Luminous irrigation of hearts!
A Luminous Being!
A Luminous Life!
«سقی» یکی از هزار واژه مترادف «نور» است.
در فرهنگ لغات عربی مینویسند:
«سَقَيْتُ الزَّرْعَ»
+ «روی – رَوَّى النّبَاتَ»
«يُقَالُ لِلْقَنَاةِ الصَّغِيرَةِ سَاقِيَةٌ لأَنَّهَا تَسْقِى الْأَرْضَ»
«نور ولایت، فرایند آبیاری قلوب است.» «irrigation»
+ «وجد – نشت علمی»
+ «شکو»
«ساقی» نام زیبای صاحبان نور و آیات محکم موید اندیشه آنهاست که قلوب تشنه اهل نور یقین را در دل شرایط عرضه آیات، از علم آل محمد ع سیراب مینماید، ان شاء الله تعالی.
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله و سلم:
لِيَشرَبْ ساقِي القَومِ آخِرَهُم.
آبدهندۀ گروه، بايد آخر از همه آب بنوشد.
[سقی – سید – مافوق]:
«وَ سَقاهُمْ رَبُّهُمْ يَعْنِي سَيِّدَهُمْ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ»
[دلو – سقی] :
«دلونا به الیک!»
مثال زیبای «سلسله مراتب فرماندهی نظامی»
«Military chain of command»
+ مثال زیبای بلاکچین!
«ثُمَّ دَنا فَتَدَلَّى»
+ «غسل»
+ «طهر»
irrigation
(∞=1+1)
وَ سَقاهُمْ رَبُّهُمْ شَراباً طَهُوراً
و پروردگارشان بادهاى پاك به آنان مىنوشاند.
وَ سَقاهُمْ رَبُّهُمْ يَعْنِي سَيِّدَهُمْ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ
[سورة الإنسان (۷۶): الآيات ۱۱ الى ۲۲]
فَوَقاهُمُ اللَّهُ شَرَّ ذلِكَ الْيَوْمِ وَ لَقَّاهُمْ نَضْرَةً وَ سُرُوراً (۱۱)
پس خدا [هم] آنان را از آسيب آن روز نگاه داشت و شادابى و شادمانى به آنان ارزانى داشت.
وَ جَزاهُمْ بِما صَبَرُوا جَنَّةً وَ حَرِيراً (۱۲)
و به [پاس] آنكه صبر كردند، بهشت و پرنيان پاداششان داد.
مُتَّكِئِينَ فِيها عَلَى الْأَرائِكِ لا يَرَوْنَ فِيها شَمْساً وَ لا زَمْهَرِيراً (۱۳)
در آن [بهشت] بر تختها[ى خويش] تكيه زنند. در آنجا نه آفتابى بينند و نه سرمايى.
وَ دانِيَةً عَلَيْهِمْ ظِلالُها وَ ذُلِّلَتْ قُطُوفُها تَذْلِيلاً (۱۴)
و سايهها[ى درختان] به آنان نزديك است، و ميوههايش [براى چيدن] رام.
وَ يُطافُ عَلَيْهِمْ بِآنِيَةٍ مِنْ فِضَّةٍ وَ أَكْوابٍ كانَتْ قَوارِيرَا (۱۵)
و ظروف سيمين و جامهاى بلورين، پيرامون آنان گردانده مىشود.
قَوارِيرَا مِنْ فِضَّةٍ قَدَّرُوها تَقْدِيراً (۱۶)
جامهايى از سيم كه درست به اندازه [و با كمال ظرافت] آنها را از كار در آوردهاند.
وَ يُسْقَوْنَ فِيها كَأْساً كانَ مِزاجُها زَنْجَبِيلاً (۱۷)
و در آنجا از جامى كه آميزه زنجبيل دارد به آنان مىنوشانند.
عَيْناً فِيها تُسَمَّى سَلْسَبِيلاً (۱۸)
از چشمهاى در آنجا كه «سلسبيل» ناميده مىشود.
وَ يَطُوفُ عَلَيْهِمْ وِلْدانٌ مُخَلَّدُونَ إِذا رَأَيْتَهُمْ حَسِبْتَهُمْ لُؤْلُؤاً مَنْثُوراً (۱۹)
و بر گردِ آنان پسرانى جاودانى مىگردند. چون آنها را ببينى، گويى كه مرواريدهايى پراكندهاند.
