دکتر محمد شعبانی راد

خودت باید نورتو بخواهی! وَ آتَيْناهُ الْحُكْمَ صَبِيًّا!

You Must Want Your Light! — “We Granted Him Wisdom as a Child” (Quran 19:12)


You Must Long for the Light — It Will Never Be Forced Upon You

The divine light of wisdom is not given by accident, nor is it forced upon unwilling hearts. The Qur’an says: “And We granted him wisdom as a child” — highlighting the story of Prophet Yahya (John the Baptist), whose heart was inclined toward divine knowledge from his earliest days.

The Arabic word ṣabiyyan (صَبِيًّا) comes from the root ṣaba (صبو), which conveys deep emotional leaning — a heartfelt yearning or passionate inclination. This same root is used elsewhere to describe those whose hearts are pulled, sometimes toward truth and sometimes — tragically — toward falsehood.

Just as a compass must be free to align with true north, your heart must willingly turn toward the light. This is not something that can be imposed from the outside. As Lady Fatimah (peace be upon her) taught: if someone’s heart is averse to divine light, it cannot be forced into them.

The light of divine guidance is a gift — but only for the one who wants it with the depth of their heart.
Do you desire this light with the purity of a childlike heart? Or has envy and ego veiled your longing?

«صبو» در معنای ممدوح یکی از هزار واژۀ مترادف «نور الولایة»،
و در معنای مذموم، یکی از هزار واژۀ مترادف «حسد» است.
در فرهنگ لغات عربی می‌نویسند:
«صبا فلان الى فلانة، و صبا لها: مال اليها
«أَصْبُ إِلَيْهِنَ‏ أَيْ أَمِيلُ إِلَيْهِنَّ»:
«به سوی آنان میل می‌کنم، یعنی به آنان تمایل پیدا می‌کنم.»
«صَبَا الَيهِ و لَهُ: به او اظهار عشق و محبّت كرد.»
«الصِّبَا: اشتياق، كودكى»
«صبا الى الشي‏ء: مال قلبه اليه»
«صابى الشي‏ء: قلّبه و أماله»
مفهوم «میل مستمر»: مفهوم مشترک صبو و قلب و هزار واژۀ مترادف نور الولایة!
+ «قلب»: قلب بین نور و ظلمت در حال تقلب است!
انگاری قلب، گاهی به نور میل میکند و گاهی به تاریکی!
شنیدی میگن: دلش رفته پیش فلانی! دلش هوای اونو کرده!
مفهوم: «التمايل مع الاشتهاء في ظاهر أو باطن»
«الهوی: صبوة»
«الصبا: رقة القلب»
«سمّيت صبا: لأنّها تستقبل البيت فكأنّها تحنّ اليه»
+ «حنّ – حنّان»
«الصَّبَا: باد صبا، بادى كه از شرق به سوى قبله مى‌‏وزد.»
+ «گرایش – صیر»
+ «لزم»
این نور رو، خودت باید با دلت بخواهی!
این خواستن نور، خیلی «رغم انف» میخواهد!
کعبه ثابت است! ما باید بدور این نور بچرخیم!
در حدیث خانم فاطمه زهرا سلام الله علیها در مقالۀ «لزم»، ذیل آیۀ «ا نلزمکموها و انتم لها کارهون» فرمودند: اگه کسی خودش دلش نور ولایت علی علیه السلام رو نخواد، اجبارا و در حالیکه قلبش نسبت به نور، کراهت نشون میده، نمیشه بزور این نور رو بهش تحمیل کرد. این نور چیزی است که باید خودت دلت بخواد و بهش میل داشته باشی و اینو واژۀ صبی به ما یاد میده!

 وَ آتَيْناهُ الْحُكْمَ صَبِيًّا
نور رو تحمیل نمی‌کنن… باید خودت بخوایش!
میل قلبی‌ات کدومه؟ نور یا نار؟
دعوت به نور فقط با میل خودته!
این نور رو باید خودت بخوای!

