Warning!!! You are only allowed to choose one invitation!
Who is the inviter? What is your choice?
We choose a path that is consistent with our logic. But are we skilled in rationalizing the path we have chosen? Do you have the skills to choose between these two invitations: the invitation of the guardian angel or the invitation of the devil? They invite us to choose one of two logics. Both the guardian angel calls us and the devil calls us, and it is we who must have the necessary skills to understand the light of the guardian angel and the darkness of the devil in order to make the right choice and function. What is the way to achieve this important life skill in order to create calm? What is the correct logic and who teaches it?
outer world examples- inner world feeling
… And verses from the Holy Quran
#emotionallanguage #jealousy #AngelDevil #InnerVoice #foundation #trust #deception #arrogance #inattention #distraction #decoration #invitation #choice
هشدار !!! شما فقط مجاز به انتخاب یک دعوتنامه هستید!
+ «فدی» + «بهل»: فقط یک شوهر!!!
دعوت کننده کیست؟ انتخاب شما چیست؟
ما مسیری را انتخاب می کنیم که با منطق ما سازگار باشد، اما آیا ما در منطقیسازی راهی که انتخاب کرده ایم مهارت داریم؟
آیا مهارت انتخاب بین این دو دعوت را دارید: دعوت فرشته نگهبان یا دعوت شیطان؟
آنها ما را به انتخاب یکی از دو منطق دعوت می کنند.
هم فرشته نگهبان ما را صدا می کند و هم شیطان ما را صدا می کند و این ما هستیم که باید مهارت های لازم را برای درک نور فرشته نگهبان و تاریکی شیطان داشته باشیم تا بتوانیم انتخاب و عملکرد صحیحی داشته باشیم.
راه دستیابی به این مهارت مهم زندگی برای ایجاد آرامش چیست؟ منطق صحیح چیست و چه کسی آن را آموزش می دهد؟
مثالهای دنیای خارج – احساس دنیای درونی
… و آیاتی از قرآن کریم
# زبان_عاطفی # حسادت # فرشته_شیطان # صدای_داخلی # بنیاد # اعتماد # فریب # استکبار # عدم توجه # پراکندگی # تزئین # دعوت # انتخاب
إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ أَحَدٍ إِلَّا وَ مَعَهُ مَلَكٌ وَ شَيْطَانٌ
امام صادق علیه السلام:
عَنْ أَبِي عَبْدِ الرَّحْمَنِ قَالَ:
قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع
أبى عبد الرحمن گفت:
به امام صادق عليه السّلام عرض کردم
رُبَّمَا حَزِنْتُ فَلَا أَعْرِفُ فِي أَهْلٍ وَ لَا مَالٍ وَ لَا وَلَدٍ
وَ رُبَّمَا فَرِحْتُ فَلَا أَعْرِفُ فِي أَهْلٍ وَ لَا مَالٍ وَ لَا وَلَدٍ
بسا بىدليل غمگين شوم و بسا بىدليل شاد شوم،
یعنی علتش در خاندان و مال و فرزند نیست.
فَقَالَ
إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ أَحَدٍ إِلَّا وَ مَعَهُ مَلَكٌ وَ شَيْطَانٌ
فرمود:
كسى نباشد جز اینکه با او فرشته يا شيطانيست،
فَإِذَا كَانَ فَرَحُهُ كَانَ دُنُوُّ الْمَلَكِ مِنْهُ
وَ إِذَا كَانَ حُزْنُهُ كَانَ دُنُوُّ الشَّيْطَانِ مِنْهُ
و شادى او نزديك شدن فرشته است با او،
و غمش نزديك شدن شيطان است به او
وَ ذَلِكَ قَوْلُ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى
و اين است قول خدا:
«الشَّيْطانُ يَعِدُكُمُ الْفَقْرَ وَ يَأْمُرُكُمْ بِالْفَحْشاءِ
وَ اللَّهُ يَعِدُكُمْ مَغْفِرَةً مِنْهُ وَ فَضْلًا وَ اللَّهُ واسِعٌ عَلِيم»
شيطان به شما نويد فقر دهد و شما را به زشتی وادارد،
ولى خداوند از جانب خود به شما وعده آمرزش و بخشش مىدهد،
و خداوند گشايشگر داناست.
حِينَ أَقِفُ بَيْنَ دَعْوَتِكَ وَ دَعْوَةِ اَلشَّيْطَانِ!
وقتی که بین تمنّا و تقدیر قرار میگیری،
انگاری بین دو دعوت گیر میافتی:
دعوت فرشتۀ نگهبان و دعوت شیطان!
امام سجاد علیه السلام:
اَللَّهُمَّ
پروردگارا،
يَا مَنْ بِرَحْمَتِهِ يَسْتَغيثُ اَلْمُذْنِبُونَ
اى آنكه گناهكاران به سبب رحمتش، فريادرس مىطلبند.
وَ يَا مَنْ إِلَى ذِكْرِ إِحْسَانِهِ يَفْزَعُ اَلْمُضْطَرُّونَ
و اى آنكه بيچارگان به ياد احسان او فرياد و زارى مىكنند.
وَ يَا مَنْ لِخِيفَتِهِ يَنْتَحِبُ اَلْخَاطِئُونَ
و اى آنكه خطاكاران از ترس او با آه و ناله مىگريند.
يَا أُنْسَ كُلِّ مُسْتَوْحِشٍ غَرِيبٍ،
اى آرام دلهاى متوحش سرگردان،
وَ يَا فَرَجَ كُلِّ مَكْرُوبٍ كَئِيبٍ،
اى گشايش دلهاى اندوهگين و شكسته،
وَ يَا غَوْثَ كُلِّ مَخْذُولٍ فَرِيدٍ،
و اى فريادرس انسانهاى خوار و تنها مانده،
وَ يَا عَضُدَ كُلِّ مُحْتَاجٍ طَرِيدٍ
اى ياور هر نيازمند رانده شده.
أَنْتَ اَلَّذِي وَسِعْتَ كُلَّ شَيْءٍ رَحْمَةً وَ عِلْماً
تويى كه به گسترۀ علم و رحمتت بر همۀ موجودات احاطه دارى.
وَ أَنْتَ اَلَّذِي جَعَلْتَ لِكُلِّ مَخْلُوقٍ فِي نِعَمِكَ سَهْماً
و تويى كه براى هر آفريدهاى، بهرهاى در نعمتهايت قرار دادهاى.
«همه از نعمت نور الولایة بهره مند میشوند!»
وَ أَنْتَ اَلَّذِي عَفْوُهُ أَعْلَى مِنْ عِقَابِهِ
تويى كه بخشش و عفوت از كيفرت برتر است.
وَ أَنْتَ اَلَّذِي تَسْعَى رَحْمَتُهُ أَمَامَ غَضَبِهِ.
تويى كه رحمتت بر غضبت پيشى مىگيرد.
وَ أَنْتَ اَلَّذِي عَطَاؤُهُ أَكْثَرُ مِنْ مَنْعِهِ.
و تويى كه بخشش و فضلت از منعت بيشتر است.
وَ أَنْتَ اَلَّذِي اِتَّسَعَ اَلْخَلاَئِقُ كُلُّهُمْ فِي وُسْعِهِ.
تويى كه همۀ آفريدگان را از رحمت واسعۀ خود، وسعت عطا كردهاى
(و به همه مخلوقات، بهرۀ كامل بخشيدهاى).
وَ أَنْتَ اَلَّذِي لاَ يَرْغَبُ فِي جَزَاءِ مَنْ أَعْطَاهُ.
تويى كه از عطا و بخشش خود به خلق، پاداش نمىخواهى.
وَ أَنْتَ اَلَّذِي لاَ يُفْرِطُ فِي عِقَابِ مَنْ عَصَاهُ.
و تويى كه در كيفر گناهكاران افراط (زيادهروى) نمىكنى.
وَ أَنَا، يَا إِلَهِي، عَبْدُكَ اَلَّذِي أَمَرْتَهُ بِالدُّعَاءِ
و من اى خدا، بنده توام كه او را به دعا امر فرمودى
فَقَالَ: لَبَّيْكَ وَ سَعْدَيْكَ، هَا أَنَا ذَا، يَا رَبِّ، مَطْرُوحٌ بَيْنَ يَدَيْكَ.
و او لبيك و سعديك گويان اظهار كرد كه اينك منم،
اى پروردگار بندهاى كه در پيشگاهت به خاك ذلّت و عبوديت افتاده.
أَنَا اَلَّذِي أَوْقَرَتِ اَلْخَطَايَا ظَهْرَهُ،
منم آنكه خطاها بر پشتش بس سنگينى كرده است
وَ أَنَا اَلَّذِي أَفْنَتِ اَلذُّنُوبُ عُمُرَهُ،
و منم آنكه عمرش در گناه فانى شده است.
وَ أَنَا اَلَّذِي بِجَهْلِهِ عَصَاكَ،
و منم آنكه با نادانى تو را نافرمانى كرده
وَ لَمْ تَكُنْ أَهْلاً مِنْهُ لِذَاكَ.
در حالى كه تو شايستۀ نافرمانى او نبودى.
هَلْ أَنْتَ، يَا إِلَهِي، رَاحِمٌ مَنْ دَعَاكَ فَأُبْلِغَ فِي اَلدُّعَاءِ
اكنون، اى خداى من، آيا در بارۀ كسى كه به درگاهت دعا مىكند ترحم خواهى كرد تا بر دعا بيفزايم؟
أَمْ أَنْتَ غَافِرٌ لِمَنْ بَكَاكَ فَأُسْرِعَ فِي اَلْبُكَاءِ
و آيا آن را كه به درگاهت گريه كند مىآمرزى تا بيشتر گريه كنم؟
أَمْ أَنْتَ مُتَجَاوِزٌ عَمَّنْ عَفَّرَ لَكَ وَجْهَهُ تَذَلُّلاً
آيا هر كه را كه با خوارى در پيشگاه با عزّتت، روى خود به خاك ذلّت بمالد مىبخشى؟
أَمْ أَنْتَ مُغْنٍ مَنْ شَكَا إِلَيْكَ، فَقْرَهُ تَوَكُّلاً
و آن كس را كه از فقر و پريشانى خود به حضرتت شكايت مىكند و توكل و اعتمادش به تو است بىنياز خواهى كرد؟
إِلَهِي لاَ تُخَيِّبْ مَنْ لاَ يَجِدُ مُعْطِياً غَيْرَكَ،
خدايا كسى را كه جز تو بخشندهاى نمىيابد نوميد مكن،
وَ لاَ تَخْذُلْ مَنْ لاَ يَسْتَغْنِي عَنْكَ بِأَحَدٍ دُونَكَ.