وَ إِذا رَأَيْتَ ثَمَّ رَأَيْتَ نَعِيماً وَ مُلْكاً كَبِيراً (۲۰)
و چون بدانجا نگرى [سرزمينى از] نعمت و كشورى پهناور مىبينى.
عالِيَهُمْ ثِيابُ سُندُسٍ خُضْرٌ وَ إِسْتَبْرَقٌ وَ حُلُّوا أَساوِرَ مِنْ فِضَّةٍ
وَ سَقاهُمْ رَبُّهُمْ شَراباً طَهُوراً (۲۱)
[بهشتيان را] جامههاى ابريشمى سبز و ديباى ستبر دربَر است و پيرايه آنان دستبندهاى سيمين است
و پروردگارشان بادهاى پاك به آنان مىنوشاند.
إِنَّ هذا كانَ لَكُمْ جَزاءً وَ كانَ سَعْيُكُمْ مَشْكُوراً (۲۲)
اين [پاداش] براى شماست و كوشش شما مقبول افتاده است.
لا نَسْقِي حَتَّى يُصْدِرَ الرِّعاءُ وَ أَبُونا شَيْخٌ كَبِيرٌ فَسَقى لَهُما
+ «مشیت الله!»
اهل نور تا زمانی که از صاحب نور خود اجازه نگیرند هیچ اقدامی نمیکنند!
اهل نور به اخم زیبای پدر توجه میکنند «ابوت الماووف»،
و هیچ اقدامی نمیکنند تا با لبخند پدر، متوجه اجازهی او برای اقدام کار خود بشنوند!
[سورة القصص (۲۸): الآيات ۲۱ الى ۲۵]
فَخَرَجَ مِنْها خائِفاً يَتَرَقَّبُ قالَ رَبِّ نَجِّنِي مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ (۲۱)
موسى ترسان و نگران از آنجا بيرون رفت [در حالى كه مى]گفت:
«پروردگارا، مرا از گروه ستمكاران نجات بخش.»
وَ لَمَّا تَوَجَّهَ تِلْقاءَ مَدْيَنَ قالَ عَسى رَبِّي أَنْ يَهْدِيَنِي سَواءَ السَّبِيلِ (۲۲)
و چون به سوى [شهر] مَدْيَن رو نهاد [با خود] گفت:
«اميد است پروردگارم مرا به راه راست هدايت كند.»
وَ لَمَّا وَرَدَ ماءَ مَدْيَنَ وَجَدَ عَلَيْهِ أُمَّةً مِنَ النَّاسِ يَسْقُونَ
وَ وَجَدَ مِنْ دُونِهِمُ امْرَأَتَيْنِ تَذُودانِ
قالَ ما خَطْبُكُما
قالَتا لا نَسْقِي حَتَّى يُصْدِرَ الرِّعاءُ وَ أَبُونا شَيْخٌ كَبِيرٌ (۲۳)
و چون به آب مَدْيَن رسيد، گروهى از مردم را بر آن يافت كه [دامهاى خود را ] آب مىدادند، و پشت سرشان دو زن را يافت كه [گوسفندان خود را] دور مىكردند.
[موسى] گفت: «منظورتان [از اين كار] چيست؟» گفتند:
« [ما به گوسفندان خود] آب نمىدهيم تا شبانان [همگى گوسفندانشان را] برگردانند، و پدر ما پيرى سالخورده است.»
فَسَقى لَهُما ثُمَّ تَوَلَّى إِلَى الظِّلِّ فَقالَ رَبِّ إِنِّي لِما أَنْزَلْتَ إِلَيَّ مِنْ خَيْرٍ فَقِيرٌ (۲۴)
پس براى آن دو، [گوسفندان را] آب داد، آنگاه به سوى سايه برگشت و گفت:
«پروردگارا، من به هر خيرى كه سويم بفرستى سخت نيازمندم.»
فَجاءَتْهُ إِحْداهُما تَمْشِي عَلَى اسْتِحْياءٍ قالَتْ إِنَّ أَبِي يَدْعُوكَ لِيَجْزِيَكَ أَجْرَ ما سَقَيْتَ لَنا
فَلَمَّا جاءَهُ وَ قَصَّ عَلَيْهِ الْقَصَصَ قالَ لا تَخَفْ نَجَوْتَ مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ (۲۵)
پس يكى از آن دو زن -در حالى كه به آزرم گام بر مىداشت- نزد وى آمد [و] گفت:
«پدرم تو را مىطلبد تا تو را به پاداش آبدادن [گوسفندان] براى ما، مزد دهد.»
