Ignore your favorites!
«زهد» یکی از هزار واژه مترادف «نور» است.
در فرهنگ لغات عربی مینویسند:
«زَهَدْت النّخْلَ: و ذلك إذا خرَصْتَه، هرس درختان»
«وَ الزُّهْدُ وَ ضِدَّهُ الرَّغْبَةَ»
بیاعتنایی به تمنّاها!
تمنّاهاتو نادیده بگیر!
از دلخواههات دل بکن!
از خواستههات چشمپوشی کن!
رغبت نداشتن به تمنّاها!
رویگردانی از تمنّاها!
نورِ بازدارنده!
خودداری از حسادت!
إذا أرادَ اللّه ُ عزّ و جلّ بعَبدٍ خَيرا فَقَّهَهُ في الدِّينِ، و زَهَّدَهُ في الدُّنيا، و بَصَّرَهُ بعُيوبِ نَفْسِهِ.
هرگاه خداوند خوبى بندهاى را بخواهد او را در دين فقيه و آگاه گرداند،
به دنيا بىاعتنايش كند، و بيناى عيبهايش سازد.
امام صادق علیه السلام:
إِذَا أَرَادَ اَللَّهُ بِعَبْدٍ خَيْراً زَهَّدَهُ فِي اَلدُّنْيَا
وَ فَقَّهَهُ فِي اَلدِّينِ وَ بَصَّرَهُ عُيُوبَهَا
وَ مَنْ أُوتِيَهُنَّ فَقَدْ أُوتِيَ خَيْرَ اَلدُّنْيَا وَ اَلْآخِرَةِ
وَ قَالَ
لَمْ يَطْلُبْ أَحَدٌ اَلْحَقَّ بِبَابٍ أَفْضَلَ مِنَ اَلزُّهْدِ فِي اَلدُّنْيَا
وَ هُوَ ضِدٌّ لِمَا طَلَبَ أَعْدَاءُ اَلْحَقِّ
قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ مِمَّا ذَا
قَالَ مِنَ اَلرَّغْبَةِ فِيهَا
وَ قَالَ
أَ لاَ مِنْ صَبَّارٍ كَرِيمٍ فَإِنَّمَا هِيَ أَيَّامٌ قَلاَئِلُ
أَلاَ إِنَّهُ حَرَامٌ عَلَيْكُمْ أَنْ تَجِدُوا طَعْمَ اَلْإِيمَانِ حَتَّى تَزْهَدُوا فِي اَلدُّنْيَا
قَالَ وَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ يَقُولُ
إِذَا تَخَلَّى اَلْمُؤْمِنُ مِنَ اَلدُّنْيَا سَمَا وَ وَجَدَ حَلاَوَةَ حُبِّ اَللَّهِ فَلَمْ يَشْتَغِلُوا بِغَيْرِهِ
قَالَ وَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ
إِنَّ اَلْقَلْبَ إِذَا صَفَا ضَاقَتْ بِهِ اَلْأَرْضُ حَتَّى يَسْمُوَ.
هرگاه خداوند خير بندهاى را بخواهد او را نسبت به دنيا بىميل قرار مىدهد
و در ديانت فهميده سازد و به عيوب دنيا بينايش كند
و به هركس اين خصلتها داده شود،خير دنيا و آخرت به او داده شده،
و فرمود:
هيچ كس حق را از درى نجسته كه از در زهد در دنيا بهتر باشد
و آن ضد است نسبت به آنچه را كه دشمنان حق مىجويند،
گفتم: قربانت گردم،آنها از چه راهى مىجويند؟
فرمود: از تمايل به دنيا،
و فرمود:
آيا شخص پرصبر ارجمندى وجود ندارد، به راستى اين دنيا چند روز اندك بيش نيست،
همانا بر شما حرام است كه مزّه ايمان را بچشيد تا نسبت به دنيا بىميل و زاهد شويد.
گويد: و شنيدم امام صادق عليه السّلام مىفرمود:
هرگاه مؤمن خود را از دنيا كنار كشد مقامش بالا رود
و شيرينى دوستى خدا را دريابد و نزد دنياداران به ديوانه ماند
و همانا به دين مردم حب خدا آميخته و به كارى جز آن دست نيندازند.
