Be “flexible” against the Light!
Aren’t you flexible against compass commands?!
قطبنما، در هر شرایط جدیدی، و در هر لحظه، یک جهتی رو نشون میده، یک دستور جدید داره!
آیا نسبت به دستورات لحظه به لحظه قطبنما، انعطافپذیر هستی یا نه؟!
و یا اینکه یک جهت رو که خوشِت اومده، همونو در پیش گرفتی و داری توی همون مسیر میری و به دستورات جدید هم هیچ توجهی نمیکنی و کاری بهش نداری؟!
ما باید نسبت به دستورات قطبنمای اخلاقی درون قلبمان، انعطاف پذیر باشیم و لحظه به لحظه به ندای درون گوش کنیم و ببینیم که الآن دستور العمل چیه تا اجراش کنیم.
دقیقا مثل رانندهای که حواسش به علائم راهنمای کنار جاده هست.
قبلهیاب
هر جا هستید، قبله را پیدا کنید.
در مقابل نور «انعطافپذیر» باش!
در مقابل قبض و بسطِ نورِ قلبت، انعطاف پذیر باش! مطیع باش! بهش اهمیت بده! حواست بهش باشه! بی توجهی نکن! با نورِ خودت، مهربان باش! عطوفت داشته باش! بهش معطوف باش! پشتتو بهش نکن! رو بهش بنما و چشم ازش برندار!
این کلام نورانی خداوند اینقدر ارزش داره که باید بهش سجده کنی! تا جان و تنت به شوق بیاد و راه بیفتی و بدنبال تولید اعمال صالح باشی.
«عطف» یکی از هزار واژه مترادف «نور» است.
در فرهنگ لغات عربی می نویسند: «عَطَفَتِ النَّاقَة عَلَى وَلَدِهَا: حَنَّتْ عَلَيْهِ و دَرّ لَبَنُهَا» اینکه از چیزی که دوستش داری چشم بر نمیداری و نسبت بهش عاطفه داری و دلت براش میسوزه و نسبت بهش رقّت قلب داری، این میشه حالت قلبی عطوفت و انعطاف پذیری نسبت به نور هدایتی که استارت شوق قلبی توست و بهت انگیزه قوی برای رفتار پسندیده میده.
همچنین در فرهنگ لغات عربی می نویسند: «في الطريق عطف: أى اعوجاج و ميل» یعنی جاده مایل به راست یا چپ می شود. در حقیقت قلب ما باید مایل به نور باشد! این تمایل قلبی به درک و فهم قبض و بسط قلبی، میشه انعطاف پذیری قلب، میشه عطوفت و مهربانی با نور! با نورِ خودت، مهربان باش!
«التَّعَطُّفُ وَ ضِدَّهُ الْقَطِيعَةَ»:
قلبی که قساوت داشته باشه، نسبت به قبض و بسط نورش، انعطاف پذیر نخواهد بود و کاملا سفت و ریجید است(rigid: سفت و غیر قابل انعطاف). حسود با خالق نورِش، قطع رابطه میکنه! این شخصیتهای متکبر که اصلا گوششان به تذکرات نور خدای خودشان هم بدهکار نیست، اگر دست از لجبازی با خدا برندارند سرنوشت شومی در انتظار آنهاست.
عَطَفَتِ النَّاقَة عَلَى وَلَدِهَا: حَنَّتْ عَلَيْهِ و دَرّ لَبَنُهَا
حَنَّتِ المرأة لولدها: زن براى فرزندش ناله سر داد.
«وَ حَناناً مِنْ لَدُنَّا وَ زَكاةً وَ كانَ تَقِيًّا»
في الطريق عطف: أى اعوجاج و ميل
رانندگی در شب یا روز، توجه به علائم راهنما مهم است!
راننده باید حواسش به دستورات لحظه به لحظه تابلوهای راهنمای کنار خیابان و جاده باشه!
+ «ذلل – همقافیه با نور! فاسلکی سبل ربک ذللا!»
+ «امر الله»
[اطاعت و عصیان]:
«طوع – اطاعت» یکی از هزار واژه مترادف «نور» است.
«عصی – عصیان» یکی از هزار وازه مترادف «حسد» است.
