Self–Defense!
«وکز» در معنای ممدوح، یکی از هزار واژۀ مترادف «نور الولایة»،
و در معنای مذموم، یکی از هزار واژۀ مترادف «حسد» است.
در فرهنگ لغات عربی مینویسند:
«وَكَزَهُ: لَكَمَهُ، ضربه بجميع الأصابع، او را با مشت زد.»
«مُلَاكَمَةٌ: بوکس، مشتزنی»: «Boxing»
دزد با سلاح، به این خانم حمله کرده و این خانم از خودش دفاع میکنه!
آموزش دفاع شخصی به خانمها برای دفاع از خود در شرایط خاص!
رشتۀ دفاع شخصی برای دعواهای کف خیابان ساخته شده.
بوکسور: مشتزن حرفهای
کربلای موسی ع! دفاع شخصی است!
«Boxing»:
«مُلَاكَمَةٌ»
«بوکس، مشتزنی»:
یا مبارزه با مشت یک ورزش رزمی از نوع انفرادی و تک نفره است. بوکس مبارزهای است که در آن دو نفر با ضربات مشت در دو نوع آماتور و حرفهای، با یکدیگر مبارزه میکنند. بوکس تاریخچهای طولانی در کشور یونان دارد. البته بوکس مدرن در واقع از کشور آمریکا سرچشمه میگیرد. مسابقات این ورزش با رای داوران یا ناک اوت تمام میشود.
ناک اوت (Knockout): وقتی یکی از بوکسورها بر اثر ضربه بیهوش میشود، اصطلاحاً میگویند که ناک اوت شده است. Technical Knockout یا همان ناک اوت فنی هم وقتی رخ میدهد که یکی از بوکسورها بر اثر ضرباتی که به او وارد شده، توانایی ندارد و داور تشخیص میدهد که نمیتواند به مبارزه ادامه دهد.
ناک داون (Knockdown): وقتی بوکسور بر اثر ضربات روی زمین بیفتد، ناک داون شده است.
لحظهٔ ناکاوت شدن سانی لیستون بهدست محمد علی کلی که
«نمادینترین عکس ورزشی تاریخ» نامیده شدهاست.
«محمد علی»:
خدمت به دیگران، اجارهای است که برای اتاق خود در بهشت میپردازید.
به این میگن: مهربانی!
به این میگن: معنا کردن بسم الله الرحمن الرحیم.
+ «اجاره به شرط تملیک! لیزینگ!»:
اهل نور با عمل به علوم نورانی، نهایتا مالک این اتاق نورانی اجارهای بهشتی میشوند.
+ «سرونت لیدرشیپ!»
مراسم خاکسپاری محمد علی روز جمعه، دهم ژوئن ۲۰۱۶ (۲۱ خرداد ۱۳۹۵)،
در زادگاهش شهر لوئیویل ایالت کنتاکی برگزار شد.
Ali’s headstone, with an inscription of his quote:
“Service to others is the rent you pay for your room in heaven”
محمد علی (به انگلیسی: Muhammad Ali) با نام پیشین کاسیوس مارسلوس کِلِی، جونیور
(به انگلیسی: Cassius Marcellus Clay, Jr)
(زاده ۱۷ ژانویه ۱۹۴۲ کنتاکی – درگذشتهٔ ۳ ژوئن ۲۰۱۶ لویی ویل، کنتاکی)
بوکسور حرفهای سنگینوزن آمریکایی بود که به عنوان برترین مشتزن تاریخ بوکس در این وزن و نیز یکی از مهمترین و برترین شخصیتهای ورزشی قرن بیستم شناخته میشود.
او به عنوان یک فعال مدنی و چهرهای الهامبخش، جنجالی و چالشبرانگیز در داخل و خارج رینگ بوکس شناخته شدهاست.
جملات الهام بخشی از محمد علی کِلِی!
“Don’t count the days; make the days count.” “
روزها را نشمار؛ کاری کن که روزها ارزشمند باشند.”
“He who is not courageous enough to take risks will accomplish nothing in life.”
“کسی که شجاعت کافی برای ریسک کردن ندارد، در زندگی به هیچ چیزی دست نخواهد یافت.”
“The man who views the world at 50 the same as he did at 20 has wasted 30 years of his life.”
