God Will Never Leave You!
«قلی» یکی از هزار واژۀ مترادف «حسد» است.
در فرهنگ لغات عربی مینویسند:
«قلت الناقة براكبها: إذا تقدّمت به؛ شتر، سوارش را افكند و از او پيشى گرفت.»
«الْقَلْوِ: الرّمي»
«خارج از سرویس – در حال سرویسدهی»
نور، هیچوقت منو تنها نمیذاره!
قلا:
قَلَيْتُ اللحم!
قَلَى اللحمَ: گوشت را پخت.
(پختن اینجوری: داخل ماهیتابه با روغن سرخ کردن)
«المِقْلَى – المِقْلَاة: ماهىتابه»: (frying pan)
«القَلَّاءَ: آنكه گوشت را در ماهیتابه سرخ كند.
[قلیه ماهی!]
القَلِيَّة: غذاى سرخ كرده، خورش كه با گوشت سرخ كرده تهيّه شود. (fried)
مفهوم «التضيق و التشديد»
قليته: الإنضاج في المقلى
قليت الرجل: أبغضته.
مفهوم بغض از این واژه استنباط شود!
+ «قطع رابطه»
قلو: أصل صحيح يدلّ على خفّة و سرعة
قلت الناقة براكبها: إذا تقدّمت به.
الْقَلْوِ: الرّمي
قلت الناقة براكبها: شتر، سوارش را افكند و از او پيشى گرفت.
یعنی رابطه بین مرکب و راکب قطع شد!
قَلَيْتُ البسرَ و السّويق على المِقْلَاةِ : يعنى آب سرد بر آن ريختم.
+ «شوی»
«قلو»: سرخ کردن.
نور، هیچوقت ترکت نمیکنه! ما وَدَّعَكَ رَبُّكَ وَ ما قَلى!
نور همیشه با توست!
قبض و بسط نور، همیشه با توست!
خدای مهربان، با خلق مخلوقی نورانی و مهربان، همیشه با توست و مدام قلبتو راهنمایی میکنه و هیچوقت ترکت نمیکنه!
اندیشه یهود و اهل حسادت «ید الله مغلولة»، یک باور غلط و نادرست و اشتباه است و خدا، همیشه با قلب سلیم صحبت میکنه و نظرشو اعلام میکنه و رضا و سخط خودشو میفهمونه و اینجوری با قلبت متوجه میشی که هیچوقت تنها نیستی و همیشه نور علم آل محمد ع در دسترس تو قرار داره و این پیوند دائمی و مبارک بین عبد و رب، میشه همون فرایند نور الولایة که خدای مهربان، خالق این نور مقدس و معصوم و بیعیب است و آن را در هر لحظه و شرایطی، رایگان در اختیار ما قرار میده!
«ثُمَّ فَتَرَ الْوَحْيُ» – «لَقَدْ قَلَاكَ رَبُّكَ»:
رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم:
أَنَّهُ خَطَبَ ثُمَّ قَالَ
أَيُّهَا النَّاسُ
إِنَّ الرَّائِدَ لَا يَكْذِبُ أَهْلَهُ وَ لَوْ كُنْتُ كَاذِباً لَمَا كَذَبْتُكُمْ
وَ اللَّهِ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ إِنِّي رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْكُمْ حَقّاً خَاصَّةً وَ إِلَى النَّاسِ عَامَّةً
وَ اللَّهِ لَتَمُوتُونَ كَمَا تَنَامُونَ وَ لَتُبْعَثُونَ كَمَا تَسْتَيْقِظُونَ
وَ لَتُحَاسَبُونَ كَمَا تَعْمَلُونَ وَ لَتُجْزَوْنَ بِالْإِحْسَانِ إِحْسَاناً وَ بِالسُّوءِ سُوءاً
وَ إِنَّهَا الْجَنَّةُ أَبَداً وَ النَّارُ أَبَداً
اى مردم!
بلدِ راه به كسان خود دروغ نمى گويد.
و من اگر هم دروغگو بودم [دست كم] به شما دروغ نمىگفتم.
به خداوندى كه هيچ خدايى جز او نيست،
من فرستاده به حق خدا به سوى شما خصوصا و به سوى همه مردم عموما هستم.
به خدا قسم همان گونه كه مى خوابيد، مىميريد
و همان گونه كه بيدار مى شويد، برانگيخته خواهيد شد
و مطابق كردارتان حسابرسى خواهيد شد
و در برابر نيكى، پاداش نيك خواهيد يافت
و در برابر بدى، كيفر بد خواهيد چشيد.