و كسى را كه از احدى جز تو بىنيازى نمىطلبد، نوميد و خوار مگردان.
إِلَهِي فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ،
خدايا پس بر محمد و آل او درود فرست،
وَ لاَ تُعْرِضْ عَنِّي وَ قَدْ أَقْبَلْتُ عَلَيْكَ،
و از من كه به سوى تو رو آوردهام روى مگردان،
وَ لاَ تَحْرِمْنِي وَ قَدْ رَغِبْتُ إِلَيْكَ،
و مرا كه مشتاق و متضرع به درگاه توام از عنايتت محروم مفرما
وَ لاَ تَجْبَهْنِي بِالرَّدِّ وَ قَدِ اِنْتَصَبْتُ بَيْنَ يَدَيْكَ.
و اكنون كه در پيشگاهت ايستادهام دست ردّ بر پيشانيم مزن.
أَنْتَ اَلَّذِي وَصَفْتَ نَفْسَكَ بِالرَّحْمَةِ،
تو آنى كه ذات پاك خود را به رحمت، وصف فرمودهاى،
فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ اِرْحَمْنِي،
بر محمد و آل او درود فرست، و به من رحم كن،
وَ أَنْتَ اَلَّذِي سَمَّيْتَ نَفْسَكَ بِالْعَفْوِ فَاعْفُ عَنِّي
تو آنى كه خود را بخشنده ناميدى، پس مرا ببخش.
قَدْ تَرَى يَا إِلَهِي، فَيْضَ دَمْعِي مِنْ خِيفَتِكَ،
اى خداى من، مىبينى كه اشك چشمم از ترس تو روان شده است
وَ وَجِيبَ قَلْبِي مِنْ خَشْيَتِكَ،
و دلم از بيم عظمتت نگران گرديده
وَ اِنْتِقَاضَ جَوَارِحِي مِنْ هَيْبَتِكَ
و اندامم از بزرگى و عظمتت لرزان شده است.
كُلُّ ذَلِكَ حَيَاءٌ مِنْكَ لِسُوءِ عَمَلِي،
همه اينها از شرمندگى از تو است به خاطر رفتار ناپسندم،
وَ لِذَاكَ خَمَدَ صَوْتِي عَنِ اَلْجَأْرِ إِلَيْكَ،
و از همين رو است كه صدايم از زارى و تضرع به درگاهت گرفته
وَ كَلَّ لِسَانِي عَنْ مُنَاجَاتِكَ.
و زبانم از راز و نياز با تو كند شده است.
يَا إِلَهِي فَلَكَ اَلْحَمْدُ
اى خداى من، شكر و سپاس براى تو است
فَكَمْ مِنْ عَائِبَةٍ سَتَرْتَهَا عَلَيَّ فَلَمْ تَفْضَحْنِي،
كه چه بسيار عيبم را پوشاندى و رسوايم نكردى،
وَ كَمْ مِنْ ذَنْبٍ غَطَّيْتَهُ عَلَيَّ فَلَمْ تَشْهَرْنِي،
و چه فراوان گناهم را پنهان كردى و مشهورم نساختى
وَ كَمْ مِنْ شَائِبَةٍ أَلْمَمْتُ بِهَا فَلَمْ تَهْتِكْ عَنِّي سِتْرَهَا،
و چه بسيار زشتيها كه انجام دادم و پردۀ مرا ندريدى
وَ لَمْ تُقَلِّدْنِي مَكْرُوهَ شَنَارِهَا،
و طوق زشتى آن را بر گردنم نيفكندى،
وَ لَمْ تُبْدِ سَوْءَاتِهَا لِمَنْ يَلْتَمِسُ مَعَايِبِي مِنْ جِيرَتِي، وَ حَسَدَةِ نِعْمَتِكَ عِنْدِي
و بديهاى آن را بر همسايگانم كه در جستجوى عيبهايم هستند،
و نيز بر حسودانى كه از وجود نعمتهاى تو در نزد من رشگ مىبرند، آشكار نساختى.
ثُمَّ لَمْ يَنْهَنِي ذَلِكَ عَنْ أَنْ جَرَيْتُ إِلَى سُوءِ مَا عَهِدْتَ مِنِّي!
امّا، آن همه خوبيهاى تو من را از انجام كارهاى بدى كه تو از من مىدانى باز نداشت!
فَمَنْ أَجْهَلُ مِنِّي، يَا إِلَهِي، بِرُشْدِهِ
معبود من، چه كسى از من نادانتر به رشد و رستگارى خود است؟
وَ مَنْ أَغْفَلُ مِنِّي عَنْ حَظِّهِ
و چه كسى از من غافلتر از بهره و نيكبختى خود است؟
وَ مَنْ أَبْعَدُ مِنِّي مِنِ اِسْتِصْلاَحِ نَفْسِهِ
و چه كسى از من دورتر از اصلاح ذات خود است
حِينَ أُنْفِقُ مَا أَجْرَيْتَ عَلَيَّ مِنْ رِزْقِكَ فِيمَا نَهَيْتَنِي عَنْهُ مِنْ مَعْصِيَتِكَ
در حالى كه روزى تو را در راه معصيت تو كه مرا از آن نهى كردهاى صرف مىكنم؟
وَ مَنْ أَبْعَدُ غَوْراً فِي اَلْبَاطِلِ،
و چه كسى از جهت غوطهورى در باطل از من دورتر است؟
وَ أَشَدُّ إِقْدَاماً عَلَى اَلسُّوءِ مِنِّي
و چه كسى از جهت ارتكاب بديها از من سختتر است
حِينَ أَقِفُ بَيْنَ دَعْوَتِكَ وَ دَعْوَةِ اَلشَّيْطَانِ
كه وقتى بين دعوت تو و دعوت شيطان قرار مىگيرم
فَأَتَّبِعُ دَعْوَتَهُ عَلَى غَيْرِ عَمًى مِنِّي فِي مَعْرِفَةٍ بِهِ وَ لاَ نِسْيَانٍ مِنْ حِفْظِي لَهُ
دعوت شيطان را – نه از روى نابينايى در شناختم از او و نه از روى فراموشى او – مىپذيرم؟
وَ أَنَا حِينَئِذٍ مُوقِنٌ بِأَنَّ مُنْتَهَى دَعْوَتِكَ إِلَى اَلْجَنَّةِ، وَ مُنْتَهَى دَعْوَتِهِ إِلَي اَلنَّارِ.
و من هم اكنون باور دارم كه فرجام دعوت تو بهشت و پايان دعوت او آتش است.
سُبْحَانَكَ!
پاك و منزّهى!
مَا أَعْجَبَ مَا أَشْهَدُ بِهِ عَلَى نَفْسِي،
چه شگفتآور است چيزى كه بر خود گواهى مىدهم،
وَ أُعَدِّدُهُ مِنْ مَكْتُومِ أَمْرِي.
و از امور پنهانى خودم مىشمارم.
وَ أَعْجَبُ مِنْ ذَلِكَ أَنَاتُكَ عَنِّي،
و شگفتتر از آن، بردبارى تو دربارۀ من
وَ إِبْطَاؤُكَ عَنْ مُعَاجَلَتِي،
و درنگ تو از تعجيل در كيفر من است،
وَ لَيْسَ ذَلِكَ مِنْ كَرَمِي عَلَيْكَ،
و اين به خاطر گرامى بودن من نزد تو نيست،
بَلْ تَأَنِّياً مِنْكَ لِي، وَ تَفَضُّلاً مِنْكَ عَلَيَّ
بلكه به خاطر مدارا و احسان تو بر من است
لِأَنْ أَرْتَدِعَ عَنْ مَعْصِيَتِكَ اَلْمُسْخِطَةِ،
تا از معصيت خشمآور تو خوددارى كنم
وَ أُقْلِعَ عَنْ سَيِّئَاتِيَ اَلْمُخْلِقَةِ،
و از گناهان خوار كننده، دست بر دارم
وَ لِأَنَّ عَفْوَكَ عَنِّي أَحَبُّ إِلَيْكَ مِنْ عُقُوبَتِي
و نيز به خاطر آن است كه گذشتن تو از من به درگاهت از كيفر من محبوبتر است.
بَلْ أَنَا، يَا إِلَهِي، أَكْثَرُ ذُنُوباً، وَ أَقْبَحُ آثَاراً، وَ أَشْنَعُ أَفْعَالاً، وَ أَشَدُّ فِي اَلْبَاطِلِ تَهَوُّراً ،
بلكه من، اى پروردگار من، گناهانى بيشتر و آثارى زشتتر و در باطل، بىباكى شديدتر دارم
وَ أَضْعَفُ عِنْدَ طَاعَتِكَ تَيَقُّظاً،
و هنگام طاعت تو بيداريم كمتر است
وَ أَقَلُّ لِوَعِيدِكَ اِنْتِبَاهاً وَ اِرْتِقَاباً مِنْ أَنْ أُحْصِيَ لَكَ عُيُوبِي، أَوْ أَقْدِرَ عَلَى ذِكْرِ ذُنُوبِي.
و براى وعدههاى تو، آگاهى و مراقبتم كمتر از آن است كه عيبهاى خود را براى تو بشمارم يا بتوانم گناهانم را بياد آورم.
وَ إِنَّمَا أُوَبِّخُ بِهَذَا نَفْسِي طَمَعاً فِي رَأْفَتِكَ اَلَّتِي بِهَا صَلاَحُ أَمْرِ اَلْمُذْنِبِينَ، وَ رَجَاءً لِرَحْمَتِكَ اَلَّتِي بِهَا فَكَاكُ رِقَابِ اَلْخَاطِئِينَ.
و فقط به خاطر طمع در مهربانى تو كه اصلاح كار گناهكاران به آن است، خودم را با اين سخنان توبيخ مىكنم و نيز به خاطر اميد به رحمت تو كه نجات خطاكاران به آن است.
