A heart whose luminous mechanism is activated, its behavior is a reflection of the luminous ideas it has heard from its guardian angel in its secret conversation.
«خرر – خرّ» یکی از هزار واژه مترادف «نور» است.
در فرهنگ لغات عربی مینویسند:
«خَرِيرُ الْمَاءِ»
«خرّ الماء الأرض»
«الخَرِيرُ: صوت الماء الجاري … آب راکد صدایی نداره! صدای آب جاری چه زیباست»
«الخَرْخَرَة: صداى ريزش آب يا آبشار»
صدای آرامبخش شرشر آبشار، صدای سجده زمین بر آسمان بلندمرتبه و نورانی است!
آبشار بی صدا وجود نداره! سجده بی صدا دروغی بیش نیست! شنیدن نور و عمل نکردن به آن، کار حسود دروغگوست!
قلبی که مکانیسم نورانیاش فعال شده، رفتارش ، بازتاب ایدههای نورانی است که در گفتگوی محرمانهاش از فرشته نگهبانش شنیده است.
صدای شرشر آب، صدای اعمال صالح نورانی!
آب جاری این صدا رو تولید میکنه!
قلبِ جاری! قلبِ روان! قلبی که مکانیسم نورانیاش فعال شده! قلبِ پویا!
این قلب، علامت داره! رفتارش داد میزنه! مثل صدای آرامبخش این آب جاری در کوهستان!
مثل صدای آرامبخش آبشار نیاگارا!
Relax with the sound of Niagara Falls.
صدای سجده آبشار نیاگارا
[سورة مريم (19): الآيات 56 الى 60] : « خَرُّوا سُجَّداً »
وَ اذْكُرْ فِي الْكِتابِ إِدْرِيسَ إِنَّهُ كانَ صِدِّيقاً نَبِيًّا (56)
و در اين كتاب از ادريس ياد كن كه او راستگويى پيامبر بود.
وَ رَفَعْناهُ مَكاناً عَلِيًّا (57)
و [ما] او را به مقامى بلند ارتقا داديم.
أُولئِكَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ مِنْ ذُرِّيَّةِ آدَمَ وَ مِمَّنْ حَمَلْنا مَعَ نُوحٍ وَ مِنْ ذُرِّيَّةِ إِبْراهِيمَ وَ إِسْرائِيلَ وَ مِمَّنْ هَدَيْنا وَ اجْتَبَيْنا إِذا تُتْلى عَلَيْهِمْ آياتُ الرَّحْمنِ خَرُّوا سُجَّداً وَ بُكِيًّا (58)
آنان كسانى از پيامبران بودند كه خداوند بر ايشان نعمت ارزانى داشت: از فرزندان آدم بودند و از كسانى كه همراه نوح [بر كشتى] سوار كرديم؛ و از فرزندان ابراهيم و اسرائيل و از كسانى كه [آنان را] هدايت نموديم و برگزيديم؛ [و] هرگاه آيات [خداى] رحمان بر ايشان خوانده مىشد، سجدهكنان و گريان به خاك مىافتادند.
فَخَلَفَ مِنْ بَعْدِهِمْ خَلْفٌ أَضاعُوا الصَّلاةَ وَ اتَّبَعُوا الشَّهَواتِ فَسَوْفَ يَلْقَوْنَ غَيًّا (59)
آنگاه، پس از آنان جانشينانى به جاى ماندند كه نماز را تباه ساخته و از هوسها پيروى كردند، و به زودى [سزاى] گمراهىِ [خود] را خواهند ديد.
إِلاَّ مَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً فَأُولئِكَ يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ وَ لا يُظْلَمُونَ شَيْئاً (60)
مگر آنان كه توبه كرده و ايمان آورده و كار شايسته انجام دادند، كه آنان به بهشت درمىآيند و ستمى بر ايشان نخواهد رفت.
«اللَّهُمَّ اجْعَلْنِي مِمَّنْ هَدَيْتَ وَ اجْتَبَيْتَ الَّذِينَ إِذا تُتْلى عَلَيْهِمْ آياتُ الرَّحْمنِ خَرُّوا سُجَّداً وَ بُكِيًّا»
[سورة يوسف (12): الآيات 99 الى 102] : « وَ خَرُّوا لَهُ سُجَّداً »
فَلَمَّا دَخَلُوا عَلى يُوسُفَ آوى إِلَيْهِ أَبَوَيْهِ وَ قالَ ادْخُلُوا مِصْرَ إِنْ شاءَ اللَّهُ آمِنِينَ (99)
پس چون بر يوسف وارد شدند، پدر و مادر خود را در كنار خويش گرفت و گفت: «ان شاء اللّه، با [امن و] امان داخل مصر شويد.»
