COATING!
The phenomenon of the heart (soul) covering with light or jealousy!
HEGEMONY concept!
«غشو – غشی» در معنای ممدوح، یکی از هزار واژۀ مترادف «نور الولایة»،
و در معنای مذموم، یکی از هزار واژۀ «حسد» است.
در فرهنگ لغات عربی مینویسند:
«غَشَاوَةُ اللَّحَافِ: روكش لحاف»
«قلب – ضمیر»:
conscience : وجدان, ضمیر, باطن, دل
mind : ذهن, خاطر, عقل, خیال, ضمیر, خرد
ego : نفس, خود, ضمیر
heart : قلب, دل, مرکز, جوهر, ضمیر, رشادت
soul : روح، ضمیر
استیلای نور یا حسد بر دنیای بیانتهای قلب! حدیث الغاشیة!
«غَشَاوَةُ اللَّحَافِ: روكش لحاف»
«غَشِيَ الرجل المرأة: إذا جامعها»
«الْغِشْيَانُ»: همان فرایند 1+1 است.
«غِشيان الرّجُل المرأة»
«الغِشْيَانُ: كُنِّيَ به عَنِ الجِمَاعِ»
«فَلَمَّا تَغَشَّاها: كناية عن الجماع»
مفهوم «استیلاء»: «هژمونی»، «هیمنة».
«غشو» در معنای ممدوح، نام زیبای صاحبان نور است،
که وقتی به یاد معالم ربانی آنها میافتی، نور نگاه علمی آنها، قلبتو نورانی میکنه و این مطلب از مفهوم واژه «غشی» استنباط میشود.
یکی از هزار واژه مترادف نور ولایت.
+ واژههایی که مفهوم «همانندسازی» دارند.
مفهوم «استيلاء» در تمام مصادیق کاربردی واژه « غشى» وجود دارد!
(استيلاء و الستر و الحلول و النفوذ)
«غشى الشيء غشيانا: نزل به»
میگن: به جونش افتاد! به دلش افتاد!
نور علم که از مافوق به مادون اصابت میکنه، اونو تحت تاثیر عظمت خودش قرار میده و اونو حالیبهحالی میکنه و از خود بیخود میکنه و انگاری عقلشو متاثّر میکنه «ذهب عقله»، به این حالت پوشش علمی مافوق بر مادون که توام با غلبه و نور و روشنایی و ارتقاء عقل و افزایش علم و فهم و نور و … است، حالت غشیۀ گفته میشود!
حال دل صاحبان نور وقتی که مطلب علمی رو از مافوقشون میگیرن و میفهمن و قلبشون نورانی میشه و انگاری از خود بیخود میشن، این واژۀ «غشی» است که این حال دل رو توصیف میکنه!
تو گویی غشائی از نور و حالهای از نور، این قلوب مقدس رو در بر میگیره!
پس «غشى» پوششی است از جانب مافوق بر مادون که بر او تفوق و استیلا دارد «ستر حتّى يستولى به و يحلّ فيه».
«إِذْ يَغْشَى السِّدْرَةَ ما يَغْشى»
مافوق علمی صاحبان نور، قلب سلیم اونها رو پوشش علمی میده و کمکشون میکنه و به اونا مطلب علمی رو میفهمونه و عقلشونو ارتقاء میده.
[فضو – غشی]:
«أفضى الى المرأة: غشيها»
[صحو – غشی – مافوق]:
وقتی که قلبت نور علی نور میشه، انگاری تازه از خواب بیدار میشی «صحو» و قلبت حقایقی رو درک میکنه که اصلا روحت هم از اونا خبر نداشته!
نگاه آل محمد ع به قلبت، توام با حالت «غشیۀ» میباشد و این راه تفهیم مطلب علمی است، بطوریکه در اون لحظه از خوشحالی فهمیدن این موضوع، میخوای سکته کنی!