درک نور و ظلمت قلب و اوامر نورانی و اطاعت از این دستورات، نهایتا باید به ثمر بنشیند و تولید عمل صالح نماید. «ثمر دادن» مفهومی است که از واژه «طوع – اطاعت» استنباط می شود.
اطاعت بی ثمر، معنا ندارد!
«أَطَاعَ النخلُ و الشجرُ : إذا أدرك ثمرُه و أمكن أن يُجْتَنَى»
اطاعت بی ثمر، معنا ندارد!
در معنای واژه «سجد» گفته شد:
«السفينة تسجد للرياح: تطيعُها و تميل بميلِها»
یعنی اطاعت و سجده برای نور هدایت، قلبتو راه میندازه و به هدف می رساند.
امام سجّاد عليه السلام:
طاعَةُ وُلاةِ الأمرِ تَمامُ العِزِّ.
فرمان بردن از فرمانروايان [الهى] كمال عزّت است.
+ مقاله «تاریکی تخطّی و سرپیچی از دستورات نورانی!»
در فرهنگ لغات عربی راجع به واژه «عصی – عصیان» می نویسند:
عِرْقٌ عاصٍ: لا يَنْقَطعُ دَمُه
عَصَى الْعِرْقُ: خونِ رگ بند نيامد گويا با بند آمدن مخالفت مىكند.
المُسْتَعْصِي: آنچه كه درمان آن علاج ناپذير باشد.
عَصَى سيّدَهُ : با مِهتَر خود مخالفت كرد و از او فرمانبردارى ننمود، به این مخالفت میگن «مَعْصِيَةً».
العاصي: الفَصِيلُ إِذا لم يَتْبَع أُمَّه لأَنه كأَنه يَعْصِيها و قد عَصى أُمَّه.
عصت النواۀ: هسته میوه یا هسته خرما، سفت و خشک شده و استعداد رویش بعد از کاشتن را از دست داد. در مقابل واژه «طوع» که در نهایت به ثمر می رسد.
معصیت بذر نور را در قلب می خشکاند ولی اطاعت موجب رشد این بذر شده و نهایتا به ثمر خواهد نشست.
«يَا ابْنَ آدَمَ؛ أَنَا أَقُولُ لِلشَّيْءِ كُنْ فَيَكُونُ أَطِعْنِي فِيمَا أَمَرْتُكَ أَجْعَلْكَ تَقُولُ لِشَيْءٍ كُنْ فَيَكُونُ».
بی توجهی به علائم راهنما یعنی معصیت یعنی گناه!
اگه به قبض و بسط نور قلبت اهمیت ندهی، معصیت بزرگی مرتکب شدهای!
عصیان یعنی استمرار حسادت، یعنی بند نیامدن حسادت!
[سورة البقرة (2): آية 59]
اگه جای طاعت و معصیت رو عوض کنی چی میشه؟!
فَبَدَّلَ الَّذِينَ ظَلَمُوا قَوْلاً غَيْرَ الَّذِي قِيلَ لَهُمْ فَأَنْزَلْنا عَلَى الَّذِينَ ظَلَمُوا رِجْزاً مِنَ السَّماءِ بِما كانُوا يَفْسُقُونَ (59)
اما كسانى كه ستم كرده بودند، [آن سخن را] به سخن ديگرى -غير از آنچه به ايشان گفته شده بود- تبديل كردند. و ما [نيز] بر آنان كه ستم كردند، به سزاى اينكه نافرمانى پيشه كرده بودند، عذابى از آسمان فرو فرستاديم.
وَ عَصى آدَمُ رَبَّهُ فَغَوى!
[سورة طه (20): الآيات 116 الى 125] : «وَ عَصى آدَمُ رَبَّهُ فَغَوى»
انگاری دیفالت مد ما، که فرزندان آدم ع باشیم، مانند پدر، «اشتباهکردن» است! اما پدر، داره با این داستان به ما یاد میده که هر چند اشتباهکردن، ویژگی اجتنابناپذیر شخص حسود است، اما خدای مهربان، راه چاره هم برای جبران اشتباهات ما قرار داده است! «فَمَنِ اتَّبَعَ هُدايَ» …
وَ إِذْ قُلْنا لِلْمَلائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلاَّ إِبْلِيسَ أَبى (116)
و [ياد كن] هنگامى را كه به فرشتگان گفتيم: «براى آدم سجده كنيد.» پس، جز ابليس كه سر باز زد [همه] سجده كردند.
