Top Farm!
Plant a Luminous Seed in Your Heart!
«زرع» یکی از هزار واژه مترادف «نور» است.
در فرهنگ لغات عربی مینویسند:
«زَرَعَ الْحَرَّاثُ الْأَرْضَ: حَرَثَهَا لِلزّرَاعَةِ»
«الزَّرع: طرح البَذْر فى الأرض»
+ «حرث»
«أصل الزرع التنمية» + «نمو»
«الزرع: الإنبات» + «نبت»
دون پاشیدن، کار صاحبان نور است.
«جريان طرح البذر في الأرض الى أن ينبت النبات» + «implant»
نور الولایة فرایند «کاشت، داشت، برداشت» است.
نور الولایة فرایند کشاورزی است!
اهل نور، کشاورزان پرتلاشی هستند که از بذرهای علمی ماخوذ از صاحبان نور خود،
در زمین قلبشان کشت میکنند و محصولات نورانی عمل صالح برداشت مینمایند.
«ربّ الزارع أرضه»
مزرعهی نورانیِ نمونه!
کاشت بذر نورانی، در زمین قلب سلیم!
«أَ أَنْتُمْ تَزْرَعُونَهُ أَمْ نَحْنُ الزَّارِعُونَ»
«فَنُخْرِجُ بِهِ زَرْعاً»
«وَ زُرُوعٍ وَ مَقامٍ كَرِيمٍ»
امام صادق علیه السّلام:
الزّارِعُونَ كُنوزُ الأنامِ.
كشاورزان گنجهای مردمان اند.
رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم:
اللَّهُمَّ اجْعَلِ الْعِلْمَ وَ الْفِقْهَ فِي عَقِبِي وَ عَقِبِ عَقِبِي وَ فِي زَرْعِي وَ زَرْعِ زَرْعِي.
خدایا! علم و فهم را در اعقاب و نسل و فرزندان و فرزندان فرزندان، من قرار بده.
«وَ اعْلَمْ أَنَّهُ لَا عِلْمَ كَطَلَبِ السَّلَامَةِ وَ لَا سَلَامَةَ كَسَلَامَةِ الْقَلْبِ»
امام علی عليه السلام:
«يَا كُمَيْلُ اللِّسَانُ يَنْزَحُ مِنَ الْقَلْبِ وَ الْقَلْبُ يَقُومُ بِالْغِذَاءِ
فَانْظُرْ فِيمَا تُغَذِّي قَلْبَكَ وَ جِسْمَكَ
فَإِنْ لَمْ يَكُنْ ذَلِكَ حَلَالًا لَمْ يَقْبَلِ اللَّهُ تَسْبِيحَكَ وَ لَا شُكْرَك.»
«اي کميل، زبان از قلب سرچشمه ميگيرد و قلب نيروي خود را از غذا به دست ميآورد
پس غذايي که به قلب و جسم ميدهي دقت کن
و آگاه باش که اگر آن غذاي حلال نباشد،
خداوند ستايش و شکر گذاريت را نخواهد پذيرفت.»
حضرت ابو طالب عليه السلام:
«الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي جَعَلَنَا مِنْ زَرْعِ إِبْرَاهِيمَ وَ ذُرِّيَّةِ إِسْمَاعِيلَ
وَ جَعَلَ لَنَا بَيْتاً مَحْجُوجاً وَ حَرَماً آمِناً يُجْبى إِلَيْهِ ثَمَراتُ كُلِّ شَيْءٍ.»
در جلسه خواستگارى رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله از خانم خديجه دختر خويلد، رحمها اللَّه،
أبو طالب در اجتماع قريش حضور يافت و خطبه عقد را اين چنين آغاز كرد:
سپاس خداى را كه ما را از نسل ابراهيم و ذرّيّه اسماعيل قرار داد،
و براى ما خانهاى نهاد كه مردمان گرد او طواف كنند،
و نيز حرم امنى كه از اطراف جهان نعمتها به سوى آن ميآورند.
وَ الزَّرْعَ مُخْتَلِفاً أُكُلُهُ
… كُلُوا مِنْ ثَمَرِهِ إِذا أَثْمَرَ
و كشتزار با ميوههاى گوناگون آن
… از ميوه آن -چون ثمر داد- بخوريد.
[سورة الأنعام (۶): آية ۱۴۱]
وَ هُوَ الَّذِي أَنْشَأَ جَنَّاتٍ مَعْرُوشاتٍ وَ غَيْرَ مَعْرُوشاتٍ وَ النَّخْلَ وَ الزَّرْعَ مُخْتَلِفاً أُكُلُهُ وَ الزَّيْتُونَ وَ الرُّمَّانَ مُتَشابِهاً وَ غَيْرَ مُتَشابِهٍ
كُلُوا مِنْ ثَمَرِهِ إِذا أَثْمَرَ
وَ آتُوا حَقَّهُ يَوْمَ حَصادِهِ
وَ لا تُسْرِفُوا إِنَّهُ لا يُحِبُّ الْمُسْرِفِينَ (۱۴۱)
و اوست كسى كه باغهايى با داربست و بدون داربست، و خرمابن، و كشتزار با ميوههاى گوناگون آن، و زيتون، و انار، شبيه به يكديگر و غير شبيه پديد آورد.