“کسی که در ۵۰ سالگی جهان را همانطور ببیند که در ۲۰ سالگی میدید، ۳۰ سال از عمرش را هدر داده است.”
“It isn’t the mountains ahead to climb that wear you out; it’s the pebble in your shoe.”
“کوههای پیش رو نیستند که تو را خسته میکنند؛ این سنگریزهای در کفش توست.”
“I hated every minute of training, but I said, ‘Don’t quit. Suffer now and live the rest of your life as a champion.'”
“از هر دقیقه تمرین متنفر بودم، اما به خودم گفتم: ‘تسلیم نشو. اکنون رنج ببر و بقیه زندگیات را به عنوان یک قهرمان زندگی کن.'”
یکی از جملات معروف و مهمی که محمد علی کلی در آخر عمر خود گفته است این است:
“The only thing that matters is submitting to the will of God.”
“تنها چیزی که اهمیت دارد، تسلیم شدن به اراده خداوند است.”
این جمله نشاندهنده اعتقادات عمیق و ارتباط معنوی او با خداوند در طول زندگیاش است.
و این جملۀ زیبای دیگری از محمد علی:
مسلمانهای واقعی میدانند که اسلام علیه هیچکس نیست.
وكزه: طعنه
وكزه: ضربه بجمع كفّه
وكزه: دفعه.
الوكز: الطعن.
وكزه: ضربه و دفعه
مفهوم «دفاع شخصی» از واژۀ وکز استنباط می شود، یعنی اینکه به شخصی حمله میشه و حالا او از خودش دفاع میکنه (واقعیت کربلا همینه!) و نتیجه این دفاع منجر به کشته شدن اون شخصی شده که آغازگر بغی بوده. مثل فرق وزرات جنگ و وزارت دفاع! دفاع شخصی یعنی بدون سلاح سرد یا گرم و فقط با دست خالی مثل موسی ع که با مشت از خودش دفاع کرد «وَكَزَهُ: او را راند، به او مشت زد.» و در این مورد نتیجۀ این ضربۀ دفاعی منجر به کشته شدن شخص حمله کننده می شود.
مفهوم داشتن آمادگی جسمانی برای دفاع شخصی از خود: «تَوَكَّزَ للأَمر: براى آن چيز آماده شد.»
«وَكَزَهُ: او را راند، به او مشت زد.»
وكزه: لكمه، ضربه بجميع الأصابع، او را با مشت زد.
وكزه مثل نكزه، أى ضربه و دفعه
وكزه أى ضربه بجمع يده على ذقنه
وكزه: دفعه و ضربه
الوكز: ضربه بجمع يده على ذقنه
وكزته و نكزته و نهزته و لهزته بمعنى واحد.
وكزته الحيّة: لدغته.
مفهوم: ضرب في طعن إذا كان مؤثّرا نافذا.
کتاب لغت الغريب المصنف:
بَابُ الضرب باليد أو حَجِرٍ:
صَكَكْتُهُ و لَكَكْتُهُ و دَكَكْتُهُ و صَكَمْتُهُ و لَكَمْتُهُ و لَهَزْتُهُ و بَهَزْتُهُ كلّه إذا دفعته و ضربته.
نَكَزْتُهُ و وَكَزْتُهُ و بَهَزْتُهُ و لَهَزْتُهُ و وَهَزْتُهُ و هَمَزتُهُ و لَمَزْتُهُ كلّه مثله، و ثَفَنْتُهُ.
دَلَظْتُهُ مثله أَدْلِظُهُ دَلْظًا.
الهَبْتُ هو الضربُ، يقال: هَبَتُّهُ أَهْبِتُهُ هَبْتًا.
نَدَغْتُهُ أَنْدَغُهُ نَدْغًا و هو أن يطعنه بإصبعه، و نَحَزْتُهُ دفعته.
وكز:
کربلای موسی ع! فَوَكَزَهُ مُوسى!
باید در واژه «وکز» مفهوم زیبایی باشه که حقیقت قصه کربلا رو واضح میکنه!
سامری، با کارهای غلط و اشتباهش، موسی ع رو به مخمصه انداخت! (کربلای موسی ع)
بعینه اهل کوفه نیز همین کار رو با امام حسین ع کردند، یعنی حسین ع رو به مخمصه انداختند!
موسی ع در این جریان قصدش کشتن آن شخص نبود.