وَ لَقَدْ رَآهُ نَزْلَةً أُخْرى عِنْدَ سِدْرَةِ الْمُنْتَهى عِنْدَها جَنَّةُ الْمَأْوى إِذْ يَغْشَى السِّدْرَةَ ما يَغْشى
سبق أنّ السدرة بمعنى التحيّر، و التحيّر يحصل في أثر الاستغراق في التوجّه أو بتحوّل عالم حياته كما في الموت و البعث، و بالحيرة تتحصّل حالة الانقطاع الصرف عمّا دون مورد التوجّه.
و في هذه الحالة (الهيمان و الصحو و السكر) يتجلّى نور الحقّ مستوليا على القلب و يغشاه، بحيث لا يبقى من أنانيّته أثر.
ما كَذَبَ الْفُؤادُ ما رَأى.
و هذه الحالة قريبة من الصحو المصطلح.
[تجلی – نبوّت – غشیۀ]:
امام صادق علیه السلام:
قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ص جُعِلْتُ فِدَاكَ
الْغَشْيَةُ الَّتِي كَانَتْ تُصِيبُ رَسُولَ اللَّهِ ص إِذَا نَزَلَ عَلَيْهِ الْوَحْيُ
قَالَ فَقَالَ
ذَلِكَ إِذَا لَمْ يَكُنْ بَيْنَهُ وَ بَيْنَ اللَّهِ أَحَدٌ
ذَاكَ إِذَا تَجَلَّى اللَّهُ لَهُ
قَالَ ثُمَّ قَالَ
تِلْكَ النُّبُوَّةُ يَا زُرَارَةُ وَ أَقْبَلَ يَتَخَشَّعُ.
مَا الْمَسْئُولُ أَعْلَمَ بِهَا مِنَ السَّائِلِ!
امام صادق علیه السلام:
«عَنِ الصَّادِقِ ع قَالَ
قَالَ عِيسَى ع لِجَبْرَئِيلَ
مَتَى قِيَامُ السَّاعَةِ؟
فَانْتَفَضَ جَبْرَئِيلُ انْتِفَاضَةً أُغْمِيَ عَلَيْهِ مِنْهَا
فَلَمَّا أَفَاقَ قَالَ يَا رُوحَ اللَّهِ
مَا الْمَسْئُولُ أَعْلَمَ بِهَا مِنَ السَّائِلِ
وَ لَهُ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ لا تَأْتِيكُمْ إِلَّا بَغْتَةً.»
عيسى بن مريم عليهما السلام از جبرئيل عليه السلام پرسيد:
كى قيامت بر پا مى شود؟
جبرئيل چنان بيتاب و مضطرب شد كه از هوش رفت و چون به هوش آمد، گفت:
اى روح اللّه!
سؤال شونده در اين باره بيشتر از سؤال كننده نمىداند.
و هر كس در آسمانها و زمين است، از آنِ خداست.
قيامت سراغ شما نمىآيد مگر ناگهانى و بىخبر.
[سوالی که جوابش فقط نزد مافوقه ، مادون چه جوابی داره بده غیر از اینکه از ترس اینکه اظهار نظری نادرست از جانب خودش بخواد بکنه اصلا غش میکنه و هنگ میکنه و جوابی نداره بده و نباید جوابی بده.]
مَنْ لِي بَعْدَكَ؟ اللَّهُ وَ وَصِيِّي!
«مَنْ لِي وَ لِوُلْدِي بَعْدَكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ؟»
«اللَّهُ بَعْدِي وَ وَصِيِّي صالِحُ الْمُؤْمِنِينَ!»
مُحَمَّدِبْنِعَبْدِاللَّهبْنِأَبِیرَافِعٍ قَالَ
لَمَّا کَانَ الْیَوْمُ الَّذِی تُوُفِّیَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) غُشِیَ عَلَیْهِ ثُمَّ أَفَاقَ
وَ أَنَا أَبْکِی وَ أُقَبِّلُ یَدَیْهِ وَ أَقُولُ
مَنْ لِی وَ لِوَالِدَیَّ بَعْدَکَ یَا رَسُولَ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله)
قَالَ لَکَ اللَّهُ بَعْدِی وَ وَصِیِّی صالِحُ الْمُؤْمِنِینَ عَلِیُّبْنُأَبِیطَالِبٍ (علیه السلام).