خودت باید نورت را بخواهی!
وَ آتَيْناهُ الْحُكْمَ صَبِيًّا
«صبو» در معنای ممدوح، یکی از هزار واژه مترادف نور الولایة است؛
نوری که میل، شوق و جذب عاشقانه قلب به سوی معلم ربانی را رقم می‌زند.
در معنای مذموم، صبو یکی از هزار واژه مترادف حسد است؛
میل انحرافی که دل را به سمت تاریکی، تمناهای ناپاک و رقابت‌های بیمار می‌کشاند.
در فرهنگ لغات عربی می‌خوانیم:
صبا فلان إلى فلانة: به او میل کرد.
صبا له: به سوی او عاشقانه گرایید.
الصِّبَا: شوق و اشتیاق، کودکی.
صبا إلى الشيء: دلش به سمت چیزی رفت.
صابى الشيء: چیزی را مایل و منحرف ساخت.
مفهوم مشترک:
صبو یعنی میل مستمر قلب.
قلب همیشه در حال تمایل و کشش است؛ هیچ‌گاه بی‌میل نمی‌شود!
به تعبیر دقیق:
التمايل مع الاشتهاء في ظاهر أو باطن
یعنی کششی همراه با خواهش آشکار یا پنهان.
«قلب بین نور و ظلمت در حال تقلب است!»
یک روز دل به سمت نور میل می‌کند و یک روز به سمت تاریکی.
… می‌گویند:
«دلش رفته پیش فلانی.»
«دلش هوای کسی را کرده.»
این میل یا به سوی نور الولایة (هدایت و علم معلم ربانی) است یا به سمت ظلمات حسد و کبر.
الهوی = صبوة
یعنی خواهش نفسانی و میل درونی همان «صبو» است.
اما آیا این صبو نورانی است یا تاریک؟
اگر قلبت واقعا به نور معلم ربانی میل داشته باشد و این میل را درونت پرورش دهی، از علم زنده و آنلاین و هدایت لحظه‌ای بهره‌مند می‌شوی؛
این همان چیزی است که به تعبیر توحیدی‌اش می‌شود:
«علم آنلاین» یا «علم ولایی» که در لحظه جاری می‌شود.»
یادت باشد:
هیچ‌کس نمی‌تواند تو را مجبور به میل کردن کند.
خودت باید نورت را بخواهی؛
خودت باید این میل را انتخاب کنی و تثبیت کنی؛
و این انتخاب، همان رمز تولد ملکوتی قلب است.

این نور را، خودت باید با دلت بخواهی!
این نور، نوری نیست که به زور به کسی داده شود!
این نوری نیست که با اجبار وارد قلب شود!
این نور، میل و اشتیاقِ قلب می‌خواهد؛
و این خواستنِ نور، به قول معروف، خیلی “رغم أنف” می‌خواهد!
یعنی باید خاک نفست را بخوری، غرورت را بشکنی، و از ته دل، بخواهی!
کعبه ثابت است؛
کسی دور کعبه می‌چرخد که خودش با پای خودش آمده، با اشتیاق آمده، با میل آمده!
کسی را نمی‌شود زورکی طواف داد!
طواف، زبان میل است؛ نشانه‌ی انتخاب قلب است.
در حدیث نورانی از حضرت فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها آمده است، در تفسیر آیه‌ی:
أَ نُلْزِمُكُمُوهَا وَ أَنْتُمْ لَها كارِهُونَ
آیا می‌خواهید ما شما را به پذیرش این حق وادار کنیم، در حالی که با آن دشمنی قلبی دارید؟!
(سوره هود، آیه 28)
حضرت فرمودند:
اگر کسی خودش دلش نور ولایت علی علیه‌السلام را نخواهد،
نمی‌شود این نور را اجباری به او تحمیل کرد!
چون نور ولایت، هدیه‌ای نیست که بر قلبِ کاره، یعنی بیزار، فرو نشیند.
این نور، چیزی است که باید خودت آن را بخواهی، با قلبت به سویش مایل باشی، و با اشتیاق، صبا شوی به سوی آن.
این همان درسی است که واژه‌ی صَبِيًّا در آیه
“وَ آتَيْناهُ الْحُكْمَ صَبِيًّا”
به ما می‌دهد.
یعنی حتی کودک بودن هم مانع دریافت نور نیست، اگر میل قلبی، گرایش فطری، و صداقت اشتیاق وجود داشته باشد.
بلکه برعکس: کودک، چون هنوز اسیر کبر، حسد و تعصب نشده، آسان‌تر به سوی نور مایل می‌شود.
دلش آماده‌تر است، زودتر دل می‌بندد، زودتر می‌پذیرد، زودتر تسلیم می‌شود.
اما ما چه؟ ما اگر دل‌مان را از این میل به نور خالی کرده‌ایم،
اگر دلمان پر است از استکبار پنهان، حسادت درونی، و کراهت از برتری دیگری بر ما…
دیگر چگونه می‌خواهیم نوری در دل‌مان جاری شود؟
پس بیایید با خودمان صادق باشیم:
آیا صبای دل ما به سوی نور معلم ربانی است؟
آیا حقیقتاً می‌خواهیم از علم ولایی، از نور اهل‌بیت علیهم‌السلام، بهره‌مند شویم؟
آیا این میل در دل‌مان زنده است یا زیر خاک حسادت و کبر دفن شده؟
این همان نقطه‌ای است که مقاله «فقط مجاز به انتخاب یک دعوت‌نامه هستید!» بر آن تأکید دارد:
تو باید انتخاب کنی!
تو باید خواستن را بخواهی!
تو باید آن نوری را که از سوی معلم الهی بر تو تابیده، با جان دل بپذیری… وگرنه، هیچ اجباری نجات‌بخش نخواهد بود.

