All Quiet!
The Light Speaks!
«سکت» یکی از هزار واژه مترادف «نور» است.
«السُّكْتَةُ: ما يسكت به الصبيّ؛
خاموشى، آنچه كه با آن كودك را خاموش كنند.»
+ «علق»
قلب اهل نور، فقط به نور علاقه داره و با نور ساکت میشه و به آرامش میرسه!
«وَ لَا يَكُونُ حَلِيماً إِلَّا الْمُؤَيَّدُ بِأَنْوَارِ الْمَعْرِفَةِ وَ التَّوْحِيدِ»
+ «معرفة الامام بالنورانیة»:
تا نور تایید رو نگیری، نمیشه حلیم باشی و سکوت کنی! اول سُکته رو میگیری!
«حق السکوت گرفتن!»
امام علی علیه السلام:
مَنْ تَأَيَّدَ فِي الْأُمُورِ ظَفِرَ بِبُغْيَتِهِ
هر كه تأييد يابد در كارها، فيروزى يابد بمطلب خود.
آیا قلب حسود لوس و نُنُر، با تایید تمناهاش ساکت میشه؟!
اهل نور! اهل سکوت! بینیاز از سخن گفتن!
[علق – حکم – صمت – سکت – نصت – سکن]
+ «حکم – حَكَمَةَ الدابّة»
«إِنَّ الْحُكَمَاءَ وَرِثُوا الْحِكْمَةَ بِالصَّمْتِ»
انگاری یک عاملی باید باعث سکوت بشه!
اونوقته که دهنتو میبندی و دیگه حرف نمیزنی! «خبر پشت پرده»
یعنی نگاه نورانی یاد علمی صاحبان نور در دل شرایط سخت امتحانات زندگی، برای قلب ایجاد آرامش و سکوت می کنه و غضب فروکش مینماید. (امر الله در ورک لایف فرودگاه بغداد: صورتشو ببوس!)
بچهای که داره گریه میکنه رو، نمیشه الکی ساکتش کرد!
باید یه چیزی که توجهشو جلب میکنه «ما أسكتّ به الصبيّ» نشونش بدی [استرشاء العلم]، یهو خودش ساکت میشه و لبخند میزنه و گریه تبدیل به خنده میشه!
قبض تبدیل به بسط میشه! ظلمت جای خودشو به نور میده!
«السكتة: ما أسكتّ به الصبيّ – السُّكْتَةُ: ما يسكت به الصبيّ،
خاموشى، آنچه كه با آن كودك را خاموش كنند.»
کودک گریان تا چشمش به عروسک میافته، دیگه خودشو بی نیاز از گریه می بینه!
انگاری از خوشحالی سُکته میکنه!
«السَّكْتُ يختصّ بسكون النّفس في الغناء:
سَكْت: مخصوص آرامش جان در بىنيازى از سخن گفتن است.»
همه ما در دل شرایط، مثل کودک، نا آرامی میکنیم و بیقراریم!
[به تقدیراتمون اعتراض داریم! راضی نیستیم!]
اهل نور ، دلخواهشون نور علمی صاحبان نور است و چون به آنها داده شود، آروم و راضی میشن!
آرامش قلبی فقط به سبب نور ولایت محمد و آل محمد ع حاصل میشود
که برای اهل نور یقین در دل شرایط با یاد صاحبان نور بدست میآید.
اینکه سکوت مفهومش آرامش قلبی است و شخص با اخذ علم و نور در دل شرایط،
بینیاز از همه چیز، منجمله سخن گفتن میشود، مطلب زیبایی است.
… با یک نقاش مصاحبه کردند، گفت:
یک نقاش، اول به شاگرداش خوب دیدن رو یاد میده!
وقتی خوب دیدی، میتونی خوب اونو نقاشی کنی!
قلوب اهل یقین در دل شرایط باید خوب امر الله رو ببینن «فَعَايَنَ رَبَّهُ فِي قَلْبِهِ» و بشنون و بفهمن!
اینجوری میتونن بهش عمل کنن، و تولید عمل صالح با یاد صاحبان نور، کار اهل یقین است و اینجا این قلب سلیم است که نقش بسیار مهم و حیاتی دارد.
+ «یاقوت سرخ!»
+ «عبد و ربّ»
+ «صمت»
+ «نصت»
+ «سکن»
+ «زمم»
سکوت، راز برگشت نور به قلب!
راز دسترسی به فرمول [∞ = 1+1] در فهم عمیق معنای واژهی سکوت است!
