The Hearts Get Rusted!
Clean The Rust Of The Heart
By The Light Of The Quran!
The rust of envy
and heart purification
with the light of divine guardianship!
Purify your heart
from hatred, envy, and malice!
«رین» یکی از هزار واژۀ مترادف «حسد» است.
در فرهنگ لغات عربی مینویسند:
«ران النعاس في العين: إذا خامرها: خواب بر چشمها غلبه کرد.»
«الرَّيْنُ: الغطاء على الشيء»
«الرين: صدأ يعلو الشيء الجليل:
چرك و زنگى كه بر روى چيزى يا صفحۀ با ارزشى مىنشيند و آن را فرا مىگيرد و مىپوشاند.»
«رِينَ على قلبه: تاريكى بر دلش چيره شد.»
+ «بحران حسادت و مدیریت بحران با کمک فرایند نور الولایة!
اللَّهُمَّ إِنِّي أَتَقَرَّبُ إِلَيْكَ بِالْأَبِ الرَّحِيمِ الَّذِي مَلَّكْتَهُ أَزِمَّةَ الْبَسْطِ وَ الْقَبْضِ!»
[سورة المطففين (۸۳): الآيات ۱ الى ۱۷]
كَلاَّ بَلْ رانَ عَلى قُلُوبِهِمْ ما كانُوا يَكْسِبُونَ (۱۴)
نه چنين است، بلكه آنچه مرتكب مىشدند زنگار بر دلهايشان بسته است.
فَإِنَّكَ إِنْ تَفْعَلْ يَشْتَدَّ رَوْنُ ذَلِكَ عَلَى قَلْبِكَ
وَ تَذْمُمْ عَوَاقِبَ مَا فَاتَ مِنْ أَمْرِكَ!
زيرا در اين صورت، زنگار آن بر قلبت افزوده مىگردد
و به خاطر آنچه از دست دادهاى، نكوهش خواهى شد.
اگه پشت به نورت کنی و رو به تمناهات، روز به روز، زنگار حسادت قلبت بیشتر و بیشتر میشه بطوریکه روزی میرسه که دیگه نمیتونی از این حصار تمناها و نار جهنم فرار کنی!
باید حواسمون به دنیای قلبمون باشه و لحظه به لحظه مراقب قلبمون باشیم و محاسبۀ نفس و مجاهدۀ قلبی، سرلوحۀ امورمون باشه که وقتی بین تمنا و تقدیر گیر میکنیم، مواظب باشیم که گول وسوسههای شیطان رو نخوریم و به نور خدای مهربان پناه ببریم از شرّ شیطان رانده شده و اون لحظه، سورۀ ناس رو برای خودمون بارها و بارها بخوانیم و شخصیسازی کنیم، ان شاء الله تعالی.
امام علی علیه السلام:
وَ عَنْ عَلِيٍّ ص أَنَّهُ ذَكَرَ عَهْداً
فَقَالَ الَّذِي حَدَّثَنَاهُ أَحْسَبُهُ مِنْ كَلَامِ عَلِيِّ ص إِلَّا أَنَا رُوِّينَا عَنْهُ أَنَّهُ رَفَعَهُ فَقَالَ
عَهِدَ رَسُولُ اللَّهِ ص عَهْداً كَانَ فِيهِ بَعْدَ كَلَامٍ ذَكَرَهُ
قَالَ ص
فِيمَا يَجِبُ عَلَى الْأَمِيرِ مِنْ مُحَاسَبَةِ نَفْسِهِ
أَيُّهَا الْمَلِكُ الْمَمْلُوكُ
اذْكُرْ مَا كُنْتَ فِيهِ