«گرایش به سوی نور – گرایش به سوی نار»
+ «شتاب به سوی نور! شتاب به سوی نار!»
اگه ویژگی «صَبِيًّا» داشته باشی، نور حکمت به قلبت عنایت میشه و مفهوم نور و ظلمت قلبتو میفهمی!
«يا يَحْيى‏ خُذِ الْكِتابَ بِقُوَّةٍ وَ آتَيْناهُ الْحُكْمَ صَبِيًّا»
اهل حسادت، قلبا به سوی گوسالۀ سامری گرایش دارند، نه به سوی نور!
«و اشربوا فی قلوبهم العجل بکفرهم»

«گرایش به سوی نور» – «گرایش به سوی نار»
قلب، در یک میدان مغناطیسی دائمی است؛
هر لحظه یا دارد به سوی نور می‌چرخد، یا دارد به سمت نار کشیده می‌شود.
این یک حرکت پنهان است، ولی بی‌وقفه!
و جهت این میل قلبی، سرنوشت ما را رقم می‌زند.
میل به نور، همان ویژگی «صَبِيًّا» است که در آیه فرمود:
«يا يَحْيى‏ خُذِ الْكِتابَ بِقُوَّةٍ وَ آتَيْناهُ الْحُكْمَ صَبِيًّا»
«ای یحیی! کتاب (الهی) را با قدرت بگیر! و ما از کودکی، حکمت را به او عطا کردیم.»
اما اگر دل، آلودهٔ حسادت شد،
اگر میل درونی‌اش به جای نور، به سمت گوسالهٔ سامری بود،
دیگر چه نوری می‌ماند؟!
قرآن در این باره فاش می‌گوید:
«وَ أُشْرِبُوا فِي قُلُوبِهِمُ الْعِجْلَ بِكُفْرِهِمْ»
یعنی: تمایل درونی و میل قلبی‌شان به سوی نار بود نه نور.
مثل کسی که قلباً دنبال باطل است، ولی در ظاهر وانمود می‌کند که دنبال حق است.
اما حقیقت میل دلش را خدا می‌بیند…
و این همان جایی‌ست که “دعوت شیطان” را انتخاب کرده، اما با لباسی از منطق، روشنفکری، یا حتی عبادت!

