Luminous tears!
«بکی» در معنای ممدوح، یکی از هزار واژه مترادف «نور الولایة»،
و در معنای مذموم، یکی از هزار واژۀ مترادف «حسد» است.
در فرهنگ لغات عربی مینویسند:
«ناقةٌ بَكِيئَةٌ: و هي القليلةُ اللّبَنِ»
«بَكْءِ الناقةِ»
«بكأت الناقةُ: إذا قَلَّ لبنُها.»
«النَّاقة القليل اللَّبن هى بَكِيئَةٌ»
«بُكاً: نَقْصُ»
حديث النبي ص:
«نحنُ مَعَاشِرَ الأنْبِياءِ فِينَا بَكْءٌ …
قال: معناه فِينا قِلّةُ كلام إلَّا فيما نحتاجُ إليه، مثل بَكْءِ الناقةِ إذا قَلَّ لبنُها».
«و يقال: هذا المرعى مَبْكُؤَةٌ لإبلِكَ ، أي يُقِلُّ لبنَها.»
و من المجاز:
«بَكُؤَتِ العَينُ: قَلَّ ماؤُها»
«رَكيٌ بَكِيءٌ: قليلةُ الماءِ»
«بَكُؤَتْ عينُهُ: قلَّ دمعُها»
«بَكُؤَتْ يدُهُ : قلَّ عطاؤُها»
«بَكُؤَتْ لسانُه: قلَّ كلامُه»
«أبْكَأَ فلانٌ إبْكاءً: صارَ ذا بَكْءٍ و قِلَّةِ خيرٍ»
نورِ بکاء!
اشکهای نورانی!
وقتی حسد قلبت سرکوب میشه «بَكُؤَتْ حسده!» و مهار میشه و استعمالش نمیکنی،
قلبت رقیق میشه و حالت بکاء پیدا میکنی!
«ز قطره قطرهی اشکِ من، ببین که بوی تو میآید
دو دست خسته و لرزانم، به سمت و سوی تو میآید»
«و مَن صافَحَهُ جِبريلُ تَكثُرُ دُموعُهُ و يَرِقُّ قَلبُهُ»
رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم:
مَن فَطَّرَ صائِما فى رَمَضانَ مِن كَسبٍ حَلالٍ،
صَلَّت عَلَيهِ المَلائِكَةُ لَيالِىَ رَمَضانَ كُلَّها،
و صافَحَهُ جِبريلُ عليه السلام لَيلَةَ الفِطرِ،
و مَن صافَحَهُ جِبريلُ تَكثُرُ دُموعُهُ و يَرِقُّ قَلبُهُ.
هر كس در ماه رمضان، روزه دارى را از درآمد حلال، افطارى دهد،
فرشتگان در تمام شبهاى ماه رمضان بر او درود مىفرستند
و در شب فطر، جبرئيل عليه السلام با او دست مىدهد
و هر كس جبرئيل با او دست دهد، اشكهايش بسيار و دلش نازك مىشود.
بکاء عاقل و اشکهای او، خبر از رقت و نورانیّت قلب او میدهد
که انگاری داره ادای احترام به نورش مینماید.
حقيقت گريه و اشک چيست؟
«إِنَّهَا رَحْمَةٌ … الْعَيْنُ تَدْمَعُ وَ الْقَلْبُ يَحْزَنُ وَ لَا نَقُولُ إِلَّا مَا يَرْضَى رَبُّنَا»
رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم:
«وَ عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِكٍ قَالَ:
دَخَلْتُ مَعَ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ عَلَى سَيْفٍ الفتن [اَلْقَيْنِ] وَ كَانَ ظِئْراً لِإِبْرَاهِيمَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ
فَأَخَذَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ يُقَبِّلُهُ وَ يَضُمُّهُ إِلَى صَدْرِهِ
ثُمَّ دَخَلَ عَلَيْهِ بَعْدَ ذَلِكَ وَ إِبْرَاهِيمُ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ يَجُودُ بِنَفْسِهِ
فَجَعَلَتْ عَيْنَا رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ تَذْرِفَانِ
فَقَالَ لَهُ عَبْدُ اَلرَّحْمَنِ بْنُ عَوْفٍ
وَ أَنْتَ يَا رَسُولَ اَللَّهِ تَبْكِي؟
فَقَالَ يَا اِبْنَ عَوْفٍ إِنَّهَا رَحْمَةٌ
ثُمَّ أَتْبَعَهَا بِأُخْرَى
فَقَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ
اَلْعَيْنُ تَدْمَعُ وَ اَلْقَلْبُ يَحْزَنُ وَ لاَ نَقُولُ إِلاَّ مَا يَرْضَى رَبُّنَا
وَ إِنَّا لِفِرَاقِكَ يَا إِبْرَاهِيمُ لَمَحْزُونُونَ.»
