“Doubt” clearly expresses the concept of jealousy.
Doubt is the jealous person’s fault. uncertainty to a light source prevents light from being seen. Therefore, the guidance process will not be realized. If you are in doubt about breastfeeding a cow, and you touch her breast with hesitation, you cannot use its milk. The method of jealous milking management is the wrong procedure. Do you know the correct way of milking? The one who wants cow’s milk seeks the milking cow and now he owns it and uses its milk.
outer world examples- inner world feeling
… And verses from the Holy Quran
#emotionallanguage #jealousy #doubt #certainty #uncertainty
«مری» یکی از هزار واژه مترادف «حسد» است.
«یقن» یکی از هزار وازه مترادف «نور» است.
وقتی مکانیسم نورانی قلبت فعال میشه،
تاریکی شک و روشنایی یقین رو در ملکوت قلبت، خودت میفهمی!
واژه “شک” یکی از هزار واژه مترادف «حسد» است،
که مفهوم حسادت را برای ما، به زبان خودش بیان میکند.
شک، عیب شخص حسود است.
عدم اطمینان به منبع نور، از دیدهشدن نور جلوگیری میکند.
بنابراین، روند هدایت، محقق نخواهد شد.
کسی که به شیردهی گاو، مشکوک است، مدام به پستان آن دست میکشد تا ببیند آیا در این پستان شیری هست! اما اگر چشم بینا داشت، میدید که از این پستان متورم، شیر در حال ریختن است و جای شک ندارد و لازم نیست این همه به پستان دست بکشی و آخرش هم به این نتیجه برسی که شیری در پستان نیافتی! این مفهوم از واژه «مری – مریت الناقة» استنباط میشود.
مثالهای دنیای خارج – احساس دنیای درونی
… و آیاتی از قرآن کریم
# زبان احساسی # حسادت # شک # قطعیت # عدم قطعیت
[سورة النجم (53): الآيات 42 الى 62] :
« فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكَ تَتَمارى»
علامت و نشانه، فراوان! اما فرد مشکوک همچنان در تردید است!
وَ أَنَّ إِلى رَبِّكَ الْمُنْتَهى (42)
و اينكه پايان [كار] به سوى پروردگار توست.
وَ أَنَّهُ هُوَ أَضْحَكَ وَ أَبْكى (43)
و هم اوست كه مىخنداند و مىگرياند.
وَ أَنَّهُ هُوَ أَماتَ وَ أَحْيا (44)
و هم اوست كه مىميراند و زنده مىگرداند.
وَ أَنَّهُ خَلَقَ الزَّوْجَيْنِ الذَّكَرَ وَ الْأُنْثى (45)
و هم اوست كه دو نوع مىآفريند: نر و ماده،
مِنْ نُطْفَةٍ إِذا تُمْنى (46)
از نطفهاى چون فرو ريخته شود.
وَ أَنَّ عَلَيْهِ النَّشْأَةَ الْأُخْرى (47)
و هم پديدآوردنِ [عالَمِ] ديگر بر [عهده] اوست.
وَ أَنَّهُ هُوَ أَغْنى وَ أَقْنى (48)
و هم اوست كه [شما را] بىنياز كرد و سرمايه بخشيد.
وَ أَنَّهُ هُوَ رَبُّ الشِّعْرى (49)
و هم اوست پروردگار ستاره «شِعرى».
وَ أَنَّهُ أَهْلَكَ عاداً الْأُولى (50)
و هم اوست كه عاديان قديم را هلاك كرد.
وَ ثَمُودَ فَما أَبْقى (51)
و ثمود را [نيز هلاك كرد] و [كسى را] باقى نگذاشت.
وَ قَوْمَ نُوحٍ مِنْ قَبْلُ إِنَّهُمْ كانُوا هُمْ أَظْلَمَ وَ أَطْغى (52)
و پيشتر [از همه آنها] قوم نوح را، زيرا كه آنان ستمگرتر و سركشتر بودند.
وَ الْمُؤْتَفِكَةَ أَهْوى (53)
و شهرها[ى سَدُوم و عاموره] را فروافكند.
فَغَشَّاها ما غَشَّى (54)
پوشاند بر آن [دو شهر، از باران گوگردى] آنچه را پوشاند.
فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكَ تَتَمارى (55)
پس به كدام يك از نعمتهاى پروردگارت ترديد روا مىدارى؟
هذا نَذِيرٌ مِنَ النُّذُرِ الْأُولى (56)
اين [پيامبر نيز] بيمدهندهاى از [جمله] بيمدهندگان نخستين است.