«شتاب به سوی نور» – «شتاب به سوی نار»
«أُولئِكَ يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ وَ اللَّهُ يَدْعُوا إِلَى الْجَنَّةِ وَ الْمَغْفِرَةِ بِإِذْنِهِ»
جهت‌گیری و شتاب قلبی:
سَابِقُوا إِلَى مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ…
یعنی شتاب بگیرید به سوی آمرزش و نور پروردگارتان!
این شتاب، فقط از کسانی برمی‌آید که میل قلبی‌شان به سمت نور است.
در مقابل، شیطان هم دعوت می‌کند،
و دعوت‌کنندگان به سوی آتش، فراوان‌اند!
و وای به حال کسی که میل دلش، آرام و بی‌سر و صدا، دارد به سمت آتش شتاب می‌گیرد.
بنابراین، نه‌تنها باید دلمان را به نور معلم ربانی متمایل کنیم،
بلکه باید این گرایش، به یک شتاب و حرکتی فعال تبدیل شود.
نه اینکه فقط در حرف بگوییم ولایت، حق، نور…
بلکه در عمل، با میل، با حرکت، با اختیار روشن، به سمت نور برویم!

+ «فیء»

خودت باید نشون بدی که میخوای!
+ «عطو»

+ «داستان زیبای بلوهر و یوذاسف! قسمت سوم»
یوذاسف به پدر خودش میگه:
من «صبی» هستم،
یعنی قلبم رو به نورمه و پشتم به تمناهاست،
لذا قبض و بسط نور قلبمو میفهمم!

قَالَ يَا أَبَهْ
یوذاسف به پدر خود گفت: پدر جان!
إِنِّي وَ إِنْ كُنْتُ صَبِيّاً
+ «وَ آتَيْناهُ الْحُكْمَ صَبِيًّا»
فَقَدْ رَأَيْتُ فِي نَفْسِي وَ اخْتِلَافِ حَالِي
أَذْكُرُ مِنْ ذَلِكَ مَا أَذْكُرُ
وَ أَعْرِفُ بِمَا لَا أَذْكُرُ مِنْهُ مَا أَعْرِفُ
گرچه من يك كودكم
ولى در خود مى‌‏يابم از تغيير و دگرگونى حالم
كه متوجه آنچه مى‌‏يابم باشم
و آنچه را نميدانم در پى اطلاع از آن باشم.
+ «قبض و بسط و نور و ظلمت قلب – رویای بیداری!»
+ «قلب آرام، میبیند! نور یقین!»
+ «ناشئة اللیل»
+ «تهجد»

صبوة: ویژگی کودکان این است که به هر چیزی که میبینند، میل پیدا میکنند (گرایش) و خود را با آنها سرگرم می‌کنند. به این دلیل به دوران کودکی، صبوة و به کودک صبیّ می‌گویند.
شنیدی میگن: فلانی مثل بچه می‌مونه! به هر چی چشمش بیفته، دلش میخواد!
«صَبَا الرَّجُلُ‏: مَالَ إِلَى‏ الصَّبْوَةِ، ذوق زد و كار كودكان را كرد.»
«فلان‏ يَصْبُو: متمايل و آرزومند شد و كودكانه عمل كرد.»
+ مفهوم «شکر»
اهل یقین چنان به معالم ربانی گرایش قلبی دارند که هیچ نیرویی نمی تواند آنها را به خود بگرایاند! اهل شک مثل بچه هایی میمانند که هر چی از مصادیق حب دنیا را ببینند می خواهند!
اگه چشمشون به ماشین خوب بیفته، میگن ایکاش این مال من بود! + «حسد»
و اگه چشمشون به خانۀ خوب بیفته، میگن ایکاش مال من بود!
پس خود واژه «حسد» مفهوم گرایش را دارد (مفهوم مذموم)،
یعنی گرایش مذموم به هر دلخواه و تمنای دنیایی که هیچ ارزشی ندارد، میشه همون عیب حسد. پس اهل شکر، اهل حسد نیست! اهل نور است!

