توضیح: دیروز صبح نیروی متخصص در زمینه ی برق کاری ،برای تعویض ورفع ایرادات سیستم روشنایی خونه،تشریف آورده بودن ودر راستای خدمت رسانی تمام خونه بهم ریخته شد وکلی ضایعات از تعویض لامپهای سوخته و…در گوشه گوشه ی خونه به چشم میخورد….و…….
آیت بر من نازل شد
تمنا: خونه تمیز و مرتب باشه
تقدیر : خونه در وضعیت انفجار بهم ریخته شده
کلام شیطان👿: اوه،،،اوه،،،،چخبره؟؟؟ انگار نه انگار دم عیدی خونه تکونی کردی اصلا! دوباره که روز از نو شد…یه لامپ عوض کردن اینهمه خرابکاری آخه!!!! چرا تمام دکوراسیون بهم ریختن؟ چرا هیچی سرجاش نیست؟ وااای چه آشغالی چه گرد وغباری همه جا نشسته! دلم برات میسوزه واقعا..حالا که همسر جان هم به بهانه حلیم خریدن میخواد بره وتنهات بزاره .اعتراض کن بابا این حقته،مگه تو خدمتکار این خونه ای؟؟ هر روز هر روز یه برنامه جدید
کلام فرشته مهربان جان😇: مگه خودت نگفتی در کمین یک ورکلایف مثبتم…خوب اینم فرصت.با حال خوش قلبت ویاداوری مقاله بذل لباس خدمت بپوش وشروع کن.من که گفتم باهاتم( تو فقط با من باش و فقط با من بپر باشه؟)
اگه دم خور دشمنم شیطان باشی باید بری با شیطان رو به تاریکی تمناهات پرواز کنی ودر سیاه چاله ی تاریکش فرو بری.
حالا پرواز با منو دوست داری در ملکوت نورانی؟ یا پرواز در سیاه چاله ی تاریکی؟؟
ومن با انرژی نورانی فرشته وشوق بلیط پرواز حاصل از تولید عمل صالح از بذل مهربانی وخدمت ونور وعلم ،شروع کردم به جمع کردن ضایعات وآشغالها…در قلبم تصور میکردم هر آشغالی که جمع میکنم یک سنگه برای زدن به سمت شیطون واون میز مذاکره اش…ویادآوری اون نقاشی رمی جمرات که برام زنده میشد …
وقتی همسر جان با حلیم رسید خونه ،افطار شده بود وسفره افطار پهن وچای نبات داغ ونون وپنیر وگردو ….
بیشتر کارها هم انجام شده بود …
میخوام بگم با فهم درست این فرمول نورانی قبض وبسط قلب در دل تقدیرات بزرگ وکوچیک زندگی ،خود ساخته میشی در جهت نور.اصلا دیگه توقع داشتن از دیگران برات معنی نداره، ای کاش…اما…اگر…معنی نداره جز حسادت.
اون لحظات که با نور فرشته مهربانت پرواز رو تجربه میکنی زیباترین ولذت بخش ترین وبی نظیر ترین حال خوش تمام عالم هستیو داری که چیزی بالاتر ازون حس نورانیو نچشیدی…چقدر دلچسب وگواراست این حال خوش،،،
حال خوش خانواده کنار سفره ی افطار ،صدای خنده ی بچه ها خونه ای که ظاهرن تمیز و مرتب شده دوباره وپر نور از تعویض لامپها….اون خونه ی نورانی خونه ی قلب منه الان،لوسترهای پر نوره پر نور از نور فرشته جان،خونه ی دلم جارو کشیده ،گرد وغبار زدوده، همه چی سرجاش قرار گرفته،،،بوی خوش کلام نورانی فرشته جونم در فضای ملکوتیش پیچیده، به به 🌸🌸🌸🌸
👣رد پای فرشته جانم تو تمام اتاقهای خونه ی دلم میدرخشه ومن دنبال رد پاهاش میرم تا به اون سکوی پرواز میرسم….دستشو با لبخند ومهر به سمت من دراز میکنه ومیگه بیا نترس قراره با هم پرواز کنیم ومن با ذوق و شوق زیاد دستشو میگیرم وچشامو میبندم تا هیچی جز حس خوب پرواز نبینم ونچشم ودر همین حس وحال نااااب بینظیر .چشامو باز میکنم ومیبینم سر سفره افطار کنار خانوادم نشستم واز حال خوش خانوادم پرواز کردم در ملکوت ،در یک پلک بهم زدن.
فرشته چشمک میزنه و میگه پرواز چطور بود؟ چسبید؟ ومن با لبخندی پاسخش را میدهم.
ممنونم فرشته جانم ، ممنووووون
تو همان همای سعادتی برای من🕊