از ميوه آن -چون ثمر داد- بخوريد،
و حق [بينوايان از] آن را روز بهرهبردارى از آن بدهيد،
و[لى] زيادهروى مكنيد كه او اسرافكاران را دوست ندارد.
[سورة يوسف (۱۲): الآيات ۴۳ الى ۴۹]
وَ قالَ الْمَلِكُ إِنِّي أَرى سَبْعَ بَقَراتٍ سِمانٍ يَأْكُلُهُنَّ سَبْعٌ عِجافٌ
وَ سَبْعَ سُنْبُلاتٍ خُضْرٍ وَ أُخَرَ يابِساتٍ
يا أَيُّهَا الْمَلَأُ أَفْتُونِي فِي رُءْيايَ إِنْ كُنْتُمْ لِلرُّءْيا تَعْبُرُونَ (۴۳)
و پادشاه [مصر] گفت:
«من [در خواب] ديدم هفت گاو فربه است كه هفت [گاو] لاغر آنها را مىخورند،
و هفت خوشه سبز و [هفت خوشه] خشگيده ديگر.
اى سران قوم، اگر خواب تعبير مىكنيد، در باره خواب من، به من نظر دهيد.»
قالُوا أَضْغاثُ أَحْلامٍ وَ ما نَحْنُ بِتَأْوِيلِ الْأَحْلامِ بِعالِمِينَ (۴۴)
گفتند: «خوابهايى است پريشان، و ما به تعبير خوابهاى آشفته دانا نيستيم.»
وَ قالَ الَّذِي نَجا مِنْهُما وَ ادَّكَرَ بَعْدَ أُمَّةٍ أَنَا أُنَبِّئُكُمْ بِتَأْوِيلِهِ فَأَرْسِلُونِ (۴۵)
و آن كس از آن دو [زندانى] كه نجات يافته و پس از چندى [يوسف را] به خاطر آورده بود گفت:
«مرا به [زندان] بفرستيد تا شما را از تعبير آن خبر دهم.»
يُوسُفُ أَيُّهَا الصِّدِّيقُ أَفْتِنا فِي سَبْعِ بَقَراتٍ سِمانٍ يَأْكُلُهُنَّ سَبْعٌ عِجافٌ
وَ سَبْعِ سُنْبُلاتٍ خُضْرٍ وَ أُخَرَ يابِساتٍ
لَعَلِّي أَرْجِعُ إِلَى النَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَعْلَمُونَ (۴۶)
«اى يوسف، اى مرد راستگوى، در باره [اين خواب كه] هفت گاو فربه، هفت [گاو] لاغر آنها را مىخورند، و هفت خوشه سبز و [هفت خوشه] خشکيده ديگر؛ به ما نظر ده،
تا به سوى مردم برگردم، شايد آنان [تعبيرش را] بدانند.»
قالَ تَزْرَعُونَ سَبْعَ سِنِينَ دَأَباً فَما حَصَدْتُمْ فَذَرُوهُ فِي سُنْبُلِهِ إِلاَّ قَلِيلاً مِمَّا تَأْكُلُونَ (۴۷)
گفت:
«هفت سال پى در پى مىكاريد، و آنچه را درويديد -جز اندكى را كه مىخوريد- در خوشهاش واگذاريد.
ثُمَّ يَأْتِي مِنْ بَعْدِ ذلِكَ سَبْعٌ شِدادٌ يَأْكُلْنَ ما قَدَّمْتُمْ لَهُنَّ إِلاَّ قَلِيلاً مِمَّا تُحْصِنُونَ (۴۸)
آنگاه پس از آن، هفت سال سخت مىآيد كه آنچه را براى آن [سالها] از پيش نهادهايد -جز اندكى را كه ذخيره مىكنيد- همه را خواهند خورد.
ثُمَّ يَأْتِي مِنْ بَعْدِ ذلِكَ عامٌ فِيهِ يُغاثُ النَّاسُ وَ فِيهِ يَعْصِرُونَ (۴۹)
آنگاه پس از آن، سالى فرا مىرسد كه به مردم در آن [سال] باران مىرسد و در آن آب ميوه مىگيرند.»
[سورة الرعد (۱۳): الآيات ۳ الى ۴]
وَ هُوَ الَّذِي مَدَّ الْأَرْضَ وَ جَعَلَ فِيها رَواسِيَ وَ أَنْهاراً
وَ مِنْ كُلِّ الثَّمَراتِ جَعَلَ فِيها زَوْجَيْنِ اثْنَيْنِ
يُغْشِي اللَّيْلَ النَّهارَ
إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ (۳)
و اوست كسى كه زمين را گسترانيد و در آن، كوهها و رودها نهاد،
و از هر گونه ميوهاى در آن، جُفت جُفت قرار داد.
