دکتر محمد شعبانی راد

چشم‌انتظار نور! فَلْيَنْظُرِ الْإِنْسانُ إِلى‏ طَعامِهِ!

I am waiting for the luminous command!
I am a dynamic heart!
My luminous mechanism is active!

«نظر» در معنای ممدوح، یکی از هزار واژه مترادف «نور الولایة»،
و در معنای مذموم، یکی از هزار واژۀ مترادف «حسد» است.
«چشم‌انتظار نور – چشم‌انتظار نار»:
اهل نور، با عمل به نور، چشم‌انتظار بهشت است،
اما اهل حسد با حسادتی که انجام میده، بایستی چشم‌انتظار نار جهنم باشه!
در فرهنگ لغات عربی می‌نویسند:
«
النَّظَرُ إلى الشي‏ء: مشاهدته»
+ «شهد»:
نور فرایندی است دیده‌شدنی!
حسد هم با تاریکی قلب، بخوبی دیده میشه و فهمیده میشه!
«النَّظَرُ: تأمل الشي‏ء بالعين»
قلبی که مکانیسم نورانی‌اش فعال شده، 
شاهد و ناظر نور است!
«فَلْيَنْظُرِ الْإِنْسانُ إِلى‏ طَعامِهِ»
یعنی باید قلبت پویا بشه و رزق علمی خودت رو – که همانا قبض و بسط نور دنیای درون توست – بخوبی ببینی و ناظر این اوامر نورانی باشی و آن را بخوبی بفهمی.
«قلب پویا – قلب ناظر – قلب شاهد».
«و شاهد و مشهود».
قلبی که مدام نورشو «حضور و غیاب» میکنه!
اینکه مدام حواسِت به نور قلبت باشه، میشه مجاهده نفس، میشه مجاهده قلبی!
انگاری کار سختیه، مثل جهاد! از اونم سخت‌تره! اما واجب و لازمه!
اولش سخته! یادبگیری، آسون میشه! شیرینه!!!
+ «
فرج – أَفْرَجُ‏ الثَّنَايا»

برای مشاهده نسخه تصویری (ولاگ) کلیک کنید.
برای شنیدن نسخه شنیداری (پادکست) کلیک کنید.

منتظر اوامر نورانی هستم! از پیش خود کاری انجام نمی‌دهم!
چشم‌انتظار نورم هستم!
انتظار نور، انتظار فرج و خود فرج است!
اهل انتظار، اهل نور هستند!
حسود، منتظر نمیمونه! خودش یه کاری میکنه!
با نظر خودش و با وسوسه های شیطان، یه کاری در راستای رسیدن به تمناهاش میکنه!

«النَّاظِرُ: السَّوَادُ الْأَصْغَرُ مِنَ العَيْنِ الَّذِى يُبْصِرُ بِهِ الْإِنْسَانُ شَخْصَهُ»
+ «بصر»
مفهوم واژه «نظر» از «مردمک» گرفته شده! + «رأی»

«نور فرج»: «چشم‌انتظارِ نور!»

امام صادق علیه السلام:
لَوَدِدْتُ أَنِّي وَ أَصْحَابِي فِي فَلَاةٍ مِنَ الْأَرْضِ حَتَّى نَمُوتَ أَوْ يَأْتِيَ اللَّهُ بِالْفَرَجِ‏.
مايلم من و اصحابم در بيابان خشکى باشيم در چنين شرايطى بميريم يا خدا فرج برساند.

نور فرج!

نظر بده! یعنی چی؟!
به قلبت نظارت داشته باش!
به قبض و بسط نور قلبت نظارت داشته باش!
حواست به نور و ظلمت قلبت باشه!
دستورات را ببین و اینجوری نگاه و نظر کن و نظر بگیر و حالا نظر بده!
وقتی نورتو نفهمیدی، چجوری میتونی نظر بدی؟
نظر ما نور ماست!
نظر ما نظر فرشتۀ مهربان ماست!
ما با فرشتۀ مهربان خود هم‌نظریم!
ما با شیطان درون خود هم نظر نیستیم!
چشم قلب ما در انتظار نظر فرشتۀ مهربان است!
به این میگن انتظار نور! انتظار فرج!
ما منتظریم که فرشتۀ مهربان نظرشو به اطلاع ما برسونه و اینجاست که ما به نور رسیدیم!
به فرج رسیدیم! این میشه انتظار فرج و خود فرج!
حسود منتظر نظر نورش نمیشه!
نظر شیطان رو میپذیره چون همسو با تمناهای اوست!
روزی میرسه که حسود نتیجۀ رفتارهای اشتباه و غلط حسدآلود خودشو نظاره کنه، اما دیگه راه برگشتی نیست و دوربرگردونی وجود نداره!
یوم ینظر المرء ما قدمت یداه!
این نظارت بایستی الآن صورت بگیره!
الآن باید ناظر حضور و غیاب نور قلبمون باشیم و حواسمونو جمع کنیم و پی به اشتباهاتمون ببریم. اشتباهاتی که ریشه‌اش عیب حسد است و رفتن به سمت تمناها و شیطان است
و این میشه رفتن به سمت نار جهنم.
الآن باید زود متوجه بشیم و برگردیم که فرصت برگشت هست اما بعدا چنین فرصتی نخواهد بود. پس واژۀ نظر میخواد بگه مترادف نور ولایته!
ما با نور، صاحب‌نظر میشیم و از اشتباه، برحذر میشیم
و سرنوشت آتش (نار) رو با نور عوض میکنیم، ان شاء الله تعالی.
«چشم‌انتظار دیدن و فهمیدن قبض و بسط نور قلب»
+ «خدایا منظورت چیه؟!»