«از انس بن مالك روايت شده است كه مىگويد:
من روزى به همراه رسول خدا صلّى اللّٰه عليه و آله به محلى كه دايۀ ابراهيم، فرزند حضرت بود رفتيم.
پيامبر صلّى اللّٰه عليه و آله ابراهيم را در آغوش گرفت و او را مىبوسيد و به سينه مبارك خود مىچسبانيد
بعد از چند روز ديگر حضرت به ديدار ابراهيم رفت، ديد كه روح ابراهيم از بدنش مفارقت كرده است،
اشك از ديدگان مبارك رسول خدا صلّى اللّٰه عليه و آله جارى شد.
عبد الرحمن بن عوف كه در آنجا حضور داشت به حضرت عرض كرد
اى رسول خدا! شما هم در مرگ فرزند گريه مىكنيد؟
حضرت فرمود:
اى پسر عوف!
گريه من گريه اعتراض به امر خداوند نيست بلكه گريه رحمت است،
و بار ديگر اشك از ديدگان حضرت فرو ريخت و فرمود:
ديده مىگريد و دل اندوهناك مىشود و نمىگويم چيزى كه باعث غضب پروردگار گردد.
سپس خطاب به ابراهيم كرد و فرمود:
اى ابراهيم ما از فراق تو اندوهناكيم.»
[سورة مريم (۱۹): الآيات ۵۶ الى ۶۰]
أُولئِكَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ
مِنْ ذُرِّيَّةِ آدَمَ وَ مِمَّنْ حَمَلْنا مَعَ نُوحٍ
وَ مِنْ ذُرِّيَّةِ إِبْراهِيمَ وَ إِسْرائِيلَ
وَ مِمَّنْ هَدَيْنا وَ اجْتَبَيْنا
إِذا تُتْلى عَلَيْهِمْ آياتُ الرَّحْمنِ خَرُّوا سُجَّداً وَ بُكِيًّا (۵۸)
آنان كسانى از پيامبران بودند كه خداوند بر ايشان نعمت ارزانى داشت:
از فرزندان آدم بودند و از كسانى كه همراه نوح [بر كشتى] سوار كرديم؛
و از فرزندان ابراهيم و اسرائيل
و از كسانى كه [آنان را] هدايت نموديم و برگزيديم؛
[و] هرگاه آيات [خداى] رحمان بر ايشان خوانده مىشد، سجدهكنان و گريان به خاك مىافتادند.
گریه شیطانی!
رفتار مکارانه اهل حسادت است که ظاهر را خوب نشان می دهند
اما باطن مملو از تاریکی مکر و حسادت است.
[سورة يوسف (۱۲): الآيات ۱۳ الى ۱۸]
وَ جاؤُ أَباهُمْ عِشاءً يَبْكُونَ (۱۶)
و شامگاهان، گريان نزد پدر خود [باز] آمدند.
گریه شیطانی برادران حسود یوسف (ع) در قرآن
واژۀ «عشو» به ما میگوید که قلبهای تاریک و آلوده به حسادت، میتوانند نوری که برای هدایت آمده است را نبینند و از آن رویگردان شوند.
آیه شریفه «وَ مَنْ يَعْشُ عَنْ ذِكْرِ الرَّحْمنِ نُقَيِّضْ لَهُ شَيْطاناً فَهُوَ لَهُ قَرينٌ» (زخرف: 36) به وضوح بیانگر این واقعیت است که رویگردانی از حقیقت، همنشینی با شیطان را در پی دارد.
