دکتر محمد شعبانی راد

وقتش که برسه، خودت میفهمی! تُؤْتي‏ أُكُلَها كُلَّ حينٍ بِإِذْنِ رَبِّها!

When the time comes,
you will understand!

«حین» یکی از هزار واژۀ مترادف «نور» است.
در فرهنگ لغات عربی می‌نویسند:
«حَانَتِ‏ الصَّلَاةُ: دَخَلَ وَقْتُهَا»
یعنی وقتی که تقدیرات عرضه میشه، وقتش رسیده که نشان بدهی دوّمی نورت هستی!
الآن وقتشه که به تقدیراتت تعظیم کنی و رو به این قبلۀ نورانی، خم بشی و در زندگی روزمره، عملا مقابل کسی که داره بهت بدی میکنه، کوتاه بیایی و قبول ذلت ممدوح کنی، که راه رسیدن به عزّت همین است و بس!
به این میگن نمازخوان واقعی! به این میگن اقامۀ صلات!
انگاری تقدیراتت بهت سلام کرده‌اند! و جواب این سلام، واجب است!
جواب نور سلام، تولید اعمال صالح با همین برند نورانی است!

«الْحِينُ‏: الوقت؛ زمان، وقت، مدت»
«الْحِينُ‏: وقت بلوغ الشي‏ء و حصوله،
يعنى وقت رسيدن چيزى و زمان بدست آوردن آن»
«حَيَّنتُ‏ الشاة: إذا حَلَبْتَها مرة بعد مرة»
«حَانَ‏ كَذَا: قَرُبَ»
«حَانَ‏ الشي‏ءُ: وقت آن چيز نزديك شد.»
«الْحِينُ‏: الزَّمَانُ قَلَّ أَوْ كَثُرَ و الْجَمْعُ أَحْيَانٌ»‏
«حِينٌ‏: وقت، و غاية، و زمان غير محدود، و يقع على القليل و الكثير، و قد يجي‏ء محدودا، و جمعه‏ أَحْيَانٌ‏ و جمع الجمع‏ أَحَايِينُ‏ »
+ «غیی – غایة»
می‌بینیم که واژه حین نیز مفاهیم واژه جامع نور ولایت را دارد:
مفهوم نزدیک و قرب و دخل و بلغ و غایة و …
«الحین، النّور الولایة»
واژه حین نیز اشاره به مفاهیم نامهای زیبای صاحبان نور و آیات محکم موید اندیشه آنها دارد.
+ «انی»

حَيَّنتُ‏ الشاة: إذا حَلَبْتَها مرة بعد مرة

وقتش که برسه، خودت میفهمی!
«تُؤْتي‏ أُكُلَها كُلَّ حينٍ بِإِذْنِ رَبِّها وَ يَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثالَ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ»

[حین – بلغ]:
«الْحِينُ‏: وقت بلوغ الشي‏ء و حصوله، و هو مبهم المعنى و يتخصّص بالمضاف إليه،
الحِين‏: يعنى وقت رسيدن چيزى و زمان بدست آوردن آن كه معنى آن از نظر حدّ زمانى بهم است و در جمله مخصوص مضاف اليه است.»
+ «حَانَ السُّنْبُلُ: خوشه خشك شد و هنگام دِرو آن رسيد.»
بالاخره وقتش میرسه که اهل نور از نور علوم صاحبان نور بهره‌مند شوند و این همان توتی اکلها کل حین باذن ربها است!
این بلوغ الشیء است و رسیدن محصول مشترک اهل نور یقین و صاحبان نور!
این زمان و این مکان غیر قابل وصف است! حین، زمان مبهمی است! حین، زمانی است که نور به قلبت اشاره میکنه «دلل»: عرب میگه «حَانَتْ مني التفاتةٌ: توجهى از من صادر شد.» انگاری وقتیکه قبله رو درست ببینی با قلبت نورانیتشو حس میکنی، این همون وقت حین است! وقت معامله با عالم بالا: «حايَنَهُ: با او در وقت معينى معامله كرد.»
این تعامل دو طرفه است و این همان ضیافت الهی است!

[حین – اقامة صلاة] :
«أَحْيَنْتُ‏ بالمكان: أقمت به حينا: زمانى در آنجا اقامت گزيدم.»