اَللَّهُمَّ
پروردگارا،
وَ هَذِهِ رَقَبَتِي قَدْ أَرَقَّتْهَا اَلذُّنُوبُ،
و اين گردن من است كه گناهان، آن را باريك كرده است،
فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ،
پس بر محمد و آل او درود فرست،
وَ أَعْتِقْهَا بِعَفْوِكَ،
و با منّت خود آن را سبك فرما.
وَ هَذَا ظَهْرِي قَدْ أَثْقَلَتْهُ اَلْخَطَايَا،
و اين پشت من است در زير بار خطاها خميده،
فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ،
پس بر محمد و خاندانش درود بفرست
وَ خَفِّفْ عَنْهُ بِمَنِّكَ
و به فضل خود بار خطاى من بكاه.
يَا إِلَهِي
اى خداى من،
لَوْ بَكَيْتُ إِلَيْكَ حَتَّى تَسْقُطَ أَشْفَارُ عَيْنَيَّ،
اگر به درگاهت بگريم تا پلكهاى چشمانم بيفتد
وَ اِنْتَحَبْتُ حَتَّى يَنْقَطِعَ صَوْتِي،
و با آواز بلند ناله كنم تا صدايم قطع شود
وَ قُمْتُ لَكَ حَتَّى تَتَنَشَّرَ قَدَمَايَ،
و در پيشگاه تو بايستم تا پاهايم ورم كند،
وَ رَكَعْتُ لَكَ حَتَّى يَنْخَلِعَ صُلْبِي،
و در برابرت ركوع كنم تا استخوان پشتم از جا در آيد
وَ سَجَدْتُ لَكَ حَتَّى تَتَفَقَّأَ حَدَقَتَايَ،
و براى تو سجده كنم تا كاسۀ چشمانم بگودى رود
وَ أَكَلْتُ تُرَابَ اَلْأَرْضِ طُولَ عُمُرِي،
و همۀ عمرم، خاك زمين بخورم
وَ شَرِبْتُ مَاءَ اَلرَّمَادِ آخِرَ دَهْرِي،
و تا پايان روزگارم آب خاكستر بنوشم
وَ ذَكَرْتُكَ فِي خِلاَلِ ذَلِكَ حَتَّى يَكِلَّ لِسَانِي،
و در خلال اينها به ذكر تو مشغول شوم تا زبانم كند شود
ثُمَّ لَمْ أَرْفَعْ طَرْفِي إِلَى آفَاقِ اَلسَّمَاءِ اِسْتِحْيَاءً مِنْكَ
آنگاه به خاطر شرمندگى، چشم به اطراف آسمان بلند نكنم،
مَا اِسْتَوْجَبْتُ بِذَلِكَ مَحْوَ سَيِّئَةٍ وَاحِدَةٍ مِنْ سَيِّئَاتِي.
با اين كارها هرگز مستوجب از بين رفتن گناهى از گناهانم نمىشوم.
وَ إِنْ كُنْتَ تَغْفِرُ لِي حِينَ أَسْتَوْجِبُ مَغْفِرَتَكَ،
و آنگاه كه سزاوار آمرزش تو شوم اگر مرا بيامرزى،
وَ تَعْفُو عَنِّي حِينَ أَسْتَحِقُّ عَفْوَكَ
و آنگاه كه شايستۀ بخشش تو شوم اگر مرا ببخشى،
فَإِنَّ ذَلِكَ غَيْرُ وَاجِبٍ لِي بِاسْتِحْقَاقٍ، وَ لاَ أَنَا أَهْلٌ لَهُ بِاسْتِيجَابٍ،
محققا آن بخشش تو از روى استحقاق و شايستگى من واجب نشده است.
إِذْ كَانَ جَزَائِي مِنْكَ فِي أَوَّلِ مَا عَصَيْتُكَ اَلنَّارَ،
زيرا، نخستين بار كه تو را معصيت كردم، جزاى من از جانب تو آتش بوده است.
فَإِنْ تُعَذِّبْنِي فَأَنْتَ غَيْرُ ظَالِمٍ لِي.
از اين رو، اگر مرا كيفر نمايى به من ستم نكردهاى.
إِلَهِي فَإِذْ قَدْ تَغَمَّدْتَنِي بِسِتْرِكَ فَلَمْ تَفْضَحْنِي،
اى خداى من، و چون مرا با پردۀ خود پوشاندى و رسوايم نكردى،
وَ تَأَنَّيْتَنِي بِكَرَمِكَ فَلَمْ تُعَاجِلْنِي،
و با بخشش خود با من مدارا كردى و در كيفرم شتاب ننمودى
وَ حَلُمْتَ عَنِّي بِتَفَضُّلِكَ فَلَمْ تُغَيِّرْ نِعْمَتَكَ عَلَيَّ،
و با فضل و احسان خود نسبت به من بردبارى كردى و نعمتت را بر من تغيير ندادى
وَ لَمْ تُكَدِّرْ مَعْرُوفَكَ عِنْدِي،
و نيكىات را نزد من تيره نساختى،
فَارْحَمْ طُولَ تَضَرُّعِي وَ شِدَّةَ مَسْكَنَتِي، وَ سُوءَ مَوْقِفِي.
پس، بر تضرع و زارى طولانى من و شدت فقر و تنگدستى من و بدى جايگاهم رحم كن.
اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ،
پروردگارا بر محمد و آل او درود فرست،
وَ قِنِي مِنَ اَلْمَعَاصِي،
و مرا از گناهان نگهدار،
وَ اِسْتَعْمِلْنِي بِالطَّاعَةِ،
و در طاعت خود بكارم گير،
وَ اُرْزُقْنِي حُسْنَ اَلْإِنَابَةِ،
و نيكى بازگشت از گناه را روزىام فرما
وَ طَهِّرْنِي بِالتَّوْبَةِ،
و به وسيلۀ توبه پاكم كن،
وَ أَيِّدْنِي بِالْعِصْمَةِ،
و با عصمت (ملكۀ خود دارى از گناه) ياريم ده،
وَ اِسْتَصْلِحْنِي بِالْعَافِيَةِ،
و با عافيت و تندرستى كارم را اصلاح نما،
وَ أَذِقْنِي حَلاَوَةَ اَلْمَغْفِرَةِ،
و شيرينى آمرزش را به من بچشان،
وَ اِجْعَلْنِي طَلِيقَ عَفْوِكَ، وَ عَتِيقَ رَحْمَتِكَ،
و مرا رها شدۀ بخشش و آزاد شدۀ رحمتت قرار بده،
وَ اُكْتُبْ لِي أَمَاناً مِنْ سُخْطِكَ،
و برايم ايمنى از خشم و غضبت را بنويس و محتوم كن،
وَ بَشِّرْنِي بِذَلِكَ فِي اَلْعَاجِلِ دُونَ اَلْآجِلِ،
و با آن در دنيا پيش از آخرت به من مژده ده
بُشْرَى أَعْرِفُهَا، وَ عَرِّفْنِي فِيهِ عَلاَمَةً أَتَبَيَّنُهَا.
مژدهاى كه آن را بشناسم و در آن علامتى نشانم ده كه آن را هويدا يابم.
إِنَّ ذَلِكَ لاَ يَضِيقُ عَلَيْكَ فِي وُسْعِكَ،
به درستى كه اجابت خواستههاى من در برابر رحمت گستردۀ تو دشوار نيست.
وَ لاَ يَتَكَأَّدُكَ فِي قُدْرَتِكَ، وَ لاَ يَتَصَعَّدُكَ فِي أَنَاتِكَ،
و تو را در قدرت بىپايانت و بردبارى فراوانت به زحمت نمىافكند،
وَ لاَ يَئُودُكَ فِي جَزِيلِ هِبَاتِكَ اَلَّتِي دَلَّتْ عَلَيْهَا آيَاتُكَ،
و در بخششهاى فراوانت كه آيات تو بر آن دلالت دارد گران نمىافتد.
إِنَّكَ تَفْعَلُ مَا تَشَاءُ، وَ تَحْكُمُ مَا تُرِيدُ،
زيرا، تو آنچه مىخواهى انجام مىدهى و به آنچه اراده كنى حكم مىكنى.
إِنَّكَ عَلىٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ.
چونكه بر هر چيز توانايى.
[سورة فصلت (41): الآيات 31 الى 35] :
« وَ مَنْ أَحْسَنُ قَوْلاً مِمَّنْ دَعا إِلَى اللَّهِ وَ عَمِلَ صالِحاً »
نَحْنُ أَوْلِياؤُكُمْ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ فِي الْآخِرَةِ وَ لَكُمْ فِيها ما تَشْتَهِي أَنْفُسُكُمْ وَ لَكُمْ فِيها ما تَدَّعُونَ (31)
در زندگى دنيا و در آخرت دوستانتان ماييم، و هر چه دلهايتان بخواهد در [بهشت] براى شماست، و هر چه خواستار باشيد در آنجا خواهيد داشت؛
نُزُلاً مِنْ غَفُورٍ رَحِيمٍ (32)
روزىِ آمادهاى از سوى آمرزنده مهربان است.»
وَ مَنْ أَحْسَنُ قَوْلاً مِمَّنْ دَعا إِلَى اللَّهِ وَ عَمِلَ صالِحاً وَ قالَ إِنَّنِي مِنَ الْمُسْلِمِينَ (33)
و كيست خوشگفتارتر از آن كس كه به سوى خدا دعوت نمايد و كار نيك كند و گويد: «من [در برابر خدا] از تسليمشدگانم»؟
وَ لا تَسْتَوِي الْحَسَنَةُ وَ لا السَّيِّئَةُ ادْفَعْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذِي بَيْنَكَ وَ بَيْنَهُ عَداوَةٌ كَأَنَّهُ وَلِيٌّ حَمِيمٌ (34)
و نيكى با بدى يكسان نيست. [بدى را] به آنچه خود بهتر است دفع كن؛ آنگاه كسى كه ميان تو و ميان او دشمنى است، گويى دوستى يكدل مىگردد.
