تمنا: وقتی زنگ میزنم به خواهر همسر تحویل بگیرن و گرم صحبت کنیم ، ولی چون این شرایط نیست تمنام اینه که زیاد تماس تلفنی نداشته باشم
تقدیر: همسر میگه چرا با خواهرم تماس نگرفتی و باهاش صحبت نکردی و….
کلام فرشته نگهبان : تو وظیفه خودت رو باید انجام بدی ،زنگ رو بزن تا زمانی که قلبت بهت میگه ، اینکه تلفنی خیلی مثل بقیه گرم صحبت نمیکنن مهم نیست ، خودتو بزن به تغافل و تو محبت کن و پیام بده و زنگ بزن بهشون ،دیدنشون برو ، اونم مثل مادره و….
کلام شیطان: به همسر بگو من اصلا دیگه زنگ نمیزنم ،هر دفعه به یه بهانه ای دوست دارم زنگ بزنم، اون دفعه زنگ زدم روز مادر که باهاشون حرف بزنم ،سرد جواب داد ، دوباره چند وقت بعدش زنگ زدم که میخواستیم بریم خونشون گفتن بیرونیم و معلوم نیست کی برسیم خونه ،دیگه من باید چیکار کنم ؟ضمن اینکه ما این همه ساله سر خونه زندگیمون هستیم ولی تا حالا یه بار نیومدن خونمون ، اومدن هیچی ،تا حالا یه بار زنگ نزدن حالمونو بپرسن ،اینطوری که نمیشه ،بعدم الانم باز تو از دست من ناراحتی؟ جالبه …تو همش دوست داری من ضایع شم . من زنگ نمیزنمممم
فرشته مهربون: چیزی نمیشه دوباره زنگ بزن ، به هوای سال جدید زنگ بزن و تبریک و…. هم دل خواهر همسر رو شاد کردی هم دل همسر رو ، و به اینکه چطور برخورد میکنن کار نگیر تو کارتو بکن و نگاهت به نگاه ما باشه
شیطان : یه فکر عالی ،بگو زنگ زدم گوشی رو برنداشتن ،اینطوری خیلی خوبه همسرم از دستت ناراحت نمیشه
و من خسته از کلام و مشاوره تاریک شیطان ،دوست داشتم با فرشته عزیزم صحبت کنم ، گفتم ،خب شما شاهدین از دلیل زنگ نزدنم یا دیر به دیر رفتنمون ، از یه طرف من واقعا موندم که چیکار کنم و از یه طرف همسرم فکرش مشغوله ،شیطان ول کن نبود و مدام مشاوره میداد که: ولش کن زنگ نزن و…. و منم یه مقداری همچین بین نشستن پای مذاکره با شیطان و سنگ زدن بهش مونده بودم که بالاخره رمی جمرات کردم و گفتم : تو بگو چیکار کنم نور با ارزشم ،که کلام فرشته جانم به قلبم امد که
فاخلع نعليک انک بالواد المقدس طوي
فردا صبح علاوه بر اینکه زنگ میزنی و باهاشون حسابی خوش وبش میکنی ، همه خانواده شونو افطار دعوت میکنی دخترم ، ضمنا حضورا هم میری خونه خواهر همسر برای دیدنشون همین فردا و حضورا هم دعوتشون میکنی ،این راهی برای مهربانی کردن به خواهر همسر و همسره . طوری میهمان داری کن که انگار میهمانانت از بهشت اومدن، این ماموریت توست برو ببینیم چیکار میکنی
و شیطان خفه شد و جرات نکرد که صدایی ازش در بیاد .و من چنان حال خوش خدمت دارم و منتظر امدنشان هستم که حد نداره ، میهمانان ما به خواست و امر فرشته مهربانم ،میهمان ما هستن قدمشان بر روی چشمانمان 🥰🥰🥰