پیامبر (صلی الله علیه و آله):
محمّدبنعبداللهبنابیرافع گوید:
هنگامیکه رحلت رسول خدا (صلی الله علیه و آله)، فرا رسید،
ایشان از هوش رفتند؛ سپس به هوش آمدند،
درحالیکه من گریه میکردم و دستان ایشان را میبوسیدم و میگفتم:
«ای رسول خدا (صلی الله علیه و آله)! بعد از شما، من و پسرم چه کسی را داریم»؟
فرمود: «بعد از من خدا را داری و جانشین من، صالح المؤمنین علیّبنابیطالب (علیه السلام) را».
حسود به معلّم نورانی خودش میگه دیوانه!
[سورة الدخان (۴۴): الآيات ۱۲ الى ۲۱]
ثُمَّ تَوَلَّوْا عَنْهُ وَ قالُوا مُعَلَّمٌ مَجْنُونٌ (۱۴)
پس، از او روى برتافتند و گفتند: «تعليميافتهاى ديوانه است.»
معارین و معاندین حسود، وقتی چشمشون به علوم ربانی و نورانی میافتد، بجای اقرار به فضل علمی نگارنده، از روی حسد و عناد میگویند: این کدام دیوانه «مُعَلَّمٌ مَجْنُونٌ» است که این مطالب را نوشته! اهل حسادت هیچوقت حال صاحبان نور را به هنگام اخذ علوم آل محمد ع درک نمیکنند که چه امر عظیمی است «ثَقُلَ عَلَيْهَا الْوَحْيُ» و نمیدانند چه نامی بر این حالت نورانیّت قلب بگذارند «أَخَذَهُ الْغَشْيُ»، اما از روی مرض حسادت قلبی خود، به اشتباه میافتند «زیغ»، و آن را علامت جنون و دیوانگی بیان میکنند!
حال آنکه تنها بشری که تحمل نزول وحی و کلام و علم الهی را دارند، آل محمد ع هستند و این حالت، تظاهر اثر ارتباط علمی با مافوق است که در حد و توان احدی نیست، حتی موسی ع با آن عظمتش در کوه طور که با واسطه آل محمد ع کسب علم الهی نمود، غش کرد «صعق» و مُرد و دوباره باذن الهی او را زنده کردند و این مطلب اشاره به این دارد که هرکسی استطاعت اخذ علم از مافوق علمی ندارد و این اخذ علم که نوعی ارتباط علمی با مافوق در آن لحظه است، قطعا آثار جسمی خاصی در شخص گیرندۀ علم خواهد گذاشت که فهم این حال ممکن نیست!
«فَارْتَقِبْ أَيْ اصْبِرْ يَوْمَ تَأْتِي السَّماءُ بِدُخانٍ مُبِينٍ
قَالَ ذَلِكَ إِذَا خَرَجُوا فِي الرَّجْعَةِ مِنَ الْقَبْرِ تَغْشَى النَّاسَ كُلَّهُمُ الظُّلْمَةُ فَيَقُولُوا هذا عَذابٌ أَلِيمٌ رَبَّنَا اكْشِفْ عَنَّا الْعَذابَ إِنَّا مُؤْمِنُونَ فَقَالَ اللَّهُ رَدّاً عَلَيْهِمْ أَنَّى لَهُمُ الذِّكْرى فِي ذَلِكَ الْيَوْمِ وَ قَدْ جاءَهُمْ رَسُولٌ مُبِينٌ أَيْ رَسُولٌ قَدْ بَيَّنَ لَهُمْ ثُمَّ تَوَلَّوْا عَنْهُ وَ قالُوا مُعَلَّمٌ مَجْنُونٌ قَالَ قَالُوا ذَلِكَ لَمَّا نَزَلَ الْوَحْيُ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ ص وَ أَخَذَهُ الْغَشْيُ فَقَالُوا هُوَ مَجْنُونٌ
ثُمَّ قَالَ إِنَّا كاشِفُوا الْعَذابِ قَلِيلًا إِنَّكُمْ عائِدُونَ يَعْنِي إِلَى الْقِيَامَةِ وَ لَوْ كَانَ قَوْلُهُ يَوْمَ تَأْتِي السَّماءُ بِدُخانٍ مُبِينٍ فِي الْقِيَامَةِ لَمْ يَقُلْ إِنَّكُمْ عَائِدُونَ لِأَنَّهُ لَيْسَ بَعْدَ الْآخِرَةِ وَ الْقِيَامَةِ حَالَةٌ يَعُودُونَ إِلَيْهَا
ثُمَّ قَالَ يَوْمَ نَبْطِشُ الْبَطْشَةَ الْكُبْرى يَعْنِي فِي الْقِيَامَةِ إِنَّا مُنْتَقِمُونَ.»
