دکتر محمد شعبانی راد

مزرعه‌ی نورانیِ نمونه! وَ زُرُوعٍ وَ مَقامٍ كَرِيمٍ!

Top Farm!
Plant a Luminous Seed in Your Heart!

«زرع» یکی از هزار واژه مترادف «نور» است.
در فرهنگ لغات عربی می‌نویسند:
«زَرَعَ الْحَرَّاثُ الْأَرْضَ: حَرَثَهَا لِلزّرَاعَةِ»
«الزَّرع‏: طرح البَذْر فى الأرض»
+ «حرث»
«أصل الزرع التنمية» + «نمو»
«الزرع: الإنبات» + «نبت»
دون پاشیدن، کار صاحبان نور است.
«جريان طرح البذر في الأرض الى أن ينبت النبات» + «implant»
نور الولایة فرایند «کاشت، داشت، برداشت» است.
نور الولایة فرایند کشاورزی است!
اهل نور، کشاورزان پرتلاشی هستند که از بذرهای علمی ماخوذ از صاحبان نور خود،
در زمین قلبشان کشت می‌کنند و محصولات نورانی عمل صالح برداشت می‌نمایند.
«ربّ الزارع أرضه»
مزرعه‌ی نورانیِ نمونه!
کاشت بذر نورانی، در زمین قلب سلیم!
«أَ أَنْتُمْ تَزْرَعُونَهُ أَمْ نَحْنُ الزَّارِعُونَ»
«فَنُخْرِجُ بِهِ زَرْعاً»
«وَ زُرُوعٍ وَ مَقامٍ كَرِيمٍ»

امام صادق علیه السّلام:
الزّارِعُونَ كُنوزُ الأنامِ.
كشاورزان گنج‌های مردمان اند.

رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم:
اللَّهُمَّ اجْعَلِ الْعِلْمَ وَ الْفِقْهَ فِي عَقِبِي وَ عَقِبِ عَقِبِي وَ فِي زَرْعِي وَ زَرْعِ زَرْعِي.
خدایا! علم و فهم را در اعقاب و نسل و فرزندان و فرزندان فرزندان، من قرار بده.

امام باقر عليه السلام:
«وَ اعْلَمْ أَنَّهُ لَا عِلْمَ كَطَلَبِ السَّلَامَةِ وَ لَا سَلَامَةَ كَسَلَامَةِ الْقَلْبِ»
بدان كه هيچ دانشى چون طلب سلامتى نيست و هيچ سلامتى‌اى مانند سلامت دل نمى‌باشد.
علمی که سلامتی قلب رو تضمین میکنه، دانستن نور و ظلمت قلبه!

امام علی عليه السلام:
«يَا كُمَيْلُ‏ اللِّسَانُ‏ يَنْزَحُ‏ مِنَ الْقَلْبِ وَ الْقَلْبُ يَقُومُ بِالْغِذَاءِ
فَانْظُرْ فِيمَا تُغَذِّي قَلْبَكَ وَ جِسْمَكَ
فَإِنْ لَمْ يَكُنْ ذَلِكَ حَلَالًا لَمْ يَقْبَلِ اللَّهُ تَسْبِيحَكَ وَ لَا شُكْرَك
‏«اي کميل، زبان از قلب سرچشمه مي­گيرد و قلب نيروي خود را از غذا به دست مي‌آورد
پس غذايي که به قلب و جسم مي­دهي دقت کن
و آگاه باش که اگر آن غذاي حلال نباشد،
خداوند ستايش و شکر گذاريت را نخواهد پذيرفت.»

حضرت ابو طالب عليه السلام:
«الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي جَعَلَنَا مِنْ زَرْعِ إِبْرَاهِيمَ وَ ذُرِّيَّةِ إِسْمَاعِيلَ
وَ جَعَلَ لَنَا بَيْتاً مَحْجُوجاً وَ
حَرَماً آمِناً يُجْبى‏ إِلَيْهِ ثَمَراتُ كُلِّ شَيْ‏ءٍ.»
در جلسه خواستگارى رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله از خانم خديجه‏ دختر خويلد، رحمها اللَّه،
أبو طالب در اجتماع قريش حضور يافت و خطبه عقد را اين چنين آغاز كرد:
سپاس خداى را كه ما را از نسل ابراهيم و ذرّيّه اسماعيل قرار داد،
و براى ما خانه‏‌اى نهاد كه مردمان گرد او طواف كنند،
و نيز حرم امنى كه از اطراف جهان نعمت‌ها به سوى آن مي‌آورند.

وَ الزَّرْعَ مُخْتَلِفاً أُكُلُهُ
… كُلُوا مِنْ ثَمَرِهِ إِذا أَثْمَرَ

و كشتزار با ميوه‌‏هاى گوناگون آن
… از ميوه آن -چون ثمر داد- بخوريد.