[ صبو – قلب – گرایش]:
+ «قلب»:
«صابى الشي‏ء: قلّبه و أماله»:
در قلب مفهوم زیبای «گرایش» وجود داره!
به این دلیل عرب به قلب میگه قلب چون دائم در حال تقلب است!
«تقلب الاحوال» یعنی دائم داره از این رو به اون رو میشه! قبض و بسط میشه!
گرایش به نور و گرایش به تاریکی، مدام درون قلب احساس و تجربه میشه!
اللغة:
«الصبا: رقة القلب»

«صَبْو» و «قلب»؛ دو واژه با مفهوم واحد: گرایش و دگرگونی درونی
در زبان عربی، ریشۀ واژۀ قلب به‌معنای وارونه شدن، دگرگونی، تمایل و چرخش است. و این دقیقاً همان بُعد پنهان واژۀ صَبْو هم هست.
در لغت آمده:
صابى الشيء: قلّبه و أماله
یعنی: چیزی را مایل کرد، یا جهتش را عوض کرد، یا پشت‌ورو کرد.
و نیز:
الصبا: رقة القلب
«صبا» نشانۀ لطافت و نرمی دل است، یعنی آمادگی برای گرایش قلبی.

👈قلب، مرکز «گرایش» است، و اخذ «دانش»👉
قلب، به‌واسطۀ طبیعت خلقتش، دائماً در حال تقلب است؛
یعنی گاهی میل به نور دارد و گاهی کشش به تاریکی.
از همین‌روست که خداوند، هدایت را بصورت علم آنلاین، به قلب مایل به نور می‌دهد:
وَ آتَيْناهُ الْحُكْمَ صَبِيًّا
(ما به یحیی علیه‌السلام، در کودکی «صبیا» حکمت عطا کردیم)
یعنی قلبی که مایل به نور بود؛ یعنی «صبیّ» بود، نه «مکار» یا «حسود».

قلبِ صابٍ، قلبی است که نور را می‌خواهد!
پس وقتی می‌گوییم:
«خودت باید نورت را بخواهی»
یعنی باید قلبت را بچرخانی به سوی نور!
و اگر نچرخانی، همان قلب، مایل به نار می‌شود، چون در حالت خنثی نمی‌ماند.
اینجاست که ارتباط عمیق میان این مفاهیم آشکار می‌شود.

صبو و قلب، دو واژه‌اند که در معنا یکی هستند: هردو از میل و گرایش درونی می‌گویند.
اگر قلبت را رها کنی، به تاریکی متمایل می‌شود.
اگر آگاهانه آن را بچرخانی، می‌شود دلِ صبیّ، و آن‌گاه:
آتَیناه الحکم…
هدایت می‌آید…
نه از بیرون، بلکه از درون؛ چون قلب، خواست و تمایل داشت.

[الصَّابِئِينَ – مُعَطِّلَةُ]:

[الصَّابِئِينَ – إِنَّهُمْ صَبَوْا إِلَى تَعْطِيلِ الْأَنْبِيَاءِ وَ الرُّسُلِ وَ الْمِلَلِ وَ الشَّرَائِعِ … وَ هُمْ مُعَطِّلَةُ الْعَالَمِ]:
+ «بِئْرٍ مُعَطَّلَةٍ وَ قَصْرٍ مَشيدٍ»

امام صادق علیه السلام:
قَالَ الْمُفَضَّلُ
فَقُلْتُ يَا مَوْلَايَ
فَلِمَ سُمِّيَ الصَّابِئُونَ الصَّابِئِينَ

فَقَالَ ع
إِنَّهُمْ صَبَوْا إِلَى تَعْطِيلِ الْأَنْبِيَاءِ وَ الرُّسُلِ وَ الْمِلَلِ وَ الشَّرَائِعِ
وَ قَالُوا
كُلُّ مَا جَاءُوا بِهِ بَاطِلٌ
فَجَحَدُوا تَوْحِيدَ اللَّهِ تَعَالَى وَ نُبُوَّةَ الْأَنْبِيَاءِ وَ رِسَالَةَ الْمُرْسَلِينَ وَ وَصِيَّةَ الْأَوْصِيَاءِ
فَهُمْ بِلَا شَرِيعَةٍ وَ لَا كِتَابٍ وَ لَا رَسُولٍ
وَ هُمْ مُعَطِّلَةُ الْعَالَمِ
.
مفضل می‌گوید:
به امام صادق علیه‌السلام عرض کردم:
ای مولای من! چرا «صابئین» را به این نام خوانده‌اند؟
حضرت فرمودند:
زیرا آنان میل پیدا کردند (صَبَوْا) به‌سوی تعطیل و کنار گذاشتن پیامبران و رسولان و ادیان و شریعت‌ها.
و گفتند: «همه آنچه آنان آورده‌اند باطل است.»
پس، توحید خداوند متعال، نبوت انبیا، رسالت پیامبران، و وصایت اوصیاء را انکار کردند.
و آنان نه شریعتی دارند، نه کتابی، و نه پیامبری.
ایشان، معطّل‌کنندگان عالم (یعنی منکران نظم الهی و برنامه آسمانی) هستند.