وَ انْظُرْ إِلَى مَا صِرْتَ إِلَيْهِ
وَ اعْتَقِدْ لِنَفْسِكَ مَا يَدُومُ
وَ اسْتَدَلَّ بِمَا كَانَ عَلَى مَا يَكُونُ
وَ ابْدَأْ بِالنَّصِيحَةِ لِنَفْسِكَ
وَ انْظُرْ فِي أَمْرِ خَاصَّتِكَ
وَ فِي مَعْرِفَةِ مَا عَلَيْكَ وَ لَكَ
فَلَيْسَ شَيْءٌ أَدَلَّ لِامْرِئٍ عَلَى مَا لَهُ عِنْدَ اللَّهِ مِنْ أَعْمَالِهِ
وَ لَا عَلَى مَا لَهُ عِنْدَ النَّاسِ مِنْ آثَارِهِ
وَ اتَّقِ اللَّهَ فِي خَاصَّةِ أُمُورِكَ وَ نَفْسِكَ
وَ رَاقِبْهُ فِيمَا حَمَّلَكَ
وَ تَعَبَّدْ لَهُ بِالتَّوَاضُعِ إِذْ رَفَعَكَ
فَإِنَّ التَّوَاضُعَ طَبِيعَةُ الْعُبُودِيَّةِ وَ التَّكَبُّرَ مِنْ حَالاتِ الرُّبُوبِيَّةِ
وَ لَا تَمِيلَنَّ بِكَ عَنِ الْقَصْدِ رُتْبَةٌ تَرُومُ بِهَا مَا لَيْسَ لَكَ
وَ لَا تُبْطِرَنَّكَ نِعَمُ اللَّهِ عَلَيْكَ عَنِ إِعْظَامِ حَقِّهِ
فَإِنَّ حَقَّهُ لَنْ يَزْدَادَ عَلَيْكَ إِلَّا عِظَماً
وَ لَا تَكُونَنَّ كَأَنَّ اللَّهَ بِمَا أَحْدَثَ لَكَ مِنَ الْكَرَامَةِ تَرَى أَنَّهُ أَسْقَطَ عَنْكَ شَيْئاً مِنْ فَرَائِضِهِ
وَ أَنَّكَ اسْتَحْقَقْتَ عَلَيْهِ وَضْعَ الصِّعَابِ عَنْكَ فَتَنْهَمِكَ فِي بُحُورِ الشَّهَوَاتِ
فَإِنَّكَ إِنْ تَفْعَلْ يَشْتَدَّ رَوْنُ ذَلِكَ عَلَى قَلْبِكَ وَ تَذْمُمْ عَوَاقِبَ مَا فَاتَ مِنْ أَمْرِكَ
فَاعْرِفْ قَدْرَكَ وَ مَا أَنْتَ إِلَيْهِ صَائِرٌ
وَ اذْكُرْ ذَلِكَ حَقَّ ذِكْرِهِ
وَ أَشْعِرْ قَلْبَكَ الِاهْتِمَامَ بِهِ
فَإِنَّهُ مَنِ اهْتَمَّ بِشَيْءٍ أَكْثَرَ ذِكْرَهُ وَ أَكْثَرَ التَّفَكُّرَ فِيمَا تَصْنَعُ
وَ فِيمَنْ يُشَارِكُكَ فِيمَا تَجْمَعُ
فَإِنَّكَ لَسْتَ مُجَاوِزاً فِي غَايَةِ الْمُنْتَهَى أَجَلَ بَعْضِ أَحْيَائِكَ
وَ السَّاعَةُ تَأْتِي مِنْ وَرَائِكَ
وَ لَيْسَ الَّذِي تَبْلُغُ بِهِ قَضَاءَ مَا يَحِقُّ عَلَيْكَ بِقَاطِعٍ عَنْكَ شَيْئاً مِنْ لَذَّاتِكَ الَّتِي تَحِلُّ لَكَ مَا لَمْ تُجَاوِزْ فِي ذَلِكَ قَصْدَ مَا يَكْفِيكَ إِلَى فُضُولِ مَا لَا يَصِلُ مِنْ نَفْعِهِ إِلَيْكَ إِلَّا مَا أَنْتَ عَنْهُ فِي غَايَةٍ مِنَ الْغِنَاءِ
فَتَحْمِلُ مَا لَيْسَ حَظُّكَ مِنْهُ إِلَّا حَظَّ عَيْنَيْكَ وَ مَا وَرَاءَ ذَلِكَ مَنْفَعَةٌ لِغَيْرِكَ
فَلْيَقْصُرْ فِي ذَلِكَ أَمَلُكُ وَ لْيَعْظُمْ مِنْ عَوَاقِبِهِ وَجَلُكَ.