[سورة الأنعام (۶): آية ۱۴۱]
وَ هُوَ الَّذِي أَنْشَأَ جَنَّاتٍ مَعْرُوشاتٍ وَ غَيْرَ مَعْرُوشاتٍ وَ النَّخْلَ وَ الزَّرْعَ مُخْتَلِفاً أُكُلُهُ وَ الزَّيْتُونَ وَ الرُّمَّانَ مُتَشابِهاً وَ غَيْرَ مُتَشابِهٍ
كُلُوا مِنْ ثَمَرِهِ إِذا أَثْمَرَ
وَ آتُوا حَقَّهُ يَوْمَ حَصادِهِ
وَ لا تُسْرِفُوا إِنَّهُ لا يُحِبُّ الْمُسْرِفِينَ (۱۴۱)
و اوست كسى كه باغهايى با داربست و بدون داربست، و خرمابن، و كشتزار با ميوه‌‏هاى گوناگون آن، و زيتون، و انار، شبيه به يكديگر و غير شبيه پديد آورد.
از ميوه آن -چون ثمر داد- بخوريد،
و حق [بينوايان از] آن را روز بهره‌‏بردارى از آن بدهيد،
و[لى‏] زياده‌‏روى مكنيد كه او اسرافكاران را دوست ندارد.

[سورة يوسف (۱۲): الآيات ۴۳ الى ۴۹]
وَ قالَ الْمَلِكُ إِنِّي أَرى‏ سَبْعَ بَقَراتٍ سِمانٍ يَأْكُلُهُنَّ سَبْعٌ عِجافٌ
وَ سَبْعَ سُنْبُلاتٍ خُضْرٍ وَ أُخَرَ يابِساتٍ
يا أَيُّهَا الْمَلَأُ أَفْتُونِي فِي رُءْيايَ إِنْ كُنْتُمْ لِلرُّءْيا تَعْبُرُونَ (۴۳)
و پادشاه [مصر] گفت:
«من [در خواب‏] ديدم هفت گاو فربه است كه هفت [گاو] لاغر آنها را مى‏‌خورند،
و هفت خوشه سبز و [هفت خوشه‏] خشگيده ديگر.
اى سران قوم، اگر خواب تعبير مى‏‌كنيد، در باره خواب من، به من نظر دهيد.»
قالُوا أَضْغاثُ أَحْلامٍ وَ ما نَحْنُ بِتَأْوِيلِ الْأَحْلامِ بِعالِمِينَ (۴۴)
گفتند: «خوابهايى است پريشان، و ما به تعبير خوابهاى آشفته دانا نيستيم.»
وَ قالَ الَّذِي نَجا مِنْهُما وَ ادَّكَرَ بَعْدَ أُمَّةٍ أَنَا أُنَبِّئُكُمْ بِتَأْوِيلِهِ فَأَرْسِلُونِ (۴۵)
و آن كس از آن دو [زندانى‏] كه نجات يافته و پس از چندى [يوسف را] به خاطر آورده بود گفت:
«مرا به [زندان‏] بفرستيد تا شما را از تعبير آن خبر دهم.»
يُوسُفُ أَيُّهَا الصِّدِّيقُ أَفْتِنا فِي سَبْعِ بَقَراتٍ سِمانٍ يَأْكُلُهُنَّ سَبْعٌ عِجافٌ
وَ سَبْعِ سُنْبُلاتٍ خُضْرٍ وَ أُخَرَ يابِساتٍ
لَعَلِّي أَرْجِعُ إِلَى النَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَعْلَمُونَ (۴۶)
«اى يوسف، اى مرد راستگوى، در باره [اين خواب كه‏] هفت گاو فربه، هفت [گاو] لاغر آنها را مى‏‌خورند، و هفت خوشه سبز و [هفت خوشه‏] خشکيده ديگر؛ به ما نظر ده،
تا به سوى مردم برگردم، شايد آنان [تعبيرش را] بدانند.»
قالَ تَزْرَعُونَ سَبْعَ سِنِينَ دَأَباً فَما حَصَدْتُمْ فَذَرُوهُ فِي سُنْبُلِهِ إِلاَّ قَلِيلاً مِمَّا تَأْكُلُونَ (۴۷)
گفت:
«هفت سال پى در پى مى‏‌كاريد، و آنچه را درويديد -جز اندكى را كه مى‏‌خوريد- در خوشه‏‌اش واگذاريد.
ثُمَّ يَأْتِي مِنْ بَعْدِ ذلِكَ سَبْعٌ شِدادٌ يَأْكُلْنَ ما قَدَّمْتُمْ لَهُنَّ إِلاَّ قَلِيلاً مِمَّا تُحْصِنُونَ (۴۸)
آنگاه پس از آن، هفت سال سخت مى‌‏آيد كه آنچه را براى آن [سالها] از پيش نهاده‌‏ايد -جز اندكى را كه ذخيره مى‏‌كنيد- همه را خواهند خورد.
ثُمَّ يَأْتِي مِنْ بَعْدِ ذلِكَ عامٌ فِيهِ يُغاثُ النَّاسُ وَ فِيهِ يَعْصِرُونَ (۴۹)
آنگاه پس از آن، سالى فرا مى‌‏رسد كه به مردم در آن [سال‏] باران مى‌‏رسد و در آن آب ميوه مى‌‏گيرند.»