قلبی که نور را میبیند، زبانش ساکت میشود! زبانش، عزلت پیشه میکند!
+ «عزل»
قصص الأنبياء عليهم السلام
إِنَّ آدَمَ ع لَمَّا كَثُرَ وُلْدُهُ وَ وُلْدُ وُلْدِهِ كَانُوا يَتَحَدَّثُونَ عِنْدَهُ وَ هُوَ سَاكِتٌ
فَقَالُوا يَا أَبَهْ مَا لَكَ لَا تَتَكَلَّمُ؟
فَقَالَ يَا بُنَيَّ
إِنَّ اللَّهَ جَلَّ جَلَالُهُ لَمَّا أَخْرَجَنِي مِنْ جِوَارِهِ عَهِدَ إِلَيَّ وَ قَالَ
أَقِلَّ كَلَامَكَ تَرْجِعْ إِلَى جِوَارِي.
هنگامی که فرزندان و نوههای آدم زیاد شدند،
در حضور وی مشغول صحبت میگشتند، اما حضرت آدم ساکت بود.
روزی گفتند: ای پدر! چرا شما چیزی نمیگویید؟
ایشان فرمودند:
ای فرزندانم!
هنگامی که خدای جلّ جلاله مرا از جوار خود خارج ساخت با من عهد کرد و فرمود:
کلامت را کم کن تا به جوارم باز گردی.
إِنَّ الْحُكَمَاءَ وَرِثُوا الْحِكْمَةَ بِالصَّمْتِ
«فَعَايَنَ رَبَّهُ فِي قَلْبِهِ – معرفة الامام بالنورانیة»
+ «نور لبریز!»
امام صادق عليه السّلام:
إِنَّ أُولِي اَلْأَلْبَابِ اَلَّذِينَ عَمِلُوا بِالْفِكْرَةِ حَتَّى وَرِثُوا مِنْهُ حُبَّ اَللَّهِ
فَإِنَّ حُبَّ اَللَّهِ إِذَا وَرِثَهُ اَلْقَلْبُ وَ اِسْتَضَاءَ بِهِ أَسْرَعَ إِلَيْهِ اَللُّطْفُ
فَإِذَا نَزَلَ اَللُّطْفُ صَارَ مِنْ أَهْلِ اَلْفَوَائِدِ
فَإِذَا صَارَ مِنْ أَهْلِ اَلْفَوَائِدِ تَكَلَّمَ بِالْحِكْمَةِ
وَ إِذَا تَكَلَّمَ بِالْحِكْمَةِ صَارَ صَاحِبَ فِطْنَةٍ
فَإِذَا نَزَلَ مَنْزِلَةَ اَلْفِطْنَةِ عَمِلَ فِي اَلْقُدْرَةِ
فَإِذَا عَمِلَ فِي اَلْقُدْرَةِ عَرَفَ اَلْأَطْبَاقَ اَلسَّبْعَةَ
فَإِذَا بَلَغَ هَذِهِ اَلْمَنْزِلَةَ صَارَ يَتَقَلَّبُ فِي فِكْرٍ بِلُطْفٍ وَ حِكْمَةٍ وَ بَيَانٍ
فَإِذَا بَلَغَ هَذِهِ اَلْمَنْزِلَةَ جَعَلَ شَهْوَتَهُ وَ مَحَبَّتَهُ فِي خَالِقِهِ
فَإِذَا فَعَلَ ذَلِكَ نَزَلَ اَلْمَنْزِلَةَ اَلْكُبْرَى
فَعَايَنَ رَبَّهُ فِي قَلْبِهِ
وَ وَرِثَ اَلْحِكْمَةَ بِغَيْرِ مَا وَرِثَهُ اَلْحُكَمَاءُ
وَ وَرِثَ اَلْعِلْمَ بِغَيْرِ مَا وَرِثَهُ اَلْعُلَمَاءُ
وَ وَرِثَ اَلصِّدْقَ بِغَيْرِ مَا وَرِثَهُ اَلصِّدِّيقُونَ
إِنَّ اَلْحُكَمَاءَ وَرِثُوا اَلْحِكْمَةَ بِالصَّمْتِ
وَ إِنَّ اَلْعُلَمَاءَ وَرِثُوا اَلْعِلْمَ بِالطَّلَبِ
وَ إِنَّ اَلصِّدِّيقِينَ وَرِثُوا اَلصِّدْقَ بِالْخُشُوعِ وَ طُولِ اَلْعِبَادَةِ
فَمَنْ أَخَذَهُ بِهَذِهِ اَلْمَسِيرَةِ إِمَّا أَنْ يَسْفُلَ وَ إِمَّا أَنْ يُرْفَعَ
وَ أَكْثَرُهُمُ اَلَّذِي يَسْفُلُ وَ لاَ يُرْفَعُ إِذَا لَمْ يَرْعَ حَقَّ اَللَّهِ وَ لَمْ يَعْمَلْ بِمَا أُمِرَ بِهِ
فَهَذِهِ صِفَةُ مَنْ لَمْ يَعْرِفِ اَللَّهَ حَقَّ مَعْرِفَتِهِ وَ لَمْ يُحِبَّهُ حَقَّ مَحَبَّتِهِ
فَلاَ يَغُرَّنَّكَ صَلاَتُهُمْ وَ صِيَامُهُمْ وَ رِوَايَاتُهُمْ وَ عُلُومُهُمْ فَإِنَّهُمْ حُمُرٌ مُسْتَنْفِرَةٌ.