بهشتِ جاويدان در كار است و دوزخِ هميشگى.
وَ إِنَّكُمْ أَوَّلُ مَنْ أُنْذِرْتُمْ
ثُمَّ فَتَرَ الْوَحْيُ
فَجَزِعَ لِذَلِكَ النَّبِيُّ ص جَزَعاً شَدِيداً
فَقَالَتْ لَهُ خَدِيجَةُ
لَقَدْ قَلَاكَ رَبُّكَ
فَنَزَلَ سُورَةُ الضُّحَى
فَقَالَ لِجَبْرَئِيلَ
مَا يَمْنَعُكَ أَنْ تَزُورَنَا فِي كُلِ يَوْمٍ
فَنَزَلَ وَ ما نَتَنَزَّلُ إِلَّا بِأَمْرِ رَبِّكَ إِلَى قَوْلِهِ نَسِيًّا.
و پروردگارت هرگز فراموشكار نبوده است!
[سورة مريم (۱۹): الآيات ۶۱ الى ۶۵]
جَنَّاتِ عَدْنٍ الَّتِي وَعَدَ الرَّحْمنُ عِبادَهُ بِالْغَيْبِ إِنَّهُ كانَ وَعْدُهُ مَأْتِيًّا (۶۱)
باغهاى جاودانى كه [خداى] رحمان به بندگانش در جهان ناپيدا وعده داده است.
در حقيقت، وعده او انجامشدنى است.
لا يَسْمَعُونَ فِيها لَغْواً إِلاَّ سَلاماً وَ لَهُمْ رِزْقُهُمْ فِيها بُكْرَةً وَ عَشِيًّا (۶۲)
در آنجا سخن بيهودهاى نمىشنوند، جز درود.
و روزىشان صبح و شام در آنجا [آماده] است.
تِلْكَ الْجَنَّةُ الَّتِي نُورِثُ مِنْ عِبادِنا مَنْ كانَ تَقِيًّا (۶۳)
اين همان بهشتى است كه به هر يك از بندگان ما كه پرهيزگار باشند به ميراث مىدهيم.
وَ ما نَتَنَزَّلُ إِلاَّ بِأَمْرِ رَبِّكَ
لَهُ ما بَيْنَ أَيْدِينا وَ ما خَلْفَنا وَ ما بَيْنَ ذلِكَ
وَ ما كانَ رَبُّكَ نَسِيًّا (۶۴)
و [ما فرشتگان] جز به فرمان پروردگارت نازل نمىشويم.
آنچه پيش روى ما و آنچه پشت سر ما و آنچه ميان اين دو است، [همه] به او اختصاص دارد،
و پروردگارت هرگز فراموشكار نبوده است.
رَبُّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما بَيْنَهُما
فَاعْبُدْهُ وَ اصْطَبِرْ لِعِبادَتِهِ
هَلْ تَعْلَمُ لَهُ سَمِيًّا (۶۵)
پروردگار آسمانها و زمين و آنچه ميان آن دو است.
پس او را بپرست و در پرستش او شكيبا باش.
آيا براى او همنامى مىشناسى؟
+ «اسم الله»
از این واژه قلی، مفهوم قطع رابطه استنباط میشود!
عبارت «و ما قلی» یعنی خدای مهربان با بندۀ خودش قطع رابطه نمیکنه!
بلکه این خود اهل شک حسود هستند که نمیخوان این رابطه برقرار بشه در نتیجه رابطۀ قلب آنها با نورشون قطع میشه! + «سلخ»
«قليت الرجل: أبغضته»
اینجاست که بجای حب آل محمد ع، در قلب حسود، بغض آل محمد ع جایگزین میشود!
کتب لغت مفهوم بغض رو از واژه قلی استنباط میکنن:
مجمع البحرين؛ (قلى): ما وَدَّعَكَ رَبُّكَ وَ ما قَلى،
أي ما تركك و ما بغضك،
من قَلَيْتُهُ: إذا بغضته.
و منه «قَالِينَ» أي مبغضين.
در واقع «قلی» نام لیدر سوء و آیات متشابه است!
حسود به تأسّی از لیدر سوء، به متشابهات میافته و از صاحب نورش جدا میشه!
انگاری لیدر سوء اینجوری بغضشو نسبت به آل محمد ع، رو میکنه.
کتاب لغت مقاییس اللغه خیلی زیبا اشاره کرده:
انگاری لیدر سوء میگه وقتی با آیات متشابه اهل شک رو گولشون زدم و رابطه اونا رو با صاحب نورشون قطع کردم، حالا او دیگه مصلی نورش نیست و هدف من نیز همین از بین بردن صلات، تاویلا و تنزیلا است!