[سورة عبس (80): الآيات 24 الى 42]
فَلْيَنْظُرِ الْإِنْسانُ إِلى‏ طَعامِهِ (24)
پس انسان بايد به خوراك خود بنگرد،
+ «قبض و بسط»
باید قلب، ناظر بر نور معرفت امام ع خود باشد، [قلب ناظر] و از این طعام علمی او بهره‌مند گردد و صاحب‌نظر، وگرنه به این قلب نمیشه گفت قلب مفید، قلب سلیم، قلب ساعی، … و هزار واژه دیگه …

تا حالا چند بار این سوال رو از شما پرسیدند؟!
نظرت چیه؟!
اهل یقین میگه: با منی؟
میگه: آره!
میگه من هنوز نظری ندارم!
هنوز دستور العملی از مافوقم با قلبم در این رابطه دریافت نکردم لذا نظری ندارم!
هنوز نوری درک نکردم! هنوز برام روشن نیست! هنوز برام معلوم نیست!
میدونی، آخه نظر، برای من نام زیبای معلم و آیات محکم موید اندیشه اوست، لذا نظر من همون نظر معلم (در ملک و در ملکوت) است، هر چی او بگه، هر چی او نظر بده، و تا چشم قلب من به این نظر روشن نشه، من منتظر این نظر میمانم و به غیر آل محمد ع نظری نمی‌نمایم.
«لا اله الا الله»
منتظرم تا برهان رب خودم را نظاره کنم «رأی برهان ربه»!
انتظار کار اهل یقینه که میدونه نظر چیه که باید منتظرش باشه و تا نظر رو ببینه، میشناسه و قبولش میکنه! با قلبش نظر رو میشناسه و می‌فهمه!
«نظر» برای اهل یقین نام معلم و آیات محکم موید اندیشه اوست.
پس می پرسی نظرت چیه؟
میگم نظرم، نظر معلم منه! من با نور هم‌نظرم!
چون نظر معلم در ملک و در ملکوت، یعنی اون چیزی و منظره ای که او ناظرش هست، یعنی نور علم آل محمد ع و منهم نظرم نظر اونه و با او هم‌نظر و هم‌عقیده‌ام و هر چی او بگه همونه!
تا وقتی هم با قلبم چیزی رونفهمم، بی‌نظرم و نظری ندارم، در عین حال بدنبال نظرات سوء لیدرهای سوء نیستم و نظر اونا رو تایید نمی‌کنم.
پس «نظر» هم از سر همان هزار واژه مترادف نور ولایت است!
التحقیق مفهوم «رؤية في تعمّق و تحقيق في موضوع مادّىّ أو معنوىّ، ببصر أو ببصيرة» را آورده.
+ «رأی»: «opinion»