گويد:شنيدمش مىفرمود:
زمانىكه دل صفا پيدا كند زمين برايش تنگ خواهد شد تا آنجا كه پرواز كند.
وَ آتَيْناهُ الْحُكْمَ صَبِيًّا يَعْنِي الزُّهْدَ فِي الدُّنْيَا
امام صادق عليه السّلام:
وَ مَنْ زَهِدَ فِي الدُّنْيَا أَثْبَتَ اللَّهُ الْحِكْمَةَ فِي قَلْبِهِ
وَ أَطْلَقَ بِهَا لِسَانَهُ
وَ بَصَّرَهُ عُيُوبَ الدُّنْيَا دَاءَهَا وَ دَوَاءَهَا
وَ أَخْرَجَهُ اللَّهُ مِنَ الدُّنْيَا سَالِماً إِلَى دَارِ السَّلَامِ.
و هركس از لذايذ دنيوى چشمپوشى كند خداوند حكمت را در دلش پايدار كرده
و با آن زبانش را گويا مىنمايد
و او را به عيبهاى دنيا چه درد و چه درمان آن آگاه ساخته
و با سلامتى از دنيا به سراى آرامش گسيل مىدهد.
«أَعْرَفُ النَّاسِ بِالزَّهَادَةِ مَنْ عَرَفَ نَقْصَ الدُّنْيَا.»
«أَحَقُّ النَّاسِ بِالزَّهَادَةِ مَنْ عَرَفَ نَقْصَ الدُّنْيَا.»
«سزاوارترينِ مردم به زهدورزى ، كسى است كه نقص دنيا را بشناسد.»
«وَ مَنْ أَحَبَّ الرَّاحَةَ فَلْيُؤْثِرِ الزُّهْدَ فِي الدُّنْيَا»
«هر که آسایش را دوست دارد،پس بى رغبتى در دنیا را برگزیند.»
«ثَمَنُ الْجَنَّةِ الزُّهْدُ فِي الدُّنْيَا»
«بهای بهشت، زهد (و بیاعتنایی) به دنیاست.»
«كَسْبُ الْعِلْمِ الزُّهْدُ فِي الدُّنْيَا»
«به دست آوردن علم [به وسیله] بیرغبتی به دنیا است.»
«زهد» + «ورع»
زهد شیطانی! دل کندن از یوسف ع!
«وَ كانُوا فِيهِ مِنَ الزَّاهِدِينَ»
[سورة يوسف (۱۲): الآيات ۱۹ الى ۲۰]
وَ شَرَوْهُ بِثَمَنٍ بَخْسٍ دَراهِمَ مَعْدُودَةٍ وَ كانُوا فِيهِ مِنَ الزَّاهِدِينَ (۲۰)
و او را به بهاى ناچيزى -چند درهم- فروختند و در آن بىرغبت بودند.
ازهد الناس في تعلم العلم:
[چه مثال زیبایی برای صاحبان نور! «مَثَلُ عَيْنِ مَاءٍ»]: + «موه – ماء»
وجود معالم ربانی مثل آب گوارای چشمه است که همه باید بیایند و از این آب چشمه زمزم، برای سرزمین بی آب عرفات بردارند و با خود ببرند
«يَأْتِيهَا النَّاسُ فَيَأْخُذُونَ مِنْ مَائِهَا»
از این آب چشمه بنوش و عمل کن تا قلبت به نور علم آل محمد ع روشن شود.
اگه این کارو نکنی، یه دفعه میبینی از چشمه دیگه خبری نیست «فَبَيْنَا هُمْ كَذَلِكَ إِذْ غَارَتْ فَذَهَبَتْ فَنَدِمُوا» و دستت از ریسمان محکم آسمان نور ولایت الهی کوتاه می شود، اعوذ بالله من ذلک.
به خدای مهربان پناه می بریم از بیماری مهلک شک و حسد و اندیشه باطل معارین.