صاحبان عقل و خردمندان آنانى هستند كه اعمال و كردار آنها بر پايه فكر و انديشه است
(هميشه در تفكرند) تا در نتيجه تفكر به محبت و دوستى خدا ميرسند
و وقتى دل از محبت الهى بهرهمند شد و با نور محبت روشن گشت
صفا و لطفى بزودى در او يافت مىشود
و وقتى دل لطيف شد و آمادگى پيدا كرد فوائد و بهرههائى نصيبش خواهد شد
و هنگامى كه از بهرهمندان شد سخنان حكيمانه بر زبانش جارى مىشود
و وقتى سخنان حكمت آميز گفت داراى فطانت و فراست خواهد شد
و چون به اين مرتبه رسيد در اعمال و كارهايش از قدرت و نيروى الهى امداد ميگيرد
و چون بهرهمند از قدرت شد احاطه علمى به آسمانها پيدا ميكند
و هنگامى كه به چنين منزلت و مقامى نائل شد
مرتب در افكار خويش غوطهور است با لطف مخصوص و حكمت و بينش و روشنى
و چون به اين مقام رسيد تمام خواست و ميل باطنى و محبت و دوستى خود را فقط در راه خالق و آفريدگار خود قرار ميدهد
و چون چنين كرد به مقام بسيار بزرگى نائل شده است
و در درون دلش خدا را مىبيند
و حكمت و دانش را بدست مىآورد نه از آن راهى كه حكماء بدست مىآورد
بلكه حكمت و فهم به باطنش افاضه مىشود
و علوم و اطلاعات كسب ميكند
نه از طريق تعليم و تعلّم ظاهرى كه علماء و دانشمندان كسب علوم مينمايند
و داراى حالت صدق و اخلاص مىشود نه از آن راهى كه صديقين و عبادتكنندگان ميروند چون حكماء از طريق سكوت و گوش فراوان و پر حرفى نكردن حكمت را بدست مىآورند و دانشمندان و علماء با تحصيل و كوشش و جديت داراى علم و دانش ميشوند و صديقين و راستان از راه خشوع و خضوع و عبادتهاى طولانى بمرتبه صدق و راستى ميخواهند برسند
و كسى كه از اين راهها طى مسير نموده و راه خود را به پيمايد بمقصد رسيدنش قطعى و صد در صد نيست بلكه دو احتمال دارد يا اينكه انحطاط و تنزل روحى پيدا ميكند و بطرف سقوط مىرود يا اينكه قوس صعودى را گرفته و مقام و مراتب بلند انسانيت را طى ميكند البته اكثرا از ارتقاء و بالا رفتن باز مىمانند و قوس نزولى را ميگيرند.
چون حق الهى و وظيفه خود را مراعات ننموده
و فرمان خدا را آن طورى كه بايد انجام نميدهند
و اين چنين است حالت كسى كه نشناسد خدا را آن طورى كه لازم است
و محبت واقعى و دوستى كامل با خدا ندارد.
اين عبادتها و نمازها و روزههاى آنها و نقل حديث و روايات و علم و دانش آنها تو را فريب ندهد كه آنان خران رمنده و گريزانند.
ذکر – سکت
إِنَّ أَوْلِيَاءَ اللَّهِ سَكَتُوا فَكَانَ سُكُوتُهُمْ ذِكْراً
«سکت» و «ذکر» از هزارواژگان مترادف «نور الولایة» هستند.