[نظر – قبض و بسط]:
مناظره اهل یقین و معلم در ملکوت:
«تَنَاظَرَ القومُ: آن قوم بر يكديگر نگريستند.»
قاعده مناظره اینه که تو نظراتتو به اون میگی، اونم نظراتشو به تو میگه و این میشه مناظره.
اما اهل یقین که برای خودش یه دنیا نظر داره، وقتی چشمش به نور معلم در ملکوت می‌افته، تمام نظراتشو فراموش میکنه، چون انگاری به نور برق وصل شده و شوکه میشه و این مناظره عملا میشه یه طرفه یعنی فقط اهل یقین ناظر نور ولایتی و علمی معلم خودش در ملکوت می شود و این مفهوم زیبای واژه نظر است.
«تَنَظَّرَهُ: او را با چشم خود نگريست.»
معنای زیبای انتظار همینه!
در این مناظره است که اهل یقین می‌فهمد که باید از نورش اطاعت کند!
نور کجا و ما کجا؟!!!
اصلا باید فقط او را تماشا کرد و لذت برد و از نورش بهره گرفت و تلاش نمود که در مورد اجرای اوامر نورانی، بسان او شد. یعنی باید در اون موردی که نور امر میکنه، عین همون دستور رو اجرا نمود و هیچگونه تحریف و تغییری در آن ایجاد ننمود.
«المُنَاظِر: مانند و بسان و همسان»
در مناظره طرفین خودشونو نظیر هم می دونن و هم وزن هم میدونن که اومدن با هم دارن کشتی سیاسی میگیرن! اما اهل یقین که تو خیال خودش، خودشو خیلی کشتی گیر می بینه وقتی نظر به نور مافوق میکنه و این منظره و چشم انداز بی نظیر رو تماشا میکنه «المَنْظَرَة: چشم انداز و دور نما» از هوش میره و دیگه ضربه فنی شده و از خودش هیچی نداره بگه و سراپای وجودش میشه اطاعت محض، چون قلبش چیزی رو نظاره کرده و فهمیده که برای دیگران که مشغول معصیت اند و پشت به نور ولایت نموده اند نامفهوم است. قلب اهل یقین منظور با ارزش رو پیدا کرده! تازه می فهمه تنها چیز با ارزشی که ارزش نظاره کردن داره چیه و چقدر خودشو معطل منظره‌های بی‌ارزش نموده است!
و افسوس! …
قلبی میتونه گناه نکنه که به نور ولایت پرنور شده باشه.
+ «طوع و فطم»:
انگاری میوه رسیده ای که از گناه خودبخود کنده میشه!
دانستن ربط واژه نظر و مفهوم کلی فرآیند قبض و بسط، مهم ولازم است.
اینکه اهل یقین از این منظره چشم برنمیداره «عین شکری» چه منظوری داره؟
«ناظَرَهُ: همانند و بسان او شد.»
نه ایکنه بتونه مثل او بشه! همینکه در صف خریداران یوسف ع است خوشحال است! و دلش میخواد شاکر این نعمت بی نظیر باشد ان شاء الله تعالی.
«النَّاظُورَة: پيشوا و بزرگ قوم»
«النَّظَّارة: عدسی دوربين، عينك دوربين كه با آن چيزهاى دور را نگاه كنند.»
+ «شطر»
+ «ذبب»
مثل معلم مثل مردمک و عدسی و دیافراگم چشم و دوربین است که از این سوراخ به ظاهر کوچک دنیایی بزرگ دیده می شود.
از این دیافراگم دوربین معلم، دور و نزدیک و همه جا و همه چیز را نظاره کن!
از لای انگشتان امام ع به طواف کنندگان نظاره کن تا حقیقت را ببینی!

[قبض و بسط]:
«فَنَظَرَ نَظْرَةً فِي النُّجُومِ فَقالَ إِنِّي سَقِيمٌ‏» + «لما رای برهان ربه …»
یعنی با قبض و بسط فهمید جواب چیه و چکار باید بکنه و چه بهانه‌ای بیاره.
وقتی به اندیشه آل محمد ع عمل می کنی همه عالم شرمنده و تسلیم تو میشن !
«مانکن با عرضه»
اصلا خدا میخواد همه، تا تو رو ببینن خجالت بکشن و سرشونو بندازن پایین و شرمنده بشن، اما میدونی چرا و راهش چیه؟ برای اتمام حجت با همه! و بایدآیت عرضه بشه یعنی او کار بدی نسبت به تو انجام بده (کربلا) و تو با احسان، باهاش برخورد کنی لذا او هر وقت چشمش به چشم تو بیفته خجالت میکشه اینجاست که «یا جبال اوبی معه و الطیر» همینه یعنی همه به عاملین به نور ولایت باید سر تعظیم فرود آورند و اهل یقین در اون مرحله عرضه آیت خیلی باید حواسش جمع باشه و مدام نجوم را زیر نظر بگیرد «فَنَظَرَ نَظْرَةً فِي النُّجُومِ فَقالَ إِنِّي سَقِيمٌ‏» تا به محض اینکه نظر نجوم را دید و فهمید و پسندید حالا لب به سخن بگشاید و چیزی را بگوید که ناظر و شاهد آن بوده نه از خود رای صادر نماید در واقع کلام زیبای ابراهیم ع که « إِنِّي سَقِيمٌ‏ » نظر خودش نبوده و این پیشنهاد فرشتۀ مهربان بوده که بهش یاد داده اینجوری بگو تا کارت راه بیفته، لذا چشم از آل محمد ع بر نداشته یهو می بینه بهش یاد میدن خودتو به مریضی بزن و بگو انی سقیم ! حالا در اون حدیث زیبا چجوری داستان کربلا رو نشونش میدن که این نتیجه اش می شود زیباست که به اون حدیث باید مراجعه شود که ذیل همین آیه است.
می بینیم تمام قرآن رو باید با مطلب زیبای قبض و بسط برگردان نمود و خواند و فهمید، ان شاء الله تعالی.
«نظیر» نام زیبای معلم و آیات محکم موید اندیشه اوست.
«فَمِنْهُمْ مَنْ قَضى‏ نَحْبَهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ يَنْتَظِرُ»