[سورة الرعد (۱۳): الآيات ۳ الى ۴]
وَ هُوَ الَّذِي مَدَّ الْأَرْضَ وَ جَعَلَ فِيها رَواسِيَ وَ أَنْهاراً
وَ مِنْ كُلِّ الثَّمَراتِ جَعَلَ فِيها زَوْجَيْنِ اثْنَيْنِ
يُغْشِي اللَّيْلَ النَّهارَ
إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ (۳)
و اوست كسى كه زمين را گسترانيد و در آن، كوهها و رودها نهاد،
و از هر گونه ميوه‌‏اى در آن، جُفت جُفت قرار داد.
روز را به شب مى‏‌پوشاند.
قطعاً در اين [امور] براى مردمى كه تفكر مى‏‌كنند نشانه‏‌هايى وجود دارد.
وَ فِي الْأَرْضِ قِطَعٌ مُتَجاوِراتٌ
وَ جَنَّاتٌ مِنْ أَعْنابٍ وَ زَرْعٌ وَ نَخِيلٌ
صِنْوانٌ وَ غَيْرُ صِنْوانٍ يُسْقى‏ بِماءٍ واحِدٍ
وَ نُفَضِّلُ بَعْضَها عَلى‏ بَعْضٍ فِي الْأُكُلِ
إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ (۴)
و در زمين قطعاتى است كنار هم،
و باغهايى از انگور و كشتزارها و درختان خرما،
چه از يك ريشه و چه از غير يك ريشه، كه با يك آب سيراب مى‏‌گردند،
و [با اين همه‏] برخى از آنها را در ميوه [از حيث مزه و نوع و كيفيت‏] بر برخى ديگر برترى مى‏‌دهيم.
بى گمان در اين [امر نيز] براى مردمى كه تعقّل مى‏‌كنند دلايل [روشنى‏] است.

[سورة إبراهيم (۱۴): الآيات ۳۵ الى ۴۱]
وَ إِذْ قالَ إِبْراهِيمُ رَبِّ اجْعَلْ هَذَا الْبَلَدَ آمِناً وَ اجْنُبْنِي وَ بَنِيَّ أَنْ نَعْبُدَ الْأَصْنامَ (۳۵)
و [ياد كن‏] هنگامى را كه ابراهيم گفت: «پروردگارا، اين شهر را ايمن گردان، و مرا و فرزندانم را از پرستيدن بتان دور دار.
رَبِّ إِنَّهُنَّ أَضْلَلْنَ كَثِيراً مِنَ النَّاسِ فَمَنْ تَبِعَنِي فَإِنَّهُ مِنِّي وَ مَنْ عَصانِي فَإِنَّكَ غَفُورٌ رَحِيمٌ (۳۶)
پروردگارا، آنها بسيارى از مردم را گمراه كردند. پس هر كه از من پيروى كند، بى گمان، او از من است، و هر كه مرا نافرمانى كند، به يقين، تو آمرزنده و مهربانى.
رَبَّنا إِنِّي أَسْكَنْتُ مِنْ ذُرِّيَّتِي بِوادٍ غَيْرِ ذِي زَرْعٍ عِنْدَ بَيْتِكَ الْمُحَرَّمِ رَبَّنا لِيُقِيمُوا الصَّلاةَ فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوِي إِلَيْهِمْ وَ ارْزُقْهُمْ مِنَ الثَّمَراتِ لَعَلَّهُمْ يَشْكُرُونَ (۳۷)
پروردگارا، من [يكى از] فرزندانم را در درّه‌‏اى بى‌‏كشت، نزد خانه محترم تو، سكونت دادم. پروردگارا، تا نماز را به پا دارند، پس دلهاى برخى از مردم را به سوى آنان گرايش ده و آنان را از محصولات [مورد نيازشان‏] روزى ده، باشد كه سپاسگزارى كنند.
رَبَّنا إِنَّكَ تَعْلَمُ ما نُخْفِي وَ ما نُعْلِنُ وَ ما يَخْفى‏ عَلَى اللَّهِ مِنْ شَيْ‏ءٍ فِي الْأَرْضِ وَ لا فِي السَّماءِ (۳۸)
پروردگارا، بى‏‌گمان تو آنچه را كه پنهان مى‌‏داريم و آنچه را كه آشكار مى‌‏سازيم مى‏‌دانى، و چيزى در زمين و در آسمان بر خدا پوشيده نمى‏‌ماند.
الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي وَهَبَ لِي عَلَى الْكِبَرِ إِسْماعِيلَ وَ إِسْحاقَ إِنَّ رَبِّي لَسَمِيعُ الدُّعاءِ (۳۹)
سپاس خداى را كه با وجود سالخوردگى، اسماعيل و اسحاق را به من بخشيد. به راستى پروردگار من شنونده دعاست.
رَبِّ اجْعَلْنِي مُقِيمَ الصَّلاةِ وَ مِنْ ذُرِّيَّتِي رَبَّنا وَ تَقَبَّلْ دُعاءِ (۴۰)
پروردگارا، مرا برپادارنده نماز قرار ده، و از فرزندان من نيز. پروردگارا، و دعاى مرا بپذير.
رَبَّنَا اغْفِرْ لِي وَ لِوالِدَيَّ وَ لِلْمُؤْمِنِينَ يَوْمَ يَقُومُ الْحِسابُ (۴۱)
پروردگارا، روزى كه حساب برپا مى‌‏شود، بر من و پدر و مادرم و بر مؤمنان ببخشاى.»

