The APPLY Command!
«عمل» در معنای ممدوح، یکی از هزار واژۀ مترادف «نور الولایة»،
و در معنای مذموم، یکی از هزار واژۀ مترادف «حسد» است.
در فرهنگ لغات عربی مینویسند:
«عَامِلَةُ الرُّمح: قسمت زيرين سر نيزه، بن نیزه»
«فِعالُ الفأسِ: دستۀ تيشه»
«رجل عَمِلٌ: أي مطبوع على العمل»
«عَالِمٌ يَسْتَعْمِلُ عِلْمَهُ»
«رَجُلٌ عَالِمٌ آخِذٌ بِعِلْمِهِ فَهَذَا نَاجٍ»
«بِعَالِمٍ نَاطِقٍ مُسْتَعْمِلٍ لَه»
«فَمَنْ عَمِلَ بِعِلْمِهِ أَدَّى أَمَانَتَهُ»
مشتقات ریشۀ «عمل» 360 بار در قرآن تکرار شده است.
نورتو بکار ببند، یعنی مهربانی کن!
یعنی عمل صالح تولید کن!
یعنی برای صلة رحم و مهربانی کردن به افراد نامهربان، خودتو کوچک کن!
+ «ورکلایفها»
+ «اتی» + «امر الله»
عَامِلَةُ الرُّمح
فِعالُ الفأسِ
+ «صلی – دومی نورت باش!»
ای بن نیزه، دومی سرنیزه خودت باش!
ای دستۀ تیشه، دومی تیشۀ خودت باش!
ای نابینا، دومی عصای خودت باش!
ای قلب سلیم، دومی قبض و بسط نور خودت باش!
ای عمل، دومی علم خودت باش!
به میگن وصل و اتصال و صلۀ رحم!
+ «اتصال به نور، اتصال به علم! صله رحم!»
«اتّصال، ادغام و یکپارچگی با نور!»
+ «هم قافیه با نور! فاسلکی سبل ربک ذللا!»
+ «قدو»
+ «وسل»
+ «سبب»
نابینا، دومی عصای بینای خودش هست!
العِلمُ مَقرونٌ بِالعَمَلِ، فمَن عَلِمَ عَمِلَ،
و العِلمُ يَهتِفُ بِالعَمَلِ، فإن أجابَهُ و إلاّ ارتَحَلَ عَنهُ.
علم، عمل را صدا مىزند؛ اگر پاسخش داد مىماند، و گر نه از پيش او مىرود.
+ «سلخ»:
اگه با این علوم نورانی، خلق زیبایی و مهربانی نکنیم،
خدای ناکرده ممکنه خدای مهربان نورشو پس بگیره!
«عَامِلُ الرُّمْحِ، عَامِلَةُ الرُّمح»
«الْيَعْمَلَةُ: الناقة النجيبة المطبوعة العمل»
«عَامِلُ الرُّمْحِ: ما يلي السّنان، بن نيزه»
«عامِلُ الرُّمْحِ: قسمت زيرين سر نيزه»
«عَامِلَةُ الرُّمح: قسمت زيرين سر نيزه كه نزديك به سنان است.»
«استعمال نور ولایت – یادآوری معالم ربانی»:
ما اندیشۀ صاحبان نور را بکار می گیریم «اسْتَعْمَلَ الرأيَ»!
صاحبان نور، شخصیت حقوقی هستند!
صاحب نور یک اندیشه و اعتقاد است، لذا از بین رفتنی نیست،
«العالم حیّ و ان کان میّتا»
بلکه در هر زمان یکی برای بازگویی مجدد و یادآوری این اعتقاد، اقدام و قیام علمی میکند،
«ظهر – ماموریت خطرناک ماهی سالمون!»
تا اهل نور یقین با آشنایی با او در واقع با اندیشه آل محمد ع آشنا شده و بتوانند عملا در دل شرایط این اندیشه را استعمال نموده و بکار ببندند و تولید آرامش و مهربانی، که حقیقت عبودیت است را جامۀ عمل بپوشانند.
«تَعَامُل»: مشارکة: تعامل با معالم ربانی
به میزانی که با یادآوری معالم ربانی، اندیشه آل محمد ع را دل شرایط آیات، استعمال بنماییم، به قلبمان نور علم آل محمد ع، همان لحظه واریز میشود و با بسط قلبی، متوجه میشویم که در مشارکت تحمل آیات، موفق بودهایم.
استعمال اندیشه و معالم ربانی راه مشارکت در تحمل آیات و رسیدن به حقیقت عبودیت و آرامش است.
پس برای همه، راه کسب علم است و این امر یک فریضه است!
(طلب العلم فریضة).
و کسی نمی تواند مدعی شود که نمی توانستم علم اخذ نمایم ، چرا ؟
چون دائما لیله قدر آیاتی مقدر می کند که شرایط استعمال اندیشه صاحبان نور را فراهم آوررد.
+ «لیله قدر»
پس بسم الله یعنی من میخواهم اندیشه و معالم ربانی را برای دسترسی به آرامش در دل شرایط ناگوار بکار ببندم.
«بسم الله غیر الله»
انگاری معجزه خدایی اینه که اندیشه ای که فقط آرامش ایجاد میکنه یعنی فقط کار خداست رو از دهان مخلوقی بی عیب یعنی آل محمد ع بشنوی و شرایط بکاربستن آن را نیز فراهم می نمایند تا بکار ببندی و ببینی که حق و آرامش با این اعتقاد حاصل می شود و بس.
«سنریهم آیاتنا فی الآفاق و فی انفسهم حتی یتبین لهم انه الحق».
چقدر این آیه زیباست.
لذا ما باید مدام با علوم آل محمد ع تعامل داشته باشیم.
چجوری؟ با فهم قبض و بسط دنیای درون قلبمان!
انگاری سرمایه از اونها و کار از ما!
این سرمایه علمی در دل شرایط که ما با این اعتقاد می خواهیم زندگی نماییم همان استعمال نور ولایت بجای معصیت برای دسترسی به حقیقت عبودیت یعنی آرامشی است که خداوند این آرامش را دوست دارد و برای ایجاد آرامش، قدم اول را خود برداشته، یعنی آیاتی عرضه مینماید تا شرایط استعمال اندیشه و معالم ربانی منا اهل البیت ع را فراهم نماید.
حالا توپ افتاده تو زمین ما!
اهل یقین با یادآوری معالم ربانی این اندیشه را بخاطر آورده و استعمال می نمایند اما اهل شک بخاطر حسادت نسبت به علوم ربانی هرگز قلبا صاحبان نور را تصدیق ننموده لذا هرگز تجربه نور آرامش در لحظه آیات را با استعمال یاد و اندیشه و معالم ربانی تجربه ننموده و نخواهند نمود الا استثنائاتی که مشمول بدای ذات اقدس الهی شوند.
( یادآوری معالم ربانی – عمل به اندیشه صاحبان نور )
پس ثابت می شود و ثابت بوده و ما این حقیقت را الآن درک می کنیم که نه صاحبان نور از بین رفتنی هستند و نه معالم ربانی و نه اندیشه والای آل محمد ع چون آخرش وصل به جایی میشه که هیچ کس قادر به طرف شدن با آنجا نخواهد بود: و هو القاهر فوق عباده.
«عَامِلُ الرُّمْحِ»:
یعنی زمانی میتونی کاری انجام بدی که سرمایه داشته باشی!
این مایه و این اندیشه و این ریشه و بن را صاحب نور به تو می آموزد اما حالا نوبت توست که وقتی با آیات روبرو می شوی دیگر مثل قبل از آشنایی با نور، گناه را ابزار آرامش ندانی و استعمال سیئه نکنی بلکه حالا استعمال اندیشه و معالم ربانی را به معرض نمایش دید همگان قرار دهی که «لا اله الا الله» جز با عمل به این اندیشه، آرامش هرگز دست یافتنی نخواهد بود.
الحمد لله الذی هدانا لهذا و ما کنا لنهتدی لو لا ان هدانا الله
و اگر مقدر نمی شد که با صاحب نور و این اندیشه و اعتقاد آشنا شویم، هرگز راهی بسوی آرامش قابل تصور نبود.
«عَامِلُ الرُّمْحِ» یعنی مایه اعتقادی لازم که با این تجهیزات و امکانات «جهز – مکن» حالا میشه استعمال اندیشه صاحبان نور را در دل آیات تصور نمود.
+ « إِنَّا مَكَّنَّا لَهُ فِي الْأَرْضِ »
+ « جَهَّزَهُمْ بِجَهازِهِمْ »
+ «لقط»: « يَلْتَقِطْهُ بَعْضُ السَّيَّارَةِ »
یعنی یه عده ای میان و با استعمال این بینش و اندیشه و معالم ربانی ثابت می کنند که حق با آل محمد ع است.
تمام واژه ها و اسامی با مفهومی مترادف نور همه در این جا قابل بیان است یعنی همه این اسامی (اسماء الله الحسنی) دلالت به معنای آرامشی می کنند که در اندیشه آل محمد ع برای ما وجود دارد و قابل دسترسی و کاربرد است.
ما را از خدایی خدا همین بس که دسترسی به مخلوقی از مخلوقاتش داشته باشیم که اندیشه لازم برای دسترسی به آرامش را به ما بیاموزد و شرایط استعمال این اندیشه را برای ما فراهم نماید، بقیهاش با ماست! ان شاء الله تعالی.
این روش باید معمول شود «المَعْمُول: روال كار، كار معمولى» یعنی گذشت از دلخواه، و پشت به تمنا و رو به نور نمودن، باید روال معمولی کارهای روزمرهات باشد، ان شاء الله تعالی.
«رجل عَمِلٌ: أي مطبوع على العمل»:
اهل یقینی که با استعمال اندیشه معالم ربانی، خوب آرامش ایجاد می کند.
+ پوشه «نماینده» :
اسْتُعْمِلَ فلانٌ : والى يا حاكم يا نماينده سلطان شد.
العَمِيل : نماينده بازرگانى در خارج، جاسوس دولت بيگانه، مُزدور بيگانه.
عمل صالح «بیریشه» نیست! یک اصل و نسبی داره!
در واژه عمل و عامل الرمح منظور اینه عمل صالح به اتکای یادآوری معالم ربانی و با یاد علوم ربانی محقق می شود و کار (عمل) بدون حمایت و پشتوانه علمی صاحبان نور علم ممکن نخواهد بود.
عرب به بن نیزه میگه عامل الرمح چون نیزه روی اون سوار میشه و کارامد و بدرد بخور و موثر میشه وگرنه نوک نیزه به تنهایی پرتاب شدنی و به هدف خوردنی و موثر و کشنده نخواهد بود.
در یک مقاله اشاره به تیرهای اسباب بازی و پلاستیکی شد و مثال زیبایی زده شد که شیطان از تیرهای اسباب بازی ما نمی ترسه و خوشش هم میاد و الکی خودشو میزنه به مردن اما وقتی با معالم ربانی شیطان رو هدف میگیری، میفهمه قصه جدیه و دیگه شوخی در کار نیست.
«رجل عمل: مطبوع على العمل»
شنیدی میگن: اگه کارات زیاده از فلانی کمک بخواه، خیلی «کاریه»!
در عمل به نور ولایت هم باید «کاری» باشیم نه فقط حرف بزنیم !
واژه «عمل» باید برای ما یکی از اسامی زیبای مترادف نور الولایة باشد که با یاد نور، «کاری» شویم و عمل صالح تولید کنیم.
« إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ أَهْلِكَ إِنَّهُ عَمَلٌ غَيْرُ صالِحٍ »:
« إِنَّهُ عَمَلٌ » : یعنی چه اهل شک و چه اهل یقین هر دو اهل عمل هستند!
اهل یقین اهل عمل صالح با یاد معالم ربانی
و اهل شک اهل عمل سوء با وسوسه لیدرهای سوء.
[عمل – فرح] :
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص:
الْعَمَلُ فِي الْفَرَحِ.
علم – عمل : «آیاتی و رسلی»:
العلم یهتف بالعمل:
عمل هم نام زیبای صاحبان نور است!
هر جا نوشتیم نام زیبا، در واقع بهتر اینه از واژه اسم زیبا استفاده کنیم و در ادامه بگوییم:
مثلا عمل، اسم زیبای صاحبان نور است که عاملین به نور، با یادآوری این اسم، از معنای آن که حقیقت آرامش است یعنی دستیابی به علوم آل محمد ع در لحظه عرضه آیت و ناآرامی قلبی، بهرهمند میشود کانه از خدا بهره مند شده و این هدف از خلقت است یعنی ما با اسم خدا، خدا را بتوانیم عبادت کنیم، یعنی ما با یاد علوم ربانی بتوانیم به آرامش قلب دسترسی داشته باشیم و اینجوری خالق می پسندد که ما بدانیم مخلوق معیوبیم و او خالق لا یوصف و برای اینکه دست ما به آرامش برسد لاجرم مخلوقی نه معیوب که معصوم آفریده و این مخلوق معصوم، اسم خداست و در مقابل خالق خودش هم اسم است و معنا خالق و برای ما این اسم دلالت به معنای آرامش می کند و این بحث زیبای اسم و معنا اینگونه گره از کارها و سوالات مشکل می گشاید.