در داستان یوسف (ع)، برادران حسود او مصداق بارزی از این حقیقت تلخ هستند؛ جایی که حسادت، آنها را به سوی عملی شیطانی (به چاه افکندن برادر) و سپس به نمایش “گریه شیطانی” سوق میدهد.
قرآن کریم این صحنه را با دقت خاصی ترسیم میکند:
«وَ جاؤُ أَباهُمْ عِشاءً يَبْكُونَ» (یوسف: 16). آنها شبهنگام با گریه نزد پدرشان آمدند.
در اینجا، نکاتی که گریه برادران یوسف را “شیطانی” و متفاوت از یک گریه صادقانه و از سر ندامت میکند، عبارتند از:
زمان آمدن: “عشاءً” (شبهنگام):
همانطور که اشاره شد، این زمان، نمادین و مرتبط با ریشه «عشو» است.
شب به معنای تاریکی است؛ تاریکیای که نه تنها فیزیکی است، بلکه اشاره به تاریکی نیت، قلب و بصیرت برادران دارد. آنها در خفای شب و در تاریکی اعمالشان، یوسف را به چاه افکندند و اکنون نیز برای پنهان کردن جنایتشان، در تاریکی به سراغ پدر میآیند.
این انتخاب زمان، به آنها فرصت میدهد تا با استفاده از تاریکی و فقدان نور، داستان دروغین خود را باورپذیرتر جلوه دهند و آثار احتمالی دروغگویی از چهرهشان کمتر آشکار شود.
هدف گریه: فریب و توجیه گناه:
گریه برادران یوسف، نه از سر پشیمانی و ندامت واقعی، بلکه برای فریب پدر و توجیه عمل شیطانیشان بود. آنها با این گریه، تلاش کردند تا مظلومنمایی کرده و یعقوب (ع) را متقاعد سازند که یوسف (ع) طعمه گرگ شده است، در حالی که خودشان مسبب اصلی ماجرا بودند.
این گریه، مصداق بارز “اشک تمساح” یا “گریه دروغین” است؛ نوعی از گریه که در قرآن مورد مذمت قرار گرفته و از آن به عنوان ابزاری برای پنهان کردن حقیقت و سوءاستفاده یاد میشود.
همنشینی با شیطان (نُقَيِّضْ لَهُ شَيْطاناً فَهُوَ لَهُ قَرينٌ):
حسادت و تکبر درونی برادران، آنها را از “ذکر رحمان” (فرامین الهی، اخلاق نیکو و رعایت حق برادری) دور کرد و در نتیجه، شیطان بر آنها مسلط شد.
این گریه، ثمره وسوسههای شیطانی و تجلی آن در رفتارشان بود.
شیطان به آنها وعده داد که با از میان برداشتن یوسف، تمام توجه پدر به آنها معطوف خواهد شد و پس از آن میتوانند توبه کرده و صالح شوند (اشاره به آیه 9 سوره یوسف: «اقتُلُوا يُوسُفَ أَوِ اطْرَحُوهُ أَرْضًا يَخْلُ لَكُمْ وَجْهُ أَبِيكُمْ وَتَكُونُوا مِن بَعْدِهِ قَوْمًا صَالِحِينَ»). این وعده شیطانی، آنها را به سمت ارتکاب گناه و سپس پنهانکاری و دروغ سوق داد.
یعقوب (ع) با بصیرت ایمانی خود، به دروغ آنها پی برد؛
«قَالَ بَلْ سَوَّلَتْ لَكُمْ أَنفُسُكُمْ أَمْرًا فَصَبْرٌ جَمِيلٌ وَاللَّهُ الْمُسْتَعَانُ عَلَى مَا تَصِفُونَ» (یوسف: 18).
(پدر) گفت: «(این چنین نیست!) بلکه نفس شما کار زشتى را برایتان آراسته است! من صبر میکنم، صبرى نیکو و جمیل! و در برابر آنچه شما میگویید، از خداوند یاری میطلبم!»