لذا توی دل اهل شک رو از نور معالم ربانی خالی میکنه و حالا که قلب تهی از نور ولایت شد، خروج از نور به تاریکی آسان میشود و این نقش لیدر سوء با آیات متشابه میباشد.
اگه قلب مزیّن به نور ولایت باشه، هرگز دستخوش دستکاریهای مغرضانه لیدرهای سوء نخواهد گردید و اینو خود شخص باید قلبا بفهمد و بخواهد! اجباری نیست!
«تضييق المركب لراكبها في السير و الحمل»:
اینقدر جاشو تنگ میکنه که خودش بذاره بره!
لیدر سوء در قلب اهل شک اینقدر میگه و میگه، تا اهل شک، نورش رو ترک کنه!
«تسویل نفس – تسویل شیطان»
+ «حول – دگرگونی»
تلاش لیدر سوء برای دگرگونی اهل یقین و اهل شک،
و تلاش صاحبان نور نیز برای دگرگونی اهل یقین و اهل شک است،
مدام این دو سرگروه، در تلاشند!
«هذان خصمان اختصموا فی ربهم»
+ «سنن»
+ «ثقف – فرهنگسازی»
+ «سوی»
+ «صور – فصرهن الیک»
مفهوم قطع رابطه واژۀ «قلی»!
این «التضيق و التشديد» نتیجه قطع رابطه قلب با نور است.
«و من اعرض عن ذکری فان له معیشة ضنکا»
یهود میگه:
یدالله مغلولة، یعنی خدا با ما وداع کرده!
در حالیکه «ما وَدَّعَكَ رَبُّكَ»، خدا وداع نکرده،
و «وَ ما قَلى»، یعنی رابطه قطع نشده!
هم نور و هم ظلمت، یعنی «قبض و بسط نور» کلام ولی خداست!
پس تاریکی قلب هم کلام خدای مهربان است که بندۀ خود را با این پیام، متذکر اشتباهش میکند!
پس «وَ الضُّحى وَ اللَّيْلِ» یعنی «سوگند به روشنايى روز و سوگند به شب»،
در واقع یعنی سوگند به اسم الله یا قابض و یا باسط!
داستان تکراری فهم نور و ظلمت در ملکوت قلب!
هر چی رو به نور کنی و پشت به ظلمت، قلبت روشن تر میشه،
و هر چی پشت به نور کنی و رو به تمنا، قلبت تاریکتر میشه!
لذا این ما هم هستیم که اختیارا با تغییر قبله، موجبات تضییق و تشدید رو برای قلب خودمون فراهم میکنیم. یعنی ما با استعمال اندیشه لیدر سوء، کاری میکنیم که مستحق تاریکی قلب میشیم و این آیۀ زیبا اینو میگه: «قالَ إِنِّي لِعَمَلِكُمْ مِنَ الْقالينَ».
ما وَدَّعَكَ رَبُّكَ وَ ما قَلى (3)
[قبض و بسط – ایمان به غیب – علم غیب]:
+ «قبض و بسط»:
اینجوری نیست که خدای مهربان با قلب ما «وداع» کرده باشد!
«ما وَدَّعَكَ رَبُّكَ»
در واقع اگر اینجوری بود، قلب در این ظلمت و تاریکی، نابود میشد، + «ورکلایف یونس ع»، اما به برکت یادآوری معالم ربانی که در این آیه نامش «الضحی» است، + «تهجد»، آل محمد ع به قلب تاریک ناآرام ما نگاه میکنند و این دوران لیل، نور فجر صبح روز این لیله قدر را درک میکند و ناآرامی قلب، به آرامش تبدیل میشود:
«وَ اللَّيْلِ إِذا سَجى»
خدای مهربان، با ما دشمنی ندارد، ما را تنها نمیگذارد و با ما قطع رابطه نمیکند «وَ ما قَلى» و همیشه مهربانی و رحمتش شامل حال ماست و این تاریکی قلب، آلارم مهمی از جانب خدای مهربان برای ماست که به ما گوشزد میکند، اشتباهی از ما سرزده که باید اصلاح شود.
این قلب ناآرام و تاریک ما، مدام با یادآوری معالم ربانی، بسط میشود!
و خدای مهربان این قبض و بسط قلبی را بعنوان یک زبان مشترک و پل ارتباطی کلامی بین خود و ما قرار داده است «وَ اللَّهُ يَقْبِضُ وَ يَبْصُطُ» تا ما هیچوقت احساس تنهایی نکنیم.