انگاری در مواجهه با آیات باید عمل به علم نمود یعنی به معالم ربانی عمل نمود و اینجاست که آیاتی و رسلی و علم و عمل، همه برای ما اسامی صاحبان نور منا اهل البیت ع هستند که با این اعتقاد، هر عملی، می شود عمل صالح، و عمل صالح هم نام زیبایی برای نور است.
از حالا به بعد به واژه عمل در آیات و احادیث به چشم نور علم در دل شرایط عرضه آیات نگاه کن، معنی آیه و حدیث، زیبایی خودش را نمایان میکند.
[عمل – سعی] :
« عملت على الصدقة: سعيت في جمعها »
+ «سعی»: نام زیبای نور.
«معاملة – مشارکة»: مشارکت در تحمل آیات: معاملة با یادآوری علوم ربانی!
« عمّلته على البلد: ولّيته عمله »:
در این واژه یعنی عمل نیز مفهوم ولی و مافوق وجود دارد لذا از این واژه باید به یاد معالم ربانی برسی تا مفهوم کلمه و جمله بخوبی استنباط گردد.
استعمال ولایت – استعمال یاد عالم ربانی:
اگه دارویی داشته باشی و اونو استعمالش نکنی از درمان خبری نیست!
لذا وقتی آیت عرضه میشه حالا وقت استعمال فن علمی یادآوری معالم ربانی و مشارکت در تحمل آیات است! یاد نور، یعنی ذکر الله را «بکار ببر»! نور ولایت فرایندی «کاربردی» است!
تزئینی و دکوری نیست که دلمان را خوش کنیم که ناممان کبوتر حرم است!
بگو ببینم تا بحال چقدر مشارکت داشته ای؟
چقدر نور ولایت را در زندگی روزمرهات بکار برده ای و برای آن ارزش قائل شده ای و معتقدی که با بکار بردن نور ولایت به آرامش می رسی نه با استعمال گناه!
اهل شک مثل کالای تزیینی هستند! دوست دارن مورد توجه قرار بگیرند اما اصلا کاربردی ندارند و به درد هیچ کاری نمی خورند و در عمل از آنها مشارکتی نخواهی دید ولی اهل یقین با یاد معالم ربانی مدام این ابزار را بکار گرفته « اسْتَعْمَلَ الآلَة – یا أَعْمَلَ الآلةَ او الرأيَ: آن ابزار يا انديشه را بكار گرفت » و افرادی «کاری» هستند و فعالانه از گناه چشم پوشی می کنند و یاد معالم ربانی و این معالم ماخوذ از نور را مدام روزمره بکار می بندند و این بکار گیری نور ولایت و معالم ربانی در زندگی ارزش دارد و حقیقت عبودیت و آرامش را برای عامل به نور ولایت و اطرافیانش به ارمغان می آورد.
ما معالم ربانی را بکار می گیریم و با این فن یادآوری معالم ربانی استعمال نور ولایت نموده و گره از کارها و مشکلات روزمره زندگی خود «انشوطة» می گشاییم.
پس عبارت استعمال نور ولایت و استعمال معالم ربانی برای مشارکت در تحمل آیات خیلی زیبا شد.
اگه استعمال رو «به خدمت گرفتن» معنی کنیم ، زبونم لال انگاری نور خودشو اینقدر برای ما کوچیک میکنه و در دسترس قرار میده «الکرمة» تا ما بتونیم اونو در زندگیمون استعمال کنیم و این نهایت رحمت و منت و مهربانی آل محمد ع برای ماست که معونه لازم برای استعمال نور ولایت که همانا علوم ربانی است را در اختیار ما قرار می دهد، «و یلتقطه بعض السیارة»، مشمول حال ما می شود.
از اون عده ای که توفیق آشنایی با نور نصیبشون میشه، عده معدودی عملا در دل آیات با یاد معالم ربانی نور ولایت رو استعمال می کنند و سهم خود از ایجاد آرامش را انجام می دهند و عمل صالح تولید می شود.
لباس مستعمل: لباسی که از اون استفاده شده!
و بئر معطلة یعنی لباس نورانی ولایتی که اهل شک اونو استعمال نمی کنند و اونو معطل گذاشته اند!
« العمل إيجاد الأثر في الشيء »
+ «اثر» نام زیبای نور.
اشاره به اینکه عمل تاثیر گذار است، یعنی یادآوری معالم ربانی تاثیر گذار است.
« العمل: كلّ فعل يكون من الحيوان بقصد »
در این واژه مفهوم عمدی بودن مستتر است یعنی باید با یاد معالم ربانی عمدا از دلخواه بگذری و اینکه با هدف خاصی این کار را انجام می دهی ارزش دارد.
گوشی رو برمیداری برای بلوغ لذة به یکی زنگ بزنی، یاد حرف نورت می افتی که: نمیارزه پسرم!
این کلام تاثیر گذار در این شرایط به تو نیرو میده از این دلخواه بگذری و گوشی رو بذاری سرجاش و بی خیال دلخواه و تمنا بشی و واقعا آرامش با گذشت از این دلخواهِ توام با گناه، حاصل میشه چون سربلند راه میری بدون اینکه ته دلت بلرزه که خطاکاری و …
پس باید عمل کنیم! یعنی اعملوا دستوری است که برای ما دنیایی مطلب دارد یعنی با یاد نور از دلخواه بگذرید.
« الْعَامِلُ هو الذي يتولي أمور الرجل في ماله و ملكه » : عامل اسم زیبای نور است.
+ «شعب»
+ «فعل»
+ «صنع»
فِعالُ الفأسِ : دسته تيشه
مشابه واژه «عمل» که از عَامِلَةُ الرُّمح یعنی قسمت زيرين سر نيزه كه نزديك به سنان است ، گرفته شده واژه «فعل» نیز از فِعالُ الفأسِ یعنی دسته تیشه گرفته شده و این معنی وجود دارد که عمل یا فعل باید بر علم بنا شود تا تاثیر داشته باشد و استعمال اندیشه و معالم ربانی در آیات می تواند آرامش ایجاد نماید و بدون یاد معالم ربانی و یا با شک به عالم ربانی از آرامش خبری نیست کما اینکه بدون دسته تیشه یا بدون قسمت زیرین سر نیزه ، خود تیشه و یا نیزه کاربردی ندارد و «کاری» نیست و ناکارامد بوده و ابزاری ناقص برای انجام کار حساب می شود و مثل اهل شک برای انجام کار همین مثال است که تیشه بدون دسته آن را برای انجام کار بدست می گیرند و یا نیزه بدون قسمت زیرین آن را برای شکار بدست میگیرند و خوب معلوم است این ابزار ناقص بدرد نخواهد خورد و چاقوی بی دسته را عاقل بعنوان ابزار دستش نمی گیرد و اول برای آن دسته درست می کند حالا با آن راحت کار می کند.
این دو اسم زیبا برای معالم ربانی است کانه با توکل به اندیشه نورانی از معنای آرامش و نور علم آل محمد ع در دل شرایط بهره مند می شویم.
«أَحْسَنُ عَمَلًا»
استعمال معالم ربانی:
«الْإِبْقَاءُ عَلَى الْعَمَلِ … أَشَدُّ مِنَ الْعَمَلِ»:
[نیت – شاکلة – عمل] :
آل محمد ع پس از آشنا نمودن ما با معالم ربانی ، با ایجاد حوادث شرایط استعمال اندیشه صاحبان نور را فراهم می نمایند تا برای مدعوین مشخص شود کدامیک در اعتقاد صادق و کدامیک کاذب هستند و عده ای دست از دروغ و دورویی بر نمی دارند تا بیّنه، شرایط استعمال معالم ربانی را فراهم نماید: «لم یکن منفکین حتی تاتیهم البینة»
«لَمْ يَكُنِ الَّذينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ وَ الْمُشْرِكينَ مُنْفَكِّينَ حَتَّى تَأْتِيَهُمُ الْبَيِّنَةُ (بینة 1)»،
آن وقت سر دوراهی نور ولایت و تمنای خودشون (گناه) گیر می کنند که کدام اندیشه را استعمال نمایند [اندیشه گناه لیدرهای سوء، یا اندیشه نور ولایت صاحبان نور] و این اختیار اهل یقین و اهل شک به اینکه کدام راه را در پیش بگیرند از قدرت خلقت الهی در نوع بشر خبر می دهد.
حالا یک مطلب زیبا به مبحث «عمل» اضافی میشه و اونم اینه که « الْإِبْقَاءُ عَلَى الْعَمَلِ حَتَّى يَخْلُصَ أَشَدُّ مِنَ الْعَمَلِ » در این راه ثابت قدم بمونی، ان شاء الله تعالی.
« الْإِبْقَاءُ عَلَى الْعَمَلِ » ابقاء علی العمل :
چه اصطلاح مهم و کاربردی است!
واقعا داستان زندگی بعضی از افراد، مصداق داستان تکراری زبیر است!
واقعا خیلی ها اینجور و اونجور خودشونو نشون میدن اما بر استعمال اندیشه و معالم ربانی نهایتا باقی نماندند و رفتند. «ذلک مبلغهم من العلم». قصه بلعم باعوراها همینه، تا یه جایی به این بینش عمل می کنند اما از یه جایی به بعد میذارن میرن! پس واقعا « الْإِبْقَاءُ عَلَى الْعَمَلِ … أَشَدُّ مِنَ الْعَمَلِ » کار سختیه! اینکه اهل شک یه جایی می بُرند و بالاخره دستشون رو میشه حاصل آیات زیبای طراحی شده در لیله قدر است که غربالگری را بنحو احسن انجام می دهد. از نیت درون افراد فقط عالَم بالا خبر دارن و بس « النِّيَّةُ أَفْضَلُ مِنَ الْعَمَلِ » لذا اینکه یه نفر واقعا نیتش استعمال معالم ربانی هست اما به چه دلیلی موجه یا غیر موجه نمیشه یا نمیتونه این اندیشه رو پیاده کنه، اونو دیگه خود خدا میدونه!
و اینها المرجون لامر الله هستند.
امام صادق علیه السلام:
فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ
لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا
قَالَ
لَيْسَ يَعْنِي أَكْثَرَكُمْ عَمَلًا وَ لَكِنْ أَصْوَبَكُمْ عَمَلًا
وَ إِنَّمَا الْإِصَابَةُ خَشْيَةُ اللَّهِ وَ النِّيَّةُ الصَّادِقَةُ وَ الْخَشْيَةُ
ثُمَّ قَالَ
الْإِبْقَاءُ عَلَى الْعَمَلِ حَتَّى يَخْلُصَ أَشَدُّ مِنَ الْعَمَلِ
وَ الْعَمَلُ الْخَالِصُ الَّذِي لَا تُرِيدُ أَنْ يَحْمَدَكَ عَلَيْهِ أَحَدٌ إِلَّا اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ
وَ النِّيَّةُ أَفْضَلُ مِنَ الْعَمَلِ
أَلَا وَ إِنَّ النِّيَّةَ هِيَ الْعَمَلُ
ثُمَّ تَلَا قَوْلَهُ عَزَّ وَ جَلَ
قُلْ كُلٌّ يَعْمَلُ عَلى شاكِلَتِهِ
يَعْنِي عَلَى نِيَّتِهِ.»
امام صادق عليه السّلام در تفسير آيه شريفه «لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا» فرمود:
مقصود اين نيست كه عمل شما زياد باشد بلكه مقصود اين است كه عمل شما حق باشد،
و عمل حق آن است كه از خداوند بترسد و نيت صادق داشته باشد.
بعد از آن فرمودند:
باقىماندن در عمل خالص سختتر از خود عمل مىباشد،
عمل خالص كارى را مىگويند كه جز خدا از كسى تقاضاى تقدير و تشکر نكنى،
نيت بهتر از عمل مىباشد و اگر چه خود نيت عمل بحساب مىآيد و بعد آيه شريفه
«قُلْ كُلٌّ يَعْمَلُ عَلى شاكِلَتِهِ» را قرائت كردند، و شاكلته در اين جا معنى نيت مىباشد.
امام باقر علیه السلام:
الْإِبْقَاءُ عَلَى الْعَمَلِ أَشَدُّ مِنَ الْعَمَلِ
قَالَ
وَ مَا الْإِبْقَاءُ عَلَى الْعَمَلِ؟
قَالَ
يَصِلُ الرَّجُلُ بِصِلَةٍ وَ يُنْفِقُ نَفَقَةً لِلَّهِ وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَهُ
فَكُتِبَ لَهُ سِرّاً
ثُمَّ يَذْكُرُهَا وَ تُمْحَى فَتُكْتَبُ لَهُ عَلَانِيَةً
ثُمَّ يَذْكُرُهَا فَتُمْحَى وَ تُكْتَبُ لَهُ رِيَاءً.