وَ ما يُلَقَّاها إِلاَّ الَّذِينَ صَبَرُوا وَ ما يُلَقَّاها إِلاَّ ذُو حَظٍّ عَظِيمٍ (35)
و اين [خصلت] را جز كسانى كه شكيبا بودهاند نمىيابند، و آن را جز صاحب بهرهاى بزرگ، نخواهد يافت.
[سورة التحريم (66): الآيات 6 الى 12] :
« قُوا أَنْفُسَكُمْ وَ أَهْلِيكُمْ ناراً وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجارَةُ »
يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَكُمْ وَ أَهْلِيكُمْ ناراً وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجارَةُ عَلَيْها مَلائِكَةٌ غِلاظٌ شِدادٌ لا يَعْصُونَ اللَّهَ ما أَمَرَهُمْ وَ يَفْعَلُونَ ما يُؤْمَرُونَ (6)
اى كسانى كه ايمان آوردهايد، خودتان و كسانتان را از آتشى كه سوخت آن، مردم و سنگهاست حفظ كنيد: بر آن [آتش] فرشتگانى خشن [و] سختگير [گمارده شده] اند. از آنچه خدا به آنان دستور داده سرپيچى نمىكنند و آنچه را كه مأمورند انجام مىدهند.
يا أَيُّهَا الَّذِينَ كَفَرُوا لا تَعْتَذِرُوا الْيَوْمَ إِنَّما تُجْزَوْنَ ما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ (7)
اى كسانى كه كافر شدهايد، امروز عذر نياوريد، در واقع به آنچه مىكرديد كيفر مىيابيد.
يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا تُوبُوا إِلَى اللَّهِ تَوْبَةً نَصُوحاً عَسى رَبُّكُمْ أَنْ يُكَفِّرَ عَنْكُمْ سَيِّئاتِكُمْ وَ يُدْخِلَكُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ يَوْمَ لا يُخْزِي اللَّهُ النَّبِيَّ وَ الَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ نُورُهُمْ يَسْعى بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَ بِأَيْمانِهِمْ يَقُولُونَ رَبَّنا أَتْمِمْ لَنا نُورَنا وَ اغْفِرْ لَنا إِنَّكَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ (8)
اى كسانى كه ايمان آوردهايد، به درگاه خدا توبهاى راستين كنيد، اميد است كه پروردگارتان بديهايتان را از شما بزدايد و شما را به باغهايى كه از زير [درختان] آن جويبارها روان است درآورد. در آن روز خدا پيامبر [خود] و كسانى را كه با او ايمان آورده بودند خوار نمىگرداند: نورشان از پيشاپيش آنان، و سمت راستشان، روان است. مىگويند: «پروردگارا، نور ما را براى ما كامل گردان و بر ما ببخشاى، كه تو بر هر چيز توانايى.»
يا أَيُّهَا النَّبِيُّ جاهِدِ الْكُفَّارَ وَ الْمُنافِقِينَ وَ اغْلُظْ عَلَيْهِمْ وَ مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمَصِيرُ (9)
اى پيامبر، با كافران و منافقان جهاد كن و بر آنان سخت گير [كه] جاى ايشان در جهنّم خواهد بود و چه بد سرانجامى است.
ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً لِلَّذِينَ كَفَرُوا امْرَأَتَ نُوحٍ وَ امْرَأَتَ لُوطٍ كانَتا تَحْتَ عَبْدَيْنِ مِنْ عِبادِنا صالِحَيْنِ فَخانَتاهُما فَلَمْ يُغْنِيا عَنْهُما مِنَ اللَّهِ شَيْئاً وَ قِيلَ ادْخُلا النَّارَ مَعَ الدَّاخِلِينَ (10)
خدا براى كسانى كه كفر ورزيدهاند، زن نوح و زن لوط را مَثَل آورده [كه] هر دو در نكاح دو بنده از بندگان شايسته ما بودند و به آنها خيانت كردند، و كارى از دست [شوهران] آنها در برابر خدا ساخته نبود، و گفته شد: «با داخل شوندگان داخل آتش شويد.»
وَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً لِلَّذِينَ آمَنُوا امْرَأَتَ فِرْعَوْنَ إِذْ قالَتْ رَبِّ ابْنِ لِي عِنْدَكَ بَيْتاً فِي الْجَنَّةِ وَ نَجِّنِي مِنْ فِرْعَوْنَ وَ عَمَلِهِ وَ نَجِّنِي مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ (11)
و براى كسانى كه ايمان آوردهاند، خدا همسر فرعون را مَثَل آورده، آنگاه كه گفت: «پروردگارا، پيش خود در بهشت خانهاى برايم بساز، و مرا از فرعون و كردارش نجات ده، و مرا از دست مردم ستمگر بِرَهان.»
وَ مَرْيَمَ ابْنَتَ عِمْرانَ الَّتِي أَحْصَنَتْ فَرْجَها فَنَفَخْنا فِيهِ مِنْ رُوحِنا وَ صَدَّقَتْ بِكَلِماتِ رَبِّها وَ كُتُبِهِ وَ كانَتْ مِنَ الْقانِتِينَ (12)
و مريم دختِ عمران را، همان كسى كه خود را پاكدامن نگاه داشت و در او از روح خود دميديم و سخنان پروردگار خود و كتابهاى او را تصديق كرد و از فرمانبرداران بود.
[سورة هود (11): الآيات 84 الى 95] : « بَقِيَّتُ اللَّهِ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ »
وَ إِلى مَدْيَنَ أَخاهُمْ شُعَيْباً قالَ يا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ ما لَكُمْ مِنْ إِلهٍ غَيْرُهُ وَ لا تَنْقُصُوا الْمِكْيالَ وَ الْمِيزانَ إِنِّي أَراكُمْ بِخَيْرٍ وَ إِنِّي أَخافُ عَلَيْكُمْ عَذابَ يَوْمٍ مُحِيطٍ (84)
و به سوى [اهل] مَدْيَنْ، برادرشان شعيب را [فرستاديم]. گفت: «اى قوم من، خدا را بپرستيد. براى شما جز او معبودى نيست. و پيمانه و ترازو را كم مكنيد. به راستى شما را در نعمت مىبينم. و[لى] از عذاب روزى فراگير بر شما بيمناكم.»
وَ يا قَوْمِ أَوْفُوا الْمِكْيالَ وَ الْمِيزانَ بِالْقِسْطِ وَ لا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْياءَهُمْ وَ لا تَعْثَوْا فِي الْأَرْضِ مُفْسِدِينَ (85)
«و اى قوم من، پيمانه و ترازو را به داد، تمام دهيد، و حقوق مردم را كم مدهيد، و در زمين به فساد سر برمداريد.»
بَقِيَّتُ اللَّهِ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ وَ ما أَنَا عَلَيْكُمْ بِحَفِيظٍ (86)
«اگر مؤمن باشيد، باقيمانده [حلال] خدا براى شما بهتر است، و من بر شما نگاهبان نيستم.»
قالُوا يا شُعَيْبُ أَ صَلاتُكَ تَأْمُرُكَ أَنْ نَتْرُكَ ما يَعْبُدُ آباؤُنا أَوْ أَنْ نَفْعَلَ فِي أَمْوالِنا ما نَشؤُا إِنَّكَ لَأَنْتَ الْحَلِيمُ الرَّشِيدُ (87)
گفتند: «اى شعيب، آيا نماز تو به تو دستور مىدهد كه آنچه را پدران ما مىپرستيدهاند رها كنيم، يا در اموال خود به ميل خود تصرّف نكنيم؟ راستى كه تو بردبارِ فرزانهاى.»
قالَ يا قَوْمِ أَ رَأَيْتُمْ إِنْ كُنْتُ عَلى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّي وَ رَزَقَنِي مِنْهُ رِزْقاً حَسَناً وَ ما أُرِيدُ أَنْ أُخالِفَكُمْ إِلى ما أَنْهاكُمْ عَنْهُ إِنْ أُرِيدُ إِلاَّ الْإِصْلاحَ مَا اسْتَطَعْتُ وَ ما تَوْفِيقِي إِلاَّ بِاللَّهِ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَ إِلَيْهِ أُنِيبُ (88)
گفت: «اى قوم من، بينديشيد، اگر از جانب پروردگارم دليل روشنى داشته باشم، و او از سوى خود روزىِ نيكويى به من داده باشد [آيا باز هم از پرستش او دست بردارم؟] من نمىخواهم در آنچه شما را از آن باز مىدارم با شما مخالفت كنم [و خود مرتكب آن شوم]. من قصدى جز اصلاح [جامعه] تا آنجا كه بتوانم، ندارم، و توفيق من جز به [يارى] خدا نيست. بر او توكّل كردهام و به سوى او بازمىگردم.»
وَ يا قَوْمِ لا يَجْرِمَنَّكُمْ شِقاقِي أَنْ يُصِيبَكُمْ مِثْلُ ما أَصابَ قَوْمَ نُوحٍ أَوْ قَوْمَ هُودٍ أَوْ قَوْمَ صالِحٍ وَ ما قَوْمُ لُوطٍ مِنْكُمْ بِبَعِيدٍ (89)
«و اى قوم من، زنهار تا مخالفت شما با من، شما را بدانجا نكشاند كه [بلايى] مانند آنچه به قوم نوح يا قوم هود يا قوم صالح رسيد، به شما [نيز] برسد، و قوم لوط از شما چندان دور نيست.»
وَ اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ إِنَّ رَبِّي رَحِيمٌ وَدُودٌ (90)
«و از پروردگار خود آمرزش بخواهيد، سپس به درگاه او توبه كنيد كه پروردگار من مهربان و دوستدار [بندگان] است.»
قالُوا يا شُعَيْبُ ما نَفْقَهُ كَثِيراً مِمَّا تَقُولُ وَ إِنَّا لَنَراكَ فِينا ضَعِيفاً وَ لَوْ لا رَهْطُكَ لَرَجَمْناكَ وَ ما أَنْتَ عَلَيْنا بِعَزِيزٍ (91)
گفتند: «اى شعيب! بسيارى از آنچه را كه مىگويى نمىفهميم، و واقعاً تو را در ميان خود ضعيف مىبينيم، و اگر عشيره تو نبود قطعاً سنگسارت مىكرديم، و تو بر ما پيروز نيستى.»
