ONE’S ORIGIN!
«صنو» یکی از هزار واژه مترادف «نور» است.
در فرهنگ لغات عربی مینویسند:
«أَصْنَى النخلُ: نخل از ريشه خود دو نخل رويانيد.»
«الصنو: اذا خرجت نخلتان او أكثر من أصل واحد فكلّ واحد منها صنو، الأخ الشقيق.
شاخى را گويند كه با شاخه ديگر از يك جا رسته باشد، به معناى برادر تنى نيز مىآيد.»
«نَخِیلٌ صِنْوَانٌ: یعنی نخلهای خرما که از یک ریشه هستند.»
«نَخِیلٌ غَیْرُ صِنْوَانٍ: یعنی نخلهای خرما که ریشههای مختلف دارند.»
«الْنُّور صِنْوُ الْنُّور»
«نور علی نور»
+ «وصی»
+ «شطا»
+ «تأم – توأم – دوقلو»
«هُمَا صِنْوَا نَخْلَةٍ، يعنى: آندو شاخهی يك خرما هستند.»
«سلام علی موسی و هارون»
همریشه! همنور! همدل! همزاد! همجوار! همخانواده! همخون! همراستا! هممعنا! همجهت! همسو! همفکر! همحالت! همخاصیت! همخوی! همدست! همرای!
نیای مشترک!
«ONE’S ORIGIN»
مبدا و منشا مشترک صاحبان نور! نیای واحد!
نیای واحد و مشترک صاحبان نور!
قِطَعٌ مُتَجاوِراتٌ …
صِنْوانٌ وَ غَيْرُ صِنْوانٍ
يُسْقى بِماءٍ واحِدٍ
وَ نُفَضِّلُ بَعْضَها عَلى بَعْضٍ فِي الْأُكُلِ
[سورة الرعد (۱۳): الآيات ۳ الى ۴]
وَ هُوَ الَّذِي مَدَّ الْأَرْضَ وَ جَعَلَ فِيها رَواسِيَ وَ أَنْهاراً
وَ مِنْ كُلِّ الثَّمَراتِ جَعَلَ فِيها زَوْجَيْنِ اثْنَيْنِ
يُغْشِي اللَّيْلَ النَّهارَ
إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ (۳)
و اوست كسى كه زمين را گسترانيد و در آن، كوهها و رودها نهاد،
و از هر گونه ميوهاى در آن، جُفت جُفت قرار داد.
روز را به شب مىپوشاند.
قطعاً در اين [امور] براى مردمى كه تفكر مىكنند نشانههايى وجود دارد.
وَ فِي الْأَرْضِ قِطَعٌ مُتَجاوِراتٌ
وَ جَنَّاتٌ مِنْ أَعْنابٍ وَ زَرْعٌ وَ نَخِيلٌ
صِنْوانٌ وَ غَيْرُ صِنْوانٍ
يُسْقى بِماءٍ واحِدٍ
وَ نُفَضِّلُ بَعْضَها عَلى بَعْضٍ فِي الْأُكُلِ
إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ (۴)
و در زمين قطعاتى است كنار هم،
و باغهايى از انگور و كشتزارها و درختان خرما،
چه از يك ريشه و چه از غير يك ريشه،
كه با يك آب سيراب مىگردند،
و [با اين همه] برخى از آنها را در ميوه [از حيث مزه و نوع و كيفيت] بر برخى ديگر برترى مىدهيم.
بى گمان در اين [امر نيز] براى مردمى كه تعقّل مىكنند دلايل [روشنى] است.
علیّبنابراهیم رحمة الله علیه:
وَ فِی الْأَرْضِ قِطَعٌ مُتَجاوِراتٌ أَیْ مُتَّصِلَهًٌْ بَعْضُهَا إِلَی بَعْضٍ
وَ جَنَّاتٌ مِنْ أَعْنابٍ أَیْ بَسَاتِینُ وَ زَرْعٌ وَ نَخِیلٌ صِنْوانٌ
وَ الصِّنْوَانُ الْفَتَالَهًُْ الَّتِی نَبَتَ مِنْ أَصْلِ الشَّجَرَهًِْ
وَ غَیْرُ صِنْوانٍ
یُسْقی بِماءٍ واحِدٍ
وَ نُفَضِّلُ بَعْضَها عَلی بَعْضٍ فِی الْأُکُلِ
فَمِنْهُ حُلْوٌ وَ مِنْهُ حَامِضٌ وَ مِنْهُ مُرٌّ یُسْقَی بِماءٍ وَاحِدٍ
إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیاتٍ لِقَوْمٍ یَعْقِلُونَ.
وَ فِی الأَرْضِ قِطَعٌ مُّتَجَاوِرَاتٌ؛ یعنی به همدیگر وصل هستند.
و منظور از وَ جَنَّاتٌ مِّنْ أَعْنَابٍ؛ یعنی باغها.
وَ زَرْعٌ وَ نَخِیلٌ صِنْوَانٌ؛
مقصود از صِنْوَانٌ؛
نهال درخت خرما و درختان کوچک خرما میباشند
که از ریشه درخت خرما سر برمیآورند و میرویند.