نگهدارى از كار خير، از خود كار خير سختتر است،
(راوى)گفت: نگهدارى از عمل چيست؟
فرمود:
مردى صلهاى مىكند و خرجى در راه خداى يگانه و بىشريك مىدهد و ثواب كار خير در نهانى، براى او نوشته مىشود،
سپس آنرا يادآورى مىكند و اظهار مىنمايد و از دفتر كار خير پنهانى، محو مىشود و در دفتر كار خير آشكار نوشته مىشود،
و باز آن را يادآورى مىكند و اظهار مىدارد و يك عمل رياء و خودنمائى براى او نوشته مىشود.
[زهد – عمل] :
همینکه دل از گناه بکنی و اندیشه صاحب نورت رو استعمال کنی کار تمومه!
به این میگن زهد.
+ «زهد»: زهد نام زیبای صاحبان نور است که استعمال اندیشه آنها آرامش را به قلب اهداء می کند «زَهَدْتُ النَّخْلَ» انگاری مَثَل صاحبان نور مثل اون باغبانی است که شاخه های ناجور گناه پیکرتو هرس میکنه تا شکیل و زیبا بشی! پس زهد و عمل هر دو اسم نور هستند که استعمال این اسامی، آرامشزا خواهد بود.
يَا ابْنَ مَسْعُودٍ!
قَوْلُ اللَّهِ تَعَالَى
لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا
يَعْنِي أَيُّكُمْ أَزْهَدُ فِي الدُّنْيَا
إِنَّهَا دَارُ الْغُرُورِ وَ دَارُ مَنْ لَا دَارَ لَهُ وَ لَهَا يَجْمَعُ مَنْ لَا عَقْلَ لَهُ
إِنَ أَحْمَقَ النَّاسِ مَنْ طَلَبَ الدُّنْيَا
قَالَ اللَّهُ تَعَالَى
اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَياةُ الدُّنْيا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ زِينَةٌ وَ تَفاخُرٌ بَيْنَكُمْ وَ تَكاثُرٌ فِي الْأَمْوالِ وَ الْأَوْلادِ كَمَثَلِ غَيْثٍ أَعْجَبَ الْكُفَّارَ نَباتُهُ ثُمَّ يَهِيجُ فَتَراهُ مُصْفَرًّا ثُمَّ يَكُونُ حُطاماً وَ فِي الْآخِرَةِ عَذابٌ شَدِيدٌ
قَالَ اللَّهُ تَعَالَى
وَ آتَيْناهُ الْحُكْمَ صَبِيًّا يَعْنِي الزُّهْدَ فِي الدُّنْيَا.
وَ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى لِمُوسَى
يَا مُوسَى
إِنَّهُ لَنْ يَتَزَيَّنَ الْمُتَزَيِّنُونَ بِزِينَةٍ أَزْيَنَ فِي عَيْنَيَّ مِثْلَ الزُّهْدِ
يَا مُوسَى
إِذَا رَأَيْتَ الْفَقْرَ مُقْبِلًا فَقُلْ مَرْحَباً بِشِعَارِ الصَّالِحِينَ
وَ إِذَا رَأَيْتَ الْغِنَى مُقْبِلًا فَقُلْ ذَنْبٌ عُجِّلَتْ عُقُوبَتُهُ.
استعمال اندیشۀ صاحبان نور:
« عَالِمٌ يَسْتَعْمِلُ عِلْمَهُ »
« رَجُلٌ عَالِمٌ آخِذٌ بِعِلْمِهِ فَهَذَا نَاجٍ »
« بِعَالِمٍ نَاطِقٍ مُسْتَعْمِلٍ لَه»
« قَالَ الْإِمَامُ ع
دَخَلَ جَابِرُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْأَنْصَارِيُّ عَلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع
فَقَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع يَا جَابِرُ
قِوَامُ هَذِهِ الدُّنْيَا بِأَرْبَعَةٍ
عَالِمٌ يَسْتَعْمِلُ عِلْمَهُ
وَ جَاهِلٌ لَا يَسْتَنْكِفُ أَنْ يَتَعَلَّمَ
وَ غَنِيٌّ جَوَادٌ بِمَعْرُوفِهِ
وَ فَقِيرٌ لَا يَبِيعُ آخِرَتَهُ بِدُنْيَا غَيْرِهِ
ثُمَّ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع
فَإِذَا كَتَمَ الْعَالِمُ الْعِلْمَ أَهْلَهُ
وَ زَهَا الْجَاهِلُ فِي تَعَلُّمِ مَا لَا بُدَّ مِنْهُ
وَ بَخِلَ الْغَنِيُّ بِمَعْرُوفِهِ
وَ بَاعَ الْفَقِيرُ دِينَهُ بِدُنْيَا غَيْرِهِ
حَلَّ الْبَلَاءُ وَ عَظُمَ الْعِقَابُ.
«فَمَنْ عَمِلَ بِعِلْمِهِ أَدَّى أَمَانَتَهُ»:
استعمال معالم ربانی
+ ادای امانت
+ حجر الاسود:
ای حجر ببین که من اندیشه نورانی، که تو نماد آن هستی را استعمال نمودم.
به اهل شک باید گفت: به نورت خیانت کردی!
چرا به این اندیشه خیانت کردی و اندیشه را استعمال ننمودی؟!
از نور خوشت نیامد!
اندیشه چه بدی داشت که بدان عامل ننمودی؟!
چرا حوادث را آثار عیب خود ندانستی و اینجوری کردی؟!
بله، درسته این دو بهم چسبیدهاند، یعنی صاحبان نور و این اندیشه یک چیز هستند و از هم جدا نیستند. ای حسود، چون از اندیشه خوشت نمیآمد بالاخره این اندیشه رو و نورت رو رد کردی!
پس با این خیانتی که نسبت به نورت نمودی عملا، علم و عالم، که یکی هستند را با هم کنار گذاشتی.
این اندیشه از نور، چیز جدایی نیست و چون نخواستی این اندیشه را در زندگی روزمره ات بکار ببندی لذا گناه را جایگزین معالم ربانی نمودی تا بتوانی با تغییر اندیشه ابتدا تغییر صاحبان نور به لیدرهای سوء بدهی و حالا این لیدر سوء به تو اجازه میدهد گناه را برای دسترسی به آرامش انجام بدهی.
پس اندیشه مخفی است و ما از آن در درون قلوب اهل شک و اهل یقین خبر نداریم.
این اندیشه مخفی یا میل به نور دارد و یا میل به تمنا!
یا نور ولایت ابزار آرامش دانسته میشود و یا معصیت راه رسیدن به لذت!
قَالَ النَّبِيُّ ص:
الْعِلْمُ وَدِيعَةُ اللَّهِ فِي أَرْضِهِ وَ الْعُلَمَاءُ أُمَنَاؤُهُ عَلَيْهِ
فَمَنْ عَمِلَ بِعِلْمِهِ أَدَّى أَمَانَتَهُ وَ مَنْ لَمْ يَعْمَلْ بِعِلْمِهِ كُتِبَ فِي دِيوَانِ الْخَائِنِينَ.
+ «ودع – ودیعة الله»
[این حدیث زیباست!] :
اگه اندیشه صاحبان نور رو استعمال نکنی، این نور علم از قلبت میره بیرون و تاریک میشی!
أَوْحَى اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى إِلَى دَاوُدَ ع
أَنَّ أَهْوَنَ مَا أَنَا صَانِعٌ بِعَالِمٍ غَيْرِ عَامِلٍ بِعِلْمِهِ أَشَدُّ مِنْ سَبْعِينَ عُقُوبَةً
أَنْ أُخْرِجَ مِنْ قَلْبِهِ حَلَاوَةَ ذِكْرِي
وَ لَيْسَ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ طَرِيقٌ يَسْلُكُ [يُسْلَكُ] إِلَّا بِعِلْمٍ
وَ الْعِلْمُ زَيْنُ الْمَرْءِ فِي الدُّنْيَا وَ سَائِقُهُ إِلَى الْجَنَّةِ
وَ بِهِ يَصِلُ إِلَى رِضْوَانِ اللَّهِ تَعَالَى
وَ الْعَالِمُ حَقّاً هُوَ الَّذِي يَنْطِقُ عَنْهُ أَعْمَالُهُ الصَّالِحَةُ وَ أَوْرَادُهُ الزَّاكِيَةُ وَ صِدْقُهُ وَ تَقْوَاهُ
لَا لِسَانُهُ وَ تَصَاوُلُهُ وَ دَعْوَاهُ
وَ لَقَدْ كَانَ يَطْلُبُ هَذَا الْعِلْمَ فِي غَيْرِ هَذَا الزَّمَانِ مَنْ كَانَ فِيهِ عَقْلٌ وَ نُسُكٌ وَ حِكْمَةٌ وَ حَيَاءٌ وَ خَشْيَةٌ
وَ أَنَا أَرَى طَالِبَهُ الْيَوْمَ مَنْ لَيْسَ فِيهِ مِنْ ذَلِكَ شَيْءٌ
وَ الْعَالِمُ يَحْتَاجُ إِلَى عَقْلٍ وَ رِفْقٍ وَ شَفَقَةٍ وَ نُصْحٍ وَ حِلْمٍ وَ صَبْرٍ وَ بَذْلٍ وَ قَنَاعَةٍ
وَ الْمُتَعَلِّمُ يَحْتَاجُ إِلَى رَغْبَةٍ وَ إِرَادَةٍ وَ فَرَاغٍ وَ نُسُكٍ وَ خَشْيَةٍ وَ حِفْظٍ وَ حَزْمٍ.
عَنْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع أَنَّهُ حَدَّثَ عَنِ النَّبِيِّ ص أَنَّهُ قَالَ
الْعُلَمَاءُ رَجُلَانِ
رَجُلٌ عَالِمٌ آخِذٌ بِعِلْمِهِ فَهَذَا نَاجٍ
وَ رَجُلٌ تَارِكٌ لِعِلْمِهِ فَهَذَا هَالِكٌ
وَ إِنَّ أَهْلَ النَّارِ لَيَتَأَذَّوْنَ مِنْ رِيحِ الْعَالِمِ التَّارِكِ لِعِلْمِهِ
وَ إِنَّ أَشَدَّ أَهْلِ النَّارِ نَدَامَةً وَ حَسْرَةً رَجُلٌ دَعَا عَبْداً إِلَى اللَّهِ سُبْحَانَهُ فَاسْتَجَابَ لَهُ وَ قَبِلَ مِنْهُ
فَأَطَاعَ اللَّهَ فَأَدْخَلَهُ اللَّهُ الْجَنَّةَ
وَ أَدْخَلَ الدَّاعِيَ النَّارَ بِتَرْكِهِ عِلْمَهُ.
لَا تَتَعَلَّمِ الْعِلْمَ مِمَّنْ لَمْ يَنْتَفِعْ بِهِ
فَإِنَّ مَنْ لَمْ يَنْفَعْهُ عِلْمُهُ لَا يَنْفَعُكَ
ذوالقرنین هم میگه فقط یادآوری معالم ربانی!
کسیکه به نورش عمل میکنه، کلامش، ولو کوتاه، تاثیرگذاره!
کسی که به علمش عمل میکنه، حرفش تاثیرگذاره!
پای حرف کسیکه خودش عامل به معالم ربانی نیست، نشین، که وقتتو تلف میکنی چون این حرفهای بظاهر شیرین، اگه به خود او اثر نگذاشته، برای تو هم اثرگذار نخواهد بود!
جناب ذوالقرنین می فرماید :
« مِنْ وَصِيَّةِ ذِي الْقَرْنَيْنِ :
لَا تَتَعَلَّمِ الْعِلْمَ مِمَّنْ لَمْ يَنْتَفِعْ بِهِ فَإِنَّ مَنْ لَمْ يَنْفَعْهُ عِلْمُهُ لَا يَنْفَعُكَ.
[اینهم از فرمایشات معروف حضرت عیسی ع با مقدمه های بِحَقٍّ أَقُولُ لَكُمْ …] :
عبارت زیبای « صَدَّقَهَا بِفِعْلِهِ »
« بِحَقٍّ أَقُولُ لَكُمْ
إِنَّ النَّاسَ فِي الْحِكْمَةِ رَجُلَانِ
فَرَجُلٌ أَتْقَنَهَا بِقَوْلِهِ وَ ضَيَّعَهَا بِسُوءِ فِعْلِهِ
وَ رَجُلٌ أَتْقَنَهَا بِقَوْلِهِ وَ صَدَّقَهَا بِفِعْلِهِ
وَ شَتَّانَ بَيْنَهُمَا
فَطُوبَى لِلْعُلَمَاءِ بِالْفِعْلِ وَ وَيْلٌ لِلْعُلَمَاءِ بِالْقَوْلِ »
در برابر خداوند از ما كارى براى آنها ساخته نيست،
جز اين كه عمل كنند!