أَزِفَتِ الْآزِفَةُ (57)
[وه چه] نزديك گشت قيامت.
لَيْسَ لَها مِنْ دُونِ اللَّهِ كاشِفَةٌ (58)
جز خدا كسى آشكاركننده آن نيست.
أَ فَمِنْ هذَا الْحَدِيثِ تَعْجَبُونَ (59)
آيا از اين سخن عجب داريد؟
وَ تَضْحَكُونَ وَ لا تَبْكُونَ (60)
و مىخنديد و نمىگرييد؟
وَ أَنْتُمْ سامِدُونَ (61)
و شما در غفلتيد.
فَاسْجُدُوا لِلَّهِ وَ اعْبُدُوا (62)
پس خدا را سجده كنيد و بپرستيد.
[یقن-حقق-امن-اوی-نزل-جبل-رجل-امر-ولی-هدی-1000-نور]
[مری-شکک-ریب-افک-فری-لعن-کذب-کفر-خسر-1000-حسد]
[سورة هود (11): الآيات 17 الى 22] :
« فَلا تَكُ فِي مِرْيَةٍ مِنْهُ إِنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ »
با مشاهده نشانههای روشن، تاریکی تردید جایز نیست!
أَ فَمَنْ كانَ عَلى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّهِ وَ يَتْلُوهُ شاهِدٌ مِنْهُ وَ مِنْ قَبْلِهِ كِتابُ مُوسى إِماماً وَ رَحْمَةً أُولئِكَ يُؤْمِنُونَ بِهِ وَ مَنْ يَكْفُرْ بِهِ مِنَ الْأَحْزابِ فَالنَّارُ مَوْعِدُهُ فَلا تَكُ فِي مِرْيَةٍ مِنْهُ إِنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يُؤْمِنُونَ (17)
آيا كسى كه از جانب پروردگارش بر حجّتى روشن است و شاهدى از [خويشان] او ، پيرو آن است، و پيش از وى [نيز] كتاب موسى راهبر و مايه رحمت بوده است [دروغ مىبافد]؟ آنان [كه در جستجوى حقيقتاند] به آن مىگروند، و هر كس از گروههاى [مخالف] به آن كفر ورزد آتش وعدهگاه اوست. پس در آن ترديد مكن كه آن حقّ است [و] از جانب پروردگارت [آمده است] ولى بيشتر مردم باور نمىكنند.
وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرى عَلَى اللَّهِ كَذِباً أُولئِكَ يُعْرَضُونَ عَلى رَبِّهِمْ وَ يَقُولُ الْأَشْهادُ هؤُلاءِ الَّذِينَ كَذَبُوا عَلى رَبِّهِمْ أَلا لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الظَّالِمِينَ (18)
و چه كسى ستمكارتر از آن كس است كه بر خدا دروغ بندد؟ آنان بر پروردگارشان عرضه مىشوند، و گواهان خواهند گفت: «اينان بودند كه بر پروردگارشان دروغ بستند. هان! لعنت خدا بر ستمگران باد.»
الَّذِينَ يَصُدُّونَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ وَ يَبْغُونَها عِوَجاً وَ هُمْ بِالْآخِرَةِ هُمْ كافِرُونَ (19)
همانان كه [مردم را] از راه خدا باز مىدارند و آن را كج مىشمارند و خود ، آخرت را باور ندارند.
أُولئِكَ لَمْ يَكُونُوا مُعْجِزِينَ فِي الْأَرْضِ وَ ما كانَ لَهُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ أَوْلِياءَ يُضاعَفُ لَهُمُ الْعَذابُ ما كانُوا يَسْتَطِيعُونَ السَّمْعَ وَ ما كانُوا يُبْصِرُونَ (20)
آنان در زمين درماندهكنندگان [خدا] نيستند، و جز خدا دوستانى براى آنان نيست. عذاب براى آنان دو چندان مىشود. آنان توان شنيدن [حق را] نداشتند و [حق را] نمىديدند.
أُولئِكَ الَّذِينَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ وَ ضَلَّ عَنْهُمْ ما كانُوا يَفْتَرُونَ (21)
اينانند كه به خويشتن زيان زده و آنچه را به دروغ برساخته بودند از دست دادهاند.
لا جَرَمَ أَنَّهُمْ فِي الْآخِرَةِ هُمُ الْأَخْسَرُونَ (22)
شك نيست كه آنان در آخرت زيانكارترند.