وَ غَیْرُ صِنْوَانٍ
یُسْقَی بِمَاء وَاحِدٍ وَ نُفَضِّلُ بَعْضَهَا عَلَی بَعْضٍ فِی الأُکُلِ؛
برخی از این میوهها شیرین هستند و برخی ترش و برخی تلخ که همگی با یک آب سیراب شده و آبیاری میشود.
در اینها نشانههایی است برای گروهی که میاندیشند.
ابنعبّاس رحمة الله علیه:
جَنَّاتٌ أَیْ بَسَاتِینُ مِنْ أَعْنابٍ وَ زَرْعٌ وَ نَخِیلٌ
صِنْوانٌ أَیْ نَخَلَاتٌ مِنْ أَصْلٍ وَاحِدٍ
وَ غَیْرُ صِنْوانٍ أَیْ نَخَلَاتٌ مِنْ أُصُولٍ شَتَّی.
جَنَّاتٌ؛ یعنی بوستانهایی از انگور و زراعت [در روی زمین قراردارد].
وَ نَخِیلٌ صِنْوَانٌ؛ یعنی نخلهای خرما که از یک ریشه هستند.
وَ غَیْرُ صِنْوَانٍ؛ یعنی نخلهای خرما که ریشههای مختلف دارند.
لازمهی قبولی در امتحان کربلا، اینه که
از نور صاحبان نوری که همه از یک ریشه تغذیه میشن برخوردار بشی!
+ «نور یکتاپرستی!»
بیایید زبان نور را بیاموزیم!
نور، زبان مشترک همه مخلوقات!
زبانی که نیاز به ترجمه نداره!
اصلا قابل وصف نیست که بشه ترجمهاش کرد!
فقط باید مصرف بشه! بکار برده بشه!
این اسم نورانی باید معنا بشه!
نور، علم کاربردی!
نور، غذای آماده!
کربلا داستانِ تکراریِ «قِطَعٌ مُتَجاوِراتٌ» است!
کربلا داستان تکراری صاحبان نوری است
که نیای علمی واحد و مشترک دارند!
+ «وصی»
+ «حاملان نور و مثال بلاکچین!»
امام صادق علیه السلام:
عَن صَفْوَانَ قَال اسْتَأْذَنْتُ الصَّادِقَ (علیه السلام)ل ِزِیَارَهًِْ مَوْلَایَ الْحُسَیْنِ (علیه السلام)
وَ سَأَلْتُهُ أَنْ یُعَرِّفَنِی مَا أَعْمَلُ عَلَیْهِ فَقَالَ یَا صَفْوَان …
فَإِذَا اغْتَسَلْتَ فَقُلْ فِی غُسْلِکَ
بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ اللَّهُمَّ اجْعَلْهُ نُوراً وَ طَهُوراً وَ حِرْزاً وَ شِفَاءً مِنْ کُلِّ دَاءٍ وَ آفَهًٍْ وَ سُقْمٍ وَ عَاهَهًٍْ
اللَّهُمَّ طَهِّرْ بِهِ قَلْبِی وَ اشْرَحْ بِهِ صَدْرِی وَ سَهِّلْ بِهِ أَمْرِی
فَإِذَا فَرَغْتَ مِنْ غُسْلِکَ فَالْبَسْ ثَوْبَیْنِ طَاهِرَیْنِ وَ صَلِّ رَکْعَتَیْنِ خَارِجَ الْمَشْرَعَهًِْ
وَ هُوَ الْمَکَانُ الَّذِی قَالَ اللَّهُ تَعَالَی:
وَ فِی الْأَرْضِ قِطَعٌ مُتَجاوِراتٌ وَ جَنَّاتٌ مِنْ أَعْنابٍ وَ زَرْعٌ وَ نَخِیلٌ صِنْوانٌ وَ غَیْرُ صِنْوانٍ یُسْقی بِماءٍ واحِدٍ وَ نُفَضِّلُ بَعْضَها عَلی بَعْضٍ فِی الْأُکُلِ
فَإِذَا فَرَغْتَ مِنْ صَلَاتِکَ فَتَوَجَّهْ نَحْوَ الْحَائِرِ.
صفوان گوید:
از امام صادق (علیه السلام) برای زیارت مولایم امام حسین (علیه السلام) اجازه خواستم
و از او خواستم که اعمال [زیارت] را به من بشناساند.
فرمود: «ای صفوان! وقتی غسل میکنی، موقع غسلکردن بگو: به نام خدا و به یاری او.
خدایا آن را نور، پاکی، نگهداریکننده و شفای از هر بیماری، آسیب و آفتی قرار بده.
خدایا! بهوسیلهی آن قلب مرا پاک و بهوسیلهی آن سینهام را گشاده
و بهوسیلهی آن کارم را آسانگردان.
و وقتی از غسل فارغ شدی، دو لباس پاکیزه بپوش و دو رکعت نماز بخوان
و آن مکانی است که خدای تعالی [دربارهی آن] فرموده:
وَ فِی الْأَرْضِ قِطَعٌ مُتَجاوِراتٌ وَ جَنَّاتٌ مِنْ أَعْنابٍ وَ زَرْعٌ وَ نَخِیلٌ صِنْوانٌ وَ غَیْرُ صِنْوانٍ یُسْقی بِماءٍ واحِدٍ وَ نُفَضِّلُ بَعْضَها عَلی بَعْضٍ فِی الْأُکُلِ؛
و وقتی از نماز فارغشدی، به طرف قتلگاه حرکت کن».