قالَ يا قَوْمِ أَ رَهْطِي أَعَزُّ عَلَيْكُمْ مِنَ اللَّهِ وَ اتَّخَذْتُمُوهُ وَراءَكُمْ ظِهْرِيًّا إِنَّ رَبِّي بِما تَعْمَلُونَ مُحِيطٌ (92)
گفت: «اى قوم من، آيا عشيره من پيش شما از خدا عزيزتر است كه او را پشت سر خود گرفتهايد [و فراموشش كردهايد]؟ در حقيقت، پروردگار من به آنچه انجام مىدهيد احاطه دارد.»
وَ يا قَوْمِ اعْمَلُوا عَلى مَكانَتِكُمْ إِنِّي عامِلٌ سَوْفَ تَعْلَمُونَ مَنْ يَأْتِيهِ عَذابٌ يُخْزِيهِ وَ مَنْ هُوَ كاذِبٌ وَ ارْتَقِبُوا إِنِّي مَعَكُمْ رَقِيبٌ (93)
«و اى قوم من، شما بر حسب امكانات خود عمل كنيد، من [نيز] عمل مىكنم. به زودى خواهيد دانست كه عذابِ رسواكننده بر چه كسى فرود مىآيد و دروغگو كيست؛ و انتظار بريد كه من [هم] با شما منتظرم.»
وَ لَمَّا جاءَ أَمْرُنا نَجَّيْنا شُعَيْباً وَ الَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ بِرَحْمَةٍ مِنَّا وَ أَخَذَتِ الَّذِينَ ظَلَمُوا الصَّيْحَةُ فَأَصْبَحُوا فِي دِيارِهِمْ جاثِمِينَ (94)
و چون فرمان ما آمد، شعيب و كسانى را كه با او ايمان آورده بودند، به رحمتى از جانب خويش نجات داديم، و كسانى را كه ستم كرده بودند، فرياد [مرگبار] فرو گرفت، و در خانههايشان از پا درآمدند.
كَأَنْ لَمْ يَغْنَوْا فِيها أَلا بُعْداً لِمَدْيَنَ كَما بَعِدَتْ ثَمُودُ (95)
گويى در آن [خانهها] هرگز اقامت نداشتهاند. هان، مرگ بر [مردم] مَدْيَن، همان گونه كه ثمود هلاك شدند.
[سورة غافر (40): الآيات 41 الى 46] : « أَدْعُوكُمْ إِلَى النَّجاةِ وَ تَدْعُونَنِي إِلَى النَّارِ »
وَ يا قَوْمِ ما لِي أَدْعُوكُمْ إِلَى النَّجاةِ وَ تَدْعُونَنِي إِلَى النَّارِ (41)
و اى قوم من، چه شده است كه من شما را به نجات فرامىخوانم و [شما] مرا به آتش فرامىخوانيد؟
تَدْعُونَنِي لِأَكْفُرَ بِاللَّهِ وَ أُشْرِكَ بِهِ ما لَيْسَ لِي بِهِ عِلْمٌ وَ أَنَا أَدْعُوكُمْ إِلَى الْعَزِيزِ الْغَفَّارِ (42)
مرا فرامىخوانيد تا به خدا كافر شوم و چيزى را كه بدان علمى ندارم با او شريك گردانم؛ و من شما را به سوى آن ارجمند آمرزنده دعوت مىكنم.
لا جَرَمَ أَنَّما تَدْعُونَنِي إِلَيْهِ لَيْسَ لَهُ دَعْوَةٌ فِي الدُّنْيا وَ لا فِي الْآخِرَةِ وَ أَنَّ مَرَدَّنا إِلَى اللَّهِ وَ أَنَّ الْمُسْرِفِينَ هُمْ أَصْحابُ النَّارِ (43)
آنچه مرا به سوى آن دعوت مىكنيد، به ناچار نه در دنيا و نه در آخرت [درخورِ] خواندن نيست، و در حقيقت، برگشت ما به سوى خداست، و افراطگران همدمان آتشند.
فَسَتَذْكُرُونَ ما أَقُولُ لَكُمْ وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ (44)
پس به زودى آنچه را به شما مىگويم به ياد خواهيد آورد. و كارم را به خدا مىسپارم؛ خداست كه به [حال] بندگان [خود] بيناست.»
فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا وَ حاقَ بِآلِ فِرْعَوْنَ سُوءُ الْعَذابِ (45)
پس خدا او را از عواقب سوء آنچه نيرنگ مىكردند حمايت فرمود، و فرعونيان را عذاب سخت فروگرفت.
النَّارُ يُعْرَضُونَ عَلَيْها غُدُوًّا وَ عَشِيًّا وَ يَوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ أَدْخِلُوا آلَ فِرْعَوْنَ أَشَدَّ الْعَذابِ (46)
[اينك هر] صبح و شام بر آتش عرضه مىشوند، و روزى كه رستاخيز برپا شود [فرياد مىرسد كه:] «فرعونيان را در سختترين [انواع] عذاب درآوريد.»
[سورة الأحقاف (46): الآيات 31 الى 35] : « أَجِيبُوا داعِيَ اللَّهِ … وَ مَنْ لا يُجِبْ داعِيَ اللَّهِ »
يا قَوْمَنا أَجِيبُوا داعِيَ اللَّهِ وَ آمِنُوا بِهِ يَغْفِرْ لَكُمْ مِنْ ذُنُوبِكُمْ وَ يُجِرْكُمْ مِنْ عَذابٍ أَلِيمٍ (31)
اى قوم ما، دعوتكننده خدا را پاسخ [مثبت] دهيد و به او ايمان آوريد تا [خدا] برخى از گناهانتان را بر شما ببخشايد و از عذابى پردرد پناهتان دهد.
وَ مَنْ لا يُجِبْ داعِيَ اللَّهِ فَلَيْسَ بِمُعْجِزٍ فِي الْأَرْضِ وَ لَيْسَ لَهُ مِنْ دُونِهِ أَوْلِياءُ أُولئِكَ فِي ضَلالٍ مُبِينٍ (32)
و كسى كه دعوتكننده خدا را اجابت نكند، در زمين درماندهكننده [خدا] نيست و در برابر او دوستانى ندارد. آنان در گمراهى آشكارىاند.
أَ وَ لَمْ يَرَوْا أَنَّ اللَّهَ الَّذِي خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ لَمْ يَعْيَ بِخَلْقِهِنَّ بِقادِرٍ عَلى أَنْ يُحْيِيَ الْمَوْتى بَلى إِنَّهُ عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ (33)
مگر ندانستهاند كه آن خدايى كه آسمانها و زمين را آفريده و در آفريدن آنها درمانده نگرديد؛ مىتواند مردگان را [نيز] زنده كند؟ آرى، اوست كه بر همه چيز تواناست.
وَ يَوْمَ يُعْرَضُ الَّذِينَ كَفَرُوا عَلَى النَّارِ أَ لَيْسَ هذا بِالْحَقِّ قالُوا بَلى وَ رَبِّنا قالَ فَذُوقُوا الْعَذابَ بِما كُنْتُمْ تَكْفُرُونَ (34)
و روزى كه كافران بر آتش عرضه مىشوند [از آنان مىپرسند:] «آيا اين راست نيست؟» مىگويند: «سوگند به پروردگارمان كه آرى.» مىفرمايد: «پس به [سزاى] آنكه انكار مىكرديد عذاب را بچشيد.»
فَاصْبِرْ كَما صَبَرَ أُولُوا الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ وَ لا تَسْتَعْجِلْ لَهُمْ كَأَنَّهُمْ يَوْمَ يَرَوْنَ ما يُوعَدُونَ لَمْ يَلْبَثُوا إِلاَّ ساعَةً مِنْ نَهارٍ بَلاغٌ فَهَلْ يُهْلَكُ إِلاَّ الْقَوْمُ الْفاسِقُونَ (35)
پس همان گونه كه پيامبرانِ نستوه، صبر كردند، صبر كن، و براى آنان شتابزدگى به خرج مده. روزى كه آنچه را وعده داده مىشوند بنگرند، گويى كه آنان جز ساعتى از روز را [در دنيا] نماندهاند؛ [اين] ابلاغى است. پس آيا جز مردم نافرمان هلاكت خواهند يافت؟
[سورة الرعد (13): الآيات 12 الى 15] : «لَهُ دَعْوَةُ الْحَقِّ … وَ ما دُعاءُ الْكافِرِينَ إِلاَّ فِي ضَلالٍ»
هُوَ الَّذِي يُرِيكُمُ الْبَرْقَ خَوْفاً وَ طَمَعاً وَ يُنْشِئُ السَّحابَ الثِّقالَ (12)
اوست كسى كه برق را براى بيم و اميد به شما مىنماياند، و ابرهاى گرانبار را پديدار مىكند.
وَ يُسَبِّحُ الرَّعْدُ بِحَمْدِهِ وَ الْمَلائِكَةُ مِنْ خِيفَتِهِ وَ يُرْسِلُ الصَّواعِقَ فَيُصِيبُ بِها مَنْ يَشاءُ وَ هُمْ يُجادِلُونَ فِي اللَّهِ وَ هُوَ شَدِيدُ الْمِحالِ (13)
رعد، به حمد او، و فرشتگان [جملگى] از بيمش تسبيح مىگويند، و صاعقهها را فرو مىفرستند و با آنها هر كه را بخواهد، مورد اصابت قرار مىدهد، در حالى كه آنان در باره خدا مجادله مىكنند، و او سختكيفر است.
لَهُ دَعْوَةُ الْحَقِّ وَ الَّذِينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ لا يَسْتَجِيبُونَ لَهُمْ بِشَيْءٍ إِلاَّ كَباسِطِ كَفَّيْهِ إِلَى الْماءِ لِيَبْلُغَ فاهُ وَ ما هُوَ بِبالِغِهِ وَ ما دُعاءُ الْكافِرِينَ إِلاَّ فِي ضَلالٍ (14)
دعوت حق براى اوست. و كسانى كه [مشركان] جز او مىخوانند، هيچ جوابى به آنان نمىدهند، مگر مانند كسى كه دو دستش را به سوى آب بگشايد تا [آب] به دهانش برسد، در حالى كه [آب] به [دهان] او نخواهد رسيد، و دعاى كافران جز بر هدر نباشد.