حین، زمانی است که ما نمی‌تونیم خوب تصورشو بکنیم! اون وقتی که زمان و مکان متوقف میشه! اون وقتی که زمان و مکان در برابر نور ولایت کم میارن و نمیدونن چه تایمی یا چه مکانی رو براش در نظر بگیرن! چون نور ولایت عظیم تر از اونیست که بشه در زمان و مکان محدودش کرد، لذا واژه‌ای که این زمان و مکان غیر قابل تصور رو به ما میخواد بفهمونه، اون واژه «حین» است و این آیه به زیبایی اینو معلوم میکنه که اکل دائم یعنی بهره‌مندی قلب از نور ولایت، در زمان و مکانی صورت میگیره که اصلا نمیشه تصورشو کرد! یهو کن‌فیکون میشه و قلبت منور به نور صاحب نورت میشه و خاطرات علمی که از او آموخته‌ای، در نظرت مجسّم میشه و این میشه بهره‌مندی از نور ولایت آل محمد ع: «تُؤْتِي أُكُلَها كُلَ‏ حِينٍ‏».
چند بار تا حالا این زمان و مکان خاص رو، قلبت درک کرده؟!
لحظه ملاقات اهل یقین با نور یاد معالم ربانی اینقدر عظیم است- [چون لحظه ناب اخذ نور ولایت است]- که هیچ زمان و مکانی تاب توصیف و تحمل اونو نداره و این زمان باشکوه برای هیچکس، رویش برداشته نیست و فقط باید اهل یقینِ عامل به نور ولایت، اونو تجربه کنه، و نمیتونه توصیف بکنه که اونجا و در اون لحظه چی شد و چی گذشت! لحظه ملاقات یک زوج کریم رو نمیشه وصفش نمود!
لا یوصف، همین است!
واژه حین خیلی زیباست! و یک نکته خاص رو بهش اشاره داره!
کتاب التحقیق این برداشت رو از این واژه ارائه داده: زمان مبهم!
و التحقيق‏: أنّ الأصل الواحد في هذه المادّة:
هو قطعة من الزمان المبهم المطلق من دون أن يقيّد بقيد من زمان ماض أو مستقبل أو زمان قليل أو كثير، و يتعيّن معناه بقيود خارجيّة و ضمائم لفظيّة و قرائن أخرى.
وَ مَتاعٌ إِلى‏ حِينٍ‏،
… وَ مَتَّعْناهُمْ إِلى‏ حِينٍ‏،
… تُؤْتِي أُكُلَها كُلَ‏ حِينٍ‏،
… فَتَرَبَّصُوا بِهِ حَتَّى‏ حِينٍ‏،
… تَمَتَّعُوا حَتَّى‏ حِينٍ‏،
… نَبَأَهُ بَعْدَ حِينٍ‏.

این زمان همان زمان بهشتی است!
اصلا قرآن چیز محدودی نیست که بشه اونو در یک زمان محدود، نازلش کرد لذا از واژه حین در این آیه استفاده شده «حِينَ‏ يُنَزَّلُ الْقُرْآنُ‏» یعنی نزول قرآن و نزول نور ولایت علمی معالم ربانی بر قلب اهل یقین، اصلا نامحدود و وصف ناشدنی است و نمیشه بگیم مثلا قرآن با رکورد زمانی 10 دقیقه و بیست و پنج ثانیه و پنجاه صدم ثانیه بر قلب رسول خدا ص نازل شده! اصلا تعریف زمانی برای این فرآیند وجود ندارد و اینجا کن‌فیکون شدن در زمانی مبهم است که برای ما تصورش ناممکن و لا یوصف است.
انگاری زمین و زمان برای طرفة‌العینی متوقف می‌شود تا از قاعدۀ بی‌قاعدگی خدا، بشه دستور نور ولایت «امر الله» را به قلب اهل یقین رسانید. این همان زمانی است که جناب آصف تخت خانم بلقیس را نزد سلیمان ع می‌آورد.
این صفحه ساعتی است که عقربه ندارد و زمانی معلوم نیست!

توقف زمان!

+ «وَ أَنْتُمْ‏ حِينَئِذٍ تَنْظُرُونَ‏: أي حين إذ بلغت الحلقوم»

[از مثالهای زیبایی قرآنی!]:
اون زمان لا یوصف، وقت انتقال داده‌های علمی است! «data»
«علم – قبض و بسط»
انگاری قبض و بسط لا یوصف است و هر کسی خودش باید به این فهم قلبی برسه!
+ «معرفة الامام بالنورانیة»
«تُؤْتِي أُكُلَها كُلَّ حِينٍ بِإِذْنِ رَبِّها»
+ «وَ عِلْمُنَا ثَمَرُهَا»
+ [سورة إبراهيم (14): الآيات 23 الى 26]