وَ رَفَعَ أَبَوَيْهِ عَلَى الْعَرْشِ وَ خَرُّوا لَهُ سُجَّداً وَ قالَ يا أَبَتِ هذا تَأْوِيلُ رُءْيايَ مِنْ قَبْلُ قَدْ جَعَلَها رَبِّي حَقًّا وَ قَدْ أَحْسَنَ بِي إِذْ أَخْرَجَنِي مِنَ السِّجْنِ وَ جاءَ بِكُمْ مِنَ الْبَدْوِ مِنْ بَعْدِ أَنْ نَزَغَ الشَّيْطانُ بَيْنِي وَ بَيْنَ إِخْوَتِي إِنَّ رَبِّي لَطِيفٌ لِما يَشاءُ إِنَّهُ هُوَ الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ (100)
و پدر و مادرش را به تخت برنشانيد، و [همه آنان] پيش او به سجده درافتادند، و [يوسف] گفت: «اى پدر، اين است تعبير خواب پيشين من، به يقين، پروردگارم آن را راست گردانيد و به من احسان كرد آنگاه كه مرا از زندان خارج ساخت و شما را از بيابان [كنعان به مصر] باز آورد -پس از آنكه شيطان ميان من و برادرانم را به هم زد- بىگمان، پروردگار من نسبت به آنچه بخواهد صاحب لطف است، زيرا كه او داناى حكيم است.»
رَبِّ قَدْ آتَيْتَنِي مِنَ الْمُلْكِ وَ عَلَّمْتَنِي مِنْ تَأْوِيلِ الْأَحادِيثِ فاطِرَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ أَنْتَ وَلِيِّي فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ تَوَفَّنِي مُسْلِماً وَ أَلْحِقْنِي بِالصَّالِحِينَ (101)
«پروردگارا، تو به من دولت دادى و از تعبير خوابها به من آموختى. اى پديدآورنده آسمانها و زمين، تنها تو در دنيا و آخرت مولاى منى؛ مرا مسلمان بميران و مرا به شايستگان ملحق فرما.»
ذلِكَ مِنْ أَنْباءِ الْغَيْبِ نُوحِيهِ إِلَيْكَ وَ ما كُنْتَ لَدَيْهِمْ إِذْ أَجْمَعُوا أَمْرَهُمْ وَ هُمْ يَمْكُرُونَ (102)
اين [ماجرا] از خبرهاى غيب است كه به تو وحى مىكنيم، و تو هنگامى كه آنان همداستان شدند و نيرنگ مىكردند نزدشان نبودى.
«وَ خَرُّوا لَهُ سُجَّداً» + «فَلِذَلِكَ فَاسْجُدُوا لآِدَمَ»
«سجد» یکی از هزار واژه مترادف «نور».
[سورة الطلاق (65): الآيات 6 الى 10]: «لِيُنْفِقْ ذُو سَعَةٍ مِنْ سَعَتِهِ»
«انفاق نورانی» + «نور، سخاوتمندت میکنه!»
لِيُنْفِقْ ذُو سَعَةٍ مِنْ سَعَتِهِ وَ مَنْ قُدِرَ عَلَيْهِ رِزْقُهُ فَلْيُنْفِقْ مِمَّا آتاهُ اللَّهُ لا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلاَّ ما آتاها سَيَجْعَلُ اللَّهُ بَعْدَ عُسْرٍ يُسْراً (7)
بر توانگر است كه از دارايى خود هزينه كند، و هر كه روزى او تنگ باشد بايد از آنچه خدا به او داده خرج كند. خدا هيچ كس را جز [به قدر] آنچه به او داده است تكليف نمىكند. خدا به زودى پس از دشوارى آسانى فراهم مىكند.
[سورة الشورى (42): الآيات 36 الى 40] : «وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُونَ»
فَما أُوتِيتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَمَتاعُ الْحَياةِ الدُّنْيا وَ ما عِنْدَ اللَّهِ خَيْرٌ وَ أَبْقى لِلَّذِينَ آمَنُوا وَ عَلى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ (36)
و آنچه به شما داده شده، برخوردارى [و كالاى] زندگى دنياست، و آنچه پيش خداست براى كسانى كه گرويدهاند و به پروردگارشان اعتماد دارند بهتر و پايدارتر است.
وَ الَّذِينَ يَجْتَنِبُونَ كَبائِرَ الْإِثْمِ وَ الْفَواحِشَ وَ إِذا ما غَضِبُوا هُمْ يَغْفِرُونَ (37)
و كسانى كه از گناهان بزرگ و زشتكاريها خود را به دور مىدارند و چون به خشم درمىآيند درمىگذرند.
وَ الَّذِينَ اسْتَجابُوا لِرَبِّهِمْ وَ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ أَمْرُهُمْ شُورى بَيْنَهُمْ وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُونَ (38)
و كسانى كه [نداى] پروردگارشان را پاسخ [مثبت] داده و نماز برپا كردهاند و كارشان در ميانشان مشورت است و از آنچه روزيشان دادهايم انفاق مىكنند.
