تمنا : وسیله ای که تازه واسه بچه ها میخریم سریع خراب نکنن
تقدیر : به ۱۲ ساعت نرسیده کلا نابود شد 🥴
👈دیروز با همسر برای امیر حسین یک هندزفری خریدیم ، خیلی وقت بود امیر حسین هندزفری بلوتوثی میخواست که ولاگ گوش کنه و با سیم نباشه که تبلت یا گوشی بخواد همراهش باشه و در حین انجام کارهاش ولاگ گوش کنه ، خلاصه خریدیم و اوردیم دیروز بهش دادیم خب کلی خوشحال شد و اولین چیزی که گفت این بود که اخ جون دیگه میتونم ولاگارو قشنگ گوش کنم ،اون وسط برق چشمان علیرضا رو دیدم که داره یه جوری نگاه میکنه و بهش گفتم برای پسرم علیرضا هم قراره شنبه بریم اسباب بازی که دوست داره رو بخریم و اونم خوشحال شد ولی چشماش نسبت به امیر حسین شیطنت خاصی داشت . دیشب امیر حسین ۸ ساعت شارژ کرد و امروز صبح دیدم هندزفری رو زده گوشش و کاراشو میکنه و خوشحال از اینه که داره ولاگ امروز رو چه راحت گوش میکنه ….
یه دفعه ای صدای گریه و جیغ از سمت خونه مامانم اومد سریع رفتم ببینم چه خبره دیدم دوتا پسرا با صدای بلند گریه میکنن و من هیچی نمیفهمیدم چی شده ،فقط میشنیدم هر دوشون میگفتن تقصیر من نیست ، و چشمم افتاد به هندزفری که یه سیم داشت 😳و چنان گوشام و تمام وجودم گرم شد که حد نداشت ، و این نشانه ای از تلاش شیطان برای بیرون امدن از زندان قلبم بود و من این حال رو خوب میشناختم ،این الارم شروع تاریکی در قلب من بود ،بهشون گفتم بذارین یه روز بشه بعد خرابش میکردین 😒😅و سریع برگشتم خونه خودم ،چون میدونستم شیطان داره برنامه بدی میچینه ، تمام زورمو انگار جمع کرده بود در گلوم و دستم که سرشون داد بزن داااد حتی میتونی به عنوان تنبیه بزنی یه بار امتحان کن زدن هم خیلی خوبه و ادب میشن و…. و من فقط یه لحظه متوجه شدم باید اونجا رو ترک کنم ، برگشتم تا یه مقدار زمان بگذره ارام بشم تا ببینم برخورد صحیح چیه و باید چیکار کنم که با نور این شرایط سخت رو جمع کنم .
کلام فرشته مهربان : خب حالا گوش کن چی میگم ، میری اون طرف میگی بیان جفتشون بنشینن و باهاشون صحبت میکنی ،خیلی ارام و مهربان ولی به شدت قاطع و میگی تعریف کنن ماجرارو و در نهایتم هندزفری خودتو بردار بده به امیر حسین و اون خرابه رو خودت بردار یا میشه درستش کرد یا همونجوری استفاده کن . بقیه رو همونجا حواست بهم باشه بهت میگم چیکار کنی .
رفتم و جفتشون رو صدا کردم و علیرضا یه مقدار با تعلل داشت میومد و خیلی هم ناراحت بود که خیلی قاطع بهش گفتم بیا بشین کارتون دارم ، بعد گفتم میشه بگین چی شده بود ؟ که شروع کردن به صحبت کردن که امیرحسین رو مبل نشسته بوده و ولاگ گوش میکرده، علیرضا یه دفعه ای سیم رو میکشه و پاره میشه و…. بقیه ماجرا . بعد گفتم این مهربونیه ؟ فرشته نظرش چیه علیرضا ؟گفت باهام ناراحته و گریه میکرد که نمیخوام باهام قهر کنه ، گفتم این کارت بد بوده عزیزم ،و فردا قرار بود بریم اسباب بازی مورد علاقه تو بگیریم ،کنسل میشه فعلا تا ببینم چی میشه ،گفت باشه باشه فقط شما و فرشته خوشحال باشین من نمیخوام ،من کار بد کردم . و بعد داداششو بغل کرد و کلی تو بغل هم گریه کردن و قربون صدقه میرفتن و کلی محبت و….
و من خوشحال از اینکه یه هندزفری ناقابل رو شیطان نتونست واسمون بُلد کنه و بوسیله اون همه چی رو بهم بریزه .این هندزفری چه قابلی در برابر لبخند دلنشین تو داره فرشته مهربانم ، اون بچه قراره ولاگ گوش کنه که بتونه عملا عمل کنه و چقدر قشنگ امروز تونست دوربرگردنشو دور بزنه و عالی عمل کنه 🥰🥰✅