنه «ید الله مغلولة» است، چون نمیخواد حسادت رو کنار بگذاره و راضی به رضای خدای خودش باشه، علیرغم اینکه خدای او اسباب آشنایی او با اوامرش رو فراهم کرده و بهش یاد داده، اما چون نمیخواد زیر بار این حقیقت بره، لذا توانایی فطری قلب بر درک نور و ظلمت درونی رو انکار و کتمان میکنه، اینجوری از پیامدهای شوم تاریکی حسادت، قطعا در امان نخواهد بود.
پس قلب، یعنی چیزی که در حال تقلّب و جابجایی بین نور و تاریکی، بین حال خوب و حال بد، بین سبکی و سنگینی، و … است و اگه معرفت و آشنایی با این درون بیانتهای خودت نداشته باشی چجوری میخوای کلام خدای خودتو بشنوی و ببینی و بفهمی و پی به اشتباهاتت ببری و مسیر زندگیتو عوض کنی! اگه این نور و تاریکی خودتو فهمیدی، در حقیقت نفست رو شناختی و شناخت نفس، انگاری توام با شناخت خدا و کلام نورانی خداست، پس چه زیباست این جمله طلایی علی ع : «من عرف نفسه فقد عرف ربّه». هر کسی نور و تاریکی نفس و قلب و روح و روان و باطن – و هزار اسم دیگه برای قلب – رو متوجه شد و یادگرفت چجوری با این زبان، اشارات و کنایات خدای خودشو خیلی لطیف بفهمه و بگیره و بکار ببنده، در حقیقت میشه گفت او ارتباط قلبی خودشو با خالق خودش یعنی خالق نور درون خودش بخوبی کشف کرده و این ارتباط ارزشمندی است که محدود به زمان و مکان و این دنیا و اون دنیا و … نیست که یک دستیابی به جاودانگی نورانی بهشتی است که وعده خدا برای اهل نور – یعنی اونایی که به قبض و بسط قلبشون اهمیت میدن و بهش توجه میکنن – است!
پس این سوال که قلب چیه و کجاست و به چه دردی میخوره و آیا ما قلبمونو کشف کردیم، یا نه همچنان کورکورانه زندگی نباتی را ادامه میدهیم، باید تلنگری باشه به اینکه بخود بیاییم و به آلارمهای درونمان توجه کنیم و بفهمیم اشتباهاتمون رو، و بخواهیم کلید باز کردن مشکلاتمونو!
فرشته نگهبان یا همان «مَلَک مُوکَّل» بر قلب ما، در واقع شعبه و انشعاب و نمایندگی و فرانچایزی از طرف خداست برای ما، که باید قدرش را بدانیم «اکرمی مثواه» که اگر لحظهای این سرِنخ نورانی حیات از دست برود، هویّت نورانی و شخصیت واقعی خودتو از دست میدی و تاریکی بر قلبت مسلط میشه و این همون زمانی است که نه برای خودت و نه برای هیچ کسِ دیگری امنیت روانی نخواهی داشت و این همان ساعت سوئی است که هر اقدام و فکر و تصمیمی مغایر با رضایت ذات اقدس الهی است و اینجا باید متذکر نور هادی خداوند شوی تا با عنایات خداوند مهربان، اول قلبت به نور هدایت روشن بشه، اونوقت خودت میفهمی برای جبران اشتباهی که نتیجهاش تاریکی قلبت بوده، چکاری باید انجام بدهی و همه این داستانها در فضای روحانی و ملکوتی و عِلوی ناپیدای درون قلبت در حال انجام است که هیچ کسی، جز خودت و خدای خودت، از این چیزها خبر نداره. پس مواظب خلوت خودت با خدای خودت باش که نامحرمی از شیاطین جنّ و انس، منتظر است تا بوی حسادت در قلبت استشمام نماید، اینجاست که وِلِت نمیکنه تا اون مطالب تاریک شیطانی خودشو به قلبت القاء کنه و تا به اون سوگندی که برای گمراه نمودن فرزندان آدم ع خورده عمل نماید. آیات ۵۲ تا 55 سوره حج این مکانیسم پیچیده دنیای قلبها رو خیلی صریح و واضح بیان نموده که خواندن این آیات برای درک شرح ماوقعی که بیان شد لازم و واجب است.
[سورة الحج (22): الآيات 52 الى 55]:
وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رَسُولٍ وَ لا نَبِيٍّ إِلاَّ إِذا تَمَنَّى أَلْقَى الشَّيْطانُ فِي أُمْنِيَّتِهِ فَيَنْسَخُ اللَّهُ ما يُلْقِي الشَّيْطانُ ثُمَّ يُحْكِمُ اللَّهُ آياتِهِ وَ اللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ (52)
و پيش از تو [نيز] هيچ رسول و پيامبرى را نفرستاديم جز اينكه هر گاه چيزى تلاوت مىنمود، شيطان در تلاوتش القاى [شبهه] مىكرد. پس خدا آنچه را شيطان القا مىكرد محو مىگردانيد، سپس خدا آيات خود را استوار مىساخت، و خدا داناى حكيم است.
لِيَجْعَلَ ما يُلْقِي الشَّيْطانُ فِتْنَةً لِلَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ وَ الْقاسِيَةِ قُلُوبُهُمْ وَ إِنَّ الظَّالِمِينَ لَفِي شِقاقٍ بَعِيدٍ (53)
تا آنچه را كه شيطان القا مىكند، براى كسانى كه در دلهايشان بيمارى است و [نيز] براى سنگدلان آزمايشى گرداند، و ستمگران در ستيزهاى بس دور و درازند.
