You Can’t Escape!
يَا سَافِعاً بِنَوَاصِي الْخَلْقِ أَجْمَعِينَ!
«سفع» یکی از هزار واژۀ مترادف «نور الولایة» است.
در فرهنگ لغات عربی مینویسند:
«سافَعَهُ: او را كُتك و سيلى زد.»
+ «قلب، با قبض و بسط نورش کنترل میشه! ما مِنْ دَابَّةٍ إِلاَّ هُوَ آخِذٌ بِناصِيَتِها!»
[سورة العلق (۹۶): الآيات ۱ الى ۱۹]
كَلاَّ لَئِنْ لَمْ يَنْتَهِ لَنَسْفَعاً بِالنَّاصِيَةِ (۱۵) ناصِيَةٍ كاذِبَةٍ خاطِئَةٍ (۱۶)
زنهار، اگر باز نايستد، موى پيشانى [او] را سخت بگيريم؛
[همان] موىِ پيشانى دروغزن گناهپيشه را.
علیّ بن إبراهیم رحمة الله علیه:
لَنَسْفَعاً بِالنَّاصِیَةِ
أَیْ لَنَأْخُذُهُ بِالنَّاصِیَهًِْ فَنُلْقِیهِ فِی النَّار.
یعنی سر او را میگیریم و در آتش میاندازیم.
+ «اشتباه مرگبار»
«يَا سَافِعاً بِنَوَاصِي الْخَلْقِ أَجْمَعِينَ»
مفهوم «القبض الشديد» از این واژه استنباط میشود.
«يَا سَافِع»:
«سافَعَهُ: او را كُتك و سيلى زد.»
حسودی که دست از شک نسبت به نورش برنداره «لَئِنْ لَمْ يَنْتَهِ»،
حسودی که دست از استخفاف نسبت به معالم ربانی صاحبان نور بر نداره «لَئِنْ لَمْ يَنْتَهِ»،
با سیلی تقدیرات عقوبت میشه: «لَنَسْفَعاً بِالنَّاصِيَةِ»،
داستان تکراری عقوبت اهل حسادتی که اینجوری سیلی خوردند،
بطوریکه جای انگشتان آیت «سَفَعَاتِ النَّارِ: سوز دوزخ» روی صورتشون رو سیاه و کبود میکنه:
«السَّفَع: سياهى مايل به سرخى»
+ «حسود روسیاه! الَّذينَ اسْوَدَّتْ وُجُوهُهُمْ!»
+ «حسود، خواهان توقف جریان مستمر نورانی است! قلب عاقر! فَعَقَرُوا النَّاقَةَ!»
+ «حسودِ کریه المنظر! أُولئِكَ الَّذِينَ أُبْسِلُوا بِما كَسَبُوا!»
وَ مِنْ ذَلِكَ قَوْلُهُ عَلَيْهِ الصَّلَاةُ وَ السَّلَامُ لِرَجُلٍ أَقْبَلَ إِلَيْهِ مِمَّنْ يُتَّهَمُ فِي دِينِهِ:
«أَرَى عَلَيْهِ سُفْعَةً مِنَ الشَّيْطَانِ»
عبارت «سُفْعَةً مِنَ الشَّيْطَانِ» بطور مجاز اشاره به همان آثار مشهود در وجود اهل شک حسود و معارین «مِمَّنْ يُتَّهَمُ فِي دِينِهِ» دارد که خبر از اندیشه پلید آنها نسبت به معالم ربانی صاحبان نور میدهد.
المجازات النبوية ؛ ص290
[المجاز] (245)
وَ مِنْ ذَلِكَ قَوْلُهُ عَلَيْهِ الصَّلَاةُ وَ السَّلَامُ لِرَجُلٍ أَقْبَلَ إِلَيْهِ مِمَّنْ يُتَّهَمُ فِي دِينِهِ: «أَرَى عَلَيْهِ سُفْعَةً مِنَ الشَّيْطَانِ» .
و هذا القول مجاز، و «السفعة» السواد، و قيل: «هو السواد المشرب حمرة» فكأنّه عليه الصلاة و السلام رأى بوجهه أثرا يدلّ على نغل « أي فساد » الضمير، و فساد اليقين، فنسب ذلك إلى الشيطان؛ لأنّه مسوّل المعاصي، و مطرّق المغاوي ، و في الأكثر أن يقال لمن خبثت عقيدته و ساءت سريرته: «وجه فلان مسوّد» يراد: لعظيم كفره، و فساد سرّه.
و قد يجوز أن تكون «السفعة» هاهنا- بفتح السين- مأخوذة من قول القائل: «سفعت رأس فلان» إذا ضربه بالعصا فأثّرت فيه، فكأنّه عليه الصلاة و السلام قال: «أرى عليه أثرا من الشيطان».
