تقدیر: تماس دوستان و دعوت از من برای رفتن به کافه و غیره
تمنا: قبول کردن این پیشنهاد وسوسه انگیز
کلام فرشته نگهبان: ز. ببین تا میخوای قبول کنی چقدر قبض میشی؟
یک بهانه بیار محترمانه پیشنهادشونو رد کن؛ ببین الان امام رضا ازت چی میخواد راضیه که تو بری؟
ز. به نورت گوش کن اگر رو به تمنات باشی و بری شاید اتفاق خوشایندی نیوفته اونوقت دیگه پشیمونی سودی نداره. اصلا فرض کن که رفتی آخرش که چی؟!
کلام شیطان: ز. یک وقت رد نکنیها! اونا بهت پیشنهاد دادن زشته رد کنی بیاحترامیه اصلا مگه میخوای چیکار کنی؟ گناهی که تو این کار نیست، چند ساعت میری و بر میگردی
تازه اگر رد کنی اونا برای بیرونهای بعدیشون دیگه بهت زنگ نمیزنن اونوقت تو فرصت این تفریحات و از دست میدی، حالا یکم خوش بگذرونی هم بد نیست.
نتیجه: خداروشکر به واسطه نور و ظلمت قلبم تونستم مسیر درست رو انتخاب کنم و اینو از حال خوبی که الان دارم میفهمم❤️.