Ashes in the Wind!
Ashes and wind! The repetitive story of the deeds of the envious!
Ah, the echoes of envy and the whispers of ashes!🔥
It’s as if the wind itself carries the weight of forgotten tales.
Perhaps secrets are waiting to be unraveled within those ashes, or maybe they’re merely remnants of a past that refuses to fade away.
👈 خاکستر و باد! داستان تکراری تباه شدن اعمال اهل حسادت! 👉
👈 حسود با اشتباه مرگباری که مرتکب میشه، همه اعمالش رو تبدیل به خاکستر میکنه و به باد میده! 👉
آه، پژواک حسادت و زمزمه خاکستر! 🔥
انگاری باد، سنگینی قصهها و داستانهای تکراری فراموششده معارین حسود را به دوش کشیده و بازگو میکند.
شاید رازهایی در انتظار کشف شدن در آن خاکستر هستند!
یا شاید آنها صرفاً بقایای کردار گذشته عدهای هستند که از محو شدن آن خبر میدهند!
در واقع این داستان غمانگیز تباهشدن اعمال اهل حسادت، درس عبرتی است برای همگان!
[سورة إبراهيم (۱۴): الآيات ۱۳ الى ۱۸]
مَثَلُ الَّذِينَ كَفَرُوا بِرَبِّهِمْ أَعْمالُهُمْ كَرَمادٍ اشْتَدَّتْ بِهِ الرِّيحُ فِي يَوْمٍ عاصِفٍ
لا يَقْدِرُونَ مِمَّا كَسَبُوا عَلى شَيْءٍ
ذلِكَ هُوَ الضَّلالُ الْبَعِيدُ (۱۸)
مَثَل كسانى كه به پروردگار خود كافر شدند،
كردارهايشان به خاكسترى مىماند كه بادى تند در روزى طوفانى بر آن بوزد: 👉👉👉
از آنچه به دست آوردهاند هيچ [بهرهاى] نمىتوانند بُرد.
اين است همان گمراهىِ دور و دراز.
«رمد» در معنای ممدوح یکی از هزار واژۀ مترادف «نور الولایة»،
و در معنای مذموم، یکی از هزار واژۀ مترادف «حسد» است.
در فرهنگ لغات عربی مینویسند:
«العين الرمدة: إذا تبدلّت صحّته الى مرض فيها، چشم دردمند»
مفهوم: «التغيّر و التبدّل الى حالة سوء و فساد»
«الرماد: ما تغيّر من النار و صار رمادا أى فاسدا.»
«رَماد: خاكستر»
«رَمِدَتِ النارُ: صارت رَمَاداً: آتش خاكستر شد.»
«رَمِدَ الماء: صار كأنّه فيه رماد لأُجُونِهِ: آب شور و بد مزه شد.»
خاکستر و باد! داستان تکراری اعمال اهل حسادت!
مَثَلُ الَّذينَ كَفَرُوا بِرَبِّهِمْ أَعْمالُهُمْ كَرَمادٍ اشْتَدَّتْ بِهِ الرِّيحُ في يَوْمٍ عاصِفٍ
لا يَقْدِرُونَ مِمَّا كَسَبُوا عَلى شَيْءٍ
ذلِكَ هُوَ الضَّلالُ الْبَعيدُ!
حسود با اشتباه مرگباری که مرتکب میشه، همه اعمالش رو تبدیل به خاکستر میکنه و به باد میده!
فَقَدْ رُوِيَ فِيمَا أَوْحَى اللَّهُ تَعَالَى إِلَى مُوسَى ع
إِنَّمَا أَقْبَلُ صَلَاةَ مَنْ تَوَاضَعَ لِعَظَمَتِي وَ لَمْ يَتَعَظَّمْ عَلَى خَلْقِي
وَ قَطَعَ نَهَارَهُ بِذِكْرِي وَ أَلْزَمَ نَفْسَهُ خَوْفِي
وَ كَفَّ نَفْسَهُ عَنِ الشَّهَوَاتِ مِنْ أَجْلِي.