روز را به شب مىپوشاند.
قطعاً در اين [امور] براى مردمى كه تفكر مىكنند نشانههايى وجود دارد.
وَ فِي الْأَرْضِ قِطَعٌ مُتَجاوِراتٌ
وَ جَنَّاتٌ مِنْ أَعْنابٍ وَ زَرْعٌ وَ نَخِيلٌ
صِنْوانٌ وَ غَيْرُ صِنْوانٍ يُسْقى بِماءٍ واحِدٍ
وَ نُفَضِّلُ بَعْضَها عَلى بَعْضٍ فِي الْأُكُلِ
إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ (۴)
و در زمين قطعاتى است كنار هم،
و باغهايى از انگور و كشتزارها و درختان خرما،
چه از يك ريشه و چه از غير يك ريشه، كه با يك آب سيراب مىگردند،
و [با اين همه] برخى از آنها را در ميوه [از حيث مزه و نوع و كيفيت] بر برخى ديگر برترى مىدهيم.
بى گمان در اين [امر نيز] براى مردمى كه تعقّل مىكنند دلايل [روشنى] است.
[سورة إبراهيم (۱۴): الآيات ۳۵ الى ۴۱]
وَ إِذْ قالَ إِبْراهِيمُ رَبِّ اجْعَلْ هَذَا الْبَلَدَ آمِناً وَ اجْنُبْنِي وَ بَنِيَّ أَنْ نَعْبُدَ الْأَصْنامَ (۳۵)
و [ياد كن] هنگامى را كه ابراهيم گفت: «پروردگارا، اين شهر را ايمن گردان، و مرا و فرزندانم را از پرستيدن بتان دور دار.
رَبِّ إِنَّهُنَّ أَضْلَلْنَ كَثِيراً مِنَ النَّاسِ فَمَنْ تَبِعَنِي فَإِنَّهُ مِنِّي وَ مَنْ عَصانِي فَإِنَّكَ غَفُورٌ رَحِيمٌ (۳۶)
پروردگارا، آنها بسيارى از مردم را گمراه كردند. پس هر كه از من پيروى كند، بى گمان، او از من است، و هر كه مرا نافرمانى كند، به يقين، تو آمرزنده و مهربانى.
رَبَّنا إِنِّي أَسْكَنْتُ مِنْ ذُرِّيَّتِي بِوادٍ غَيْرِ ذِي زَرْعٍ عِنْدَ بَيْتِكَ الْمُحَرَّمِ رَبَّنا لِيُقِيمُوا الصَّلاةَ فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوِي إِلَيْهِمْ وَ ارْزُقْهُمْ مِنَ الثَّمَراتِ لَعَلَّهُمْ يَشْكُرُونَ (۳۷)
پروردگارا، من [يكى از] فرزندانم را در درّهاى بىكشت، نزد خانه محترم تو، سكونت دادم. پروردگارا، تا نماز را به پا دارند، پس دلهاى برخى از مردم را به سوى آنان گرايش ده و آنان را از محصولات [مورد نيازشان] روزى ده، باشد كه سپاسگزارى كنند.
رَبَّنا إِنَّكَ تَعْلَمُ ما نُخْفِي وَ ما نُعْلِنُ وَ ما يَخْفى عَلَى اللَّهِ مِنْ شَيْءٍ فِي الْأَرْضِ وَ لا فِي السَّماءِ (۳۸)
پروردگارا، بىگمان تو آنچه را كه پنهان مىداريم و آنچه را كه آشكار مىسازيم مىدانى، و چيزى در زمين و در آسمان بر خدا پوشيده نمىماند.
الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي وَهَبَ لِي عَلَى الْكِبَرِ إِسْماعِيلَ وَ إِسْحاقَ إِنَّ رَبِّي لَسَمِيعُ الدُّعاءِ (۳۹)
سپاس خداى را كه با وجود سالخوردگى، اسماعيل و اسحاق را به من بخشيد. به راستى پروردگار من شنونده دعاست.
رَبِّ اجْعَلْنِي مُقِيمَ الصَّلاةِ وَ مِنْ ذُرِّيَّتِي رَبَّنا وَ تَقَبَّلْ دُعاءِ (۴۰)
پروردگارا، مرا برپادارنده نماز قرار ده، و از فرزندان من نيز. پروردگارا، و دعاى مرا بپذير.
رَبَّنَا اغْفِرْ لِي وَ لِوالِدَيَّ وَ لِلْمُؤْمِنِينَ يَوْمَ يَقُومُ الْحِسابُ (۴۱)
پروردگارا، روزى كه حساب برپا مىشود، بر من و پدر و مادرم و بر مؤمنان ببخشاى.»
