طتمنا : من میخوام اول با دایی بازی کنم تقدیر : اول نوبت داداشم بود کلام شیطان : سرو صدا کن ،نذار بازی کنن ،الان زنگ میزنن داییت میره سر کار نمیتونی بازی کنی باهاش و….. کلام فرشته مهربان : به حرف مامانت گوش کن ،مهربانی کن بهشون ،بذار داداشت و داییت بازی کنن بعد نوبت تو دسته هایی که قایم کرده بودم رو دادم بهشون که بازی کنن و دیگه اذیتشون نکردم . نوبت من که شد زنگ زدن داییم باید سریع میرفت سرکار و من نشد بازی کنم ،فرشته گفت با مامانت بازی کن اشکال نداره