Jealous will fall willy-nilly!
«زهق» یکی از هزار واژۀ مترادف «حسد» است.
در فرهنگ لغات عربی مینویسند:
«زهق السهم: إذا جاوز الهدف، تير به نشانه نخورد.»
+ «لحد»
«الزّاهِقُ من السهام: الذي وَقع وَرَاء الهدف دون الإصَابةِ»
«زَهِقَتْ نفسه: خرجت روحه، روان از تن بيرون شد.»
«زَهَقَتْ نفسه: خرجت من الأسف على الشيء، از غم و اندوه آن چيز خارج شد.»
«أَزْهَقْتُ الإناء: ملأته، کاسه عمرش پر شد! کنایه از اینکه مُرد و از بین رفت.»
«الزهق و هو قعر الشيء، لأنّ الشيء يزهق فيه إذا سقط»
«بِئرٌ زَاهِقَةٌ: چاهِ بسيار گود»
«زَهَقَ العَظْمُ: اكْتَنَزَ مُخُّه، مغز استخوان بسيار شد.»
در واقع مغز استخوان خالی است و محل انجام کاری مهم است و اگر به هر دلیلی پر شود «اكْتَنَزَ» حتما بیماری ایجاد میشود و عرب به این زیاده روی و پرشدن مغز استخوان که صد در صد «الذهاب القهرىّ و بلا اختيار» ایجاد بیماری و مشکل می کند می گوید «زَهَقَ العَظْمُ»!
زیاده روی که از حد بگذره و مشکل ایجاد کنه!
«زهق الدابّة: إذا سمن»
«الزاهق: السمين»:
عرب به آدم چاقی که اضافه وزن داره میگه «زاهق»! این اضافه وزن، قطعا و بدون تردید «الذهاب القهرىّ و بلا اختيار» مشکلاتی برای او ایجاد خواهد کرد. لذا نمیگن چاقی بلکه میگن بیماری چاقی.
«الزهوق: هو البئر البعيدة القعر» این اضافه وزن حتما «الذهاب القهرىّ و بلا اختيار» اونو به ته چاه عمیق بیماری خطرناکی میندازه که درآمدنش با خداست!
«أَزْهَقَتِ الناقةُ السَّرْجَ: إِذا قَدَّمَتْهُ و أَلْقَتْهُ على عُنُقِها،
ماده شتر زين را جلو برد و آنرا بر گردن خود انداخت.»
خواه ناخواه!
الذهاب القهرىّ و بلا اختيار!
willy-nilly
مفهوم زهق:
جریان فکری و اعتقادی باطلی که جهتش بطور اجتناب ناپذیری رو به نابودی عاملین به این اعتقاد خواهد بود.
رو به تمنا و پشت به نور بودن، خواه ناخواه محکوم به نابودی است و این یعنی زهق!
و «زهق» چیزی نیست جز بیماری بدخیم شک و حسادت نسبت به نور الولایة!
و قهرا شأن باطل و ذات آن، همان بىثباتی، پاشيدگى و اضمحلال است.
در واقع اگر دستتو از دست نورت جدا کنی، از حدود الهی پا فراتر گذاشتی و این تجاوز از حریم الهی قطعا «الذهاب القهرىّ و بلا اختيار» مشکلات عدیدهای برای تو ایجاد میکنه.
«سنریهم آیاتنا فی الآفاق و فی انفسهم حتی یتبن لهم انه الحق»
و تو رو به ته چاه هلاکت سقوط میده که دیگه در اومدنش غیر ممکنه،
این مفاهیم از واژه «زهق» استنباط میشود!
«زهق الباطل» یعنی حسود با جدا شدن از معالم ربانی خودشو هلاک کرد!
معنی هر واژه، هنگامی خوب ادا میشه و فهمیده میشه که با نور مقایسه میشه،
لذا بعضی از واژهها معنی نتیجه رابطه با نور رو بیان میکنند و بعضی واژهها نتیجه جدا شدن از نور رو به تصویر میکشن، مثل همین واژه «زهق» که اگه بخواهیم خوب معنی اونو متوجه بشیم باید بگیم زهق نتیجه اعتقاد باطل حسود به غیر آل محمد ع است که اونا رو به ته چاه هلاکت تمناهای هوای نفس حسودشان میکشاند «بِئرٌ زَاهِقَةٌ»: چاهِ بسيار گود».
انگاری شک نسبت به صاحبان نور، علوم آل محمد ع که به سبب این صاحبان نور به آنها رسیده را، به هدر میدهد و این عدم یقین و باور حسود نسبت به صاحبان نور «الْمُقَصِّرُ فِي حَقِّكُمْ زَاهِقٌ»، تجاوز از حدود و حریم الهی است که موجب سقوط او خواهد شد.
زیادهروی و زیادهخواهی «زهق» اهل حسادت نسبت به آنچه که آل محمد ع برای آنها در علوم صاحبان نور قرار دادهاند و از آنها این تبعیت را خواستهاند، معنی زهق برای آنهاست.
آنها باید به آن علومی که از صاحبان نور به آنها رسیده، قانع باشند و در این امر مهم، خواهان رجوع به غیر صاحبان نور نباشند، ولی متاسفانه از این حریم تجاوز میکنند و اینجوری خودشان را دستیدستی «الذهاب القهرىّ و بلا اختيار» به هلاکت میکشانند «الْمُقَصِّرُ فِي حَقِّكُمْ زَاهِقٌ».