این آیه نشان میدهد که یعقوب (ع) گریه دروغین و ادعای آنها را نپذیرفت، زیرا نور بصیرت الهی، قلب او را روشن کرده بود و فریب شیطانی را تشخیص میداد.
داستان تکراری گریههای شیطانی یا دروغین اهل حسادت در قرآن
اگرچه گریه شیطانی به معنای فریبکاری و گریه دروغین، به وضوح در داستان یوسف (ع) برجسته است، اما میتوان موارد دیگری را نیز در قرآن یافت که در آن، اشک یا تظاهر به اندوه، ابزاری برای پنهان کردن نیتهای ناپاک یا فرار از مسئولیت بوده است:
منافقان و گریه بهانه جویی برای نرفتن به جهاد:
در سوره توبه، قرآن کریم به گروهی از منافقان اشاره میکند که برای فرار از جنگ، به بهانههای واهی متوسل میشدند و حتی تظاهر به ناتوانی و حزن میکردند.
«وَمِنْهُم مَّن يَقُولُ ائْذَن لِّي وَلَا تَفْتِنِّي ۚ أَلَا فِي الْفِتْنَةِ سَقَطُوا ۗ وَإِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحِيطَةٌ بِالْكَافِرِينَ» (توبه: 49) (و از آنها کسی است که میگوید: «مرا (از جهاد) معاف کن، و به گناه و فتنه گرفتار مساز!» آگاه باشید که در فتنه (و گناه) سقوط کردهاند! و دوزخ، کافران را دربرگرفته است!)
و در آیهای دیگر: «وَلَوْ أَرَادُوا الْخُرُوجَ لَأَعَدُّوا لَهُ عُدَّةً وَلَٰكِن كَرِهَ اللَّهُ انبِعَاثَهُمْ فَثَبَّطَهُمْ وَقِيلَ اقْعُدُوا مَعَ الْقَاعِدِينَ» (توبه: 46) (اگر (راست میگفتند و) اراده خروج داشتند، آماده و مهیا میشدند؛ ولی خداوند از حرکتشان کراهت داشت؛ از این رو آنها را (از حرکت) بازداشت؛ و به آنها گفته شد: «با قاعدین (خانهنشینان) بنشینید!»)
این آیات اگرچه مستقیماً به گریه اشاره ندارند، اما حالتی از تظاهر به ضعف، ناتوانی و اندوه دروغین را نشان میدهند تا از وظایف دینی شانه خالی کنند.
این نوع رفتار نیز نوعی «عشو» (نادیده گرفتن عمدی حقیقت و فرار از آن) محسوب میشود که با پوششی از مظلومنمایی همراه است. آنها از “ذکر رحمان” (فرمان جهاد) رویگردان شدند و به همین دلیل، شیطان آنها را در این حال و هوا ثابت قدم کرد.
گریه کفار در قیامت (گریه حسرت):
قرآن کریم به گریه و فریادهای اهل جهنم در روز قیامت اشاره میکند که البته این گریه از سر پشیمانی و ندامت واقعی برای تغییر نیست، بلکه گریه حسرت، یاس و ناامیدی است.
این گریه، نتیجه نپذیرفتن حقیقت در دنیا و اصرار بر «عشو» از ذکر الهی است.
«فَلْيَضْحَكُوا قَلِيلًا وَلْيَبْكُوا كَثِيرًا جَزَاءً بِمَا كَانُوا يَكْسِبُونَ» (توبه: 82)
(از این پس، اندکی بخندند و فراوان بگریند، که کیفر کار و کردارشان است!)
گریه در این آیه، گریهای است که پیامد اعمال شیطانی در دنیا و رویگردانی از حقیقت است و نشاندهنده شکست و نابودی کسانی است که چشم بر نور حق بستند.
در مجموع، گریه شیطانی برادران یوسف (ع) نمونهای بیبدیل در قرآن است که به وضوح نشان میدهد چگونه حسادت و تاریکی قلب (عشو)، انسان را به ورطه فریب، دروغ و همنشینی با شیطان میکشاند، حتی اگر این فریب با اشک و مظلومنمایی همراه باشد.