ازهد الناس في تعلم العلم
عن النبي صلى الله عليه و آله أَنَّهُ قَالَ:
أَزْهَدُ النَّاسِ فِي الْعَالِمِ بَنُوهُ، ثُمَّ قَرَابَتُهُ، ثُمَّ جِيرَانُهُ،
يَقُولُونَ هُوَ عِنْدَنَا مَتَى شِئْنَا تَنَاوَلْنَاهُ،
وَ إِنَّمَا مَثَلُ الْعَالِمِ مَثَلُ عَيْنِ مَاءٍ يَأْتِيهَا النَّاسُ فَيَأْخُذُونَ مِنْ مَائِهَا
فَبَيْنَا هُمْ كَذَلِكَ إِذْ غَارَتْ فَذَهَبَتْ فَنَدِمُوا.
بیرغبتترین و بیاعتناترین مردم نسبت به عالِم، فرزندانشان و سپس خویشان و آنگاه همسایگانشان هستند.
آنها میگویند:
او نزد ماست و هر زمان که بخواهیم از علم او اخذ خواهیم نمود!
مثال عالِم، مانند چشمۀ آبی است که مردم به سمت آن میآیند و از آب آن برداشت میکنند.
اما ناگهان چشمه خشک شود، و مردم از اینکه نسبت به این منبع علم، بیاعتنا بودند، پشیمان میشوند.
امام علی علیه السلام:
لو أنّ رجلا أخذ جميع ما في الأرض و أراد به وجه اللّه فهو زاهد،
و لو أنّه ترك الجميع و لم يرد به وجه اللّه فليس بزاهد.
اگر انسانی مالک همه دنیا شود, و هدفش از آن وصول به خدا باشد, چنین فردی زاهد و پارسا است
و اگر همه دنیا را ترک کند و هدفش از این کار, رضای خدا نباشد, او زاهد و پارسا نیست.
امام علی علیه السلام:
«ایها الناس،
الزهادة قصر الامل،
والشکر عند النعم،
والتورع عند المحارم»
ای مردم!
زهد، کوتاهی آرزو،
شکر و سپاس در برابر نعمت ها
و پارسایی در برابر محرمات الهی است .
رسول خدا صلّى اللّه عليه و اله و سلم:
يَا عَلِيُّ ، إِنَّ اَللَّهَ قَدْ زَيَّنَكَ بِزِينَةٍ لَمْ يُزَيِّنِ اَلْعِبَادَ بِزِينَةٍ أَحَبَّ إِلَى اَللَّهِ مِنْهَا،
زَيَّنَكَ بِالزُّهْدِ فِي اَلدُّنْيَا،
وَ جَعَلَكَ لاَ تَرْزَأُ مِنْهَا شَيْئاً، وَ لاَ تَرْزَأُ مِنْكَ شَيْئاً،
وَ وَهَبَ لَكَ حُبَّ اَلْمَسَاكِينِ، فَجَعَلَكَ تَرْضَى بِهِمْ أَتْبَاعاً، وَ يَرْضَوْنَ بِكَ إِمَاماً،
فَطُوبَى لِمَنْ أَحَبَّكَ وَ صَدَقَ فِيكَ،
وَ وَيْلٌ لِمَنْ أَبْغَضَكَ وَ كَذَبَ عَلَيْكَ،
فَأَمَّا مَنْ أَحَبَّكَ وَ صَدَقَ فِيكَ فَأُولَئِكَ جِيرَانُكَ فِي دَارِكَ، وَ شُرَكَاؤُكَ فِي جَنَّتِكَ،
وَ أَمَّا مَنْ أَبْغَضَكَ وَ كَذَبَ عَلَيْكَ فَحَقٌّ عَلَى اَللَّهِ أَنْ يُوقِفَهُ مَوْقِفَ اَلْكَذَّابِينَ.
اى على! خداوند تو را به زيورى آراست
كه بندگان به زينتى محبوبتر از آن در نزد خدا آراسته نشدهاند.
تو را به دل برگرفتن از دنيا آراست
و تو را به گونهاى قرار داد كه از دنيا چيزى برنگيرى و دنيا نيز چيزى از تو برنگيرد
و به تو دوستى بيچارگان بخشيد و تو را به پيروى آنان از تو خشنود ساخت
و آنان نيز از اينكه تو امامشان هستى خشنودند.