و فقط در مقابل حملۀ او از خودش دفاع کرد و مشت زد «وکز» که این کار به مردن او منجر شد.
در واقع موسی ع در اون موقع ماذون به قیام و کشتن نبود.
بعینه تکرار قصه کربلا برای موسی ع:
مردم کوفه، معارین حسود و شیعهنماهایی بودند «هذا مِنْ شِيعَتِهِ»، که زبانا دوست آل محمد ع بودند اما قلبا نه!
این واقعیت رو فقط قصه کربلا برملا میکنه!
+ «سورۀ بیّنة»
انگاری امام حسین ع میومد که برای اهل کوفه اقدام علمی انجام بده و اونا رو به وظیفشون آگاه کنه که سکوت و قیام نکردن است، اما اهل کوفه که به وظیفه خود آشنا نبوده و عامل هم نبودند امام ع را به مخمصه کربلا (دعوای کوفیان با یزید) کشاندند و فهم قصه کربلا، وابسته به فهم این واژه زیباست: «وکز»
«فَوَجَدَ فِيها رَجُلَيْنِ يَقْتَتِلانِ هذا مِنْ شِيعَتِهِ وَ هذا مِنْ عَدُوِّهِ …. فَوَكَزَهُ مُوسى فَقَضى عَلَيْهِ قالَ هذا مِنْ عَمَلِ الشَّيْطانِ»
انگاری امام حسین ع، ناخواسته درگیر دعوای اهل کوفه و یزید طبق این آیه میشوند «فَوَجَدَ فِيها رَجُلَيْنِ يَقْتَتِلانِ»
ظاهرا اهل کوفه «مِنْ شِيعَتِهِ»، و یزید «مِنْ عَدُوِّهِ» میباشند، اقدام امام حسین ع برای هدایت اهل کوفه و رفتن بسوی آنها جهت ارشاد علمی، دست کوفیان را رو نمود، چون دست یزیدیان که از اول هم رو بود! لذا اقدام درگیری اهل کوفه با یزیدیان «هذا مِنْ عَمَلِ الشَّيْطانِ» عملی شیطنتآمیز بود و اقدام امام ع برای رفتن به کربلا برای رو نمودن همین اندیشه شیطنتآمیز معارین بود که دست از این اعتقاد دورویی خود بر نمیداشتند مگر اینکه قصه کربلا این افشاگری بزرگ را انجام داد «لَمْ يَكُنِ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ وَ الْمُشْرِكِينَ مُنْفَكِّينَ حَتَّى تَأْتِيَهُمُ الْبَيِّنَةُ» که معارین تا آخرین لحظه به دروغ، خود را محب آل محمد ع جا میزنند و در لحظهای که کار را بر حسین ع تمام شده میبینند به او پشت نموده و علنا با او مخالفت میکنند و خدا هم کربلا را برای همین اتمام حجت قرار داده که آنها عملا دستشان رو شود.
«وكزه: دفعه» انگاری ناخواسته در معرکه و مخمصه گیر میکنه و اون طرف حمله میکنه، اینم میاد از خودش دفاع کنه یا جا خالی بده، طرف میافته میمیمره!
کتاب لغت المفردات:
«الْوَكْزُ: الطّعن، و الدّفع، و الضّرب بجميع الكفّ … الوَكْزُ الطعن: با تمام دست چيزى را دفع كردن و ضربه زدن »
کربلا، دفاع مقدس!!!
«وَكَزَهُ: او را راند، به او مشت زد.»:
«بوکسور»
دیدی تو دعوا یکی میاد میانجیگری کنه طرفین دعوا رو از هم جداشون کنه، مثل بازی فوتبال که درگیر میشن یه بازیکن «کاپیتان»، طرفین درگیر رو هل میده عقب که با هم درگیر نشن و مشکلی پیش نیاد، حالا تو این گیر و دار و به عقب راندن متخاصمین «وکز»، بزنه و پای یکی گیر کنه بخوره زمین و سرش بخوره گوشه زمین و ضربه سر و بمیره! اینجا نمیشه گفت کاپیتان اومد و بازیکن متخاصم رو کشت!
بلکه او وکز کرده «فَوَكَزَهُ مُوسى»
مفهوم اصلی این واژه را متاسفانه کتب لغت خوب جا نینداخته اند.