وَ لِلَّهِ يَسْجُدُ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ طَوْعاً وَ كَرْهاً وَ ظِلالُهُمْ بِالْغُدُوِّ وَ الْآصالِ (15)
و هر كه در آسمانها و زمين است -خواه و ناخواه- با سايههايشان، بامدادان و شامگاهان، براى خدا سجده مىكنند.
[سورة إبراهيم (14): الآيات 35 الى 41] : « رَبِّ اجْعَلْنِي مُقِيمَ الصَّلاةِ وَ مِنْ ذُرِّيَّتِي رَبَّنا وَ تَقَبَّلْ دُعاءِ »
وَ إِذْ قالَ إِبْراهِيمُ رَبِّ اجْعَلْ هَذَا الْبَلَدَ آمِناً وَ اجْنُبْنِي وَ بَنِيَّ أَنْ نَعْبُدَ الْأَصْنامَ (35)
و [ياد كن] هنگامى را كه ابراهيم گفت: «پروردگارا، اين شهر را ايمن گردان، و مرا و فرزندانم را از پرستيدن بتان دور دار.
رَبِّ إِنَّهُنَّ أَضْلَلْنَ كَثِيراً مِنَ النَّاسِ فَمَنْ تَبِعَنِي فَإِنَّهُ مِنِّي وَ مَنْ عَصانِي فَإِنَّكَ غَفُورٌ رَحِيمٌ (36)
پروردگارا، آنها بسيارى از مردم را گمراه كردند. پس هر كه از من پيروى كند، بى گمان، او از من است، و هر كه مرا نافرمانى كند، به يقين، تو آمرزنده و مهربانى.
رَبَّنا إِنِّي أَسْكَنْتُ مِنْ ذُرِّيَّتِي بِوادٍ غَيْرِ ذِي زَرْعٍ عِنْدَ بَيْتِكَ الْمُحَرَّمِ رَبَّنا لِيُقِيمُوا الصَّلاةَ فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوِي إِلَيْهِمْ وَ ارْزُقْهُمْ مِنَ الثَّمَراتِ لَعَلَّهُمْ يَشْكُرُونَ (37)
پروردگارا، من [يكى از] فرزندانم را در درّهاى بىكشت، نزد خانه محترم تو، سكونت دادم. پروردگارا، تا نماز را به پا دارند، پس دلهاى برخى از مردم را به سوى آنان گرايش ده و آنان را از محصولات [مورد نيازشان] روزى ده، باشد كه سپاسگزارى كنند.
رَبَّنا إِنَّكَ تَعْلَمُ ما نُخْفِي وَ ما نُعْلِنُ وَ ما يَخْفى عَلَى اللَّهِ مِنْ شَيْءٍ فِي الْأَرْضِ وَ لا فِي السَّماءِ (38)
پروردگارا، بىگمان تو آنچه را كه پنهان مىداريم و آنچه را كه آشكار مىسازيم مىدانى، و چيزى در زمين و در آسمان بر خدا پوشيده نمىماند.
الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي وَهَبَ لِي عَلَى الْكِبَرِ إِسْماعِيلَ وَ إِسْحاقَ إِنَّ رَبِّي لَسَمِيعُ الدُّعاءِ (39)
سپاس خداى را كه با وجود سالخوردگى، اسماعيل و اسحاق را به من بخشيد. به راستى پروردگار من شنونده دعاست.
رَبِّ اجْعَلْنِي مُقِيمَ الصَّلاةِ وَ مِنْ ذُرِّيَّتِي رَبَّنا وَ تَقَبَّلْ دُعاءِ (40)
پروردگارا، مرا برپادارنده نماز قرار ده، و از فرزندان من نيز. پروردگارا، و دعاى مرا بپذير.
رَبَّنَا اغْفِرْ لِي وَ لِوالِدَيَّ وَ لِلْمُؤْمِنِينَ يَوْمَ يَقُومُ الْحِسابُ (41)
پروردگارا، روزى كه حساب برپا مىشود، بر من و پدر و مادرم و بر مؤمنان ببخشاى.»
[سورة القصص (28): الآيات 36 الى 42] : « وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ »
فَلَمَّا جاءَهُمْ مُوسى بِآياتِنا بَيِّناتٍ قالُوا ما هذا إِلاَّ سِحْرٌ مُفْتَرىً وَ ما سَمِعْنا بِهذا فِي آبائِنَا الْأَوَّلِينَ (36)
پس چون موسى آيات روشن ما را براى آنان آورد، گفتند: «اين جز سحرى ساختگى نيست و از پدران پيشين خود چنين [چيزى] نشنيدهايم.»
وَ قالَ مُوسى رَبِّي أَعْلَمُ بِمَنْ جاءَ بِالْهُدى مِنْ عِنْدِهِ وَ مَنْ تَكُونُ لَهُ عاقِبَةُ الدَّارِ إِنَّهُ لا يُفْلِحُ الظَّالِمُونَ (37)
و موسى گفت: «پروردگارم به [حال] كسى كه از جانب او رهنمودى آورده و [نيز] كسى كه فرجام [نيكوىِ] آن سرا براى اوست، داناتر است. در حقيقت، ظالمان رستگار نمىشوند.»
وَ قالَ فِرْعَوْنُ يا أَيُّهَا الْمَلَأُ ما عَلِمْتُ لَكُمْ مِنْ إِلهٍ غَيْرِي فَأَوْقِدْ لِي يا هامانُ عَلَى الطِّينِ فَاجْعَلْ لِي صَرْحاً لَعَلِّي أَطَّلِعُ إِلى إِلهِ مُوسى وَ إِنِّي لَأَظُنُّهُ مِنَ الْكاذِبِينَ (38)
و فرعون گفت: «اى بزرگان قوم، من جز خويشتن براى شما خدايى نمىشناسم. پس اى هامان؛ برايم بر گِل آتش بيفروز و برجى [بلند] براى من بساز، شايد به [حالِ] خداى موسى اطّلاع يابم، و من جدّاً او را از دروغگويان مىپندارم.»
وَ اسْتَكْبَرَ هُوَ وَ جُنُودُهُ فِي الْأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ وَ ظَنُّوا أَنَّهُمْ إِلَيْنا لا يُرْجَعُونَ (39)
و او و سپاهيانش در آن سرزمين به ناحق سركشى كردند و پنداشتند كه به سوى ما بازگردانيده نمىشوند.
فَأَخَذْناهُ وَ جُنُودَهُ فَنَبَذْناهُمْ فِي الْيَمِّ فَانْظُرْ كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الظَّالِمِينَ (40)
تا او و سپاهيانش را فرو گرفتيم و آنان را در دريا افكنديم، بنگر كه فرجام كار ستمكاران چگونه بود.
وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ وَ يَوْمَ الْقِيامَةِ لا يُنْصَرُونَ (41)
و آنان را پيشوايانى كه به سوى آتش مىخوانند گردانيديم، و روز رستاخيز يارى نخواهند شد.
وَ أَتْبَعْناهُمْ فِي هذِهِ الدُّنْيا لَعْنَةً وَ يَوْمَ الْقِيامَةِ هُمْ مِنَ الْمَقْبُوحِينَ (42)
و در اين دنيا لعنتى بدرقه [نامِ] آنان كرديم و روز قيامت [نيز] ايشان از [جمله] زشترويانند.
[سورة النور (24): الآيات 47 الى 52] : « وَ إِذا دُعُوا إِلَى اللَّهِ وَ رَسُولِهِ … إِذا دُعُوا إِلَى اللَّهِ وَ رَسُولِهِ »
وَ يَقُولُونَ آمَنَّا بِاللَّهِ وَ بِالرَّسُولِ وَ أَطَعْنا ثُمَّ يَتَوَلَّى فَرِيقٌ مِنْهُمْ مِنْ بَعْدِ ذلِكَ وَ ما أُولئِكَ بِالْمُؤْمِنِينَ (47)
و مىگويند: «به خدا و پيامبر [او] گرويديم و اطاعت كرديم.» آنگاه دستهاى از ايشان پس از اين [اقرار] روى برمىگردانند، و آنان مؤمن نيستند.
وَ إِذا دُعُوا إِلَى اللَّهِ وَ رَسُولِهِ لِيَحْكُمَ بَيْنَهُمْ إِذا فَرِيقٌ مِنْهُمْ مُعْرِضُونَ (48)
و چون به سوى خدا و پيامبر او خوانده شوند، تا ميان آنان داورى كند، بناگاه دستهاى از آنها روى برمىتابند.
وَ إِنْ يَكُنْ لَهُمُ الْحَقُّ يَأْتُوا إِلَيْهِ مُذْعِنِينَ (49)
و اگر حق به جانب ايشان باشد، به حال اطاعت به سوى او مىآيند.
أَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ أَمِ ارْتابُوا أَمْ يَخافُونَ أَنْ يَحِيفَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ وَ رَسُولُهُ بَلْ أُولئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ (50)
آيا در دلهايشان بيمارى است، يا شك دارند، يا از آن مىترسند كه خدا و فرستادهاش بر آنان ستم ورزند؟ [نه،] بلكه خودشان ستمكارند.
إِنَّما كانَ قَوْلَ الْمُؤْمِنِينَ إِذا دُعُوا إِلَى اللَّهِ وَ رَسُولِهِ لِيَحْكُمَ بَيْنَهُمْ أَنْ يَقُولُوا سَمِعْنا وَ أَطَعْنا وَ أُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ (51)
گفتار مؤمنان – وقتى به سوى خدا و پيامبرش خوانده شوند تا ميانشان داورى كند – تنها اين است كه مىگويند: «شنيديم و اطاعت كرديم.» اينانند كه رستگارند.
وَ مَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ يَخْشَ اللَّهَ وَ يَتَّقْهِ فَأُولئِكَ هُمُ الْفائِزُونَ (52)
و كسى كه خدا و فرستاده او را فرمان بَرَد، و از خدا بترسد و از او پروا كند؛ آنانند كه خود كاميابند.
[سورة الأحزاب (33): الآيات 41 الى 48] : « وَ داعِياً إِلَى اللَّهِ بِإِذْنِهِ »
يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اذْكُرُوا اللَّهَ ذِكْراً كَثِيراً (41)
اى كسانى كه ايمان آوردهايد، خدا را ياد كنيد، يادى بسيار.
