THEORY ⇔ PRACTICE
«سرمشقهای نورانی» + «theory ⇔ practice»
«مرر» یکی از هزار واژۀ مترادف «نور الولایة» است.
در فرهنگ لغات عربی مینویسند:
«حبل مُمَرٌّ: أي محكم الفتل»
«أمررت الحبلَ: فتَلتُه»
[1+1]
«ذُو مِرَّةٍ فَاسْتَوى» يعنى محكم و بهم تافته، مفتول پيچيده شده.
أَمَرَّ الحبلَ: ريسمان را بافت، [ریسمان بافی]
مِرَّةُ الحَبْلِ: طاقَتُهُ
المَرِير من الحبال: ريسمان محكم «braid»: تجدیل (الجدیلة ، الضفیرة)، مجدول (کابل مجدول).
+ «لوی»: الْتَوَى الشيءُ: آن چيز پيچيده شد.
[الْتَوَى اللِّواء: پرچم پيچيده شد.]
«صريع يَتَلَوَّى»
لوى الحبل: ريسمان را تابيد و دولا كرد. [1+1]
«مرور آیات»: «وَ كَأَيِّنْ مِنْ آيَةٍ …. يَمُرُّونَ عَلَيْها»
«مرور معالم ربانی»:
نور ولایت فرایندی است استمراری!
تمرینات مستمر اهل نور با تقدیراتشان! ذو مرّة فاستوی!
این مرور کردن در مطالعه، در ملک و در ملکوت، یه جورایی آدمو قوی میکنه «أمررت الحبل».
[مطالعه و دقت در آیاتی و رسلی]
دیدی طناب هر چی بیشتر الیافش مرور داده بشه قوی تر میشه؟! اینم همونه!
اهل یقین هر چی بیشتر «review» و مطالعه می کنن و هر چی بیشتر با یاد معالم ربانی در دل شرایط حوادث رو آثار عیبشون میدونن و استعمال اندیشه و این علوم ربانی نموده و تولید نور بیشتر عمل صالح میکنن، بمرور محکم و محکمتر میشن ! طنابی که هر چه بیشتر ضخیم میشه قدرت تحملش بیشتر میشه و این ازدیاد قدرت و توانایی نتیجه مرور است! خیلی مطالب تئوری و عملی رو باید مرور کنیم!
اهل یقین بیکار نمینشیند!
اهل جستجو و مرور مطالب است تا گمشده خود را بیابد «فحص».
اهل یقین اهل استمرار آیات است!
استمرار اندیشه آل محمد ع را در دل شرایط را خواهان است!
خواهان بقاء و دوام و استمرار اندیشه آل محمد ع در حوادث پیش آمده است تا این اندیشه رونق و رواج پیدا کند و این رشته نورانی همیشه مستمر و بادوام در حال ادامه داستان خویش است.
اما اینکه معنا و مفهوم تلخ و ضد شیرینی در این واژه وجود دارد چون در نگاه اول تحمل آیات و استمرار اندیشه آل محمد ع در دل شرایط برای اکثریت مردم که اهل یقین نیستند کاری بس دشوار است و تلخ می نماید اما در کام اهل یقین ، آیات همیشه طعم شیرینی داشته و حلاوت آیات و یاد معالم ربانی همیشه ماندگار خواهد بود ان شاء الله تعالی.
خدا، از یاد رفتنی نیست!
«نور الولایة فرایند از یاد نرفتنی است!»
هر چند در ابتدا کاری سخت و تلخ بنظر آید اما گرایش قلبی اهل یقین در جهت تحقق این اندیشه والا است.
نور ولایت فرایندی است استمراری.
[مرور آیات – آيَةٍ … يَمُرُّونَ عَلَيْها]:
«وَ كَأَيِّنْ مِنْ آيَةٍ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ يَمُرُّونَ عَلَيْها وَ هُمْ عَنْها مُعْرِضُونَ»
اهل شک در هر مرور آیت از استعمال اندیشه معالم ربانی گریزان بوده و اعراض مینمایند لذا از طناب محکم حبل المتین صاحبان نور برای آنها خبری نیست!
مروری بر آیات با اندیشه اهل شک یا مروری بر آیات با اندیشه اهل یقین؟!
اهل شک این را سحر مستمر می خوانند!
«وَ إِنْ يَرَوْا آيَةً يُعْرِضُوا وَ يَقُولُوا سِحْرٌ مُسْتَمِرٌّ» و از آن اعراض می نمایند .