پس خوشا به حال كسى كه دوستت داشته و درباره[امامت و خلافت]تو راست گويد
و واى بر كسى كه با تو كينهتوزى كرده و بر تو دروغ ببندد.
و امّا كسانى كه دوستت دارند و [امامت] تو را تصديق مىكنند
همسايگان تو در خانه [اخروى] و شريكانت در [جايگاه] بهشتىات هستند
و كسانى كه تو را دشمن مىدارند و بر تو دروغ مىبندند
پس بر خداوند است كه آنان را در جايگاه دروغگويان نگه دارد.
امام رضا علیه السلام:
سُئِلَ اَلرِّضَا عَلَيْهِ السَّلاَمُ عَنْ صِفَةِ اَلزَّاهِدِ
فَقَالَ
مُتَبَلِّغٌ بِدُونِ قُوتِهِ
مُسْتَعِدٌّ لِيَوْمِ مَوْتِهِ
مُتَبَرِّمٌ بِحَيَاتِهِ.
از حضرت رضا عليه السّلام مشخصات زاهد را پرسيدند، فرمود:
بدون (حرص و ولع) به روزى اكتفا و بسنده مىكند.
(به وسيله انجام واجبات ، ترك محرمات و دارابودن مكارم اخلاق) آماده روز مرگ خويش است .
از زندگى (تكرارى و يكنواخت خود) ملول مىباشد.
توضیح:
«مُتَبَرِّمٌ بِحَيَاتِهِ»: در واقع زاهد از اینکه الکی به دنیا دلخوش کنه، بدون اینکه اونو فرصتی برای عمل به نور ولایت قرار بده، اصلا خوشش نمیاد، لذا این زندگی بیارزش رو نمیخواد «مُتَبَرِّمٌ بِحَيَاتِهِ»، بلکه اگه قراره نفسی بیاد و بره، به شوق عمل به نور است که با یاد علوم نورانی، تولید آرامش کنه و زاهد تنها به این امید زنده است وگرنه هیچ شوقی به زندگی بدون نور ندارد.
قُلْتُ يَا جَبْرَئِيلُ فَمَا تَفْسِيرُ اَلزُّهْدِ
امام صادق علیه السلام:
جَاءَ جَبْرَئِيلُ إِلَى اَلنَّبِيِّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فَقَالَ يَا رَسُولَ اَللَّهِ
إِنَّ اَللَّهَ أَرْسَلَنِي بِهَدِيَّةٍ لَمْ يُعْطِهَا أَحَداً قَبْلَكَ
فَقَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فَقُلْتُ وَ مَا هِيَ
قَالَ اَلصَّبْرُ وَ أَحْسَنُ مِنْهُ
قُلْتُ وَ مَا هُوَ
قَالَ اَلْقَنَاعَةُ وَ أَحْسَنُ مِنْهَا
قُلْتُ وَ مَا هُوَ
قَالَ اَلرِّضَا وَ أَحْسَنُ مِنْهُ
قُلْتُ وَ مَا هُوَ
قَالَ اَلزُّهْدُ وَ أَحْسَنُ مِنْهُ
قُلْتُ وَ مَا هُوَ
قَالَ اَلْإِخْلاَصُ وَ أَحْسَنُ مِنْهُ
قُلْتُ وَ مَا هُوَ
قَالَ اَلْيَقِينُ وَ أَحْسَنُ مِنْهُ
قُلْتُ وَ مَا هُوَ
قَالَ إِنَّ مَدْرَجَةَ ذَلِكَ كُلِّهِ اَلتَّوَكُّلُ عَلَى اَللَّهِ
قُلْتُ يَا جَبْرَئِيلُ وَ مَا تَفْسِيرُ اَلتَّوَكُّلِ عَلَى اَللَّهِ
قَالَ اَلْعِلْمُ بِأَنَّ اَلْمَخْلُوقَ لاَ يَضُرُّ وَ لاَ يَنْفَعُ وَ لاَ يُعْطِي وَ لاَ يَمْنَعُ وَ اِسْتِعْمَالُ اَلْيَأْسِ مِنَ اَلْمَخْلُوقِ
فَإِذَا كَانَ اَلْعَبْدُ كَذَلِكَ لَمْ يَعْمَلْ لِأَحَدٍ سِوَى اَللَّهِ وَ لَمْ يَزِغْ قَلْبُهُ وَ لَمْ يَخَفْ سِوَى اَللَّهِ – وَ لَمْ يَطْمَعْ إِلَى أَحَدٍ سِوَى اَللَّهِ فَهَذَا هُوَ اَلتَّوَكُّلُ.