[سورة النحل (۱۶): الآيات ۸ الى ۱۳]
وَ الْخَيْلَ وَ الْبِغالَ وَ الْحَمِيرَ لِتَرْكَبُوها وَ زِينَةً وَ يَخْلُقُ ما لا تَعْلَمُونَ (۸)
و اسبان و استران و خران را [آفريد] تا بر آنها سوار شويد و [براى شما] تجمّلى [باشد]، و آنچه را نمى‏‌دانيد مى‌‏آفريند.
وَ عَلَى اللَّهِ قَصْدُ السَّبِيلِ وَ مِنْها جائِرٌ وَ لَوْ شاءَ لَهَداكُمْ أَجْمَعِينَ (۹)
و نمودن راه راست بر عهده خداست، و برخى از آن [راهها] كژ است، و اگر [خدا] مى‏‌خواست مسلماً همه شما را هدايت مى‏‌كرد.
هُوَ الَّذِي أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً لَكُمْ مِنْهُ شَرابٌ وَ مِنْهُ شَجَرٌ فِيهِ تُسِيمُونَ (۱۰)
اوست كسى كه از آسمان، آبى فرود آورد كه [آب‏] آشاميدنى شما از آن است، و روييدنى‏[هايى‏] كه [رمه‏‌هاى خود را] در آن مى‌‏چرانيد [نيز] از آن است.
يُنْبِتُ لَكُمْ بِهِ الزَّرْعَ وَ الزَّيْتُونَ وَ النَّخِيلَ وَ الْأَعْنابَ وَ مِنْ كُلِّ الثَّمَراتِ إِنَّ فِي ذلِكَ لَآيَةً لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ (۱۱)
به وسيله آن، كشت و زيتون و درختان خرما و انگور و از هر گونه محصولات [ديگر] براى شما مى‌‏روياند. قطعاً در اينها براى مردمى كه انديشه مى‏‌كنند نشانه‏‌اى است.
وَ سَخَّرَ لَكُمُ اللَّيْلَ وَ النَّهارَ وَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ وَ النُّجُومُ مُسَخَّراتٌ بِأَمْرِهِ إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ (۱۲)
و شب و روز و خورشيد و ماه را براى شما رام گردانيد، و ستارگان به فرمان او مسخّر شده‌‏اند. مسلماً در اين [امور] براى مردمى كه تعقل مى‏‌كنند نشانه‏‌هاست.
وَ ما ذَرَأَ لَكُمْ فِي الْأَرْضِ مُخْتَلِفاً أَلْوانُهُ إِنَّ فِي ذلِكَ لَآيَةً لِقَوْمٍ يَذَّكَّرُونَ (۱۳)
و [همچنين‏] آنچه را در زمين به رنگهاى گوناگون براى شما پديد آورد [مسخّر شما ساخت‏]. بى‌‏ترديد، در اين [امور] براى مردمى كه پند مى‏‌گيرند نشانه‌‏اى است.

[سورة الكهف (۱۸): الآيات ۳۲ الى ۳۶]
وَ اضْرِبْ لَهُمْ مَثَلاً رَجُلَيْنِ جَعَلْنا لِأَحَدِهِما جَنَّتَيْنِ مِنْ أَعْنابٍ وَ حَفَفْناهُما بِنَخْلٍ وَ جَعَلْنا بَيْنَهُما زَرْعاً (۳۲)
و براى آنان، آن دو مرد را مَثَل بزن كه به يكى از آنها دو باغ انگور داديم
و پيرامون آن دو [باغ‏] را با درختان خرما پوشانديم،
و ميان آن دو را كشتزارى قرار داديم.
كِلْتَا الْجَنَّتَيْنِ آتَتْ أُكُلَها وَ لَمْ تَظْلِمْ مِنْهُ شَيْئاً وَ فَجَّرْنا خِلالَهُما نَهَراً (۳۳)
هر يك از اين دو باغ محصول خود را [به موقع‏] مى‌‏داد و از [صاحبش‏] چيزى دريغ نمى‌‏ورزيد،
و ميان آن دو [باغ‏] نهرى روان كرده بوديم.
وَ كانَ لَهُ ثَمَرٌ فَقالَ لِصاحِبِهِ وَ هُوَ يُحاوِرُهُ أَنَا أَكْثَرُ مِنْكَ مالاً وَ أَعَزُّ نَفَراً (۳۴)
و براى او ميوه فراوان بود. پس به رفيقش -در حالى كه با او گفت و گو مى‏‌كرد- گفت:
«مال من از تو بيشتر است و از حيث افراد از تو نيرومندترم.»
وَ دَخَلَ جَنَّتَهُ وَ هُوَ ظالِمٌ لِنَفْسِهِ قالَ ما أَظُنُّ أَنْ تَبِيدَ هذِهِ أَبَداً (۳۵)
و در حالى كه او به خويشتن ستمكار بود، داخل باغ شد [و] گفت:
«گمان نمى‌‏كنم اين نعمت هرگز زوال پذيرد.»
وَ ما أَظُنُّ السَّاعَةَ قائِمَةً وَ لَئِنْ رُدِدْتُ إِلى‏ رَبِّي لَأَجِدَنَّ خَيْراً مِنْها مُنْقَلَباً (۳۶)
و گمان نمى‏‌كنم كه رستاخيز بر پا شود،
و اگر هم به سوى پروردگارم بازگردانده شوم قطعاً بهتر از اين را در بازگشت، خواهم يافت.