وَ أَمَّا اَلْبَكَّاءُونَ مِنْ خَشْيَتِي فَفِي اَلرَّفِيعِ اَلْأَعْلَى لاَ يُشَارِكُهُمْ فِيهِ أَحَدٌ.
و پاداش كسانى كه از ترس به من گريه مىكنند، آن است كه جاى آنها در ملكوت بسيار اعلا مىباشد (كه بالاترين درجات بهشت است) كه هيچ كس از بندگان من به آن مقام نمىرسند.
امام صادق علیه السلام:
أَوْحَى اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَى مُوسَى عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ :
إِنَّ عِبَادِي لَمْ يَتَقَرَّبُوا بِشَيْءٍ أَحَبَّ إِلَيَّ مِنْ ثَلاَثِ خِصَالٍ
قَالَ: يَا رَبِّ وَ مَا هُنَّ؟
قَالَ:
يَا مُوسَى، اَلزُّهْدُ فِي اَلدُّنْيَا، وَ اَلْوَرَعُ عَنْ مَعَاصِيَّ، وَ اَلْبُكَاءُ مِنْ خَشْيَتِي،
قَالَ مُوسَى:
يَا رَبِّ مَا لِمَنْ صَنَعَ ذَا؟
فَأَوْحَى اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَيْهِ:
يَا مُوسَى،
أَمَّا اَلزَّاهِدُونَ فِي اَلدُّنْيَا فَفِي اَلْجَنَّةِ،
وَ أَمَّا اَلْبَكَّاءُونَ مِنْ خَشْيَتِي فَفِي اَلرَّفِيعِ اَلْأَعْلَى لاَ يُشَارِكُهُمْ فِيهِ أَحَدٌ،
وَ أَمَّا اَلْوَرِعُونَ عَنْ مَعَاصِيَّ فَإِنِّي أُفَتِّشُ اَلنَّاسَ وَ لاَ أُفَتِّشُهُمْ.
خداوند متعال به موسى وحى فرمود:
اى موسى، بندگان من بوسيله سه خصلت كه محبوب من هستند، به من تقرب پيدا مىكنند.
موسى عرض كرد: خداوندا، آن سه خصلت كدامند؟
خداوند فرمود:
اى موسى، پارسايى در مورد دنيا (يعنى فريفته دنيا نشود)،
خوددارى از گناه كردن به من.
و گريه كردن از خوف و خشيت من.
موسى عرض كرد: خداوندا، بندهاى كه اين سه كار را انجام دهد، پاداشش چيست؟
خداوند پاسخ داد:
اى موسى،
پاداش زاهدان در دنيا بهشت مىباشد
و پاداش كسانى كه از ترس به من گريه مىكنند، آن است كه جاى آنها در ملكوت بسيار اعلا مىباشد (كه بالاترين درجات بهشت است) كه هيچ كس از بندگان من به آن مقام نمىرسند.
اما پاداش خوددارى از ارتكاب گناه آن است كه من در روز قيامت از مردم حساب مىكشم ولى از اين اشخاص حساب نمىكشم.