قَالَ قُلْتُ يَا جَبْرَئِيلُ فَمَا تَفْسِيرُ اَلصَّبْرِ
قَالَ يَصْبِرُ فِي اَلضَّرَّاءِ كَمَا يَصْبِرُ فِي اَلسَّرَّاءِ وَ فِي اَلْفَاقَةِ كَمَا يَصْبِرُ فِي اَلْغِنَى وَ فِي اَلْغِنَى كَمَا يَصْبِرُ فِي اَلْعَافِيَةِ وَ لاَ يَشْكُو خَالِقَهُ عِنْدَ اَلْمَخْلُوقِ بِمَا يُصِيبُهُ مِنَ اَلْبَلاَءِ
قُلْتُ فَمَا تَفْسِيرُ اَلْقَنَاعَةِ
قَالَ يَقْنَعُ بِمَا يُصِيبُ مِنَ اَلدُّنْيَا يَقْنَعُ بِالْقَلِيلِ وَ يَشْكُرُ بِالْيَسِيرِ
قُلْتُ فَمَا تَفْسِيرُ اَلرِّضَا
قَالَ اَلرَّاضِي اَلَّذِي لاَ يَسْخَطُ عَلَى سَيِّدِهِ أَصَابَ مِنَ اَلدُّنْيَا أَمْ لَمْ يُصِبْ وَ لَمْ يَرْضَ مِنْ نَفْسِهِ بِالْيَسِيرِ [مِنَ اَلْعَمَلِ]
قُلْتُ يَا جَبْرَئِيلُ فَمَا تَفْسِيرُ اَلزُّهْدِ
قَالَ اَلزَّاهِدُ يُحِبُّ مَا [مَنْ] يُحِبُّ خَالِقُهُ وَ يُبْغِضُ مَا [مَنْ] يُبْغِضُ خَالِقُهُ وَ يَتَحَرَّجُ مِنْ حَلاَلِ اَلدُّنْيَا وَ لاَ يَلْتَفِتُ إِلَى حَرَامِهَا – فَإِنَّ حَلاَلَهَا حِسَابٌ وَ حَرَامَهَا عِقَابٌ وَ يَرْحَمُ جَمِيعَ اَلْمُسْلِمِينَ كَمَا يَرْحَمُ نَفْسَهُ – وَ يَتَحَرَّجُ مِنْ [كَثْرَةِ] اَلْكَلاَمِ فِيمَا لاَ يَعْنِيهِ كَمَا يَتَحَرَّجُ مِنَ اَلْحَرَامِ وَ يَتَحَرَّجُ مِنْ كَثْرَةِ اَلْأَكْلِ كَمَا يَتَحَرَّجُ مِنَ اَلْمَيْتَةِ اَلَّتِي قَدِ اِشْتَدَّ نَتْنُهَا وَ يَتَحَرَّجُ مِنْ حُطَامِ اَلدُّنْيَا وَ زِينَتِهَا كَمَا يَتَجَنَّبُ اَلنَّارَ أَنْ يَغْشَاهَا وَ أَنْ يَقْصُرَ آمَالَهُ وَ كَانَ بَيْنَ عَيْنَيْهِ أَجَلُهُ.