[یقن-مثل-بین(بیّنة)-شهد(شاهد)-حقق-امن-اوی-نزل-جبل-رجل-امر-ولی-هدی-1000-نور]
[مری-شکک-ریب-افک-فری-ظلم-لعن-کذب-کفر-خسر-1000-حسد]
[سورة البقرة (2): الآيات 146 الی 147] :
« فَلا تَكُونَنَّ مِنَ الْمُمْتَرِينَ »
الَّذِينَ آتَيْناهُمُ الْكِتابَ يَعْرِفُونَهُ كَما يَعْرِفُونَ أَبْناءَهُمْ وَ إِنَّ فَرِيقاً مِنْهُمْ لَيَكْتُمُونَ الْحَقَّ وَ هُمْ يَعْلَمُونَ (146)
كسانى كه به ايشان كتاب [آسمانى] دادهايم، همان گونه كه پسران خود را مىشناسند، او [=محمد] را مىشناسند؛ و مسلماً گروهى از ايشان حقيقت را نهفته مىدارند، و خودشان [هم] مىدانند.
الْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ فَلا تَكُونَنَّ مِنَ الْمُمْتَرِينَ (147)
حق از جانب پروردگار توست. پس مبادا از ترديدكنندگان باشى.
[یقن-حقق-امن-اوی-نزل-جبل-رجل-امر-ولی-هدی-1000-نور]
[مری-شکک-ریب-افک-فری-لعن-کذب-کفر-خسر-1000-حسد]
[سورة يونس (10): الآيات 94 الى 97] :
« فَلا تَكُونَنَّ مِنَ المُمْتَرِينَ »
فَإِنْ كُنْتَ فِي شَكٍّ مِمَّا أَنْزَلْنا إِلَيْكَ فَسْئَلِ الَّذِينَ يَقْرَؤُنَ الْكِتابَ مِنْ قَبْلِكَ لَقَدْ جاءَكَ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ فَلا تَكُونَنَّ مِنَ المُمْتَرِينَ (94)
و اگر از آنچه به سوى تو نازل كردهايم در ترديدى، از كسانى كه پيش از تو كتاب [آسمانى] مىخواندند بپرس. قطعاً حقّ از جانب پروردگارت به سوى تو آمده است. پس زنهار از ترديدكنندگان مباش.
وَ لا تَكُونَنَّ مِنَ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآياتِ اللَّهِ فَتَكُونَ مِنَ الْخاسِرِينَ (95)
و از كسانى كه آيات ما را دروغ پنداشتند مباش، كه از زيانكاران خواهى بود.
إِنَّ الَّذِينَ حَقَّتْ عَلَيْهِمْ كَلِمَتُ رَبِّكَ لا يُؤْمِنُونَ (96)
در حقيقت، كسانى كه سخن پروردگارت بر آنان تحقق يافته ايمان نمىآورند،
وَ لَوْ جاءَتْهُمْ كُلُّ آيَةٍ حَتَّى يَرَوُا الْعَذابَ الْأَلِيمَ (97)
هر چند هر گونه آيتى برايشان بيايد، تا وقتى كه عذاب دردناك را ببينند.
[یقن-حقق-امن-اوی-نزل-جبل-رجل-امر-ولی-هدی-1000-نور]
[مری-شکک-ریب-افک-فری-لعن-کذب-کفر-خسر-1000-حسد]
[سورة آلعمران (3): الآيات 59 الى 61] :
« فَلا تَكُنْ مِنَ الْمُمْتَرِينَ »
إِنَّ مَثَلَ عِيسى عِنْدَ اللَّهِ كَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِنْ تُرابٍ ثُمَّ قالَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ (59)
در واقع، مَثَلِ عيسى نزد خدا همچون مَثَلِ [خلقت] آدم است [كه] او را از خاك آفريد؛ سپس بدو گفت: «باش»؛ پس وجود يافت.
الْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ فَلا تَكُنْ مِنَ الْمُمْتَرِينَ (60)
[آنچه درباره عيسى گفته شد] حق [و] از جانب پروردگار تو است. پس، از ترديدكنندگان مباش.
فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَكُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَكُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكاذِبِينَ (61)
پس هر كه در اين [باره] پس از دانشى كه تو را [حاصل] آمده، با تو محاجه كند، بگو: «بياييد پسرانمان و پسرانتان، و زنانمان و زنانتان، و ما خويشان نزديك و شما خويشان نزديك خود را فرا خوانيم؛ سپس مباهله كنيم، و لعنت خدا را بر دروغگويان قرار دهيم.»
[یقن-مثل-حقق-امن-اوی-نزل-جبل-رجل-امر-ولی-هدی-1000-نور]
[مری-شکک-ریب-افک-فری-لعن-کذب-کفر-خسر-1000-حسد]