The role of the guardian angel is like a “doormat welcome” for us, in the Farsi language: “پادری“.
The role of the guardian angel is like an Icebreaker ship on the ice in the sea.
The way to enter this house of light is to pass through this place, that is, the “doormat welcome”.
The beautiful symbol of “حطیم” in front of the Kaaba door refers to this concept.
The role of the guardian angel with his good ideas is like a generator for us to do a good implementation.
The guardian angel inclines our hearts to goodness.
The language of light is the language of your guardian angel, and you have to get accustomed to it.
When you learn the language of light, your heart is constantly close to your guardian angel, and you never feel lonely and uneasy, and you feel a strange peace in your heart that is indescribable.
The guardian angel, like the parents of this cute little boy, who entertains him in the swimming pool and thus accustoms him to an active lifestyle, is constantly by our side and teaches us the right lifestyle.
Let’s learn how to learn by learning the luminous language of our guardian angel.
outer world examples- inner world feeling
… And verses from the Holy Quran
#emotionallanguage #jealousy #GuardianAngel #accustomed #inclination #generator
نقش فرشته نگهبان مانند نقش “پادری” است برای ورود به خانه.
نقش فرشته نگهبان مانند کشتی یخشکن در دریای یخزده است، یعنی نقش «خطشکن» را بازی میکند.
راه ورود به این خانه نور و آرامش، و عبور از این مکان یخزده و مسدود، فقط “پادری” است!
نماد زیبای “حطیم” که مکان مقدس مقابل درب کعبه است، به این مفهوم اشاره دارد.
نقش فرشته نگهبان که با ایدههای خوبش، مانند یک مولّد انرژی عمل میکند، این است که ما را برای یک اجرای خوب، شارژ مینماید.
فرشته نگهبان قلبهای ما را به سمت خیر و خوبی، متمایل می کند.
زبان نور، زبان فرشته نگهبان ماست و ما باید به آن عادت کنیم و این مکانیسم نورانی قلبمان را بخوبی بفهمیم.
وقتی زبان نور را یاد می گیرید ، قلب شما دائماً به فرشته نگهبانتان نزدیک است و هیچ وقت احساس تنهایی و ناآرامی نمی کنید و آرامشی عجیب در قلب خود احساس می کنید که وصف نشدنی است.
در این کلیپ ویدئویی، نقش فرشته نگهبان همانند نقش پدر و مادر این پسر کوچک ناز است، که او را در استخر سرگرم می کند و بنابراین او را به یک سبک زندگی فعال عادت می دهد. فرشته نگهبان دائما در کنار ماست و سبک زندگی صحیح و پویا را به ما می آموزد.
بیاموزیم که چگونه می توان، با یادگیری زبان نورانی فرشته نگهبانِ خود، مدام در حال یادگیری باشیم.
مثالهای دنیای خارج – احساس دنیای درونی
… و آیاتی از قرآن کریم
# زبان احساسی # حسادت # فرشته محافظ # عادت # تمایل # تولید کننده
«المُحَطَّمة الثَّلْجِيَّة»
از این فیلم زیبای «بزرگترین کشتی یخشکن اتمی» میشه مفهوم هزار اسم مترادف با نور رو استنباط نمود.
واژه «حطم» یکی از هزار واژه مترادف «نور» است.
«نورِ خطشکن»
«حطم» یکی از هزار واژه مترادف «نور».
«حطیم» یکی از هزار اسمی است که نقش مهم فرشته نگهبان رو به ما یاد میده «مُحَطِّم»!
يا أَيُّهَا النَّمْلُ ادْخُلُوا مَساكِنَكُمْ
لا يَحْطِمَنَّكُمْ سُلَيْمانُ وَ جُنُودُهُ
داستانِ پشتِ پردهی وادی النّمل!