[صلی – نظر – ابد]:
«صَلَاةً … مُتَّصِلَةً بِنَظَائِرِهِنَّ أَبَداً»:
اول باید مشخص بشه این «نَظَائِرِهِنَّ» چه کسانی هستند، بعدا قصه صلی ابدی از آنها معلوم می‌شود، که البته برای اهل یقین معلوم است.
چرا به معلم میگن «نظیر»؟ چون نظر به او نظر به علم آل محمد ع است.
+ «نظر – نظیر» [قبله مرئی – قبله نامرئی]
پس این نظیر بی نظیر را باید در همین دنیا و هنگام کنکور آیات درک نمود که یادش چه گرههایی برای اهل یقین باز می کند. نقش معلم آموزش نور ولایت برای مخاطبین است لذا برای ما معنای اسم نظیر است « النَّظِير : همتا، مانند، همسان » در عین حال همتا و مانندی برایش نمی توان یافت.
این برگ «ورق» متصل به شجره طیبه، انشعاب علمی مجاز آل محمد ع برای اهل یقین است و رابط اتصال قلب اهل یقین به نور ابدیت علمی آل محمد ع است.
(59) رَبِّ صَلِّ عَلَيْهِمْ زِنَةَ عَرْشِكَ وَ مَا دُونَهُ، وَ مِلْ‏ءَ سَمَاوَاتِكَ وَ مَا فَوْقَهُنَّ، وَ عَدَدَ أَرَضِيكَ وَ مَا تَحْتَهُنَّ وَ مَا بَيْنَهُنَّ، صَلَاةً تُقَرِّبُهُمْ مِنْكَ زُلْفَى، وَ تَكُونُ لَكَ وَ لَهُمْ رِضًى، وَ مُتَّصِلَةً بِنَظَائِرِهِنَّ أَبَداً.
[59 اى پروردگار بر ايشان درود فرست هم‌وزن عرش خود و آنچه زير عرش است (همه عالم) و مقدار آنچه آسمان‏هايت و آنچه در بالاى آنها است را پر گرداند، و مقدار شماره زمين‌هايت و آنچه در زير آنها و ميان آنها است دروديكه ايشان را بكمال قرب بتو رساند، و براى تو و ايشان خوشنودى، و هميشه بمانندهاى آن درودها پيوسته باشد.]

نَظَر و نَظْر که آن را نگریستن و تامل و تدبر کردن معنا می کنند ، در اصل به معنای به عقب انداختن و به تاخیر افکندن و مهلت دادن است و از اصطلاح «نظر البیع» داد و ستد را به عقب انداخت و «نظر الدَّین» بدهی را به تاخیر انداخت «نظر المبیع» کالا را مدت دار فروخت ، گرفته شده است.
منظره به چشم اندازی گفته می شود که انسان مدتی وقت خود را به نگاه کردن به آن اختصاص می‌دهد.
انتظار، وقت‌بر و زمان‌بر است.

انْتِظَاراً لِأَمْرِكُمْ وَ الِاقْتِدَاءِ بِكُمْ!

اهل نور منتظر دستور مافوقش میماند و خودسرانه اقدام نمیکند!
اگر کاری که زیدیه میکنند درست باشه، هیچوقت نمیتونستن در انجام این کار درست از امام صادق ع سبقت بگیرند و قطعا امام ع در امر خیر، السابقون السابقون است. داستان اینه که اقدام زیدیه، امر ناسخ نیست! این امر در زمان امام صادق ع منسوخ است و نباید اجرا شود اما گوش زیدیه به این حرفها بدهکار نیست که نیست و اونها بدون اجازۀ امام صادق ع کار خودشونو میکنن و هیچ توجهی به دستورات امام حیّ زمان خود ندارند و به او تهمت هم میزنند و میگویند امام صادق ع حال جنگ و جهاد ندارد!!!
علم لازم برای اینکه چه موقع، چه دستوری باید اجرا شود و چه دستوری نباید اجرا شود نزد امام صادق علیه السلام است نه نزد هیچ شخص دیگری! و امام ع با توجه به اینکه علم الله است میداند که وقت انجام چه کاری است و پیروان واقعی امام ع نگاهشان به دهان امام صادق ع و دستورات در لحظۀ ایشان است و هرگز امام ع علم خود را رها نمیکند و با طناب پوسیدۀ جهل زیدیه داخل این چاه هلاکت نمیشود اما متاسفانه آمار مایوس کننده است و عده زیادی به تبعیت از لیدر سوء، مرتکب این اشتباه مرگبار شده و موجبات هلاکت خود و متبعینشان را فراهم می‌کنند.