علامت اینکه قلب به نور معرفت قبض و بسط قلبی خودش رسیده اینه که هیچی نمیگه!
نیازی به اینکه چیزی بگه نداره!
(مثال ورکلایف قرعهکشی دوچرخهی دوران دبیرستان!)
در این داستان زیبای قرعهکشی دوچرخه نیز «سُکتة» باعث شد که سکوت نمایم تا خودبخود وقتی همهی همکلاسیهایم دیدند که قرعهی دوچرخه نزد هیچکدامشان نیست، انگاری میفهمند که قرعه نزد همینیه که هیچی نمیگه!
امام صادق علیه السلام:
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص:
مَنْ عَرَفَ اللَّهَ وَ عَظَّمَهُ
مَنَعَ فَاهُ مِنَ الْكَلَامِ وَ بَطْنَهُ مِنَ الطَّعَامِ وَ عَفَى نَفْسَهُ بِالصِّيَامِ وَ الْقِيَامِ
قَالُوا بِآبَائِنَا وَ أُمَّهَاتِنَا يَا رَسُولَ اللَّهِ هَؤُلَاءِ أَوْلِيَاءُ اللَّهِ
قَالَ
إِنَّ أَوْلِيَاءَ اللَّهِ سَكَتُوا فَكَانَ سُكُوتُهُمْ ذِكْراً
وَ نَظَرُوا فَكَانَ نَظَرُهُمْ عِبْرَةً
وَ نَطَقُوا فَكَانَ نُطْقُهُمْ حِكْمَةً
وَ مَشَوْا فَكَانَ مَشْيُهُمْ بَيْنَ النَّاسِ بَرَكَةً
لَوْ لَا الْآجَالُ الَّتِي قَدْ كَتَبَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ
لَمْ تَقِرَّ أَرْوَاحُهُمْ فِي أَجْسَادِهِمْ خَوْفاً مِنَ الْعَذَابِ وَ شَوْقاً إِلَى الثَّوَابِ.
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمود :
هر كه خدا را شناسد و به عظمت او پى بَرَد،
دهانش را از سخن گفتن فرو بندد
و شكمش را از خوراك باز دارد
و خودش را با روزه و شبزندهدارى فرسوده سازد.
عرض كردند:
پدران و مادران ما به فدايت اى رسول خدا! اينها همان دوستان خدايند؟
فرمود:
دوستان خدا خاموشى مىگزينند و خاموشى آنها ذكر خداست
و مىنگرند و نگاهشان عبرت است
و سخن مىگويند و سخنانشان حكمت است
و راه مى روند و راهرفتنشان در ميان مردم مايه بركت است.
اگر نه اين بود كه اجلهايشان نوشته شده است،
از ترس عذاب و شوق ثواب، [لحظهاى] جانهايشان در كالبدهايشان قرار نمىگرفت.
+ «انگشتر نورانی سلیمان ع، میراث مشترک!»
+ «ورکلایف قلمه گُل!»
خشیة – سکوت
خَشْيَتُكَ أَسْكَتَتْنِي!
نور علم، عامل خشیة و سکوت اهل یقین در دل شرایط است!
علم به اینکه حوادث، آثار عیب ماست، از تعالیم آسمانی صاحبان نور ماست!
این حادثه در ملکوت قلب، قبض نور است!
و این قبض نور، خبر از اشتباه ما- که همان استعمال عیب حسد است- میدهد!
+ «عبد و ربّ »
امام صادق عليه السلام:
إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى أَوْحَى إِلَى دَاوُدَ ع
مَا لِي أَرَاكَ وُحْدَاناً
قَالَ هَجَرْتُ النَّاسَ وَ هَجَرُونِي فِيكَ
قَالَ فَمَا لِي أَرَاكَ سَاكِتاً
قَالَ خَشْيَتُكَ أَسْكَتَتْنِي
قَالَ فَمَا لِي أَرَاكَ نَصِباً
قَالَ حُبُّكَ أَنْصَبَنِي
قَالَ فَمَا لِي أَرَاكَ فَقِيراً وَ قَدْ أَفَدْتُكَ
قَالَ الْقِيَامُ بِحَقِّكَ أَفْقَرَنِي
قَالَ فَمَا لِي أَرَاكَ مُتَذَلِّلًا
قَالَ عَظِيمُ جَلَالِكَ الَّذِي لَا يُوصَفُ ذَلَّلَنِي وَ حَقٌّ ذَلِكَ لَكَ يَا سَيِّدِي
قَالَ اللَّهُ جَلَّ جَلَالُهُ
فَأَبْشِرْ بِالْفَضْلِ مِنِّي
فَلَكَ مَا تُحِبُّ يَوْمَ تَلْقَانِي
خَالِطِ النَّاسَ وَ خَالِقْهُمْ بِأَخْلَاقِهِمْ وَ زَايِلْهُمْ فِي أَعْمَالِهِمْ
تَنَلْ مَا تُرِيدُ مِنِّي يَوْمَ الْقِيَامَةِ.
