With the light, the heart severs ties with all.
The heart unravels its bonds of darkness In the embrace of light and casts the darkness aside.
«جرد» در معنای ممدوح، یکی از هزار واژۀ مترادف «نور الولایة»،
و در معنای مذموم، یکی از هزار واژۀ مترادف «حسد» است.
در فرهنگ لغات عربی مینویسند:
«جَرَدْتُ الشَّيءَ عن الشَّيءِ: أَزَلتُهُ عنهُ فلم أُبْقِ عليهِ منه شيئاً، فهو مَجْرُودٌ»
«الجَرَادة– ج جَرَاد: ملخ»
«جَرَادُ البَحْرِ: ملخ دريايى، ميگو.»
+ «دل کندن از دنیا»:
+ «نزع – خلع – خروج – زهد – زول – قلع(توبه و اقلاع) – یاس – صرف (منصرف – انصراف) – صرّ (اصرار) = دل نکندن!»
«قلب مجرّد» + «سفر انفرادی با نور!»
فَأَرْسَلْنا عَلَيْهِمُ الطُّوفانَ وَ الْجَرادَ وَ الْقُمَّلَ وَ الضَّفادِعَ وَ الدَّمَ آياتٍ مُفَصَّلاتٍ
فَاسْتَكْبَرُوا وَ كانُوا قَوْماً مُجْرِمينَ (133)
پس بر آنان طوفان و ملخ و كَنَه ريز و غوكها و خون را به صورت نشانههايى آشكار فرستاديم
و باز سركشى كردند و گروهى بدكار بودند.
خُشَّعاً أَبْصارُهُمْ يَخْرُجُونَ مِنَ الْأَجْداثِ كَأَنَّهُمْ جَرادٌ مُنْتَشِرٌ (7)
در حالى كه ديدگان خود را فروهشتهاند، چون ملخهاى پراكنده از گورها[ى خود] برمىآيند.
این میشه مفهوم مذموم واژۀ جرد.
***
قلبِ در آغوش نور، بندهای تاریکی خود را میگشاید و تاریکی را به کناری میاندازد! قلب مجرّد! إِنَّ أَهْلَ الْجَنَّةِ جُرْدٌ! این میشه مفهوم ممدوح واژۀ جرد.
به این میگن «عشق»!!!
قلب مجرّد، قلب عاشق – عقل مجرّد، عقل عاشق
إِنَّ أَهْلَ الْجَنَّةِ جُرْدٌ مُرْدٌ
أرض مَجْرُودَةٌ
تَجَرَّدَ الفَرَس
عالم تجرد: عقل مجرد یعنی عقلی که با کمک نورش، از تمام سرگرمیهای پوچ دنیا میبُرد و از بقیه سبقت می گیرد (یکدفعه از بقیه میکّنه و میره «تَجَرَّدَ الفَرَس») و خود را از قید و بند حب دنیا رها و آزاد می کند و خود را از سرگرمی های دنیا خلع سلاح می کند و خود را مسلح به نور آل محمد ع مینماید.
قلب فارغ از تمام سرگرمی های پوچ دنیا
قلب لخت!
قلب بیشیلهپیله!
قلب معلّق ≠ قلب مجرّد
وَ إِذَا تَفَرَّغَ نَفْسُهُ مِنَ الْأَسْبَابِ تَجَرَّدَ قَلْبُهُ لِلْقِرَاءَةِ
فَلَا يَعْتَرِضُهُ عَارِضٌ فَيُحْرَمَ بَرَكَةَ نُورِ الْقُرْآنِ وَ فَوَائِدَهُ
همه میخوان متاهل شن، تو مجرد شو «متعلق به دنیا نباش»!
میخوای وصل به نور بشی، باید مجرد بشی!
چه عالمی است این عالم تجرد (عالم مجردات): حال و هوای خاص خودشو داره!
عقل اگه به هوای نفس، با کمک علم و نور آل محمد ع غلبه پیدا کنه، کمکم می تونه خودشو از سرگرمیهای بیخود دنیا کنار بکشه و یواش یواش خودشو به عالم مجردات نزدیک کنه. درک موت!