[سورة النحل (۱۶): الآيات ۸ الى ۱۳]
وَ الْخَيْلَ وَ الْبِغالَ وَ الْحَمِيرَ لِتَرْكَبُوها وَ زِينَةً وَ يَخْلُقُ ما لا تَعْلَمُونَ (۸)
و اسبان و استران و خران را [آفريد] تا بر آنها سوار شويد و [براى شما] تجمّلى [باشد]، و آنچه را نمىدانيد مىآفريند.
وَ عَلَى اللَّهِ قَصْدُ السَّبِيلِ وَ مِنْها جائِرٌ وَ لَوْ شاءَ لَهَداكُمْ أَجْمَعِينَ (۹)
و نمودن راه راست بر عهده خداست، و برخى از آن [راهها] كژ است، و اگر [خدا] مىخواست مسلماً همه شما را هدايت مىكرد.
هُوَ الَّذِي أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً لَكُمْ مِنْهُ شَرابٌ وَ مِنْهُ شَجَرٌ فِيهِ تُسِيمُونَ (۱۰)
اوست كسى كه از آسمان، آبى فرود آورد كه [آب] آشاميدنى شما از آن است، و روييدنى[هايى] كه [رمههاى خود را] در آن مىچرانيد [نيز] از آن است.
يُنْبِتُ لَكُمْ بِهِ الزَّرْعَ وَ الزَّيْتُونَ وَ النَّخِيلَ وَ الْأَعْنابَ وَ مِنْ كُلِّ الثَّمَراتِ إِنَّ فِي ذلِكَ لَآيَةً لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ (۱۱)
به وسيله آن، كشت و زيتون و درختان خرما و انگور و از هر گونه محصولات [ديگر] براى شما مىروياند. قطعاً در اينها براى مردمى كه انديشه مىكنند نشانهاى است.
وَ سَخَّرَ لَكُمُ اللَّيْلَ وَ النَّهارَ وَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ وَ النُّجُومُ مُسَخَّراتٌ بِأَمْرِهِ إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ (۱۲)
و شب و روز و خورشيد و ماه را براى شما رام گردانيد، و ستارگان به فرمان او مسخّر شدهاند. مسلماً در اين [امور] براى مردمى كه تعقل مىكنند نشانههاست.
وَ ما ذَرَأَ لَكُمْ فِي الْأَرْضِ مُخْتَلِفاً أَلْوانُهُ إِنَّ فِي ذلِكَ لَآيَةً لِقَوْمٍ يَذَّكَّرُونَ (۱۳)
و [همچنين] آنچه را در زمين به رنگهاى گوناگون براى شما پديد آورد [مسخّر شما ساخت]. بىترديد، در اين [امور] براى مردمى كه پند مىگيرند نشانهاى است.
[سورة الكهف (۱۸): الآيات ۳۲ الى ۳۶]
وَ اضْرِبْ لَهُمْ مَثَلاً رَجُلَيْنِ جَعَلْنا لِأَحَدِهِما جَنَّتَيْنِ مِنْ أَعْنابٍ وَ حَفَفْناهُما بِنَخْلٍ وَ جَعَلْنا بَيْنَهُما زَرْعاً (۳۲)
و براى آنان، آن دو مرد را مَثَل بزن كه به يكى از آنها دو باغ انگور داديم
و پيرامون آن دو [باغ] را با درختان خرما پوشانديم،
و ميان آن دو را كشتزارى قرار داديم.
كِلْتَا الْجَنَّتَيْنِ آتَتْ أُكُلَها وَ لَمْ تَظْلِمْ مِنْهُ شَيْئاً وَ فَجَّرْنا خِلالَهُما نَهَراً (۳۳)
هر يك از اين دو باغ محصول خود را [به موقع] مىداد و از [صاحبش] چيزى دريغ نمىورزيد،
و ميان آن دو [باغ] نهرى روان كرده بوديم.
وَ كانَ لَهُ ثَمَرٌ فَقالَ لِصاحِبِهِ وَ هُوَ يُحاوِرُهُ أَنَا أَكْثَرُ مِنْكَ مالاً وَ أَعَزُّ نَفَراً (۳۴)
و براى او ميوه فراوان بود. پس به رفيقش -در حالى كه با او گفت و گو مىكرد- گفت:
«مال من از تو بيشتر است و از حيث افراد از تو نيرومندترم.»
وَ دَخَلَ جَنَّتَهُ وَ هُوَ ظالِمٌ لِنَفْسِهِ قالَ ما أَظُنُّ أَنْ تَبِيدَ هذِهِ أَبَداً (۳۵)
و در حالى كه او به خويشتن ستمكار بود، داخل باغ شد [و] گفت:
«گمان نمىكنم اين نعمت هرگز زوال پذيرد.»
وَ ما أَظُنُّ السَّاعَةَ قائِمَةً وَ لَئِنْ رُدِدْتُ إِلى رَبِّي لَأَجِدَنَّ خَيْراً مِنْها مُنْقَلَباً (۳۶)
و گمان نمىكنم كه رستاخيز بر پا شود،
و اگر هم به سوى پروردگارم بازگردانده شوم قطعاً بهتر از اين را در بازگشت، خواهم يافت.