و چون [موسى] نزد او آمد و سرگذشت [خود] را بر او حكايت كرد، [وى] گفت:
«مترس كه از گروه ستمگران نجات يافتى.»
امام باقر علیه السلام:
خَرَجَ مُوسَی (علیه السلام) مِنْ مِصْرَ بِغَیْرِ ظَهْرٍ وَ لَا دَابَّهًٍْ وَ لَا خَادِمٍ تَخْفِضُهُ أَرْضٌ وَ تَرْفَعُهُ أُخْرَی حَتَّی أَتَی إِلَی أَرْضِ مَدْیَنَ فَانْتَهَی إِلَی أَصْلِ شَجَرَهًٍْ فَنَزَلَ فَإِذَا تَحْتَهَا بِئْرٌ وَ إِذَا عِنْدَهَا أُمَّهًٌْ مِنَ النَّاسِ یَسْقُونَ فَإِذَا جَارِیَتَانِ ضَعِیفَتَانِ وَ إِذَا مَعَهُمَا غُنَیْمَهًٌْ لَهُمَا فَقالَ ما خَطْبُکُما قالَتا … أَبُونا شَیْخٌ کَبِیرٌ وَ نَحْنُ جَارِیَتَانِ ضَعِیفَتَانِ لَا نَقْدِرُ أَنْ نُزَاحِمَ الرِّجَالَ فَإِذَا سَقَی النَّاسُ سَقَیْنَا فَرَحِمَهُمَا مُوسَی (علیه السلام) فَأَخَذَ دَلْوَهُمَا وَ قَالَ لَهُمَا قَدِّمَا غَنَمَکُمَا فَسَقی لَهُما ثُمَّ رَجَعَتَا بُکْرَهًًْ قَبْلَ النَّاس.
موسی (علیه السلام) در حالیکه نه یاوری داشت و نه مرکبی و نه خادمی، به زمینی سرازیر میشد و از زمینی بالا میرفت تا آنکه به شهر مدین رسید و به زیر درختی رفت و آرمید و دید زیر آن درخت چاهی است و گرد آن گروهی از مردم آب میکشند و به ناگاه دو دختر ناتوان را مشاهده کرد که چند گوسفند همراه داشتند و به آنها گفت: «ما خَطْبُکُما»؟ گفتند: «لا نَسْقی حَتَّی یُصْدِرَ الرِّعاءُ وَ أَبُونا شَیْخٌ کَبیرٌ». موسی (علیه السلام) بر آنها ترحّم کرد و دلو آنها را گرفت و گفت: «گوسفندان خود را جلو بیاورید» و آنها را آب داد و آنها آن روز زودتر از مردم برگشتند».
[سورة البقرة (۲): آية ۶۰]
وَ إِذِ اسْتَسْقى مُوسى لِقَوْمِهِ
فَقُلْنَا اضْرِبْ بِعَصاكَ الْحَجَرَ فَانْفَجَرَتْ مِنْهُ اثْنَتا عَشْرَةَ عَيْناً
قَدْ عَلِمَ كُلُّ أُناسٍ مَشْرَبَهُمْ
كُلُوا وَ اشْرَبُوا مِنْ رِزْقِ اللَّهِ وَ لا تَعْثَوْا فِي الْأَرْضِ مُفْسِدِينَ (۶۰)
و هنگامى كه موسى براى قوم خود در پى آب برآمد، گفتيم:
«با عصايت بر آن تختهسنگ بزن.»
پس دوازده چشمه از آن جوشيدن گرفت،
[به گونهاى كه] هر قبيلهاى آبشخور خود را مىدانست.
[و گفتيم:] «از روزى خدا بخوريد و بياشاميد ، و[لى] در زمين سر به فساد برمداريد.»
[سورة الأعراف (۷): الآيات ۱۵۹ الى ۱۶۰]
وَ مِنْ قَوْمِ مُوسى أُمَّةٌ يَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَ بِهِ يَعْدِلُونَ (۱۵۹)
و از ميان قوم موسى جماعتى هستند كه به حقّ راهنمايى مىكنند و به حق داورى مىنمايند.