در این روایت، امام صادق علیه‌السلام دقیقاً همان ریشۀ لغوی واژۀ «صَبْوَ» را به کار برده‌اند، اما در معنای منفی و مذموم آن:
«صَبَوْا» یعنی گرایش قلبی و تمایل شدید (اما این‌بار، به‌سوی باطل، نه نور).
این گرایش، در جهت تعطیل هدایت الهی، انکار پیامبران و وصیّان، و نفی هرگونه ارتباط با نور وحی و ولایت است.
این همان چیزی است که در این مقاله به آن اشاره شد:
واژۀ «صبو» می‌تواند یا به سمت نور ولایت باشد (مثل حضرت یحیی در آیه‌ی وَ آتَيْناهُ الْحُكْمَ صَبِيًّا)
یا برعکس، گرایش به‌سوی تاریکی، باطل، و گوساله سامری مثل (وَ أُشْرِبُوا فِي قُلُوبِهِمُ الْعِجْلَ).

هر میل قلبی، چه در ظاهر و چه در باطن، جهت‌دار است:
یا به سوی «نور» و معلم ربانی و ولایت،
یا به سوی «نار» و تعطیلی شریعت و انکار نور.
صابئین، نمونه‌ای تاریخی از کسانی هستند که صبوی آن‌ها، نه به‌سوی نور بلکه به‌سوی تاریکی و تعطیلی حقیقت بوده است.
این حدیث مکمل پیام محوری مقاله است:
خودت باید نورت را بخواهی!
نه‌تنها باید گرایش قلبی‌ات را به نور تقویت کنی، بلکه باید بترسی از اینکه ناآگاهانه، صبوی باطنی‌ات به‌سوی ظلمت متمایل باشد…

مشتقات ریشۀ «صبو» در آیات قرآن:

[سورة يوسف (۱۲): الآيات ۳۰ الى ۳۵]
قالَ رَبِّ السِّجْنُ أَحَبُّ إِلَيَّ مِمَّا يَدْعُونَنِي إِلَيْهِ وَ إِلاَّ تَصْرِفْ عَنِّي كَيْدَهُنَّ أَصْبُ إِلَيْهِنَّ وَ أَكُنْ مِنَ الْجاهِلِينَ (۳۳)
[يوسف‏] گفت: «پروردگارا، زندان براى من دوست‏‌داشتنى‌‏تر است از آنچه مرا به آن مى‌‏خوانند، و اگر نيرنگ آنان را از من بازنگردانى، به سوى آنان خواهم گراييد و از [جمله‏] نادانان خواهم شد.»

+ «أَصْبُ إِلَيْهِنَ‏ أَيْ أَمِيلُ إِلَيْهِنَّ»

حضرت یوسف علیه‌السلام در این فتنه‌ قرار دارد؛ جایی که ظاهر قضیه، او را در موقعیت تسلیم و میل به باطل قرار می‌دهد. اما چه می‌گوید؟
قالَ رَبِّ السِّجْنُ أَحَبُّ إِلَيَّ مِمَّا يَدْعُونَنِي إِلَيْهِ…
یعنی: «پروردگارا! زندان نزد من محبوب‌تر است از آنچه مرا به آن دعوت می‌کنند.»
این جمله، اوج انتخابِ آگاهانه و میلِ قلبی به «نور» است، نه نار!
این همان «صَبَا إلی النور» است، نه صَبْو به سمت شهوات و گوساله‌ سامری!