مثال زیبای این فرایند همین بیماری چاقی است!
بدن اونقدری که لازم داره اگه بخوره، همیشه سالمه و بیمار نمیشه، اما اگه پرخوری کنه، خواه ناخواه «الذهاب القهرىّ و بلا اختيار» همۀ بیماریها میاد سراغش.
+ «حرص»: حدیث دودة الغز – کرم ابریشم.
[حرص – زهق]:
رابطه عیب حرص و نتیجه آن که زهق است در این مثال و مبحث خوب بیان میشود .
حدیث زیبای «حاصل المعاصی التلف» نیز اشاره به همین امر دارد یعنی پرخوری بیماری میاره!
«زهق الشيء: تلف» در واقع اتلاف و زوال نعمتها مثل سلامتی جسم و قلب حاصل و نتیجه اعتقاد باطل دل بستن به غیر آل محمد ع است و این اشتباه مرگبار، تبعات جبران ناپذیری دارد « الذهاب القهرىّ و بلا اختيار » .
پس زیبایی این مطلب اینجاست که وقتی میگیم حاصل المعاصی التلف باید توضیح بدیم کدوم معصیت بالاتر از دل بستن به غیر آل محمد ع است « الْمُقَصِّرُ فِي حَقِّكُمْ زَاهِقٌ » ؟!
پس اصل و فرع تمام سلب نعمتهای ما به این اصل بر می گردد که چه بدانیم یا ندانیم یک جورایی نسبت به میزان نورانی «التر تر حمران» از حد و حدود تعیین شده پا را فراتر گذاشتهایم و این اشتباه، مشکلساز شده است « الذهاب القهرىّ و بلا اختيار ».
[زهق – کفر] :
اهل حسادت با جایگزین نمودن غیر آل محمد ع بجای این انوار نورانی، کافر شدند و عذاب آنها در دنیا همین خواهد بود که روح ایمان و حیات آنها سلب خواهد شد و از زمانی که از نور خود جدا میشوند، سه روحه هستند [+ «جسد»] و زندگی آنها با حیوانات هیچ فرقی نمیکند بلکه بدتر است «اولئک کالانعام بل هم اضل» و این دو آیه این مطلب را با توجه به معنی زیبای واژه «زهق» بیان می نماید:
«إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ بِها فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ تَزْهَقَ أَنْفُسُهُمْ وَ هُمْ كافِرُونَ»
+ «إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ أَنْ يُعَذِّبَهُمْ بِها فِي الدُّنْيا وَ تَزْهَقَ أَنْفُسُهُمْ وَ هُمْ كافِرُونَ»
[زهق – لهو – دمغ]:
+ «لهو»: [سرِکاریه ؟!]:
دنیا آدمو سرِکار میذاره !!!
حواستو جمع کن گول نخوری !
این آیه قشنگه «إِنْ كُنَّا فاعِلِينَ»:
یعنی کسانی که با یاد نور، خودشونو مشغول می کنن با مصادیق حب دنیا سر کار نمیرن و گول نمی خورن و اون شیرینی نور آرامش قلبشونو که با یاد صاحبان نور بهش رسیدن با هیچی عوض نمی کنن «إِنْ كُنَّا فاعِلِينَ» … خیلی معنی قشنگی شد !
چرا گول نمی خورن و سرکار نمیرن ؟
چون یاد معالم ربانی به قلبشون نوری تابونده «بَلْ نَقْذِفُ بِالْحَقِّ عَلَى الْباطِلِ» که اعتقاد سرگرم شدن به دنیا رو از فکرشون خارج کرده «فَيَدْمَغُهُ» لذا این اعتقاد رو عامل هلاکت خودشون میبینن و به اون نزدیک نمیشن «فَإِذا هُوَ زاهِقٌ». پس راه نابودی اعتقاد غیر آل محمد ع در دنیای قلب ، یاد معالم ربانی است که فنون علمی آموخته شده از آل محمد ع است.
مشتقات ریشۀ «زهق» در آیات قرآن:
[سورة التوبة (۹): الآيات ۵۳ الى ۵۵]
فَلا تُعْجِبْكَ أَمْوالُهُمْ وَ لا أَوْلادُهُمْ
إِنَّما يُريدُ اللَّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ بِها فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ تَزْهَقَ أَنْفُسُهُمْ وَ هُمْ كافِرُونَ (55)
[سورة التوبة (۹): الآيات ۸۴ الى ۸۵]
وَ لا تُعْجِبْكَ أَمْوالُهُمْ وَ أَوْلادُهُمْ
إِنَّما يُريدُ اللَّهُ أَنْ يُعَذِّبَهُمْ بِها فِي الدُّنْيا وَ تَزْهَقَ أَنْفُسُهُمْ وَ هُمْ كافِرُونَ (85)
[سورة الإسراء (۱۷): الآيات ۷۸ الى ۸۱]
وَ قُلْ جاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْباطِلُ إِنَّ الْباطِلَ كانَ زَهُوقاً (81)
[سورة الأنبياء (۲۱): الآيات ۱۱ الى ۲۰]
بَلْ نَقْذِفُ بِالْحَقِّ عَلَى الْباطِلِ فَيَدْمَغُهُ فَإِذا هُوَ زاهِقٌ وَ لَكُمُ الْوَيْلُ مِمَّا تَصِفُونَ (18)