الهی! پاداش كسى كه از خوف تو همواره گريان است چيست؟
امام هادی علیه السلام:
عَبْدِ اَلْعَظِيمِ اَلْحَسَنِيِّ عَنْ أَبِي اَلْحَسَنِ اَلْعَسْكَرِيِّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ قَالَ:
لَمَّا كَلَّمَ اَللَّهُ مُوسَى بْنَ عِمْرَانَ قَالَ مُوسَى يَا إِلَهِي
مَا جَزَاءُ مَنْ شَهِدَ أَنِّي رَسُولُكَ وَ نَبِيُّكَ وَ أَنَّكَ كَلَّمْتَنِي
قَالَ يَا مُوسَى تَأْتِيهِ مَلاَئِكَتِي فَتُبَشِّرُهُ بِجَنَّتِي
قَالَ مُوسَى إِلَهِي فَمَا جَزَاءُ مَنْ قَامَ بَيْنَ يَدَيْكَ يُصَلِّي
قَالَ يَا مُوسَى أُبَاهِي بِهِ مَلاَئِكَتِي رَاكِعاً وَ سَاجِداً وَ قَائِماً وَ قَاعِداً وَ مَنْ بَاهَيْتُ بِهِ مَلاَئِكَتِي لَمْ أُعَذِّبْهُ
قَالَ مُوسَى إِلَهِي مَا جَزَاءُ مَنْ أَطْعَمَ مِسْكِيناً اِبْتِغَاءَ وَجْهِكَ
قَالَ يَا مُوسَى آمُرُ مُنَادِياً يُنَادِي عَلَى رُءُوسِ اَلْخَلاَئِقِ أَنَّ فُلاَنَ اِبْنَ فُلاَنٍ مِنْ عُتَقَاءِ اَللَّهِ مِنَ اَلنَّارِ
قَالَ مُوسَى إِلَهِي فَمَا جَزَاءُ مَنْ وَصَلَ رَحِمَهُ
قَالَ يَا مُوسَى أُنْسِئُ أَجَلَهُ وَ أُهَوِّنُ عَلَيْهِ سَكَرَاتِ اَلْمَوْتِ وَ يُنَادِيهِ خَزَنَةُ اَلْجَنَّةِ هَلُمَّ إِلَيْنَا مِنْ أَيِّ أَبْوَابِهَا شِئْتَ
قَالَ مُوسَى إِلَهِي فَمَا جَزَاءُ مَنْ كَفَّ أَذَاهُ عَنِ اَلنَّاسِ وَ بَذَلَ مَعْرُوفَهُ لَهُمْ
قَالَ يَا مُوسَى تُنَادِيهِ اَلنَّارُ لاَ سَبِيلَ لِي عَلَيْكَ
قَالَ إِلَهِي فَمَا جَزَاءُ مَنْ ذَكَرَكَ بِلِسَانِهِ وَ قَلْبِهِ
قَالَ يَا مُوسَى أُظِلُّهُ بِظِلِّ عَرْشِي وَ أَجْعَلُهُ فِي كَنَفِي
قَالَ إِلَهِي فَمَا جَزَاءُ مَنْ تَلاَ حِكْمَتَكَ سِرّاً وَ جَهْراً
قَالَ يَا مُوسَى يَمُرُّ عَلَى اَلصِّرَاطِ كَالْبَرْقِ
قَالَ إِلَهِي فَمَا جَزَاءُ مَنْ صَبَرَ عَلَى أَذَى اَلنَّاسِ وَ شَتْمِهِمْ فِيكَ
قَالَ أُعِينُهُ عَلَى أَهْوَالِ
قَالَ إِلَهِي فَمَا جَزَاءُ مَنْ دَمَعَتْ عَيْنَاهُ مِنْ خَشْيَتِكَ
قَالَ يَا مُوسَى أَقِي وَجْهَهُ مِنْ حَرِّ اَلنَّارِ وَ أُومِنُهُ يَوْمَ اَلْفَزَعِ اَلْأَكْبَرِ
قَالَ يَا إِلَهِي فَمَا جَزَاءُ مَنْ تَرَكَ اَلْخِيَانَةَ حَيَاءً مِنْكَ
قَالَ يَا مُوسَى لَهُ اَلْأَمَانُ
قَالَ يَا إِلَهِي فَمَا جَزَاءُ مَنْ أَحَبَّ أَهْلَ طَاعَتِكَ
قَالَ يَا مُوسَى أُحَرِّمُهُ عَلَى نَارِي
قَالَ يَا إِلَهِي فَمَا جَزَاءُ مَنْ قَتَلَ مُؤْمِناً مُتَعَمِّداً
قَالَ لاَ أَنْظُرُ إِلَيْهِ وَ لاَ أُقِيلُ عَثْرَتَهُ
قَالَ إِلَهِي فَمَا جَزَاءُ مَنْ دَعَا نَفْساً كَافِراً إِلَى اَلْإِسْلاَمِ
قَالَ يَا مُوسَى آذَنُ لَهُ فِي اَلشَّفَاعَةِ لِمَنْ يُرِيدُ
قَالَ إِلَهِي فَمَا جَزَاءُ مَنْ صَلَّى اَلصَّلاَةَ بِوَقْتِهَا
قَالَ أُعْطِيهِ سُؤْلِي وَ أُبِيحُهُ جَنَّتِي
قَالَ إِلَهِي فَمَا جَزَاءُ مَنْ أَتَمَّ اَلْوُضُوءَ مِنْ خَشْيَتِكَ
قَالَ أَبْعَثُهُ وَ لَهُ نُورٌ بَيْنَ عَيْنَيْهِ يَتَلَأْلَأُ
قَالَ إِلَهِي فَمَا جَزَاءُ مَنْ صَامَ لَكَ مُحْتَسِباً
قَالَ يَا مُوسَى أُقِيمُهُ مَقَاماً لاَ يَخَافُ فِيهِ
قَالَ إِلَهِي فَمَا جَزَاءُ مَنْ صَامَ يُرِيدُ بِهِ اَلنَّاسَ
قَالَ يَا مُوسَى ثَوَابُهُ كَثَوَابِ مَنْ لَمْ يَصُمْهُ.