عنه عليه السلام ـ لِلأزديّ ـ :
أبلِغْ مَوالينا عَنّا السَّلامَ و أخبِرْهُم أنّا لا نُغني عَنهُم مِنَ اللّه ِ شَيئا إلاّ بِعَمَلٍ،
و أنَّهُم لَن يَنالوا وَلايَتَنا إلاّ بِعَمَلٍ أو وَرَعٍ،
و أنَّ أشدَّ النّاسِ حَسرَةً يَومَ القِيامَةِ مَن وَصَفَ عَدلاً ثُمَّ خالَفَهُ إلى غَيرِهِ.
سلام ما را به دوستدارانمان برسان و با خبرشان كن كه
در برابر خداوند از ما كارى براى آنها ساخته نيست، جز اين كه عمل كنند
و هرگز به ولايت ما دست نيابند مگر با عمل و پارسايى،
و پر حسرت ترين مردم در روز قيامت كسى است كه
عدالتى را وصف کند و خود برخلاف آن رفتار كند.
امام باقر علیه السلام:
عَنْ خَيْثَمَةَ الْجُعْفِيِّ قَالَ
دَخَلْتُ عَلَى أَبِي جَعْفَرٍ ع
فَقَالَ لِي يَا خَيْثَمَةُ
أَبْلِغْ مَوَالِيَنَا مِنَّا السَّلَامَ
وَ أَعْلِمْهُمْ أَنَّهُمْ لَمْ يَنَالُوا مَا عِنْدَ اللَّهِ إِلَّا بِالْعَمَلِ
وَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ سَلْمَانُ مِنَّا أَهْلَ الْبَيْتِ إِنَّمَا عَنَى بِمَعْرِفَتِنَا وَ إِقْرَارِهِ بِوَلَايَتِنَا
وَ هُوَ قَوْلُهُ تَعَالَى
خَلَطُوا عَمَلًا صالِحاً وَ آخَرَ سَيِّئاً عَسَى اللَّهُ أَنْ يَتُوبَ عَلَيْهِمْ
وَ عَسَى مِنَ اللَّهِ وَاجِبٌ
وَ إِنَّمَا نَزَلَتْ فِي شِيعَتِنَا الْمُذْنِبِينَ.
[ « الْعِلْمُ … بِمَا يُحِبُّ وَ مَا يَكْرَهُ »
اینکه با قبض و بسط قلبت، رضا و سخط ولی خدا رو بفهمی، میشه علم!
+ «قبض و بسط»
امام صادق علیه السلام:
قَالَ لُقْمَانُ لاِبْنِهِ يَا بُنَيَّ
… وَ لِلْعَالِمِ ثَلاَثُ عَلاَمَاتٍ
اَلْعِلْمُ بِاللَّهِ وَ بِمَا يُحِبُّ وَ بِمَا يَكْرَهُ.
لقمان به پسرش گفت: فرزندم!
… و عالم سه علامت دارد:
علم به خدا و شناختن آنچه خدا دوست دارد و يا از آن بدش مىآيد.
[عمل : صلی – صوم – زکو] :
« وَ لِلْعَامِلِ ثَلَاثُ عَلَامَاتٍ الصَّلَاةُ وَ الصِّيَامُ وَ الزَّكَاةُ » :
کسی که اهل عمل به علوم ربانی باشه این سه مبحث یعنی اقامه صلاة ولی و صوم و تزکیه نفس برای او مصداق عینی پیدا میکنه یعنی در زندگی روزمره که با حوادث ناگوار روبرو میشه اندیشه برخورد صحیح رو با این نمودار از صاحب نورش آموخته حالا وقت اقامه این اندیشه است پس اقامه صلات و ضمنا صوم اینجا چی میگه؟ میگه اندیشۀ غلط گذشته رو ول کن!
بدان که حاصل المعاصی التلف.
لذا وقتی حادثه رو آثار عیبت دونستی استعمال سیئه نمی کنی و این راه تزکیه نفس از عیوب است که ریشه همه این عیوب حسد و شک و … می باشد.
پس این حدیث که « وَ لِلْعَامِلِ ثَلَاثُ عَلَامَاتٍ الصَّلَاةُ وَ الصِّيَامُ وَ الزَّكَاةُ » به زیبایی ربط این سه مبحث زیبا را با مبحث «عمل» نشون میده و همون مطلبی که همیشه گفتیم یعنی همه این اسامی نامهای زیبای مترادف نور الولایة و آیات هستند که این اسامی ما را به معنای آرامشی که در علم آل محمد ع است دلالت می کنند.
استعمال اندیشه و معالم ربانی در آیات است که حاصلش آرامش است و این همان حقیقت عبودیتی است که خداوند از ما انتظار دارد در دل شرایط با عمل به علوم ربانی، مهربانی را معنا کنیم.
[ استعمال اندیشه + اصول و اسرار] :
با استعمال اندیشه عالم ربانی یه دفعه میبینی نوری به قلبت روشنایی علمی میده و میفهمی قصه چیه و این یعنی راه علم به مجهولات، عمل به اندیشه صاحبان نور است.
+ «قاعده اصول و اسرار»
« عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ :
مَنْ عَمِلَ بِمَا عَلِمَ كَفَى مَا لَمْ يَعْلَمْ »
« قَالَ ع :
مَنْ عَمِلَ بِمَا يَعْلَمُ عَلَّمَهُ اللَّهُ مَا لَمْ يَعْلَمْ »
راه دانستن مجهولات عمل به اندیشه صاحبان نور است!
میخوای یقینت بره بالا، به نورت عمل کن!
واقعا اون نور و آرامش حاصل از استعمال معالم ربانی رو با قلبت درک میکنی و این همان نور علم است! قدرشو بدون و اینو که تجربه کردی یاد بگیر اینقدر میگن علم علم ، منظور این علم است که خاصیتش آرامش قلب است وگرنه علوم متداول روز که داره تدریس میشه آیا واقعا تا حالا تونسته برای نوع بشر آرامش ایجاد کنه ؟! یا نه این پیشرفتهای بنام علمی بیشتر سرمایه ای برای ناامنی در جهان شده ؟! واقعا حاصل معاصی تلف است و حاصل استعمال اندیشه صاحبان نور، حقیقت عبودیت و آرامش است، برای کسی که اهلش باشد و قدرش بداند ان شاء الله تعالی.
[«مَا حَقُّ الْعِلْمِ ؟»] :
«ِ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ ع قَالَ
جَاءَ رَجُلٌ إِلَى النَّبِيِّ ص فَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ
مَا حَقُّ الْعِلْمِ ؟
قَالَ الْإِنْصَاتُ لَهُ
قَالَ ثُمَّ مَهْ
قَالَ الِاسْتِمَاعُ لَهُ
قَالَ ثُمَّ مَهْ
قَالَ الْحِفْظُ لَهُ
قَالَ ثُمَّ مَهْ
قَالَ ثُمَّ الْعَمَلُ بِهِ
قَالَ ثُمَّ مَهْ
قَالَ ثُمَّ نَشْرُهُ »
پس اول عمل بعدا نشر علم « حَقُّ الْعِلْمِ : الْعَمَلُ بِهِ … ثُمَّ نَشْرُهُ »!
قابل توجه همه بخصوص خودم!
اگه شوق نشر این علوم رو داریم، قبلش باید خودمون بهش عامل باشیم!
حق علم که میگن، تو خودت بدون منظور حق عالم است.
اونهم در دل شرایط عرضه آیت یعنی عملا با یاد و اندیشه صاحبان نور در تحمل آیات مشارکت داشته باشی و این عمل به نور ولایت رو میشه بگی حق علم رو به درجاتی برآورده کنی و البته چون مایه علمی این کاری که انجام دادی از صاحبان نور است لذا میشه همون: سرمایه از صاحبان نور – کار از ما! و این مشارکت علم و عمل با هم مثل دو بال زیبا، قلب رو به پرواز در میارند و شوق پرواز همان اشراق قلب با نگاه لبخند آل محمد ع است.
كُلُّ عِلْمٍ وَبَالٌ عَلَى صَاحِبِهِ إِلَّا مَنْ عَمِلَ بِهِ
[عدم استعمال معالم ربانی – حسرت]:
اهل شک حسود با معالم ربانی و اندیشه آل محمد ع به سبب صاحبان نور، آشنا میشوند اما وقتی مرحله عمل به این علم می رسد مخالفت قلبی خود را علنی نموده و بجای استعمال معالم ربانی، اندیشه لیدرهای سوء را که گناه را سبب آرامش معرفی میکنند «تایید تمناها»، بکار بسته و اینگونه چنان خاکی بر سر میریزند که حسرت ابدی بر دلشان میماند:
امام صادق علیه السلام:
مَنْ وَصَفَ عَدْلًا وَ خَالَفَهُ إِلَى غَيْرِهِ كَانَ عَلَيْهِ حَسْرَةً يَوْمَ الْقِيَامَةِ.
چون این علم بدون عمل وبال گردنش میشود:
رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم:
كُلُّ عِلْمٍ وَبَالٌ عَلَى صَاحِبِهِ إِلَّا مَنْ عَمِلَ بِهِ.
[عمل – سدرة]:
+ «سدرة المنتهی»
« إِنَّمَا سُمِّيَتْ سِدْرَةَ الْمُنْتَهَى لِأَنَّ أَعْمَالَ أَهْلِ الْأَرْضِ تَصْعَدُ بِهَا الْمَلَائِكَةُ الْحَفَظَةُ إِلَى مَحَلِّ السِّدْرَةِ
وَ الْحَفَظَةُ الْكِرَامُ الْبَرَرَةُ دُونَ السِّدْرَةِ يَكْتُبُونَ مَا تَرْفَعُ إِلَيْهِمُ الْمَلَائِكَةُ مِنْ أَعْمَالِ الْعِبَادِ فِي الْأَرْضِ »
+ «تحف – موزۀ هنرهای زیبا!»
+ «قلّک»
+ «برند – اعمالت باید مهر استاندارد داشته باشه!»
[مشارکت علم و عمل] :
علی ع فرمودند: شریک نمیشود با ما هیچکس، مگر بواسطۀ رفتارش!
«الْإِيمَانُ قَوْلٌ وَ عَمَلٌ أَخَوَانِ شَرِيكَان»
«الْعَالِمُ وَ الْمُتَعَلِّمُ شَرِيكَانِ فِي الْأَجْرِ وَ لَا خَيْرَ فِيمَا بَيْنَ ذَلِكَ.»
حالا هر کس میخواد شریک اهل بیت ع بشه (منا اهل البیت ع) « فَمَنْ كانَ يَرْجُوا لِقاءَ رَبِّهِ » باید اندیشه و معالم ربانی رو استعمال کنه « فَلْيَعْمَلْ عَمَلًا صالِحاً ».
و هرگز اندیشه لیدرهای سوء را راه دسترسی به آرامش ندانسته و با گناه تسکین حال ندهد « وَ لا يُشْرِكْ بِعِبادَةِ رَبِّهِ أَحَدا ».
« فَمَنْ كانَ يَرْجُوا لِقاءَ رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلًا صالِحاً وَ لا يُشْرِكْ بِعِبادَةِ رَبِّهِ أَحَدا »
[آرامش « رَاحَةً » حاصل عمل به معالم ربانی است.]:
« أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّهُ لَنْ يَزْدَادَ امْرُؤٌ نَقِيراً بِحِذْقِهِ وَ لَنْ يَنْتَقِصَ نَقِيراً لِحُمْقِهِ
فَالْعَالِمُ بِهَذَا الْعَامِلُ بِهِ أَعْظَمُ النَّاسِ رَاحَةً فِي مَنْفَعَةٍ
وَ التَّارِكُ لَهُ أَكْثَرُ النَّاسِ شُغُلًا فِي مَضَرَّةٍ »
[حکمت – اندیشه عالم ربانی]:
میخوای حکیم بشی ؟! اندیشه صاحبان نور رو به هنگام ناآرامی بکار ببند! همین! یه دفعه میبینی حکیم شدی!
« الْكَلِمَةُ مِنَ الْحِكْمَةِ يَسْمَعُهَا الرَّجُلُ فَيَقُولُ أَوْ يَعْمَلُ بِهَا خَيْرٌ مِنْ عِبَادَةِ سَنَةٍ »
[عمل – طاعة – نصح]:
به استعمال معالم ربانی صاحبان نور در دل شرایط تقدیرات، میگیم اطاعت از انوار و علوم آل محمد ع که همان اطاعت از ذات اقدس الهی است.
«وَ إِنَّ أَنْصَحَكُمْ لِنَفْسِهِ أَطْوَعُكُمْ لِرَبِّهِ»
اگه خیرتو میخوای «نصح»، اطاعت کن که حاصلش آرامش قلبه «مَنْ يُطِعِ اللَّهَ يَأْمَنْ».