مشتقات ریشۀ «وکز» در آیات قرآن:
[سورة القصص (۲۸): الآيات ۱۱ الى ۱۵]
وَ دَخَلَ الْمَدِينَةَ عَلى حِينِ غَفْلَةٍ مِنْ أَهْلِها
فَوَجَدَ فِيها رَجُلَيْنِ يَقْتَتِلانِ
هذا مِنْ شِيعَتِهِ وَ هذا مِنْ عَدُوِّهِ
فَاسْتَغاثَهُ الَّذِي مِنْ شِيعَتِهِ عَلَى الَّذِي مِنْ عَدُوِّهِ
فَوَكَزَهُ مُوسى فَقَضى عَلَيْهِ
قالَ هذا مِنْ عَمَلِ الشَّيْطانِ إِنَّهُ عَدُوٌّ مُضِلٌّ مُبِينٌ (۱۵)
و داخل شهر شد بىآنكه مردمش متوجّه باشند.
پس دو مرد را با هم در زدوخورد يافت:
يكى، از پيروان او و ديگرى از دشمنانش [بود].
آن كس كه از پيروانش بود، بر ضدّ كسى كه دشمن وى بود، از او يارى خواست.
پس موسى مشتى بدو زد و او را كشت.
گفت: «اين كار شيطان است، چرا كه او دشمنى گمراهكننده [و] آشكار است.»
او به هنگامى كه اهل شهر در غفلت بودند وارد شهر شد؛ ناگهان دو مرد را ديد كه به جنگ و نزاع مشغولند؛ يكى از پيروان او بود[و از بنى اسرائيل]، و ديگرى از دشمنانش؛ آن كه از پيروان او بود در برابر دشمنش از وى تقاضاى كمك نمود؛ موسى مشت محكمى بر سينه او زد و كار او را ساخت [و بر زمين افتاد و مُرد]؛ موسى گفت: «اين [نزاع شما] از عمل شيطان بود، كه او دشمن و گمراه كننده اى آشكار است. »
امام رضا علیه السلام:
عَلِیِّبْنِمُحَمَّدِبْنِالْجَهْمِ قَالَ
حَضَرْتُ مَجْلِسَ الْمَأْمُونِ وَ عِنْدَهُ الرِّضَا عَلِیُّبْنُ مُوسَی (علیه السلام)
فَقَالَ لَهُ الْمَأْمُونُ
یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله)
أَ لَیْسَ مِنْ قَوْلِکَ أَنَّ الْأَنْبِیَاءَ مَعْصُومُونَ
قَالَ بَلَی
… قَالَ الْمَأْمُونُ بَارَکَ اللَّهُ فِیکَ یَا أَبَا الْحَسَنِ (علیه السلام)
فَأَخْبِرْنِی عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ
فَوَکَزَهُ مُوسی فَقَضی عَلَیْهِ قالَ هذا مِنْ عَمَلِ الشَّیْطانِ
قَالَ الرِّضَا (علیه السلام)
إِنَّ مُوسَی (علیه السلام) دَخَلَ مَدِینَهًًْ مِنْ مَدَائِنِ فِرْعَوْنَ عَلَی حِینِ غَفْلَهًٍْ مِنْ أَهْلِهَا
وَ ذَلِکَ بَیْنَ الْمَغْرِبِ وَ الْعِشَاءِ
فَوَجَدَ فِیها رَجُلَیْنِ یَقْتَتِلانِ
هذا مِنْ شِیعَتِهِ وَ هذا مِنْ عَدُوِّهِ
فَاسْتَغاثَهُ الَّذِی مِنْ شِیعَتِهِ عَلَی الَّذِی مِنْ عَدُوِّهِ
فَقَضَی مُوسَی (علیه السلام) عَلَی الْعَدُوِّ بِحُکْمِ اللَّهِ تَعَالَی ذِکْرُهُ فَوَکَزَهُ فَمَاتَ
قالَ هذا مِنْ عَمَلِ الشَّیْطانِ یَعْنِی الِاقْتِتَالَ الَّذِیکَانَ وَقَعَ بَیْنَ الرَّجُلَیْنِ
لَا مَا فَعَلَهُ مُوسَی (علیه السلام) مِنْ قَتْلِهِ
إِنَّهُ یَعْنِی الشَّیْطَانَ عَدُوٌّ مُضِلٌّ.