«ثَقُلَ عَلَيْهَا الْوَحْيُ»:
«عَنْ عَلِيٍّ ع قَالَ
كَانَ الْقُرْآنُ يَنْسَخُ بَعْضُهُ بَعْضاً
وَ إِنَّمَا كَانَ يُؤْخَذُ مِنْ أَمْرِ رَسُولِ اللَّهِ ص بِآخِرِهِ
فَكَانَ مِنْ آخِرِ مَا نَزَلَ عَلَيْهِ سُورَةُ الْمَائِدَةِ نَسَخَتْ مَا قَبْلَهَا وَ لَمْ يَنْسَخْهَا شَيْءٌ
فَلَقَدْ نَزَلَتْ عَلَيْهِ وَ هُوَ عَلَى بَغْلَتِهِ الشَّهْبَاءَ
وَ ثَقُلَ عَلَيْهَا الْوَحْيُ حَتَّى وَقَفَ وَ تَدَلَّى بَطْنُهَا حَتَّى رُئِيَتْ سُرَّتُهَا تَكَادُ تَمَسُّ الْأَرْضَ
وَ أُغْمِيَ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ ص حَتَّى وَضَعَ يَدَهُ عَلَى ذُؤَابَةِ مُنَبِّهِ بْنِ وَهْبٍ الْجُمَحِيِّ
ثُمَّ رُفِعَ ذَلِكَ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ ص فَقَرَأَ عَلَيْنَا سُورَةَ الْمَائِدَةِ
فَعَمِلَ رَسُولُ اللَّهِ ص وَ عَمِلْنَا»
[سورة سبإ (۳۴): الآيات ۱۵ الى ۱۹]
وَ جَعَلْنا بَيْنَهُمْ وَ بَيْنَ الْقُرَى الَّتِي بارَكْنا فِيها قُرىً ظاهِرَةً
وَ قَدَّرْنا فِيهَا السَّيْرَ سِيرُوا فِيها لَيالِيَ وَ أَيَّاماً آمِنِينَ (۱۸)
و ميان آنان و ميان آبادانيهايى كه در آنها بركت نهاده بوديم شهرهاى متّصل به هم قرار داده بوديم،
و در ميان آنها مسافت را، به اندازه، مقرر داشته بوديم.
در اين [راه]ها، شبان و روزان آسودهخاطر بگرديد.
وجود واسطۀ اخذ علم از آل محمد ع کار را برای اهل نور راحت میکند و با احراز هویت صاحبان نور در ملک و در ملکوت قلب، فهم علوم نورانی امکان پذیر میگردد و سختی رضایت به تقدیرات و دل کندن از تمناها آسان میشود.
(1) إِذَا أَتَاهُ الْوَحْيُ مِنَ اللَّهِ وَ بَيْنَهُمَا جَبْرَئِيلُ ع
(2) إِذَا أَتَاهُ الْوَحْيُ وَ لَيْسَ بَيْنَهُمَا جَبْرَئِيلُ ع
[وَ إِنَّمَا ذَلِكَ عِنْدَ مُخَاطَبَةِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ إِيَّاهُ بِغَيْرِ تَرْجُمَانٍ وَ وَاسِطَةٍ]
(السَّبْتَةُ = الغشیۀ): چون کار سنگینیه!
قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع
كَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِذَا أَتَاهُ الْوَحْيُ مِنَ اللَّهِ وَ بَيْنَهُمَا جَبْرَئِيلُ ع يَقُولُ هُوَ ذَا جَبْرَئِيلُ وَ قَالَ لِي جَبْرَئِيلُ
وَ إِذَا أَتَاهُ الْوَحْيُ وَ لَيْسَ بَيْنَهُمَا جَبْرَئِيلُ تُصِيبُهُ تِلْكَ السَّبْتَةُ وَ يَغْشَاهُ مِنْهُ مَا يَغْشَاهُ لَثَقُلَ الْوَحْيُ عَلَيْهِ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ.
[فکر نکن اتباع از اصل، تو رو از فروع باز میداره «اشْتَغَلْتُ عَنْهَا»،
اگه لازم باشه برات ردّ شمس هم میکنن «اللَّهُمَّ ارْدُدِ الشَّمْسَ عَلَى عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ»
نگران نباش، از مافوقت تبعیت کن «فَإِنَّ اللَّهَ تَعَالَى يُجِيبُكَ لِطَاعَتِكَ لِلَّهِ وَ رَسُولِهِ»!
دنبال کسب نور علم از مافوقت باش، چیزی از تو فوت نمیشه!
از اینکه قلبا در معیت صاحبان نور باشی، از هیچ نظر نگرانی به خودت راه نده!
در راه کسب علم از این مصادر نور، هیچ چیز از تو فوت نخواهد شد، اینو یقین بدان!]:
« أَوْحَى اللَّهُ إِلَى نَبِيِّهِ مُحَمَّدٍ ص فَتَغَشَّاهُ الْوَحْيُ
فَسَتَرَهُ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ بِثَوْبِهِ حَتَّى غَابَتِ الشَّمْسُ
فَلَمَّا سُرِّيَ عَنْهُ ع قَالَ يَا عَلِيُّ مَا صَلَّيْتَ الْعَصْرَ
قَالَ يَا رَسُولَ اللَّهُ اشْتَغَلْتُ عَنْهَا
فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص
اللَّهُمَّ ارْدُدِ الشَّمْسَ عَلَى عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ وَ قَدْ كَانَتْ غَابَتْ
فَرَجَعَتْ حَتَّى بَلَغَتِ الشَّمْسُ حُجْرَتِي وَ نِصْفَ الْمَسْجِدِ »
«يُغْشِي اللَّيْلَ النَّهارَ إِنَّ في ذلِكَ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ» + «قبض و بسط»
الغاشیة، التغابن، النور الولایة!
+ «تمنا فدای تقدیر یا تقدیر فدای تمنا»
در هر حادثه و تقدیری که برای شخص پیش میاد، یا در این امتحان و ابتلای الهی، شخص، تمنا رو فدای تقدیر میکنه و عاقبت ابدی بهشتی رو برای خودش خلق میکنه و یا تقدیر رو فدای تمنای خودش میکنه و عاقبت ابدی جهنمی رو برای خودش خلق میکنه!
این میشه داستان غاشیة! داستان تغابن!
داستان هزار واژه مترادف نور و مترادف حسد، که تقابل و رویارویی این دو گزینه در ملکوت قلبها برای تمحیص و غربال قلوب، با خواست و اراده و مشیت الهی برای هر بندهای تقدیر میشه!