وَ سَبِّحُوهُ بُكْرَةً وَ أَصِيلاً (42)
و صبح و شام او را به پاكى بستاييد.
هُوَ الَّذِي يُصَلِّي عَلَيْكُمْ وَ مَلائِكَتُهُ لِيُخْرِجَكُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ وَ كانَ بِالْمُؤْمِنِينَ رَحِيماً (43)
اوست كسى كه با فرشتگان خود بر شما درود مىفرستد تا شما را از تاريكيها به سوى روشنايى برآورد، و به مؤمنان همواره مهربان است.
تَحِيَّتُهُمْ يَوْمَ يَلْقَوْنَهُ سَلامٌ وَ أَعَدَّ لَهُمْ أَجْراً كَرِيماً (44)
درودشان -روزى كه ديدارش كنند- سلام خواهد بود، و براى آنان پاداشى نيكو آماده كرده است.
يا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِنَّا أَرْسَلْناكَ شاهِداً وَ مُبَشِّراً وَ نَذِيراً (45)
اى پيامبر، ما تو را [به سِمَتِ] گواه و بشارتگر و هشداردهنده فرستاديم،
وَ داعِياً إِلَى اللَّهِ بِإِذْنِهِ وَ سِراجاً مُنِيراً (46)
و دعوتكننده به سوى خدا به فرمان او، و چراغى تابناك.
وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنِينَ بِأَنَّ لَهُمْ مِنَ اللَّهِ فَضْلاً كَبِيراً (47)
و مؤمنان را مژده دِه كه براى آنان از جانب خدا بخشايشى فراوان خواهد بود.
وَ لا تُطِعِ الْكافِرِينَ وَ الْمُنافِقِينَ وَ دَعْ أَذاهُمْ وَ تَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ وَ كَفى بِاللَّهِ وَكِيلاً (48)
و كافران و منافقان را فرمان مبَر، و از آزارشان بگذر و بر خدا اعتماد كن و كارسازى [چون] خدا كفايت مىكند.
[سورة فاطر (35): الآيات 6 الى 10] : « إِنَّ الشَّيْطانَ … يَدْعُوا حِزْبَهُ لِيَكُونُوا مِنْ أَصْحابِ السَّعِيرِ »
إِنَّ الشَّيْطانَ لَكُمْ عَدُوٌّ فَاتَّخِذُوهُ عَدُوًّا إِنَّما يَدْعُوا حِزْبَهُ لِيَكُونُوا مِنْ أَصْحابِ السَّعِيرِ (6)
در حقيقت، شيطان دشمن شماست، شما [نيز] او را دشمن گيريد. [او] فقط دار و دسته خود را مىخوانَد تا آنها از ياران آتش باشند.
الَّذِينَ كَفَرُوا لَهُمْ عَذابٌ شَدِيدٌ وَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ أَجْرٌ كَبِيرٌ (7)
كسانى كه كفر ورزيدهاند، عذابى سخت خواهند داشت. و كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كردهاند، براى آنان آمرزش و پاداشى بزرگ است.
أَ فَمَنْ زُيِّنَ لَهُ سُوءُ عَمَلِهِ فَرَآهُ حَسَناً فَإِنَّ اللَّهَ يُضِلُّ مَنْ يَشاءُ وَ يَهْدِي مَنْ يَشاءُ فَلا تَذْهَبْ نَفْسُكَ عَلَيْهِمْ حَسَراتٍ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ بِما يَصْنَعُونَ (8)
آيا آن كس كه زشتىِ كردارش براى او آراسته شده و آن را زيبا مىبيند [مانند مؤمن نيكوكار است]؟ خداست كه هر كه را بخواهد بىراه مىگذارد و هر كه را بخواهد هدايت مىكند. پس مبادا به سبب حسرتها[ى گوناگون] بر آنان، جانت [از كف] برود؛ قطعاً خدا به آنچه مىكنند داناست.
وَ اللَّهُ الَّذِي أَرْسَلَ الرِّياحَ فَتُثِيرُ سَحاباً فَسُقْناهُ إِلى بَلَدٍ مَيِّتٍ فَأَحْيَيْنا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها كَذلِكَ النُّشُورُ (9)
و خدا همان كسى است كه بادها را روانه مىكند؛ پس [بادها] ابرى را برمىانگيزند، و [ما] آن را به سوى سرزمينى مرده رانديم، و آن زمين را بدان [وسيله]، پس از مرگش زندگى بخشيديم؛ رستاخيز [نيز] چنين است.
مَنْ كانَ يُرِيدُ الْعِزَّةَ فَلِلَّهِ الْعِزَّةُ جَمِيعاً إِلَيْهِ يَصْعَدُ الْكَلِمُ الطَّيِّبُ وَ الْعَمَلُ الصَّالِحُ يَرْفَعُهُ وَ الَّذِينَ يَمْكُرُونَ السَّيِّئاتِ لَهُمْ عَذابٌ شَدِيدٌ وَ مَكْرُ أُولئِكَ هُوَ يَبُورُ (10)
هر كس سربلندى مىخواهد، سربلندى يكسره از آنِ خداست. سخنان پاكيزه به سوى او بالا مىرود، و كار شايسته به آن رفعت مىبخشد. و كسانى كه با حيله و مكر كارهاى بد مىكنند، عذابى سخت خواهند داشت، و نيرنگشان خود تباه مىگردد.
[سورة الأعراف (7): الآيات 179 الى 181] : « وَ لِلَّهِ الْأَسْماءُ الْحُسْنى فَادْعُوهُ بِها »
وَ لَقَدْ ذَرَأْنا لِجَهَنَّمَ كَثِيراً مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لا يَفْقَهُونَ بِها وَ لَهُمْ أَعْيُنٌ لا يُبْصِرُونَ بِها وَ لَهُمْ آذانٌ لا يَسْمَعُونَ بِها أُولئِكَ كَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولئِكَ هُمُ الْغافِلُونَ (179)
و در حقيقت، بسيارى از جنّيان و آدميان را براى دوزخ آفريدهايم. [چرا كه] دلهايى دارند كه با آن [حقايق را] دريافت نمىكنند، و چشمانى دارند كه با آنها نمىبينند، و گوشهايى دارند كه با آنها نمىشنوند. آنان همانند چهارپايان بلكه گمراهترند. [آرى،] آنها همان غافلماندگانند.
وَ لِلَّهِ الْأَسْماءُ الْحُسْنى فَادْعُوهُ بِها وَ ذَرُوا الَّذِينَ يُلْحِدُونَ فِي أَسْمائِهِ سَيُجْزَوْنَ ما كانُوا يَعْمَلُونَ (180)
و نامهاى نيكو به خدا اختصاص دارد، پس او را با آنها بخوانيد، و كسانى را كه در مورد نامهاى او به كژى مىگرايند رها كنيد. زودا كه به [سزاى] آنچه انجام مىدادند كيفر خواهند يافت.
وَ مِمَّنْ خَلَقْنا أُمَّةٌ يَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَ بِهِ يَعْدِلُونَ (181)
و از ميان كسانى كه آفريدهايم، گروهى هستند كه به حقّ هدايت مىكنند و به حقّ داورى مىنمايند.
[سورة البقرة (2): آية 221] : « أُولئِكَ يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ وَ اللَّهُ يَدْعُوا إِلَى الْجَنَّةِ وَ الْمَغْفِرَةِ بِإِذْنِهِ »
وَ لا تَنْكِحُوا الْمُشْرِكاتِ حَتَّى يُؤْمِنَّ وَ لَأَمَةٌ مُؤْمِنَةٌ خَيْرٌ مِنْ مُشْرِكَةٍ وَ لَوْ أَعْجَبَتْكُمْ وَ لا تُنْكِحُوا الْمُشْرِكِينَ حَتَّى يُؤْمِنُوا وَ لَعَبْدٌ مُؤْمِنٌ خَيْرٌ مِنْ مُشْرِكٍ وَ لَوْ أَعْجَبَكُمْ أُولئِكَ يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ وَ اللَّهُ يَدْعُوا إِلَى الْجَنَّةِ وَ الْمَغْفِرَةِ بِإِذْنِهِ وَ يُبَيِّنُ آياتِهِ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ (221)
و با زنانِ مشرك ازدواج مكنيد، تا ايمان بياورند. قطعاً كنيزِ با ايمان بهتر از زنِ مشرك است، هر چند [زيبايى] او شما را به شگفت آوَرَد. و به مردانِ مشرك زن مدهيد تا ايمان بياورند. قطعاً برده با ايمان بهتر از مردِ آزاد مشرك است، هر چند شما را به شگفت آوَرَد. آنان [شما را] به سوى آتش فرا مىخوانند، و خدا به فرمان خود، [شما را] به سوى بهشت و آمرزش مىخواند، و آيات خود را براى مردم روشن مىگرداند، باشد كه متذكّر شوند.
[سورة الأعراف (7): الآيات 196 الى 198] : «وَ الَّذِينَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ … وَ إِنْ تَدْعُوهُمْ إِلَى الْهُدى»
إِنَّ وَلِيِّيَ اللَّهُ الَّذِي نَزَّلَ الْكِتابَ وَ هُوَ يَتَوَلَّى الصَّالِحِينَ (196)
بىترديد، سرور من آن خدايى است كه قرآن را فرو فرستاده، و همو دوستدار شايستگان است.
وَ الَّذِينَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ لا يَسْتَطِيعُونَ نَصْرَكُمْ وَ لا أَنْفُسَهُمْ يَنْصُرُونَ (197)
و كسانى را كه به جاى او مىخوانيد، نمىتوانند شما را يارى كنند و نه خويشتن را يارى دهند.
وَ إِنْ تَدْعُوهُمْ إِلَى الْهُدى لا يَسْمَعُوا وَ تَراهُمْ يَنْظُرُونَ إِلَيْكَ وَ هُمْ لا يُبْصِرُونَ (198)
و اگر آنها را به [راه] هدايت فرا خوانيد، نمىشنوند، و آنها را مىبينى كه به سوى تو مىنگرند در حالى كه نمىبينند.