امام صادق علیه السلام:
عَنْ عَبْدِ الْمَلِكِ بْنِ عَمْرٍو قَالَ:
قَالَ لِي أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع
يَا عَبْدَ الْمَلِكِ
مَا لِي لَا أَرَاكَ تَخْرُجُ إِلَى هَذِهِ الْمَوَاضِعِ الَّتِي يَخْرُجُ إِلَيْهَا أَهْلُ بِلَادِكَ
قَالَ قُلْتُ وَ أَيْنَ
فَقَالَ
جُدَّةُ وَ عَبَّادَانُ وَ الْمَصِّيصَةُ وَ قَزْوِينُ‏
فَقُلْتُ
انْتِظَاراً لِأَمْرِكُمْ وَ الِاقْتِدَاءِ بِكُمْ
فَقَالَ
إِي وَ اللَّهِ‏
لَوْ كانَ خَيْراً ما سَبَقُونا إِلَيْهِ‏
قَالَ قُلْتُ لَهُ
فَإِنَّ الزَّيْدِيَّةَ يَقُولُونَ
لَيْسَ بَيْنَنَا وَ بَيْنَ جَعْفَرٍ خِلَافٌ إِلَّا أَنَّهُ لَا يَرَى الْجِهَادَ

فَقَالَ
أَنَا لَا أَرَاهُ بَلَى وَ اللَّهِ إِنِّي لَأَرَاهُ
وَ لَكِنْ أَكْرَهُ أَنْ أَدَعَ عِلْمِي إِلَى جَهْلِهِمْ
.
از عبدالملک بن عمرو نقل شده که گفت:
ابوعبدالله (علیه‌السلام) به من فرمود:
ای عبدالملک،
چرا تو را نمی‌بینم که به این جاهایی که مردم شهرت به آن‌جا می‌روند، می‌روی؟
گفتم: کجاها؟
فرمود:
جُدّه، عبّادان، مصّیصه و قزوین.
گفتم:
به‌خاطر انتظار برای امر شما و پیروی از شما (نمی‌روم).
فرمود:
آری، به خدا سوگند،
اگر در آن کار خیری بود، آن‌ها بر ما پیشی نمی‌گرفتند.
گفتم:
زیدیه می‌گویند:
میان ما و جعفر (امام صادق علیه‌السلام) اختلافی نیست جز اینکه او جهاد را جایز نمی‌داند.
فرمود:
من جهاد را جایز نمی‌دانم؟!
نه، به خدا قسم که آن را جایز می‌دانم،
اما دوست ندارم علم خود را به نادانی آنان واگذارم.
+ «ناسخ و منسوخ – الطاعة لواحد منا و المودة للجمیع»
«انتظار فرج + ناسخ و منسوخ»

[نظر – انتظار فرج]:
مفهوم «چشم براه بودن»
+ «عین شکری»: به یک نقطه خیره شدن!
«تأمّل الشي‏ء و معاينته، … نظرته، أى انتظرته، … كأنّه ينظر الى الوقت الّذى يأتى فيه»:
انتظار فرج! کانه اهل یقین با قلبشون چشم براه نور معلم در دل شرایط هستند و این یعنی انتظار فرج فردی، اهل یقینی که نور فرج را با قلب خود لمس می کند.

[نظر – تام]:
«هذا نظير هذا، أى إنّه إذا نظر اليه و الى نظيره كانا سواء»:
اهل یقین در دل شرایط چشم براه نور خود می باشد تا نظیر او و منطبق اندیشه او اقدام نماید.
این مفهوم درک فرآیند نور ولایت است.
[نظر – بصر]:
«نظرت اليه: أبصرته» – «الناظور: الحارس»
[نظر – ذبب – ذباب العین – انسان العین – مردمک – دیافراگم – بقیة الله]:
« الناظر السواد الأصغر من العين الّذى‏ يبصر به الإنسان شخصه »

+ «حضور و غیاب نور»
اهل یقین مدام به ملکوت قلبش نظر دارد
و نور معرفت خویش به امام ع را «معرفة الامام بالنورانیة» حضور و غیاب می‌کند!

