تمنا: اینکه با حال خوش امروزت، همه خانواده هم همسو با تو حالشون میزون باشه.
تقدیر: همسر از دنده چپ بیدار شده و به همه چی، زمین و زمان گیر میده.
کلام شیطان😈:
خوب، مثل اینکه قراره حال خوبتو خراب کنن…الان تو هم مثل خودش رفتار کن..نمیخوای بی احترامی کنی که، فقط بهش بفهمون رفتار بدش بده، و تو هم بلدی به همه چی گیر بدی، بهانه هاشو من جور میکنم برات. استارتشو بزن بقیش با من، قول میدم پیروز میدون باشی و دیگه اینکارو تکرار نکنه.
کلام فرشته مهربان😇:
حال خوب امروزت، همون ارمغان نورانی که بهت قولشو دادم دیشب، و تو سربلندم کردی و نور علم امروز، روزی قلبت شده، همون ارمغان نورانی…
پس حواستو خووووب جمع کن، شیطان قسم خورده برات، یادت نره… تغافل کن، جواب بدی رو با بدی نده…
تعلل من …
مجدد کلام شیطان😈:
مگه نمیشنوی چی میگه؟ حرف زور میزنه, همش غر میزنه، ناسپاسه، میدونه مهمون دارین و کلی کار داری، عوض کمک همش داره گیر میده به همه چی،،، تو هم چقدر خسته ای؟ هیچ کس حواسش بهت نیست…جوابشو مثل خودش بده تا بفهمه که بد، بده … زود باش تندی کن…اعتراض کن…و….
ومن 😭😱😡
۱_😡➡️➡️➡️➡️❌
متاسفانه صدامو بلند کردم و گفتم بسه دیگه اینقدر غر نزن، گیر نده به همه چی ،،، و جای تغافل، مقابله به مثل کردم، و جمع خانواده رو ترک کردم و کنارشون صبحانه نخوردم😭😱😡😓❌
صدای دخترمو شنیدم که گفت: دعوا نکنید، من میترسم.🥺😭…صداش پژواک شد توی قلبم،،، همونجا تمثال نورانی رو دیدم که اخم کرده بهم😡 از ترس قلبم لرزید، حس خیلی بدی داشتم، قلبم تاریک و پریشون شده بود، انگار داشتم تو آتیش درون قلبم میسوختم، دیگه از اون حال خوش خبری نبود، از همون پژواک صدای دخترم،،، یه هو به خودم اومدم 😳و دوباره
کلام فرشته مهربان❤️:
چکااااااار میکنی😡،میفهمی اصلا؟؟؟؟🤨
واقعا از تو توقع نداشتم🥺.دور برگردان دور بزن سریعتر ↪️ بیا با هم سوره ناس و فلق رو بخونیم باشه🤝
هم کلام با صدای فرشته مهربان در قلبم سوره ناس سوره فلق را شروع به خواندن کردم و برگشتم وبا لحنی آرام و پشیمان گفتم معذرت میخوام🥺😓 خندیدم وگفتم :سورپرایز😅 همش الکی بود بچه ها، گل خنده از لبهای دختر و پسرم و البته همسرم شکفت وخوشحالی در چشمانشان برق زد. و دخترم بلند بلند میخندید…فرشته مهربان در ملک، خود خود خود دخترم بود که منو به خودم آورد و کمک کرد تا دور برگردونو دور بزنم. 🤛🤜
هیچ کس از مجاهده ی قلب من بین کلام شیطان و کلام فرشته مهربان خبر دار نشد. اما من حقیقت دنیای قلبم را میفهمیدم… رفتار من ایجاد نا امنی در دل فرزندانم کرده بود و آن لحظه که اخم تمثال نورانی را دیدم ، قلبم لرزید و خجالت کشیدم…دلم میخواست در زمین فرو بروم و اخمش را نبینم🥺😔
خداروشکر برای فهم قبض وبسط قلبم…
خدارو شکر برای فهم تاریکی و روشنایی قلبم
خدارو شکر برای دور برگردان های بین راه تاریکی….
۲_🥹🥴🫣 ↪️ ➡️ ➡️ ☺️😍😇🥳🤩✅