وَ لِيَعْلَمَ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ فَيُؤْمِنُوا بِهِ فَتُخْبِتَ لَهُ قُلُوبُهُمْ وَ إِنَّ اللَّهَ لَهادِ الَّذِينَ آمَنُوا إِلى صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ (54)
و تا آنان كه دانش يافتهاند بدانند كه اين [قرآن] حق است [و] از جانب پروردگار توست. و بدان ايمان آورند و دلهايشان براى او خاضع گردد. و به راستى خداوند كسانى را كه ايمان آوردهاند، به سوى راهى راست راهبر است.
وَ لا يَزالُ الَّذِينَ كَفَرُوا فِي مِرْيَةٍ مِنْهُ حَتَّى تَأْتِيَهُمُ السَّاعَةُ بَغْتَةً أَوْ يَأْتِيَهُمْ عَذابُ يَوْمٍ عَقِيمٍ (55)
و[لى] كسانى كه كفر ورزيدهاند، همواره از آن در ترديدند، تا بناگاه قيامت براى آنان فرا رسد، يا عذاب روزى بدفرجام به سراغشان بيايد.
شناخت این 5 مرحله برای درک مکانیسم پیچیده حسادت در دنیای قلب حسود بسیار حائز اهمیت است:
[رویت نعمت علوم نورانی– تمنّای حسود – القای شیطان – نسخ رحمان – تحکیم آیات]:
(1) رویت نعمت علوم نورانی : « وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رَسُولٍ وَ لا نَبِيٍّ »
(2) تمنای حسود : « إِذا تَمَنَّى »
(3) القای شیطان : « أَلْقَى الشَّيْطانُ فِي أُمْنِيَّتِهِ »
(4) نسخ رحمان : « فَيَنْسَخُ اللَّهُ ما يُلْقِي الشَّيْطانُ »
(5) تحکیم آیات : « ثُمَّ يُحْكِمُ اللَّهُ آياتِهِ » : حالا خدا محکمکاری میکنه!
در فرهنگ لغات عربی راجع به واژه قلب مینویسند:
«قَلَبْتُ الثَّوبَ»: یعنی این کاپشن دو رویه را پشت و رو کردم!
پس قلب به زبان خودمونی یعنی «جابجا شونده»!
قلب «دِلدِل» میکنه!
+ «فیء»
علیرضا با اسباببازی و عروسک خودش، واژۀ قلب رو به ما یاد میده!
قَلَبْتُ الثَّوبَ
يُقَلِّبُ اللَّهُ اللَّيْلَ وَ النَّهارَ
خداست كه شب و روز را با هم جابجا مىكند.
[سورة النور (۲۴): الآيات ۴۱ الى ۴۶]
يُقَلِّبُ اللَّهُ اللَّيْلَ وَ النَّهارَ
إِنَّ فِي ذلِكَ لَعِبْرَةً لِأُولِي الْأَبْصارِ (۴۴)
خداست كه شب و روز را با هم جابجا مىكند.
قطعاً در اين [تبديل] براى ديدهوران [درس] عبرتى است.
قلب ریورسیبل!
قلب مثل یک سکه دو رو میماند!
یک روی تاریکی و روی دیگرش روشنایی!
حالا: شیر یا خط؟!
أَ لَا تَرَى إِلَى الْإِنْسَانِ
فَهُوَ مُتَقَلِّبٌ بَيْنَ الْعِصْمَةِ وَ الْخِذْلَانِ
الْإِيمَانُ فِي الْقَلْبِ وَ الْيَقِينُ خَطَرَات
خَيْرُ مَا أُلْقِيَ فِي الْقَلْبِ الْيَقِين
مدام درون خودت بین درست و غلط، در حال جابجا شدنی! مگه نه؟!
خوب، همین قلبته دیگه!
مدام بین خوب و بد در رفت و آمد هستی! این داستان درون قلبته!
انگاری مدام یه سری میزنی جهنم ببینی چه خبره! و میدویی میای بهشت ببینی اونجا چی میدن!
قلب تاریک حسود، فقط به اشاره نورانی فرشته نگهبان، لبخند بر لبانش می شکفد!
ای پدرها! ای مادرها!
اگه خودتون تاریکی حسدتونو با نور فرشته نگهبان درمان نکنین، چجوری میتونین این زبان نورانی رو به دلبندانتون آموزش بدین؟! «زبان نور، فراتر از زبان مادری!»
اصلا یادگیری زبان نورانی فرشته نگهبان باید پیشنیاز ازدواجها باشه!
و کسی که این واحد درسی رو با نمره قبولی پاس نکنه اجازه ازدواج نداره! واقعا!!!
قلب ما برای پرستش خدا طراحی شده است!
و همه ما نیاز به آموزش داریم. و آموزگار دانا، همان فرشته نگهبان ماست!
قلب ما بصورت کاملا پویا، منعکس کننده دستورات خدای ماست!
و ما باید این اشارات نورانی را با قلبمان ببینیم و بشنویم و بفهمیم!
قلب به همین سادگی کلام خالق خویش را درک می کند! و این عملکرد منحصر به فرد قلب است!
می توان گفت: همه قرآن راجع به همین قلب و قبض و بسط آن صحبت میکند!
اگه بدقت به تاریکی و روشنایی درونت توجه کنی خودت متوجه تفسیر این فرم کلام مرموز خواهی شد! اینجاست که میشه گفت: قلب اینجوری، با تجربه کردن تاریکی و روشنایی، دانش لازم رو بدست می آورد! و انتخابش را با این دانش، هماهنگ می کند! و همین ویژگی قلب است که به ما این امکان را می دهد تا کسب دانش نماییم و حقیقت را تشخیص دهیم.