مشتقات ریشۀ «غشو» در آیات قرآن:
خَتَمَ اللَّهُ عَلى قُلُوبِهِمْ وَ عَلى سَمْعِهِمْ وَ عَلى أَبْصارِهِمْ غِشاوَةٌ وَ لَهُمْ عَذابٌ عَظيمٌ (7)
ثُمَّ أَنْزَلَ عَلَيْكُمْ مِنْ بَعْدِ الْغَمِّ أَمَنَةً نُعاساً يَغْشى طائِفَةً مِنْكُمْ وَ طائِفَةٌ قَدْ أَهَمَّتْهُمْ أَنْفُسُهُمْ يَظُنُّونَ بِاللَّهِ غَيْرَ الْحَقِّ ظَنَّ الْجاهِلِيَّةِ يَقُولُونَ هَلْ لَنا مِنَ الْأَمْرِ مِنْ شَيْءٍ قُلْ إِنَّ الْأَمْرَ كُلَّهُ لِلَّهِ يُخْفُونَ في أَنْفُسِهِمْ ما لا يُبْدُونَ لَكَ يَقُولُونَ لَوْ كانَ لَنا مِنَ الْأَمْرِ شَيْءٌ ما قُتِلْنا هاهُنا قُلْ لَوْ كُنْتُمْ في بُيُوتِكُمْ لَبَرَزَ الَّذينَ كُتِبَ عَلَيْهِمُ الْقَتْلُ إِلى مَضاجِعِهِمْ وَ لِيَبْتَلِيَ اللَّهُ ما في صُدُورِكُمْ وَ لِيُمَحِّصَ ما في قُلُوبِكُمْ وَ اللَّهُ عَليمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ (154)
لَهُمْ مِنْ جَهَنَّمَ مِهادٌ وَ مِنْ فَوْقِهِمْ غَواشٍ وَ كَذلِكَ نَجْزِي الظَّالِمينَ (41)
إِنَّ رَبَّكُمُ اللَّهُ الَّذي خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ في سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوى عَلَى الْعَرْشِ يُغْشِي اللَّيْلَ النَّهارَ يَطْلُبُهُ حَثيثاً وَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ وَ النُّجُومَ مُسَخَّراتٍ بِأَمْرِهِ أَلا لَهُ الْخَلْقُ وَ الْأَمْرُ تَبارَكَ اللَّهُ رَبُّ الْعالَمينَ (54)
هُوَ الَّذي خَلَقَكُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَةٍ وَ جَعَلَ مِنْها زَوْجَها لِيَسْكُنَ إِلَيْها فَلَمَّا تَغَشَّاها حَمَلَتْ حَمْلاً خَفيفاً فَمَرَّتْ بِهِ فَلَمَّا أَثْقَلَتْ دَعَوَا اللَّهَ رَبَّهُما لَئِنْ آتَيْتَنا صالِحاً لَنَكُونَنَّ مِنَ الشَّاكِرينَ (189)
إِذْ يُغَشِّيكُمُ النُّعاسَ أَمَنَةً مِنْهُ وَ يُنَزِّلُ عَلَيْكُمْ مِنَ السَّماءِ ماءً لِيُطَهِّرَكُمْ بِهِ وَ يُذْهِبَ عَنْكُمْ رِجْزَ الشَّيْطانِ وَ لِيَرْبِطَ عَلى قُلُوبِكُمْ وَ يُثَبِّتَ بِهِ الْأَقْدامَ (11)
وَ الَّذينَ كَسَبُوا السَّيِّئاتِ جَزاءُ سَيِّئَةٍ بِمِثْلِها وَ تَرْهَقُهُمْ ذِلَّةٌ ما لَهُمْ مِنَ اللَّهِ مِنْ عاصِمٍ كَأَنَّما أُغْشِيَتْ وُجُوهُهُمْ قِطَعاً مِنَ اللَّيْلِ مُظْلِماً أُولئِكَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فيها خالِدُونَ (27)
أَلا إِنَّهُمْ يَثْنُونَ صُدُورَهُمْ لِيَسْتَخْفُوا مِنْهُ أَلا حينَ يَسْتَغْشُونَ ثِيابَهُمْ يَعْلَمُ ما يُسِرُّونَ وَ ما يُعْلِنُونَ إِنَّهُ عَليمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ (5)
أَ فَأَمِنُوا أَنْ تَأْتِيَهُمْ غاشِيَةٌ مِنْ عَذابِ اللَّهِ أَوْ تَأْتِيَهُمُ السَّاعَةُ بَغْتَةً وَ هُمْ لا يَشْعُرُونَ (107)