قُلْتُ يَا جَبْرَئِيلُ فَمَا تَفْسِيرُ اَلْإِخْلاَصِ
قَالَ اَلْمُخْلِصُ اَلَّذِي لاَ يَسْأَلُ اَلنَّاسَ شَيْئاً حَتَّى يَجِدَ وَ إِذَا وَجَدَ رَضِيَ وَ إِذَا بَقِيَ عِنْدَهُ شَيْءٌ أَعْطَاهُ لِلَّهِ فَإِنْ لَمْ يَسْأَلِ اَلْمَخْلُوقَ فَقَدْ أَقَرَّ لِلَّهِ بِالْعُبُودِيَّةِ وَ إِذَا وَجَدَ فَرَضِيَ فَهُوَ عَنِ اَللَّهِ رَاضٍ – وَ اَللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى عَنْهُ رَاضٍ وَ إِذَا أَعْطَاهُ لِلَّهِ فَهُوَ جَدِيرٌ بِهِ
قُلْتُ فَمَا تَفْسِيرُ اَلْيَقِينِ
قَالَ اَلْمُوقِنُ [اَلَّذِي] يَعْمَلُ لِلَّهِ كَأَنَّهُ يَرَاهُ وَ إِنْ لَمْ يَكُنْ يَرَ اَللَّهَ فَإِنَّ اَللَّهَ يَرَاهُ وَ أَنْ يَعْلَمَ يَقِيناً أَنَّ مَا أَصَابَهُ لَمْ يَكُنْ لِيُخْطِئَهُ وَ أَنَّ مَا أَخْطَأَهُ لَمْ يَكُنْ لِيُصِيبَهُ
وَ هَذَا كُلُّهُ أَغْصَانُ اَلتَّوَكُّلِ وَ مَدْرَجَةُ [مَدْرَجُهُ] اَلزُّهْدُ.
از حضرت صادق عليه السّلام روايت شده است كه فرمود:
«جبرئيل نزد رسول حق صلّى اللّٰه عليه و آله و سلّم آمد و عرضه داشت:
يا رسول اللّٰه!
خداوند متعال به همراه من هديهاى براى تو فرستاد كه آن را به احدى قبل از تو نداده است،
پيامبر صلّى اللّٰه عليه و آله و سلّم پرسيد:آن هديه چيست؟ گفت:صبر است»
«بهتر از صبر هم هست،گفتم:چيست؟گفت:قناعت»
«بهتر از آن هم هست،گفتم:چيست؟گفت:رضا»
«بهتر از آن نيز هست،گفتم:چيست؟گفت:زهد»
«بهتر از آن هم هست،گفتم:چيست؟گفت:اخلاص»
«از آن بهتر باز هم هست،گفتم:چيست؟گفت:يقين»
«باز از آن بهتر نيز هست،گفتم چيست؟گفت:راه رسيدن به همۀ اينها توكل بر خداست»
«گفتم:اى جبرئيل!تفسير«توكل»بر خدا چيست؟
گفت:دانستن اينكه مخلوقاتش،نه ضررى مىرسانند نه نفعى،نه چيزى مىدهند،نه مانع چيزى مىگردند،بايد از مخلوقاتش مأيوس گشت وقتى بنده به اين درجه رسيد،آنگاه براى غير خدا كار نمىكند و قلبش به بيراهه نمىرود و از غير او نمىهراسد و به غير او دل نمىبندد،
اين است معناى توكل»
«رسول اللّٰه-صلّى اللّٰه عليه و آله و سلّم-فرمود:گفتم:اى جبرئيل!معناى «صبر»چيست؟
گفت:بنده بايد در ناخوشيها صبر كند(و آن را پذيرا باشد) همچنان كه در خوشيها صبر مىكند(و آن را مىپذيرد)،هنگام ندارى،صبور باشد همچنان كه هنگام دارايى،صبور است،در سختى و رنج،صابر باشد آن طور كه زمان عافيت،صابر است.و هرگز به خاطر بلاهاى روزگار نزد مخلوق،لب به شكايت از خالقش نگشايد»
«گفتم:تفسير«قناعت»چيست؟
گفت:هر قدر از نعم دنيا كه به او رسيد، بدان قانع باشد،با كم بسازد و اندك را شكرگزارى كند»
«گفتم:تفسير«رضا»چيست؟
گفت:راضى،كسى است كه از خدايش ناراحت نمىشود،چه به دنيا برسد و چه نرسد و از عمل اندك خود نيز هرگز خشنود نيست(و خود را مكلّف به عمل بسيار مىداند)»
«گفتم:اى جبرئيل! تفسير«زهد»چيست؟
گفت: زاهد، دوست دارد هر آنچه را كه خالقش دوست دارد
و بد دارد هر آنچه را كه خالقش بد دارد.