دیر بجنبی، قافیه رو باختی! «وَ لَا تُرَخِّصُوا لِأَنْفُسِكُمْ فَتُدْهِنُوا»
به هوای نفست اجازه نده از گناه لذت ببره!
ریشه کار شک وامونده است یعنی بارها تجربه کردی که حاصل المعاصی التلف است اما دوباره چشمت به گناه که میافته، به ریب میافتی، به شک میافتی، میگی نکنه گناه نکنم از جیبم بره حسرت بخورم که حیف شد چه گناهی رو از دست دادم و اگه میرفتم سراغش چه لذتی می بردم!
اینا همه کلکهای شیطانه که تو رو وسوسه کنه و بکشونه طرف گناه «تکلمات شیطان»!
در اصل زمانی حسرت میخوری که باز گول فریب وسوسههای شیطانو بخوری و بری سراغ گناه، اینجا دستت رو میشه که خیلی هم در تایید اندیشه و معالم ربانی منا اهل البیت ع، صادق نبودی و بدت نمیاد از گناه هم لذت ببری! لذا به همین مقدار شک کافی است تا قطره سیاهی و دود در قلب، کمکم بزرگ بشه و هوای پاک بهاری قلبت که با یاد معالم ربانی مثل صبح جمعۀ یک روز بهاری که شاد و سرحال هستی، متاسفانه تاریک و غمناک بشه و دیگه میری که همه چیزو بذاری کنار! اعوذ بالله از این حال تاریکی قلب! پس حواست نباشه، قافیه رو میبازیها! به هوای نفس سرکشت لجام بزن و نذار دوباره مستی کنه و تو رو بزنه زمین و همه به ریشت بخندند و خوشحال بشوند و تو باز هم انگشت حسرت به دندان بگزی که ای وای دیدی باز هم با همان کلک قدیمی خوردم زمین! حالا کی دوباره باز میخواد دستمو بگیره و آبروی ریخته منو جمع و جور کنه؟! کو اونهمه ادعای مشارکت و تعامل با آل محمد ع با یاد معالم ربانی؟! پس چی شد اینهمه مطالعه و تئوری؟! مبادا خدای ناکرده از اونایی باشی که با عدم استعمال اندیشه و معالم ربانی به گناه میل پیدا کنی و بعدش، کلاً همه چیزو انکار کنی و بری برای خودت سراغ دلخواههای بیارزشت! اینو بدون اگه دستت از توی دست نور جدا نشه، به هر گناهی هم که عادت کرده باشی، بمرور ترکش میکنی و با اعتقاد و عمل به این نور ولایت، گناهان بخشیده میشه، اما اگه رابطۀ قلبی ات با نورت قطع بشه که میشه اشتباه مرگبار، اگه به اندازۀ دنیا هم کار خوب بکنی، چون بدون اعتقاد به نور انجام شده، هیچ فایدهای نداره.
لذا این اعتقاد قلبی که اصل آرامش ذات اقدس الهی همون بینشی است که خیلی ساده، معلم یاد داده و همه خوبیها با یادآوری و عمل به این علوم، شکل میگیره.
(سرمایه علمی از آل محمد ع و کار و عمل از اهل نور! ان شاء الله تعالی)
امام علی علیه السلام:
« كَانَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع يَقُولُ :
لَا تَرْتَابُوا فَتَشُكُّوا وَ لَا تَشُكُّوا فَتَكْفُرُوا وَ لَا تُرَخِّصُوا لِأَنْفُسِكُمْ فَتُدْهِنُوا وَ لَا تُدَاهِنُوا فِي الْحَقِّ فَتَخْسَرُوا
وَ إِنَّ مِنَ الْحَزْمِ أَنْ تَتَفَقَّهُوا وَ مِنَ الْفِقْهِ أَنْ لَا تَغْتَرُّوا وَ إِنَّ أَنْصَحَكُمْ لِنَفْسِهِ أَطْوَعُكُمْ لِرَبِّهِ
وَ إِنَّ أَغَشَّكُمْ لِنَفْسِهِ أَعْصَاكُمْ لِرَبِّهِ
مَنْ يُطِعِ اللَّهَ يَأْمَنْ وَ يَرْشُدْ وَ مَنْ يَعْصِهِ يَخِبْ وَ يَنْدَمْ
وَ اسْأَلُوا اللَّهَ الْيَقِينَ وَ ارْغَبُوا إِلَيْهِ فِي الْعَافِيَةِ
وَ خَيْرُ مَا دَارَ فِي الْقَلْبِ الْيَقِينُ
أَيُّهَا النَّاسُ
إِيَّاكُمْ وَ الْكَذِبَ فَإِنَّ كُلَّ رَاجٍ طَالِبٌ وَ كُلَّ خَائِفٍ هَارِب »
[توصیف مقصرین]:
کسی که خوب حرف میزنه ولی عمل نمیکنه!
«فَهُوَ بِالْقَوْلِ مُدِلٌ وَ مِنَ الْعَمَلِ مُقِلٌّ»!
اهل شک مقصرند « الْمُقَصِّرِينَ» که معالم ربانی را شنیدند، اما بکار نبستند:
« لَا تَكُنْ مِمَّنْ يَرْجُو الْآخِرَةَ بِغَيْرِ عَمَلٍ »
این حدیث زیبا رو با این مقدمه شروع کن و بخوان و بفهم … خیلی قشنگه …
« مَوْعِظَتُهُ ع وَ وَصْفُهُ الْمُقَصِّرِينَ
موعظه آن جناب و توصيف احوال تقصيركاران
لَا تَكُنْ مِمَّنْ يَرْجُو الْآخِرَةَ بِغَيْرِ عَمَلٍ
از آنها نباش كه كار ناكرده اميد (مزد) دارند،
وَ يَرْجُو التَّوْبَةَ بِطُولِ الْأَمَلِ
با آرزوهاى دراز به توبه اميدوارند،
يَقُولُ فِي الدُّنْيَا قَوْلَ الزَّاهِدِينَ وَ يَعْمَلُ فِيهَا عَمَلَ الرَّاغِبِينَ [زهد – رغبت]
در دنيا سخن پارسايان گويند و رفتار دلباختگان كنند،
إِنْ أُعْطِيَ مِنْهَا لَمْ يَشْبَعْ وَ إِنْ مُنِعَ لَمْ يَقْنَعْ
اگر دهندشان سير نشوند، و اگر دريغ نمايند قانع نباشند،
يَعْجِزُ عَنْ شُكْرِ مَا أُوتِيَ وَ يَبْتَغِي الزِّيَادَةَ فِيمَا بَقِيَ
از شكر آنچه دارند ناتوانند و همى افزون طلبند،
يَنْهَى النَّاسَ وَ لَا يَنْتَهِي
مردمان را (از زشتيها) منع كنند و خود دست برندارند،
+ «لم یکن منفکین …» [دل نکندن از گناه!]
وَ يَأْمُرُ النَّاسَ مَا لَا يَأْتِي
دستور كار نيك دهند و خود اجرا نكنند،
يُحِبُّ الصَّالِحِينَ وَ لَا يَعْمَلُ بِأَعْمَالِهِمْ
نيكان را دوست دارند و كار آنها ننمايند،
وَ يُبْغِضُ الْمُسِيئِينَ وَ هُوَ مِنْهُمْ
بدكاران را دشمن دارند و خود از آنهايند.
وَ يَكْرَهُ الْمَوْتَ لِكَثْرَةِ سَيِّئَاتِهِ وَ لَا يَدَعُهَا فِي حَيَاتِهِ
از انبوه گناه، مرگ را خوش ندارند و تا واپسين دم ترك گناه نكنند،
يَقُولُ كَمْ أَعْمَلُ فَأَتَعَنَّى؟
حسود میگه: [تا کی خودمونو به تغافل بزنیم و دیگران از این سادگی ما سوء استفاده کنن؟!]
گويند: تا چند كار كنيم و رنج بريم؟
أَ لَا أَجْلِسُ فَأَتَمَنَّى
چرا با تكيه بر آرزو ننشينيم
(برای چی از گناه لذت نبریم؟! داره فرصت جوونی از دست میره!)
فَهُوَ يَتَمَنَّى الْمَغْفِرَةَ وَ يَدْأَبُ فِي الْمَعْصِيَةِ
(اميد كاذب به رحمت خدا)
تمناى آمرزش دارند و پيوسته معصيت كنند.
وَ قَدْ عُمِّرَ مَا يَتَذَكَّرُ فِيهِ مَنْ تَذَكَّرَ
(به اندازه کافی بهشون مهلت داده شده! سی سال کلاس درس!)
چندان عمر كردهاند كه بيدارشدنيها از خواب گران برخيزند،
يَقُولُ فِيمَا ذَهَبَ لَوْ كُنْتُ عَمِلْتُ وَ نَصِبْتُ لَكَانَ خَيْراً لِي
چون به ياد گذشته افتند (با دلى پر حسرت) گويند:
اگر كارى كرده بوديم و رنجى برده بوديم چه خوب بود
وَ يُضَيِّعُهُ غَيْرَ مُكْتَرِثٍ لَاهِياً
و در عين حال فرصتهاى آينده را بىپروا و غافل از دست دهند.
إِنْ سَقِمَ نَدِمَ عَلَى التَّفْرِيطِ فِي الْعَمَلِ وَ إِنْ صَحَّ أَمِنَ مُغْتَرّاً
به هنگام بيمارى از تقصيرها پشيمان شوند و به گاه سلامت مغرور و خاطر آسوده باشند،
يُؤَخِّرُ الْعَمَلَ
كار آخرت را عقب اندازند،
تُعْجِبُهُ نَفْسُهُ مَا عُوفِيَ وَ يَقْنَطُ إِذَا ابْتُلِيَ
تا سالم و آسودهاند خودپسند و خوشدلند و چون گرفتار شوند نااميد گردند،
تَغْلِبُهُ نَفْسُهُ عَلَى مَا يَظُنُّ وَ لَا يَغْلِبُهَا عَلَى مَا يَسْتَيْقِنُ
نفس با وعدههاى خيالى بر آنها غالب آيد و آنها با مطالب قطعى بر نفس چيره نشوند.
(برعکس اینی که ما فکر می کنیم که وعدههای الهی نسیه است، این وعده های شیطان است که نسیه است و پوچ «عَلَى مَا يَظُنُّ»، وعده الهی را با قلبت در همین دنیا درک میکنی «عَلَى مَا يَسْتَيْقِنُ»، معذلک اهل شک وعدههای خیالی هوای نفس را باور نموده «تَغْلِبُهُ نَفْسُهُ» و عمل (گناه) میکنند اما وعده قطعی روشنایی قلب با استعمال معالم ربانی را باور نداشته و نور خود را رد میکنند!)
لَا يَقْنَعُ مِنَ الرِّزْقِ بِمَا قُسِمَ لَهُ
به رزق مقسوم قناعت نكنند،
وَ لَا يَثِقُ مِنْهُ بِمَا قَدْ ضُمِنَ لَهُ
به ضمانت خدا اعتماد ننمايند،
وَ لَا يَعْمَلُ بِمَا فُرِضَ عَلَيْهِ
[یعنی استعمال معالم ربانی ننمایند]
كارهاى واجب را وانهند،
فَهُوَ مِنْ نَفْسِهِ فِي شَكٍّ
از خودشان شك دارند،
إِنِ اسْتَغْنَى بَطِرَ وَ فُتِنَ
توانگر شوند خود را گم كنند و به فتنه افتند،
وَ إِنِ افْتَقَرَ قَنِطَ وَ وَهَنَ
بينوا شوند نوميد و ناتوان گردند،
فَهُوَ مِنَ الذَّنْبِ وَ النِّعْمَةِ مُوَفَّرٌ
از گناه و نعمت سرشارند،
وَ يَبْتَغِي الزِّيَادَةَ وَ لَا يَشْكُرُ
افزون طلب و ناسپاسند،
وَ يَتَكَلَّفُ مِنَ النَّاسِ مَا لَا يَعْنِيهِ
به خطاهاى كوچك ديگران ايراد دارند.
[یعنی به خطای دیگران کار دارند، در حالیکه خطای خطا کار به او ربطی نداره – مَا لَا يَعْنِيهِ]
وَ يَضَعُ مِنْ نَفْسِهِ مَا هُوَ أَكْثَرُ
و اشتباهات بزرگ خود را ناديده گيرند.
إِنْ عَرَضَتْ لَهُ شَهْوَةٌ وَاقَعَهَا بِاتِّكَالٍ عَلَى التَّوْبَةِ وَ هُوَ لَا يَدْرِي كَيْفَ يَكُونُ ذَلِكَ
اگر لذتى پيش آيد به اميد توبه كام دل برآرند و ندانند چه خواهد شد.