این نور، سرچشمه دانش ما و راهنمای قابل اعتمادی برای ماست!
میزان سنجش ارزش انسانها، بود و نبود همین نور است در درون قلب آنها!
و اما نفهمیدن تاریکی و نور قلب، میشه نادانی و جهل و بیسوادی!
این نوع دانشی که قلب با درک نور و تاریکی بدست میاره برای زندگی کردن بسیار حائز اهمیت است. و اصلا زندگی بدون داشتن قلبی نورانی بی معناست.
«قساوت قلب» یعنی قلبی سنگی، که درک سردی از واقعیتها دارد! رفتارهای بدون احساس و ناقص! این واکنشهای ناسالم قلبی، نشانه عدم حیات است!
قلب ناسالم شخص حسود، ابزار شکنندهای است که هیچ کمکی برای دریافت نور دانش به صاحب خود نمی کند! قلبی که درونش این اتفاق نمی افتد یعنی تاریکی و روشنایی را تجربه نمیکند، این قلب به درستی کار نمیکند!
حسود، قلبی با این توانایی رو باور نداره!
حسود، داشتن قلبی نورانی را تجربه نخواهد نمود!
هیچ لذتی بالاتر از تجربه شنیدن موعظههای نورانی فرشته نگهبان وجود ندارد!
«نور، همراه ضروری!»
پرستش خدا جز با داشتن قلبی سلیم که نور و ظلمتش را درک می کند، اصلا ممکن نخواهد بود.
بیایید کلام خدا را باور کنیم و او را بپرستیم!
و انتخاب خدا را بر انتخاب خود ترجیح دهیم! انجام انتخاب از ساختاری عمیق! و این یعنی «وفاداری به خدا!»، خدایی که این قلب رو به ما هدیه داده! «هدیه مقدّس».
قطعا خداوند رفتارهای مبتنی بر نور هدایت را ارج می نهد.
در مقاله «دروس نورانی مستمر»: اول یادبگیر، بعدا درآمد کسب کن!
اول قبض و بسط قلبتو یادبگیر، اونوقت تا میتونی اعمال صالح تولید کن!
چقدر این تیزر تبلیغاتی «بیسکوتارت» زیبا ساخته شده و با معناست!
نشون میده حسادت دیفالتمُد همه انسانهاست!
و درمان حسادت رو هدیه مقدس نورانی قلب دوستداشتنی معرفی میکنه!
و البته پدری دانا که حواسش هست و زبان نور را به دخترش میآموزد!
واقعا «بیسکوتارت قلبی نیکا دلبری میکنه»؟!
قلب سلیم، شاهکار خلقت!
اللّهُمَّ خَلَقتَ القُلوبَ عَلى إرادَتِكَ!
على عليه السلام:
اللّهُمَّ خَلَقتَ القُلوبَ عَلى إرادَتِكَ،
خداوندا! دلها را بر اراده خود آفريدى،
و فَطَرتَ العُقولَ عَلى مَعرِفَتِكَ،
و خِردها را بر شناخت خودت سرشتى.
فَتَمَلمَلَتِ الأَفئِدَةُ مِن مَخافَتِكَ،
پس دلها از ترس تو بىقرارند،
وصَرَخَتِ القُلوبُ بِالوَلَهِ،
و قلبها حيران و شيدا، بانگ بر مىآورند،
وتَقاصَرَ وُسعُ قَدرِ العُقولِ عَنِ الثَّناءِ عَلَيكَ،
و گستره اندازه خِردها در ثناى تو كم مىآيد،
وَانقَطَعَتِ الأَلفاظُ عَن مِقدارِ مَحاسِنِكَ،
و الفاظ از بيان اندازه نيكويىهاى تو در مىمانند،
وكَلَّتِ الأَلسُنِ عَن إحصاءِ نِعَمِكَ،
و زبانها از شمارش نعمتهايت گُنگ مىشوند،
فَإِذا وَلَجَت بِطُرُقِ البَحثِ عَن نَعتِكَ بَهَرَتها حَيرَةُ العَجزِ عَن إدراكِ وَصفِكَ،
و هر گاه در راه جستجوى وصف تو گام نهند، حيرت ناتوانى از درك اوصاف تو، آنها را مبهوت مىسازد.
فَهِيَ تَرَدَّدُ فِي التَّقصيرِ عَن مُجاوَزَةِ ما حَدَدتَ لَها؛
و خِرد، نگرانِ كوتاهى [خويش] است در رعايت محدودهاى كه برايش معيّن ساختهاى؛
إذ لَيسَ لَها أن تَتَجاوَزَ ما أمَرتَها.
چرا كه او را حقّ پا برون نهادن از آنچه به وى فرمان دادهاى، نيست.
قطبنمای اخلاقی درون ما!
اللَّهُمَّ مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ قَلِّبْ قَلْبِي عَلَى طَاعَتِكَ
يَا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ وَ الْأَبْصَارِ يَا مُدَبِّرَ اللَّيْلِ وَ النَّهَارِ يَا مُحَوِّلَ الْحَوْلِ وَ الْأَحْوَالِ حَوِّلْ حَالَنَا إِلَى أَحْسَنِ الْحَالِ
إِنَّ فِي ذلِكَ لَذِكْرى لِمَنْ كانَ لَهُ قَلْبٌ
وَ نُقَلِّبُهُمْ ذاتَ الْيَمِينِ وَ ذاتَ الشِّمالِ
يُقَلِّبُ اللَّهُ اللَّيْلَ وَ النَّهارَ
إِلَهِي … فَأَيْنَ خِزَانَتُكَ ؟
… لِي خِزَانَةٌ … وَ لَهَا أَرْبَعَةُ أَبْوَابٍ الْعِلْمُ وَ الْحِلْمُ وَ الصَّبْرُ وَ الرِّضَا أَلَا وَ هِيَ الْقَلْبُ الْقَلْبُ خِزَانَةٌ الله … أَعْظَمُ مِنَ الْعَرْشِ وَ أَوْسَعُ مِنَ الْكُرْسِيِّ.