تجرد عقل از تمام مشغلههای پوچ دنیایی، شرط استمرار نور آل محمد ع
إِنَّمَا هُوَ مِثْلُ الْقَمَرِ يَدُورُ فِي كُلِّ مَكَانٍ أَوْ تَرَاهُ مِنْ كُلِّ مَكَانٍ
إِنَّ لِي مَعَ كُلِّ وَلِيٍّ أُذُناً سَامِعَةً وَ عَيْناً نَاظِرَةً وَ لِسَاناً نَاطِقاً
عالَم علوم آل محمد ع نیز عالَم تجرد است و علم، مثل میوه بهشتی میماند که هر چه خورده شود، کم نمیشود «فِي الْجَنَّةِ لَا يَنْفَدُ طَعَامُهَا وَ إِنْ أَكَلُوا مِنْهُ وَ لَا يَنْقُصُ مِنْهُ شَيْءٌ» و اقتباس از نور آل محمد ع «يُقْتَبَسُ مِنْهُ» نیز از علم آن بزرگواران نمیکاهد «وَ لَا يَنْقُصُ مِنْهُ شَيْءٌ»، «أَ لَيْسَ التَّوْرَاةُ وَ الْإِنْجِيلُ وَ الزَّبُورُ وَ الْفُرْقَانُ يُؤْخَذُ مِنْهَا وَ لَا يَنْقُصُ مِنْهَا شَيْءٌ» و برای ما حکم چراغ روشنی است «السِّرَاجُ فِي الدُّنْيَا» که با آن، راه را در گمراهیها پیدا میکنیم.
«وَ فِي الْجَنَّةِ لَا يَنْفَدُ طَعَامُهَا وَ إِنْ أَكَلُوا مِنْهُ وَ لَا يَنْقُصُ مِنْهُ شَيْءٌ
… السِّرَاجُ فِي الدُّنْيَا يُقْتَبَسُ مِنْهُ وَ لَا يَنْقُصُ مِنْهُ شَيْءٌ»
برای فهم مجردات یکی همین نور علم و میوههای بهشتی است!
تابع قوانین دنیایی نیست که با بذل و بخشش کم شود،
لذا بخشنده آن بخل و حسدی ندارد که آن را استعمال نماید.
بهشت عالم مجردات:
« وَ سَأَلَ عَنْ أَهْلِ الْجَنَّةِ هَلْ يَتَوَالَدُونَ إِذَا دَخَلُوهَا أَمْ لَا
فَأَجَابَ ع
إِنَّ الْجَنَّةَ لَا حَمْلَ فِيهَا لِلنِّسَاءِ وَ لَا وِلَادَةَ وَ لَا طَمْثَ وَ لَا نِفَاسَ وَ لَا شَقَاءَ بِالطُّفُولِيَّةِ
وَ فِيها ما تَشْتَهِيهِ الْأَنْفُسُ وَ تَلَذُّ الْأَعْيُنُ
كَمَا قَالَ سُبْحَانَهُ فَإِذَا اشْتَهَى الْمُؤْمِنُ وَلَداً خَلَقَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِغَيْرِ حَمْلٍ وَ لَا وِلَادَةٍ عَلَى الصُّورَةِ الَّتِي يُرِيدُ كَمَا خَلَقَ آدَمَ ع عِبْرَةً »
عالم خواب «الْأَحْلَامَ» عالم مجردات:
فَأَحْدَثَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِيهِمُ الْأَحْلَامَ فَأَتَوْهُ فَأَخْبَرُوهُ بِمَا رَأَوْا وَ مَا أَنْكَرُوا مِنْ ذَلِكَ
فَقَالَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ ذِكْرُهُ أَرَادَ أَنْ يَحْتَجَّ عَلَيْكُمْ بِهَذَا
هَكَذَا تَكُونُ أَرْوَاحُكُمْ إِذَا مِتُّمْ وَ إِنْ بُلِيَتْ أَبْدَانُكُمْ تَصِيرُ الْأَرْوَاحُ إِلَى عِقَابٍ حَتَّى تُبْعَثَ الْأَبْدَانُ.
مثال: آیا نیروی جاذبه زمین وجود دارد؟!
آن را به من نشان بده!
اثبات نیروی جاذبه زمین از روی علائم آن مشخص می شود.
«بَلْ ظَهَرَ لِلْعُقُولِ بِمَا أَرَانَا مِنْ عَلَامَاتِ التَّدْبِيرِ الْمُتْقَنِ وَ الْقَضَاءِ الْمُبْرَمِ»
خود نیروی جاذبۀ زمین را نمیتوان دید یا پی به جایگاهش برد.
اثبات خدا نیز چنین است، فقط میتوانیم بگوییم خدایی هست، اما چگونه است، و میخواهم آن را ببینم، سوال اشتباهی است، مثل اینکه بگوییم میخواهم خود جاذبه زمین را ببینم!