داستان وادی النّمل، داستان صاحبان نور -«نملة»- است که از جناب سلیمان ع- «آل محمد علیهم السلام»- اخذ نور علم میکنند و برای قلوب شهروندان شهر خود، با این علوم ماخوذه، مسکنهای آرامش بنا میکنند.
از این شهروندان خواسته شده با اخذ علم از این مورچه دانا، به نور آرامش برسند.
+ «دلو – سلسله مراتب نورانی!»
و هیچوقت این اشتباه مرگبار را- که شیطان هم آنها را با همین حیله و حربه گول میزند- انجام ندهند و بدون واسطه این مورچه دانا، برای اخذ نور علم، مستقیما به سراغ سلیمان ع نروند که اینجوری خودشونو هلاک میکنند،
انگاری تکرار مفهوم همان آیه سیر است:
«وَ جَعَلْنا بَيْنَهُمْ وَ بَيْنَ الْقُرَى الَّتِي بارَكْنا فِيها قُرىً ظاهِرَةً
وَ قَدَّرْنا فِيهَا السَّيْرَ سِيرُوا فِيها لَيالِيَ وَ أَيَّاماً آمِنِينَ»
و به همین مطلب مهم اشاره دارد.
و شیطان در داستان فریفتن آدم و حوا ع همین دروغ بزرگ رو گفت و انگاری در هر زمان شیطان میگه اگه چشمت به صاحب نورت افتاد و ازش خوشت نیومد، من راهی برای رسیدن به آرامش ابدی بهشت پیشنهاد میکنم که غیر از این باب الله باشه و اینجوری، هم به تمنای خودت میرسی یعنی هم استعمال حسدتو کردی و هم از بهشت جاویدان بینصیب نموندی!
و اینجوری کسانی که بدنبال تمناهای خودشون هستند، گول میخورن و خیال میکنن میشه با دور زدن باب الله و صاحبان نور، به آرامش رسید، در حالیکه خدا سنّتش اینه که هر کسی میخواد به نور ابدیت بپیوندد، باید حتما از همین یک راه وارد شود «شرع»، و راه دیگری بجز نور الولایة برای دسترسی به آرامش نیست.
در این آیه زیبا که ترجمهها از درک عمق معنا و اسرار آن باز ماندهاند میخوانیم:
«حَتَّى إِذا أَتَوْا عَلى وادِ النَّمْلِ» یعنی وقتی سلیمان به شهر مورچه دانا رسید، که مسئولیت این شهر و شهروندانشو خود جناب سلیمان ع به مورچه دانا سپرده و نور علوم لازم رو هم هر وقت صلاح بدونه- مثل همین بار که اومده تا با مورچه دانا گپ و گفتی داشته باشه- به مورچه دانا خواهد گفت.
جناب سلیمان ع رو فقط مورچه دانا میبینه و ازش اخذ نور علم میکنه و بقیه شهروندان قادر به دیدن و ارتباط علمی و نوری با او را ندارند، لذا اگر بخواهند خودسرانه از جناب سلیمان ع، بدون واسطه مورچه دانا، اخذ نور نمایند، حتما هلاک خواهند شد.
اینجاست که مورچه دانا به فالوئرها و شهروندانش میگه «قالَتْ نَمْلَةٌ»:
«يا أَيُّهَا النَّمْلُ» ای کسانی که تقدیر شده در این شهر زیبای من سکونت کنید، من برای شما با علوم آل محمد ع مسکنهای زیبایی ساختهام، لذا با این علوم، خودتونو به آرامش برسانید «ادْخُلُوا مَساكِنَكُمْ».
و مبادا نسبت به نور علمی که جناب سلیمان ع به منِ مورچه عنایت کرده حسادت ببرید و بخواهید با عدم اقرار به فضل علمی من، خودسرانه از آل محمد ع اخذ علم کنید که خدا جز این باب، درب دیگری برای اخذ نور علم از سلیمان ع باز نکرده.