اگه بجای اینکه تابع قوانین نورانی باشی، از قوانین حسادت استفاده کنی، نباید انتظار داشته باشی که نتیجه ای جز ناامنی و استرس برای خودت و دیگران ایجاد بنمایی!
این مطلب رو خوب به گوشِت فرو کن:
«لَا تَكُنْ مِمَّنْ يَرْجُو الْآخِرَةَ «انتظار فرج» بِغَيْرِ الْعَمَلِ».
اهل دوزخ کارشون استعمال حسد است،
خوب معلومه نباید آرزوی ورود به بهشت رو در سر بپرورانند.
«تَعْمَلُ عَمَلَ أَهْلِ النَّارِ وَ تَرْجُو أَنْ تَدْخُلَ الْجَنَّة».
وقتی قلبا منتظری که خدا برای تو تصمیم بگیره و اوامر نورانیشو برات بفرسته، این صبر و انتظار هیچوقت کسل‌کننده نخواهد بود «وَ مَنْ تَوَاضَعَ قَلْبُهُ لِلَّهِ لَمْ يَسْأَمْ بَدَنُهُ مِنْ طَاعَةِ اللَّه‏».
قلبی که مکانیسم نورانی‌اش فعاله، میدونه داره چکار میکنه
«يَرْجُونَ تِجارَةً لَنْ تَبُورَ  لِيُوَفِّيَهُمْ أُجُورَهُمْ وَ يَزِيدَهُمْ مِنْ فَضْلِهِ».
تنها راه دستیابی به حیات طیبه جاویدان، تولید عمل صالح است که همان فرایند تولید نور از نور است! یعنی قلبی که منتظر اوامر نورانی است، بمحض دریافت ماموریت، طبق نقشه عمل نموده و خواسته خداوند را برآورده میکند و اینگونه غرق در نور ابدیّت می شود
«مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثى‏ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَياةً طَيِّبَةً
وَ لَنَجْزِيَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ ما كانُوا يَعْمَلُونَ‏
».
بهشت فقط پاداش منتظرین فرج است و بس!
«إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ إِنَّا لا نُضِيعُ أَجْرَ مَنْ أَحْسَنَ عَمَلًا
أُولئِكَ لَهُمْ جَنَّاتُ عَدْنٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهِمُ الْأَنْهارُ
».
این وعده الهی یقینا محقق خواهد شد.
«وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ
وَ لَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِي ارْتَضى‏ لَهُمْ
وَ لَيُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ‏ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً
يَعْبُدُونَنِي لا يُشْرِكُونَ بِي شَيْئاً
وَ مَنْ كَفَرَ بَعْدَ ذلِكَ فَأُولئِكَ هُمُ الْفاسِقُونَ‏
».
لذا کسانی که خواهان این وعده هستند،
می‌کوشند تا کلام طیب را با گوش جان بشنوند و به آن عمل نمایند
«مَنْ كانَ يُرِيدُ الْعِزَّةَ فَلِلَّهِ الْعِزَّةُ جَمِيعاً إِلَيْهِ يَصْعَدُ الْكَلِمُ الطَّيِّبُ وَ الْعَمَلُ الصَّالِحُ يَرْفَعُهُ‏».
تنها راه اخذ نور و مالکیت نور، همین تولید نور از نور است!
یعنی تولید عمل صالح، موجب ازدیاد نگاه نورانی خدا به قلبت می شود
«وَ يَسْتَجِيبُ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ يَزِيدُهُمْ مِنْ فَضْلِهِ».
خداوند با آشکار نمودن نور خود، با همه بندگانش اتمام حجت نموده، لذا کسی که اختیارا با اخذ این نور و تولید نور عمل صالح، بهشت را انتخاب می نماید، به خودش خدمت کرده، و کسی که با دیدن این نور هدایت، علیرغم دریافت اولتیماتوم، پشت به نور نموده و حسادت، چشمِ دلش را کور کرده، اختیارا جهنم را انتخاب نموده و به خودش ظلم کرده است.
«مَنْ عَمِلَ صالِحاً فَلِنَفْسِهِ وَ مَنْ أَساءَ فَعَلَيْها ثُمَّ إِلى‏ رَبِّكُمْ تُرْجَعُونَ‏».
خداوند به بنده‌اش می گوید:
«يَا ابْنَ آدَمَ! أَطِعْنِي فِيمَا أَمَرْتُكَ وَ لَا تُعَلِّمْنِي مَا يُصْلِحُكَ‏.
اى فرزند آدم تو مرا اطاعت كن و مصالح خودت را بمن نياموز!
من مصالح تو را بهتر از تو ميدانم.»
یعنی قرار نیست که ما به خدا یاد بدهیم چگونه خدایی کند!
باید منتظر اوامر نوارنی‌اش باشیم و از پیش خود کاری انجام ندهیم
و به محض دریافت ماموریت، بی کم و کاست اجرایش نماییم.
پس راه پرستش خدا فقط و فقط همینه و بس که:
«أَوَّلُ الْعِبَادَةِ انْتِظَارُ الْفَرَجِ بِالصَّبْرِ».