[سورة الشعراء (۲۶): الآيات ۱۴۱ الى ۱۵۹]
كَذَّبَتْ ثَمُودُ الْمُرْسَلِينَ (۱۴۱)
ثموديان، پيامبران [خدا] را تكذيب كردند؛
إِذْ قالَ لَهُمْ أَخُوهُمْ صالِحٌ أَ لا تَتَّقُونَ (۱۴۲)
آنگاه كه برادرشان صالح به آنان گفت: «آيا پروا نداريد؟
إِنِّي لَكُمْ رَسُولٌ أَمِينٌ (۱۴۳)
من براى شما فرستاده‏‌اى درخور اعتمادم.
فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُونِ (۱۴۴)
از خدا پروا كنيد و فرمانم ببريد.
وَ ما أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِيَ إِلاَّ عَلى‏ رَبِّ الْعالَمِينَ (۱۴۵)
و بر اين [رسالت‏] اجرى از شما طلب نمى‏‌كنم. اجر من جز بر عهده پروردگار جهانيان نيست.
أَ تُتْرَكُونَ فِي ما هاهُنا آمِنِينَ (۱۴۶)
آيا شما را در آنچه اينجا داريد آسوده رها مى‏‌كنند؟
فِي جَنَّاتٍ وَ عُيُونٍ (۱۴۷)
در باغها و در كنار چشمه‏‌ساران،
وَ زُرُوعٍ وَ نَخْلٍ طَلْعُها هَضِيمٌ (۱۴۸)
و كشتزارها و خرمابُنانى كه شكوفه‌‏هايشان لطيف است؟
وَ تَنْحِتُونَ مِنَ الْجِبالِ بُيُوتاً فارِهِينَ (۱۴۹)
و هنرمندانه [براى خود] از كوهها خانه‌‏هايى مى‏‌تراشيد.
فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُونِ (۱۵۰)
از خدا پروا كنيد و فرمانم ببريد.
وَ لا تُطِيعُوا أَمْرَ الْمُسْرِفِينَ (۱۵۱)
و فرمان افراطگران را پيروى مكنيد:
الَّذِينَ يُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ وَ لا يُصْلِحُونَ (۱۵۲)
آنان كه در زمين فساد مى‌‏كنند و اصلاح نمى‌‏كنند.»
قالُوا إِنَّما أَنْتَ مِنَ الْمُسَحَّرِينَ (۱۵۳)
گفتند: «قطعاً تو از افسون‏‌شدگانى.
ما أَنْتَ إِلاَّ بَشَرٌ مِثْلُنا فَأْتِ بِآيَةٍ إِنْ كُنْتَ مِنَ الصَّادِقِينَ (۱۵۴)
تو جز بشرى مانند ما [بيش‏] نيستى. اگر راست مى‏‌گويى معجزه‌‏اى بياور.»
قالَ هذِهِ ناقَةٌ لَها شِرْبٌ وَ لَكُمْ شِرْبُ يَوْمٍ مَعْلُومٍ (۱۵۵)
گفت: «اين ماده‌‏شترى است كه نوبتى از آب او راست و روزى معيّن نوبت آب شماست.
وَ لا تَمَسُّوها بِسُوءٍ فَيَأْخُذَكُمْ عَذابُ يَوْمٍ عَظِيمٍ (۱۵۶)
و به آن گزندى مرسانيد كه عذابِ روزى هولناك شما را فرومى‏‌گيرد.»
فَعَقَرُوها فَأَصْبَحُوا نادِمِينَ (۱۵۷)
پس آن را پى كردند و پشيمان گشتند.
فَأَخَذَهُمُ الْعَذابُ إِنَّ فِي ذلِكَ لَآيَةً وَ ما كانَ أَكْثَرُهُمْ مُؤْمِنِينَ (۱۵۸)
آنگاه آنان را عذاب فروگرفت. قطعاً در اين [ماجرا] عبرتى است، و[لى‏] بيشترشان ايمان‌‏آورنده نبودند.
وَ إِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ (۱۵۹)
و در حقيقت، پروردگار تو همان شكست‏‌ناپذير مهربان است.