عبد العظيم حسنى روايت نموده است كه امام هادى عليه السّلام فرمودهاند:
هنگامى كه موسى در كوه طور با خداوند رازونياز مىكرد سؤالهايى را نيز از بارى تعالى پرسيد؛
موسى پرسيد: خداوندا، پاداش كسى كه رسالت مرا بپذيرد چيست؟
خداوند فرمود: فرشتگانم پروازكنان مژده بهشت را به او خواهند داد.
موسى پرسيد: پاداش كسى كه در برابر تو به نماز ايستد چيست؟
خداوند فرمود: فرشتگانم بر او خواهند باليد و اين نمازگزار از عذابم بركنار خواهد ماند.
موسى پرسيد: پاداش كسى كه مستمندى را در راه تو غذا دهد چيست؟
خداوند فرمود: مرگ را بر او آسان نموده و به فرشتگانم فرمان مىدهم كه او را از هردرى كه دوست دارد وارد بهشت سازند.
موسى پرسيد: پاداش كسى كه با زبان و دلش تو را يارى كند چيست؟
خداوند فرمود: در روز رستاخيز او را در كنار خويش و در زير سايه عرش جاى خواهم داد.
موسى پرسيد: پاداش كسى كه آيات و حكمتهاى تو را تلاوت كند چيست؟
خداوند فرمود: بسان برق از پل صراط خواهد گذشت.
موسى پرسيد: پاداش كسى كه در برابر آزار و شماتت مردم، شكيبايى ورزد چيست؟
خداوند فرمود: هراس عقبات رستاخيز را از او دور خواهم داشت.
موسى گفت: پاداش كسى كه از خوف تو همواره گريان است چيست؟
خداوند فرمود: چهرهاش را به آتش دوزخ نزديك نخواهم نمود.
موسى پرسيد: پاداش كسى كه به سبب شرم از تو، به [گناه و] خيانت دست نيالايد چيست؟
خداوند فرمود: در روز رستاخيز اماننامهاى به او خواهم داد.
موسى پرسيد: پاداش كسى كه بندگان صالح تو را دوست دارد چيست؟
خداوند فرمود: بدنش را بر آتش دوزخ حرام خواهم نمود.
موسى پرسيد: پاداش كسى كه مؤمنى را به عمد بكشد چيست؟
خداوند فرمود: هرگز بر او نظر [رحمت] نخواهم افكند و از لغزشها نجاتش نخواهم داد.
موسى پرسيد: پاداش كسى كه كافرى را به سوى اسلام و خداپرستى فراخواند چيست؟
خداوند فرمود: در روز رستاخيز هركه را شفاعت كند خواهم پذيرفت.
موسى پرسيد: پاداش كسى كه نماز را در وقتش بهجا آورد چيست؟
خداوند فرمود: بهشتم را پاداش او قرار خواهم داد.