[سورة الشعراء (۲۶): الآيات ۱۴۱ الى ۱۵۹]
كَذَّبَتْ ثَمُودُ الْمُرْسَلِينَ (۱۴۱)
ثموديان، پيامبران [خدا] را تكذيب كردند؛
إِذْ قالَ لَهُمْ أَخُوهُمْ صالِحٌ أَ لا تَتَّقُونَ (۱۴۲)
آنگاه كه برادرشان صالح به آنان گفت: «آيا پروا نداريد؟
إِنِّي لَكُمْ رَسُولٌ أَمِينٌ (۱۴۳)
من براى شما فرستادهاى درخور اعتمادم.
فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُونِ (۱۴۴)
از خدا پروا كنيد و فرمانم ببريد.
وَ ما أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِيَ إِلاَّ عَلى رَبِّ الْعالَمِينَ (۱۴۵)
و بر اين [رسالت] اجرى از شما طلب نمىكنم. اجر من جز بر عهده پروردگار جهانيان نيست.
أَ تُتْرَكُونَ فِي ما هاهُنا آمِنِينَ (۱۴۶)
آيا شما را در آنچه اينجا داريد آسوده رها مىكنند؟
فِي جَنَّاتٍ وَ عُيُونٍ (۱۴۷)
در باغها و در كنار چشمهساران،
وَ زُرُوعٍ وَ نَخْلٍ طَلْعُها هَضِيمٌ (۱۴۸)
و كشتزارها و خرمابُنانى كه شكوفههايشان لطيف است؟
وَ تَنْحِتُونَ مِنَ الْجِبالِ بُيُوتاً فارِهِينَ (۱۴۹)
و هنرمندانه [براى خود] از كوهها خانههايى مىتراشيد.
فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُونِ (۱۵۰)
از خدا پروا كنيد و فرمانم ببريد.
وَ لا تُطِيعُوا أَمْرَ الْمُسْرِفِينَ (۱۵۱)
و فرمان افراطگران را پيروى مكنيد:
الَّذِينَ يُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ وَ لا يُصْلِحُونَ (۱۵۲)
آنان كه در زمين فساد مىكنند و اصلاح نمىكنند.»
قالُوا إِنَّما أَنْتَ مِنَ الْمُسَحَّرِينَ (۱۵۳)
گفتند: «قطعاً تو از افسونشدگانى.
ما أَنْتَ إِلاَّ بَشَرٌ مِثْلُنا فَأْتِ بِآيَةٍ إِنْ كُنْتَ مِنَ الصَّادِقِينَ (۱۵۴)
تو جز بشرى مانند ما [بيش] نيستى. اگر راست مىگويى معجزهاى بياور.»
قالَ هذِهِ ناقَةٌ لَها شِرْبٌ وَ لَكُمْ شِرْبُ يَوْمٍ مَعْلُومٍ (۱۵۵)
گفت: «اين مادهشترى است كه نوبتى از آب او راست و روزى معيّن نوبت آب شماست.
وَ لا تَمَسُّوها بِسُوءٍ فَيَأْخُذَكُمْ عَذابُ يَوْمٍ عَظِيمٍ (۱۵۶)
و به آن گزندى مرسانيد كه عذابِ روزى هولناك شما را فرومىگيرد.»
فَعَقَرُوها فَأَصْبَحُوا نادِمِينَ (۱۵۷)
پس آن را پى كردند و پشيمان گشتند.
فَأَخَذَهُمُ الْعَذابُ إِنَّ فِي ذلِكَ لَآيَةً وَ ما كانَ أَكْثَرُهُمْ مُؤْمِنِينَ (۱۵۸)
آنگاه آنان را عذاب فروگرفت. قطعاً در اين [ماجرا] عبرتى است، و[لى] بيشترشان ايمانآورنده نبودند.
وَ إِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ (۱۵۹)
و در حقيقت، پروردگار تو همان شكستناپذير مهربان است.