فَقُلْنا يا آدَمُ إِنَّ هذا عَدُوٌّ لَكَ وَ لِزَوْجِكَ فَلا يُخْرِجَنَّكُما مِنَ الْجَنَّةِ فَتَشْقى (117)
پس گفتيم: «اى آدم، در حقيقت، اين [ابليس] براى تو و همسرت دشمنى [خطرناك] است، زنهار تا شما را از بهشت به در نكند تا تيرهبخت گردى.»
إِنَّ لَكَ أَلاَّ تَجُوعَ فِيها وَ لا تَعْرى (118)
در حقيقت براى تو در آنجا اين [امتياز] است كه نه گرسنه مىشوى و نه برهنه مىمانى.
وَ أَنَّكَ لا تَظْمَؤُا فِيها وَ لا تَضْحى (119)
و [هم] اينكه در آنجا نه تشنه مىگردى و نه آفتابزده.
فَوَسْوَسَ إِلَيْهِ الشَّيْطانُ قالَ يا آدَمُ هَلْ أَدُلُّكَ عَلى شَجَرَةِ الْخُلْدِ وَ مُلْكٍ لا يَبْلى (120)
پس شيطان او را وسوسه كرد، گفت: «اى آدم، آيا تو را به درخت جاودانگى و ملكى كه زايل نمىشود، راه نمايم؟»
فَأَكَلا مِنْها فَبَدَتْ لَهُما سَوْآتُهُما وَ طَفِقا يَخْصِفانِ عَلَيْهِما مِنْ وَرَقِ الْجَنَّةِ وَ عَصى آدَمُ رَبَّهُ فَغَوى (121)
آنگاه از آن [درخت ممنوع] خوردند و برهنگى آنان برايشان نمايان شد و شروع كردند به چسبانيدن برگهاى بهشت بر خود. و [اين گونه] آدم به پروردگار خود عصيان ورزيد و بيراهه رفت.
ثُمَّ اجْتَباهُ رَبُّهُ فَتابَ عَلَيْهِ وَ هَدى (122)
سپس پروردگارش او را برگزيد و بر او ببخشود و [وى را] هدايت كرد.
قالَ اهْبِطا مِنْها جَمِيعاً بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ مِنِّي هُدىً فَمَنِ اتَّبَعَ هُدايَ فَلا يَضِلُّ وَ لا يَشْقى (123)
فرمود: «همگى از آن [مقام] فرود آييد، در حالى كه بعضى از شما دشمن بعضى ديگر است، پس اگر براى شما از جانب من رهنمودى رسد، هر كس از هدايتم پيروى كند نه گمراه مىشود و نه تيرهبخت.»
وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنْكاً وَ نَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ أَعْمى (124)
و هر كس از ياد من دل بگرداند، در حقيقت، زندگىِ تنگ [و سختى] خواهد داشت، و روز رستاخيز او را نابينا محشور مىكنيم.»
قالَ رَبِّ لِمَ حَشَرْتَنِي أَعْمى وَ قَدْ كُنْتُ بَصِيراً (125)
مىگويد: «پروردگارا، چرا مرا نابينا محشور كردى با آنكه بينا بودم؟»
وَ مَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ ... وَ مَنْ يَعْصِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ
[سورة النساء (4): الآيات 13 الى 14] : « وَ مَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ … وَ مَنْ يَعْصِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ »
تِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ وَ مَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ يُدْخِلْهُ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِينَ فِيها وَ ذلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ (13)
اينها احكام الهى است، و هر كس از خدا و پيامبر او اطاعت كند، وى را به باغهايى درآورد كه از زير [درختانِ] آن نهرها روان است. در آن جاودانهاند، و اين همان كاميابى بزرگ است.
وَ مَنْ يَعْصِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ يَتَعَدَّ حُدُودَهُ يُدْخِلْهُ ناراً خالِداً فِيها وَ لَهُ عَذابٌ مُهِينٌ (14)
و هر كس از خدا و پيامبر او نافرمانى كند و از حدود مقرر او تجاوز نمايد، وى را در آتشى درآورد كه همواره در آن خواهد بود و براى او عذابى خفّتآور است.
