Believable Light!
A heart whose light mechanism is activated and witnesses this light believes in God!
نورِ باورکردنی!
چه کسی خدا را باور دارد؟!
چه کسی خدا را باور ندارد؟!
کسی که مکانیسم نورانی قلبش فعال نشده باشد، یعنی اوامر نورانی الهی را با قلب خودش متوجه نشود و قبض و بسط نور قلب خود را درک نکند، چگونه می تواند خدا را باور داشته باشد؟!
تا زمانی که متوجه سَرَک کشیدن این نور به قلبت نشوی، خدا رو باور نخواهی کرد!
تلاش اهل نور برای انجام اعمال صالح از همین باور نورانی اونها سرچشمه میگیره!
برای ما، شناخت خدا در درک شناخت اوامر خدا خلاصه می شود. یعنی همینکه با قلبت بتونی نور و ظلمت خودتو بفهمی، در واقع متوجه اوامر نورانی خدای خودت میشی و اینجاست که با قلبت و با تمام وجودت نیروی الهی رو وجدان می کنی که خدایی هست، قدرتمند، که وارد کار میشه و اعمال قدرت میکنه و این اوامر نورانی مانند دستورات تابلوهای راهنمایی و رانندگی به راننده بینا و حواس جمع، اطلاع رسانی میکنه.
پس باورِ خدا یه چیز اجباری و زوری نیست که بشه به کسی این عقیده رو تحمیل کرد.
باورِ خدا، باور به نورِ مخلوقِ خداست که با قلب، اونو حسش میکنی. چیزی از جنس اخم و لبخند است.
در وجود ما عیب حسادت اینجوری تظاهر میکنه که ما رو به سمت تمناهای خودمون سوق میده! تمناهایی که مورد تایید تقدیرات خدا نیست!
و این دوراهی تمنا و تقدیر، دوراهی سخت انتخاب رو برای ما بوجود میاره.
قلبی که نورشو میفهمه، خدا رو باور داره!
قلبی که نورشو متوجه نشه، میشه گفت که باید هم خدا رو باور نداشته باشه، چون چیزی رو ندیده و متوجه نشده و لذا منطقی این است که این شخص بگوید من نمیدانم آیا خدایی هست یا نه! اما انکار خدا یعنی انکار درک نور و ظلمت قلب، یک اشتباه مرگبار است.
قلبی که فقط تاریکی رو دیده، تاریکی رو باور داره!
اگه یک بار نور رو تجربه کنی اونوقت باورش میکنی!
باور!
باور !!!
اصل این کلمه از ریشه «ور» بمعنی برگزیدن و برتری دادن و گرویدن است و بازشناختن و اعتقاد داشتن نیز معنی میدهد. و کلمه «واور» پهلوی و «باور» پارسی از ریشه «ور» پهلوی اشتقاق یافته است. معنی استوار، راست و یقین نیز میدهد.
در فرهنگ فارسی عمید و دهخدا آمده: کلمه باور یک اسم است در زبان پهلوی به معنای یقین، اعتقاد و عقیده.
شنیدی میگن: فلان چیزو ورداشتی؟ یا برداشتی؟
«ور داشتن» یعنی برگزیدن و انتخاب کردن و لذا باور داشتن موجب ورداشتن چیزی میشود که منتخب دل شماست.
انگاری چیزی رو ورمیداری که باور میداری!
باور میشه همون یقین! میشه ایمان! میشه عقیده! میشه هزار واژه مترادف «نور».
اهل نور، اهل باور و اهل تاریکی، ناباواراند.
برای اهل تاریکی که نور را تجربه نکردهاند، این نور، باورکردنی نیست!
چقدر منطقی است که بگویند من این نور را تجربه نکردهام. اما متاسفانه انکار کردن نور، برخورد غیرمنطقی بعضی از آنهایی است که نور را تجربه نکردهاند!
«نَحْنُ خَلَقْناكُمْ فَلَوْ لا تُصَدِّقُونَ، ماييم كه شما را آفريدهايم، پس چرا تصديق نمىكنيد؟»
اوامر نورانی خدا رو باید با قلبت متوجه بشی!
اینکه خواستهات این باشه که خدا رو در مُلک، آشکارا با چشم سر ببینی، خیلی اشتباهه!
«وَ إِذْ قُلْتُمْ يا مُوسى لَنْ نُؤْمِنَ لَكَ حَتَّى نَرَى اللَّهَ جَهْرَةً، و چون گفتيد: «اى موسى، تا خدا را آشكارا نبينيم، هرگز به تو ايمان نخواهيم آورد.»
باور کردن خدا، به این برمیگرده که با قلبت، اوامر نورانی الهی رو در زندگی روزمرهات تجربه کرده باشی!
قلب سلیم، باور میکند، اما قلب بیمار، باور نمیکند! مثل چشم بینا که نور را میبیند و باور میکند، اما نابینایی که نور را ندیده، چگونه باور کند که در مقابل خورشید ایستاده است؟!