از على عليه السلام روايت شده كه آن حضرت دستور العمل و عهدنامهاى بيان كرده است.
گزارشگر آن مىگويد:
گمان مىكنم آن از سخنان على عليه السلام است ولى ما از وى روايت كردهايم كه سند را به حضرت على عليه السلام رسانده كه فرمود:
رسول خدا صلى الله عليه و آله دستور العمل و سفارشنامهاى صادر فرمود كه پس از بيان مطالبى در آن آمده است:
وجوب محاسبه امير، نفس خودش را
اى فرمانروايى كه خود در اختيار ديگرى هستى!
به ياد آور موقعيتى را كه در آن قرار داشتى و بنگر وضعيتى را كه به سوى آن متحول مىشوى.
چيزى را براى خود بدان كه هميشگى است
و گذشته را راهنماى آينده قرار ده
و از نصيحت و خيرخواهى براى خويش آغاز كن
و در كار نزديكانت و شناخت آنچه به سود و زيان توست، دقت كن.
هيچ چيز همانند اعمال انسان مقامش را نزد خداوند به وى نشان نمىدهد
و هيچ چيز همانند آثارش وى را به ارزشش نزد مردم راهنمايى نمىكند
و در كارهاى مربوط به خود و در درونت تقواى الهى را پيشه كن
و درباره آنچه بر عهدهات نهاده است، از خدا بترس و با فروتنى خداى را عبادت كن، كه تو را رفيع و بلند مرتبه نمود؛
چرا كه فروتنى، طبيعت بندگى است و تكبر، از ويژگىهاى ربوبيت،
تصميم به رسيدن به مقامى كه شايستگى آن را ندارى، تو را از ميانهروى خارج نسازد
و نعمتهاى خدا بر تو، سبب تكبرت از بزرگداشت حق او نگردد؛
زيرا حق او جز بزرگى بر تو نمىافزايد.
آنگونه مباش كه هر كرامتى كه خداوند به تو عنايت كند، گمان كنى يكى از واجباتش را از تو برمىدارد و تو شايستگى آن را يافتهاى كه سختىها از تو برداشته شود و در درياى شهوات فرو روى؛
زيرا در اين صورت، زنگار آن بر قلبت افزوده مىگردد
و به خاطر آنچه از دست دادهاى، نكوهش خواهى شد.
پس قدر خويش و مقصدى را كه به سويش در حركتى، بشناس!
و آن را به طور شايسته به ياد داشته باش
و لباس تلاش و همت را درباره آن بر قلبت بپوشان؛
زيرا هر كس به چيزى همت گمارد، زياد آن را ياد مىكند.
و در اعمال خود و شريكانِ اندوختههايت بسيار بينديش؛
چرا كه ميزان عمر تو از عمر يكى از خويشاوندانت تجاوز نخواهد كرد
و در پس آن قيامت به سراغت خواهد آمد.
و اموالى كه با آن مىتوانى حقوق مالى خود را پرداخت كنى،
چيزى از لذتهاى حلالت جلوگيرى نخواهد كرد تا وقتى كه درباره آنها از حالت اعتدالى كه تو را كفايت مىكند، گام فراتر ننهى و به زوايدى- كه جز احساس بىنيازى از آنها- سودى به حال تو ندارد رو نياورى و بر آنچه جز نگريستن به آنها بهره ديگرى ندارى به دوش نگيرى و افزون بر ميزان كفاف، براى ديگران است؛ پس درباره آن آرزويت را كوتاه كن و از پىآمدهايش ترسناكتر باش.
جَلاءُ هذهِ القُلوبِ ذِكرُ اللّه ِ و تِلاوَتُ القرآنِ.
صيقل دهنده اين دلها، ياد خدا و تلاوت قرآن است.
إنَّ للقُلوبِ صَداءً كصَداءِ النُّحاسِ ، فاجلُوها بالاستِغفارِ.
يَصْدَأُ الْقَلْبُ فَإِذَا ذَكَرْتَهُ بِلَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ انْجَلَى
يصدأ القلب، فإذا ذكرته بآلاء الله انجلى عنه
صَدِئَ الحديدُ: آهن زنگ زد.