عَنْ سَلَّامِ بْنِ الْمُسْتَنِيرِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ‏ سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ «مَثَلًا كَلِمَةً طَيِّبَةً» الْآيَةَ- قَالَ الشَّجَرَةُ رَسُولُ اللَّهِ ص أَصْلُهَا نَسَبُهُ ثَابِتٌ فِي بَنِي هَاشِمٍ وَ فَرْعُ الشَّجَرَةِ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ ع وَ غُصْنُ الشَّجَرَةِ فَاطِمَةُ ع وَ ثَمَرَتُهَا الْأَئِمَّةُ مِنْ وُلْدِ عَلِيٍّ وَ فَاطِمَةَ ع وَ شِيعَتُهُمْ وَرَقُهَا- وَ إِنَّ الْمُؤْمِنَ مِنْ شِيعَتِنَا لَيَمُوتُ- فَتَسْقُطُ مِنَ الشَّجَرَةِ وَرَقَةٌ- وَ إِنَّ الْمُؤْمِنَ لَيُولَدُ فَتُورِقُ الشَّجَرَةُ وَرَقَةً- قُلْتُ أَ رَأَيْتَ قَوْلَهُ «تُؤْتِي أُكُلَها كُلَّ حِينٍ بِإِذْنِ رَبِّها» قَالَ يَعْنِي بِذَلِكَ مَا يُفْتُونَ بِهِ الْأَئِمَّةُ شِيعَتَهُمْ فِي كُلِّ حَجٍّ وَ عُمْرَةٍ مِنَ الْحَلَالِ وَ الْحَرَام‏ .

عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَى‏ كَشَجَرَةٍ طَيِّبَةٍ أَصْلُها ثابِتٌ وَ فَرْعُها فِي السَّماءِ تُؤْتِي أُكُلَها كُلَّ حِينٍ بِإِذْنِ رَبِّها فَقَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص أَنَا أَصْلُهَا وَ عَلِيٌّ فَرْعُهَا وَ الْأَئِمَّةُ أَغْصَانُهَا وَ عِلْمُنَا ثَمَرُهَا وَ شِيعَتُنَا وَرَقُهَا يَا أَبَا حَمْزَةَ هَلْ تَرَى فِيهَا فَضْلًا قَالَ قُلْتُ لَا وَ اللَّهِ لَا أَرَى فِيهَا قَالَ فَقَالَ يَا أَبَا حَمْزَةَ وَ اللَّهِ إِنَّ الْمَوْلُودَ يُولَدُ مِنْ شِيعَتِنَا فَتُورِقُ وَرَقَةً مِنْهَا وَ يَمُوتُ فَتَسْقُطُ وَرَقَةٌ مِنْهَا.
عَنْ عُمَرَ بْنِ يَزِيدَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَى‏ أَصْلُها ثابِتٌ وَ فَرْعُها فِي السَّماءِ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص وَ اللَّهِ جَذْرُهَا وَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع ذِرْوُهَا وَ فَاطِمَةُ ع فَرْعُهَا وَ الْأَئِمَّةُ مِنْ ذُرِّيَّتِهَا أَغْصَانُهَا وَ عِلْمُ الْأَئِمَّةِ ثَمَرُهَا وَ شِيعَتُهُمْ وَرَقُهَا فَهَلْ تَرَى فِيهِمْ فَضْلًا فَقُلْتُ لَا فَقَالَ وَ اللَّهِ إِنَّ الْمُؤْمِنَ لَيَمُوتُ فَتَسْقُطُ وَرَقَةٌ مِنْ تِلْكَ الشَّجَرَةِ وَ إِنَّهُ لَيُولَدُ فَتُورَقُ وَرَقَةٌ فِيهَا فَقُلْتُ قَوْلُهُ‏ تُؤْتِي أُكُلَها كُلَّ حِينٍ بِإِذْنِ رَبِّها فَقَالَ مَا يَخْرُجُ إِلَى النَّاسِ مِنْ عِلْمِ الْإِمَامِ فِي كُلِّ حِينٍ يُسْئَلُ عَنْهُ.
عَنْ أَبِي مِسْكِينٍ السَّرَّاجِ قَالَ: سَأَلْتُ عَبْدَ اللَّهِ بْنَ الْحَسَنِ [ع‏] عَنْ هَذِهِ الْآيَةِ أَصْلُها ثابِتٌ وَ فَرْعُها فِي السَّماءِ قَالَ نَحْنُ هُمْ قَالَ قُلْتُ‏ تُؤْتِي أُكُلَها كُلَّ حِينٍ بِإِذْنِ رَبِّها قَالَ يَخْرُجُ [الْخَارِجُ‏] مِنَّا [مِنْهَا] بَعْدَ حِينٍ فَيُقْتَلُ. يُثَبِّتُ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا بِالْقَوْلِ الثَّابِت‏