درونِ ما چه خبره؟!
در دنیای درونی ما چه می گذرد؟
چه هیاهویی در درون ماست!
به نظر می رسد که آرام روی مبل نشسته ایم ، اما چنان در افکار عمیق فرو رفته ایم که اگر بتوانیم حال و هوای این دنیای درونی را به تصویر بکشیم ، یک فیلم عجیب و تخیلی را می بینیم.
بیایید در مورد آنچه در درون ما می گذرد صحبت کنیم.
بیایید نگاهی دقیق به آنچه در درون ما می گذرد بیاندازیم و ببینیم در این دنیای عجیب لایتناهی چه می گذرد.
این افکار آلوده عصبانیت و انتقام از کجا ناشی می شود؟
و این احساس آرامش نورانی از چه منبعی به قلب ما تزریق می شود؟
ما بین این دو قطب نور و تاریکی گیر کرده ایم!
انتخاب هر یک از این دو مسیر به خود ما بستگی دارد و ما کاملا آگاهانه راه خود را انتخاب می کنیم و اگر راه اشتباهی را انتخاب کنیم نباید کسی را به جز خودمان مقصر بدانیم.
این “ملکوت” قلب ماست!
آیا دنیای نامرئی درونی ما پایانی دارد ؟!
جاودانگی مفهومی است که یقینا می دانیم برای ما محقق خواهد شد اما آیا این جاودانگی در تاریکی است یا روشنایی؟!
نکته مهم این است که ما باید خودمان و فقط خودمان مسیر پیش فرض را – که به سمت تاریکی است – تغییر دهیم و آگاهانه و داوطلبانه مسیر نور الهی را در هر لحظه از زندگی دنیوی خود دنبال کنیم.
مثالهای آفاقی – مشاهدات انفسی «سَنُريهِمْ آياتِنا فِي الْآفاقِ وَ في أَنْفُسِهِمْ»
و آیاتی از قرآن کریم
آیات مربوطه:
[سورة الكهف (18): الآيات 17 الى 18] :
« وَ نُقَلِّبُهُمْ ذاتَ الْيَمِينِ وَ ذاتَ الشِّمالِ »
وَ تَرَى الشَّمْسَ إِذا طَلَعَتْ تَزاوَرُ عَنْ كَهْفِهِمْ ذاتَ الْيَمِينِ وَ إِذا غَرَبَتْ تَقْرِضُهُمْ ذاتَ الشِّمالِ وَ هُمْ فِي فَجْوَةٍ مِنْهُ ذلِكَ مِنْ آياتِ اللَّهِ مَنْ يَهْدِ اللَّهُ فَهُوَ الْمُهْتَدِ وَ مَنْ يُضْلِلْ فَلَنْ تَجِدَ لَهُ وَلِيًّا مُرْشِداً (17)
و آفتاب را مىبينى كه چون برمىآيد، از غارشان به سمت راست مايل است، و چون فرو مىشود از سمت چپ دامن برمىچيند، در حالى كه آنان در جايى فراخ از آن [غار قرار گرفته]اند. اين از نشانههاى [قدرت] خداست. خدا هر كه را راهنمايى كند او راهيافته است، و هر كه را بىراه گذارد، هرگز براى او يارى راهبر نخواهى يافت.
وَ تَحْسَبُهُمْ أَيْقاظاً وَ هُمْ رُقُودٌ وَ نُقَلِّبُهُمْ ذاتَ الْيَمِينِ وَ ذاتَ الشِّمالِ وَ كَلْبُهُمْ باسِطٌ ذِراعَيْهِ بِالْوَصِيدِ لَوِ اطَّلَعْتَ عَلَيْهِمْ لَوَلَّيْتَ مِنْهُمْ فِراراً وَ لَمُلِئْتَ مِنْهُمْ رُعْباً (18)
و مىپندارى كه ايشان بيدارند، در حالى كه خفتهاند و آنها را به پهلوى راست و چپ مىگردانيم، و سگشان بر آستانه [غار] دو دست خود را دراز كرده [بود]. اگر بر حال آنان اطلاع مىيافتى، گريزان روى از آنها برمىتافتى و از [مشاهده] آنها آكنده از بيم مىشدى.