+ «قبض و بسط»
مَن لَجَّ و تَمادى فهُو الرّاكِسُ الّذي رانَ اللّه ُ على قَلبِهِ، و صارَت دائرَةُ السَّوءِ على رأسِهِ.
امام باقر علیه السلام:
مَا مِنْ عَبْدٍ مُؤْمِنٍ إِلَّا وَ فِي قَلْبِهِ نُكْتَةٌ بَيْضَاءُ،
فَإِذَا أَذْنَبَ ذَنْباً خَرَجَ فِي تِلْكَ النُّكْتَةِ نُكْتَةٌ سَوْدَاءُ،
فَإِذَا تَابَ ذَهَبَ ذَلِكَ السَّوَادُ،
وَ إِذَا تَمَادَى فِي الذُّنُوبِ زَادَ ذَلِكَ السَّوَادُ حَتَّى يُغَطِّيَ الْبَيَاضَ
فَإِذَا غَطَّى الْبَيَاضَ لَمْ يَرْجِعْ صَاحِبُهُ إِلَى خَيْرٍ أَبَداً،
وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ تَعَالَى
كَلَّا بَلْ رانَ عَلى قُلُوبِهِمْ ما كانُوا يَكْسِبُونَ.
وَ قَالَ:
إِذَا أَذْنَبَ الْعَبْدُ كَانَ نُقْطَةً سَوْدَاءَ عَلَى قَلْبِهِ
فَإِنْ هُوَ تَابَ وَ أَقْلَعَ وَ اسْتَغْفَرَ صَفَا قَلْبُهُ مِنْهَا
وَ إِنْ هُوَ لَمْ يَتُبْ وَ لَمْ يَسْتَغْفِرْ كَانَ الذَّنْبُ عَلَى الذَّنْبِ وَ السَّوَادُ عَلَى السَّوَادِ حَتَّى يَغْمُرَ الْقَلْبَ فَيَمُوتَ بِكَثْرَةِ غِطَاءِ الذُّنُوبِ عَلَيْهِ
وَ ذَلِكَ قَوْلُهُ تَعَالَى
بَلْ رانَ عَلى قُلُوبِهِمْ ما كانُوا يَكْسِبُونَ يَعْنِي الْغِطَاءَ.
هنگامى كه بنده گناه كند نقطه سياهى بر قلب او پيدا مىشود،
پس اگر توبه كرد و از گناه باز ايستاد و از خدا طلب آمرزش نمود،
قلب او از آن نقطه سياه صفا پيدا مىكند.
و اگر توبه نكرد و استغفار ننمود، گناه بر گناه واقع مىگردد و سياهى بر سياهى مىنشيند تا اينكه قلب او را مىپوشاند.
پس قلب او در اثر زيادى گناه مىميرد و پرده گناه آن را فرو مىگيرد.
و اين است معناى گفته خداى متعال كه مىفرمايد:
نه چنين است بلكه انجام گناهان قلبهاى آنان را پوشانيده و چركين و زنگآلود كرده است.
امام باقر علیه السلام:
مَا مِنْ عَبْدٍ إِلَّا وَ فِی قَلْبِهِ نُکْتَهًٌْ بَیْضَاءُ فَإِذَا أَذْنَبَ ذَنْباً خَرَجَ فِی النُّکْتَهًِْ نُکْتَهًٌْ سَوْدَاءُ
فَإِنْ تَابَ ذَهَبَ ذَلِکَ السَّوَادُ وَ إِنْ تَمَادَی فِی الذُّنُوبِ زَادَ ذَلِکَ السَّوَادُ حَتَّی یُغَطِّیَ الْبَیَاضَ فَإِذَا غَطَّی الْبَیَاضَ لَمْ یَرْجِعْ صَاحِبُهُ إِلَی خَیْرٍ أَبَداً
وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ
کَلَّا بَلْ رانَ عَلی قُلُوبِهِمْ ما کانُوا یَکْسِبُونَ.
در دل هر بندهی مؤمن یک لمحه سپید و نورانی است،
پس اگر به ارتکاب گناهی دست یازد، در آن لمحه سپید، نقطهی سیاهی پدید آید که اگر توبه و بازگشت نماید زائل شود و اگر در ارتکاب گناهان اصرار ورزد، سیاهی بر سیاهی میافزاید تا روی آن لمحه سفید را میپوشاند،
و چون سپیدی در زیر زنگار سیاهی ناپدید شود، صاحب آن دل روی رستگاری نمیبیند.