خداى تبارك و تعالى به داوود عليه السلام وحى فرمود:
چه شده است كه تو را تنها مىبينم؟
عرض كرد: به خاطر تو، مردم را ترك كردهام و آنان نيز مرا ترك كردهاند.
فرمود: چه شده است كه تو را خاموش مىبينم؟
عرض كرد: ترس از تو، مرا خاموش ساخته است.
فرمود: چه شده است كه تو را رنجور مى بينم؟
عرض كرد: عشق و محبت تو، مرا رنجور ساخته است.
فرمود: چه شده است كه تو را فقير مى بينم، حال آنكه تو را بهرهمند ساختهام؟
عرض كرد: گزاردن حقّ تو، مرا فقير كرده است.
فرمود: چه شده است كه تو را خوار مىبينم؟
عرض كرد: عظمت وصف ناشدنى جلال تو، مرا خوار كرده است و اين حق توست اى آقاى من!
خداوند جل جلاله فرمود:
پس، مژده بادا تو را به فضل من.
در آن روز كه مرا ملاقات كنى، هرچه دوست داشته باشى به تو بخشم.
با مردم بياميز و با اخلاق آنان بساز،
امّا در اعمال و كردارشان با آنها همراهى مكن
تا روز قيامت بدانچه از من خواهى دست يابى.
امام صادق علیه السلام:
أَوْحَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَى دَاوُدَ ع
يَا دَاوُدُ بِي فَافْرَحْ وَ بِذِكْرِي فَتَلَذَّذْ وَ بِمُنَاجَاتِي فَتَنَعَّمْ
فَعَنْ قَلِيلٍ أُخْلِي الدَّارَ مِنَ الْفَاسِقِينَ وَ أَجْعَلُ لَعْنَتِي عَلَى الظَّالِمِينَ.
خداوند عزّ و جلّ به داوود عليه السلام وحى فرمود:
اى داوود!
به من خوش باش و از ياد من لذّت ببر و از نعمت مناجات با من برخوردار شو؛
زيرا به زودى خانه را از گنهكاران خالى كنم و لعنتم را بر ستمگران قرار دهم.
[∞ = 1+1]
امام علی علیه السلام:
إِنَّ لِلَّهِ عِبَاداً كَسَرَتْ قُلُوبَهُمْ خَشْيَةُ اللَّهِ
فَاسْتُكْفُوا عَنِ الْمَنْطِقِ وَ إِنَّهُمْ لَفُصَحَاءُ عُقَلَاءُ أَلِبَّاءُ نُبَلَاءُ
يَسْبِقُونَ إِلَيْهِ بِالْأَعْمَالِ الزَّاكِيَةِ
لَا يَسْتَكْثِرُونَ لَهُ الْكَثِيرَ وَ لَا يَرْضَوْنَ لَهُ الْقَلِيلَ
يَرَوْنَ أَنْفُسَهُمْ أَنَّهُمْ شِرَارٌ وَ أَنَّهُمُ الْأَكْيَاسُ الْأَبْرَارُ.
همانا خداوند را بندگانى است كه ترس از خدا دلهايشان را شكسته است
و از اين رو، زبان در كام كشيدهاند
در حالى كه مردمانى سخنور و خردمند و صاحب دل و نجيب هستند،
با اعمال پاك به سوى خدا مىشتابند،
اعمال زياد را در پيشگاه او زياد نمىشمارند و به عمل اندك خشنود نمىشوند،
خود را بدترين مردمان مىدانند، در حالى كه مردمانى زيرك و نيكو كارند.