عن الحلبي قال‏ سئل أبو عبد الله ع عن رجل- جعل الله عليه صوما حينا في شكر، قال: فقال قد سئل علي بن أبي طالب ع عن هذا- فقال: فليصم ستة أشهر، إن الله يقول «تُؤْتِي أُكُلَها كُلَّ حِينٍ بِإِذْنِ رَبِّها» و الحين ستة أشهر.
عَنْ أَبِي الرَّبِيعِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع‏ أَنَّهُ سُئِلَ عَنْ رَجُلٍ قَالَ لِلَّهِ عَلَيَّ أَنْ أَصُومَ حِيناً وَ ذَلِكَ فِي شُكْرٍ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع قَدْ أُتِيَ عَلِيٌّ ع فِي مِثْلِ هَذَا فَقَالَ صُمْ سِتَّةَ أَشْهُرٍ فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ- تُؤْتِي أُكُلَها كُلَّ حِينٍ‏ بِإِذْنِ رَبِّها يَعْنِي سِتَّةَ أَشْهُرٍ.
عَنِ السَّكُونِيِّ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ ع أَنَّ عَلِيّاً ع قَالَ: فِي رَجُلٍ نَذَرَ أَنْ يَصُومَ زَمَاناً قَالَ الزَّمَانُ خَمْسَةُ أَشْهُرٍ وَ الْحِينُ سِتَّةُ أَشْهُرٍ لِأَنَّ اللَّهَ تَعَالَى يَقُولُ‏ تُؤْتِي أُكُلَها كُلَّ حِينٍ بِإِذْنِ رَبِّها.

وَ فِي حَدِيثِ الْحَلَبِيِ‏ أَنَّهُ دَخَلَ أُنَاسٌ عَلَى أَبِي جَعْفَرٍ وَ سَأَلُوا عَلَامَةً فَأَخْبَرَهُمْ بِأَسْمَائِهِمْ وَ أَخْبَرَهُمْ عَمَّا أَرَادُوا يَسْأَلُونَ عَنْهُ وَ قَالَ أَرَدْتُمْ أَنْ تَسْأَلُوا عَنْ هَذِهِ الْآيَةِ مِنْ كِتَابِ اللَّهِ‏ كَشَجَرَةٍ طَيِّبَةٍ أَصْلُها ثابِتٌ وَ فَرْعُها فِي السَّماءِ تُؤْتِي أُكُلَها كُلَّ حِينٍ بِإِذْنِ رَبِّها قَالُوا صَدَقْتَ هَذِهِ الْآيَةَ أَرَدْنَا أَنْ نَسْأَلَكَ قَالَ نَحْنُ الشَّجَرَةُ الَّتِي قَالَ اللَّهُ تَعَالَى‏ أَصْلُها ثابِتٌ وَ فَرْعُها فِي السَّماءِ وَ نَحْنُ نُعْطِي شِيعَتَنَا مَا نَشَاءُ مِنْ أَمْرِ عِلْمِنَا.
+ «تُؤْتِي أُكُلَها كُلَّ حِينٍ بِإِذْنِ رَبِّها أَيْ يُظْهِرُ مِثْلَ هَذَا الْعِلْمِ لِمُحْتَمِلِيهِ فِي الْوَقْتِ بَعْدَ الْوَقْت»

[وَ لاتَ‏ حِينَ‏ مَناصٍ‏: حین، وقت نجات است!]:
مبادا از این مهلت برای نجاتت استفاده نکنی و برسه اون روزی که دیگه وقت نجات نیست!
«كَمْ أَهْلَكْنا مِنْ قَبْلِهِمْ مِنْ قَرْنٍ فَنادَوْا وَ لاتَ‏ حِينَ‏ مَناصٍ‏ …
گفته‏‌اند لات همان لا است كه تاء بآن لاحق شده و بمعنى ليس است و اسم آن محذوف و حين خبر آنست يعنى: «لَيْسَ‏ الْحِينُ‏ حِينَ مَنَاصٍ»: آنوقت وقت نجات نيست.

بعد از حین شاید یه چیزایی بشه فهمید و بو برد که نور، کیه و چیه و داستان از چه قرار است: «وَ لَتَعْلَمُنَّ نَبَأَهُ بَعْدَ حِينٍ‏» 
+ [سورة ص (38): الآيات 84 الى 88]
حالا این حین برای اهل یقین کی و چی هست و برای اهل شک کی و چی هست؟!

اشتراک گذاری مطالب در شبکه های اجتماعی