لَا تُغْنِيهِ رَغْبَتُهُ وَ لَا تَمْنَعُهُ رَهْبَتُهُ
نه شوق (به پاداش) به كارشان گمارد، نه بيم (عذاب) بازشان دارد،
[ دیگه هیچ چیزی نمیتونه به اهل شک کمک کنه تا گناه نکنند چون نور خودشونو یعنی «بشیرا و نذیرا» رو کنار گذاشته اند.]
ثُمَّ يُبَالِغُ فِي الْمَسْأَلَةِ حِينَ يَسْأَلُ
به هنگام درخواست اصرار ورزند،
وَ يُقَصِّرُ فِي الْعَمَلِ
و در عمل كوتاه آيند،
فَهُوَ بِالْقَوْلِ مُدِلٌ وَ مِنَ الْعَمَلِ مُقِلٌّ
در گفتار توانگرند و در كردار درويش،
يَرْجُو نَفْعَ عَمَلٍ مَا لَمْ يَعْمَلْهُ
كار نكرده اميد سود دارند،
وَ يَأْمَنُ عِقَابَ جُرْمٍ قَدْ عَمِلَهُ
و از كيفر جرمهاى كرده باك ندارند،
يُبَادِرُ مِنَ الدُّنْيَا إِلَى مَا يَفْنَى
به متاع فانى دنيا بشتابند،
وَ يَدَعُ جَاهِداً مَا يَبْقَى
و نعيم باقى آخرت را وانهند،
وَ هُوَ يَخْشَى الْمَوْتَ
از مرگ ترسانند،
وَ لَا يَخَافُ الْفَوْتَ
و از زوال فرصتها نهراسند،
يَسْتَكْثِرُ مِنْ مَعْصِيَةِ غَيْرِهِ مَا يَسْتَقِلُّ أَكْثَرَ مِنْهُ مِنْ نَفْسِهِ
گناهانى را از ديگران زياد دانند كه بيشترش را از خود اندك شمارند،
وَ يَسْتَكْثِرُ مِنْ طَاعَتِهِ مَا يَحْتَقِرُ مِنْ غَيْرِهِ
طاعتى را از دگران ناچيز دانند و از خود بزرگ پندارند،
يَخَافُ عَلَى غَيْرِهِ بِأَدْنَى مِنْ ذَنْبِهِ
بر گناه كوچك مردمان نگرانند (و گناه بزرگ خود را به هيچ نشمارند)،
وَ يَرْجُو لِنَفْسِهِ بِأَدْنَى مِنْ عَمَلِهِ
به عمل كوچكتر خود اميدوارند.
فَهُوَ عَلَى النَّاسِ طَاعِنٌ وَ لِنَفْسِهِ مُدَاهِنٌ
و خلاصه: به مردم طعن دارند و در باره خود سهل انگارند،
يُؤَدِّي الْأَمَانَةَ مَا عُوفِيَ وَ أُرْضِيَ وَ الْخِيَانَةَ إِذَا سَخِطَ وَ ابْتُلِيَ
امانت را در هنگام آسودگى و رضامندى رعايت كنند ،
ولی به هنگام خشم و گرفتارى ، به آن خيانت كنند.
[ لذا وقتی در دل شرایط ناآرامی آیات عرضه شده «نار آیت» قرار میگیری یعنی وقتی شرایط استعمال معالم ربانی برات فراهم میشه اینجاست که باید به حجر الاسود ادای امانت نمایی و با استعمال معالم ربانی، اکرمی مثواه نمایی و مشارکت و تعامل فعال داشته باشی و تکریم آیات به نشانه تکریم اندیشه صاحبان نور نمایی و اینگونه محصول مشترک خودت و آل محمد ع را یعنی آرامش و مهربانی که حقیقت عبودیت است را به همگان تقدیم نمایی.
اما اهل شک اهل خیانت هستند و دقیقا وقتی لیله قدر شرایط استعمال معالم ربانی را برایشان فراهم مینماید بجای اینکه عمل نمایند متاسفانه مسیر گناه را در پیش میگیرند و نفاق دیرینۀ خویش را رو می نمایند]
إِذَا عُوفِيَ ظَنَّ أَنَّهُ قَدْ تَابَ وَ إِنِ ابْتُلِيَ ظَنَّ أَنَّهُ قَدْ عُوقِبَ
عافيت و سلامت را نشان توبه و آمرزش دانند و گرفتارى را علامت مجازات و كيفر.
[پس: نه سلامتی رو علامت رضای حضرت از خودت بدون
و نه بیماری رو علامت رویگردانی آل محمد ع از خودت بدون!
بلکه در هر حال اهل یقین چه نعمت سلامتی شامل حالشان شود و چه به عقوبت گناه اخذ شده و بیمار گردند، راضی به این تقدیر الهی هستند.]
يُؤَخِّرُ الصَّوْمَ وَ يُعَجِّلُ النَّوْمَ
روزه را تأخير اندازند و در خواب بشتابند،
[«يُؤَخِّرُ الصَّوْمَ » : مدام حال اهل شک اینه که امروز و فردا میکنن و هر چی میگی اندیشه نورانی رو که متوجه شدی، بهش عمل کن دیگه! میگه: فعلا با گناه پیش میریم، و در یک فرصتی دست از گناه برمیداریم و «سوف، سوف» می کنند.]
لَا يَبِيتُ قَائِماً وَ لَا يُصْبِحُ صَائِماً
نه شب بپاى خيزند، و نه روز روزه گيرند،
[شرط حلول نور صبح قلبی فقط صوم است یعنی توقف اندیشه غلط قبلی و استعمال معالم ربانی، لذا اهل شک هرگز حال و هوای سپیده دم صبح جمعه را تجربه ننمودهاند چون هرگز صائم نبوده اند «وَ لَا يُصْبِحُ صَائِماً»]
يُصْبِحُ وَ هِمَّتُهُ الصُّبْحُ وَ لَمْ يَسْهَرْ
رنج بيدارى نكشيده در انتظار صبحند،
وَ يُمْسِي وَ هِمَّتُهُ الْعَشَاءُ وَ هُوَ مُفْطِرٌ
و گرسنگى ناخورده چشم براه شام.
يَتَعَوَّذُ بِاللَّهِ مِمَّنْ هُوَ دُونَهُ وَ لَا يَتَعَوَّذُ مِمَّنْ هُوَ فَوْقَهُ
از زيردست بخدا پناه برند و از زبردست نهراسند.
يُنْصِبُ النَّاسَ لِنَفْسِهِ وَ لَا يُنْصِبُ نَفْسَهُ لِرَبِّهِ
همى خواهند تا مردم باحترامشان به پا ايستند، و خود در برابر خدا (به عبادت) نايستند.
النَّوْمُ مَعَ الْأَغْنِيَاءِ أَحَبُّ إِلَيْهِ مِنَ الرُّكُوعِ مَعَ الضُّعَفَاءِ
خواب با توانگران را از ركوع با مستمندان خوشتر دارند،
يَغْضَبُ مِنَ الْيَسِيرِ
به اندك (ناملايم) بخروشند،
وَ يَعْصِي فِي الْكَثِيرِ
و از گناه زياد پروا ندارند
يَعْزِفُ لِنَفْسِهِ عَلَى غَيْرِهِ وَ لَا يَعْزِفُ عَلَيْهَا لِغَيْرِهِ
به سود خود دگران را زيان رسانند، و سود دگران با زيان خود نخواهند.
فَهُوَ يُحِبُّ أَنْ يُطَاعَ وَ لَا يُعْصَى
دوست دارند همه اطاعتشان كنند و سر از فرمانشان نپيچند،
وَ يَسْتَوْفِيَ وَ لَا يُوفِيَ
مىخواهند بگيرند و ندهند.
يُرْشِدُ غَيْرَهُ وَ يُغْوِي نَفْسَهُ
مردم را ارشاد و خود را گمراه سازند،
وَ يَخْشَى الْخَلْقَ فِي غَيْرِ رَبِّهِ وَ لَا يَخْشَى رَبَّهُ فِي خَلْقِهِ
از مردم نه براى خدا بترسند، و از خدا در باره خلق نترسند.
يَعْرِفُ مَا أُنْكِرَ وَ يُنْكِرُ مَا عُرِفَ
ناپسند را پسنديده شمارند و پسنديده را ناپسند،
[گناه را روش پسندیده و بکار بستن معالم ربانی را ناپسند میدانند.]
وَ لَا يَحْمَدُ رَبَّهُ عَلَى نِعَمِهِ وَ لَا يَشْكُرُهُ عَلَى مَزِيدٍ
خداى را بر نعمتهايش سپاس نگزارند و بر فزونيهايش شكر نگويند،
وَ لَا يَأْمُرُ بِالْمَعْرُوفِ وَ لَا يَنْهَى عَنْ مُنْكَرٍ
امر بمعروف و نهى از منكر نكنند،
فَهُوَ دَهْرَهُ فِي لَبْسٍ
عمرى در اشتباه بسر برند،
[حسود، در تمام عمرش یک بار قلبا نورش رو قبول نداشته و مدام به اون شک داشته و با خودش میگه من که قبولش ندارم ! من از او باسوادترم! «انا خیر منه»!
پس اونیکه مدام خودش رو از نورش بهتر میدونه، و هرگز نور علم این مافوق رو بالای سرش و توی قلبش تجربه نکرده و اونو بعنوان بزرگتر خودش قبول نداره چطوری میتونه به اندیشه اون عمل کنه و سعادتمند بشه ؟! مشکل اون با این اندیشه است و بهانه او اینه که از این چهرۀ نورانی خوشش نمیاد و یا از اون باسوادتره و یا عبادتش از عبادت او بیشتره! اگه به محتوای علومی که او یاد میده توجه کنه و اگه به آیاتی که در تایید حقانیت اندیشه او براش عرضه میشه دقت داشته باشه حتما می فهمه که راه چاره جز راه و روشی که از معالم ربانی آموخته، هیچ گزینه دیگری نخواهد بود! اما ممکنه به این حقیقت هم رسیده باشه اما اینقدر حسد نسبت به نور چشمشو کور کرده که نمیخواد قبول کنه این واقعیت غیر قابل انکار رو! به اندیشه و زیبایی و کارایی این علوم فکر کن «حبر – احبار» و از روی درستی اندیشه ، نور خودت رو بشناس مثل کوری که از صدای آشنای طرف می فهمه که اون کیه !!! قلبت نور اندیشه و معالم ربانی رو حس میکنه و نیازی به چشم ظاهر و معرفی این و آن نداری ! اهل شک عمری در اشتباه و شبهه و لبس بسر برده اند «ایمان ملبس به ظلم» اگه مشمول بداء نشوند هرگز راهی به آرامش نخواهند یافت. درون قلب اهل شک هرگز تکریم صاحب نور و تکریم اندیش اش و تکریم آیات را نمی یابی! اصلا قلبا نور رو قبول نداشته و نداره و نخواهد داشت الا، اینکه برای او بداء حاصل شود.
گول چاپلوسیهای فعلی اونها رو نخور! به محض اینکه دیگه خدا مهلت رو براشون تموم بدونه و اراده کنه دستشونو رو کنه با اولین آیت که عرضه بشه، شمشیرشون را از رو میبندن و دشمنی خودشونو آشکار میکنن.
إِنْ مَرِضَ أَخْلَصَ وَ تَابَ وَ إِنْ عُوفِيَ قَسَا وَ عَادَ
چون بيمار شوند اخلاص پيش آرند و توبه كنند، و چون بهبود يابند به گناه باز گردند،
فَهُوَ أَبَداً عَلَيْهِ وَ لَا لَهُ
هميشه به زيان خود كار كنند نه به سود،
لَا يَدْرِي عَمَلَهُ إِلَى مَا يُؤَدِّيهِ إِلَيْهِ
نمىدانند اعمالشان آنها را به كجا مىكشد،
حَتَّى مَتَى وَ إِلَى مَتَى؟!
تا كى و تا چه وقت (اين كجروى و خطا)؟
اللَّهُمَّ اجْعَلْنَا مِنْكَ عَلَى حَذَرٍ
احْفَظْ وَ عِ
انْصَرِفْ إِذَا شِئْتَ.
خداوندا ! ما را از خودت بيمناك كن،
(اى نصيحتخواه) بخاطر سپار و نگهدار،
و اگر خواهى باز گرد. »
[دعا – عمل]:
قَالَ ع:
الدَّاعِي بِلَا عَمَلٍ كَالرَّامِي بِلَا وَتَر
دعاكننده بىعمل چون تيرانداز بىزه باشد.
این مثال زیبا برای فهم رابطه دعا و عمل است.
اگه حرف بزنی و عمل نکنی خودتو مسخره کردی!