صحيفة إدريس النبي (أَخْنُوخ) ع :
الصحيفة السادسة عشر صحيفة الأفلاك:
« أَ مَا نَظَرْتَ إِلَى هَذِهِ الشَّمْسِ الْمُنِيرَةِ الْمُفَرِّقَةِ بَيْنَ اللَّيْلِ وَ النَّهَارِ … الْمُرَبِّيَةِ لِثِمَارِ الْأَشْجَارِ »
يَا أَخْنُوخُ
أَ مَا تَفَكَّرْتَ فِي بَدَائِعِ فِطْرَةِ اللَّهِ الَّذِي بَصَّرَكَ عَجَائِبَهَا وَ أَرَاكَ مَرَاتِبَهَا مِنْ هَذِهِ الْأَفْلَاكِ الدَّوَّارَةِ وَ النُّجُومِ السَّيَّارَةِ الَّتِي تَطْلُعُ وَ تَأْفُلُ وَ تَسْتَقِرُّ أَحْيَاناً وَ تَرْحَلُ وَ تُضِيءُ فِي الظُّلَمِ وَ الدَّآدِي وَ تُهْتَدَى بِهَا فِي اللُّجَجِ وَ الْفَيَافِي تَنْجُمُ وَ تَغُورُ وَ تُدَبِّرُ عَجَائِبَ الْأُمُورِ لَازِمَةً مَجَارِيَ مَنَاطِقِهَا عَانِيَةً خَاضِعَةً لِأَمْرِ خَالِقِهَاأَ مَا نَظَرْتَ إِلَى هَذِهِ الشَّمْسِ الْمُنِيرَةِ الْمُفَرِّقَةِ بَيْنَ اللَّيْلِ وَ النَّهَارِ الْمُعَاقِبَةِ بَيْنَ الْأَظْلَامِ وَ الْأَسْفَارِ الْمُغَيِّرَةِ فُصُولَ السَّنَةِ إِسْخَاناً وَ تَبْرِيداً وَ إِفْرَاطاً وَ تَعْدِيلًا الْمُرَبِّيَةِ لِثِمَارِ الْأَشْجَارِ وَ جَوَاهِرِ الْمَعَادِنِ فِي الْآبَارِ الَّتِي إِنْ دَامَتْ عَلَى حَالٍ وَاحِدَةٍ لَمْ يَنْبُتْ زَرْعٌ وَ لَمْ يَدِرَّ ضَرْعٌ وَ لَا حَيِيَ حَيَوَانٌ وَ لَا اسْتَقَرَّ زَمَانٌ وَ مَكَانٌ أَ مَا عَلِمْتَ أَنَّ ذَلِكَ بِفِطْرَةِ حَكِيمٍ وَسِعَ عِلْمُهُ الْأَشْيَاءَ وَ خَلْقٍ قَوِيٍّ لَا يَسْتَثْقِلُ الْأَعْبَاءَ وَ أَمْرِ عَلِيمٍ لَا يَتَكَأَّدُهُ الْإِحْصَاءُ وَ حُكْمِ قَادِرٍ لَا يَلْحَقُهُ نَصَبٌ وَ لَا إِعْيَاءٌ وَ تَدْبِيرِ عَالٍ لَا مُغَالِبَ لِحُكْمِهِ وَ أَنَّ ذَلِكَ لِعِنَايَتِهِ بِضِعَافِ الْخَلْقِ وَ كَرَمِهِ فِي إِدْرَارِ الرِّزْقِ وَ أَنَّهُ تَعَالَى الْعَالِمُ الْحَقُّ الَّذِي لَا يَغِيبُ عَنْهُ مَا كَانَ وَ لَا مَا يَكُونُ.
[سورة النور (24): الآيات 41 الى 46] : « يُقَلِّبُ اللَّهُ اللَّيْلَ وَ النَّهارَ »
أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ يُسَبِّحُ لَهُ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ الطَّيْرُ صَافَّاتٍ كُلٌّ قَدْ عَلِمَ صَلاتَهُ وَ تَسْبِيحَهُ وَ اللَّهُ عَلِيمٌ بِما يَفْعَلُونَ (41)
آيا ندانستهاى كه هر كه [و هر چه] در آسمانها و زمين است براى خدا تسبيح مىگويند، و پرندگان [نيز] در حالى كه در آسمان پر گشودهاند [تسبيح او مىگويند]؟ همه ستايش و نيايش خود را مىدانند، و خدا به آنچه مىكنند داناست.
وَ لِلَّهِ مُلْكُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ إِلَى اللَّهِ الْمَصِيرُ (42)
و فرمانروايى آسمانها و زمين از آنِ خداست، و بازگشت [همه] به سوى خداست.
أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ يُزْجِي سَحاباً ثُمَّ يُؤَلِّفُ بَيْنَهُ ثُمَّ يَجْعَلُهُ رُكاماً فَتَرَى الْوَدْقَ يَخْرُجُ مِنْ خِلالِهِ وَ يُنَزِّلُ مِنَ السَّماءِ مِنْ جِبالٍ فِيها مِنْ بَرَدٍ فَيُصِيبُ بِهِ مَنْ يَشاءُ وَ يَصْرِفُهُ عَنْ مَنْ يَشاءُ يَكادُ سَنا بَرْقِهِ يَذْهَبُ بِالْأَبْصارِ (43)
آيا ندانستهاى كه خدا[ست كه] ابر را به آرامى مىراند، سپس ميان [اجزاء] آن پيوند مىدهد، آنگاه آن را متراكم مىسازد، پس دانههاى باران را مىبينى كه از خلال آن بيرون مىآيد، و [خداست كه] از آسمان از كوههايى [از ابر يخزده] كه در آنجاست تگرگى فرو مىريزد؛ و هر كه را بخواهد بدان گزند مىرساند، و آن را از هر كه بخواهد باز مىدارد. نزديك است روشنى برقش چشمها را ببرد.
يُقَلِّبُ اللَّهُ اللَّيْلَ وَ النَّهارَ إِنَّ فِي ذلِكَ لَعِبْرَةً لِأُولِي الْأَبْصارِ (44)
خداست كه شب و روز را با هم جابجا مىكند. قطعاً در اين [تبديل] براى ديدهوران [درس] عبرتى است.
