مقالات
نورِ دائم! نوری که معتادش میشی! أُكُلُها دائِمٌ!
Permanent light! The light you get addicted to! «دوم» یکی از هزار واژه مترادف «نور» است.در فرهنگ لغات عربی مینویسند:«تدويم الخمر: جعل الخمر من يشربها ثابتا معتادا بها بالاستمرار»«تدويم الخمر…
بیشتر بخوانیداحساس مسئولیت! وَ قِفُوهُمْ إِنَّهُمْ مَسْؤُلُونَ!
responsibility! الفبای نورانی، نسخه های نورانی(س أ ل – احساس مسئولیت! وَ قِفُوهُمْ إِنَّهُمْ مَسْؤُلُونَ!)برای مشاهده نسخه تصویری (ولاگ) کلیک کنیدبرای شنیدن نسخه شنیداری (پادکست) کلیک کنید«فَمِنْهُمْ مَنْ قَضى نَحْبَهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ يَنْتَظِرُ…
بیشتر بخوانیدبا نور، همکاری کنید! بازی دو نفره!
Collaborate with the light! «عون» یکی از هزار واژه مترادف «نور» است.در فرهنگ لغات عربی مینویسند:«العَوْنُ: الظَّهِيرُ عَلَى الْأَمْرِ»«عَوْن: يارى و پشتیبانی» «فُلَانٌ عَوْنِي: فلانى يار و كمك من است.»«تَعاوُن:…
بیشتر بخوانیدشارژر نورانی! فُلک مشحون!
Luminous charger! «شحن» یکی از هزار واژه مترادف «نور» است.در فرهنگ لغات عربی مینویسند:«شاحن البطَّاريّة: شارژر باطری»«أَشْحَنَ للبكاء: امتلأت نفسه لتهيّئه له، جانش سرشار از اندوه و اشك شد.»«أَشْحَنَ المكانَ:…
بیشتر بخوانیدکجا میخوای فرار کنی؟! عبد آبق! إِذْ أَبَقَ إِلَى الْفُلْكِ الْمَشْحُونِ!
Wanted!Where do you want to escape? «ابق» یکی از هزار واژه مترادف «حسد» است.در فرهنگ لغات عربی مینویسند:«أَبَقَ العبد: إذا هرب، بنده گریزپا، گريخت و فرار كرد و خود را…
بیشتر بخوانیدنورِ بی غلّ و غش! إِلاَّ عِبادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ!
pure light! «خلص» یکی از هزار واژه مترادف «نور» است.در فرهنگ لغات عربی مینویسند:«خَلَصَ الماءُ مَن الكَدَر: آب صاف شد.» (دستگاه تصفیه آب)«خلاصة السمن: و هو ما يلقى فيه تمر…
بیشتر بخوانیدنورِ تربیت! حسودِ بیتربیت! أَ لَسْتُ بِرَبِّكُمْ قالُوا بَلى! الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ!
The compassionate God provides the grounds for nurturing His servants in this world!The light of education! Uneducated jealous! مربّی آموزش رانندگی«علامت: راننده تحت تعلیم»: «تحت تربية الربّان»«Driver Under Instruction»«Learner Driver»…
بیشتر بخوانیدنورِ بیعیب و نقص! عصمت نورانی! وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ!
the impeccability light! «عصم» یکی از هزار واژه مترادف «نور الولایة» است.در فرهنگ لغات عربی مینویسند:«عَصَمَهُ الطَّعَامُ: منَعه من الجُوع»«العصمة، المنع، النّور»«العِصَام مِنَ الْقِرْبَة: بند مشك» «العِصَام مِن الوِعَاء: دسته…
بیشتر بخوانیدنوری که نمیتونی ازش دل بکنی! چشمانِ خیره به نور! رَبِّ أَوْزِعْنِی أَنْ أَشْکُرَ نِعْمَتَکَ الَّتِی أَنْعَمْتَ عَلَیَّ وَ عَلَى وَالِدَیَّ!
Staring at the light! «شکر» یکی از هزار واژه مترادف «نور الولایة» است.در فرهنگ لغات عربی مینویسند:«عَيْنٌ شَکری»قلبی که با نور، «چشم و دلش سیره!»«فرس شکور»: اسبی که چشمش به…
بیشتر بخوانیدحسود، بیهدف و سرگردان! مِنْ فِرْعَوْنَ إِنَّهُ كانَ عالِياً مِنَ الْمُسْرِفِينَ!
Jealous; aimless and confused! اهل حسادت، پشههای سرگردانند!«سرف» یکی از هزار واژه مترادف «حسد» است.در فرهنگ لغات عربی مینویسند:«السُّرْفَةُ: دويبّة تأكل الورق، كرم ابريشم كه زياد برگ مىخورد.»«سَرَفَتِ الأُمُّ وَلَدَهَا:…
بیشتر بخوانید