مخلوقات مجرد غذایشان نور آل محمد ع است.
مخلوقات مجرد، فارغ از زمان و مکان هستند!
به بیان دیگر، زمان و مکان نمیتونه نور ولایت رو محدود کنه!
ملائکه و عقل دائما در حال تسبیح و تهلیل و تقدیس نور آل محمد ع میباشند!
« وَ جَعَلَ فِي كُلِّ سَمَاءٍ سَاكِناً مِنَ الْمَلَائِكَةِ
خَلَقَهُمْ مَعْصُومِينَ مِنْ نُورٍ مِنْ بُحُورٍ عَذَبَةٍ وَ هُوَ بَحْرُ الرَّحْمَةِ
وَ جَعَلَ طَعَامَهُمُ التَّسْبِيحَ وَ التَّهْلِيلَ وَ التَّقْدِيسَ »
« طَعَامُهُمْ وَ شَرَابُهُمُ التَّقْدِيسُ وَ التَّسْبِيحُ
وَ عَيْشُهُمْ مِنْ نَسِيمِ الْعَرْشِ
وَ تَلَذُّذُهُمْ بِأَنْوَاعِ الْعُلُومِ »
نکته مهمی در قالب این حدیث بیان شده!
ذَهَبْتُ لِلدُّنْيَا وَ جِئْتُ لِلْآخِرَةِ!
عاقل گرچه برای رفع حاجت دنیایی نزد صاحب نور خود میرود، اما معالم ربانی به گونه ای است که عاقل با اقتباس از آن با دست پر بر می گردد و در واقع با بر آوردن نیاز علمی عاقل، اول نیاز عقل و روح و نیاز اخروی او را بر آورده میکند و سپس نیازهای مادی و دنیایی او به سبب این اصلاح سیرت، اصلاح علانیه نیز طبق قاعده پیوستگی عیب و اثر عیب، حاصل میشود.
لذا تنها صاحبان و حاملان نور علم میتوانند با رفع حاجت علمی عقل، از او رفع نیاز دنیایی بنمایند و زمانی دست از سرگرمی های پوچ دنیایی میتوانیم برداریم که با کسب علم به درجه ای از یقین برسیم که دیگر هر چه را که حتی ما را به یاد سرگرمی دنیایی نیز می اندازد از جلوی دیدگانمان بر داریم «غَيِّبِيهِ عَنِّي!» و این کمال حاصل نمیشود مگر با نور معالم ربانی.
صاحبان نور می دانند و می شناسند که چه کسی برای مشکلات خود، با چه نیتی مراجعه نموده است، لذا یکبار دعای باران بدون نیت میکند و باران نمیآید و بار دیگر دعای باران با نیت می کند،
و اگر ارباب رجوع عاقل باشد، با کلام صاحب نورش، درخشش نور علمی آل محمد ع در قلبش را میفهمد، و متوجه میشود که دوای درد باطن و ظاهر اوست و خاصیت این نور مثل طبیب دنیایی نیست که تمام تلاشش فقط در جهت پاک کردن صورت مسئله است.
[ویژگیهای اهل مجرد]:
« إِنَّ أَهْلَ الْجَنَّةِ جُرْدٌ مُرْدٌ مُكَحَّلِينَ مُكَلَّلِينَ مُطَوَّقِينَ مُسَوَّرِينَ مُخَتَّمِينَ نَاعِمِينَ مَحْبُورِينَ مُكَرَّمِينَ يُعْطَى أَحَدُهُمْ قُوَّةَ مِائَةِ رَجُلٍ فِي الطَّعَامِ وَ الشَّرَابِ وَ الشَّهْوَةِ وَ الْجِمَاعِ قُوَّةُ غِذَائِهِ قُوَّةُ مِائَةِ رَجُلٍ فِي الطَّعَامِ وَ الشَّرَابِ وَ يَجِدُ لَذَّةَ غَدَائِهِ مِقْدَارَ أَرْبَعِينَ سَنَةً وَ لَذَّةَ عَشَائِهِ مِقْدَارَ أَرْبَعِينَ سَنَةً قَدْ أَلْبَسَ اللَّهُ وُجُوهَهُمُ النُّورَ وَ أَجْسَادَهُمُ الْحَرِيرَ بِيضُ الْأَلْوَانِ صُفْرُ الْحُلِيِّ خُضْرُ الثِّيَابِ »
عاقل باید بداند که با غلبه بر هوای نفس به جایگاهی از بهره مندی از نعمتهای آل محمد ع میرسد و دسترسی پیدا می کند که باور آن برای انسان خیلی مشکل است از جمله این عوضهای بهشتی این است که به شکل هر صورت زیبایی که بخواهد در می آید «مَنِ اشْتَهَى صُورَةً دَخَلَ فِيهَا»!