وَ اللَّهُ خَلَقَ كُلَّ دَابَّةٍ مِنْ ماءٍ فَمِنْهُمْ مَنْ يَمْشِي عَلى بَطْنِهِ وَ مِنْهُمْ مَنْ يَمْشِي عَلى رِجْلَيْنِ وَ مِنْهُمْ مَنْ يَمْشِي عَلى أَرْبَعٍ يَخْلُقُ اللَّهُ ما يَشاءُ إِنَّ اللَّهَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ (45)
و خداست كه هر جنبندهاى را [ابتدا] از آبى آفريد. پس پارهاى از آنها بر روى شكم راه مىروند و پارهاى از آنها بر روى دو پا و بعضى از آنها بر روى چهار [پا] راه مىروند. خدا هر چه بخواهد مىآفريند. در حقيقت، خدا بر هر چيزى تواناست.
لَقَدْ أَنْزَلْنا آياتٍ مُبَيِّناتٍ وَ اللَّهُ يَهْدِي مَنْ يَشاءُ إِلى صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ (46)
قطعاً آياتى روشنگر فرود آوردهايم، و خدا هر كه را بخواهد به راه راست هدايت مىكند.
+ « اللَّهُمَّ مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ قَلِّبْ قَلْبِي عَلَى طَاعَتِكَ »
+ « يَا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ وَ الْأَبْصَارِ يَا مُدَبِّرَ اللَّيْلِ وَ النَّهَارِ يَا مُحَوِّلَ الْحَوْلِ وَ الْأَحْوَالِ حَوِّلْ حَالَنَا إِلَى أَحْسَنِ الْحَالِ »
[سورة النور (24): الآيات 35 الى 38] :
« يُسَبِّحُ لَهُ فِيها بِالْغُدُوِّ وَ الْآصالِ … يَخافُونَ يَوْماً تَتَقَلَّبُ فِيهِ الْقُلُوبُ وَ الْأَبْصارُ »
اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكاةٍ فِيها مِصْباحٌ الْمِصْباحُ فِي زُجاجَةٍ الزُّجاجَةُ كَأَنَّها كَوْكَبٌ دُرِّيٌّ يُوقَدُ مِنْ شَجَرَةٍ مُبارَكَةٍ زَيْتُونَةٍ لا شَرْقِيَّةٍ وَ لا غَرْبِيَّةٍ يَكادُ زَيْتُها يُضِيءُ وَ لَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نارٌ نُورٌ عَلى نُورٍ يَهْدِي اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ يَشاءُ وَ يَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثالَ لِلنَّاسِ وَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ (35)
خدا نور آسمانها و زمين است. مَثَلِ نور او چون چراغدانى است كه در آن چراغى، و آن چراغ در شيشهاى است. آن شيشه گويى اخترى درخشان است كه از درخت خجسته زيتونى كه نه شرقى است و نه غربى، افروخته مىشود. نزديك است كه روغنش – هر چند بدان آتشى نرسيده باشد – روشنى بخشد. روشنى بر روى روشنى است. خدا هر كه را بخواهد با نور خويش هدايت مىكند، و اين مثلها را خدا براى مردم مىزند و خدا به هر چيزى داناست.فِي بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ يُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ يُسَبِّحُ لَهُ فِيها بِالْغُدُوِّ وَ الْآصالِ (36)
در خانههايى كه خدا رخصت داده كه [قدر و منزلت] آنها رفعت يابد و نامش در آنها ياد شود. در آن [خانه]ها هر بامداد و شامگاه او را نيايش مىكنند:
رِجالٌ لا تُلْهِيهِمْ تِجارَةٌ وَ لا بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ وَ إِقامِ الصَّلاةِ وَ إِيتاءِ الزَّكاةِ يَخافُونَ يَوْماً تَتَقَلَّبُ فِيهِ الْقُلُوبُ وَ الْأَبْصارُ (37)
مردانى كه نه تجارت و نه داد و ستدى، آنان را از ياد خدا و برپا داشتن نماز و دادن زكات، به خود مشغول نمىدارد، و از روزى كه دلها و ديدهها در آن زيرورو مىشود مىهراسند.
لِيَجْزِيَهُمُ اللَّهُ أَحْسَنَ ما عَمِلُوا وَ يَزِيدَهُمْ مِنْ فَضْلِهِ وَ اللَّهُ يَرْزُقُ مَنْ يَشاءُ بِغَيْرِ حِسابٍ (38)
تا خدا بهتر از آنچه انجام مىدادند، به ايشان جزا دهد و از فضل خود بر آنان بيفزايد، و خدا [ست كه] هر كه را بخواهد بىحساب روزى مىدهد.
[سورة ق (50): الآيات 31 الى 40] : « إِنَّ فِي ذلِكَ لَذِكْرى لِمَنْ كانَ لَهُ قَلْبٌ أَوْ أَلْقَى السَّمْعَ وَ هُوَ شَهِيدٌ »
وَ أُزْلِفَتِ الْجَنَّةُ لِلْمُتَّقِينَ غَيْرَ بَعِيدٍ (31)
و بهشت را براى پرهيزگاران نزديك گردانند، بىآنكه دور باشد.
هذا ما تُوعَدُونَ لِكُلِّ أَوَّابٍ حَفِيظٍ (32)
[و به آنان گويند:] اين همان است كه وعده يافتهايد [و] براى هر توبهكار نگهبانِ [حدود خدا] خواهد بود:
مَنْ خَشِيَ الرَّحْمنَ بِالْغَيْبِ وَ جاءَ بِقَلْبٍ مُنِيبٍ (33)
آنكه در نهان از خداى بخشنده بترسد و با دلى توبهكار [باز] آيد.
ادْخُلُوها بِسَلامٍ ذلِكَ يَوْمُ الْخُلُودِ (34)
به سلامت [و شادكامى] در آن درآييد [كه] اين روزِ جاودانگى است.