کسانی که با حسادت به این مرجع علمی، نمیخوان از این درب وارد بهشت بشن، بوی حسادت و تمنای قلبشون به مشام تیز شیطان میرسه و او فورا خودشو به اینها میرسونه و به دروغ میگه من یک راه دیگه پیشنهاد میکنم که هم تمنا و حسدتونو بکار ببندید و هم از بهشت جاویدان جا نمانید!
و حسود هم که بشدت خواهان یه همچین چیزی بوده، امون نمیده و فورا به دام شیطان میافته و گول سامری رو میخوره و با او وارد مارپیچ مرگ خودباختگان میشه و اینجوری این جمع عظیم مورچگان، بدنبال مورچه سامری و با خود او، در این مارپیچِ مرگِ شبهات، به هلاکت میرسند.
و تنها عده کمی گوش به حرف مورچه دانا میدهند.
و اینجاست که معنی و مفهوم «لا يَحْطِمَنَّكُمْ سُلَيْمانُ وَ جُنُودُهُ» این میشه که هر کسی بخواد بدون واسطه مورچه دانا و رعایت سلسله مراتب نورانی، از سلیمان ع اخذ علم نماید، چون بر خلاف سنت خداوند عمل میکنه لذا اینجوری، خودش، خودشو هلاک میکنه! نه اینکه در ترجمه به اشتباه آورده شده که سلیمان ع هلاکش میکنه! و این عبارت یعنی «وَ هُمْ لا يَشْعُرُونَ» یعنی با این همه توضیحاتی که مورچه دانا به شهروندان شهرش داد معذلک تقریبا همه بجز عده اندکی، نخواستند که به این مطالب علمی مورچه دانا آگاهی پیدا کنند و عبارت «وَ هُمْ لا يَشْعُرُونَ» به جمع مورچگان بر میگردد نه به جناب سلیمان و سپاهیانش که ترجمه، متاسفانه اینگونه است که مفهوم «وَ هُمْ لا يَشْعُرُونَ» در مورد سلیمان ع و سپاهیانش اطلاق شده.
پس وادی النمل مطلب بسیار زیبا و مهمی دارد و آن هم اینکه سنت خداوند همیشه این بوده و هست و خواهد بود که برای آموزش نور الولایة برای هر مجموعهای، واسطهای از خودشان برای برقراری ارتباط نور علمی بین آنها و آل محمد ع قرار میدهد و جز این باب، هیچ راهی برای کسب نور علوم لازم، برای خوب زندگی کردن، وجود ندارد، اما کسانی که اهل حسادت هستند نسبت به این گزینه، کُرنش نمیکنند و اینگونه در حق خودشان ظلم مینمایند و در امتحان الهی و فتنهی «من بعد موسی»، دانسته و آگاهانه به دام متشابهات شیطانیِ علیم اللسان و فاسقی بنام سامری میافتند که رهایی از این دام تقریبا غیر ممکن است.
[سورة النمل (۲۷): الآيات ۱۵ الى ۱۹]
وَ لَقَدْ آتَيْنا داوُدَ وَ سُلَيْمانَ عِلْماً وَ قالا الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي فَضَّلَنا عَلى كَثِيرٍ مِنْ عِبادِهِ الْمُؤْمِنِينَ (۱۵)
و به راستى به داوود و سليمان دانشى عطا كرديم، و آن دو گفتند: «ستايش خدايى را كه ما را بر بسيارى از بندگانِ باايمانش برترى داده است.»
وَ وَرِثَ سُلَيْمانُ داوُدَ وَ قالَ يا أَيُّهَا النَّاسُ عُلِّمْنا مَنْطِقَ الطَّيْرِ وَ أُوتِينا مِنْ كُلِّ شَيْءٍ إِنَّ هذا لَهُوَ الْفَضْلُ الْمُبِينُ (۱۶)
و سليمان از داوود ميراث يافت و گفت: «اى مردم، ما زبان پرندگان را تعليم يافتهايم و از هر چيزى به ما داده شده است. راستى كه اين همان امتياز آشكار است.»