امام رضا علیه السلام:
علیّبنمحمّدبنجهم گوید:
«در مجلس مأمون حضور یافتم در حالی که امام رضا (علیه السلام) نیز در آن مجلس بود و مأمون به امام رضا (علیه السلام) گفت:
«ای پسر رسول خدا (صلی الله علیه و آله)!
آیا شما نمیفرمایید که انبیاء معصوم هستند»؟
فرمود: «بله»
… مأمون گفت:
«آفرین ای اباالحسن (علیه السلام)!
پس در مورد آیه:
فَوَکَزَهُ مُوسَی فَقَضَی عَلَیْهِ قَالَ هَذَا مِنْ عَمَلِ الشَّیْطَانِ؛
چه میگویی»؟
امام رضا (علیه السلام) فرمود:
«موسی (علیه السلام) در زمانی بین مغرب و عشاء بدون اطّلاع مردم، وارد شهری از شهرهای فرعون شده بود در آن جا ناگهان دو مرد را دید که به جنگ و نزاع مشغولند یکی از پیروان او بود [و از بنی اسرائیل]، و دیگری از دشمنانش،
آن که از پیروان او بود در برابر دشمنش از وی تقاضای کمک نمود.
موسی (علیه السلام) با حکم خدا یک مُشت بر وی زد و وی مُرد.
موسی (علیه السلام) گفت:
هَذَا مِنْ عَمَلِ الشَّیْطَانِ؛
یعنی جنگی که میان آن دو مرد واقع شده بود عمل شیطان بود نه آنچه موسی (علیه السلام) مرتکب شده بود.
منظور موسی (علیه السلام) از این آیه آن است که شیطان، دشمنی آشکار و گمراهکننده است».
امام باقر علیه السلام:
عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ (علیه السلام) أَنَّهُ قَال
لِیَهْنِئْکُمُ الِاسْمُ
قُلْتُ مَا هُوَ جُعِلْتُ فِدَاکَ
قَالَ
وَ إِنَّ مِنْ شِیعَتِهِ لَإِبْراهِیمَ
وَ قَوْلُهُ
فَاسْتَغاثَهُ الَّذِی مِنْ شِیعَتِهِ عَلَی الَّذِی مِنْ عَدُوِّهِ
فَلْیَهْنِئْکُمُ الِاسْمُ.
ابوبصیر گوید:
امام باقر (علیه السلام) فرمود:
«این نام بر شما مبارک باد»
عرض کردم: «آن، چه چیزی است»؟
فرمود:
«[کلام خداوند در قرآن]:
همانا از پیروان او ابراهیم (علیه السلام) بود (صافات/۸۳)
و در جای دیگر در مورد پیروان موسی (علیه السلام) فرمود:
«آنکه از پیروان موسی (علیه السلام) بود از او دادخواهیکرد.
پس این نام بر شما مبارک باد».
امام رضا عليه السلام:
قَالَ الْمَأْمُونُ بَارَكَ اللَّهُ فِيكَ يَا أَبَا الْحَسَنِ
فَأَخْبِرْنِي عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ
فَوَكَزَهُ مُوسى فَقَضى عَلَيْهِ قالَ هذا مِنْ عَمَلِ الشَّيْطانِ
قَالَ الرِّضَا ع
إِنَّ مُوسَى دَخَلَ مَدِينَةً مِنْ مَدَائِنِ فِرْعَوْنَ عَلى حِينِ غَفْلَةٍ مِنْ أَهْلِها وَ ذَلِكَ بَيْنَ الْمَغْرِبِ وَ الْعِشَاءِ «5» فَوَجَدَ فِيها رَجُلَيْنِ يَقْتَتِلانِ هذا مِنْ شِيعَتِهِ وَ هذا مِنْ عَدُوِّهِ فَاسْتَغاثَهُ الَّذِي مِنْ شِيعَتِهِ عَلَى الَّذِي مِنْ عَدُوِّهِ فَقَضَى مُوسَى عَلَى الْعَدُوِّ وَ بِحُكْمِ اللَّهِ تَعَالَى ذِكْرُهُ فَوَكَزَهُ فَمَاتَ قالَ هذا مِنْ عَمَلِ الشَّيْطانِ يَعْنِي الِاقْتِتَالَ الَّذِي كَانَ وَقَعَ بَيْنَ الرَّجُلَيْنِ لَا مَا فَعَلَهُ مُوسَى ع مِنْ قَتْلِهِ إِنَّهُ يَعْنِي الشَّيْطَانَ عَدُوٌّ مُضِلٌّ مُبِينٌ
فَقَالَ الْمَأْمُونُ :
فَمَا مَعْنَى قَوْلِ مُوسَى رَبِّ إِنِّي ظَلَمْتُ نَفْسِي فَاغْفِرْ لِي ؟
قَالَ :
حضرت فرمود:
يَقُولُ إِنِّي وَضَعْتُ نَفْسِي غَيْرَ مَوْضِعِهَا بِدُخُولِي هَذَا الْمَدِينَةَ
منظورش اين است كه من با وارد شدن به اين شهر، خود را در شرايطى قرار دادم كه نمىبايست در آن شرايط قرار مىدادم !