لَهُمْ ما يَشاؤُنَ فِيها وَ لَدَيْنا مَزِيدٌ (35)
هر چه بخواهند در آنجا دارند، و پيش ما فزونتر [هم] هست.
وَ كَمْ أَهْلَكْنا قَبْلَهُمْ مِنْ قَرْنٍ هُمْ أَشَدُّ مِنْهُمْ بَطْشاً فَنَقَّبُوا فِي الْبِلادِ هَلْ مِنْ مَحِيصٍ (36)
و چه بسا نسلها كه پيش از ايشان هلاك كرديم كه [بس] نيرومندتر از اينان بودند و شهرها را درنورديدند [امّا سرانجام] مگر گريزگاهى بود؟
إِنَّ فِي ذلِكَ لَذِكْرى لِمَنْ كانَ لَهُ قَلْبٌ أَوْ أَلْقَى السَّمْعَ وَ هُوَ شَهِيدٌ (37)
قطعاً در اين [عقوبتها] براى هر صاحبدل و حق نيوشى كه خود به گواهى ايستد، عبرتى است.
وَ لَقَدْ خَلَقْنَا السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَيْنَهُما فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ وَ ما مَسَّنا مِنْ لُغُوبٍ (38)
و در حقيقت، آسمانها و زمين و آنچه را كه ميان آن دو است در شش هنگام آفريديم و احساس ماندگى نكرديم.
فَاصْبِرْ عَلى ما يَقُولُونَ وَ سَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَ قَبْلَ الْغُرُوبِ (39)
و بر آنچه مىگويند صبر كن، و پيش از برآمدن آفتاب و پيش از غروب، به ستايش پروردگارت تسبيح گوى.
وَ مِنَ اللَّيْلِ فَسَبِّحْهُ وَ أَدْبارَ السُّجُودِ (40)
و پارهاى از شب و به دنبال سجود [به صورت تعقيب و نافله] او را تسبيح گوى.
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله و سلّم فرمودند:
ناجى داوودُ رَبَّهُ فَقالَ: إلهي، لِكُلِّ مَلِكٍ خِزانَةٌ فَأَينَ خِزانَتُكَ؟ قالَ جَلَّ جَلالُهُ: لي خِزانَةٌ أعظَمُ مِنَ العَرشِ، وأوسَعُ مِنَ الكُرسِيِّ، وأطيَبُ مِنَ الجَنَّةِ، وأزيَنُ مِنَ المَلَكوتِ؛ أرضُهَا المَعرِفَةُ، وسَماؤُهَا الإِيمانُ، وشَمسُهَا الشَّوقُ، وقَمَرُهَا المَحَبَّةُ، ونُجومُهَا الخَواطِرُ، وسَحابُهَا العَقلُ، ومَطَرُهَا الرَّحمَةُ، وأشجارُهَا الطّاعَةُ، وثَمَرُهَا الحِكمَةُ. ولَها أربَعَةُ أبوابٍ: العِلمُ وَالحِلمُ وَالصَّبرُ وَالرِّضا، ألا وهِيَ القَلبُ.
داوود عليه السلام با پروردگارش مناجات كرد و گفت:
بار الها! هر پادشاهى خزانهاى دارد. پس خزانه تو كجاست؟
خداوند عز و جل فرمود: «من خزانهاى دارم بزرگتر از عرش، گستردهتر از كرسى، خوشبوتر از بهشت و آراستهتر از ملكوت. زمينِ آن، معرفت است، آسمانش ايمان، خورشيدش شوق، ماهتابش دوستى، ستارگانش دلها، ابرش خِرد، بارانش رحمت، درختانش طاعت و ميوهاش، حكمت. آن را چهار در است: دانش، بردبارى، شكيبايى، و خشنودى. باخبر باش كه اين خزانه، همان دل است».
مصباح الشريعة ص75
قَالَ الصَّادِقُ ع:
الْجَهْلُ صُورَةٌ رُكِّبَتْ فِي بَنِي آدَمَ فِي الدُّنْيَا إِقْبَالُهَا ظُلْمَةٌ وَ إِدْبَارُهَا نُورٌ
نادانى آميزهاى است در بنى آدم، كه آمدنش ظلمت است و رفتنش نور.
وَ الْعَبْدُ مُتَقَلِّبٌ مَعَهَا كَتَقَلُّبِ الظِّلِّ مَعَ الشَّمْسِ
انسان با اين آميزه هميشه همراه است، همچون سايه با خورشيد.
أَ لَا تَرَى إِلَى الْإِنْسَانِ تَارَةً تَجِدُهُ جَاهِلًا بِخِصَالِ نَفْسِهِ حَامِداً لَهَا عَارِفاً بِعَيْبِهَا فِي غَيْرِهِ سَاخِطاً لَهَا
آيا نمىنگريد كه آدمى گاه از چگونگى خصلتهاى خويش بيخبر است و آنها را مىستايد، با آنكه همانها را در ديگران عيب مىبيند و بر آنها خشمناك مىگردد.
وَ تَارَةً تَجِدُهُ عَالِماً بِطِبَاعِهِ سَاخِطاً لَهَا حَامِداً لَهَا فِي غَيْرِهِ
و گاه از طبع و اخلاق خويش ناخرسند است با اينكه همان را در ديگران مىپسندد و مىستايد؟
فَهُوَ مُتَقَلِّبٌ بَيْنَ الْعِصْمَةِ وَ الْخِذْلَانِ
اين است كه آدمى ميان توفيق و بىتوفيقى در كشاكش است.
فَإِنْ قَابَلَتْهُ الْعِصْمَةُ أَصَابَ
اگر توفيق به ياريش آيد كار درست مىكند،
وَ إِنْ قَابَلَهُ الْخِذْلَانُ أَخْطَأ
َو اگر بىتوفيقى نصيبش گردد كار خطا.
