دکتر محمد شعبانی راد

روزی که لیدر سوء، مخالفت خودشو با فالوئرهاش علنی و آشکار میکند! كَلاَّ سَيَكْفُرُونَ بِعِبادَتِهِمْ وَ يَكُونُونَ عَلَيْهِمْ ضِدًّا!

the day the corrupt leader publicly reveals his opposition to his followers!
When a leader publicly reveals opposition to their followers, it can have significant consequences. In various contexts, leaders have misused their positions, leading to devastating outcomes. For instance, in religious communities, some Christian leaders manipulate congregations for personal gain, exploit vulnerable members, and preach false or harmful teachings1. Such actions erode trust and can harm individuals, families, and entire communities. It’s essential to raise awareness and promote ethical leadership practices to prevent these destructive behaviors. 🌟

«ضدد» در معنای ممدوح، یکی از هزار واژۀ مترادف «نور الولایة»،
و در معنای مذموم، یکی از هزار واژۀ مترادف «حسد» است.
در فرهنگ لغات عربی می‌نویسند:
«الضِّدُّ الْقَرِینُ الَّذِی یَقْتَرِنُ بِهِ.
ضد یعنی همراه و قرینی که کسی را با او مقایسه می‌کنند.»
+ «عوام‌فریبیِ لیدر سوء فرصت‎‌طلب! وَ أَضَلَّهُمُ السَّامِرِيُ‏!»
علاوه بر این معنا که لیدر سوء ضدّیت و مخالفت خودشو با لیدرهاش آشکار میکنه،
با توجه به این حدیث، این معنا هم اضافه میشه که این لیدرهای سوء و فالوئرهاشون، همه با هم یکجا قرین همدیگه در آتش جهنم مخلّد خواهند شد،
+ «حصب جهنم»
و همون عبارت «قاتل و مقتول فی النّار» اینجا دوباره تداعی میشه!
+ مفهوم «opponents»

الضِّدّ [ضدد] 
قال الفراء: أي يكونون عليهم عَوْناً.
قلت: يعني الأصْنام التي عَبدها الكفار، تكونُ‌ أعواناً على عابديها يومَ‌ القيامة.
و رُوِي عن عِكْرَمَة أنه قال في قوله: وَ يَكُونُونَ‌ عَلَيْهِمْ‌ ضِدًّا [مريم: 82] قال: أعداء.
و قال أبو إسحاق: أي يكونون عليهم.
و أخْبرني المنذريّ‌، عن ثعلب، أنه قال: قال الأخفش في قوله: وَ يَكُونُونَ‌ عَلَيْهِمْ‌ ضِدًّا، لأن الضِّدَّ يكونُ‌ واحداً و جماعةً‌، مثل الرَّصَد و الأرْصاد، قال: و الرّصد يكون للجماعة.
و قال أبو العباس: قال الفراء: معناه في التفسير: و يكونون عليهم عَوْناً، فلذلك وُحِّد.

تهذیب اللغة، جلد 11، صفحه 313

أي: منافين لهم.

مفردات ألفاظ القرآن، جلد 1، صفحه 503

قال الفراء: يكونون عليهم عَوْناً;
قال أَبو منصور: يعني الأَصْنامَ‌ التي عَبَدَها الكُفَّار تكون أَعْواناً على عابِديها يوم القيامة
قال: الضِّدّ يكون واحداً و جماعة مثل الرَّصَدِ و الأَرْصاد، و الرَّصَدُ يكون للجماعة;
و قال الفراء: معناه في التفسير و يكونون عليهم عَوْناً فلذلك وَحَّدَ.

لسان العرب، جلد 3، صفحه 263

يعنى نفى‌كنندگان آنها هستند.

ترجمه و تحقیق مفردات الفاظ قرآن با تفسیر لغوی و ادبی قرآن، جلد 2، صفحه 442

قال الليث: الضِّدُّ: كل شيء ضَادَّ شيئاً ليغْلِبَه، و السَّوادُ ضدُّ البياض، و الموتُ‌ ضدُّ الحياة،
تقول: هذا ضِدّه و ضَدِيده، و الليلُ‌ ضدُّ النهار، إذا جاء هذا ذهب ذاك، و يُجمع على الأضْداد.

تهذیب اللغة، جلد 11، صفحه 313

الحرانيّ‌ عن ابن السكيت، قال: حكى لنا أبو عمرو: و الضِّدُّ مثل الشيْ‌ءِ، و الضِّدّ خلافُه قال: و الضَّدّ: الملء يا هذا. و قال أَبو زيد: ضَدَدْتُ‌ فلاناً ضَدّاً، أي غَلَبْته و خَصَمْته،
و يقال: لَقِيَ‌ القومُ‌ أضدادهم و أَنْدَادَهم و أَيْدادهم، أي أقرانهم.