[سورة السجده (۳۲): الآيات ۲۶ الى ۳۰]
أَ وَ لَمْ يَهْدِ لَهُمْ كَمْ أَهْلَكْنا مِنْ قَبْلِهِمْ مِنَ الْقُرُونِ يَمْشُونَ فِي مَساكِنِهِمْ إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ أَ فَلا يَسْمَعُونَ (۲۶)
آيا براى آنان روشن نگرديده كه چه بسيار نسلها را پيش از آنها نابود گردانيديم [كه اينان‏] در سراهايشان راه مى‌‏روند؟ قطعاً در اين [امر] عبرتهاست، مگر نمى‏‌شنوند؟
أَ وَ لَمْ يَرَوْا أَنَّا نَسُوقُ الْماءَ إِلَى الْأَرْضِ الْجُرُزِ فَنُخْرِجُ بِهِ زَرْعاً تَأْكُلُ مِنْهُ أَنْعامُهُمْ وَ أَنْفُسُهُمْ أَ فَلا يُبْصِرُونَ (۲۷)
آيا ننگريسته‌‏اند كه ما باران را به سوى زمينِ باير مى‌‏رانيم، و به وسيله آن كِشته‌‏اى را برمى‌‏آوريم كه دامهايشان و خودشان از آن مى‏‌خورند؟ مگر نمى‌‏بينند؟
وَ يَقُولُونَ مَتى‏ هذَا الْفَتْحُ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ (۲۸)
و مى‌‏پرسند: «اگر راست مى‏‌گوييد، اين پيروزى [شما] چه وقت است؟»
قُلْ يَوْمَ الْفَتْحِ لا يَنْفَعُ الَّذِينَ كَفَرُوا إِيمانُهُمْ وَ لا هُمْ يُنْظَرُونَ (۲۹)
بگو: «روز پيروزى، ايمان كسانى كه كافر شده‏‌اند سود نمى‌‏بخشد و آنان مهلت نمى‏‌يابند.»
فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ وَ انْتَظِرْ إِنَّهُمْ مُنْتَظِرُونَ (۳۰)
پس، از ايشان روى برتاب و منتظر باش كه آنها نيز در انتظارند.

[سورة الزمر (۳۹): الآيات ۲۱ الى ۲۵]
أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَسَلَكَهُ يَنابِيعَ فِي الْأَرْضِ ثُمَّ يُخْرِجُ بِهِ زَرْعاً مُخْتَلِفاً أَلْوانُهُ ثُمَّ يَهِيجُ فَتَراهُ مُصْفَرًّا ثُمَّ يَجْعَلُهُ حُطاماً إِنَّ فِي ذلِكَ لَذِكْرى‏ لِأُولِي الْأَلْبابِ (۲۱)
مگر نديده‌‏اى كه خدا از آسمان، آبى فرود آورد پس آن را به چشمه‏‌هايى كه در [طبقات زيرينِ‏] زمين است راه داد، آنگاه به وسيله آن كشتزارى را كه رنگهاى آن گوناگون است بيرون مى‏‌آورد، سپس خشك مى‏‌گردد، آنگاه آن را زرد مى‌‏بينى، سپس خاشاكش مى‏‌گرداند. قطعاً در اين [دگرگونيها] براى صاحبان خرد عبرتى است.
أَ فَمَنْ شَرَحَ اللَّهُ صَدْرَهُ لِلْإِسْلامِ فَهُوَ عَلى‏ نُورٍ مِنْ رَبِّهِ فَوَيْلٌ لِلْقاسِيَةِ قُلُوبُهُمْ مِنْ ذِكْرِ اللَّهِ أُولئِكَ فِي ضَلالٍ مُبِينٍ (۲۲)
پس آيا كسى كه خدا سينه‏‌اش را براى [پذيرش‏] اسلام گشاده، و [در نتيجه‏] برخوردار از نورى از جانب پروردگارش مى‏‌باشد [همانند فرد تاريكدل است‏]؟ پس واى بر آنان كه از سخت‏‌دلى ياد خدا نمى‌‏كنند؛ اينانند كه در گمراهى آشكارند.
اللَّهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَدِيثِ كِتاباً مُتَشابِهاً مَثانِيَ تَقْشَعِرُّ مِنْهُ جُلُودُ الَّذِينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ ثُمَّ تَلِينُ جُلُودُهُمْ وَ قُلُوبُهُمْ إِلى‏ ذِكْرِ اللَّهِ ذلِكَ هُدَى اللَّهِ يَهْدِي بِهِ مَنْ يَشاءُ وَ مَنْ يُضْلِلِ اللَّهُ فَما لَهُ مِنْ هادٍ (۲۳)
خدا زيباترين سخن را [به صورت‏] كتابى متشابه، متضمّن وعده و وعيد، نازل كرده است. آنان كه از پروردگارشان مى‏‌هراسند، پوست بدنشان از آن به لرزه مى‌‏افتد، سپس پوستشان و دلشان به ياد خدا نرم مى‏‌گردد. اين است هدايت خدا، هر كه را بخواهد، به آن راه نمايد، و هر كه را خدا گمراه كند او را راهبرى نيست.
أَ فَمَنْ يَتَّقِي بِوَجْهِهِ سُوءَ الْعَذابِ يَوْمَ الْقِيامَةِ وَ قِيلَ لِلظَّالِمِينَ ذُوقُوا ما كُنْتُمْ تَكْسِبُونَ (۲۴)
پس آيا آن كس كه [به جاى دستها] با چهره خود، گزند عذاب را روز قيامت دفع مى‏‌كند [مانند كسى است كه از عذاب ايمن است‏]؟
و به ستمگران گفته مى‏‌شود: «آنچه را كه دستاوردتان بوده است بچشيد.»
كَذَّبَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَأَتاهُمُ الْعَذابُ مِنْ حَيْثُ لا يَشْعُرُونَ (۲۵)
كسانى [هم‏] كه پيش از آنان بودند به تكذيب پرداختند،
و از آنجا كه حدس نمى‌‏زدند عذاب برايشان آمد.