این بسط نور در قلب، یک بسط علمی است:
«وَ زادَهُ بَسْطَةً فِي الْعِلْمِ وَ الْجِسْمِ وَ اللَّهُ يُؤْتي مُلْكَهُ مَنْ يَشاءُ وَ اللَّهُ واسِعٌ عَليم»
«وَ زادَكُمْ فِي الْخَلْقِ بَصْطَة»
«اللَّهُ يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ يَشاءُ وَ يَقْدِرُ»
«إِنَّ رَبَّكَ يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ يَشاءُ وَ يَقْدِر»
انگاری یک مطلب علمی به قلبت افاضه میشود و قلب تاریک، اینگونه، یهویی نور علی نور میشود و روشن میگردد.
«وَ الضُّحى» و «وَ اللَّيْلِ» نامهای زیبای صاحبان نور هستند.
+ «رضا و سخط»: «اخم و لبخند ولیّ خدا»
عبارت زیبای «ما وَدَّعَكَ رَبُّكَ»، کلام معجزهای است برای رد اعتقاد یهود که معتقد است «ید الله مغلولة»! در واقع یهود و اهل شک حسود، معتقدند که خدا با ما وداع کرده و دیگه کاری به کار ما ندارد و ما هر کاری که دوست داریم، میتوانیم انجام بدهیم!
«وَ الضُّحى وَ اللَّيْلِ إِذا سَجى ما وَدَّعَكَ رَبُّكَ وَ ما قَلى»
نکته و نتیجهگیری زیبایی که از این آیه و مطلب داریم این است که:
قلب اهل یقین نسبت به معالم ربانی که کلام ولی خود را با قبض و بسط قلبی می فهمد و به آن ایمان دارد و عمل می کند کانه با فهم قبض و بسط قلبی از علم غیب آل محمد ع بهره مند می شود و این همان ایمان به غیبی است که راه بهره مندی از علم غیب است، گرچه ندانیم علم غیب چیست ولی اتباع ما از کلام تاثیر گذار معالم ربانی طبق نص صریح قرآن، رسوخ در علم غیب است گرچه این اهل یقین نسبت به معالم ربانی، حتی یک پیرزن بیسواد دهاتی باشد.
[انی لعملکم من القالین – نام خانوادگی مشترک – امتحان و ابتلاء]:
«يَا مُحَمَّدُ … أَمْتَحِنُ بِكُمْ جَمِيعَ عِبَادِي وَ خَلْقِي»
[إِلاَّ عَجُوزاً]:
رَبِّ نَجِّنِي وَ أَهْلِي مِمَّا يَعْمَلُونَ (169) فَنَجَّيْناهُ وَ أَهْلَهُ أَجْمَعِينَ (170) إِلاَّ عَجُوزاً فِي الْغابِرِينَ (171)
«إِلاَّ عَجُوزاً: جز پيرزنى» این استثناء کیست؟
این کیه که حساب خودشو از صاحب نورش جدا کرده!
چجوری جرات کرده این کارو بکنه؟!
+ مقالۀ «نام خانوادگی مشترک»
اصلا دنیا مهلتی است تا اهل یقین و اهل شک کنار هم قرار بگیرن و به همدیگه امتحان بشن
+ «خطبه بیبی زینب س برای اهل کوفه:
… أَمَّا بَعْدُ
يَا أَهْلَ الْكُوفَةِ يَا أَهْلَ الْمَكْرِ وَ الْغَدْرِ وَ الْخُيَلَاءِ
إِنَّا أَهْلُ بَيْتٍ ابْتَلَانَا اللَّهُ بِكُمْ وَ ابْتَلَاكُمْ بِنَا
فَجَعَلَ بَلَاءَنَا حَسَناً وَ جَعَلَ عِلْمَهُ عِنْدَنَا وَ فَهْمَهُ لَدَيْنَا
فَنَحْنُ عَيْبَةُ عِلْمِهِ وَ وِعَاءُ فَهْمِهِ وَ حِكْمَتِهِ وَ حُجَّتُهُ فِي الْأَرْضِ فِي بِلَادِهِ لِعِبَادِه.
+ «يَا مُحَمَّدُ … أَمْتَحِنُ بِكُمْ جَمِيعَ عِبَادِي وَ خَلْقِي»
مشتقات ریشۀ «قلی» در آیات قرآن:
قالَ إِنِّي لِعَمَلِكُمْ مِنَ الْقالينَ (168)
ما وَدَّعَكَ رَبُّكَ وَ ما قَلى (3)