دکتر محمد شعبانی راد

با برنامه ریزی دقیق به دیدن عزیزی برویم که در اون تایم تنها باشن وبا بعضی افراد روبرو نشویم

تمنا: با برنامه ریزی دقیق به دیدن عزیزی برویم که در اون تایم تنها باشن وبا بعضی افراد روبرو نشویم
تقدیر : بر خلاف برنامه ریزی ما ،در شرایطی قرار گرفتیم که خلاف خواسته ی ما بود
کلام شیطان😈: ای بابا تو که قبل اومدن تماس گرفتی ومطمئن شدی که کسی در اون تایم منزل ایشون حضور نداره،چرا اینجوری شد؟؟ای کاش اصلأ نیومده بودی .ای کاش….اگر …
و….
کلام فرشته جان مهربان 😇: آرامش خودتو حفظ کن. چجوری؟ با رضایت به تقدیرات ویادآوری ورکلایف میهمانی قبلی….حالا امتحان سختر شده وتو باید آماده تر پاسخ بدی…حواستو جمع کن که گزینه ها به شدت متشابه هستند .
من😳: در یک آزمون سخت بین تمنا وتقدیر گیر کرده بودم….راضی نبودم از شرایط پیش اومده ،قبض شده بودم وطپش قلبم بالا رفته بود .از همون لحظه ورود به خونه اون عزیز همه ی نگاهها به پوشش و حجاب متفاوت من گره خورده بود وسنگینی نگاهها از همه طرف از کوچیک وبزرگ آزارم میداد….
تمام وجودم مثل کوره داغ شده بود و داشتم میسوختم از درون.
اصلا دلم نمی‌خواست تو اون شرایط قرار بگیرم واین تمام اون ترسی بود که از قبل براش برنامه ریزی کرده بودم والان تمامش نقش برآب شده بود.
شیطان هزار اما واگر وای کاش در گوشم زمزمه میکرد ومن هم پای میز مذاکره نشسته بودم وتاریک تاریک…😡😱
نگاه‌های همه مثل ذره بین زوم شده بود روی من وبه هر کدومشون نگاه میکردم چشای گرد متعجب پر از تمسخر وپراز ابهام رو معنا میکردم.
حسی که داشتم دقیقا همان مثال شنا کردن ماهی سالمون بود در مسیر خلاف جهت رودخونه با سرعت زیاد وچقدر سخت بود تحمل این فشار .سکوت ونگاههای سنگینشون روحمو زخمی میکرد وحال بدی داشتم…
یادآوری سوره ناس سوره فلق ، در یک لحظه به سرعت نور خودشو رسوند ودرست در وسط میز مذاکره شیطان منفجر شد ومنو به خودم آورد.
فرشته مهربان خیلی جدی وبا اخم به من نگاه میکرد ومن از اخم وجدیتش به خودم اومدم واون سکوت تاریک رو شکستم ….
به هر نگاه گره خورده ای که زوم شده بود روی من نگاهی انداختم وبا لبخند پرسیدم خوبین شما☺️ چقدر خوب که دیدمتون😊 ویکی یکی لبخند به لبای تک تکشون نشانده شد شکر خدا…
فرشته جان می‌گفت: مانکن با عرضه باش یادت نره، مهربانی یادت نره.تواضع یادت نره.تو دقیقا همون ماهی سالمون هستی مأموریتت یادت نره.بهشت آسون بدست نمیاد باید براش رنج بکشی ،درد بکشی، زخم بخوری،اثبات بندگی ساده نیست باید در عمل نشون بدی.
(فرشته جان تو شاهدی ومیدونی که اون لحظات در مجاهده ی قلبی بر من چه گذشت وچه حالی داشتم….تلاشمو کردم برای دیدن لبخندت ….)
ودرست در لحظه ی خداحافظی …
درست در دقیقه نود بازی….
وقتی همه بلند شده بودن برای رفتن…
خانمی از میان همان خانمهای متعجب وبهت زده جلو آمد وچنان صمیمی منو بغل کرد وبوسید وآروم زیر گوشم گفت : دختر خوب مثل خودت سراغ نداری معرفی کنی برای پسرم ؟
من متعجب ازین سوال لبخندی زدم و گفتم خوبی از خودتونه …خانم.
واین صحبت اون خانم در بین تمام کسانیکه متفاوت با تو بودن یعنی برگ برنده ،یعنی پیروزی حق بر باطل،یعنی انتخاب گزینه درست✅
یعنی خوشحالی فرشته مهربان
یعنی خوشنودی خدای رحمان
یعنی وعده ی بهشت جاویدان انشالله تعالی
فرشته جان لبخندی زد و گفت: درووود ،دروووود مانکن با عرضه😅👏👏👏👏
ومن غرق در خوشحالی وسرور پرواز کنان در ملکوت …🕊😍
وفرشته مهربان در قلبم سوره الضحی را برایم با مفهوم قبض وبسط با همان کلام نافذ وشیرینش معنا وشخصی سازی کرد،،،،🙏🌹

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
وَالضُّحَى قسم به آفتاب فراگیر.
وَاللَّيْلِ إِذَا سَجَى وقسم به شب آرام وآرامش بخش
مَا وَدَّعَكَ رَبُّكَ وَمَا قَلَى
که پروردگارت ،نه ترا رها کرده و نه بر تو خشم گرفته است
وَلَلْآخِرَةُ خَيْرٌ لَكَ مِنَ الْأُولَى
بی شک آخرت برای تو از دنیا بهتر است
بزودی پروردگارت برتو نعمتی عطا کند…
🤲✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨

اشتراک گذاری مطالب در شبکه های اجتماعی