فَاغْفِرْ لِي أَيْ اسْتُرْنِي مِنْ أَعْدَائِكَ لِئَلَّا يَظْفَرُوا بِي فَيَقْتُلُونِي
فَغَفَرَ لَهُ إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ
قالَ مُوسَى ع رَبِّ بِما أَنْعَمْتَ عَلَيَ مِنَ الْقُوَّةِ حَتَّى قَتَلْتُ رَجُلًا بِوَكْزَةٍ فَلَنْ أَكُونَ ظَهِيراً لِلْمُجْرِمِينَ بَلْ أُجَاهِدُ فِي سَبِيلِكَ بِهَذِهِ الْقُوَّةِ حَتَّى رَضِيَ
فَأَصْبَحَ مُوسَى ع فِي الْمَدِينَةِ خائِفاً يَتَرَقَّبُ
فَإِذَا الَّذِي اسْتَنْصَرَهُ بِالْأَمْسِ يَسْتَصْرِخُهُ عَلَى آخَرَ
قالَ لَهُ مُوسى إِنَّكَ لَغَوِيٌّ مُبِينٌ قَاتَلْتَ رَجُلًا بِالْأَمْسِ وَ تُقَاتِلُ هَذَا الْيَوْمَ
لأوذينك [لَأُؤَدِّبَنَّكَ]
وَ أَرَادَ أَنْ يَبْطِشَ بِهِ
فَلَمَّا أَنْ أَرادَ أَنْ يَبْطِشَ بِالَّذِي هُوَ عَدُوٌّ لَهُما وَ هُوَ مِنْ شِيعَتِهِ قالَ يا مُوسى أَ تُرِيدُ أَنْ تَقْتُلَنِي كَما قَتَلْتَ نَفْساً بِالْأَمْسِ إِنْ تُرِيدُ إِلَّا أَنْ تَكُونَ جَبَّاراً فِي الْأَرْضِ وَ ما تُرِيدُ أَنْ تَكُونَ مِنَ الْمُصْلِحِينَ
قَالَ الْمَأْمُونُ جَزَاكَ اللَّهُ عَنْ أَنْبِيَائِهِ خَيْراً يَا أَبَا الْحَسَنِ
فَمَا مَعْنَى قَوْلِ مُوسَى لِفِرْعَوْنَ فَعَلْتُها إِذاً وَ أَنَا مِنَ الضَّالِّينَ
قَالَ الرِّضَا ع :
إِنَّ فِرْعَوْنَ قَالَ لِمُوسَى لَمَّا أَتَاهُ وَ فَعَلْتَ فَعْلَتَكَ الَّتِي فَعَلْتَ وَ أَنْتَ مِنَ الْكافِرِينَ بِي
قالَ مُوسَى فَعَلْتُها إِذاً وَ أَنَا مِنَ الضَّالِّينَ عَنِ الطَّرِيقِ بِوُقُوعِي إِلَى مَدِينَةٍ مِنْ مَدَائِنِكَ
فَفَرَرْتُ مِنْكُمْ لَمَّا خِفْتُكُمْ
فَوَهَبَ لِي رَبِّي حُكْماً وَ جَعَلَنِي مِنَ الْمُرْسَلِينَ.