[سورة السجده (۳۲): الآيات ۲۶ الى ۳۰]
أَ وَ لَمْ يَهْدِ لَهُمْ كَمْ أَهْلَكْنا مِنْ قَبْلِهِمْ مِنَ الْقُرُونِ يَمْشُونَ فِي مَساكِنِهِمْ إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ أَ فَلا يَسْمَعُونَ (۲۶)
آيا براى آنان روشن نگرديده كه چه بسيار نسلها را پيش از آنها نابود گردانيديم [كه اينان] در سراهايشان راه مىروند؟ قطعاً در اين [امر] عبرتهاست، مگر نمىشنوند؟
أَ وَ لَمْ يَرَوْا أَنَّا نَسُوقُ الْماءَ إِلَى الْأَرْضِ الْجُرُزِ فَنُخْرِجُ بِهِ زَرْعاً تَأْكُلُ مِنْهُ أَنْعامُهُمْ وَ أَنْفُسُهُمْ أَ فَلا يُبْصِرُونَ (۲۷)
آيا ننگريستهاند كه ما باران را به سوى زمينِ باير مىرانيم، و به وسيله آن كِشتهاى را برمىآوريم كه دامهايشان و خودشان از آن مىخورند؟ مگر نمىبينند؟
وَ يَقُولُونَ مَتى هذَا الْفَتْحُ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ (۲۸)
و مىپرسند: «اگر راست مىگوييد، اين پيروزى [شما] چه وقت است؟»
قُلْ يَوْمَ الْفَتْحِ لا يَنْفَعُ الَّذِينَ كَفَرُوا إِيمانُهُمْ وَ لا هُمْ يُنْظَرُونَ (۲۹)
بگو: «روز پيروزى، ايمان كسانى كه كافر شدهاند سود نمىبخشد و آنان مهلت نمىيابند.»
فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ وَ انْتَظِرْ إِنَّهُمْ مُنْتَظِرُونَ (۳۰)
پس، از ايشان روى برتاب و منتظر باش كه آنها نيز در انتظارند.
[سورة الزمر (۳۹): الآيات ۲۱ الى ۲۵]
أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَسَلَكَهُ يَنابِيعَ فِي الْأَرْضِ ثُمَّ يُخْرِجُ بِهِ زَرْعاً مُخْتَلِفاً أَلْوانُهُ ثُمَّ يَهِيجُ فَتَراهُ مُصْفَرًّا ثُمَّ يَجْعَلُهُ حُطاماً إِنَّ فِي ذلِكَ لَذِكْرى لِأُولِي الْأَلْبابِ (۲۱)
مگر نديدهاى كه خدا از آسمان، آبى فرود آورد پس آن را به چشمههايى كه در [طبقات زيرينِ] زمين است راه داد، آنگاه به وسيله آن كشتزارى را كه رنگهاى آن گوناگون است بيرون مىآورد، سپس خشك مىگردد، آنگاه آن را زرد مىبينى، سپس خاشاكش مىگرداند. قطعاً در اين [دگرگونيها] براى صاحبان خرد عبرتى است.
أَ فَمَنْ شَرَحَ اللَّهُ صَدْرَهُ لِلْإِسْلامِ فَهُوَ عَلى نُورٍ مِنْ رَبِّهِ فَوَيْلٌ لِلْقاسِيَةِ قُلُوبُهُمْ مِنْ ذِكْرِ اللَّهِ أُولئِكَ فِي ضَلالٍ مُبِينٍ (۲۲)
پس آيا كسى كه خدا سينهاش را براى [پذيرش] اسلام گشاده، و [در نتيجه] برخوردار از نورى از جانب پروردگارش مىباشد [همانند فرد تاريكدل است]؟ پس واى بر آنان كه از سختدلى ياد خدا نمىكنند؛ اينانند كه در گمراهى آشكارند.
اللَّهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَدِيثِ كِتاباً مُتَشابِهاً مَثانِيَ تَقْشَعِرُّ مِنْهُ جُلُودُ الَّذِينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ ثُمَّ تَلِينُ جُلُودُهُمْ وَ قُلُوبُهُمْ إِلى ذِكْرِ اللَّهِ ذلِكَ هُدَى اللَّهِ يَهْدِي بِهِ مَنْ يَشاءُ وَ مَنْ يُضْلِلِ اللَّهُ فَما لَهُ مِنْ هادٍ (۲۳)
خدا زيباترين سخن را [به صورت] كتابى متشابه، متضمّن وعده و وعيد، نازل كرده است. آنان كه از پروردگارشان مىهراسند، پوست بدنشان از آن به لرزه مىافتد، سپس پوستشان و دلشان به ياد خدا نرم مىگردد. اين است هدايت خدا، هر كه را بخواهد، به آن راه نمايد، و هر كه را خدا گمراه كند او را راهبرى نيست.
أَ فَمَنْ يَتَّقِي بِوَجْهِهِ سُوءَ الْعَذابِ يَوْمَ الْقِيامَةِ وَ قِيلَ لِلظَّالِمِينَ ذُوقُوا ما كُنْتُمْ تَكْسِبُونَ (۲۴)
پس آيا آن كس كه [به جاى دستها] با چهره خود، گزند عذاب را روز قيامت دفع مىكند [مانند كسى است كه از عذاب ايمن است]؟
و به ستمگران گفته مىشود: «آنچه را كه دستاوردتان بوده است بچشيد.»
كَذَّبَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَأَتاهُمُ الْعَذابُ مِنْ حَيْثُ لا يَشْعُرُونَ (۲۵)
كسانى [هم] كه پيش از آنان بودند به تكذيب پرداختند،
و از آنجا كه حدس نمىزدند عذاب برايشان آمد.