وَ قَطَّعْناهُمُ اثْنَتَيْ عَشْرَةَ أَسْباطاً أُمَماً
وَ أَوْحَيْنا إِلى مُوسى إِذِ اسْتَسْقاهُ قَوْمُهُ أَنِ اضْرِبْ بِعَصاكَ الْحَجَرَ
فَانْبَجَسَتْ مِنْهُ اثْنَتا عَشْرَةَ عَيْناً
قَدْ عَلِمَ كُلُّ أُناسٍ مَشْرَبَهُمْ
وَ ظَلَّلْنا عَلَيْهِمُ الْغَمامَ
وَ أَنْزَلْنا عَلَيْهِمُ الْمَنَّ وَ السَّلْوى
كُلُوا مِنْ طَيِّباتِ ما رَزَقْناكُمْ
وَ ما ظَلَمُونا وَ لكِنْ كانُوا أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ (۱۶۰)
و آنان را به دوازده عشيره كه هر يك امّتى بودند تقسيم كرديم،
و به موسى -وقتى قومش از او آب خواستند- وحى كرديم كه با عصايت بر آن تخته سنگ بزن.
پس، از آن، دوازده چشمه جوشيد.
هر گروهى آبشخور خود را بشناخت؛
و ابر را بر فراز آنان سايبان كرديم،
و گزانگبين و بلدرچين بر ايشان فرو فرستاديم.
از چيزهاى پاكيزهاى كه روزيتان كردهايم بخوريد.
و بر ما ستم نكردند، ليكن بر خودشان ستم مىكردند.
سِقايَةَ الْحاجِّ – عِمارَةَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ
داستان تکراری دانهدرشتهای اهل حسادت!
داشتن منصب سيراب ساختن حاجيان و یا آباد کردن مسجد الحرام، بدون اینکه صاحبان نور رو باور داشته باشی، هیچ بدرد نمیخوره و بیشتر خودتو و دیگرانو به متشابهات میندازه!
داشتن این عناوین و اسامی، بدون معنا کردن آنها، دردی دوا نمیکنه!
اهل حسادت فقط به اسم تنها افتخار میکنن
و این اسامی رو معنا نمیکنن!
اگه کسی رو با این عناوین و القاب دیدی، مواظب باش گول نخوری!
[سورة التوبة (۹): الآيات ۱۹ الى ۲۲]
أَ جَعَلْتُمْ سِقايَةَ الْحاجِّ وَ عِمارَةَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ كَمَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ وَ جاهَدَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ
لا يَسْتَوُونَ عِنْدَ اللَّهِ
وَ اللَّهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ (۱۹)
آيا سيراب ساختن حاجيان و آباد كردن مسجد الحرام را همانند [كار] كسى پنداشتهايد كه به خدا و روز بازپسين ايمان آورده و در راه خدا جهاد مىكند؟
[نه، اين دو] نزد خدا يكسان نيستند،
و خدا بيدادگران را هدايت نخواهد كرد.
الَّذِينَ آمَنُوا وَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ أَعْظَمُ دَرَجَةً عِنْدَ اللَّهِ
وَ أُولئِكَ هُمُ الْفائِزُونَ (۲۰)
كسانى كه ايمان آورده و هجرت كرده و در راه خدا با مال و جانشان به جهاد پرداختهاند نزد خدا مقامى هر چه والاتر دارند و اينان همان رستگارانند.
يُبَشِّرُهُمْ رَبُّهُمْ بِرَحْمَةٍ مِنْهُ وَ رِضْوانٍ وَ جَنَّاتٍ لَهُمْ فِيها نَعِيمٌ مُقِيمٌ (۲۱)
پروردگارشان آنان را از جانب خود، به رحمت و خشنودى و باغهايى [در بهشت] كه در آنها نعمتهايى پايدار دارند، مژده مىدهد.
خالِدِينَ فِيها أَبَداً إِنَّ اللَّهَ عِنْدَهُ أَجْرٌ عَظِيمٌ (۲۲)
جاودانه در آنها خواهند بود، در حقيقت، خداست كه نزد او پاداشى بزرگ است.
پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم:
عَنْ ابْنِ بُرَیدَهًَْ، عَنْ أَبِیِهِ، قَالَ بَیْنَا شَیْبَهًُْ وَ الْعَبَّاسُ یَتَفَاخَرَانِ إِذْ مَرَّ بِهِمَا عَلِیُّبْنُأَبِیطَالِبٍ (علیه السلام)
فَقَالَ بِمَاذَا تَتَفَاخَرَانِ
فَقَالَ الْعَبَّاسُ لَقَدْ أُوتِیتُ مِنَ الْفَضْلِ مَا لَمْ یُؤْتَ أَحَدٌ سِقَایَهًَْ الْحَاجِّ
وَ قَالَ شَیْبَهًُْ أُوتِیتُ عِمَارَهًَْ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ
فَقَالَ (علیه السلام) اسْتَحْیَیْتُ لَکُمَا فَقَدْ أُوتِیتُ عَلَی صِغَرِی مَا لَمْ تُؤْتَیَا
فَقَالَا وَ مَا أُوتِیتَ یَا عَلِیُّ (علیه السلام)
قَالَ ضَرَبْتُ خَرَاطِیمَکُمَا بِالسَّیْفِ حَتَّی آمَنْتُمَا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ (صلی الله علیه و آله)
فَقَامَ الْعَبَّاسُ مُغْضَباً یَجُرُّ ذَیْلَهُ حَتَّی دَخَلَ عَلَی رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) وَ قَالَ
أَمَا تَرَی إِلَی مَا اسْتَقْبَلَنِی بِهِ عَلِیٌّ (علیه السلام)
فَقَالَ (صلی الله علیه و آله) ادْعُوا لِی عَلِیّاً (علیه السلام)
فَدُعِیَ لَهُ فَقَالَ مَا حَمَلَکَ عَلَی مَا اسْتَقْبَلْتَ بِهِ عَمَّکَ
فَقَالَ یَا رَسُولَ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله)
صَدَمْتُهُ بِالْحَقِّ فَمَنْ شَاءَ فَلْیَغْضَبْ وَ مَنْ شَاءَ فَلْیَرْضَ
فَنَزَلَ جَبْرَئِیلُ (علیه السلام) وَ قَالَ یَا مُحَمَّدُ (صلی الله علیه و آله)
إِنَّ رَبَّکَ یَقْرَأُ عَلَیْکَ السَّلَامَ وَ یَقُولُ اتْلُ عَلَیْهِمْ
أَجَعَلْتُمْ سِقایَةَ الْحاجِّ …
فَقَالَ الْعَبَّاسُ إِنَّا قَدْ رَضِینَا ثَلَاثَ مَرَّاتٍ.
شیبه و عبّاس مشغول مفاخره بودند که علیّبنابیطالب (علیه السلام) بر ایشان گذشته و فرمود:
«برای چه مفاخره میکنید»؟
عبّاس گفت: «فضایلی که به من داده شده، به کسی داده نشده است؛ سقایت حاجیان»!
شیبه نیز گفت: «عمارت مسجدالحرام نیز به من داده شده است»!
پس علی (علیه السلام) فرمود:
«از شما شرمندهام، لیکن علیرغم کمی سنّ و سالم از فضایلی برخوردار شدهام که به شما داده نشده است».
گفتند: «چه فضیلتهایی به شما داده شده است»؟
فرمود: «آنقدر با شمشیر بر فرقتان کوبیدم تا به خدا و رسولش ایمان آوردید»!
پس عبّاس خشمگین و دامن کشان با شتاب خود را به رسول خدا (صلی الله علیه و آله) رسانده و گفت: «میدانید علی (علیه السلام) به من چه گفت»؟
فرمود: «علی (علیه السلام) را برای من بیاورید».
چون علی (علیه السلام) را آوردند، فرمود: «چرا رو در روی عمویت قرار گرفتهای»؟
گفت: «ای رسول خدا!
با حق او را مغلوب کردهام، هرکه خواهد خشمگین شود و هرکه خواهد خوشنود گردد».
پس جبرئیل نازل گشته و گفت: «ای محمّد! پروردگارت تو را سلام میرساند و میگوید: این آیه را بر ایشان بخوان:
أَ جَعَلْتُمْ سِقایَةَ الْحاجِّ وَ عِمارَةَ الْمسجدالحرام کَمَنْ أمن بِاللهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ وَ جاهَدَ فِی سَبِیلِ اللهِ لا یَسْتَوُونَ عِنْدَ اللهِ وَ اللهُ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الظّالِمینَ».
پس عبّاس گفت: «ما که راضی و خوشنود شدیم و این را سه بار تکرار کرد».
مطالعه آیات زیر به علاقمندان توصیه میشود.