+ «هزء»
اگه حرف بزنی « مَنْ ذَكَرَ اللَّهَ » و عمل نکنی « وَ لَمْ يَسْتَبِقْ إِلَى لِقَائِهِ » خودتو مسخره کردی « فَقَدِ اسْتَهَزَأَ بِنَفْسِهِ »:
« قَالَ الرِّضَا ع :
سَبْعَةُ أَشْيَاءَ بِغَيْرِ سَبْعَةِ أَشْيَاءَ مِنَ الِاسْتِهْزَاءِ
مَنِ اسْتَغْفَرَ بِلِسَانِهِ وَ لَمْ يَنْدَمْ بِقَلْبِهِ فَقَدِ اسْتَهَزَأَ بِنَفْسِهِ
وَ مَنْ سَأَلَ اللَّهَ التَّوْفِيقَ وَ لَمْ يَجْتَهِدْ فَقَدِ اسْتَهَزَأَ بِنَفْسِهِ
وَ مَنِ اسْتَحْزَمَ وَ لَمْ يَحْذَرْ فَقَدِ اسْتَهَزَأَ بِنَفْسِهِ
وَ مَنْ سَأَلَ اللَّهَ الْجَنَّةَ وَ لَمْ يَصْبِرْ عَلَى الشَّدَائِدِ فَقَدِ اسْتَهَزَأَ بِنَفْسِهِ
وَ مَنْ تَعَوَّذَ بِاللَّهِ مِنَ النَّارِ وَ لَمْ يَتْرُكْ شَهَوَاتِ الدُّنْيَا فَقَدِ اسْتَهَزَأَ بِنَفْسِهِ
وَ مَنْ ذَكَرَ اللَّهَ وَ لَمْ يَسْتَبِقْ إِلَى لِقَائِهِ فَقَدِ اسْتَهَزَأَ بِنَفْسِهِ »
[عمل – ما انزل الله] :
کانه وقتی با اندیشه و معالم ربانی از دلخواه میگذری به «ما انزل الله» عمل نمودهای یعنی با گذشت از دلخواه به خدا میگی خدایا من با اندیشهای که به سبب نورم یادم دادی از دلخواه برای رضای تو گذشتم تو هم به گل روی صاحبان نور از ما قبول بفرما ان شاء الله تعالی.
« قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع
هَلْ أَتاكَ حَدِيثُ الْغاشِيَةِ قَالَ يَغْشَاهُمُ الْقَائِمُ بِالسَّيْفِ قَالَ قُلْتُ وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ خاشِعَةٌ قَالَ يَقُولُ خَاضِعَةٌ لَا تُطِيقُ الِامْتِنَاعَ قَالَ قُلْتُ عامِلَةٌ قَالَ عَمِلَتْ بِغَيْرِ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ قُلْتُ ناصِبَةٌ قَالَ نَصْبُ غَيْرِ وُلَاةِ الْأَمْرِ قَالَ قُلْتُ تَصْلى ناراً حامِيَةً قَالَ تَصْلَى نَارَ الْحَرْبِ فِي الدُّنْيَا عَلَى عَهْدِ الْقَائِمِ وَ فِي الْآخِرَةِ نَارَ جَهَنَّمَ »
[پارتی بازی نیست: « مَا بَيْنَنَا وَ بَيْنَ اللَّهِ قَرَابَةٌ » فقط عمل به معالم ربانی و بس!]:
« وَ اجْتَمَعَ عِنْدَهُ نَاسٌ مِنْ بَنِي هَاشِمٍ وَ غَيْرِهِمْ فَقَالَ اتَّقُوا اللَّهَ شِيعَةَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ كُونُوا النُّمْرُقَةَ الْوُسْطَى يَرْجِعُ إِلَيْكُمُ الْغَالِي وَ يَلْحَقُ بِكُمُ التَّالِي قَالُوا لَهُ وَ مَا الْغَالِي قَالَ الَّذِي يَقُولُ فِينَا مَا لَا نَقُولُهُ فِي أَنْفُسِنَا قَالُوا فَمَا التَّالِي قَالَ التَّالِي الَّذِي يَطْلُبُ الْخَيْرَ فَيَزِيدُ بِهِ خَيْراً وَ اللَّهِ مَا بَيْنَنَا وَ بَيْنَ اللَّهِ قَرَابَةٌ وَ لَا لَنَا عَلَى اللَّهِ مِنْ حُجَّةٍ وَ لَا يُتَقَرَّبُ إِلَيْهِ إِلَّا بِالطَّاعَةِ
فَمَنْ كَانَ مِنْكُمْ مُطِيعاً لِلَّهِ يَعْمَلُ بِطَاعَتِهِ نَفَعَتْهُ وَلَايَتُنَا أَهْلَ الْبَيْتِ
وَ مَنْ كَانَ مِنْكُمْ عَاصِياً لِلَّهِ يَعْمَلُ مَعَاصِيَهُ لَمْ تَنْفَعْهُ وَلَايَتُنَا
وَيْحَكُمْ لَا تَغْتَرُّوا ثَلَاثاً »
[« يَكُفُّونَ السَّيِّئَةَ وَ يُذَكِّرُونَ الْآخِرَةَ »] :
« قِيلَ لِأَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع : مَا شَأْنُكَ جَاوَرْتَ الْمَقْبُرَةَ ؟
فَقَالَ : إِنِّي أَجِدُهُمْ جِيرَانَ صِدْقٍ يَكُفُّونَ السَّيِّئَةَ وَ يُذَكِّرُونَ الْآخِرَةَ
وَ قَالَ زَيْنُ الْعَابِدِينَ ع :
مَا أُصِيبَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع بِمُصِيبَةٍ إِلَّا صَلَّى فِي ذَلِكَ الْيَوْمِ أَلْفَ رَكْعَةٍ وَ تَصَدَّقَ عَلَى سِتِّينَ مِسْكِيناً وَ صَامَ ثَلَاثَةَ أَيَّامٍ »
[« أَرَدْتُ أَنْ أَضْرِبَ لَكُمْ بِهَذَا مَثَلًا » + ضرب المثل]:
« هَكَذَا تَجْتَمِعُ الْحَسَنَاتُ وَ هَكَذَا تَجْتَمِعُ السَّيِّئَاتُ »
« رُوِّينَا عَنْ رَسُولِ اللَّهِ ص أَنَّهُ نَزَلَ فِي بَعْضِ أَسْفَارِهِ بِأَرْضٍ لَا نَبَاتَ بِهَا فَقَالَ اطْلُبُوا لَنَا حَطَباً قَالُوا يَا رَسُولَ اللَّهِ نَحْنُ كَمَا تَرَى بِأَرْضٍ قَرْعَاءَ فَقَالَ افْتَرِقُوا وَ اطْلُبُوا عَلَى ذَلِكَ فَافْتَرَقَ النَّاسُ فَجَعَلَ الرَّجُلُ يَأْتِي بِالْعُودَيْنِ وَ الثَّلَاثَةِ وَ أَكْثَرَ مِنْ ذَلِكَ كَالْخَلَالِ وَ نَحْوِهِ مِمَّا تَسْفِيهِ الرِّيحُ حَتَّى صَارَ بَيْنَ يَدَيْ رَسُولِ اللَّهِ ص مَنْ ذَلِكَ كَوْمٌ عَظِيمٌ
فَقَالَ أَرَدْتُ أَنْ أَضْرِبَ لَكُمْ بِهَذَا مَثَلًا هَكَذَا تَجْتَمِعُ الْحَسَنَاتُ وَ هَكَذَا تَجْتَمِعُ السَّيِّئَاتُ فَرَحِمَ اللَّهُ امْرَأً نَظَرَ لِنَفْسِهِ »
[« وَ لَقَدْ كَانَ يَعْمَلُ عَمَلَ رَجُلٍ كَأَنَّهُ يَنْظُرُ إِلَى الْجَنَّةِ وَ النَّارِ » + قبض و بسط] :
[عمل – قبض و بسط] :
یعنی اهل یقین کانه با قلبشون نور استعمال معالم ربانی و تاریکی گناه رو میبینند!
اهل یقین با فهم قبض و بسط نور، کانه بهشت و جهنم رو میبینه.
« قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ :
إِنَّ وَلِيَّ عَلِيٍّ ع لَا يَأْكُلُ إِلَّا الْحَلَالَ لِأَنَّ صَاحِبَهُ كَانَ كَذَلِكَ
وَ إِنَّ وَلِيَّ عُثْمَانَ لَا يُبَالِي أَ حَلَالًا أَكَلَ أَوْ حَرَاماً لِأَنَّ صَاحِبَهُ كَذَلِكَ
قَالَ ثُمَّ عَادَ إِلَى ذِكْرِ عَلِيٍّ ع فَقَالَ
أَمَا وَ الَّذِي ذَهَبَ بِنَفْسِهِ مَا أَكَلَ مِنَ الدُّنْيَا حَرَاماً قَلِيلًا وَ لَا كَثِيراً حَتَّى فَارَقَهَا وَ لَا عَرَضَ لَهُ أَمْرَانِ كِلَاهُمَا لِلَّهِ طَاعَةٌ إِلَّا أَخَذَ بِأَشَدِّهِمَا عَلَى بَدَنِهِ وَ لَا نَزَلَتْ بِرَسُولِ اللَّهِ ص شَدِيدَةٌ قَطُّ إِلَّا وَجَّهَهُ فِيهَا ثِقَةً بِهِ وَ لَا أَطَاقَ أَحَدٌ مِنْ هَذِهِ الْأُمَّةِ عَمَلَ رَسُولِ اللَّهِ ص بَعْدَهُ غَيْرُهُ وَ لَقَدْ كَانَ يَعْمَلُ عَمَلَ رَجُلٍ كَأَنَّهُ يَنْظُرُ إِلَى الْجَنَّةِ وَ النَّارِ وَ لَقَدْ أَعْتَقَ أَلْفَ مَمْلُوكٍ مِنْ صُلْبِ مَالِهِ كُلُّ ذَلِكَ تَحَفَّى فِيهِ يَدَاهُ وَ تَعَرَّقَ فِيهِ جَبِينُهُ الْتِمَاسَ وَجْهِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ الْخَلَاصِ مِنَ النَّارِ وَ مَا كَانَ قُوتُهُ إِلَّا الْخَلَّ وَ الزَّيْتَ وَ حَلْوَاهُ التَّمْرُ إِذَا وَجَدَهُ وَ مَلْبُوسُهُ الْكَرَابِيسُ فَإِذَا فَضَلَ عَنْ ثِيَابِهِ شَيْءٌ دَعَا بِالْجَلَمِ فَجَزَّهُ »
[عمل « حَرَكَةٍ » – یاد معالم ربانی]:
هر کاری بخوای درست انجام بدی احتیاج به اندیشه صحیح و معالم ربانی داری و جز با یاد معالم ربانی و استعمال اندیشه والای او نمی تونی ایجاد آرامش کنی ! « يَا كُمَيْلُ مَا مِنْ حَرَكَةٍ إِلَّا وَ أَنْتَ مُحْتَاجٌ فِيهَا إِلَى مَعْرِفَةٍ » مدام باید «بسم الله» بگی ! [اسم الله غیر الله – اول این حدیث با همین مطلب شروع میشه : يَا كُمَيْلُ سَمِّ كُلَّ يَوْمٍ بِاسْمِ اللَّهِ وَ قُلْ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ وَ تَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ وَ اذْكُرْنَا وَ سَمِّ بِأَسْمَائِنَا وَ صَلِّ عَلَيْنَا وَ أَدِرْ بِذَلِكَ عَلَى نَفْسِكَ وَ مَا تَحُوطُهُ عِنَايَتُكَ وَ تُكْفَ شَرَّ ذَلِكَ الْيَوْمِ إِنْ شَاءَ اللَّهُ] مدام به یاد معالم ربانی « مَعْرِفَةٍ » باشی … [معرفة – ذکر الله] اسامی زیبای مترادف نور.
معنا در نهایت یک چیز بیشتر نیست : آرامش … کل حدیث «یا کمیل» بسیار زیبا و از این قبیل مطالب برای مقالههای مربوطه مطلب زیاد داره که باید دقیق مطالعه بشه.
[نعمة – عمل]:
نعمت برخورداری از اندیشه و معالم ربانی و متعاقب آن نعمت آیاتی که شرایط استعمال اندیشه و معالم ربانی را فراهم می آورند بسیار زیاد و غیر قابل شمارش و وصف است.