از حلال دنيا دورى مىكند و توجهى به حرامش ندارد،
چون حلالش حساب دارد و حرامش عقاب.
بر هر مسلمانى ترحم مىورزد آنچنان كه بر خود ترحم مىكند،
همان طور كه از حرام پرهيز دارد از سخنان بيهوده و بىفايده نيز دورى مىكند.
از پرخورى پرهيز مىنمايد چنان كه از مردارى كه بوى گندش شدّت يافته، دورى مىكند.
از نعمتها و زينتهاى دنيا دورى دارد آنچنان كه از فرا گرفتن آتش، دورى مىورزد.
آرزوهايش كوتاه و مرگ در برابر چشمانش حاضر است».
«گفتم:اى جبرئيل!تفسير«اخلاص»چيست؟
گفت:مخلص،كسى است كه از مردم چيزى طلب نمىكند تا آنكه خودش آن را بيابد و وقتى كه يافت،بدان راضى است و اگر نزدش چيزى اضافه آمد،در راه خدا مىدهد.
درخواست نكردن او از ديگران،خود اقرارى است به بندگى خدا و وقتى چيزى يافت،بدان راضى مىگردد(و از كم يا زيادش شكايت نمىكند)هم او از خدا راضى است هم خدا از او.بخشيدنش در حالى است كه خود بدان نيازمندتر و سزاوارتر است» –
«گفتم:تفسير«يقين»چيست؟
گفت: انسان اهل يقين، آن طور براى خدا كار مىكند كه گويا او را مىبيند.
و اگر به اين درجه نرسيد كه خدايش را ببيند، اين قدر مىداند كه او وى را مىبيند
و يقين داشته باشد كه آنچه به او رسيده مىبايست برسد
و آنچه به او نرسيده، نمىبايست برسد
اين همه كه گفتيم،شاخههاى توكّل و طريق زهد بود».
اگه معالم ربانی این تاثیر رو در زندگی روزمرۀ ما داشته باشند که در دوراهیهای سخت تقدیر و تمنّای زندگی، اصلا دل تمنّا نبسته، و خواهان حفظ و پرستش نور قلب خود باشیم، میتوان گفت بهترین نتیجه ممکن را از نور ولایت و هدایت گرفتهایم!
امام صادق علیه السلام:
إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ خَلَقَ نَجْماً فِي الْفَلَكِ السَّابِعِ فَخَلَقَهُ مِنْ مَاءٍ بَارِدٍ وَ سَائِرَ النُّجُومِ السِّتَّةِ الْجَارِيَاتِ مِنْ مَاءٍ حَارٍّ وَ هُوَ نَجْمُ الْأَنْبِيَاءِ وَ الْأَوْصِيَاءِ وَ هُوَ نَجْمُ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع يَأْمُرُ بِالْخُرُوجِ مِنَ الدُّنْيَا وَ الزُّهْدِ فِيهَا وَ يَأْمُرُ بِافْتِرَاشِ التُّرَابِ وَ تَوَسُّدِ اللَّبِنِ وَ لِبَاسِ الْخَشِنِ وَ أَكْلِ الْجَشِبِ وَ مَا خَلَقَ اللَّهُ نَجْماً أَقْرَبَ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى مِنْهُ.»
همانا خداى عزّ و جلّ در هفتمين فلك ستارهاى آفريد و آن را از آب سرد خلق فرمود و ديگر ستارگان روان، از آب گرم هستند، و آن ستارۀ پيامبران و اوصياست و همان ستارۀ امير المؤمنين عليه السّلام است كه به دل كندن از دنيا و زهد از آن، فرمان مىدهد و دستور مىدهد كه خاك را بستر و خشت را بالش خود قرار دهيم و لباس خشن بر پيكر كشيم و خوراك ناخوشايند بخوريم و خداى تعالى ستارهاى كه از آن به او نزديكتر باشد، نيافريده است.