یوسف، با اختیار و معرفت، دل به سختی (زندان) می‌دهد تا دلش به باطل میل نکند!
و ادامه می‌دهد:
…وَ إِلاَّ تَصْرِفْ عَنِّي كَيْدَهُنَّ أَصْبُ إِلَيْهِنَّ وَ أَكُنْ مِنَ الْجاهِلِينَ
اگر تو خودت کید آن‌ها را از من بازنگردانی، ممکن است به آن‌ها میل پیدا کنم و از نادانان باشم!
در اینجا یوسف، دقیقاً از «صَبو» سخن می‌گوید. می‌گوید اگر عنایت الهی نباشد، ممکن است دلم بلغزد!
این یعنی تمایل قلبی (صَبْو) به باطل، زمینهٔ جهل و سقوط است!

صَبْو به سوی نور، شرط دریافت حکمت الهی است.
«وَ آتَيْناهُ الْحُكْمَ صَبِيًّا»
صَبْو به سمت نار، آغاز جهالت است.
«أَصْبُ إِلَيْهِنَّ وَ أَكُنْ مِنَ الْجاهِلِينَ»
پس انتخاب میل قلبی، سرنوشت‌ساز است؛
و این میل، یا به سوی ولایت نور است یا ولایت نار.
خودت باید نورتو بخواهی…
وگرنه ممکن است گم شوی، حتی با ظاهر عقلانی.

[سورة مريم (۱۹): الآيات ۱۲ الى ۱۵]
يا يَحْيى‏ خُذِ الْكِتابَ بِقُوَّةٍ وَ آتَيْناهُ الْحُكْمَ صَبِيًّا (۱۲)
اى يحيى، كتاب [خدا] را به جد و جهد بگير، و از كودكى به او نبوّت داديم.

[سورة مريم (۱۹): الآيات ۲۱ الى ۳۰]
فَأَشارَتْ إِلَيْهِ قالُوا كَيْفَ نُكَلِّمُ مَنْ كانَ فِي الْمَهْدِ صَبِيًّا (۲۹)
[مريم‏] به سوى [عيسى‏] اشاره كرد. گفتند: «چگونه با كسى كه در گهواره [و] كودك است سخن بگوييم؟»

تو باید خودت نور رو بخوای – نوری که هرگز به زور به کسی داده نمی‌شود!
نور الهیِ حکمت و هدایت، به‌طور تصادفی عطا نمی‌شود و به قلب‌هایی که مایل نیستند، تحمیل نمی‌گردد.
قرآن می‌فرماید: «و آتیناه الحکم صبیّاً» — اشاره به داستان حضرت یحیی (علیه‌السلام) که از همان کودکی، دلش به‌سوی علم و معرفت الهی مایل بود.
واژۀ عربی «صَبِیًّا» از ریشۀ «صبو» می‌آید که به معنای «تمایل قلبی عمیق و مشتاقانه» است — یعنی کشش و میل درونی و عاشقانه. این ریشه، در جاهای دیگر هم به کار رفته تا کسانی را توصیف کند که دلشان، گاهی به‌سوی حق و گاهی متأسفانه به‌سوی باطل متمایل می‌شود.
همان‌طور که قطب‌نما باید آزاد باشد تا به سمت شمال واقعی بچرخد، قلب انسان هم باید با اختیار و میل به‌سوی نور متمایل شود. این نور، چیزی نیست که از بیرون و به اجبار وارد قلب شود.
چنان‌که حضرت فاطمه زهرا (سلام‌الله‌علیها) فرمودند: اگر کسی دروناً و قلباً نسبت به نور ولایت، کراهت و بی‌میلی داشته باشد، نمی‌توان این نور را به زور در دل او وارد کرد.
نور هدایت الهی یک هدیه است — اما فقط برای کسی که آن را از ته دل بخواهد.
آیا تو این نور را با قلبی پاک و کودکانه می‌طلبی؟
یا حسد و نفس، میل تو را به تاریکی کشانده است؟

اشتراک گذاری مطالب در شبکه های اجتماعی