قالَ إِنَّهُ يَقُولُ إِنَّها بَقَرَةٌ لا ذَلُولٌ تُثيرُ الْأَرْضَ وَ لا تَسْقِي الْحَرْثَ مُسَلَّمَةٌ لا شِيَةَ فيها قالُوا الْآنَ جِئْتَ بِالْحَقِّ فَذَبَحُوها وَ ما كادُوا يَفْعَلُونَ (71)
يا صاحِبَيِ السِّجْنِ أَمَّا أَحَدُكُما فَيَسْقي رَبَّهُ خَمْراً وَ أَمَّا الْآخَرُ فَيُصْلَبُ فَتَأْكُلُ الطَّيْرُ مِنْ رَأْسِهِ قُضِيَ الْأَمْرُ الَّذي فيهِ تَسْتَفْتِيانِ (41)
فَلَمَّا جَهَّزَهُمْ بِجَهازِهِمْ جَعَلَ السِّقايَةَ في رَحْلِ أَخيهِ ثُمَّ أَذَّنَ مُؤَذِّنٌ أَيَّتُهَا الْعيرُ إِنَّكُمْ لَسارِقُونَ (70)
وَ فِي الْأَرْضِ قِطَعٌ مُتَجاوِراتٌ وَ جَنَّاتٌ مِنْ أَعْنابٍ وَ زَرْعٌ وَ نَخيلٌ صِنْوانٌ وَ غَيْرُ صِنْوانٍ يُسْقى بِماءٍ واحِدٍ وَ نُفَضِّلُ بَعْضَها عَلى بَعْضٍ فِي الْأُكُلِ إِنَّ في ذلِكَ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ (4)
مِنْ وَرائِهِ جَهَنَّمُ وَ يُسْقى مِنْ ماءٍ صَديدٍ (16)
وَ أَرْسَلْنَا الرِّياحَ لَواقِحَ فَأَنْزَلْنا مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَسْقَيْناكُمُوهُ وَ ما أَنْتُمْ لَهُ بِخازِنينَ (22)
وَ إِنَّ لَكُمْ فِي الْأَنْعامِ لَعِبْرَةً نُسْقيكُمْ مِمَّا في بُطُونِهِ مِنْ بَيْنِ فَرْثٍ وَ دَمٍ لَبَناً خالِصاً سائِغاً لِلشَّارِبينَ (66)
وَ إِنَّ لَكُمْ فِي الْأَنْعامِ لَعِبْرَةً نُسْقيكُمْ مِمَّا في بُطُونِها وَ لَكُمْ فيها مَنافِعُ كَثيرَةٌ وَ مِنْها تَأْكُلُونَ (21)
لِنُحْيِيَ بِهِ بَلْدَةً مَيْتاً وَ نُسْقِيَهُ مِمَّا خَلَقْنا أَنْعاماً وَ أَناسِيَّ كَثيراً (49)
وَ الَّذي هُوَ يُطْعِمُني وَ يَسْقينِ (79)
مَثَلُ الْجَنَّةِ الَّتي وُعِدَ الْمُتَّقُونَ فيها أَنْهارٌ مِنْ ماءٍ غَيْرِ آسِنٍ وَ أَنْهارٌ مِنْ لَبَنٍ لَمْ يَتَغَيَّرْ طَعْمُهُ وَ أَنْهارٌ مِنْ خَمْرٍ لَذَّةٍ لِلشَّارِبينَ وَ أَنْهارٌ مِنْ عَسَلٍ مُصَفًّى وَ لَهُمْ فيها مِنْ كُلِّ الثَّمَراتِ وَ مَغْفِرَةٌ مِنْ رَبِّهِمْ كَمَنْ هُوَ خالِدٌ فِي النَّارِ وَ سُقُوا ماءً حَميماً فَقَطَّعَ أَمْعاءَهُمْ (15)
وَ أَنْ لَوِ اسْتَقامُوا عَلَى الطَّريقَةِ لَأَسْقَيْناهُمْ ماءً غَدَقاً (16)
وَ جَعَلْنا فيها رَواسِيَ شامِخاتٍ وَ أَسْقَيْناكُمْ ماءً فُراتاً (27)
يُسْقَوْنَ مِنْ رَحيقٍ مَخْتُومٍ (25)
تُسْقى مِنْ عَيْنٍ آنِيَةٍ (5)
فَقالَ لَهُمْ رَسُولُ اللَّهِ ناقَةَ اللَّهِ وَ سُقْياها (13)