تهذیب اللغة، جلد 11، صفحه 313

ضِدُّ الشىء، و ضَديدُهُ‌، و ضَدِيدَتُه: خِلافُه، الأخيرة عن ثعلبٍ‌، و ضِدُّهُ‌ أيضاً: مِثْلُه (عَنْهُ‌ وحْدَهُ‌) و الجمعُ‌ أضْدَادٌ. و قد ضَادَّه، و القومُ‌ على ضِدٍّ واحدٍ: إذا اجْتمعُوا عليه فى الخُصومةِ.

المحکم و المحیط الأعظم، جلد 8، صفحه 147

ضد: مخالف. دشمن.

قاموس قرآن، جلد 4، صفحه 175

قال قوم: اَلضِّدَّانِ‌ الشيئان اللّذان تحت جنس واحدٍ، و ينافي كلّ‌ واحد منهما الآخر في أوصافه الخاصّة، و بينهما أبعد البعد كالسّواد و البياض، و الشّرّ و الخير، و ما لم يكونا تحت جنس واحد لا يقال لهما ضِدَّانِ‌، كالحلاوة و الحركة. قالوا: و اَلضِّدُّ هو أحد المتقابلات، فإنّ‌ المتقابلين هما الشيئان المختلفان، اللّذان كلّ‌ واحد قبالة الآخر، و لا يجتمعان في شيء واحد في وقت واحد، و ذلك أربعة أشياء: الضِّدَّانِ‌ كالبياض و السّواد، و المتناقضان: كالضّعف و النّصف، و الوجود و العدم، كالبصر و العمى، و الموجبة و السّالبة في الأخبار، نحو: كلّ‌ إنسان هاهنا، و ليس كلّ‌ إنسان هاهنا. و كثير من المتكلّمين و أهل اللغة يجعلون كلّ‌ ذلك من اَلْمُتَضَادَّاتِ‌، و يقولون: اَلضِّدَّانِ‌ ما لا يصحّ‌ اجتماعهما في محلّ‌ واحد.
و قيل: اللّه تعالى لا ندّ له و لا ضِدَّ، لأنَّ‌ النِّدَّ هو الاشتراك في الجوهر، و اَلضِّدَّ هو أن يعتقب الشيئان المتنافيان على جنس واحد، و اللّه تعالى منزّه عن أن يكون جوهرا، فإذا لا ضِدَّ له و لا ندّ.

مفردات ألفاظ القرآن، جلد 1، صفحه 503

الليث: الضِّدُّ كُلُّ‌ شيءٍ ضادَّ شيئاً ليغلبه، و السّوادُ ضِدّ البياض، و الموتُ‌ ضِدُّ الحياة، و الليل ضِدُّ النهار إِذا جاء هذا ذهب ذلك. ابن سيده ضدُّ الشيءِ و ضدَيدُه و ضَديدَتُه خلافُه; الأَخيرة عن ثعلب; و ضِدُّه أَيضاً مِثْلُه; عنه وحْدَه، و الجمع أَضداد و قد ضادَّه و هما متضادّانِ‌، و قد يكون الضِّدُّ جماعةً‌، و القوم على ضِدٍّ واحِدٍ إِذا اجتمعوا عليه في الخصومة.

لسان العرب، جلد 3، صفحه 263

گروهى دربارۀ – ضِدّ – گفته‌اند: ضِدَّيْنِ‌ – آن دو چيزى است كه از يك جنس باشند و يكى از آن دو ديگرى را در اوصاف مخصوصش نفى مى‌كند و ميان آن دو ضد مثل سياه و سپيد و خير و شرّ دورى و فاصله زيادى هست. و هرگاه از جنس واحدى نباشند آنها را دو ضد نمى‌گويند، مثل: شيرينى و حركت، گفته‌اند – ضد يكى از دو مقابل است زيرا دو شىء متقابل در ذات دو چيز مختلف و گوناگون هستند و هريك رويا روى ديگرى است و در چيز واحدى و زمان واحد با هم جمع نمى‌شوند و اينها چهار چيزند 1 دو ضد، مثل، سياه و سپيد. 2 – دو متناقض، مثل: ضعف يعنى دو برابر و نصف نيمۀ از هر چيز 3 – وجود و عدم، مثل: ديدن و نديدن(بينائى و نابينائى). 4 – موجبة و سالبة در اخبار، مثل: كلّ‌ انسان ههنا و ليس كلّ‌ انسان ههنا: انسانى همين‌جا هست و انسانى همين‌جا نيست. (انسانهايى اينجا هستند و نيستند) بيشتر متكلّمين و اهل لغت همۀ موارد چهارگانه فوق را از ضدّها و تضادّها قرار داده‌اند و مى‌گويند: اجتماع دو ضدّ در جاى واحد صحيح نيست و گفته شده خداى تعالى«لا ندّ له و لا ضدّ» زيرا – ندّ – اشتراك در جوهر است و – ضدّ – چيزى است كه دو چيز متنافى را كه از جنس واحدى هستند از يكديگر متمايز مى‌كند و خداى تعالى منزّه است از اينكه جوهر باشد بنابراين«لا ضدّ له و لا ندّ»

ترجمه و تحقیق مفردات الفاظ قرآن با تفسیر لغوی و ادبی قرآن، جلد 2، صفحه 441

الضِّدُّ واحد الأَضْدَاد و الضَّدِيدُ مثله، و قد يكون الضِّدُّ جمعا و ضَادَّهُ‌ مُضَادَّةً‌: إذا باينه مخالفة.