[سورة الدخان (۴۴): الآيات ۲۲ الى ۲۹]
فَدَعا رَبَّهُ أَنَّ هؤُلاءِ قَوْمٌ مُجْرِمُونَ (۲۲)
پس پروردگار خود را خواند كه: «اينها مردمى گناهكارند.»
فَأَسْرِ بِعِبادِي لَيْلاً إِنَّكُمْ مُتَّبَعُونَ (۲۳)
[فرمود:] «بندگانم را شبانه ببر، زيرا شما مورد تعقيب واقع خواهيد شد.
وَ اتْرُكِ الْبَحْرَ رَهْواً إِنَّهُمْ جُنْدٌ مُغْرَقُونَ (۲۴)
و دريا را هنگامى كه آرام است پشت سر بگذار، كه آنان سپاهى غرقشدنىاند.»
كَمْ تَرَكُوا مِنْ جَنَّاتٍ وَ عُيُونٍ (۲۵)
[وه!] چه باغها و چشمهسارانى [كه آنها بعد از خود] بر جاى نهادند،
وَ زُرُوعٍ وَ مَقامٍ كَرِيمٍ (۲۶)
و كشتزارها و جايگاههاى نيكو،
وَ نَعْمَةٍ كانُوا فِيها فاكِهِينَ (۲۷)
و نعمتى كه از آن برخوردار بودند.
كَذلِكَ وَ أَوْرَثْناها قَوْماً آخَرِينَ (۲۸)
[آرى،] اين چنين [بود] و آنها را به مردمى ديگر ميراث داديم.
فَما بَكَتْ عَلَيْهِمُ السَّماءُ وَ الْأَرْضُ وَ ما كانُوا مُنْظَرِينَ (۲۹)
و آسمان و زمين بر آنان زارى نكردند و مهلت نيافتند.
[سورة الفتح (۴۸): الآيات ۲۶ الى ۲۹]
إِذْ جَعَلَ الَّذِينَ كَفَرُوا فِي قُلُوبِهِمُ الْحَمِيَّةَ حَمِيَّةَ الْجاهِلِيَّةِ فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَكِينَتَهُ عَلى رَسُولِهِ وَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ وَ أَلْزَمَهُمْ كَلِمَةَ التَّقْوى وَ كانُوا أَحَقَّ بِها وَ أَهْلَها وَ كانَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيماً (۲۶)
آنگاه كه كافران در دلهاى خود، تعصّب [آن هم] تعصّب جاهليّت ورزيدند، پس خدا آرامش خود را بر فرستاده خويش و بر مؤمنان فرو فرستاد، و آرمان تقوا را ملازم آنان ساخت، و [در واقع] آنان به [رعايت] آن [آرمان] سزاوارتر و شايسته [اتّصاف به] آن بودند، و خدا همواره بر هر چيزى داناست.
لَقَدْ صَدَقَ اللَّهُ رَسُولَهُ الرُّؤْيا بِالْحَقِّ لَتَدْخُلُنَّ الْمَسْجِدَ الْحَرامَ إِنْ شاءَ اللَّهُ آمِنِينَ مُحَلِّقِينَ رُؤُسَكُمْ وَ مُقَصِّرِينَ لا تَخافُونَ فَعَلِمَ ما لَمْ تَعْلَمُوا فَجَعَلَ مِنْ دُونِ ذلِكَ فَتْحاً قَرِيباً (۲۷)
حقّاً خدا رؤياى پيامبر خود را تحقّق بخشيد [كه ديده بود:] شما بدون شك، به خواست خدا در حالى كه سر تراشيده و موى [و ناخن] كوتاه كردهايد، با خاطرى آسوده در مسجد الحرام درخواهيد آمد. خدا آنچه را كه نمىدانستيد دانست، و غير از اين، پيروزى نزديكى [براى شما] قرار داد.
هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى وَ دِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَ كَفى بِاللَّهِ شَهِيداً (۲۸)
اوست كسى كه پيامبر خود را به [قصد] هدايت، با آيين درست روانه ساخت، تا آن را بر تمام اديان پيروز گرداند و گواهبودن خدا كفايت مىكند.
مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَ الَّذِينَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَماءُ بَيْنَهُمْ تَراهُمْ رُكَّعاً سُجَّداً يَبْتَغُونَ فَضْلاً مِنَ اللَّهِ وَ رِضْواناً سِيماهُمْ فِي وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ ذلِكَ مَثَلُهُمْ فِي التَّوْراةِ وَ مَثَلُهُمْ فِي الْإِنْجِيلِ كَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ فَآزَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوى عَلى سُوقِهِ يُعْجِبُ الزُّرَّاعَ لِيَغِيظَ بِهِمُ الْكُفَّارَ وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ مِنْهُمْ مَغْفِرَةً وَ أَجْراً عَظِيماً (۲۹)
محمّد (ص) پيامبر خداست؛ و كسانى كه با اويند، بر كافران، سختگير [و] با همديگر مهربانند. آنان را در ركوع و سجود مىبينى. فضل و خشنودى خدا را خواستارند. علامتِ [مشخصّه] آنان بر اثر سجود در چهرههايشان است. اين صفت ايشان است در تورات، و مَثَلِ آنها در انجيل چون كشتهاى است كه جوانه خود برآورد و آن را مايه دهد تا ستبر شود و بر ساقههاى خود بايستد و دهقانان را به شگفت آورد، تا از [انبوهىِ] آنان [خدا] كافران را به خشم دراندازد. خدا به كسانى از آنان كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كردهاند، آمرزش و پاداش بزرگى وعده داده است.