امام کاظم علیه السلام:
يَا هِشَامُ
قِلَّةُ الْمَنْطِقِ حُكْمٌ عَظِيمٌ
فَعَلَيْكُمْ بِالصَّمْتِ
فَإِنَّهُ دَعَةٌ حَسَنَةٌ وَ قِلَّةُ وِزْرٍ وَ خِفَّةٌ مِنَ الذُّنُوبِ
فَحَصِّنُوا بَابَ الْحِلْمِ فَإِنَّ بَابَهُ الصَّبْرُ
وَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يُبْغِضُ الضَّحَّاكَ مِنْ غَيْرِ عَجَبٍ وَ الْمَشَّاءَ إِلَى غَيْرِ أَرَبٍ.
اى هشام!
اندک گویى بزرگ حکمتى است؛
پس بر شما باد به [رعایت] سکوت؛
زیرا شیوهاى نیکو و مایه کم گناهى و سبکى گناهان است
و در بردبارى را محکم کنید که درش صبر است
و به راستى خداى عزیز و جلیل کسى را که بیسبب، بسیار بخندد
و بدون هدف، بسیار پرسه زند را دشمن میدارد.
وَ يَجِبُ عَلَى الْوَالِي أَنْ يَكُونَ كَالرَّاعِي لَا يَغْفُلُ عَنْ رَعِيَّتِهِ وَ لَا يَتَكَبَّرُ عَلَيْهِمْ
فَاسْتَحْيُوا مِنَ اللَّهِ فِي سَرَائِرِكُمْ كَمَا تَسْتَحْيُونَ مِنَ النَّاسِ فِي عَلَانِيَتِكُمْ
وَ اعْلَمُوا أَنَّ الْكَلِمَةَ مِنَ الْحِكْمَةِ ضَالَّةُ الْمُؤْمِنِ
فَعَلَيْكُمْ بِالْعِلْمِ قَبْلَ أَنْ يُرْفَعَ وَ رَفْعُهُ غَيْبَةُ عَالِمِكُمْ بَيْنَ أَظْهُرِكُمْ.
و بر حاکم واجب است که همچون چوپان باشد؛ از مردمش بیخبر نباشد و بر آنها بزرگى ننماید.
در خلوت خویش از خداوند حیا کنید همان گونه که در آشکار خود از مردم حیا می کنید
و بدانید که [حتى] یک کلمه از حکمت گمشده مؤمن است؛
بر شما باد به علم آموزى پیش از آن که [از میان] برداشته شود
و برداشته شدن علم همان از دست رفتن دانشمند از میان شماست.
فَطُوبَى لِمَنْ أَخْلَصَ لِلَّهِ عَمَلَهُ وَ عِلْمَهُ وَ حُبَّهُ وَ بُغْضَهُ وَ أَخْذَهُ وَ تَرْكَهُ وَ كَلَامَهُ وَ صَمْتَهُ وَ فِعْلَهُ وَ قَوْلَهُ.
خوشا آن كه عمل و علمش، دوستى و دشمنيش، انجام دادن و ترك كردنش، سخن و سكوتش، و كردار و گفتارش فقط براى خدا باشد.
چجوری؟! با فهم قبض و بسط نور قلبش!
وَ بَخْ بَخْ لِعَالِمٍ عَمِلَ فَجَدَّ
وَ خَافَ الْبَيَاتَ فَأَعَدَّ وَ اسْتَعَدَّ
إِنْ سُئِلَ نَصَحَ وَ إِنْ تُرِكَ صَمَتَ
كَلَامُهُ صَوَابٌ وَ سُكُوتُهُ مِنْ غَيْرِ عِيٍّ جَوَابٌ
وَ الْوَيْلُ كُلُّ الْوَيْلِ لِمَنْ بُلِيَ بِحِرْمَانٍ وَ خِذْلَانٍ وَ عِصْيَانٍ
فَاسْتَحْسَنَ لِنَفْسِهِ مَا يَكْرَهُهُ مِنْ غَيْرِهِ
وَ أَزْرَى عَلَى النَّاسِ بِمِثْلِ مَا يَأْتِي
و خوشا به حال عالمي كه عمل داشته باشد و كوشش كند،
و از شبيخون (اجل و مرگ) بترسد و از اين رو (در هر حال) مهيا و آمادهي (رفتن) باشد،
اگر از او پرسش شود خيرخواهي و نصيحت كند،
و اگر او را واگذارند خموشي گزيند،
سخنش درست و سكوتش بيآنكه از سخن گفتن عاجز باشد پاسخ است؛
و واي به حال كسي كه به محروميت و خواري و نافرماني مبتلا گشته
و در نتيجه براي خود خوش دارد آنچه را از ديگران خوش ندارد،
و بر مردم عيب گيرد به آنچه خود انجام دهد؛
وَ اعْلَمْ أَيْ بُنَيَّ
أَنَّهُ مَنْ لَانَتْ كَلِمَتُهُ وَجَبَتْ مَحَبَّتُهُ
وَفَّقَكَ اللَّهُ لِرُشْدِهِ وَ جَعَلَكَ مِنْ أَهْلِ طَاعَتِهِ بِقُدْرَتِهِ إِنَّهُ جَوَادٌ كَرِيمٌ.
