دکتر محمد شعبانی راد

نور، نیاز مبرم! إِذا قَضَوْا مِنْهُنَّ وَطَراً!

Light is an urgent necessity!

«وطر» در معنای ممدوح، یکی از هزار واژۀ مترادف «نور الولایة»،
و در معنای مذموم، یکی از هزار واژۀ مترادف «حسد» است.
در فرهنگ لغات عربی می‌نویسند:
«الْوَطَرُ: الحاجة، نیاز مبرم»
«قد قَضَى نَحْبه من هذا الأَمِر إِذا قَضَى منه وطَرًا
«قَضَى وَطَرَه: أتمَّه و بلغه.»
«قَضَى وَطَرَهُ: به مراد خود رسيد.»
«قَضَى حاجتَهُ: نياز او را برآورد.»

وطر:
«الْوَطَرُ الحاجة»
نور، نیاز مبرم! إِذا قَضَوْا مِنْهُنَّ وَطَراً!
قضيت‏ وَطَرِي‏ : أي حاجتي
الْوَطَرُ: النّهمة و الحاجة المهمّة …
النَّهْمَة: نيازمندى، بلندپروازى و رسيدن به آرزو و شهوت در چيزى.
«نیاز مبرم» – «urgent need»:
نیاز مبرم هر کسی برای زندگی سالم، فقط فهم نور ولایت آل محمد ع است.
مثال: بیماری که نیاز فوری به ترانسفوزیون خون داره.
«donate blood»: اهداء خون!
+ «پیشکش»

حالا کی سخاوتمنده و کی معنی واژه انگلیسی «give» رو خوب میدونه ؟!
وقتی یه نفر جلوی چشمات یهو بیهوش میشه می افته روی زمین چکار میکنی ؟
فوری زنگ میزنی 115 اورژانس یه آمبولانس بفرستن به آدرس شما …
وقتی آیت عرضه میشه و خوب انجام وظیفه کنی چه اون یتیم بداخلاق، اهل یقین باشه و به نور ولایت مشتاق بشه و چه اهل شک باشه و رو از نور ولایت برداره و باهاش اتمام حجت بشه ، بالاخره این فرآیند همانطور که می بایست پیش بره، پیش رفته و حاجت خدا بر آورده شده یعنی با عمل تو به نور ولایت، یا طرف مقابل اهل نجات شده یا حجت باهاش تمام شده و این میشه «قضیت وطری» یعنی به اونیکه میخواستم برسم رسیدم! من هدفم همین بود و برای همین، این آیات رو سر راهتون قرار دادم تا غربالتون کنم و برای رسیدن به این خواسته، خیلی شرایط فراهم کردم و معلم و کتاب فرستادم و آیاتی در تایید مطالب اونا برای هر کسی جور کردم تا بالاخره دست همه رو نسبت به نور ولایت رو کردم.
این کار «فورس ماژور» است و هدف خدا از خلقت همینه که فرصت بده و «آیاتی و رسلی» رو در این فرصت داده شده برای بندگانش فراهم کنه تا مشمول رحمتش بشوند حالا اونیکه با این همه تدبیرات الهی نمیخواد از نور ولایت استفاده کنه و اهل شقاوت است باز هم خدا کارشو درست پیش برده یعنی دست معارین رو به اینکه زبانا چاپلوسی می کنند اما قلبا معاند هستند با همین روش، رو می‌کنه و میفهمن از خدا نمیشه زرنگتر بود!
« الحاجة الشديدة المهمّة الّتى يهتمّ صاحبها في النيل اليها »
انگاری اون حاجت شدیدی که خیلی مهمه و باید برآورده بشه «فورس ماژور» و اگه نشه انگاری هیچ کاری نشده و هیچ فایده ای حاصل نگردیده ، ارضای علمی است که از معالم ربانی صاحبان نور و با یادآوری علوم ماخوذ از آنها در دل شرایط حاصل می‌شود و مثلش مثل رسیدن به اوج لذت جنسی می‌باشد «رضا» که اگر کسی با ازدواج، این مهم برایش حاصل نشود هیچ بهره و لذتی از ازدواجش نبرده. به این حاجت بسیار مهم عرب میگه «وطر» و تاویلا نام زیبای نور است.
پس «قضی وطره» یعنی اهل یقین با یاد معالم ربانی حاجتش برآورده شد.
یعنی قلبش نورانی شد و دیگه بَده برای کسی که نون و نمک صاحب نورشو خورده، حالا بخواد نمکدون بشکنه. ای خانم و آقای اهل شکی که سی سال نون و نمک صاحب نورت رو خوردی و تنزیلا و تاویلا شیرینی و میوه و گوشت قربونی و تفریح بیرون شهر و  … همه و همه رو درک کردی، و به بختت پشت پا زدی! چه جوابی برای رفتار اشتباه مرگبارت داری؟!!!
اللغة:
و الوطر الإرب و الحاجة و قضاء الشهوة
الوطر: الارب و الحاجة، بمعنى قضاء شهوت است.
الوطر كل حاجة يكون لك فيها همة فإذا بلغها البالغ قيل قد قضى وطره و أربه.
وطر هر نياز و حاجتى است براى تو در آن همت و كوشش باشد،
پس هر گاه صاحب حاجت به آن رسيد، گفته ميشود قضى وطره و اربه.

مشتقات ریشۀ «وطر» در آیات قرآن:

فَلَمَّا قَضى زَيْدٌ مِنْها وَطَراً
إِذا قَضَوْا مِنْهُنَّ وَطَراً

قَضى وَطَراً

[سورة الأحزاب (۳۳): الآيات ۳۶ الى ۴۰]
وَ إِذْ تَقُولُ لِلَّذِي أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِ وَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِ أَمْسِكْ عَلَيْكَ زَوْجَكَ وَ اتَّقِ اللَّهَ وَ تُخْفِي فِي نَفْسِكَ مَا اللَّهُ مُبْدِيهِ وَ تَخْشى النَّاسَ وَ اللَّهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشاهُ فَلَمَّا قَضى زَيْدٌ مِنْها وَطَراً زَوَّجْناكَها لِكَيْ لا يَكُونَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ حَرَجٌ فِي أَزْواجِ أَدْعِيائِهِمْ إِذا قَضَوْا مِنْهُنَّ وَطَراً وَ كانَ أَمْرُ اللَّهِ مَفْعُولاً (۳۷)
و آنگاه كه به كسى كه خدا بر او نعمت ارزانى داشته بود و تو [نيز] به او نعمت داده بودى، مى‌‏گفتى: «همسرت را پيش خود نگاه دار و از خدا پروا بدار»
و آنچه را كه خدا آشكاركننده آن بود، در دل خود نهان مى‏‌كردى و از مردم مى‌‏ترسيدى،
با آنكه خدا سزاوارتر بود كه از او بترسى.
پس چون زيد از آن [زن‏] كام برگرفت [و او را ترك گفت‏] وى را به نكاح تو درآورديم تا [در آينده‏] در مورد ازدواج مؤمنان با زنانِ پسرخواندگانشان -چون آنان را طلاق گفتند- گناهى نباشد،
و فرمان خدا صورت اجرا پذيرد.

اشتراک گذاری مطالب در شبکه های اجتماعی