البته تا مکانیسم نورانی قلبت فعال نشه و معرفت به نور و ظلمت قلبت یعنی آگاهی از اوامر و نواهی الهی پیدا نکنی، انتظار فرج یعنی انتظار نور، بی معنا خواهد بود.
«أَفْضَلُ الْعِبَادَةِ بَعْدَ الْمَعْرِفَةِ انْتِظَارُ الْفَرَج‏».
در توضیح واژه های زیبای «درک» و «درایت» گفته شد که شکارچی با معرفت و دانا به امر شکار، بخوبی میداند که برای اینکه با مدرک شکار و صید خود، ثابت کند که شکارچی لایقی است، طعمه خوبی برای شکار خود پیش‌کش میکند و با درایت کافی و لازم منتظر می نشیند، و بی‌تابی نمیکند، تا وقتش برسد «اصْبِرْ عَلَى الْحَقِّ وَ إِنْ كَانَ مُرّاً» و طعمه نورانی، خودش، در دام صیاد قرار بگیرد «سَلامٌ هِيَ حَتَّى مَطْلَعِ الْفَجْرِ» و تا قبل از رسیدن نور، هیچ اقدامی در تاریکی نخواهد نمود «وَ مِنْهُمْ مَنْ يَنْتَظِرُ وَ ما بَدَّلُوا تَبْدِيلًا».
ماهی تیرانداز، وقتی اشاره های نورانی صیدش رو میبینه، اقدام میکنه.
وقتی هدف رو ندیدی، به کجا شلیک میکنی؟!
هر اقدامِ قبل از دستور، نادرست و نابجاست و محکوم به شکست است.
در دوران انتظار فرج، باید استقامت به خرج داد!
«إِنَّ الَّذِينَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلائِكَةُ أَلَّا تَخافُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِي كُنْتُمْ تُوعَدُونَ‏».
وقتی با قلب پویای خودت حس نورانی آرامش رو داری تجربه میکنی، همین میشه فرج، گرچه هنوز دعاهای مستجاب معلّق، تنفیذ نشده باشه و در دوران انتظار فرج باشی، همینکه قلبت نورانیه و آرامش داری، خودش فرجه دیگه، مگه از خدا چیز دیگری هم میخوای؟!
«مَتَى الْفَرَجُ ؟ فَقَالَ يَا بَا بَصِيرٍ أَنْتَ مِمَّنْ يُرِيدُ الدُّنْيَا! مَنْ عَرَفَ هَذَا الْأَمْرَ فَقَدْ فُرِجَ عَنْهُ بِانْتِظَارِهِ»،
لذا انتظار فرج، خودش فرج و نور است.
«انْتِظَارُ الْفَرَجِ مِنَ الْفَرَجِ»!
«اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ»
در مُلک و در ملکوت، در آفاق و در انفس.
شکارچی دانا، بیکار نمینشیند! دام را پهن میکند و بی سر و صدا منتظر به دام افتادن نور است «ثُمَّ اسْتَقامُوا». بمحض وصول اوامر نورانی «اشعار بالوصول»، اقدام میکند و این مفهوم زیبای انتظار فرج است که با این مثال بخوبی فهمیده می شود.
صبرِ دورانِ انتظار فرج، با عجله حسود جور در نمیاد
«لَوْ كانَ عَرَضاً قَرِيباً وَ سَفَراً قاصِداً لَاتَّبَعُوكَ وَ لكِنْ بَعُدَتْ‏ عَلَيْهِمُ‏ الشُّقَّةُ».
شکارچی عجول، با بی‌تابی نمودن، مدارک نورانی رو فراری میده! و چیزی گیرش نخواهد آمد.
«وَ الصَّبْرُ عَلَى ضِيقٍ تَرْجُو انْفِرَاجَهُ خَيْرٌ مِنْ غَدْرٍ تَخَافُ أَوْزَارَهُ وَ تَبَاعَتَهُ وَ سُوءَ عَاقِبَتِه‏»
«صبر بر تنگنایی که امید گشایش آن را داری، بهتر است از خیانتی که از پیامدها، گناهان و عاقبت بد آن بیم داری.»
پس صبر و تحمل و عجله نکردن شکارچی دانا، نشون میده که او منتظره تا صید نورانی، با پای خودش بیفته توی دام.
«ارْفَعِ الْمَسْأَلَةَ مَا وَجَدْتَ التَّحَمُّلَ يُمْكِنُكَ …
فَاصْبِرْ حَتَّى يَفْتَحَ اللَّهُ لَكَ بَاباً يَسْهُلُ الدُّخُولُ فِيهِ …
فَرُبَّمَا كَانَتِ الْغِيَرُ نَوْعاً مِنْ أَدَبِ اللَّهِ …
وَ اعْلَمْ أَنَّ الْمُدَبِّرَ لَكَ أَعْلَمُ بِالْوَقْتِ الَّذِي يَصْلُحُ حَالُكَ فِيهِ
».
«تا زمانی که توان تحمل داری، درخواست نکن…
پس صبر کن تا خداوند دری را به رویت بگشاید که ورود در آن برایت آسان باشد…
چه بسا این دگرگونی‌ها (و تأخیرها)، نوعی از ادب‌آموزی الهی باشند…
و بدان آن کسی که امور تو را تدبیر می‌کند، بهتر می‌داند که چه زمانی برای اصلاح حال تو مناسب است.»
ظفر و پیروزی که با انتظار فرج بدست می آید شیرین است نه با ظلم.
«اصْبِرْ فَإِنَّ اللَّهَ سَيَجْعَلُ لَكَ فَرَجاً
أَمَا إِنَّهُ لَمْ يَظْفَرْ بِخَيْرٍ مَنْ  ظَفِرَ بِالظُّلْمِ
».
صبر کن، که همانا خداوند به‌زودی برایت گشایشی قرار خواهد داد؛
بدان که هرگز کسی که با ظلم به پیروزی رسیده، به خیر و نیکی نرسیده است.

