If the desires of a jealous person become their fate, they accept the truth; otherwise, they do not.
«ذعن» در معنای ممدوح، یکی از هزار واژۀ مترادف «نور الولایة»،
و در معنای مذموم، یکی از هزار واژۀ مترادف «حسد» است.
در فرهنگ لغات عربی مینویسند:
«ناقة مذعان: سَلِسة الرأس منقادة لقائدها»
سلس: سهولة فى الشىء
+ «گرایش»
+ «قبل»
+ «رغم انف»
اگه تمنای حسود تقدیر بشه، حقیقت رو میپذیره (اذعان میکند)، وگرنه نمیپذیره! وَ إِنْ يَكُنْ لَهُمُ الْحَقُّ يَأْتُوا إِلَيْهِ مُذْعِنِينَ!
إِذا دُعُوا إِلَى اللَّهِ وَ رَسُولِهِ لِيَحْكُمَ بَيْنَهُمْ إِذا فَرِيقٌ مِنْهُمْ مُعْرِضُونَ *
وَ إِنْ يَكُنْ لَهُمُ الْحَقُّ يَأْتُوا إِلَيْهِ مُذْعِنِينَ
الإذعان الإسراع مع الطاعة (پذيرش سريع)
يقال أذعن لي بحقي أي طاوعني لما كنت ألتمسه منه و صار يسرع إليه
و ناقة مذعان منقادة.
[سلم – ذعن]:
« مرادفات كلمة سَلَّم: أَذْعَنَ »
+ «سلم»:
چه کسانی صاحبان نور را قبول ندارند؟!
[حَمِيَّةَ الْجاهِلِيَّةِ – مُذْعِنِينَ]:
اینجا یک نکته ظریف وجود داره و اون اینه که :
اهل حسادتی که متکبرانه، برای هیچ کسی ارزش قائل نیستند، چگونه ممکنه از قاعده اطاعت از مافوق برای درک رحمت الهی استفاده کنند؟!
اهل حسادت اینقدر متعصب هستند و حمیت جاهلانه دارند که اصلا نمیخواهند قبول کنند «اذعان نمایند» که صاحب نور علمشو از مافوقش یعنی آل محمد ع اخذ میکنه و لذا بخاطر همین فضیلتش بر ما برتری و تفوق داره «ولایت علمی صاحبان نور بر اهل یقین» و ما برای راحتی کار خودمون و رسیدن به علم شفابخش آل محمد ع باید به این نور ملحق بشیم و تعصب و حمیت و غیرت جاهلانه رو که برای احدی ارزش قائل نباشیم رو کنار بگذاریم و تسلیم آیات بشویم! تکذیب آیات نکنیم!
«حَمِيَّةَ الْجاهِلِيَّةِ» أي عادة آبائهم في الجاهلية أن لا يذعنوا لأحد و لا ينقادوا له
و ذلك أن كفار مكة قالوا قد قتل محمد و أصحابه آباءنا و إخواننا و يدخلون علينا في منازلنا فتتحدث العرب أنهم دخلوا علينا على رغم أنفنا و اللات و العزى لا يدخلونها علينا فهذه الحمية الجاهلية التي دخلت قلوبهم و قيل هي أنفتهم من الإقرار لمحمد ص بالرسالة و الاستفتاح ببسم الله الرحمن الرحيم حيث أراد أن يكتب كتاب العهد بينهم عن الزهري
«حَمِيَّةَ الْجاهِلِيَّةِ» يعنى: همان عادت پدرانشان در دوران جاهليت را دارند كه هيچگاه حاضر نيستند احدى را قبول كنند و تسليم او شوند، زيرا كفار مكه گفته بودند محمد و يارانش پدران و برادران ما را كشتهاند و اينك وارد منزلهاى ما ميشوند، و اعراب با خود گفتند كه ياران محمد بر خلاف ميل ما ميخواهند وارد بر ما شوند و لات و عزى بتهاى ما نيز نمىخواهند اينان بر ما وارد شوند، و اين يك نوع تعصب جاهلانه بود كه وارد دلهاى آنان شده بود.
زهرى گفته است منظور از حميت جاهليت، سرسختى كفار بود از اقرار به رسالت حضرت محمد صلى اللَّه عليه و آله و نيز شروع نمودن صلحنامه حديبيه كه بين مسلمانان و آنان نوشته ميشد به كلمه (بسم اللَّه الرحمن الرحيم).
مشتقات ریشۀ «ذعن» در آیات قرآن:
[سورة النور (۲۴): الآيات ۴۷ الى ۵۲]
وَ يَقُولُونَ آمَنَّا بِاللَّهِ وَ بِالرَّسُولِ وَ أَطَعْنا ثُمَّ يَتَوَلَّى فَرِيقٌ مِنْهُمْ مِنْ بَعْدِ ذلِكَ وَ ما أُولئِكَ بِالْمُؤْمِنِينَ (۴۷)
و مىگويند: «به خدا و پيامبر [او] گرويديم و اطاعت كرديم.» آنگاه دستهاى از ايشان پس از اين [اقرار] روى برمىگردانند، و آنان مؤمن نيستند.
وَ إِذا دُعُوا إِلَى اللَّهِ وَ رَسُولِهِ لِيَحْكُمَ بَيْنَهُمْ إِذا فَرِيقٌ مِنْهُمْ مُعْرِضُونَ (۴۸)
و چون به سوى خدا و پيامبر او خوانده شوند، تا ميان آنان داورى كند، بناگاه دستهاى از آنها روى برمىتابند.
وَ إِنْ يَكُنْ لَهُمُ الْحَقُّ يَأْتُوا إِلَيْهِ مُذْعِنِينَ (۴۹)
و اگر حق به جانب ايشان باشد، به حال اطاعت به سوى او مىآيند.
أَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ أَمِ ارْتابُوا أَمْ يَخافُونَ أَنْ يَحِيفَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ وَ رَسُولُهُ بَلْ أُولئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ (۵۰)
آيا در دلهايشان بيمارى است، يا شك دارند، يا از آن مىترسند كه خدا و فرستادهاش بر آنان ستم ورزند؟ [نه،] بلكه خودشان ستمكارند.
إِنَّما كانَ قَوْلَ الْمُؤْمِنِينَ إِذا دُعُوا إِلَى اللَّهِ وَ رَسُولِهِ لِيَحْكُمَ بَيْنَهُمْ أَنْ يَقُولُوا سَمِعْنا وَ أَطَعْنا وَ أُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ (۵۱)
گفتار مؤمنان – وقتى به سوى خدا و پيامبرش خوانده شوند تا ميانشان داورى كند – تنها اين است كه مىگويند: «شنيديم و اطاعت كرديم.» اينانند كه رستگارند.
وَ مَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ يَخْشَ اللَّهَ وَ يَتَّقْهِ فَأُولئِكَ هُمُ الْفائِزُونَ (۵۲)
و كسى كه خدا و فرستاده او را فرمان بَرَد، و از خدا بترسد و از او پروا كند؛ آنانند كه خود كاميابند.