مأمون گفت، آفرين بر شما يا ابا الحسن! (حال) در باره اين آيه توضيح دهيد:
«فَوَكَزَهُ مُوسى فَقَضى عَلَيْهِ قالَ هذا مِنْ عَمَلِ الشَّيْطانِ»
(موسى او را با مشت زد و او مرد، گفت اين از كار شيطان است.)
حضرت فرمودند:
موسى به يكى از شهرهاى فرعون وارد شد در حالى كه بىاطّلاع از ورود او بودند، و اين ورود، بين مغرب و عشاء رخ داد، در آن هنگام ديد دو مرد با يك ديگر زد و خورد مىكنند، يكى از گروه موسى و ديگرى از دشمنان او بود، آن كه هم گروه و هم مسلك موسى بود، از موسى بر عليه ديگرى كه دشمن بود كمك خواست، موسى عليه السّلام هم به حكم خدا در باره دشمن حكم كرد و با مشت او را زد و او مرد، و (موسى پس از اين كار) گفت: اين عمل كار شيطان است، منظورش زد و خوردى بود كه بين آن دو مرد رخ داده بود، نه كشتن آن مرد توسّط موسى، او يعنى شيطان، دشمنى است گمراهكننده و آشكار.
مأمون گفت، پس معنى اين گفته موسى چيست؟:
«رَبِّ إِنِّي ظَلَمْتُ نَفْسِي فَاغْفِرْ لِي» (خداوندا! من بخودم ظلم كردم، مرا بيامرز)
حضرت فرمود:
منظورش اين است كه من با وارد شدن به اين شهر،
خود را در شرايطى قرار دادم كه نمىبايست در آن شرايط قرار مىدادم،
«فَاغْفِرْ لِي» يعنى مرا از دشمنانت بپوشان تا به من دست نيابند و مرا نكشند،
خداوند نيز او را آمرزيد (و يا طبق آنچه در اينجا آمده، او را پوشانيد)
زيرا كه او ستركننده و (آمرزنده و) مهربان است،
موسى عليه السّلام گفت:
خداوندا! به شكرانه اين نعمت، يعنى بازوئى كه به من دادى به گونهاى كه با يك مشت مردى را از پاى در آوردم هرگز كمك كار مجرمين نخواهم بود، بلكه با اين نيرو در راه تو مجاهده خواهم كرد تا تو راضى شوى.
فردا صبح، موسى عليه السّلام در شهر ترسان و مراقب بود كه ديد دوباره همان كسى كه ديروز او را به يارى طلبيده بود، بر عليه شخص ديگرى، از او كمك مىخواهد،
موسى ع فرمود :
تو جدّا آدم اهل شرّى هستى،
ديروز با يكى نزاع مىكردى و امروز با ديگرى !
ادبت خواهم كرد،
و خواست او را بزند، و همين كه خواست آن كسى را كه دشمن آن دو بود بزند او – همان كه هم گروه و هم مسلك موسى بود- گفت: اى موسى آيا مىخواهى همان طور كه ديروز يك نفر را كشتى، مرا هم بكشى! تو مىخواهى جبّار باشى و در صدد آن نيستى كه جزء مصلحين باشى!
مأمون گفت:
خداوند از طرف انبيائش، به شما جزاى خير دهد يا ابا الحسن!
معنى اين آيه چيست؟
«فَعَلْتُها إِذاً وَ أَنَا مِنَ الضَّالِّينَ»
( [موسى به فرعون گفت:]
من كه آن كار را (يعنى قتل) را مرتكب شدم، در آن موقع ضالّ (گم شده يا گمراه) بودم- شعراء: 20)
حضرت فرمودند:
وقتى موسى [از مدين] نزد فرعون برگشت، فرعون گفت:
«وَ فَعَلْتَ فَعْلَتَكَ الَّتِي فَعَلْتَ وَ أَنْتَ مِنَ الْكافِرِينَ»
(آن كار را مرتكب شدى و نسبت به من و خوبىهاى من ناسپاس بودى- شعراء: 19)
حضرت موسى گفت:
من آن كار را در موقعى انجام دادم كه راه را گم كرده و اشتباها به آن شهر در آمده بودم و وقتى از شما ترسيدم فرار كردم «فَفَرَرْتُ مِنْكُمْ لَمَّا خِفْتُكُمْ»،
و پروردگارم به من حكمت بخشيد و مرا از جمله پيامبران قرار داد.