وَ مِفْتَاحُ الْجَهْلِ الرِّضَا وَ الِاعْتِقَادُ بِهِ
و كليد نادانى خودپسندى و خودباورى است،
وَ مِفْتَاحُ الْعِلْمِ الِاسْتِبْدَالُ مَعَ إِصَابَةِ مُرَافَقَةِ التَّوْفِيقِ
و كليد دانايى، دگرگون كردن اين خصلت است در خويش، البته به شرط توفيق.
وَ أَدْنَى صِفَةِ الْجَاهِلِ دَعْوَاهُ بِالْعِلْمِ بِلَا اسْتِحْقَاقٍ
نخستين مرتبه نادانى، بدون شايستگى، ادعاى دانايى كردن است.
وَ أَوْسَطُهُ جَهْلُهُ بِالْجَهْلِ
مرتبه بعد از آن، ندانستن نادانى خويش است.
وَ أَقْصَاهُ جُحُودُهُ بِالْعِلْمِ
و آخرين مرتبه، انكار علم و دانايى و ارزش آن است.
وَ لَيْسَ شَيْءٌ إِثْبَاتُهُ حَقِيقَةُ نَفْيِهِ إِلَّا الْجَهْلُ وَ الدُّنْيَا وَ الْحِرْصُ
و هيچ چيز نيست كه اثبات آن در حقيقت نفى آن باشد، مگر نادانى و دنيا (پرستى) و آزمندى،
فَالْكُلُّ مِنْهُمْ كَوَاحِدٍ وَ الْوَاحِدُ مِنْهُمْ كَالْكُلِ.
كه همه آنها همچون يكى از آنها، و يكى از آنها همچون همه آنها است.
[سورة النور (24): الآيات 41 الى 46] :
« كُلٌّ قَدْ عَلِمَ صَلاتَهُ وَ تَسْبِيحَهُ »
أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ يُسَبِّحُ لَهُ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ الطَّيْرُ صَافَّاتٍ كُلٌّ قَدْ عَلِمَ صَلاتَهُ وَ تَسْبِيحَهُ وَ اللَّهُ عَلِيمٌ بِما يَفْعَلُونَ (41)
آيا ندانستهاى كه هر كه [و هر چه] در آسمانها و زمين است براى خدا تسبيح مىگويند، و پرندگان [نيز] در حالى كه در آسمان پر گشودهاند [تسبيح او مىگويند]؟ همه ستايش و نيايش خود را مىدانند، و خدا به آنچه مىكنند داناست.
وَ لِلَّهِ مُلْكُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ إِلَى اللَّهِ الْمَصِيرُ (42)
و فرمانروايى آسمانها و زمين از آنِ خداست، و بازگشت [همه] به سوى خداست.
أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ يُزْجِي سَحاباً ثُمَّ يُؤَلِّفُ بَيْنَهُ ثُمَّ يَجْعَلُهُ رُكاماً فَتَرَى الْوَدْقَ يَخْرُجُ مِنْ خِلالِهِ وَ يُنَزِّلُ مِنَ السَّماءِ مِنْ جِبالٍ فِيها مِنْ بَرَدٍ فَيُصِيبُ بِهِ مَنْ يَشاءُ وَ يَصْرِفُهُ عَنْ مَنْ يَشاءُ يَكادُ سَنا بَرْقِهِ يَذْهَبُ بِالْأَبْصارِ (43)
آيا ندانستهاى كه خدا[ست كه] ابر را به آرامى مىراند، سپس ميان [اجزاء] آن پيوند مىدهد، آنگاه آن را متراكم مىسازد، پس دانههاى باران را مىبينى كه از خلال آن بيرون مىآيد، و [خداست كه] از آسمان از كوههايى [از ابر يخزده] كه در آنجاست تگرگى فرو مىريزد؛ و هر كه را بخواهد بدان گزند مىرساند، و آن را از هر كه بخواهد باز مىدارد. نزديك است روشنى برقش چشمها را ببرد.
يُقَلِّبُ اللَّهُ اللَّيْلَ وَ النَّهارَ إِنَّ فِي ذلِكَ لَعِبْرَةً لِأُولِي الْأَبْصارِ (44)
خداست كه شب و روز را با هم جابجا مىكند. قطعاً در اين [تبديل] براى ديدهوران [درس] عبرتى است.
وَ اللَّهُ خَلَقَ كُلَّ دَابَّةٍ مِنْ ماءٍ فَمِنْهُمْ مَنْ يَمْشِي عَلى بَطْنِهِ وَ مِنْهُمْ مَنْ يَمْشِي عَلى رِجْلَيْنِ وَ مِنْهُمْ مَنْ يَمْشِي عَلى أَرْبَعٍ يَخْلُقُ اللَّهُ ما يَشاءُ إِنَّ اللَّهَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ (45)
و خداست كه هر جنبندهاى را [ابتدا] از آبى آفريد. پس پارهاى از آنها بر روى شكم راه مىروند و پارهاى از آنها بر روى دو پا و بعضى از آنها بر روى چهار [پا] راه مىروند. خدا هر چه بخواهد مىآفريند. در حقيقت، خدا بر هر چيزى تواناست.
لَقَدْ أَنْزَلْنا آياتٍ مُبَيِّناتٍ وَ اللَّهُ يَهْدِي مَنْ يَشاءُ إِلى صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ (46)
قطعاً آياتى روشنگر فرود آوردهايم، و خدا هر كه را بخواهد به راه راست هدايت مىكند.