بل لا يجد الإنسان مع هذه الرذائل من نفسه إقبالا على الحق فضلا عن إقبال الحق عليه بل ينفر عن وظائف الخدمة و يستنكرها بل ربما يسمع قارئا أو داعيا فاستوخمه و أحب سكوته كما يستوخم العين الرمدة ضوء الشمس و الفم السقيم طعم الماء العذب.
مثالی بسیار بینظیر برای توصیف قلوب اهل شک و یقین
و عکس العمل آنها در مواجهه با صاحبان نور:
شده تا حالا دهانت آفت بزنه؟
شده تا حالا برق جوشکاری چشمتو بزنه؟
دهانی که آفت زده اصلا با خوردن آب گوارا هم لذتی نمی بره و براش دردناکه !
چشمی که برق جوشکاری اونو بیمار کرده از دیدن نور خورشید که لذتبخش باشه هم ناراحته و نمی خواد نور به چشمش بتابه !
قصه قلوب اهل شک هم همینه، این قلوب بیمار مثل دهان مبتلا به آفت و چشم برقزده، از نور و علم آل محمد ع که به قلب افاضه میشه لذت نمی برند یعنی اهل شک بر خلاف اهل یقین از قبض و بسط لذتی نمی برند و نور نگاه معالم ربانی منا اهل البیت ع چشم بیمار برق زده اینها رو ناراحت میکنه.
و دستشونو میگیرن جلوی چشم قلبشون تا فضلی که آل محمد ع برای صاحب نور از علم خودشون خواستن رو نبینند و نورش چشمشونو میزنه و نوازش نمیده!
اما چشم بینا و سالم قلوب اهل یقین با دیدن این نور انگار گمشدۀ خودشو پیدا کرده، اصلا چشم، ابزار دیدن است به شرط وجود نور.
در فیزیک خواندهایم شرط دیدن یک شیء داشتن چشم سالم و وجود نور بین این شیء و چشم است یعنی قلب سلیم باید باشد و نور علم آل محمد ع هم باید باشد و حالا این چشم سالم با حضور این نور ببین چهها که میبیند! این دو مثال زیبا در این کتاب نشون میده مولف این کتاب به فن مثال زدن برای تفهیم مطالب علمی خیلی مسلط بوده است و این هم از عنایات آل محمد ع به ایشان بوده است.
مشتقات ریشۀ «رمد» در آیات قرآن:
[سورة إبراهيم (۱۴): الآيات ۱۳ الى ۱۸]
مَثَلُ الَّذِينَ كَفَرُوا بِرَبِّهِمْ أَعْمالُهُمْ كَرَمادٍ اشْتَدَّتْ بِهِ الرِّيحُ فِي يَوْمٍ عاصِفٍ لا يَقْدِرُونَ مِمَّا كَسَبُوا عَلى شَيْءٍ ذلِكَ هُوَ الضَّلالُ الْبَعِيدُ (۱۸)
مَثَل كسانى كه به پروردگار خود كافر شدند، كردارهايشان به خاكسترى مىماند كه بادى تند در روزى طوفانى بر آن بوزد : از آنچه به دست آوردهاند هيچ [بهرهاى] نمىتوانند بُرد.
اين است همان گمراهىِ دور و دراز.
«أَعْمالُهُمْ كَرَمادٍ اشْتَدَّتْ بِهِ الرِّيحُ فِي يَوْمٍ عاصِفٍ» + «هَباءً مَنْثُوراً»
[سورة الفرقان (۲۵): الآيات ۲۱ الى ۳۰]
وَ قَدِمْنا إِلى ما عَمِلُوا مِنْ عَمَلٍ فَجَعَلْناهُ هَباءً مَنْثُوراً (۲۳)
و به هر گونه كارى كه كردهاند مىپردازيم و آن را [چون] گَردى پراكنده مىسازيم.