و بدان اي پسرم، كه براستي هر كس سخنش نرم شد دوستيش لازم است
و خداوند توفيق رشد و رستگاري را به تو عنايت كند
و از فرمانبرداران خود قرارت دهد كه براستي او بخشنده و بزرگوار است.
لَوْ سَكَتَ مَنْ لا يَعْلَمُ سَقَطَ الاِْخْتِلافُ.
چه سکوتی دنیا را فرا میگرفت، اگر هر کس به اندازه عملش سخن میگفت.
+ «استطاعت نورانی!»
+ «رفتارت میگه، قلبت نورانی شده!»
+ «کدام گفتار بهتر از رفتار خوب است؟!»
بهترین رفتار برای شنیدن صدای امر و نهی نورانی قلب، سکوت است!
این سکوت کردن برای شنیدن کلام نورانی، بهترین رفتار شخص عاقل است!
«إِنَّ الْحُكَمَاءَ وَرِثُوا الْحِكْمَةَ بِالصَّمْتِ»
+ «حکم»
امام علی علیه السلام:
«مَنْ تَرَکَ قَوْلَ لَا أَدْرِی أُصِیبَتْ مَقَاتِلُهُ»
کسى که از کلمه «نمیدانم» استفاده نمیکند، تیر هلاکت بر او خواهد نشست.
امام علي عليه السلام:
اَلـْحَقُّ جَديدٌ وَ إنْ طالَتِ الاْيّامُ،
وَ الْباطِلُ مَخْذُولٌ وَ إنْ نَصَرَهُ أقْوامٌ.
حقّ و حقيقت در تمام حالات نو، جديد و تازه است؛ گر چه زمان درازی بر آن گذشته باشد.
و باطل هميشه پست و بي أساس است؛ گر چه افراد بسياري از آن حمايت كنند.
نور، همیشه تازه و باطراوت!
لمّا سُئلَ: ما بالُ القرآنِ لا يَزدادُ علَى النَّشرِ و الدَّرسِ إلاّ غَضاضَةً؟
ـ : لأنَّ اللَّهَ تباركَ و تعالى لم يَجعَلْهُ لِزمانٍ دونَ زَمانٍ، و لا لِناسٍ دونَ ناسٍ،
فهُو في كلِّ زَمانٍ جَديدٌ، و عِند كُلِّ قَومٍ غَضٌّ إلى يَومِ القِيامَةِ.
چه سرّى است كه قرآن هر چه بيشتر خوانده و بحث شود، بر تازگى و طراوت آن افزوده مى شود؟
ـ فرمود : چون خداوند تبارك و تعالى، آن را تنها براى زمانى خاص و مردمى خاصّ قرار نداده است.
از اين رو، در هر زمانى و براى هر مردمى، تا روز قيامت، تازه و با طراوت است.
امام علي عليه السلام:
اذا استولی الصلاح علیالزمان و اهله ثم اساء رجل الظن برجل لم تظهر منه حوبه فقد ظلم!
و اذا استولی الفساد علیالزمان و اهله فاحسن رجل الظن برجل فقد غرّر.
هرگاه نیکوکاری بر روزگار و مردم آن گسترده و فراگیر باشد،
اگر کسی به دیگری گمان بد برد، در حالی که از او عمل زشتی ندیده است، ستمکار است،
و اگر بدی بر زمانه و مردم آن گسترده و غالب باشد،
و کسی به دیگری خوشگمان گردد، خود را فریب داده است!
حسن ظن و تولّی و استصحاب تا زمانی است که حسود،
مرتکب اشتباه مرگبار و جرم بزرگ نشده باشد.
اما همینکه مرتکب جرم بزرگ شد،
حسن ظن به این حسود مجرم، موجب خودفریبی است!