و این است کلام خدای عزّوجلّ که میگوید:
کَلَّا بَلْ رانَ عَلی قُلُوبِهِمْ ما کانُوا یَکْسِبُونَ.
رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم:
إِذَا أَذْنَبَ الْعَبْدُ کَانَ نُقْطَهًًْ سَوْدَاءَ عَلَی قَلْبِهِ فَإِنْ هُوَ تَابَ وَ أَقْلَعَ وَ اسْتَغْفَرَ صَفَا قَلْبُهُ مِنْهَا
وَ إِنْ هُوَ لَمْ یَتُبْ وَ لَمْ یَسْتَغْفِرْ کَانَ الذَّنْبُ عَلَی الذَّنْبِ وَ السَّوَادُ عَلَی السَّوَادِ حَتَّی یَغْمُرَ الْقَلْبَ فَیَمُوتُ بِکَثْرَهًِْ غِطَاءِ الذُّنُوبِ عَلَیْهِ
وَ ذَلِکَ قَوْلُهُ تَعَالَی
بَلْ رانَ عَلی قُلُوبِهِمْ ما کانُوا یَکْسِبُونَ.
هنگامیکه بنده گناه کند نقطهی سیاهی بر قلب او پیدا میشود،
پس اگر توبه کرد و از گناه باز ایستاد و از خدا طلب آمرزش نمود قلب او از آن نقطهی سیاه صفا پیدا میکند. و اگر توبه نکرد و استغفار ننمود گناه بر گناه واقع میگردد و سیاهی بر سیاهی مینشیند تا اینکه قلب او را میپوشاند.
پس قلب او در اثر زیادی گناه میمیرد و پرده گناه آن را فرو میگیرد.
و این است معنای گفته خدای متعال که میفرماید:
کَلَّا بَلْ رانَ عَلی قُلُوبِهِمْ ما کانُوا یَکْسِبُونَ.
رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم:
تَذَاکَرُوا وَ تَلَاقَوْا وَ تَحَدَّثُوا
فَإِنَّ الْحَدِیثَ جِلَاءٌ لِلْقُلُوبِ
إِنَّ الْقُلُوبَ لَتَرِینُ کَمَا یَرِینُ السَّیْفُ
جِلَاؤُهَا الْحَدِیثُ.
به یاد هم آرید، با هم مباحثه کنید و [در مسایل گوناگون با همدیگر] سخن گویید
چون که سخن گفتن دلها را صیقل میدهد،
بهراستی که دلها زنگار میگیرند، چنانکه شمشیر زنگار میگیرد
و جلای دلها سخن [خوب] است.
امام صادق علیه السلام:
فَلَمَّا رَفَعَ الصَّادِقُ (علیه السلام) یَدَهُ مِنْ أَکْلِهِ قَالَ الْحَمْدُ للهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ اللَّهُمَّ هَذَا مِنْکَ وَ مِنْ رَسُولِکَ (صلی الله علیه و آله)
فَقَالَ أَبُوحَنِیفَهًَْ یَا أَبَاعَبْدِاللَّهِ (علیه السلام) أَ جَعَلْتَ مَعَ اللَّهِ شَرِیکاً
فَقَالَ (علیه السلام) لَهُ وَیْلَکَ
إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ یَقُولُ فِی کِتَابِهِ
وَ ما نَقَمُوا إِلَّا أَنْ أَغْناهُمُ اللهُ وَ رَسُولُهُ مِنْ فَضْلِهِ
وَ یَقُولُ عَزَّوَجَلَّ فِی مَوْضِعٍ آخَرَ
وَ لَوْ أَنَّهُمْ رَضُوا ما آتاهُمُ اللهُ وَ رَسُولُهُ وَ قالُوا حَسْبُنَا اللهُ سَیُؤْتِینَا اللهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ رَسُولُهُ
فَقَالَ أَبُو حَنِیفَهًَْ
وَ اللَّهِ لَکَأَنِّی مَا قَرَأْتُهُمَا قَطُّ مِنْ کِتَابِ اللَّهِ وَ لَا سَمِعْتُهُمَا إِلَّا فِی هَذَا الْوَقْتِ فَقَالَ أَبُوعَبْداللَّهِ (علیه السلام) بَلَی قَدْ قَرَأْتَهُمَا وَ سَمِعْتَهُمَا وَ لَکِنَّ اللَّهَ تَعَالَی أَنْزَلَ فِیکَ وَ فِی أَشْبَاهِکَ أَمْ عَلی قُلُوبٍ أَقْفالُها وَ قَالَ اللَّهُ تَعَالَی کَلَّا بَلْ رانَ عَلی قُلُوبِهِمْ ما کانُوا یَکْسِبُونَ.