[سورة الدخان (۴۴): الآيات ۲۲ الى ۲۹]
فَدَعا رَبَّهُ أَنَّ هؤُلاءِ قَوْمٌ مُجْرِمُونَ (۲۲)
پس پروردگار خود را خواند كه: «اينها مردمى گناهكارند.»
فَأَسْرِ بِعِبادِي لَيْلاً إِنَّكُمْ مُتَّبَعُونَ (۲۳)
[فرمود:] «بندگانم را شبانه ببر، زيرا شما مورد تعقيب واقع خواهيد شد.
وَ اتْرُكِ الْبَحْرَ رَهْواً إِنَّهُمْ جُنْدٌ مُغْرَقُونَ (۲۴)
و دريا را هنگامى كه آرام است پشت سر بگذار، كه آنان سپاهى غرق‏‌شدنى‌‏اند.»
كَمْ تَرَكُوا مِنْ جَنَّاتٍ وَ عُيُونٍ (۲۵)
[وه!] چه باغها و چشمه‌‏سارانى [كه آنها بعد از خود] بر جاى نهادند،
وَ زُرُوعٍ وَ مَقامٍ كَرِيمٍ (۲۶)
و كشتزارها و جايگاه‏هاى نيكو،
وَ نَعْمَةٍ كانُوا فِيها فاكِهِينَ (۲۷)
و نعمتى كه از آن برخوردار بودند.
كَذلِكَ وَ أَوْرَثْناها قَوْماً آخَرِينَ (۲۸)
[آرى،] اين چنين [بود] و آنها را به مردمى ديگر ميراث داديم.
فَما بَكَتْ عَلَيْهِمُ السَّماءُ وَ الْأَرْضُ وَ ما كانُوا مُنْظَرِينَ (۲۹)
و آسمان و زمين بر آنان زارى نكردند و مهلت نيافتند.

[سورة الفتح (۴۸): الآيات ۲۶ الى ۲۹]
إِذْ جَعَلَ الَّذِينَ كَفَرُوا فِي قُلُوبِهِمُ الْحَمِيَّةَ حَمِيَّةَ الْجاهِلِيَّةِ فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَكِينَتَهُ عَلى‏ رَسُولِهِ وَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ وَ أَلْزَمَهُمْ كَلِمَةَ التَّقْوى‏ وَ كانُوا أَحَقَّ بِها وَ أَهْلَها وَ كانَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْ‏ءٍ عَلِيماً (۲۶)
آنگاه كه كافران در دلهاى خود، تعصّب [آن هم‏] تعصّب جاهليّت ورزيدند، پس خدا آرامش خود را بر فرستاده خويش و بر مؤمنان فرو فرستاد، و آرمان تقوا را ملازم آنان ساخت، و [در واقع‏] آنان به [رعايت‏] آن [آرمان‏] سزاوارتر و شايسته [اتّصاف به‏] آن بودند، و خدا همواره بر هر چيزى داناست.
لَقَدْ صَدَقَ اللَّهُ رَسُولَهُ الرُّؤْيا بِالْحَقِّ لَتَدْخُلُنَّ الْمَسْجِدَ الْحَرامَ إِنْ شاءَ اللَّهُ آمِنِينَ مُحَلِّقِينَ رُؤُسَكُمْ وَ مُقَصِّرِينَ لا تَخافُونَ فَعَلِمَ ما لَمْ تَعْلَمُوا فَجَعَلَ مِنْ دُونِ ذلِكَ فَتْحاً قَرِيباً (۲۷)
حقّاً خدا رؤياى پيامبر خود را تحقّق بخشيد [كه ديده بود:] شما بدون شك، به خواست خدا در حالى كه سر تراشيده و موى [و ناخن‏] كوتاه كرده‏‌ايد، با خاطرى آسوده در مسجد الحرام درخواهيد آمد. خدا آنچه را كه نمى‌‏دانستيد دانست، و غير از اين، پيروزى نزديكى [براى شما] قرار داد.
هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى‏ وَ دِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَ كَفى‏ بِاللَّهِ شَهِيداً (۲۸)
اوست كسى كه پيامبر خود را به [قصد] هدايت، با آيين درست روانه ساخت، تا آن را بر تمام اديان پيروز گرداند و گواه‏‌بودن خدا كفايت مى‌‏كند.
مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَ الَّذِينَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَماءُ بَيْنَهُمْ تَراهُمْ رُكَّعاً سُجَّداً يَبْتَغُونَ فَضْلاً مِنَ اللَّهِ وَ رِضْواناً سِيماهُمْ فِي وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ ذلِكَ مَثَلُهُمْ فِي التَّوْراةِ وَ مَثَلُهُمْ فِي الْإِنْجِيلِ كَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ فَآزَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوى‏ عَلى‏ سُوقِهِ يُعْجِبُ الزُّرَّاعَ لِيَغِيظَ بِهِمُ الْكُفَّارَ وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ مِنْهُمْ مَغْفِرَةً وَ أَجْراً عَظِيماً (۲۹)
محمّد (ص) پيامبر خداست؛ و كسانى كه با اويند، بر كافران، سختگير [و] با همديگر مهربانند. آنان را در ركوع و سجود مى‏‌بينى. فضل و خشنودى خدا را خواستارند. علامتِ [مشخصّه‏] آنان بر اثر سجود در چهره‌‏هايشان است. اين صفت ايشان است در تورات، و مَثَلِ آنها در انجيل چون كشته‌‏اى است كه جوانه خود برآورد و آن را مايه دهد تا ستبر شود و بر ساقه‏‌هاى خود بايستد و دهقانان را به شگفت آورد، تا از [انبوهىِ‏] آنان [خدا] كافران را به خشم دراندازد. خدا به كسانى از آنان كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كرده‏‌اند، آمرزش و پاداش بزرگى وعده داده است.