سُئِلَ عليُّ بنُ الحُسَين عليه السلام عنِ الكلامِ و السُّكوتِ أيُّهُما أفضَلُ؟
فقالَ عليه السلام:
لكُلِّ واحِدٍ مِنهُما آفاتٌ،
فإذا سَلِما مِن الآفاتِ فالكلامُ أفضَلُ مِن السُّكوتِ
قيلَ: كيفَ ذلكَ يا ابنَ رسولِ اللّه؟
قالَ: لأنَّ اللّه َ عَزَّ و جلَّ ما بَعَثَ الأنبياءَ و الأوصياءَ بالسُّكوتِ،
إنّما بَعَثَهُم بالكلامِ،
و لا استُحِقَّتِ الجَنّةُ بالسُّكوتِ،
و لا استُوجِبَت وَلايَةُ اللّه بالسُّكوتِ،
و لا تُوُقِّيَتِ النّارُ بالسُّكوتِ،
إنّما ذلكَ كُلُّهُ بالكلامِ.
حضرت فرمود:
هر يك از اين دو را آفاتى است.
اگر هر دو از آفات به دور باشند،
آن گاه سخن گفتن برتر از خاموشى گزيدن است
عرض شد: چگونه، يا بن رسول اللّه؟
فرمود:
زيرا خداوند عزّ و جلّ، انبيا و اوصيا را با سكوت نفرستاده،
بلكه آنان را با سخن و گفتار فرستاده است
و نه بهشت با سكوت سزاوار كسى شده
و نه ولايت و دوستى خدا با سكوت بر كسى واجب آمده
و نه كسى با سكوت از آتش دور شده.
بلكه همه اينها، از طريق سخن حاصل مى شود.
لِرجُلٍ و قَد كَلَّمَهُ بكلامٍ كَثيرٍ:
أيُّها الرجُلُ، تَحتَقِرُ الكلامَ و تَستَصغِرُهُ؟!
اِعلَمْ أنَّ اللّه َ عَزَّ و جلَّ لم يَبعَثْ رُسُلَهُ حيثُ بَعَثَها و مَعها ذَهَبٌ و لا فِضَّةٌ،
و لكنْ بَعَثَها بالكلامِ،
و إنّما عَرَّفَ اللّه ُ جلَ و عزَّ نفسَهُ إلى خَلقِهِ بالكلامِ و الدَّلالاتِ علَيهِ و الأعلامِ.
اى مرد! سخن را دست كم و كوچك مى شمارى!
بدان كه خداوند عزّ و جلّ، وقتى پيامبران خود را فرستاد،
آنان را با زر و سيم نفرستاد، بلكه با سخن فرستاد.
خداوند عزّ و جلّ، از طريق سخن و ديگر دلايل و نشانهها، خود را به آفريدگانش شناساند.
بیایید زبان نور را یاد بگیریم!
وَ لَمَّا سَكَتَ عَنْ مُوسَى الْغَضَبُ أَخَذَ الْأَلْواحَ
و چون خشم موسى فرو نشست، الواح را برگرفت!
[سورة الأعراف (۷): الآيات ۱۵۲ الى ۱۵۴]
إِنَّ الَّذِينَ اتَّخَذُوا الْعِجْلَ سَيَنالُهُمْ غَضَبٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَ ذِلَّةٌ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا
وَ كَذلِكَ نَجْزِي الْمُفْتَرِينَ (۱۵۲)
آرى، كسانى كه گوساله را [به پرستش] گرفتند،
به زودى خشمى از پروردگارشان و ذلّتى در زندگى دنيا به ايشان خواهد رسيد؛
و ما اين گونه، دروغپردازان را كيفر مىدهيم.
وَ الَّذِينَ عَمِلُوا السَّيِّئاتِ ثُمَّ تابُوا مِنْ بَعْدِها وَ آمَنُوا
إِنَّ رَبَّكَ مِنْ بَعْدِها لَغَفُورٌ رَحِيمٌ (۱۵۳)
و[لى] كسانى كه مرتكب گناهان شدند، آنگاه توبه كردند و ايمان آوردند،
قطعاً پروردگار تو پس از آن آمرزنده مهربان خواهد بود.
وَ لَمَّا سَكَتَ عَنْ مُوسَى الْغَضَبُ أَخَذَ الْأَلْواحَ
وَ فِي نُسْخَتِها هُدىً وَ رَحْمَةٌ لِلَّذِينَ هُمْ لِرَبِّهِمْ يَرْهَبُونَ (۱۵۴)
و چون خشم موسى فرو نشست، الواح را برگرفت؛
و در رونويس آن، براى كسانى كه از پروردگارشان بيمناك بودند، هدايت و رحمتى بود.