امام علی علیه السلام:
قَالَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ ع‏ فِي قَوْلِهِ‏
وَ لا يَنْظُرُ إِلَيْهِمْ‏
يَعْنِي لَا يَنْظُرُ إِلَيْهِمْ بِخَيْرٍ لِمَنْ لَا يَرْحَمُهُمْ
وَ قَدْ يَقُولُ الْعَرَبُ لِلرَّجُلِ السَّيِّدِ أَوْ لِلْمَلِكِ لَا تَنْظُرُ إِلَيْنَا يَعْنِي أَنَّكَ لَا تُصِيبُنَا بِخَيْرٍ
وَ ذَلِكَ النَّظَرُ مِنَ اللَّهِ إِلَى خَلْقِهِ
.
امیرالمؤمنین علی (ع) در تفسیر آیه “وَ لا يَنْظُرُ إِلَيْهِمْ” فرمود:
یعنی خداوند به آنها با خیر و رحمت نمی‌نگرد، زیرا بر آنها رحم نمی‌کند.
در زبان عرب نیز گفته می‌شود که شخص بزرگ یا پادشاه به کسی بگوید:
“به ما نگاه نکن”، یعنی “ما را مشمول خیر و لطف خود قرار نده”.
پس این نگاه در آیه، به معنای توجه و عنایت همراه با رحمت خداوند به بندگانش است.

اهل نور، نظر به نور دارد. از نور انتظار دارد! از نورش توقع دارد!
حسود پشت به نورش کرده. حسود نظر به تمنا دارد. از شیطان (من الجنة و الناس) توقع و انتظار دارد!
برای همینه که حسود از همه دلخوره و از همه توقع داره که باید این کار رو میکردند یا اون کار رو میکردند و لذا حسود مدام در حال خودخوری است و زندگی بدی داره! حال بدی داره!
اما اهل نور فقط چشم انتظار نورشه و از هیچکس دیگری توقع و انتظار نداره «لا اله الا الله» و عینٌ شکرای نورشه و از هیچکس دلخور نیست که چرا اینجور و اونجور نشده! راضی به همه تقدیراتشه! اما حسودِ ناراضی و متوقع، به تقدیراتش راضی نیست «الحاسد جاحد لانه لم یرض بقضاء الله.»

امام علی عليه السلام:
أَفضَلُ العَيشِ ما لا يُنتَظَرُ فيهِ شَيءٌ مِنَ الناسِ.
بهترین زندگی برای کسی است که از دیگران توقع ندارد.
بهترین زندگی آن است که در آن از مردم چیزی انتظار نرود.

اشتراک گذاری مطالب در شبکه های اجتماعی