[سورة الواقعة (۵۶): الآيات ۵۷ الى ۷۴]
نَحْنُ خَلَقْناكُمْ فَلَوْ لا تُصَدِّقُونَ (۵۷)
ماييم كه شما را آفريدهايم، پس چرا تصديق نمىكنيد؟
أَ فَرَأَيْتُمْ ما تُمْنُونَ (۵۸)
آيا آنچه را [كه به صورت نطفه] فرو مىريزيد ديدهايد؟
أَ أَنْتُمْ تَخْلُقُونَهُ أَمْ نَحْنُ الْخالِقُونَ (۵۹)
آيا شما آن را خلق مىكنيد يا ما آفرينندهايم؟
نَحْنُ قَدَّرْنا بَيْنَكُمُ الْمَوْتَ وَ ما نَحْنُ بِمَسْبُوقِينَ (۶۰)
ماييم كه ميان شما مرگ را مقدّر كردهايم و بر ما سبقت نتوانيد جست؛
عَلى أَنْ نُبَدِّلَ أَمْثالَكُمْ وَ نُنْشِئَكُمْ فِي ما لا تَعْلَمُونَ (۶۱)
[و مىتوانيم] امثال شما را به جاى شما قرار دهيم و شما را [به صورت] آنچه نمىدانيد پديدار گردانيم.
وَ لَقَدْ عَلِمْتُمُ النَّشْأَةَ الْأُولى فَلَوْ لا تَذَكَّرُونَ (۶۲)
و قطعاً پديدار شدنِ نخستين خود را شناختيد؛ پس چرا سَرِ عبرت گرفتن نداريد؟
أَ فَرَأَيْتُمْ ما تَحْرُثُونَ (۶۳)
آيا آنچه را كِشت مىكنيد، ملاحظه كردهايد؟
أَ أَنْتُمْ تَزْرَعُونَهُ أَمْ نَحْنُ الزَّارِعُونَ (۶۴)
آيا شما آن را [بىيارى ما] زراعت مىكنيد، يا ماييم كه زراعت مىكنيم؟
لَوْ نَشاءُ لَجَعَلْناهُ حُطاماً فَظَلْتُمْ تَفَكَّهُونَ (۶۵)
اگر بخواهيم قطعاً خاشاكش مىگردانيم، پس در افسوس [و تعجّب] مىاُفتيد.
إِنَّا لَمُغْرَمُونَ (۶۶)
[و مىگوييد:] «واقعاً ما زيان زدهايم،
بَلْ نَحْنُ مَحْرُومُونَ (۶۷)
بلكه ما محروم شدگانيم.»
أَ فَرَأَيْتُمُ الْماءَ الَّذِي تَشْرَبُونَ (۶۸)
آيا آبى را كه مىنوشيد ديدهايد؟
أَ أَنْتُمْ أَنْزَلْتُمُوهُ مِنَ الْمُزْنِ أَمْ نَحْنُ الْمُنْزِلُونَ (۶۹)
آيا شما آن را از [دلِ] ابرِ سپيد فرود آوردهايد، يا ما فرودآورندهايم؟
لَوْ نَشاءُ جَعَلْناهُ أُجاجاً فَلَوْ لا تَشْكُرُونَ (۷۰)
اگر بخواهيم آن را تلخ مىگردانيم، پس چرا سپاس نمىداريد؟
أَ فَرَأَيْتُمُ النَّارَ الَّتِي تُورُونَ (۷۱)
آيا آن آتشى را كه برمىافروزيد ملاحظه كردهايد؟
أَ أَنْتُمْ أَنْشَأْتُمْ شَجَرَتَها أَمْ نَحْنُ الْمُنْشِؤُنَ (۷۲)
آيا شما [چوبِ] درختِ آن را پديدار كردهايد، يا ما پديدآورندهايم؟
نَحْنُ جَعَلْناها تَذْكِرَةً وَ مَتاعاً لِلْمُقْوِينَ (۷۳)
ما آن را [مايه] عبرت و [وسيله] استفاده براى بيابانگردان قرار دادهايم.
فَسَبِّحْ بِاسْمِ رَبِّكَ الْعَظِيمِ (۷۴)
پس به نام پروردگار بزرگت تسبيح گوى.