دکتر محمد شعبانی راد

بچه ها باهم خوب بازی کنند

تمنا: بچه ها باهم خوب بازی کنند.
تقدیر: شاهد دعوا و گریه شدم.
کلام شیطان: خب،تو الان اون نوه که بزرگ تره رو دعوا کن وبگو چرا مهربونی نمی‌کنی.
کلام فرشته: هرچی شرایط سخت وآزار دهنده باشه،میشه بانورعیب تو کنترل واوضاع رو مدیریت کنی.تو بانورمهربانی اونا رو رام کن.
من متاسفانه، اول نوه بزرگ تر رو دعوا کردم که ببین ،این بچه چه طوری داره اشک میریزه،خب. منو بگو جایزه تهیه کردم،ویه لحظه از بزرگ تر و قوی تر بودنم سوء استفاده کردم. ونور وجدانم ،وفرشته درونم،رو غمگین و متاسف احساس کردم.
بچه ها آروم شدن.ولی درون من غم بزرگی ایجاد شد.
اینه آخه راهش،تو مهربونی رو بروز دادی،؟
تو بازور وبزرگ بودنت کارتو پیش بردی.
گفتم فرشته جان حالا الان چه جوری درستش کنم.چه زشت ونامهربانم الان.
نوه بزرگم رفته بود کنار یخچال .پناه گرفته بود وقهر بود.
بلند گفتم،خدایا من نباید عصبانی بشم و برخورد تند کنم.منو ببخش دوستم داشته باش.
الان من اون جایزه های مهربانی (نور دلم) که داری رو نمی‌خوام ازدست بدم.کاش بهم بدی،
یه دفعه این بچه از اون جایی که کز کرده بود
اومد بیرون گفت میشه به من هم فرصت دوباره بدین.
یعنی اونجا داشتم منفجر میشدم،از حال دل این بچه،وخواهشش برای فرصتی دوباره
منو یاد واژه تضرع انداخت.جوری کودک گریه می‌کنه که مادر خودشو سریع می‌رسونه برای آرام کردن وشیر دادن.جوری بدون کبر بگو ببخشین،خدا دوباره دوستت داشته باشه.
. و اینکه نقش خودم رو پیش خدا داشت باتمام صداقت بازی میکرد که خواهان فرصت دوباره بود.
ازش عذر خواهی کردم.گفتم من مهربون وصبور نبودم.منو ببخش که به حرف شیطون گوش دادم و با برخورد تند تو رو ناراحت کردم.بچه ها هم که وااای چه قدر خوبن.گفت اشکالی نداره،
گفتم بیا برای گرفتن جایزه مهربانی
از فرشته هامون
بیشتر تلاش کنیم.
از اینکه این حس واسش ایجاد شد،خوشحال شدم، که هردومون پیش خدایی که ازمون مهربونی میخواد ،شاگردیم.هرکدوم به درجه خودمون.
گفتم،توبه داداش،من به شما دوتا مهربونی کنم.
گفت باشه ،ما میتونیم.
واینجا! برق نگاهش وشادی گرفتن فرصت دوباره،حس تاسف وقبض حال دلم رو شست وبرد. وسبک شدم.انگار خداعذر خواهی مو قبول کرد.
وشادی عمق این نگاه،
از آمدن دوباره اون نور
در اعماق دلم خبر داد.
،ولی در دلم کلامی وجدان میشد
که بیشتر دقت کن.
دلی رو نشکنی.
ومن
گفتم چشم،چشم.
ممنونم از فرصت وبخشش دوباره،
محتاط تر حرکت میکنم.🫡
و وسط اون هیاهو
جایزه اش رو هم
انتخاب کرد.🤭😄😁
رنگ انگشتی.باانگشت نقاشی رو رنگ میکنن.

اشتراک گذاری مطالب در شبکه های اجتماعی