وَ الَّذِينَ إِذا أَصابَهُمُ الْبَغْيُ هُمْ يَنْتَصِرُونَ (39)
و كسانى كه چون ستم بر ايشان رسد، يارى مىجويند.
وَ جَزاءُ سَيِّئَةٍ سَيِّئَةٌ مِثْلُها فَمَنْ عَفا وَ أَصْلَحَ فَأَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ إِنَّهُ لا يُحِبُّ الظَّالِمِينَ (40)
و جزاى بدى، مانند آن، بدى است. پس هر كه درگذرد و نيكوكارى كند، پاداش او بر [عهده] خداست. به راستى او ستمگران را دوست نمىدارد.
[سورة السجده (32): الآيات 16الى20]:«وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُونَ»
تَتَجافى جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضاجِعِ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ خَوْفاً وَ طَمَعاً وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُونَ(16)
پهلوهايشان از خوابگاهها جدا مىگردد [و] پروردگارشان را از روى بيم و طمع مىخوانند، و از آنچه روزيشان دادهايم انفاق مىكنند.
فَلا تَعْلَمُ نَفْسٌ ما أُخْفِيَ لَهُمْ مِنْ قُرَّةِ أَعْيُنٍ جَزاءً بِما كانُوا يَعْمَلُونَ(17)
هيچ كس نمىداند چه چيز از آنچه روشنىبخش ديدگان است به [پاداش] آنچه انجام مىدادند براى آنان پنهان شده است.
أَ فَمَنْ كانَ مُؤْمِناً كَمَنْ كانَ فاسِقاً لا يَسْتَوُونَ(18)
آيا كسى كه مؤمن است، چون كسى است كه نافرمان است؟يكسان نيستند.
أَمَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ فَلَهُمْ جَنَّاتُ الْمَأْوى نُزُلاً بِما كانُوا يَعْمَلُونَ(19)
اما كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كردهاند، به [پاداشِ] آنچه انجام مىدادند در باغهايى كه در آن جايگزين مىشوند، پذيرايى مىگردند.
وَ أَمَّا الَّذِينَ فَسَقُوا فَمَأْواهُمُ النَّارُ كُلَّما أَرادُوا أَنْ يَخْرُجُوا مِنْها أُعِيدُوا فِيها وَ قِيلَ لَهُمْ ذُوقُوا عَذابَ النَّارِ الَّذِي كُنْتُمْ بِهِ تُكَذِّبُونَ(20)
و اما كسانى كه نافرمانى كردهاند، پس جايگاهشان آتش است. هر بار كه بخواهند از آن بيرون بيايند، در آن بازگردانيده مىشوند و به آنان گفته مىشود:«عذابِ آن آتشى را كه دروغش مىپنداشتيد بچشيد.»
[سورة القصص (28): الآيات 51 الى 55] : « وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُونَ »
وَ لَقَدْ وَصَّلْنا لَهُمُ الْقَوْلَ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ (51)
و به راستى، اين گفتار را براى آنان پىدرپى و به هم پيوسته نازل ساختيم، اميد كه آنان پند پذيرند.
الَّذِينَ آتَيْناهُمُ الْكِتابَ مِنْ قَبْلِهِ هُمْ بِهِ يُؤْمِنُونَ (52)
كسانى كه قبل از آن، كتاب [آسمانى] به ايشان دادهايم، آنان به [قرآن] مىگروند.
وَ إِذا يُتْلى عَلَيْهِمْ قالُوا آمَنَّا بِهِ إِنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّنا إِنَّا كُنَّا مِنْ قَبْلِهِ مُسْلِمِينَ (53)
و چون بر ايشان فرو خوانده مىشود، مىگويند: «بدان ايمان آورديم كه آن درست است [و] از طرف پروردگار ماست؛ ما پيش از آن [هم] از تسليمشوندگان بوديم.»
أُولئِكَ يُؤْتَوْنَ أَجْرَهُمْ مَرَّتَيْنِ بِما صَبَرُوا وَ يَدْرَؤُنَ بِالْحَسَنَةِ السَّيِّئَةَ وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُونَ (54)
آنانند كه به [پاس] آنكه صبر كردند و [براى آنكه] بدى را با نيكى دفع مىنمايند و از آنچه روزىشان دادهايم انفاق مىكنند، دو بار پاداش خواهند يافت.
وَ إِذا سَمِعُوا اللَّغْوَ أَعْرَضُوا عَنْهُ وَ قالُوا لَنا أَعْمالُنا وَ لَكُمْ أَعْمالُكُمْ سَلامٌ عَلَيْكُمْ لا نَبْتَغِي الْجاهِلِينَ (55)
و چون لغوى بشنوند از آن روى برمىتابند و مىگويند: «كردارهاى ما از آنِ ما و كردارهاى شما از آنِ شماست. سلام بر شما، جوياى [مصاحبت] نادانان نيستيم.»