مجمع البحرين، جلد 3، صفحه 90

مشتقات ریشۀ «ضدد» در آیات قرآن:

داستان تکراری اشتباه مرگبار اهل حسادت:
[سورة مريم (۱۹): الآيات ۷۶ الى ۸۲]

وَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ آلِهَةً لِيَكُونُوا لَهُمْ عِزًّا (۸۱)
و به جاى خدا، معبودانى اختيار كردند تا براى آنان [مايه‏] عزت باشد.

كَلاَّ سَيَكْفُرُونَ بِعِبادَتِهِمْ وَ يَكُونُونَ عَلَيْهِمْ ضِدًّا (۸۲)
نه چنين است. به زودى [آن معبودان‏] عبادت ايشان را انكار مى‌‏كنند و دشمن آنان مى‌‏گردند.
👈 حسود، فالوئر لیدر سوء در مُلک، و فالوئر شیطان در ملکوت قلبش میباشد.
او با این انتخاب خودخواسته و آگاهانه‌اش، بدنبال عزّت است، غافل از اینکه با این اشتباه مرگبارش، به زودی خواهد فهمید که گزینه‌هایی که او به سمت آنها روی آورده، به درد او نخواهند خورد و با او دشمنی و ضدّیت خواهند نمود. 👉

امام باقر علیه السلام: 
فِی رِوَایَهًِْ أَبِی‌الْجَارُود عَنْ أَبِی‌جَعْفَرٍ (علیه السلام) فِی قَوْلِهِ
أَ فَرَأَیْتَ الَّذِی کَفَرَ بِآیاتِنا وَ قالَ لَأُوتَیَنَّ مالًا وَ وَلَداً
وَ ذَلِکَ أَنَّ الْعَاص‌بْنَ‌وَائِلِ‌بْنِ‌هِشَامٍ الْقُرَشِیَّ ثُمَّ السَّهْمِیَّ هُوَ أَحَدُ الْمُسْتَهْزِءِینَ
وَ کَانَ لِخَبَّابِ‌بْنِ‌الْأَرَتِّ عَلَی الْعَاصِ‌بْنِ‌وَائِلٍ حَقٌّ فَأَتَاهُ یَتَقَاضَاهُ
فَقَالَ لَهُ الْعَاصُ:

أَ لَسْتُمْ تَزْعُمُونَ أَنَّ فِی الْجَنَّهًِْ الذَّهَبَ وَ الْفِضَّهًَْ وَ الْحَرِیرَ
قَالَ بَلَی
قَالَ فَمَوْعِدُ مَا بَیْنِی وَ بَیْنَکَ الْجَنَّهًُْ
فَوَ اللَّهِ لَأُوتَیَنَّ فِیهَا خَیْراً مِمَّا أُوتِیتُ فِی الدُّنْیَا

کَلَّا سَیَکْفُرُونَ بِعِبادَتِهِمْ وَ یَکُونُونَ عَلَیْهِمْ ضِدًّا
الضِّدُّ الْقَرِینُ الَّذِی یَقْتَرِنُ بِهِ.
امام باقر ع در روایت ابوجارود آمده است:
امام باقر ع در مورد آیه:
أَ فَرَأَیْتَ الَّذِی کَفَرَ بِآیَاتِنَا وَ قَالَ لَأُوتَیَنَّ مَالًا وَ وَلَدًا؛
فرمود:
«سبب نزول این آیه این است که عاص‌بن‌وائل قرشی سهمی که یکی از کسانی بود که قرآن را به تمسخر می‌گرفت، به خبّاب‌بن‌اَرَت بدهکار بود.
خبّاب نزد عاص آمد و بدهی خود را مطالبه نمود.
عاص به او گفت:
«آیا شما عقیده ندارید که در بهشت، طلا و نقره و حریر وجود دارد»؟
او گفت: «چرا».
عاص گفت:
«پس وعده‌ی من و تو در بهشت، چرا که به خدا سوگند یاد می‌کنم که در آنجا از جمله نعمت‌هایی که در دنیا برخوردار هستم، بهره‌مند خواهم بود.
خداوند دراین‌باره می‌فرماید:
کَلَّا سَیَکْفُرُونَ بِعِبَادَتِهِمْ وَ یَکُونُونَ عَلَیْهِمْ ضِدًّا،
ضد یعنی همراه و قرینی که کسی را با او مقایسه می‌کنند.

اشتراک گذاری مطالب در شبکه های اجتماعی