وَ حُشِرَ لِسُلَيْمانَ جُنُودُهُ مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ وَ الطَّيْرِ فَهُمْ يُوزَعُونَ (۱۷)
و براى سليمان سپاهيانش از جنّ و انس و پرندگان جمعآورى شدند و [براى رژه] دسته دسته گرديدند.
حَتَّى إِذا أَتَوْا عَلى وادِ النَّمْلِ قالَتْ نَمْلَةٌ
يا أَيُّهَا النَّمْلُ ادْخُلُوا مَساكِنَكُمْ
لا يَحْطِمَنَّكُمْ سُلَيْمانُ وَ جُنُودُهُ
وَ هُمْ لا يَشْعُرُونَ (۱۸)
تا آنگاه كه به وادى مورچگان رسيدند.
مورچهاى [به زبان خويش] گفت:
«اى مورچگان، به خانههايتان داخل شويد، مبادا سليمان و سپاهيانش -نديده و ندانسته- شما را پايمال كنند.»
+ « قَالَ الرِّضَا ع:
… قَالَ سُلَيْمَانُ ع
فَلِمَ حَذَّرْتِهِمْ ظُلْمِي فَقُلْتِ يا أَيُّهَا النَّمْلُ ادْخُلُوا مَساكِنَكُمْ
قَالَتِ النَّمْلَةُ
خَشِيتُ أَنْ يَنْظُرُوا إِلَى زِينَتِكَ فَيَفْتَتِنُوا بِهَا فَيَبْعُدُونَ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ تَعَالَى …»
فَتَبَسَّمَ ضاحِكاً مِنْ قَوْلِها
وَ قالَ رَبِّ أَوْزِعْنِي أَنْ أَشْكُرَ نِعْمَتَكَ الَّتِي أَنْعَمْتَ عَلَيَّ وَ عَلى والِدَيَّ
وَ أَنْ أَعْمَلَ صالِحاً تَرْضاهُ
وَ أَدْخِلْنِي بِرَحْمَتِكَ فِي عِبادِكَ الصَّالِحِينَ (۱۹)
[سليمان] از گفتار او دهان به خنده گشود و گفت:
«پروردگارا، در دلم افكن تا نعمتى را كه به من و پدر و مادرم ارزانى داشتهاى سپاس بگزارم،
و به كار شايستهاى كه آن را مىپسندى بپردازم،
و مرا به رحمت خويش در ميان بندگان شايستهات داخل كن.»
A common concept is inferred in a thousand synonymous words of light.
[حطم-حفف-زخخ-قدم-نحر- از هزار واژگان مترادف «نور»]
« كُلُّ اسْمٍ مِنْ أَسْمَاءِ اللَّهِ أَعْظَمُ »
«وَ لِلَّهِ الْأَسْماءُ الْحُسْنى فَادْعُوهُ بِها»
«يَا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ – يَا طَبِيبَ الْقُلُوبِ – يَا مُنَوِّرَ الْقُلُوبِ – يَا أَنِيسَ الْقُلُوبِ – يَا قَابِضُ – يَا بَاسِطُ – يَا نُورَ النُّورِ – يَا مُنَوِّرَ النُّورِ – يَا خَالِقَ النُّورِ – يَا مُدَبِّرَ النُّورِ – يَا مُقَدِّرَ النُّورِ – يَا نُورَ كُلِّ نُورٍ – يَا نُوراً قَبْلَ كُلِّ نُورٍ – يَا نُوراً بَعْدَ كُلِّ نُورٍ – يَا نُوراً فَوْقَ كُلِّ نُورٍ – يَا نُوراً لَيْسَ كَمِثْلِهِ نُورٌ -يَا مَنْ قَرَّبَنِي وَ أَدْنَانِي – يَا مَنْ لَا يُقَلِّبُ الْقُلُوبَ إِلَّا هُوَ»