حكمت نامه عيسى بن مريم «عليهما السلام» ؛ ص276
يا عيسى، لا تَستَيقِظَنَ عاصِياً، و لا تَستَنبِهَنَّ لاهِياً، وَ افطِم نَفسَكَ عَنِ الشَّهَواتِ الموبِقاتِ، و كُلُّ شَهوَةٍ تُباعِدُكَ مِنّي فَاهجُرها، وَ اعلَم أنَّكَ مِنّي بِمَكانِ الرَّسولِ الأَمينِ، فَكُن مِنّي عَلى حَذَرٍ، وَ اعلَم أنَّ دُنياكَ مُؤَدِّيَتُكَ إلَيَّ، و أنّي آخُذُكَ بِعِلمي، فَكُن ذَليلَ النَّفسِ عِندَ ذِكري، خاشِعَ القَلبِ حينَ تَذكُرُني، يَقظانَ عِندَ نَومِ الغافِلينَ.
يا عيسى، هذِهِ نَصيحَتِي إيّاكَ، و مَوعِظَتي لَكَ، فَخُذها مِنّي، و إنّي رَبُّ العالَمينَ.
اى عيسى! بيدارى خود را به معصيت و غفلت مگذران، و [كودكِ] نفس خويش را از [شير] خواهشهاى نابود كننده بازگير، و هر درخواستى كه تو را از من دور مىكند، از آن دورى كن، و بدان كه تو در نزد من جايگاه فرستادهاى امين را دارى. پس، از من به هوش باش، و بدان كه دنيايت تو را به من بر مىگرداند، و من با علم خود، تو را مىگيرم؛ پس هنگام ياد كردن از من، خاكسار باش، و زمانى كه مرا ياد مىكنى، شكستهدل، و زمانى كه غافلان خواب اند، تو بيدار.
اى عيسى! اينها نصيحت و اندرز من به توست. آنها را از من بگير؛ كه من خداوندگار جهانيانم.
نافرمانی، سرانجامش پشیمانی است!
نهج البلاغة ص79
أَمَّا بَعْدُ
پس از حمد و ستايش خدا،
فَإِنَّ مَعْصِيَةَ النَّاصِحِ الشَّفِيقِ الْعَالِمِ الْمُجَرِّبِ تُورِثُ الْحَسْرَةَ وَ تُعْقِبُ النَّدَامَةَ
بدانيد كه نافرمانى از دستور نصيحت كننده مهربان دانا و با تجربه،
مايه حسرت و سرگردانى و سرانجامش پشيمانى است.
… لَوْ كَانَ يُطَاعُ لِقَصِيرٍ أَمْرٌ
(اى كاش كه از قصير پسر سعد اطاعت مىشد)
* ضرب المثل است، شخصى بنام «قصير پسر سعد» از مشاوران مخصوص «جذيمه» بود و او را از ازدواج با ملكه الجزيره «زباء» منع كرد، امّا به او حرف گوش نداد و به دست آن زن كشته شد، كه قصير از آن پس مىگفت اى كاش حرف مرا مىشنيد. «تاريخ طبرى»
فَأَبَيْتُمْ عَلَيَّ إِبَاءَ الْمُخَالِفِينَ الْجُفَاةِ وَ الْمُنَابِذِينَ الْعُصَاةِ
ولى شما همانند مخالفانى ستمكار، و پيمان شكنانى نافرمان، از پذيرش آن سرباز زديد
حَتَّى ارْتَابَ النَّاصِحُ بِنُصْحِهِ !
تا آنجا كه نصيحت كننده در پند دادن به ترديد افتاد
وَ ضَنَّ الزَّنْدُ بِقَدْحِهِ
و از پند دادن خوددارى كرد
فَكُنْتُ أَنَا وَ إِيَّاكُمْ كَمَا قَالَ أَخُو هَوَازِنَ
داستان من و شما چنان است كه برادر هوازنى سروده است:
أَمَرْتُكُمْ أَمْرِي بِمُنْعَرَجِ اللِّوَى
فَلَمْ تَسْتَبِينُوا النُّصْحَ إِلَّا ضُحَى الْغَدِ
«در سرزمين منعرج، دستور لازم را دادم
امّا نپذيرفتند، كه فردا سزاى سركشى خود را چشيدند.»
تفاوت اطاعت و معصیت چقدره؟!
هر چند گرسنهاند، اما تا بهشون اجازه داده نشده، اقدام نمیکنند!