در واقع غلبه بر هوای نفس، رسیدن به هر دلخواهی را ممکن مینماید.
و عاقل غالب بر هوای نفس نور علی نور در دنیا ، زیباترین و جذابترین و دلرباترین صورت را به تبع دلرباترین سیرت دارد!
چه خبره عالم تجرد عقل با دور شدن از مصادیق پوچ دنیایی!
وصف نشدنی است و اگر توصیف هم شود باور نکردنی است!
« إِنَّ فِي الْجَنَّةِ سُوقاً مَا فِيهَا شِرًى وَ لَا بَيْعٌ إِلَّا الصُّوَرُ مِنَ الرِّجَالِ وَ النِّسَاءِ
مَنِ اشْتَهَى صُورَةً دَخَلَ فِيهَا
وَ إِنَّ فِيهَا مَجْمَعُ حُورِ الْعِينِ … »
عاقلی که از سرگرمی های پوچ دنیا دل بریده و به نگاه نورانی آل محمد ع چشم دوخته ، ظاهرا در دنیاست اما قلبش مجرد و بریده از دنیاست:
«صَحِبُوا الدُّنْيَا بِأَبْدَانٍ أَرْوَاحُهَا مُعَلَّقَةٌ بِالْمَحَلِّ الْأَعْلَى»، «صُوَرٌ عَارِيَةٌ عَنِ الْمَوَادِّ»،
از نگاه نورانی آل محمد ع آنچنان قلوبشان اشراق پیدا کرده که قابل وصف نیست:
«تَجَلَّى لَهَا فَأَشْرَقَتْ وَ طَالَعَهَا فَتَلَأْلَأَتْ»،
اما گوشهای از اوصاف آنها را حضرت چنین بیان میفرمایند:
« صُوَرٌ عَارِيَةٌ عَنِ الْمَوَادِّ
عَالِيَةٌ عَنِ الْقُوَّةِ وَ الِاسْتِعْدَادِ
تَجَلَّى لَهَا فَأَشْرَقَتْ وَ طَالَعَهَا فَتَلَأْلَأَتْ
وَ أَلْقَى فِي هُوِيَّتِهَا مِثَالَهُ فَأَظْهَرَ عَنْهَا أَفْعَالَهُ
وَ خَلَقَ الْإِنْسَانَ ذَا نَفْسٍ نَاطِقَةٍ
إِنْ زَكَّاهَا بِالْعِلْمِ وَ الْعَمَلِ فَقَدْ شَابَهَتْ جَوَاهِرَ أَوَائِلِ عِلَلِهَا »
« هَجَمَ بِهِمُ الْعِلْمُ عَلَى حَقِيقَةِ الْإِيمَانِ
وَ بَاشَرُوا رُوحَ الْيَقِينِ
فَاسْتَسْهَلُوا مَا اسْتَوْعَرَ الْمُتْرَفُونَ
وَ أَنِسُوا بِمَا اسْتَوْحَشَ مِنْهُ الْجَاهِلُونَ
وَ صَحِبُوا الدُّنْيَا بِأَبْدَانٍ أَرْوَاحُهَا مُعَلَّقَةٌ بِالْمَحَلِّ الْأَعْلَى
أُولَئِكَ خُلَفَاءُ اللَّهِ فِي أَرْضِهِ
وَ الدُّعَاةُ إِلَى دِينِهِ
آهِ آهِ شَوْقاً إِلَى رُؤْيَتِهِمْ » .
مشتقات ریشۀ «جرد» در آیات قرآن:
فَأَرْسَلْنا عَلَيْهِمُ الطُّوفانَ وَ الْجَرادَ وَ الْقُمَّلَ وَ الضَّفادِعَ وَ الدَّمَ آياتٍ مُفَصَّلاتٍ فَاسْتَكْبَرُوا وَ كانُوا قَوْماً مُجْرِمينَ (133)
خُشَّعاً أَبْصارُهُمْ يَخْرُجُونَ مِنَ الْأَجْداثِ كَأَنَّهُمْ جَرادٌ مُنْتَشِرٌ (7)