واژه «مرر» به اهل یقین میگه:
«THEORY ⇔ PRACTICE»
این روش درسته، همینجوری ادامه بده و به این کار استمرار بده و ولش نکن و بارها و بارها با همین روش زندگی روزمرهات را پیش ببر که آخر این روش همان سدرة المنتهای نورانی تو خواهد بود ان شاء الله تعالی و راه ثبات و استمرار و بقاء در این راه همین حالت مرور است.
أمررت الحبل
أمررت الحبل: فتلته
مِرَّةُ الحَبْلِ: طاقَتُهُ
ذُو مِرَّةٍ فَاسْتَوى
مِرَّةٍ:
«قوی – مافوق – شدید»
استمرّ الشيء: دام و ثبت
+ «استقامت و ثبات»
+ «ترویج»
«ذُو مِرَّةٍ»: نام زیبای صاحبان نور و آیات محکم موید اندیشه آنهاست که اهل یقین با استعمال این اندیشه و معالم ربانی در دل شرایط تولید نور آرامش عمل صالح نموده و وجودشان نورانی و نورانی تر می شود بطوریکه در دام هیچ شبهه ای نمی افتند و اصلا از شیطان و لیدرهای سوء و اهل شک و حسادت، گول نمی خورن! قلبی آگاه دارند که نمیشه سرشون کلاه گذاشت! انگاری جوری مطلبو یاد گرفتند که با هیچ کلکی نمیشه زمینشون زد! اونا «ذُو مِرَّةٍ» شدهاند، پس «فَاسْتَوى» شده اند لذا وقتی «سویت و نفخت فیه من روحی» شدند، حالا «فقعوا له ساجدین» یعنی بقیه باید این اندیشه و این معالم ربانی را الگوی کار خود قرار دهند.
+ «سرمشق نورانی! تمثال نورانی!»
امام رضا علیه السلام:
ذُو مِرَّةٍ فَاسْتَوى يعني رسول الله ص،
عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا ع قَالَ
مَا بَعَثَ اللَّهُ نَبِيّاً إِلَّا صَاحِبَ مِرَّةٍ سَوْدَاءَ صَافِيَةٍ.
[استمرار النّور الولایة]:
همیشه عدهای اندک، ولو یک نفر «ابراهیم امة واحدة» هستند که با عمل به اندیشه آل محمد ع، آن را استمرار میدهند.
استمرار دهندگان و مروجین اندیشه نورانی!
+ «و شهد شاهد من اهلها»
نور مستمرّ!
فَإِنِّي لَا أَتْرُكُ الْأَرْضَ إِلَّا وَ فِيهَا عَالِمٌ تُعْرَفُ بِهِ طَاعَتِي وَ تُعْرَفُ بِهِ وَلَايَتِي
وَ يَكُونُ حُجَّةً لِمَنْ وُلِدَ فِيمَا بَيْنَ قَبْضِ النَّبِيِّ إِلَى خُرُوجِ النَّبِيِّ الْآخَرِ
امام باقر علیه السلام:
نَزَلَ عَلَى النَّبِيِّ ص قَوْلُهُ تَعَالَى:
قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى
ثُمَّ إِنَّ جَبْرَئِيلَ أَتَاهُ فَقَالَ يَا مُحَمَّدُ إِنَّكَ قَدْ قَضَيْتَ نُبُوَّتَكَ وَ اسْتَكْمَلْتَ أَيَّامَكَ
فَاجْعَلِ الِاسْمَ الْأَكْبَرَ وَ مِيرَاثَ الْعِلْمِ وَ آثَارَ عِلْمِ النُّبُوَّةِ عِنْدَ عَلِيٍّ
فَإِنِّي لَا أَتْرُكُ الْأَرْضَ إِلَّا وَ فِيهَا عَالِمٌ تُعْرَفُ بِهِ طَاعَتِي وَ تُعْرَفُ بِهِ وَلَايَتِي
وَ يَكُونُ حُجَّةً لِمَنْ وُلِدَ فِيمَا بَيْنَ قَبْضِ النَّبِيِّ إِلَى خُرُوجِ النَّبِيِّ الْآخَرِ
فَأَوْصَى إِلَيْهِ بِالاسْمِ وَ هُوَ مِيرَاثُ الْعِلْمِ وَ آثَارُ عِلْمِ النُّبُوَّةِ
وَ أَوْصَى إِلَيْهِ بِأَلْفِ بَابٍ يُفْتَحُ لِكُلِّ بَابٍ أَلْفُ بَابٍ وَ كُلِّ كَلِمَةٍ أَلْفُ كَلِمَةٍ وَ مَاتَ يَوْمَ الْإِثْنَيْنِ
وَ قَالَ يَا عَلِيُّ لَا تَخْرُجْ ثَلَاثَةَ أَيَّامٍ حَتَّى تُؤَلِّفَ كِتَابَ اللَّهِ كَيْلَا يَزِيدَ فِيهِ الشَّيْطَانُ شَيْئاً وَ لَا يَنْقُصَ مِنْهُ شَيْئاً
فَإِنَّكَ فِي ضِدِّ سُنَّةِ وَصِيِّ سُلَيْمَانَ ع
فَلَمْ يَضَعْ عَلِيٌّ ع رِدَاءَهُ عَلَى ظَهْرِهِ حَتَّى جَمَعَ الْقُرْآنَ
فَلَمْ يَزِدْ فِيهِ الشَّيْطَانُ شَيْئاً وَ لَمْ يَنْقُصْ مِنْهُ شَيْئاً.