[سورة الواقعة (۵۶): الآيات ۵۷ الى ۷۴]
نَحْنُ خَلَقْناكُمْ فَلَوْ لا تُصَدِّقُونَ (۵۷)
ماييم كه شما را آفريده‏‌ايم، پس چرا تصديق نمى‌‏كنيد؟
أَ فَرَأَيْتُمْ ما تُمْنُونَ (۵۸)
آيا آنچه را [كه به صورت نطفه‏] فرو مى‌‏ريزيد ديده‏‌ايد؟
أَ أَنْتُمْ تَخْلُقُونَهُ أَمْ نَحْنُ الْخالِقُونَ (۵۹)
آيا شما آن را خلق مى‌‏كنيد يا ما آفريننده‏‌ايم؟
نَحْنُ قَدَّرْنا بَيْنَكُمُ الْمَوْتَ وَ ما نَحْنُ بِمَسْبُوقِينَ (۶۰)
ماييم كه ميان شما مرگ را مقدّر كرده‏‌ايم و بر ما سبقت نتوانيد جست؛
عَلى‏ أَنْ نُبَدِّلَ أَمْثالَكُمْ وَ نُنْشِئَكُمْ فِي ما لا تَعْلَمُونَ (۶۱)
[و مى‌‏توانيم‏] امثال شما را به جاى شما قرار دهيم و شما را [به صورت‏] آنچه نمى‌‏دانيد پديدار گردانيم.
وَ لَقَدْ عَلِمْتُمُ النَّشْأَةَ الْأُولى‏ فَلَوْ لا تَذَكَّرُونَ (۶۲)
و قطعاً پديدار شدنِ نخستين خود را شناختيد؛ پس چرا سَرِ عبرت گرفتن نداريد؟
أَ فَرَأَيْتُمْ ما تَحْرُثُونَ (۶۳)
آيا آنچه را كِشت مى‏‌كنيد، ملاحظه كرده‌‏ايد؟
أَ أَنْتُمْ تَزْرَعُونَهُ أَمْ نَحْنُ الزَّارِعُونَ (۶۴)
آيا شما آن را [بى‌‏يارى ما] زراعت مى‌‏كنيد، يا ماييم كه زراعت مى‌‏كنيم؟
لَوْ نَشاءُ لَجَعَلْناهُ حُطاماً فَظَلْتُمْ تَفَكَّهُونَ (۶۵)
اگر بخواهيم قطعاً خاشاكش مى‏‌گردانيم، پس در افسوس [و تعجّب‏] مى‌‏اُفتيد.
إِنَّا لَمُغْرَمُونَ (۶۶)
[و مى‌‏گوييد:] «واقعاً ما زيان زده‏‌ايم،
بَلْ نَحْنُ مَحْرُومُونَ (۶۷)
بلكه ما محروم شدگانيم.»
أَ فَرَأَيْتُمُ الْماءَ الَّذِي تَشْرَبُونَ (۶۸)
آيا آبى را كه مى‌‏نوشيد ديده‏‌ايد؟
أَ أَنْتُمْ أَنْزَلْتُمُوهُ مِنَ الْمُزْنِ أَمْ نَحْنُ الْمُنْزِلُونَ (۶۹)
آيا شما آن را از [دلِ‏] ابرِ سپيد فرود آورده‌‏ايد، يا ما فرودآورنده‏‌ايم؟
لَوْ نَشاءُ جَعَلْناهُ أُجاجاً فَلَوْ لا تَشْكُرُونَ (۷۰)
اگر بخواهيم آن را تلخ مى‏‌گردانيم، پس چرا سپاس نمى‌‏داريد؟
أَ فَرَأَيْتُمُ النَّارَ الَّتِي تُورُونَ (۷۱)
آيا آن آتشى را كه برمى‌‏افروزيد ملاحظه كرده‌‏ايد؟
أَ أَنْتُمْ أَنْشَأْتُمْ شَجَرَتَها أَمْ نَحْنُ الْمُنْشِؤُنَ (۷۲)
آيا شما [چوبِ‏] درختِ آن را پديدار كرده‌‏ايد، يا ما پديدآورنده‏‌ايم؟
نَحْنُ جَعَلْناها تَذْكِرَةً وَ مَتاعاً لِلْمُقْوِينَ (۷۳)
ما آن را [مايه‏] عبرت و [وسيله‏] استفاده براى بيابانگردان قرار داده‌‏ايم.
فَسَبِّحْ بِاسْمِ رَبِّكَ الْعَظِيمِ (۷۴)
پس به نام پروردگار بزرگت تسبيح گوى.

اشتراک گذاری مطالب در شبکه های اجتماعی