موسى پرسيد: پاداش كسى كه به خاطر خوف از عظمت تو، وضو سازد چيست؟
خداوند فرمود: در روز رستاخيز نورى از ميان ابروانش تلألؤ خواهد كرد.
موسى پرسيد: پاداش كسى كه ماه رمضان را براى تو روزه بدارد چيست؟
خداوند فرمود: ترس و هراس روز رستاخيز را از او خواهم گرفت.
موسى پرسيد: پاداش كسى كه به خاطر خشنودى مردم روزه بدارد چيست؟
خداوند فرمود: او همچون كسى است كه روزهدار نبوده است.
گریه ممدوح اینه که به شوق ملاقات با معلم نورانی در ملک و در ملکوت باشه!
قال رسول الله ص:
بكى شعيب من حب الله عز و جل حتى عمي
فرد الله عز و جل عليه بصره ثم بكى حتى عمي
فرد الله عليه بصره ثم بكى حتى عمي
فرد الله عليه بصره
فلما كانت الرابعة أوحى الله إليه يا شعيب إلى متى يكون هذا أبدا منك
إن يكن هذا خوفا من النار فقد أجرتك
و إن يكن شوقا إلى الجنة فقد أبحتك
فقال إلهي و سيدي أنت تعلم أني ما بكيت خوفا من نارك و لا شوقا إلى جنتك
و لكن عقد حبك في قلبي
فلست أصبر أو أراك
فأوحى الله جل جلاله إليه أما إذا كان هكذا فمن أجل هذا سأخدمك كليمي موسى بن عمران.
رسول خدا (ص) فرمود:
شعيب آنقدر از عشق خدا گريست تا كور شد،
خداوند چشمش را به او باز گرداند،
مجددا گريه كرد تا نابينا شد،
خداوند دوباره بينايى وى را به او باز گرداند،
مجددا گريه كرد تا نابينا شد،
خداوند دوباره بينايى وى را به او باز گرداند،
بازهم آنقدر گريست تا كور شد و اين بار نيز خداوند او را شفا داد،
در مرتبه چهارم، خداوند به او وحى كرد:
اى شعيب تا به كى مىگريى،
اگر گريه تو از بيم آتش جهنم است، من تو را از آن رهانيدم
و اگر از شوق وصول به بهشت است، من آن را به تو بخشيدم،
شعيب گفت:
معبودا، اى مولاى من! تو مىدانى كه گريه من نه از ترس جهنّم است و نه از شوق بهشت،
ولى عشق تو در قلب من جاى گرفته و من طاقت صبر و تحمّل ندارم، تا آنكه تو را ببينم،
خداوند تعالى به او وحى نمود،
حال كه چنين است، بزودى من كليم خود موسى بن عمران را به خدمت تو مىگمارم.
مشتقات ریشۀ «بکی» در آیات قرآن:
فَلْيَضْحَكُوا قَليلاً وَ لْيَبْكُوا كَثيراً جَزاءً بِما كانُوا يَكْسِبُونَ (82)
وَ جاؤُ أَباهُمْ عِشاءً يَبْكُونَ (16)
وَ يَخِرُّونَ لِلْأَذْقانِ يَبْكُونَ وَ يَزيدُهُمْ خُشُوعاً (109)
أُولئِكَ الَّذينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ مِنْ ذُرِّيَّةِ آدَمَ وَ مِمَّنْ حَمَلْنا مَعَ نُوحٍ وَ مِنْ ذُرِّيَّةِ إِبْراهيمَ وَ إِسْرائيلَ وَ مِمَّنْ هَدَيْنا وَ اجْتَبَيْنا إِذا تُتْلى عَلَيْهِمْ آياتُ الرَّحْمنِ خَرُّوا سُجَّداً وَ بُكِيًّا (58)
فَما بَكَتْ عَلَيْهِمُ السَّماءُ وَ الْأَرْضُ وَ ما كانُوا مُنْظَرينَ (29)
وَ أَنَّهُ هُوَ أَضْحَكَ وَ أَبْكى (43)
وَ تَضْحَكُونَ وَ لا تَبْكُونَ (60)