[سورة الأنفال (8): الآيات 24 الى 25] : « إِذا دَعاكُمْ لِما يُحْيِيكُمْ »
يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اسْتَجِيبُوا لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذا دَعاكُمْ لِما يُحْيِيكُمْ وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَ قَلْبِهِ وَ أَنَّهُ إِلَيْهِ تُحْشَرُونَ (24)
اى كسانى كه ايمان آوردهايد، چون خدا و پيامبر، شما را به چيزى فرا خواندند كه به شما حيات مىبخشد، آنان را اجابت كنيد، و بدانيد كه خدا ميان آدمى و دلش حايل مىگردد، و هم در نزد او محشور خواهيد شد.
وَ اتَّقُوا فِتْنَةً لا تُصِيبَنَّ الَّذِينَ ظَلَمُوا مِنْكُمْ خَاصَّةً وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقابِ (25)
و از فتنهاى كه تنها به ستمكاران شما نمىرسد بترسيد و بدانيد كه خدا سختكيفر است.
[سورة يونس (10): الآيات 24 الى 25] : « وَ اللَّهُ يَدْعُوا إِلى دارِ السَّلامِ »
إِنَّما مَثَلُ الْحَياةِ الدُّنْيا كَماءٍ أَنْزَلْناهُ مِنَ السَّماءِ فَاخْتَلَطَ بِهِ نَباتُ الْأَرْضِ مِمَّا يَأْكُلُ النَّاسُ وَ الْأَنْعامُ حَتَّى إِذا أَخَذَتِ الْأَرْضُ زُخْرُفَها وَ ازَّيَّنَتْ وَ ظَنَّ أَهْلُها أَنَّهُمْ قادِرُونَ عَلَيْها أَتاها أَمْرُنا لَيْلاً أَوْ نَهاراً فَجَعَلْناها حَصِيداً كَأَنْ لَمْ تَغْنَ بِالْأَمْسِ كَذلِكَ نُفَصِّلُ الْآياتِ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ (24)
در حقيقت، مَثَلِ زندگى دنيا بسان آبى است كه آن را از آسمان فرو ريختيم، پس گياه زمين -از آنچه مردم و دامها مىخورند- با آن درآميخت، تا آنگاه كه زمين پيرايه خود را برگرفت و آراسته گرديد و اهل آن پنداشتند كه آنان بر آن قدرت دارند، شبى يا روزى فرمان [ويرانى] ما آمد و آن را چنان درويده كرديم كه گويى ديروز وجود نداشته است. اين گونه نشانهها[ى خود] را براى مردمى كه انديشه مىكنند به روشنى بيان مىكنيم.
وَ اللَّهُ يَدْعُوا إِلى دارِ السَّلامِ وَ يَهْدِي مَنْ يَشاءُ إِلى صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ (25)
و خدا [شما را] به سراى سلامت فرا مىخواند، و هر كه را بخواهد به راه راست هدايت مىكند.
[سورة الكهف (18): الآيات 57 الى 59] : « وَ إِنْ تَدْعُهُمْ إِلَى الْهُدى فَلَنْ يَهْتَدُوا إِذاً أَبَداً »
وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ ذُكِّرَ بِآياتِ رَبِّهِ فَأَعْرَضَ عَنْها وَ نَسِيَ ما قَدَّمَتْ يَداهُ إِنَّا جَعَلْنا عَلى قُلُوبِهِمْ أَكِنَّةً أَنْ يَفْقَهُوهُ وَ فِي آذانِهِمْ وَقْراً وَ إِنْ تَدْعُهُمْ إِلَى الْهُدى فَلَنْ يَهْتَدُوا إِذاً أَبَداً (57)
و كيست ستمكارتر از آن كس كه به آيات پروردگارش پند داده شده، و از آن روى برتافته، و دستاورد پيشينه خود را فراموش كرده است؟ ما بر دلهاى آنان پوششهايى قرار داديم تا آن را درنيابند و در گوشهايشان سنگينى [نهاديم]. و اگر آنها را به سوى هدايت فراخوانى باز هرگز به راه نخواهند آمد.
وَ رَبُّكَ الْغَفُورُ ذُو الرَّحْمَةِ لَوْ يُؤاخِذُهُمْ بِما كَسَبُوا لَعَجَّلَ لَهُمُ الْعَذابَ بَلْ لَهُمْ مَوْعِدٌ لَنْ يَجِدُوا مِنْ دُونِهِ مَوْئِلاً (58)
و پروردگار تو آمرزنده [و] صاحب رحمت است. اگر به [جرم] آنچه مرتكب شدهاند، آنها را مؤاخذه مىكرد، قطعاً در عذاب آنان تعجيل مىنمود [ولى چنين نمى كند] بلكه براى آنها سر رسيدى است كه هرگز از برابر آن راه گريزى نمىيابند.
وَ تِلْكَ الْقُرى أَهْلَكْناهُمْ لَمَّا ظَلَمُوا وَ جَعَلْنا لِمَهْلِكِهِمْ مَوْعِداً (59)
و [مردم] آن شهرها چون بيدادگرى كردند، هلاكشان كرديم، و براى هلاكتشان موعدى مقرر داشتيم.
[سورة آلعمران (3): الآيات 190 الى 194] : « رَبَّنا إِنَّنا سَمِعْنا مُنادِياً يُنادِي لِلْإِيمانِ »
إِنَّ فِي خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ اخْتِلافِ اللَّيْلِ وَ النَّهارِ لَآياتٍ لِأُولِي الْأَلْبابِ (190)
مسلماً در آفرينش آسمانها و زمين، و در پى يكديگر آمدن شب و روز، براى خردمندان نشانههايى [قانع كننده] است.
الَّذِينَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ قِياماً وَ قُعُوداً وَ عَلى جُنُوبِهِمْ وَ يَتَفَكَّرُونَ فِي خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ رَبَّنا ما خَلَقْتَ هذا باطِلاً سُبْحانَكَ فَقِنا عَذابَ النَّارِ (191)
همانان كه خدا را [در همه احوال] ايستاده و نشسته، و به پهلو آرميده ياد مىكنند، و در آفرينش آسمانها و زمين مىانديشند [كه:] پروردگارا، اينها را بيهوده نيافريدهاى؛ منزهى تو! پس ما را از عذابِ آتش دوزخ در امان بدار.
رَبَّنا إِنَّكَ مَنْ تُدْخِلِ النَّارَ فَقَدْ أَخْزَيْتَهُ وَ ما لِلظَّالِمِينَ مِنْ أَنْصارٍ (192)
پروردگارا، هر كه را تو در آتش درآورى، يقيناً رسوايش كردهاى، و براى ستمكاران ياورانى نيست.
رَبَّنا إِنَّنا سَمِعْنا مُنادِياً يُنادِي لِلْإِيمانِ أَنْ آمِنُوا بِرَبِّكُمْ فَآمَنَّا رَبَّنا فَاغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا وَ كَفِّرْ عَنَّا سَيِّئاتِنا وَ تَوَفَّنا مَعَ الْأَبْرارِ (193)
پروردگارا، ما شنيديم كه دعوتگرى به ايمان فرا مىخواند كه: «به پروردگار خود ايمان آوريد»، پس ايمان آورديم. پروردگارا، گناهان ما را بيامرز، و بديهاى ما را بزداى و ما را در زمره نيكان بميران.
رَبَّنا وَ آتِنا ما وَعَدْتَنا عَلى رُسُلِكَ وَ لا تُخْزِنا يَوْمَ الْقِيامَةِ إِنَّكَ لا تُخْلِفُ الْمِيعادَ (194)
پروردگارا، و آنچه را كه به وسيله فرستادگانت به ما وعده دادهاى به ما عطا كن، و ما را روز رستاخيز رسوا مگردان، زيرا تو وعدهات را خلاف نمىكنى.
[سورة لقمان (31): الآيات 21 الى 25] :
« … اتَّبِعُوا ما أَنْزَلَ اللَّهُ … كانَ الشَّيْطانُ يَدْعُوهُمْ إِلى عَذابِ السَّعِيرِ »
وَ إِذا قِيلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا ما أَنْزَلَ اللَّهُ قالُوا بَلْ نَتَّبِعُ ما وَجَدْنا عَلَيْهِ آباءَنا أَ وَ لَوْ كانَ الشَّيْطانُ يَدْعُوهُمْ إِلى عَذابِ السَّعِيرِ (21)
و چون به آنان گفته شود: «آنچه را كه خدا نازل كرده پيروى كنيد»، مىگويند: «[نه!] بلكه آنچه كه پدرانمان را بر آن يافتهايم پيروى مىكنيم»؛ آيا هر چند شيطان آنان را به سوى عذاب سوزان فرا خواند؟
وَ مَنْ يُسْلِمْ وَجْهَهُ إِلَى اللَّهِ وَ هُوَ مُحْسِنٌ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقى وَ إِلَى اللَّهِ عاقِبَةُ الْأُمُورِ (22)
و هر كس خود را -در حالى كه نيكوكار باشد- تسليم خدا كند، قطعاً در ريسمان استوارترى چنگ درزده، و فرجام كارها به سوى خداست.
وَ مَنْ كَفَرَ فَلا يَحْزُنْكَ كُفْرُهُ إِلَيْنا مَرْجِعُهُمْ فَنُنَبِّئُهُمْ بِما عَمِلُوا إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ (23)
و هر كس كفر ورزد، نبايد كفر او تو را غمگين گرداند. بازگشتشان به سوى ماست، و به [حقيقتِ] آنچه كردهاند آگاهشان خواهيم كرد. در حقيقت، خدا به راز دلها داناست.
نُمَتِّعُهُمْ قَلِيلاً ثُمَّ نَضْطَرُّهُمْ إِلى عَذابٍ غَلِيظٍ (24)
[ما] آنان را اندكى برخوردار مىسازيم، سپس ايشان را در عذابى پر فشار درمانده مىكنيم.
وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ لَيَقُولُنَّ اللَّهُ قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لا يَعْلَمُونَ (25)
و اگر از آنها بپرسى: «چه كسى آسمانها و زمين را آفريده است؟ مسلّماً خواهند گفت: «خدا.» بگو: «ستايش از آنِ خداست» ولى بيشترشان نمىدانند.