وَ هُوَ الَّذي مَدَّ الْأَرْضَ وَ جَعَلَ فيها رَواسِيَ وَ أَنْهاراً وَ مِنْ كُلِّ الثَّمَراتِ جَعَلَ فيها زَوْجَيْنِ اثْنَيْنِ يُغْشِي اللَّيْلَ النَّهارَ إِنَّ في ذلِكَ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ (3)
سَرابيلُهُمْ مِنْ قَطِرانٍ وَ تَغْشى وُجُوهَهُمُ النَّارُ (50)
فَأَتْبَعَهُمْ فِرْعَوْنُ بِجُنُودِهِ فَغَشِيَهُمْ مِنَ الْيَمِّ ما غَشِيَهُمْ (78)
أَوْ كَظُلُماتٍ في بَحْرٍ لُجِّيٍّ يَغْشاهُ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ سَحابٌ ظُلُماتٌ بَعْضُها فَوْقَ بَعْضٍ إِذا أَخْرَجَ يَدَهُ لَمْ يَكَدْ يَراها وَ مَنْ لَمْ يَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ نُوراً فَما لَهُ مِنْ نُورٍ (40)
يَوْمَ يَغْشاهُمُ الْعَذابُ مِنْ فَوْقِهِمْ وَ مِنْ تَحْتِ أَرْجُلِهِمْ وَ يَقُولُ ذُوقُوا ما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ (55)
وَ إِذا غَشِيَهُمْ مَوْجٌ كَالظُّلَلِ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصينَ لَهُ الدِّينَ فَلَمَّا نَجَّاهُمْ إِلَى الْبَرِّ فَمِنْهُمْ مُقْتَصِدٌ وَ ما يَجْحَدُ بِآياتِنا إِلاَّ كُلُّ خَتَّارٍ كَفُورٍ (32)
أَشِحَّةً عَلَيْكُمْ فَإِذا جاءَ الْخَوْفُ رَأَيْتَهُمْ يَنْظُرُونَ إِلَيْكَ تَدُورُ أَعْيُنُهُمْ كَالَّذي يُغْشى عَلَيْهِ مِنَ الْمَوْتِ فَإِذا ذَهَبَ الْخَوْفُ سَلَقُوكُمْ بِأَلْسِنَةٍ حِدادٍ أَشِحَّةً عَلَى الْخَيْرِ أُولئِكَ لَمْ يُؤْمِنُوا فَأَحْبَطَ اللَّهُ أَعْمالَهُمْ وَ كانَ ذلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسيراً (19)
وَ جَعَلْنا مِنْ بَيْنِ أَيْديهِمْ سَدًّا وَ مِنْ خَلْفِهِمْ سَدًّا فَأَغْشَيْناهُمْ فَهُمْ لا يُبْصِرُونَ (9)
يَغْشَى النَّاسَ هذا عَذابٌ أَليمٌ (11)
أَ فَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ وَ أَضَلَّهُ اللَّهُ عَلى عِلْمٍ وَ خَتَمَ عَلى سَمْعِهِ وَ قَلْبِهِ وَ جَعَلَ عَلى بَصَرِهِ غِشاوَةً فَمَنْ يَهْديهِ مِنْ بَعْدِ اللَّهِ أَ فَلا تَذَكَّرُونَ (23)
وَ يَقُولُ الَّذينَ آمَنُوا لَوْ لا نُزِّلَتْ سُورَةٌ فَإِذا أُنْزِلَتْ سُورَةٌ مُحْكَمَةٌ وَ ذُكِرَ فيهَا الْقِتالُ رَأَيْتَ الَّذينَ في قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ يَنْظُرُونَ إِلَيْكَ نَظَرَ الْمَغْشِيِ عَلَيْهِ مِنَ الْمَوْتِ فَأَوْلى لَهُمْ (20)
إِذْ يَغْشَى السِّدْرَةَ ما يَغْشى (16)
فَغَشَّاها ما غَشَّى (54)
وَ إِنِّي كُلَّما دَعَوْتُهُمْ لِتَغْفِرَ لَهُمْ جَعَلُوا أَصابِعَهُمْ في آذانِهِمْ وَ اسْتَغْشَوْا ثِيابَهُمْ وَ أَصَرُّوا وَ اسْتَكْبَرُوا اسْتِكْباراً (7)
[سورة الغاشية (۸۸): الآيات ۱ الى ۲۶]
هَلْ أَتاكَ حَديثُ الْغاشِيَةِ (1)
وَ اللَّيْلِ إِذا يَغْشاها (4)
وَ اللَّيْلِ إِذا يَغْشى (1) وقتی که حسادت، همۀ قلب رو کاور میکنه!