ابوحنیفه با امام صادق (علیه السلام) غذا میخورد،
وقتی امام (علیه السلام) دست از غذا کشید فرمود:
«ستایش مخصوص خداوندی است که پروردگار جهانیان است.
خدایا این نعمت از تو و پیامبر توست».
ابوحنیفه گفت:
«یا اباعبدالله! آیا با خدا شریک قرار میدهی»؟
فرمود:
«وای بر تو خداوند در قرآن میفرماید:
آنها فقط از این انتقام میگیرند که خداوند و رسولش، آنان را به فضل [و کرم] خود، بینیاز ساختند!
و در جای دیگر میفرماید:
[درحالیکه] اگر به آنچه خدا و پیامبرش به آنان داده راضی باشند، و بگویند:
«خداوند برای ما کافی است! و بهزودی خدا و رسولش، از فضل خود به ما میبخشند».
ابوحنیفه گفت:
«به خدا قسم گویا تاکنون در قرآن این آیات را نخوانده بودم و نشنیده بودم».
امام فرمود:
«من هم خواندهام و هم شنیدهام ولی خداوند دربارهی تو و امثال تو نازل کرده است:
یا بر دلهایشان قفل نهاده شده است؟!
و در این آیه میفرماید:
کَلَّا بَلْ رانَ عَلی قُلُوبِهِمْ ما کانُوا یَکْسِبُونَ.
امام حسن علیه السلام:
قَالَ الْحَسَنُبْنُعَلِیٍّ (علیه السلام) لِحَبِیبِبْنِمَسْلَمَهًَْ الْفِهْرِیِّ
رُبَّ مَسِیرٍ لَکَ فِی غَیْرِ طَاعَهًٍْ
قَالَ
أَمَّا مَسِیرِی إِلَی أَبِیکَ فَلَا
قَالَ
بَلَی وَ لَکِنَّکَ أَطَعْتَ مُعَاوِیَهًَْ عَلَی دُنْیَا قَلِیلَهًٍْ
فَلَئِنْ کَانَ قَامَ بِکَ فِی دُنْیَاکَ لَقَدْ قَعَدَ بِکَ فِی آخِرَتِکَ
فَلَوْ کُنْتَ إِذَا فَعَلْتَ شَرّاً قُلْتَ خَیْراً کُنْتَ کَمَا قَالَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ
خَلَطُوا عَمَلًا صالِحاً وَ آخَرَ سَیِّئاً
وَ لَکِنَّکَ کَمَا قَالَ
بَلْ رانَ عَلی قُلُوبِهِمْ ما کانُوا یَکْسِبُونَ.
امام حسن (علیه السلام) به حبیببنمسلمه فهری فرمود:
«تو چه مسیرهایی میروی که طاعت خدا در آن نیست»!
گفت:
«من مسیری را که پدر تو طی کرد نخواهم رفت».
فرمود:
«آری، ولی تو برای دنیای دنی مطیع معاویه شدهای،
اگر معاویه برای تأمین دنیای تو قیام نموده، آخرت تو از دست رفته است.
اگر تو اینطور بودی که هرگاه عمل شری را انجام میدادی، سخن خیری میگفتی،
از آن اشخاصی به شمار میرفتی که خدای علیم فرموده:
کار خوب و بد را به هم آمیختند.
ولی خدا در مورد افرادی مثل تو میفرماید:
بَلْ رانَ عَلی قُلُوبِهِمْ ما کانُوا یَکْسِبُونَ.