«باور» یک واژه زیبای فارسی است و یکی از هزاران واژه مترادف «نور» است.
در حقیقت «باور»، همان فرایند نزدیک و درون قلب ماست! همان نور است که وقتی در قلب، مشتعل می شود چنان تاثیرگذار است که «باور میکنی» و اقدام میکنی! همان پروسهی انجام کارهاست! تا با قلبت چیزی رو باور نداشته باشی هرگز اقدام نخواهی کرد!
یقین همان باور است.
ایمان همان باور است.
اینکه میگن: با ایمان زندگی کنید! یعنی قلب، مدام نور رو در ملکوت خودش حس بنماید و این میشه برخورداری از نور روح ایمان در قلب سلیم اهل یقین.
برای اینکه بهتر متوجه بشیم اینجوری بگوییم:
انگاری خدا میگه: باورم کن! «believe me»، منو بفهم! منو درک کن! نور، فرایندی است که درکش میکنی، که درکت میکنه! میفهمی، که تو رو می فهمه و حواسش بهت هست! نور، فرایند درک کردن و درک شدن است! دیدن نور و درک نور و درک آرامش حاصل از این دیدن، به تو میفهمونه که یکی هست که تو رو خیلی خوب درک میکنه و باورت میکنه و باور، بهت میده، و آرومت میکنه و اینها همهاش فرایند نور است.
+ مقاله «داریم دیده میشیم! داریم شنیده میشیم!»
پس کسی که باور نداره یعنی اهل نور نیست! اهل امر و نهی نیست! یعنی سرپرستی نداره! یعنی خودش، خودشو اول میدونه، خودشو دومی و تابع سرپرست نورانیاش نمیدونه! یعنی متکبره! یعنی حسوده! یعنی خودسر است! باور ندارد! یعنی قلب سلیمی که نور رو بفهمه، نداره! پس کسی که باور ندارد و قلب سلیم ندارد، یعنی قلب ندارد، چون قلب و قلب سلیم، یعنی دائما متقلبِ در نور و ظلمت است و در حال عبرت گرفتن، و امر و نهی نورانی خود را دیدن و شنیدن و عمل کردن است.
باور یک چیز درونی و پنهان است لذا همان باطن و همان قلب و همان نفس نفیس گرانبها و همان گوهرِ با جوهرِ نورانیِ ناپیدایی است از دید همگان اما پیدا و آشکار برای صاحب این قلب سلیم و سرپرست نورانی او.
«باور» قدرت عجیبی داره!
واژه زیبای فارسی «باور»، خیلی خوب ما رو با فرایند نور آشنا میکنه!
باور همون نیروی محرکه قوی اولیه درون قلب است که شخص را مجاب میکند و متقاعد میکند که اقدام به کاری موافق آن عقیده انجام دهد. (چه باور صحیح و چه باور غلط).
این باور چیه و از کجا میاد؟
باور یه چیزی است که در تنهایی تنهای خودت، باهاشی! باضافه اونی! پس تنها نیستی! با اونی! و اون میشه همون نور همراه توست! در واقع همه مخلوقات زوج خلق شدهاند! با باورهاشون زندگی میکنند! با نوری زندگی می کنند که توی قلبشون حاکمه!
این باور، چه بخواهیم و چه نخواهیم، هست! یا باور خوب است و یا باور بد! یا نور هدایت است و یا تاریکی ضلالت! قلب، یا جای تاریکی است، و یا جای نور! خدا، دو تا قلب برای یه نفر قرار نداده «ما جَعَلَ اللَّهُ لِرَجُلٍ مِنْ قَلْبَيْنِ في جَوْفِهِ»
یا دل به خدا بستی یا دل به غیر خدا! ببین به کی دل بستی! باور، همون دلبستگی تو به یکی از دوتاست. اگه باورت درست باشه، خوب زندگی میکنی، اما اگه باورت اشتباه باشه، زندگی سختی خواهی داشت!
آیا خدا را باور کردهایم؟!
و خدا می گوید:
آیا سخن من را باور کردهای؟!
و اینکه خدا چگونه و با چه زبانی با بنده خویش سخن می گوید؟!
خداوند نوری در قلوب خلق میکند «الله نور السماوات و الارض» و با قبض و بسط این نور «الله یقبض و یبصط»، با صاحب این قلب سخن میگوید!
پس کلام الله همین «سخنان نورانی!» هستند! که هر کس به میزان سوادش، متوجه این امر الله خویش می شود.
اگه نورتو باور کنی، میتونی جلوی اشتباهاتتو بگیری!
این حضور و مشاهده نور در دل تاریکی است که آرامش قلبی را به همراه دارد.
«فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ»
«فَاسْتَعِذْ بِ نور اللَّهِ»
بدون این شمع نورانی، قلب، چه ظُلمانی و ترسناک میشود!