و قد يكون «السفع» أيضا بمعنى الأخذ و القبض، و منه قوله تعالى:
لَنَسْفَعاً بِالنَّاصِيَةِ؛ أي لنأخذنّ بها، و لنقبضنّ عليها، فإن حمل على ذلك
قَوْلُهُ عَلَيْهِ الصَّلَاةُ وَ السَّلَامُ: «أَرَى عَلَيْهِ سُفْعَةً مِنَ الشَّيْطَانِ».
جاز، و جميع الوجوه المذكورة في هذا الكلام قريب بعضها من بعض.
[«وَ لَمَّا نَجَّيْتَنِي مِنْ سَفَعَاتِ النَّارِ بِرَحْمَتِكَ»]:
«ثُمَّ قَالَ فِي الرَّابِعَةِ:
أَسْأَلُكَ بِحَقِّ حَبِيبِكَ مُحَمَّدٍ لَمَّا أَدْخَلْتَنِي الْجَنَّةَ وَ جَعَلْتَنِي مِنْ سُكَّانِهَا
وَ لَمَّا نَجَّيْتَنِي مِنْ سَفَعَاتِ النَّارِ بِرَحْمَتِكَ وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ.
«بار خدايا بحق محبوبت محمد مرا در بهشت سكنى بده و با رحمت خود، از سوز دوزخ برهان».
حسود باید بدونه که اگه شیطنتهاشو کنار نذاره، بشدت گوشمالی خواهد شد!
نمیتونی از چنگ نور فرار کنی!
حسود، نمیتونه از چنگ نور فرار کنه!
همانا به سوى تو گریختم!
+ «معوذتین»: سورۀ فلق و سورۀ ناس
مناجات شعبانیه:
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ
وَ اسْمَعْ دُعَائِی إِذَا دَعَوْتُکَ
وَ اسْمَعْ نِدَائِی إِذَا نَادَیْتُکَ
وَ أَقْبِلْ عَلَیَّ إِذَا نَاجَیْتُکَ
فَقَدْ هَرَبْتُ إِلَیْکَ وَ وَقَفْتُ بَیْنَ یَدَیْکَ
مُسْتَکِینا لَکَ
مُتَضَرِّعا إِلَیْکَ
رَاجِیا لِمَا لَدَیْکَ ثَوَابِی
وَ تَعْلَمُ مَا فِی نَفْسِی وَ تَخْبُرُ حَاجَتِی وَ تَعْرِفُ ضَمِیرِی
وَ لا یَخْفَى عَلَیْکَ أَمْرُ مُنْقَلَبِی وَ مَثْوَایَ
وَ مَا أُرِیدُ أَنْ أُبْدِئَ بِهِ مِنْ مَنْطِقِی
وَ أَتَفَوَّهَ بِهِ مِنْ طَلِبَتِی
وَ أَرْجُوهُ لِعَاقِبَتِی
وَ قَدْ جَرَتْ مَقَادِیرُکَ عَلَیَّ یَا سَیِّدِی فِیمَا یَکُونُ مِنِّی إِلَى آخِرِ عُمْرِی مِنْ سَرِیرَتِی وَ عَلانِیَتِی
وَ بِیَدِکَ لا بِیَدِ غَیْرِکَ زِیَادَتِی وَ نَقْصِی وَ نَفْعِی وَ ضَرِّی
إِلَهِی إِنْ حَرَمْتَنِی فَمَنْ ذَا الَّذِی یَرْزُقُنِی
وَ إِنْ خَذَلْتَنِی فَمَنْ ذَا الَّذِی یَنْصُرُنِی.
خدایا!
بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست،
و شنواى دعایم باش آنگاه که مىخوانمت،
و صدایم را بشنو گاهى که صدایت میکنم،
و به من توجّه کن هنگامىکه با تو مناجات مىنمایم،
همانا به سوى تو گریختم،
و در حال درماندگى و زارى در برابرت ایستادم،
پاداشى را که نزد توست امیدوارم،
آنچه را که در درون دارم مىدانى،
بر حاجتم خبر دارى،
نهانم را مىشناسى،
کار بازگشت به آخرت و خانه ابدىام بر تو پوشیده نیست،
و آنچه که مىخواهم به زبان آرم، و خواهش خویش را بازگو کنم و هم آنچه را که براى عاقبتم امید دارم، بر تو پنهان نیست،
همانا آنچه تقدیر نمودهاى بر من اى آقاى من در آنچه که تا پایان عمر بر من فرود مىآید از نهان و آشکارم جارى شده است،
و تنها به دست توست نه به دست غیر تو فزونى و کاستىام و سود و زیانم،
خدایا!
اگر محرومم کنى پس کیست آنکه به من روزى دهد؟
و اگر خوارمسازى پس کیست آنکه به من یارى رساند.