اين آيه بر پيامبر نازل شد:
« قُلْ لاٰ أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلاَّ اَلْمَوَدَّةَ فِي اَلْقُرْبىٰ »
جبرئيل بر آن جناب نازل گرديده گفت يا محمّد مأموريت خود را بپايان رساندى و مدت پيامبريت پايان يافته، اينك اسم اكبر و ميراث علم و آثار دانش پيامبرى را به علي بسپار.
زیرا من زمین را بدون عالم باقی نمیگذارم،
آنکه به واسطه او اطاعت و ولایت من شناخته میشود
و آن عالم حجتی است برای کسانی که در فاصله زمانی بین مرگ یک پیامبر و بعثت پیامبر دیگر به دنیا میآیند.
پيامبر علي را وصى قرار داد و ميراث علم و آثار دانش پيامبرى را به او سپرد و هزار در از علم بر او گشود كه از هر در هزار در ديگر گشوده مىگشت و هر جمله هزار جمله بود و در روز دوشنبه از دنيا رفت.
فرمود يا علي سه روز نبايد از خانه خارج شوى تا قرآن را جمع آورى كنى
مبادا شيطان بر او بيفزايد يا كم كند
تو بايد بر خلاف روش وصى سليمان رفتار كنى.
(نقل شده كه شيطان كتاب سحر را زير تابوت سليمان گذاشت و اين امر مردم را باشتباه انداخت).
على عليه السّلام رداء نپوشيد براى خارج شدن از خانه تا قرآن را جمع نمود
در نتيجه شيطان در آن كم و زياد نكرد.
ذُو مِرَّةٍ فَاسْتَوى
[سورة النجم (۵۳): الآيات ۱ الى ۱۰]
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
وَ النَّجْمِ إِذا هَوى (۱)
سوگند به اختر [=قرآن] چون فرود مى آيد،
ما ضَلَّ صاحِبُكُمْ وَ ما غَوى (۲)
[كه] يار شما نه گمراه شده و نه در نادانى مانده؛
وَ ما يَنْطِقُ عَنِ الْهَوى (۳)
و از سر هوس سخن نمىگويد.
إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْيٌ يُوحى (۴)
اين سخن بجز وحيى كه وحى مىشود نيست.
عَلَّمَهُ شَدِيدُ الْقُوى (۵)
آن را [فرشته] شديد القوى به او فرا آموخت،
ذُو مِرَّةٍ فَاسْتَوى (۶)
[سروش] نيرومندى كه [مسلّط] درايستاد.
وَ هُوَ بِالْأُفُقِ الْأَعْلى (۷)
در حالى كه او در اُفق اعلى بود؛
ثُمَّ دَنا فَتَدَلَّى (۸)
سپس نزديك آمد و نزديكتر شد،
فَكانَ قابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنى (۹)
تا [فاصلهاش] به قدرِ [طول] دو [انتهاى] كمان يا نزديكتر شد؛
فَأَوْحى إِلى عَبْدِهِ ما أَوْحى (۱۰)
آنگاه به بندهاش آنچه را بايد وحى كند، وحى فرمود.