[«إِنَّ … نِعَمُ اللَّهِ عَلَيْكَ أَكْثَرُ مِنْ عَمَلِكَ »] :
« يَا كُمَيْلُ
إِنَّ ذُنُوبَكَ أَكْثَرُ مِنْ حَسَنَاتِكَ وَ غَفْلَتُكَ أَكْثَرُ مِنْ ذِكْرِكَ وَ نِعَمُ اللَّهِ عَلَيْكَ أَكْثَرُ مِنْ عَمَلِكَ »
[« فَذَلِكَ إِيمَانٌ بِلَا عَمَلٍ »] :
« … فَأَخْبِرْنِي عَنْ أَهْلِ الْجَنَّةِ يَدْخُلُونَ فِيهَا بِالْإِسْلَامِ أَوْ بِالْإِيمَانِ أَوْ بِالْعَمَلِ ؟
قَالَ مِنْهُمْ مَنْ يَدْخُلُ بِالثَّلَاثَةِ يَكُونُ مُسْلِماً مُؤْمِناً عَامِلًا فَيَدْخُلُ الْجَنَّةَ بِثَلَاثَةِ أَعْمَالٍ
أَوْ يَكُونُ نَصْرَانِيّاً أَوْ يَهُودِيّاً أَوْ مَجُوسِيّاً فَيُسْلِمُ بَيْنَ الصَّلَاتَيْنِ وَ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ يَخْلَعُ الْكُفْرَ مِنْ قَلْبِهِ فَيَمُوتُ عَلَى مَكَانِهِ وَ لَمْ يُخَلِّفْ مِنَ الْأَعْمَالِ شَيْئاً فَيَكُونُ مِنْ أَهْلِ الْجَنَّةِ فَذَلِكَ إِيمَانٌ بِلَا عَمَلٍ
وَ يَكُونُ يَهُودِيّاً أَوْ نَصْرَانِيّاً يَتَصَدَّقُ وَ يُنْفِقُ فِي غَيْرِ ذَاتِ اللَّهِ فَهُوَ عَلَى الْكُفْرِ وَ الضَّلَالَةِ يَعْبُدُ الْمَخْلُوقَ دُونَ الْخَالِقِ فَإِذَا مَاتَ عَلَى دِينِهِ كَانَ فَوْقَ عَمَلِهِ فِي النَّارِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ لِأَنَّ اللَّهَ لَا يَتَقَبَّلُ إِلَّا مِنَ الْمُتَّقِينَ »
[عمل – تقوی] :
« مصباح الشريعة قَالَ الصَّادِقُ ع
التَّقْوَى عَلَى ثَلَاثَةِ أَوْجُهٍ
تَقْوَى بِاللَّهِ فِي اللَّهِ وَ هُوَ تَرْكُ الْحَلَالِ فَضْلًا عَنِ الشُّبْهَةِ وَ هُوَ تَقْوَى خَاصِّ الْخَاصِّ
وَ تَقْوَى مِنَ اللَّهِ وَ هُوَ تَرْكُ الشُّبُهَاتِ فَضْلًا عَنْ حَرَامٍ وَ هُوَ تَقْوَى الْخَاصِّ
وَ تَقْوَى مِنْ خَوْفِ النَّارِ وَ الْعِقَابِ وَ هُوَ تَرْكُ الْحَرَامِ وَ هُوَ تَقْوَى الْعَامِّ
وَ مَثَلُ التَّقْوَى كَمَاءٍ يَجْرِي فِي نَهَرٍ وَ مَثَلُ هَذِهِ الطَّبَقَاتِ الثَّلَاثِ فِي مَعْنَى التَّقْوَى كَأَشْجَارٍ مَغْرُوسَةٍ عَلَى حَافَّةِ ذَلِكَ النَّهَرِ مِنْ كُلِّ لَوْنٍ وَ جِنْسٍ وَ كُلُّ شَجَرَةٍ مِنْهَا يَسْتَمِصُّ الْمَاءَ مِنْ ذَلِكَ النَّهَرِ عَلَى قَدْرِ جَوْهَرِهِ وَ طَعْمِهِ وَ لَطَافَتِهِ وَ كَثَافَتِهِ ثُمَّ مَنَافِعُ الْخَلْقِ مِنْ ذَلِكَ الْأَشْجَارِ وَ الثِّمَارِ عَلَى قَدْرِهَا وَ قِيمَتِهَا قَالَ اللَّهُ تَعَالَى صِنْوانٌ وَ غَيْرُ صِنْوانٍ يُسْقى بِماءٍ واحِدٍ وَ نُفَضِّلُ بَعْضَها عَلى بَعْضٍ فِي الْأُكُلِ الْآيَةَ فَالتَّقْوَى لِلطَّاعَاتِ كَالْمَاءِ لِلْأَشْجَارِ وَ مَثَلُ طَبَائِعِ الْأَشْجَارِ وَ الثِّمَارِ فِي لَوْنِهَا وَ طَعْمِهَا مَثَلُ مَقَادِيرِ الْإِيمَانِ فَمَنْ كَانَ أَعْلَى دَرَجَةً فِي الْإِيمَانِ وَ أَصْفَى جَوْهَراً بِالرُّوحِ كَانَ أَتْقَى وَ مَنْ كَانَ أَتْقَى كَانَتْ عِبَادَتُهُ أَخْلَصَ وَ أَطْهَرَ وَ مَنْ كَانَ كَذَلِكَ كَانَ مِنَ اللَّهِ أَقْرَبَ وَ كُلُّ عِبَادَةٍ غَيْرِ مُؤَسَّسَةٍ عَلَى التَّقْوَى فَهُوَ هَبَاءٌ مَنْثُورٌ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَ أَ فَمَنْ أَسَّسَ بُنْيانَهُ عَلى تَقْوى مِنَ اللَّهِ وَ رِضْوانٍ خَيْرٌ أَمْ مَنْ أَسَّسَ بُنْيانَهُ عَلى شَفا جُرُفٍ هارٍ فَانْهارَ بِهِ فِي نارِ جَهَنَّمَ الْآيَةَ وَ تَفْسِيرُ التَّقْوَى تَرْكُ مَا لَيْسَ بِأَخْذِهِ بَأْسٌ حَذَراً عَمَّا بِهِ بَأْسٌ وَ هُوَ فِي الْحَقِيقَةِ طَاعَةٌ وَ ذِكْرٌ بِلَا نِسْيَانٍ وَ عِلْمٌ بِلَا جَهْلٍ مَقْبُولٌ غَيْرُ مَرْدُودٍ .»
[عمل – ریاء – سمعة] :
« عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَرَفَةَ
قَالَ قَالَ لِيَ الرِّضَا ع :
وَيْحَكَ يَا ابْنَ عَرَفَةَ
اعْمَلُوا لِغَيْرِ رِيَاءٍ وَ لَا سُمْعَةٍ
فَإِنَّهُ مَنْ عَمِلَ لِغَيْرِ اللَّهِ وَكَلَهُ اللَّهُ إِلَى مَنْ عَمِلَ
وَيْحَكَ مَا عَمِلَ أَحَدٌ عَمَلًا إِلَّا رَدَّاهُ اللَّهُ بِهِ إِنْ خَيْراً فَخَيْراً وَ إِنْ شَرّاً فَشَرّاً »
لَا عِلْمَ إِلَّا مِنْ عَالِمٍ رَبَّانِيٍّ
وَ مَعْرِفَةُ الْعَالِمِ بِالْعَقْلِ
« يَا هِشَامُ
كَيْفَ يَزْكُو عِنْدَ اللَّهِ عَمَلُكَ وَ أَنْتَ قَدْ شَغَلْتَ عَقْلَكَ عَنْ أَمْرِ رَبِّكَ وَ أَطَعْتَ هَوَاكَ عَلَى غَلَبَةِ عَقْلِكَ
يَا هِشَامُ
الصَّبْرُ عَلَى الْوَحْدَةِ عَلَامَةُ قُوَّةِ الْعَقْلِ فَمَنْ عَقَلَ عَنِ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى اعْتَزَلَ أَهْلَ الدُّنْيَا وَ الرَّاغِبِينَ فِيهَا وَ رَغِبَ فِيمَا عِنْدَ رَبِّهِ وَ كَانَ اللَّهُ آنِسَهُ فِي الْوَحْشَةِ وَ صَاحِبَهُ فِي الْوَحْدَةِ وَ غِنَاهُ فِي الْعَيْلَةِ وَ مُعِزَّهُ فِي غَيْرِ عَشِيرَةٍ
يَا هِشَامُ
نُصِبَ الْخَلْقُ لِطَاعَةِ اللَّهِ
وَ لَا نَجَاةَ إِلَّا بِالطَّاعَةِ
وَ الطَّاعَةُ بِالْعِلْمِ
وَ الْعِلْمُ بِالتَّعَلُّمِ
وَ التَّعَلُّمُ بِالْعَقْلِ يُعْتَقَدُ
وَ لَا عِلْمَ إِلَّا مِنْ عَالِمٍ رَبَّانِيٍّ
وَ مَعْرِفَةُ الْعَالِمِ بِالْعَقْلِ
يَا هِشَامُ
قَلِيلُ الْعَمَلِ مِنَ الْعَاقِلِ مَقْبُولٌ مُضَاعَفٌ وَ كَثِيرُ الْعَمَلِ مِنْ أَهْلِ الْهَوَى وَ الْجَهْلِ مَرْدُودٌ »
[عقل – عمل] :
« وَ قَالَ ص :
سَيِّدُ الْأَعْمَالِ فِي الدَّارَيْنِ الْعَقْلُ وَ لِكُلِّ شَيْءٍ دِعَامَةٌ وَ دِعَامَةُ الْمُؤْمِنِ عَقْلُهُ فَبِقَدْرِ عَقْلِهِ تَكُونُ عِبَادَتُهُ لِرَبِّهِ »
+ « وَ أَثْنَى قَوْمٌ بِحَضْرَتِهِ عَلَى رَجُلٍ حَتَّى ذَكَرُوا جَمِيعَ خِصَالِ الْخَيْرِ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص كَيْفَ عَقْلُ الرَّجُلِ؟
فَقَالُوا يَا رَسُولَ اللَّهِ نُخْبِرُكَ عَنْهُ بِاجْتِهَادِهِ فِي الْعِبَادَةِ وَ أَصْنَافِ الْخَيْرِ تَسْأَلُنَا عَنْ عَقْلِهِ
فَقَالَ ع
إِنَّ الْأَحْمَقَ يُصِيبُ بِحُمْقِهِ أَعْظَمَ مِنْ فُجُورِ الْفَاجِرِ
وَ إِنَّمَا يَرْتَفِعُ الْعِبَادُ غَداً فِي الدَّرَجَاتِ وَ يَنَالُونَ الزُّلْفَى مِنْ رَبِّهِمْ عَلَى قَدْرِ عُقُولِهِمْ »
وَ إِنَّ الرَّجُلَ لَيَمْلَأُ صَحِيفَتَهُ مِنْ غَيْرِ عَمَلٍ
+ «حبّ و بغض»
+ «اشتباه مرگبار تهمت!»
امام صادق علیه السلام:
عَنِ الصَّبَّاحِ بْنِ سَيَابَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:
إِنَّ الرَّجُلَ لَيُحِبُّكُمْ وَ مَا يَدْرِي مَا تَقُولُونَ فَيُدْخِلُهُ اللَّهُ الْجَنَّةَ
وَ إِنَّ الرَّجُلَ لَيُبْغِضُكُمْ وَ مَا يَدْرِي مَا تَقُولُونَ فَيُدْخِلُهُ اللَّهُ النَّارَ
وَ إِنَّ الرَّجُلَ لَيَمْلَأُ صَحِيفَتَهُ مِنْ غَيْرِ عَمَلٍ
قُلْتُ فَكَيْفَ
قَالَ
يَمُرُّ بِالْقَوْمِ يَنَالُونَ مِنَّا وَ إِذَا رَأَوْهُ قَالَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ إِنَّ هَذَا الرَّجُلَ مِنْ شِيعَتِهِمْ
وَ يَمُرُّ بِهِمُ الرَّجُلُ مِنْ شِيعَتِنَا
فَيَرْمُونَهُ وَ يَقُولُونَ فِيهِ
فَيَكْتُبُ اللَّهُ لَهُ بِذَلِكَ حَسَنَاتٍ حَتَّى يَمْلَأَ صَحِيفَتَهُ مِنْ غَيْرِ عَمَلٍ.
شخص شما را دوست ميدارد اما از عقيده شما اطلاعى ندارد.
با همين حبّ خداوند او را وارد بهشت ميكند
و شخص با شما دشمن است و نميداند عقيده شما چيست
بواسطه همين دشمنى با شما خدا او را به جهنم مىبرد
و مرد نامه عملش پر از ثواب مىشود بدون اينكه عملى انجام داده باشد.
عرضكردم چگونه چنين چيزى ممكن است.
فرمود:
از كنار گروهى رد مىشود كه بدگوئى از ما مىكنند،
همين كه چشمشان به او مىافتد، به يكديگر ميگويند، اين مرد از شيعيان آنها است.
و مردى از شيعيان ما از كنار آنها رد مىشود، او را هدف قرار مىدهند و باو بد ميگويند
خداوند به واسطه اين مطلب، آنقدر به او ثواب مىدهد كه نامه عملش پر مىشود بدون عملى.
يا أَيُّهَا الرُّسُلُ كُلُوا مِنَ الطَّيِّباتِ وَ اعْمَلُوا صالِحاً إِنِّي بِما تَعْمَلُونَ عَليمٌ (51)
أَنِ اعْمَلْ سابِغاتٍ وَ قَدِّرْ فِي السَّرْدِ وَ اعْمَلُوا صالِحاً إِنِّي بِما تَعْمَلُونَ بَصيرٌ (11)